بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''[[اولو الامر]]''' از دو کلمه «أُولو» و «الأمر» ترکیب یافته است. کلمه {{عربی|اولوا}} به معنای صاحبان است و واژه «امر» نیز به معنای مختلفی به کار رفته است مانند: [[أمر]] به معنای امور و [[کارها]]، به معنای دستور | '''[[اولو الامر]]''' از دو کلمه «أُولو» و «الأمر» ترکیب یافته است. کلمه {{عربی|اولوا}} به معنای صاحبان است و واژه «امر» نیز به معنای مختلفی به کار رفته است مانند: [[أمر]] به معنای امور و [[کارها]]، به معنای دستور ضد [[نهی]]، به معنای فزونی و [[برکت]] و... اما با بررسی اقوال مشخص میشود این واژه تنها میتواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای [[اولوالامر]] معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ. | ||
== واژهشناسی «اولوالامر» == | == واژهشناسی «اولوالامر» == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
صاحب «مقاییس اللغة»، مینویسد: ماده «امر» دارای پنج اصل است. | صاحب «مقاییس اللغة»، مینویسد: ماده «امر» دارای پنج اصل است. | ||
# أمر به معنای امور و [[کارها]]. گفته میشود: {{عربی| هذا أمر رَضِيتُهُ}} و {{عربی|أمرٌ لا أرضاه}}؛ یعنی این امر و کار را پسندیدم و یا این کاری است که نمیپسندم. | # أمر به معنای امور و [[کارها]]. گفته میشود: {{عربی| هذا أمر رَضِيتُهُ}} و {{عربی|أمرٌ لا أرضاه}}؛ یعنی این امر و کار را پسندیدم و یا این کاری است که نمیپسندم. | ||
# [[أمر]] به معنای دستور | # [[أمر]] به معنای دستور ضد [[نهی]]. گفته میشود: {{عربی|أَفْعَلُ كَذَا}} یا {{عربی|إِنَّهُ لَأَمُوْرٌ بالمَعْرُوْفِ}}؛ یعنی چنین و چنان انجام بده یا آنکه گفته میشود: او بسیار امرکننده به معروف است. | ||
# أمر به مفهوم فزونی و [[برکت]]: گفته میشود: {{عربی|امْرَأَةٌ أَمِرَةٌ}}، یعنی زنی که بر همسرش [[مبارک]] است، یا گفته میشود {{عربی|و أَمِرَ الشيْءُ}} یعنی آن شیء [[رشد]] و فزونی یافت. | # أمر به مفهوم فزونی و [[برکت]]: گفته میشود: {{عربی|امْرَأَةٌ أَمِرَةٌ}}، یعنی زنی که بر همسرش [[مبارک]] است، یا گفته میشود {{عربی|و أَمِرَ الشيْءُ}} یعنی آن شیء [[رشد]] و فزونی یافت. | ||
# به مفهوم نشانه، علامت و [[وعده]]: گفته میشود: {{عربی|جعلتُ بيني و بينَه أمَاراً و وَقْتا و مَوْعِداً و أَجَلًا}}؛ یعنی بین او و خود نشانه و علامت و وعدهای قرار دادم. | # به مفهوم نشانه، علامت و [[وعده]]: گفته میشود: {{عربی|جعلتُ بيني و بينَه أمَاراً و وَقْتا و مَوْعِداً و أَجَلًا}}؛ یعنی بین او و خود نشانه و علامت و وعدهای قرار دادم. | ||
# به معنای [[تعجب]]: مانند قوله تعالی: {{متن قرآن|...لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا}}<ref>«...بیگمان کاری شگفت کردی!» سوره کهف، آیه ۷۱.</ref> یعنی به [[راستی]] چه کار | # به معنای [[تعجب]]: مانند قوله تعالی: {{متن قرآن|...لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا}}<ref>«...بیگمان کاری شگفت کردی!» سوره کهف، آیه ۷۱.</ref> یعنی به [[راستی]] چه کار بدی انجام دادی!<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۷۳.</ref>. | ||
اگرچه ابنفارس، خود، [[اعراب]] ماده «امر» را، آنگاه که به دو معنای علامت و شیء عجیب به کار میرود، روشن نساخته است، برخی دیگر از لغویون تصریح کردهاند که اعراب این ماده، در معنای شیء عجیب، همانا «اِمر» به کسر همزه و سکون میم است و با بیان واژه «الأمارة» آن را به معنای علامت دانستهاند<ref>اسماعیل بن عباد صاحب، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | اگرچه ابنفارس، خود، [[اعراب]] ماده «امر» را، آنگاه که به دو معنای علامت و شیء عجیب به کار میرود، روشن نساخته است، برخی دیگر از لغویون تصریح کردهاند که اعراب این ماده، در معنای شیء عجیب، همانا «اِمر» به کسر همزه و سکون میم است و با بیان واژه «الأمارة» آن را به معنای علامت دانستهاند<ref>اسماعیل بن عباد صاحب، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>. | ||
فیومی «اَمر» را به معنای حال نیز دانستهاند<ref>احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲.</ref> و راغب [[اصفهانی]] نیز معنای [[شأن]] را برای آن ذکر کرده است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.</ref> و [[اولوالامر]]، یعنی کسانی که [[مردم]] به وسیله آنها از افتادن در گردابها و [[مشکلات]] باز میایستند و [[آسایش]] مییابند<ref>مفردات الفاظ قرآن، ص۲۵۰.</ref>. البته به نظر میرسد، معنایی که فیومی و راغب بیان کردهاند، میتواند به معنای نخست، یعنی کار (چیز)، برگردد. همچنین باید توجه داشت که این واژه، آنگاه که جمع بسته میشود، در معانی مختلف، هیئتهای متفاوتی به خود میگیرد؛ چنانکه اگر به معنای کار یا [[شأن]] و امثال آن باشد، جمع آن، «امور» است و اگر به معنای | فیومی «اَمر» را به معنای حال نیز دانستهاند<ref>احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲.</ref> و راغب [[اصفهانی]] نیز معنای [[شأن]] را برای آن ذکر کرده است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.</ref> و [[اولوالامر]]، یعنی کسانی که [[مردم]] به وسیله آنها از افتادن در گردابها و [[مشکلات]] باز میایستند و [[آسایش]] مییابند<ref>مفردات الفاظ قرآن، ص۲۵۰.</ref>. البته به نظر میرسد، معنایی که فیومی و راغب بیان کردهاند، میتواند به معنای نخست، یعنی کار (چیز)، برگردد. همچنین باید توجه داشت که این واژه، آنگاه که جمع بسته میشود، در معانی مختلف، هیئتهای متفاوتی به خود میگیرد؛ چنانکه اگر به معنای کار یا [[شأن]] و امثال آن باشد، جمع آن، «امور» است و اگر به معنای طلب باشد، جمع آن، «اوامر» است. | ||
صاحب التحقیق در این باره میگوید: ماده «امر» دارای یک اصل بوده و به معنای خواستن و [[تکلیف]] همراه با [[استعلا]] است؛ سپس به هر آنچه که مطلوب و مورد توجه باشد تکلیف اطلاق میشود، چه از جانب مولا و یا از جانب خود باشد، صریح باشد یا مقدر<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. | صاحب التحقیق در این باره میگوید: ماده «امر» دارای یک اصل بوده و به معنای خواستن و [[تکلیف]] همراه با [[استعلا]] است؛ سپس به هر آنچه که مطلوب و مورد توجه باشد تکلیف اطلاق میشود، چه از جانب مولا و یا از جانب خود باشد، صریح باشد یا مقدر<ref>التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. |