جز
جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود'
جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان') |
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
دادههای مربوط به هر [[پیامبر]] معمولا در سورههای متعددی ارائه شدهاند که به صورت اجتناب ناپذیری موجب تکرار برخی دادهها در سورههای پایانی این بخش میشوند و تنها استثنا در آخرین [[سوره]] این مرحله یعنی [[سوره یوسف]] است. حکایت [[حضرت یوسف]] به صورت منسجم تنها در همین سوره ارائه شده و همه جوانب زندگانی او در آن آمده است و تقریباً همه سوره صرفاً به همین [[پیامبر]] اختصاص یافته است. در مقابل، برخی [[سورهها]] چون [[اعراف]]، شعراء و [[هود]] تقریباً به بسیاری از [[انبیا]] چون [[آدم]]، [[نوح]]، [[هود]]، [[صالح]]، [[شعیب]]، [[ابراهیم]]، [[لوط]] و [[موسی]] میپردازند. | دادههای مربوط به هر [[پیامبر]] معمولا در سورههای متعددی ارائه شدهاند که به صورت اجتناب ناپذیری موجب تکرار برخی دادهها در سورههای پایانی این بخش میشوند و تنها استثنا در آخرین [[سوره]] این مرحله یعنی [[سوره یوسف]] است. حکایت [[حضرت یوسف]] به صورت منسجم تنها در همین سوره ارائه شده و همه جوانب زندگانی او در آن آمده است و تقریباً همه سوره صرفاً به همین [[پیامبر]] اختصاص یافته است. در مقابل، برخی [[سورهها]] چون [[اعراف]]، شعراء و [[هود]] تقریباً به بسیاری از [[انبیا]] چون [[آدم]]، [[نوح]]، [[هود]]، [[صالح]]، [[شعیب]]، [[ابراهیم]]، [[لوط]] و [[موسی]] میپردازند. | ||
همچنین به نظر میرسد سورههایی که به [[انبیای بنیاسرائیل]] ـ جز [[حضرت موسی]] که در بسیاری از سورههای این مرحله حضور دارد ـ میپردازند، اطلاعات قابل توجهی از دیگر انبیا چون هود، لوط، صالح، شعیب و حتی نوح را ارائه نمیکنند. از [[یوسف]] تنها در سوره یوسف بحث شده و از [[یونس]] گزارش محدودی در [[سوره یونس]] آمده است. [[ | همچنین به نظر میرسد سورههایی که به [[انبیای بنیاسرائیل]] ـ جز [[حضرت موسی]] که در بسیاری از سورههای این مرحله حضور دارد ـ میپردازند، اطلاعات قابل توجهی از دیگر انبیا چون هود، لوط، صالح، شعیب و حتی نوح را ارائه نمیکنند. از [[یوسف]] تنها در سوره یوسف بحث شده و از [[یونس]] گزارش محدودی در [[سوره یونس]] آمده است. [[داوود]] و ایوب در سوره صو [[زکریا]]، [[یحیی]]، [[مریم]] و [[عیسی]] در [[سوره مریم]] در کنار دیگر [[پیامبران]] قرار نگرفتهاند. تنها استثنای این مدعا یکی از دو حکایت [[حضرت سلیمان]] است که از [[روابط]] او با مملکت [[سبا]] [[سخن]] میگوید و در [[سوره نمل]] آمده است و در این سوره حکایت صالح و لوط نیز وجود دارد. | ||
بیشترین گزارشهای [[تاریخی]] این مرحله درباره [[رسالت]] موسی و رابطه او با [[فرعون]] و [[بنیاسرائیل]] است که حدود ۳۷ % حجم گزارشهای این مرحله است، از این رو هرچند سورهای با نام موسی وجود ندارد؛ اما در عمل ۱۰۰ % گزارشهای تاریخی [[سوره طه]] و گزارشهای [[سوره قصص]] (با [[محاسبه]] ماجرای [[قارون]])، ۷۰ % گزارشهای سوره یونس، ۵۱ % گزارشهای [[سوره اعراف]]، ۳۹ % گزارشهای [[سوره شعراء]]، ۱۵ % گزارشهای سوره نمل، ۱۵ % گزارشهای سوره مریم و ۳ % گزارشهای [[سوره هود]] به موسی و قومش میپردازند. | بیشترین گزارشهای [[تاریخی]] این مرحله درباره [[رسالت]] موسی و رابطه او با [[فرعون]] و [[بنیاسرائیل]] است که حدود ۳۷ % حجم گزارشهای این مرحله است، از این رو هرچند سورهای با نام موسی وجود ندارد؛ اما در عمل ۱۰۰ % گزارشهای تاریخی [[سوره طه]] و گزارشهای [[سوره قصص]] (با [[محاسبه]] ماجرای [[قارون]])، ۷۰ % گزارشهای سوره یونس، ۵۱ % گزارشهای [[سوره اعراف]]، ۳۹ % گزارشهای [[سوره شعراء]]، ۱۵ % گزارشهای سوره نمل، ۱۵ % گزارشهای سوره مریم و ۳ % گزارشهای [[سوره هود]] به موسی و قومش میپردازند. | ||
حکایت حضرت یوسف هم ۱۶ % دادههای تاریخی را به خود اختصاص داده است. ۱۳ % گزارشهای تاریخی به دیگر انبیای بنیاسرائیل از جمله ایوب، [[ | حکایت حضرت یوسف هم ۱۶ % دادههای تاریخی را به خود اختصاص داده است. ۱۳ % گزارشهای تاریخی به دیگر انبیای بنیاسرائیل از جمله ایوب، [[داوود]]، [[سلیمان]]، [[عیسی]] و [[یونس]] اختصاص یافته است؛ بنابراین حجم گزارشهای مرتبط به [[بنیاسرائیل]] و انبیای آنها در مجموع به ۶۷ % میرسد؛ و ۳۲ % اطلاعات [[تاریخی]] این دوره به انبیای دیگری چون [[آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[هود]]، [[صالح]]، [[شعیب]] و [[لوط]] اختصاص یافته است. در میان آدم، نوح و ابراهیم، نوح [[اخبار]] بیشتری در این مرحله دارد که حدود ۷ % است. اینکه [[حضرت آدم]] به لحاظ آنکه قومی برای او تصویر نشده گزارشهای فراوانی ندارد قابل [[درک]] است؛ اما تأکید بر نوح بیش از ابراهیم در این مرحله قابل [[تأمل]] است. گزارشهای مربوط به [[حضرت ابراهیم]] دراین مرحله کمتر از صالح، شعیب و سلیمان و اندکی بیش از هود است. | ||
برای [[تبیین]] تأکید [[قرآن]] بر [[تاریخ]] [[انبیای بنیاسرائیل]] در مرحله دوم مکی، باید به وضعیت [[فرهنگی]] [[قریش]] و [[جهان]] پیرامونی آن در [[عصر بعثت]] توجه کرد تا مشخص گردد چه برنامه و طرحی در پی این تأکید بوده است. قریش و دیگر [[اقوام]] [[عرب]] شبه [[جزیره]] [[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] [[برتری]] فرهنگی [[اهل کتاب]] را در شبه جزیره پذیرفته بودند، هرچند برای آنان دشوار بود.<ref> ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۷۵ ـ ۴۷۷، "اهل کتاب، احمد پاکتچی".</ref> همه کانونهایی که قریش با آنها وارد [[تجارت]] شده بود از جمله [[شام]]، [[عراق]]، [[یمن]] و [[حبشه]] از کانونهای اهل کتاب بودند. این [[فرهنگ]] در سراسر امپراتوری [[روم]] (حوزه مدیترانهای) رایج بود و از این رو فرهنگ [[امی]] اقوام عرب شبه جزیره نمیتوانست در برابر آن برتری یابد. | برای [[تبیین]] تأکید [[قرآن]] بر [[تاریخ]] [[انبیای بنیاسرائیل]] در مرحله دوم مکی، باید به وضعیت [[فرهنگی]] [[قریش]] و [[جهان]] پیرامونی آن در [[عصر بعثت]] توجه کرد تا مشخص گردد چه برنامه و طرحی در پی این تأکید بوده است. قریش و دیگر [[اقوام]] [[عرب]] شبه [[جزیره]] [[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] [[برتری]] فرهنگی [[اهل کتاب]] را در شبه جزیره پذیرفته بودند، هرچند برای آنان دشوار بود.<ref> ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۷۵ ـ ۴۷۷، "اهل کتاب، احمد پاکتچی".</ref> همه کانونهایی که قریش با آنها وارد [[تجارت]] شده بود از جمله [[شام]]، [[عراق]]، [[یمن]] و [[حبشه]] از کانونهای اهل کتاب بودند. این [[فرهنگ]] در سراسر امپراتوری [[روم]] (حوزه مدیترانهای) رایج بود و از این رو فرهنگ [[امی]] اقوام عرب شبه جزیره نمیتوانست در برابر آن برتری یابد. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
به نظر [[نزول]] حجم وسیعی از [[قصص قرآنی]] در این مرحله بر آن است تا همه [[انبیای الهی]] را در منظومه [[فرهنگی]] جدیدی که قرآن آورده، قرار دهد تا [[فرهنگ]] [[اهل کتاب]] که تمایز آشکاری با فرهنگ [[امی]] شبه جزیره دارد و بر آن چیره است، درون آن جای گیرد و [[برتری]] و اعتبار خود را نزد [[اقوام]] [[عرب]] از دست دهد، از این رو سورههای این دوره، درصددند تا همه [[بشر]] را یک مجموعه معرفی کنند و بگویند که تبار همه [[انسانها]] به [[حضرت آدم]] میرسد و آغاز انشعاب همه [[ملل]] به دوره [[نوح]] و پس از وی باز میگردد. [[ابراهیم]] [[پدر]] مشترک قریش و همه [[انبیای بنیاسرائیل]] است. در فرهنگ جدید [[قرآنی]]، رسالتهای محقق شده در میان [[یهودیان]] صرفاً منتی الهیاند و نباید مایه [[فخر]] یا [[خودبرتربینی]] اهل کتاب شوند؛ همچنین نوع نگرش قرآن به انبیای بنیاسرائیل متفاوت از تصویر این [[انبیا]] در [[عهدین]] است. قرآن افزون بر شخصیتهای مطرح شده در عهدین عناصری جدید را از جمله [[قوم عاد]]، [[ثمود]] و پیامبرانی چون [[هود]]، [[صالح]] و [[شعیب]] به این مجموعه افزوده است که در [[تورات]] یا [[انجیل]] از آنها اثری نیست.<ref>قرآن و کتاب مقدس، ج۱، ص۷ ـ ۵۲۴.</ref> حال باید پرسید که اطلاعات مخاطبان [[وحی]] از گذشته در این مرحله [[شاهد]] چه تحولی بوده است؟ | به نظر [[نزول]] حجم وسیعی از [[قصص قرآنی]] در این مرحله بر آن است تا همه [[انبیای الهی]] را در منظومه [[فرهنگی]] جدیدی که قرآن آورده، قرار دهد تا [[فرهنگ]] [[اهل کتاب]] که تمایز آشکاری با فرهنگ [[امی]] شبه جزیره دارد و بر آن چیره است، درون آن جای گیرد و [[برتری]] و اعتبار خود را نزد [[اقوام]] [[عرب]] از دست دهد، از این رو سورههای این دوره، درصددند تا همه [[بشر]] را یک مجموعه معرفی کنند و بگویند که تبار همه [[انسانها]] به [[حضرت آدم]] میرسد و آغاز انشعاب همه [[ملل]] به دوره [[نوح]] و پس از وی باز میگردد. [[ابراهیم]] [[پدر]] مشترک قریش و همه [[انبیای بنیاسرائیل]] است. در فرهنگ جدید [[قرآنی]]، رسالتهای محقق شده در میان [[یهودیان]] صرفاً منتی الهیاند و نباید مایه [[فخر]] یا [[خودبرتربینی]] اهل کتاب شوند؛ همچنین نوع نگرش قرآن به انبیای بنیاسرائیل متفاوت از تصویر این [[انبیا]] در [[عهدین]] است. قرآن افزون بر شخصیتهای مطرح شده در عهدین عناصری جدید را از جمله [[قوم عاد]]، [[ثمود]] و پیامبرانی چون [[هود]]، [[صالح]] و [[شعیب]] به این مجموعه افزوده است که در [[تورات]] یا [[انجیل]] از آنها اثری نیست.<ref>قرآن و کتاب مقدس، ج۱، ص۷ ـ ۵۲۴.</ref> حال باید پرسید که اطلاعات مخاطبان [[وحی]] از گذشته در این مرحله [[شاهد]] چه تحولی بوده است؟ | ||
مرحله دوم با [[تاریخ]] [[ | مرحله دوم با [[تاریخ]] [[داوود]]، [[سلیمان]] و ایوب آغاز میشود و سپس فهرستی از انبیا در [[سوره]] صبه نمایش درمیآید: ابراهیم، اسحق، [[یعقوب]]، [[اسماعیل]]، [[الیسع]] و ذالکفل. سپس در [[سوره اعراف]] حکایت کوتاهی از هر [[نبی]] به ترتیب بیان شده است: [[آدم]]، [[نوح]]، [[هود]]، [[صالح]]، [[لوط]]، [[شعیب]] و [[موسی]]. در ادامه [[روایت]] [[ابراهیم]]، [[یحیی]]، [[زکریا]]، [[مریم]] و [[عیسی]] و همچنین فهرستی از [[ذریه]] [[نیکوکار]] پیامبرانی چون [[آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]] و [[اسرائیل]] ([[یعقوب]]) در [[سوره مریم]] آمده است. [[سوره طه]] یکسره حکایت موسی است. در [[سوره]] شعرا افزون بر موسی از ابراهیم، نوح، هود، صالح، لوط و شعیب هم گزارش شده است. [[سوره نمل]] با پرداختن [[مجدد]] به حکایت لوط و صالح از [[بلقیس]] و [[روابط]] او با [[سلیمان]] نیز سخن گفته است. سوره قصص هم تنها حکایت موسی است. در [[سوره یونس]] بخشهایی از داستان نوح و موسی آمده است. در سورههود نیز همچون [[سوره شعراء]] و [[اعراف]] هر [[نبی]] بخشی از گزارشهای [[تاریخی]] را به خود اختصاص داده است: نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب و موسی. در پایان این مرحله حکایت مبسوط [[یوسف]] آمده که در آن گزارشهایی از [[حضرت یعقوب]] نیز وجود دارد. تصویری که در پایان این دوره به مخاطبان [[وحی]] ارائه میشود بدین شرح است<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>: | ||
==== [[حضرت آدم]] {{ع}} ==== | ==== [[حضرت آدم]] {{ع}} ==== | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==== [[حضرت شعیب]] {{ع}} ==== | ==== [[حضرت شعیب]] {{ع}} ==== | ||
[[شعیب]] به سوی قومی موسوم به "[[اصحاب]] [[ایکه]]" فرستاده شد. آنها [[خدا]] یا خدایانی جز [[الله]] را میپرستیدند و در [[داد و ستد]] [[حق دیگران]] را نادیده میگرفتند. [[شعیب]] آنها را از این کار بازمیداشت و به الله دعوتشان میکرد. عدهای به او [[ایمان]] آوردند. [[مستکبران]] [[مؤمنان]] را زیاندیده میخواندند و در مسیر آنها قرار میگرفتند تا آنها را به [[آیین]] پیشین باز گردانند. [[قوم شعیب]] او را [[تهدید]] کردند که اگر از [[آیین جدید]] دست برندارد، او را از قریه بیرون خواهند کرد که نشان میدهد وی در [[رسالت]] خود، از [[موفقیت]] قابل ملاحظهای برخوردار شده بود. شعیب و مؤمنان حاضر نشدند از ایمان خود دست بردارند. و قوم شعیب به [[عذاب]] گرفتار شد و مؤمنان [[نجات]] یافتند. {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ وَإِن كَانَ طَائِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ يُؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذَاً لَّخَاسِرُونَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است. و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آوردهاند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بیشمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود. و اگر گروهی از شما به آنچه برای آن فرستاده شدهام ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند شکیبایی کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است. سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت: اگر چه خوش نداشته باشیم؟ اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بیگمان بر خداوند دروغ بستهایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی. و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بیگمان زیانکار خواهید بود. پس، زمین لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه خویش از پا در آمدند. آنان که شعیب را دروغگو میشمردند گویی هرگز آنجا به سر نمیبردهاند آنان که شعیب را دروغگو میشمردند خود زیانکار بودند. آنگاه (شعیب) از آنان رو گرداند و گفت: ای قوم من! به راستی پیامهای پروردگارم را به شما رساندهام و برای شما خیرخواهی کردهام؛ اکنون چگونه برای قومی کافر اندوهگین شوم؟» سوره اعراف، آیه ۸۵-۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الأَوَّلِينَ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ وَمَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی پروردگار توست که پیروزمند بخشاینده است. «اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند. (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید. و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست. پیمانه را تمام بپیمایید و از کمفروشان نباشید. و با ترازوی درست، وزن کنید. و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید. و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید. گفتند: به یقین تو از جادوزدگانی. و تو جز بشری مانند ما نیستی و بیگمان ما تو را از دروغگویان میدانیم. بنابراین اگر راست میگویی پارههایی از آسمان را بر ما فرود آر. گفت: پروردگارم به آنچه انجام میدهید داناتر است. پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بیگمان عذاب روزی سترگ بود. بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۷۵-۱۹۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | [[شعیب]] به سوی قومی موسوم به "[[اصحاب]] [[ایکه]]" فرستاده شد. آنها [[خدا]] یا خدایانی جز [[الله]] را میپرستیدند و در [[داد و ستد]] [[حق دیگران]] را نادیده میگرفتند. [[شعیب]] آنها را از این کار بازمیداشت و به الله دعوتشان میکرد. عدهای به او [[ایمان]] آوردند. [[مستکبران]] [[مؤمنان]] را زیاندیده میخواندند و در مسیر آنها قرار میگرفتند تا آنها را به [[آیین]] پیشین باز گردانند. [[قوم شعیب]] او را [[تهدید]] کردند که اگر از [[آیین جدید]] دست برندارد، او را از قریه بیرون خواهند کرد که نشان میدهد وی در [[رسالت]] خود، از [[موفقیت]] قابل ملاحظهای برخوردار شده بود. شعیب و مؤمنان حاضر نشدند از ایمان خود دست بردارند. و قوم شعیب به [[عذاب]] گرفتار شد و مؤمنان [[نجات]] یافتند. {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ وَإِن كَانَ طَائِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ يُؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذَاً لَّخَاسِرُونَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است. و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آوردهاند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بیشمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود. و اگر گروهی از شما به آنچه برای آن فرستاده شدهام ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند شکیبایی کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است. سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت: اگر چه خوش نداشته باشیم؟ اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بیگمان بر خداوند دروغ بستهایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی. و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بیگمان زیانکار خواهید بود. پس، زمین لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه خویش از پا در آمدند. آنان که شعیب را دروغگو میشمردند گویی هرگز آنجا به سر نمیبردهاند آنان که شعیب را دروغگو میشمردند خود زیانکار بودند. آنگاه (شعیب) از آنان رو گرداند و گفت: ای قوم من! به راستی پیامهای پروردگارم را به شما رساندهام و برای شما خیرخواهی کردهام؛ اکنون چگونه برای قومی کافر اندوهگین شوم؟» سوره اعراف، آیه ۸۵-۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ كَذَّبَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الأَوَّلِينَ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ وَمَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی پروردگار توست که پیروزمند بخشاینده است. «اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند. (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ من برای شما پیامبری امینم. پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید. و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست. پیمانه را تمام بپیمایید و از کمفروشان نباشید. و با ترازوی درست، وزن کنید. و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید. و از آن کس که شما و آفریدگان پیشین را آفرید پروا کنید. گفتند: به یقین تو از جادوزدگانی. و تو جز بشری مانند ما نیستی و بیگمان ما تو را از دروغگویان میدانیم. بنابراین اگر راست میگویی پارههایی از آسمان را بر ما فرود آر. گفت: پروردگارم به آنچه انجام میدهید داناتر است. پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بیگمان عذاب روزی سترگ بود. بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۷۵-۱۹۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | ||
==== [[حضرت | ==== [[حضرت داوود]] {{ع}} ==== | ||
در حکایت [[ | در حکایت [[داوود]] به مخاطب منتقل میشود که وی همواره رو به سوی [[خدا]] داشت و [[خداوند]] نعمتهایی به او داده است؛ از جمله [[تسبیح]] کوهها همراه با داوود، [[فرمانبری]] پرندگان از او، [[پادشاهی]] [[استوار]] شده، [[حکمت]]، [[امتحان]] شدن داوود توسط خداوند و [[توبه]] او، [[خلافت الهی]] و [[داوری]] فیصله بخش او در میان [[مردم]]. سخن از [[نعمت]] [[فرزندی]] چون [[سلیمان]] به داوود، پایان بخش این بحث است {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالإِشْرَاقِ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داوود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود. ما کوهها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان نیایش میکردند. و (نیز) پرندگان را در حالی که (بر او) گرد آورده بودیم به سوی او باز میگشتند. و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم. و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داوود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داوود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داوود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود. ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۱۷-۲۶.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | ||
==== [[حضرت سلیمان]] {{ع}} ==== | ==== [[حضرت سلیمان]] {{ع}} ==== | ||
گزارش از سلیمان با این بیان آغاز میشود که خداوند او را به | گزارش از سلیمان با این بیان آغاز میشود که خداوند او را به داوود [[عطا]] فرمود و او [[وارث]] داوود بود. در این [[روایت]] سلیمان مورد [[آزمون الهی]] قرار میگیرد. سپس درخواست توبه میکند و از خداوند میخواهد تا سلطنتی به او دهد که در [[آینده]] همانندی نداشته باشد. خداوند، باد را در اختیارش گذاشت و [[شیاطین]] هم در ساختو ساز و یافتن گوهرهای دریا به او کمک میکردند. او شیاطین [[گمراه کننده]] را به زنجیر کشید. {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالأَعْنَاقِ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«و ما به داوود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود. (یاد کن) آنگاه را که در پایان روز بر او اسبانی استوار ایستاده تیز تک را عرضه کردند. گفت: من دوستی این اسبان را به یاد پروردگارم دوست میدارم (و فرمان داد آنها را دواندند و به تماشا ایستاد) تا (از دیدگانش) پنهان شدند. آنها را نزد من بازگردانید! آنگاه به دست کشیدن به ساق و گردنها (ی آنها) آغازید. و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت. گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای. پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد. و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص. و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند. این بخشش ماست، پس بیشمار ببخش یا (برای خود) نگهدار! و بیگمان نزد ما او را نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۳۰-۴۰.</ref> در این روایت تصویر کاملا روشنی از نحوه امتحان سلیمان عرضه نشده؛ اما تأکید شده که او [[بنده]] خوبی بود و بسیار به [[درگاه الهی]] [[رجوع]] میکرد. {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و ما به داوود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داوود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref> در [[سوره نمل]] هم [[روابط]] [[سلیمان]] با [[حکومت]] [[سبأ]] بیان شده است. در آن [[سوره]]، [[روایت]] با سلیمان و حکومت و نعمتهایی که [[خداوند]] بدو داده آغاز میگردد؛ مانند [[علم]]، [[برتری]]، دانستن [[زبان]] حیوانات، سپاهیانی اعم از [[بشر]]، [[جن]] و پرندگان. بر اساس این روایت، هدهد برای سلیمان از [[سرزمین]] سبأ خبر میآورد که حاکمی با شکوه در سبأ [[حکم]] میراند و وی زنی است و [[مردم]] آن در برابر [[خورشید]] [[سجده]] میکنند. [[مأموریت]] [[مجدد]] هدهد، گفتوگوهای [[ملکه]] سبأ با بزرگان حکومت سبأ، هدایایی که برای سلیمان فرستاده شد و در نهایت حضور ملکه سبأ در تختگاه حکومت سلیمان از گزارشهایی است که در این روایت مطرح شدهاند. ادامه گزارش از [[ایمان]] ملکه سبأ به [[پروردگار]] سلیمان و سرزمین سلیمان خبر میدهد، به ویژه که دو [[معجزه]] از وی دید: نخست قصری بلورین و دوم تخت [[حکمرانی]] خود را که نزد سلیمان یافت {{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟ او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد. آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام. من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند. (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمانها و زمین را آشکار میگرداند و آنچه پنهان میکنید یا آشکار میدارید، میداند. خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان). (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند. (آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند. آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ...با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند. و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند. پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید. نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند. (سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است. (سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند. و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم. و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود. به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۲۰-۴۴.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | ||
==== [[حضرت ایوب]] {{ع}} ==== | ==== [[حضرت ایوب]] {{ع}} ==== | ||
روایت ایوب پس از روایت سلیمان، کوتاهتر و به لحاظ محتوا متفاوت است. در این روایت ایوب از [[خدا]] در برابر [[شیطان]] که او را به [[رنج]] و [[عذاب]] گرفتار کرده است [[شکایت]] میکند و آنگاه به خواست خداوند چشمهای به جوشش افتاده تا آب آن، برای شست و شو و [[نوشیدن]] ایوب استفاده شود و [[خانواده]] ایوب به او باز گردانده میشوند. [[ایوب]] [[مأمور]] میشود [[سوگند]] خود را نشکند و وی با دستهای از گیاه بزند. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الأَلْبَابِ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است. (بدو گفتیم) با پای خود (بر زمین) بکوب! اینک شستنگاهی سرد و نوشیدنییی (نوشین) است. و ما از سر بخشایشی از خویش و پند آموختن به خردمندان، خانوادهاش را- و با آنها، همانند آنان را- به او بخشیدیم. و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۱-۴۴.</ref> این روایت بسیار مختصر و مبهم ارائه شده و تصویر کاملی از ماجرای ایوب نیست.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | روایت ایوب پس از روایت سلیمان، کوتاهتر و به لحاظ محتوا متفاوت است. در این روایت ایوب از [[خدا]] در برابر [[شیطان]] که او را به [[رنج]] و [[عذاب]] گرفتار کرده است [[شکایت]] میکند و آنگاه به خواست خداوند چشمهای به جوشش افتاده تا آب آن، برای شست و شو و [[نوشیدن]] ایوب استفاده شود و [[خانواده]] ایوب به او باز گردانده میشوند. [[ایوب]] [[مأمور]] میشود [[سوگند]] خود را نشکند و وی با دستهای از گیاه بزند. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الأَلْبَابِ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است. (بدو گفتیم) با پای خود (بر زمین) بکوب! اینک شستنگاهی سرد و نوشیدنییی (نوشین) است. و ما از سر بخشایشی از خویش و پند آموختن به خردمندان، خانوادهاش را- و با آنها، همانند آنان را- به او بخشیدیم. و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۱-۴۴.</ref> این روایت بسیار مختصر و مبهم ارائه شده و تصویر کاملی از ماجرای ایوب نیست.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
پس از شاخصه نتیجهگیری، شاخصه دیگری میتوان برای گزارشهای تاریخی این دوره برشمرد. بر اساس آمار بهدست آمده از [[میزان]] گزارشهای این مرحله میتوان گفت که بیشترین [[رشد]] گزارشهای تاریخی در مرحله سوم به [[اخبار]] مربوط به [[حضرت ابراهیم]] تعلق دارد. گزارشهای ابراهیم که در مرحله دوم در مقایسه با دیگر [[پیامبران]] ناچیز بود، به گونهای افزایش یافته که این پیامبر را، در صدر گزارشهای تاریخی مرحله سوم قرار داده و در سورههای متعددی ارائه شده است. | پس از شاخصه نتیجهگیری، شاخصه دیگری میتوان برای گزارشهای تاریخی این دوره برشمرد. بر اساس آمار بهدست آمده از [[میزان]] گزارشهای این مرحله میتوان گفت که بیشترین [[رشد]] گزارشهای تاریخی در مرحله سوم به [[اخبار]] مربوط به [[حضرت ابراهیم]] تعلق دارد. گزارشهای ابراهیم که در مرحله دوم در مقایسه با دیگر [[پیامبران]] ناچیز بود، به گونهای افزایش یافته که این پیامبر را، در صدر گزارشهای تاریخی مرحله سوم قرار داده و در سورههای متعددی ارائه شده است. | ||
[[قریشیان]] [[نسب]] خود را به ابراهیم میرسانند. آنان به [[پدران]] و اجدادشان [[احترام]] بسیاری میگذارند و الگوهای [[رفتاری]] خود را از آنها میگیرند. حال قریش با این مسئله مواجه است که پس از آشنایی با انبیا و [[اقوام]] پیشین، چه رفتاری از خود نشان دهد. اینجاست که با حجم انبوهی از گزارشهای تاریخی مربوط به ابراهیم، [[پدر]] اعلای خود روبهرو میشود. [[انتخاب]] حکایت [[بت]] شکنی ابراهیم، که به صورت روایتهای متعدد و مکرر در این مرحله بیان شده {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم. هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم. گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید. گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم. و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کرد. آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش. و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم. و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۵۱-۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن| وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ }}<ref>«و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم میروم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم. و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم. درود بر ابراهیم. بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم. بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود. و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود. و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۱۳.</ref> و نیز حجم قابل توجه [[روایات]] [[حضرت ابراهیم]] در این مرحله امری درخور [[تأمل]] است. [[ابراهیم]] بتهای [[معبد]] [[اقوام]] خود را شکسته و [[کعبه]] را بنیان نهاده بود تا [[مردم]] در آنجا با [[خداوند]] [[مناجات]] کنند و از او خواسته بود تا سرزمینی را که [[مکه]] در آن قرار دارد ایمن گرداند، دلهای مردم متوجه فرزندانش گردد و از بهرهها برخوردار شوند و فرزندانش از [[بت پرستی]] دور مانند. او [[توحید]] را در تبار خود ماندگار ساخته و گفته بود که از آنچه میپرستید بیزارم. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِن شَيْءٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار. پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کردهاند پس هر که از من پیروی کند از من است و هر که با من سرکشی ورزد بیگمان تو آمرزندهای بخشایندهای. پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند. پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار میداریم میدانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست. سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست. پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نیز و دعای مرا بپذیر! پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان میربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآوردههای هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن میآورند؟ اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره قصص، آیه ۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم. مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد. و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۶-۲۸.</ref> گزارش [[سوره انعام]] از [[اقدام]] ابراهیم، آغاز حکایت غیر مستقیم خداوند با [[قریش]] است. ابراهیم، [[پدر]] اعلای قریش از بتهایی که پدرش (عمویش) [[آزر]] میپرستد روی میگرداند. وی سپس ستارهای را برگزید؛ اما چون پنهان شد، از [[پرستش]] آن دست برداشت. همین حکایت بر ماه و پس از آن [[خورشید]] نیز رفت تا اینکه از همه [[خدایان]] [[برائت]] جست و توحید خود را ابراز داشت. خداوند نیز در [[ذریه]] او پیامبرانی (اعم از [[بنیاسرائیل]] و دیگران) قرار داد و آنان را بر دیگران [[برتری]] بخشید. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم. و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد. و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم. آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم. و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟ و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟ آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند. و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و | [[قریشیان]] [[نسب]] خود را به ابراهیم میرسانند. آنان به [[پدران]] و اجدادشان [[احترام]] بسیاری میگذارند و الگوهای [[رفتاری]] خود را از آنها میگیرند. حال قریش با این مسئله مواجه است که پس از آشنایی با انبیا و [[اقوام]] پیشین، چه رفتاری از خود نشان دهد. اینجاست که با حجم انبوهی از گزارشهای تاریخی مربوط به ابراهیم، [[پدر]] اعلای خود روبهرو میشود. [[انتخاب]] حکایت [[بت]] شکنی ابراهیم، که به صورت روایتهای متعدد و مکرر در این مرحله بیان شده {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم. هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم. گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید. گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم. و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کرد. آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش. و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم. و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۵۱-۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن| وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ }}<ref>«و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم میروم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم. و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم. درود بر ابراهیم. بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم. بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود. و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود. و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۱۳.</ref> و نیز حجم قابل توجه [[روایات]] [[حضرت ابراهیم]] در این مرحله امری درخور [[تأمل]] است. [[ابراهیم]] بتهای [[معبد]] [[اقوام]] خود را شکسته و [[کعبه]] را بنیان نهاده بود تا [[مردم]] در آنجا با [[خداوند]] [[مناجات]] کنند و از او خواسته بود تا سرزمینی را که [[مکه]] در آن قرار دارد ایمن گرداند، دلهای مردم متوجه فرزندانش گردد و از بهرهها برخوردار شوند و فرزندانش از [[بت پرستی]] دور مانند. او [[توحید]] را در تبار خود ماندگار ساخته و گفته بود که از آنچه میپرستید بیزارم. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِن شَيْءٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار. پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کردهاند پس هر که از من پیروی کند از من است و هر که با من سرکشی ورزد بیگمان تو آمرزندهای بخشایندهای. پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند. پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار میداریم میدانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست. سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست. پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نیز و دعای مرا بپذیر! پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان میربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآوردههای هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن میآورند؟ اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره قصص، آیه ۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم. مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد. و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۶-۲۸.</ref> گزارش [[سوره انعام]] از [[اقدام]] ابراهیم، آغاز حکایت غیر مستقیم خداوند با [[قریش]] است. ابراهیم، [[پدر]] اعلای قریش از بتهایی که پدرش (عمویش) [[آزر]] میپرستد روی میگرداند. وی سپس ستارهای را برگزید؛ اما چون پنهان شد، از [[پرستش]] آن دست برداشت. همین حکایت بر ماه و پس از آن [[خورشید]] نیز رفت تا اینکه از همه [[خدایان]] [[برائت]] جست و توحید خود را ابراز داشت. خداوند نیز در [[ذریه]] او پیامبرانی (اعم از [[بنیاسرائیل]] و دیگران) قرار داد و آنان را بر دیگران [[برتری]] بخشید. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم. و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد. و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم. آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم. و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟ و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟ آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند. و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست.» سوره انعام، آیه ۷۴-۹۰.</ref> بر اساس گزارش [[سوره انبیاء]]، ابراهیم درباره بتهایی که پرستش میکنند، از پدر و [[قوم]] خود میپرسد و آنان در پاسخ، خود را پیرو پدرانشان میخوانند. ابراهیم همه آنها را به [[گمراهی]] آشکار منتسب میکند و [[تصمیم]] میگیرد برای بتان آنها تدبیری دراندازد. ، او در [[فرصت]] مناسب بتهای آنها را نابود میکند و تنها بزرگترین آنها را باقی میگذارد. [[قوم ابراهیم]] که شنیده بودند او با بتهایشان [[مخالفت]] کرده است از او پرسیدند و وی در بازپرسی، خدایانشان را [[ناتوان]] دانست که موجب شد برای [[حمایت]] از خدایان او را زنده بسوزانند؛ اما خداوند [[آتش]] را بر ابراهیم سرد و بیآسیب گرداند و او و نیز [[لوط]] را از دست آنان [[نجات]] داد تا به [[سرزمین]] [[مبارک]] برسند. {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم. هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم. گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید. گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم. و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کرد. آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش. و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱-۷۰.</ref> همین حکایت در [[سوره]] صافّات با توضیح کمتری ارائه شده؛ اما در پایان حکایت [[قربانی]] [[اسماعیل]] مطرح میگردد، بدون آنکه از او نامی برده شود. در این حادثه [[ابراهیم]] در رؤیای خود میبیند که پسر خود را قربانی میکند. هنگامی که رؤیای خود را با اسماعیل در میان میگذارد وی [[تسلیم امر الهی]] میگردد؛ ولی در [[مراسم]] قربانی به ابراهیم [[وحی]] میشود که این آزمونی بود؛ همچنین [[تولد]] [[اسحاق]] به ابراهیم [[بشارت]] داده میشود. {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأَخْسَرِينَ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم. هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم. گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید. گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟ گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم. و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بتهایتان چارهای خواهم کرد. آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشههای باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بیشک میدانی که اینان سخن نمیگویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟ گفتند: اگر میخواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید. گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش. و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم. و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۵۱-۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن| وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ }}<ref>«و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم میروم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم. و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم. درود بر ابراهیم. بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم. بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود. و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود. و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۱۳.</ref> حکایت [[مهمانان]] ابراهیم که به او بشارت فرزند دادند در مرحله دوم بیان شده بود و در این مرحله نیز تکرار شده است {{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلامًا قَالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلا تَأْكُلُونَ فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ}}<ref>«آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟ هنگامی که بر او وارد شدند و درود گفتند، او نیز درود گفت (و پنداشت) گروهی ناشناسند. آنگاه (پنهان از مهمانان) نزد خانوادهاش رفت و گوسالهای فربه (که بریان کرده بود) آورد. و آن را به آنان نزدیک کرد، گفت: چرا نمیخورید؟ آنگاه در دل از آنان ترسی یافت، گفتند: نترس و او را به پسری دانا مژده دادند. و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم! گفتند: پروردگارت چنین فرموده است، بیگمان اوست که فرزانه داناست» سوره ذاریات، آیه ۲۴-۳۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[تاریخ (مقاله)|مقاله «تاریخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷.</ref>. | ||
=== [[آگاهی]] [[تاریخی]] در مرحله [[مدنی]] === | === [[آگاهی]] [[تاریخی]] در مرحله [[مدنی]] === |