بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[جهاد]] == | == [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[جهاد]] == | ||
[[شیخ مفید]] میگوید: | [[شیخ مفید]] میگوید: [[جنگ احد]] با پیشامد [[ناگواری]] که داشت پایان یافت. [[حضرت زهرا]] {{س}} به استقبال پدرش رفت. علی {{ع}} در حالی که دستش تا شانه [[غرق]] [[خون]] [[مشرکان]] بود، نزد آنان آمد و [[ذوالفقار]] را به حضرت فاطمه {{س}} داد و فرمود: بگیر این [[شمشیر]] را که امروز مرا [[یاری]] کرد و پشت [[دشمنان]] را [[شکست]] و خونهای کشتگان را از آن [[پاک]] کن. [[پیغمبر]] {{صل}} فرمود: آری [[فاطمه]]! بگیر شمشیرش را که شوهر تو به خوبی از [[عمل به وظیفه]] خود برآمد و [[خدای متعال]]، بزرگان [[قریش]] را با شمشیر او نابود کرد<ref>الارشاد، ص۸۱.</ref>. | ||
[[جنگ احد]] با پیشامد [[ناگواری]] که داشت پایان یافت. [[حضرت زهرا]] {{س}} به استقبال پدرش رفت. علی {{ع}} در حالی که دستش تا شانه [[غرق]] [[خون]] [[مشرکان]] بود، نزد آنان آمد و [[ذوالفقار]] را به حضرت فاطمه {{س}} داد و فرمود: بگیر این [[شمشیر]] | |||
[[سهل بن سعد]] (از [[اصحاب پیامبر]]) میگوید: در جنگ احد، جراحتهایی بر [[بدن پیامبر]] وارد شد و رخسار مبارکش آسیب دید و دندان و کلاهخود آن حضرت شکست. فاطمه {{س}}، [[خونها]] را از سر و صورت آن حضرت میشست. [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} با سپر آب میآورد؛ ولی هنگامی که دید ریختن آب باعث [[خونریزی]] بیشتر میگردد، قطعه حصیری را سوزاند و خاکستر آن را بر زخم گذاشت تا خون بند آمد<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۵۴؛ عوالم، ج۱۱، ص۲۷۰؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. | |||
در [[جنگ خندق]] که [[مدینه]] در محاصره [[دشمن]] بود، هر کس به اندازه توان خود از [[شهر]] [[دفاع]] میکرد. مردان بنا بر طرحی که [[سلمان فارسی]] داده بود، مشغول کندن [[خندق]] بودند. [[زنان]] در پشت [[جبهه]]، آب و [[غذا]] برای مجاهدین آماده میکردند. | در [[جنگ خندق]] که [[مدینه]] در محاصره [[دشمن]] بود، هر کس به اندازه توان خود از [[شهر]] [[دفاع]] میکرد. مردان بنا بر طرحی که [[سلمان فارسی]] داده بود، مشغول کندن [[خندق]] بودند. [[زنان]] در پشت [[جبهه]]، آب و [[غذا]] برای مجاهدین آماده میکردند. | ||
دختر گرامی [[پیامبر]] نیز با پختن نان، به [[مجاهدان]] یاری میرساند. [[أنس]] میگوید: | دختر گرامی [[پیامبر]] نیز با پختن نان، به [[مجاهدان]] یاری میرساند. [[أنس]] میگوید: فاطمه{{س}} در یکی از روزها چند قرص نان پخت و آنها را برداشت و به خط مقدم جبهه رفت و به پدر گرامیش عرض نمود: {{متن حدیث|قُرْصٌ خَبَزْتُهُ وَ لَمْ تَطِبْ نَفْسِي حَتَّى أَتَيْتُكَ بِهَذِهِ الْكِسْرَةِ}}؛ این قرص نانی است که پختهام، ولی دلم [[راضی]] نشد از آن بخورم تا اینکه برای شما بیاورم. پیامبر فرمود: این اولین غذایی است که پس از سه [[روز]]، پدرت بر دهان میگذارد. گرسنگان [[دنیا]]، در [[آخرت]] سیرند. مبغوضترین [[مردم]] نزد [[خدا]] آنانی هستند که معدهشان از [[پرخوری]] سنگین است. هیچ بندهای ترک نمیکند خوراکی را که میل به خوردنش دارد؛ مگر اینکه در [[بهشت]] درجهای به او میدهند<ref>مجموعه ورام، ج۱، ص۱۹۸؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۴۵؛ احقاق الحق، ج۱۰، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۱۱۶.</ref> | ||
فاطمه{{س}} در یکی از روزها چند قرص نان پخت و آنها را برداشت و به خط مقدم جبهه رفت و به | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |