بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
ابراهیم بن عبدالله محض معروف به «[[شهید باخَمْری]]»<ref>باخمری: نام موضعی میان کوفه و واسط که به کوفه نزدیکتر است؛ و گفتهاند: از باخمری تا کوفه هفده فرسخ است، و در آنجا قبر ابراهیم بن عبد الله بن حسن بن حسن است. (معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۶).</ref> برادر [[محمد بن عبدالله محض]] است. در سال ۱۴۵ پس از کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن الحسن]] [[برادر]] پدر و مادریاش ابراهیم بن عبدالله [[قیام]] کرد و کشته شد؛ پدرشان عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] پسر حسن بن [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و مادرشان [[هند]] دختر [[ابوعبیده]] است. | ابراهیم بن عبدالله محض معروف به «[[شهید باخَمْری]]»<ref>باخمری: نام موضعی میان کوفه و واسط که به کوفه نزدیکتر است؛ و گفتهاند: از باخمری تا کوفه هفده فرسخ است، و در آنجا قبر ابراهیم بن عبد الله بن حسن بن حسن است. (معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۶).</ref> برادر [[محمد بن عبدالله محض]] است. در سال ۱۴۵ پس از کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن الحسن]] [[برادر]] پدر و مادریاش ابراهیم بن عبدالله [[قیام]] کرد و کشته شد؛ پدرشان عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] پسر حسن بن [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و مادرشان [[هند]] دختر [[ابوعبیده]] است. | ||
[[شیخ طوسی]] در کتاب [[رجال]] خود او را در رجال [[امام صادق]] {{ع}} ذکر کرده است و [[ابن ندیم]] در فهرست گوید: [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن]] [[شعر]] هم گفته است و در [[مقاتل الطالبیین]] آمده است: | [[شیخ طوسی]] در کتاب [[رجال]] خود او را در رجال [[امام صادق]] {{ع}} ذکر کرده است و [[ابن ندیم]] در فهرست گوید: [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن]] [[شعر]] هم گفته است و در [[مقاتل الطالبیین]] آمده است: ابراهیم بر همان روش و طریقه برادرش [[محمد بن عبدالله]] در [[دین]]، [[علم]]، [[شجاعت]] و شدت بوده است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱۵.</ref>. ابراهیم از علمای بزرگ در [[فنون]] زیادی به شمار میرفت و او [[شاعری]] [[آگاه]] به لغت [[عربی]] و [[اسرار]] آن و عالم به [[اخبار]] [[عرب]] و روزها و اشعار آنان بوده است<ref>عمدة الطالب، ص۹۹.</ref>. ابراهیم مردی نیرومند و [[قوی]] بود.<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۴۰۶.</ref> | ||
== قیام ابراهیم == | == قیام ابراهیم == | ||
[[ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]] در سال ۱۴۵ [[قیام]] کرد و برادرش «[[محمد بن عبدالله محض|محمد]]» هم در همین سال قیام کرده بود. پیش از اینکه | [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]] در سال ۱۴۵ [[قیام]] کرد و برادرش «[[محمد بن عبدالله محض|محمد]]» هم در همین سال قیام کرده بود. پیش از اینکه ابراهیم ظاهر گردد منصور به شدت در تعقیب او بود و او را جستجو مینمود. ابراهیم خود حکایت کرده است: تعقیب در موصل مرا ناچار کرد تا اینکه بر سفره منصور نشستم، پس بیرون آمدم و از [[طلب]] کردن من دست برداشت. گروهی از [[سپاه]] منصور اظهار [[تشیع]] مینمودند و نامهای برای ابراهیم نوشته و از او خواستند نزد آنان برود تا بر منصور [[یورش]] برند. | ||
ابراهیم به [[بغداد]] در جایی که سپاه منصور بود رفت، پس منصور دستور داد پلی را بنا کنند، ابراهیم با [[مردم]] بیرون آمد تا آن را تماشا کند، [[چشم]] منصور بر او افتاد و ابراهیم در میان مردم رفت و خود را پنهان کرد، سپس نزد کسی به نام قامیا رفت و او | ابراهیم به [[بغداد]] در جایی که سپاه منصور بود رفت، پس منصور دستور داد پلی را بنا کنند، ابراهیم با [[مردم]] بیرون آمد تا آن را تماشا کند، [[چشم]] منصور بر او افتاد و ابراهیم در میان مردم رفت و خود را پنهان کرد، سپس نزد کسی به نام قامیا رفت و او ابراهیم را به اتاقی برد. منصور برای یافتن ابراهیم تلاش بسیاری کرد و همه جا [[نگهبان]] گذاشته بود تا اینکه مخفیگاه ابراهیم [[شناسایی]] شد<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص۴۱۰.</ref>. | ||
== رهایی از دام منصور == | == رهایی از دام منصور == | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
[[ابوالفرج]] گوید: [[سفیان بن معاویه]] ـ [[امیر]] بصره ـ به او متمایل شد و در اول [[ماه رمضان]] [[سال]] ۱۴۵ [[قیام]] کرد. منصور در آن هنگام با سپاهی اندک در [[کوفه]] بود زیرا او بخشی از [[سپاه]] خود را برای [[جنگ]] با [[محمد بن عبدالله]] و گروهی دیگر را به [[ری]] و بخشی دیگر را به [[آفریقا]] فرستاده بود و سه [[فرمانده]] به بصره به کمک سفیان بن معاویه امیر بصره فرستاد. هنگامی که ابراهیم قصد قیام داشت، سفیان را [[آگاه]] کرد، پس چون [[فرماندهان]] گرد او جمع شدند ابراهیم مرکبهای آنان را به [[غنیمت]] گرفت و آن هفتصد مرکب بود. پس [[نماز صبح]] را در [[مسجد جامع]] بصره به جای آورد و [[دارالاماره]] را محاصره کرد و سفیان ابن معاویه در قصر بود، او از ابراهیم [[امان]] خواست، امانش داد. | [[ابوالفرج]] گوید: [[سفیان بن معاویه]] ـ [[امیر]] بصره ـ به او متمایل شد و در اول [[ماه رمضان]] [[سال]] ۱۴۵ [[قیام]] کرد. منصور در آن هنگام با سپاهی اندک در [[کوفه]] بود زیرا او بخشی از [[سپاه]] خود را برای [[جنگ]] با [[محمد بن عبدالله]] و گروهی دیگر را به [[ری]] و بخشی دیگر را به [[آفریقا]] فرستاده بود و سه [[فرمانده]] به بصره به کمک سفیان بن معاویه امیر بصره فرستاد. هنگامی که ابراهیم قصد قیام داشت، سفیان را [[آگاه]] کرد، پس چون [[فرماندهان]] گرد او جمع شدند ابراهیم مرکبهای آنان را به [[غنیمت]] گرفت و آن هفتصد مرکب بود. پس [[نماز صبح]] را در [[مسجد جامع]] بصره به جای آورد و [[دارالاماره]] را محاصره کرد و سفیان ابن معاویه در قصر بود، او از ابراهیم [[امان]] خواست، امانش داد. | ||
جعفر و محمد پسران [[سلیمان بن علی]] از طرف منصور با ششصد نفر [[سپاه]] آمدند؛ | جعفر و محمد پسران [[سلیمان بن علی]] از طرف منصور با ششصد نفر [[سپاه]] آمدند؛ ابراهیم، فرماندهای را با پنجاه نفر فرستاد که آنان را [[شکست]] داد که مجبور به فرار شدند. پس [[مغیره]] را به [[اهواز]] با دویست نفر فرستاد و [[امیر]] اهواز [[محمد بن حصین]] با چهار هزار نفر برای مقابله او آمد و مغیره آنان را شکست داد و وارد اهواز شد و [[عمرو بن شداد]] را روانه [[فارس]] کرد و آنجا را نیز گرفت و [[مروان بن سعید عجلی]] را با هفده هزار به واسطه فرستاد و آنجا را نیز تصرف کرد. | ||
ابراهیم همچنان در بصره بود و عاملان خود را به نواحی اعزام میکرد و [[سپاهیان]] خود را میفرستاد تا اینکه خبر کشته شدن برادرش [[محمد بن عبدالله]] به او رسید، او مردم را از کشته شدن برادرش [[آگاه]] کرد و [[بصیرت]] و [[انگیزه]] مردم در جنگ با منصور بیشتر گردید<ref>اعیان الشیعة، ج۳، ص۲۴۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص۴۱۳.</ref> | ابراهیم همچنان در بصره بود و عاملان خود را به نواحی اعزام میکرد و [[سپاهیان]] خود را میفرستاد تا اینکه خبر کشته شدن برادرش [[محمد بن عبدالله]] به او رسید، او مردم را از کشته شدن برادرش [[آگاه]] کرد و [[بصیرت]] و [[انگیزه]] مردم در جنگ با منصور بیشتر گردید<ref>اعیان الشیعة، ج۳، ص۲۴۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص۴۱۳.</ref> | ||
== حرکت از بصره == | == حرکت از بصره == | ||
ابراهیم [[تصمیم]] گرفت از بصره حرکت کند، یارانش از [[مردم بصره]] به او گفتند: در بصره بمان و [[سپاهیان]] خود را بفرست، پس اگر سپاهی با [[شکست]] روبهرو شد، آنان را با [[لشکر]] دیگری مدد کن که در این صورت جایگاه تو مایه [[ترس]] [[دشمن]] خواهد بود و [[اموال]] را جمع کن تا گامهایت استوراتر باشد، اما ابراهیم از بصره به سوی کوفه حرکت کرد. | |||
[[حجاج بن قتیبه]] گوید: هنگامی که خبرهای [[شکست]] نیروهای منصور پی در پی به او میرسید، من نزد او رفتم و بر او [[سلام]] کردم و این در حالی بود که خبر [[بصره]] و [[اهواز]] و [[فارس]] به او رسیده بود و [[سپاهیان]] ابراهیم قوت گرفته و در [[کوفه]] یکصد هزار نفر [[منتظر]] فریادی هستند تا بر او [[حمله]] کنند؛ دیدم او به خاطر این خبرها ایستاده و از شدت [[ناراحتی]] آرام ندارد و سخت پریشان است<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۴۱۹.</ref> | [[حجاج بن قتیبه]] گوید: هنگامی که خبرهای [[شکست]] نیروهای منصور پی در پی به او میرسید، من نزد او رفتم و بر او [[سلام]] کردم و این در حالی بود که خبر [[بصره]] و [[اهواز]] و [[فارس]] به او رسیده بود و [[سپاهیان]] ابراهیم قوت گرفته و در [[کوفه]] یکصد هزار نفر [[منتظر]] فریادی هستند تا بر او [[حمله]] کنند؛ دیدم او به خاطر این خبرها ایستاده و از شدت [[ناراحتی]] آرام ندارد و سخت پریشان است<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۴۱۹.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
[[محمد جعفری]] گوید: چهار نفر از سپاهیان ابراهیم بیرون آمدند و مانند بازهای شکاری به سوی آن شخص رفته و به خدا سوگند طولی نکشید که سر او را آوردند و از سپاه [[عیسی]] کسی آن مرد را [[یاری]] نکرد. مسعود رحال کوفی گوید: من در باخمری حضور داشتم و به ابراهیم در حالی که در خیمهاش بود نگاه میکردم، در برابر او علَمی بود طلایی رنگ که بر [[زمین]] زده شده بود و شنیدم او میگفت: [[ابوحمزه]] کجاست؟ پس مردی کوتاه قد و سوار بر اسب آمد، وقتی نزدیک رسید او را [[شناخت]]، مردی بود که در [[کوفه]] نزدیک [[خانه]] [[ابن مسعود]] کلاه درست میکرد. | [[محمد جعفری]] گوید: چهار نفر از سپاهیان ابراهیم بیرون آمدند و مانند بازهای شکاری به سوی آن شخص رفته و به خدا سوگند طولی نکشید که سر او را آوردند و از سپاه [[عیسی]] کسی آن مرد را [[یاری]] نکرد. مسعود رحال کوفی گوید: من در باخمری حضور داشتم و به ابراهیم در حالی که در خیمهاش بود نگاه میکردم، در برابر او علَمی بود طلایی رنگ که بر [[زمین]] زده شده بود و شنیدم او میگفت: [[ابوحمزه]] کجاست؟ پس مردی کوتاه قد و سوار بر اسب آمد، وقتی نزدیک رسید او را [[شناخت]]، مردی بود که در [[کوفه]] نزدیک [[خانه]] [[ابن مسعود]] کلاه درست میکرد. | ||
ابراهیم به او گفت: این علَم را بگیر و در طرف چپ بایست و حرکت نکن. او [[علم]] را گرفت و در [[میسره]] ایستاد، دو [[سپاه]] در برابر یکدیگر صف کشیدند و هنگامی که ابراهیم کشته شد و یارانش [[شکست]] خورده و فرار کردند او همچنان در جای خود ایستاده بود. به او گفته شد که ابراهیم کشته شد و [[مردم]] رفتند. گفت: ابراهیم به من گفته است که از اینجا حرکت نکنم. پس [[جنگ]] کرد تا اینکه اسب او از پای درآمد، سپس پیاده جنگید تا اینکه کشته شد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص۴۲۳.</ref> | |||
== شکست سپاه منصور == | == شکست سپاه منصور == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
== کشته شدن ابراهیم == | == کشته شدن ابراهیم == | ||
عبدالحمید گوید: از ابوصلابه سؤال کردم: چگونه ابراهیم کشته شد؟ ابوصلابه گفت: من به او نگاه میکردم در حالی که بر اسب [[محمد بن یزید]] ایستاده بود و به سپاه [[عیسی بن موسی]] [[فرمانده]] منصور نظر میکرد که پشت کرده و فرار میکردند و او را پشت سر گذارده بودند و [[عیسی]] [[پرچم]] خود را به عقب برگردانیده بود، و [[یاران]] ابراهیم با آنان در حال [[نبرد]] بودند. ابراهیم قبای زردی بر تن داشت و [[گرما]] او را ناراحت کرده بود، پس دکمه قبای خود را گشود و [[قبا]] باز شد و سینه او نمایان گردید، در این هنگام تیری آمد و به گلوگاهش اصابت کرد؛ من او را دیدم که دست در گردن اسب کرد و بازگشت و [[زیدیه]] اطراف او را گرفتند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴۸.</ref>. چون | عبدالحمید گوید: از ابوصلابه سؤال کردم: چگونه ابراهیم کشته شد؟ ابوصلابه گفت: من به او نگاه میکردم در حالی که بر اسب [[محمد بن یزید]] ایستاده بود و به سپاه [[عیسی بن موسی]] [[فرمانده]] منصور نظر میکرد که پشت کرده و فرار میکردند و او را پشت سر گذارده بودند و [[عیسی]] [[پرچم]] خود را به عقب برگردانیده بود، و [[یاران]] ابراهیم با آنان در حال [[نبرد]] بودند. ابراهیم قبای زردی بر تن داشت و [[گرما]] او را ناراحت کرده بود، پس دکمه قبای خود را گشود و [[قبا]] باز شد و سینه او نمایان گردید، در این هنگام تیری آمد و به گلوگاهش اصابت کرد؛ من او را دیدم که دست در گردن اسب کرد و بازگشت و [[زیدیه]] اطراف او را گرفتند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴۸.</ref>. چون ابراهیم کشته شد [[اصحاب]] و یارانش همچنان در اطراف او به [[نبرد]] با [[سپاه]] منصور ادامه دادند. پس بر آنان حمله کردند تا اینکه توانستند آنان را از جایی که ابراهیم در آن کشته شده بود دور کنند. سپاه منصور آمدند و سر از [[بدن]] ابراهیم جدا کردند و نزد [[عیسی]] بردند، عیسی پیاده شد و [[سجده]] کرد و سر ابراهیم را نزد منصور فرستاد<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۷۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۴۲۶.</ref> | ||
== منصور و امام صادق{{ع}} == | == منصور و امام صادق{{ع}} == |