امت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امت | | موضوع مرتبط = امت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = امت | ||
| مداخل مرتبط = [[امت در قرآن]] - [[امت در فقه سیاسی]] - [[امت در معارف دعا و زیارات]] - [[امت در معارف و سیره سجادی]] - [[امت در معارف و سیره رضوی]] | | مداخل مرتبط = [[امت در لغت]] - [[امت در قرآن]] - [[امت در فقه سیاسی]] - [[امت در معارف دعا و زیارات]] - [[امت در معارف و سیره سجادی]] - [[امت در معارف و سیره رضوی]] - [[امت در معارف و سیره حسینی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۸
مقدمه
امت از ریشه "ام" به معنای راه، راه مستقیم، آشکار و حرکت است[۱] و در اصطلاح، عبارت است از مجموعهای افراد همفکر، همراه و همگام که با هدفی واحد به سوی مقصدی واحد[۲]. مفهوم امّت، فراتر از ملّت میباشد؛ زیرا امّت به معنای پیروان یک دین یا مذهب فراتر از حد و مرز جغرافیایی است، ولی ملّت در عرف سیاسی، به مردم کشوری میگویند که دارای نژاد، زبان، فرهنگ، تابعیت و محدودۀ جغرافیایی واحد باشد. واژه "امّت" ویژه مکتب اسلام و شکل تکامل یافته "ملّت" بوده و در آن پیوند معنوی به صورت انسانیتر جلوهگر شده و وحدت خونی جای خود را به وحدت اساسیتر، یعنی ایمان میدهد. از دیدگاه قرآن، اختلاف زبان، رنگ و... مانع از وحدت انسانها نبوده، بلکه این اختلافات را از سنن آفرینش و از مظاهر قدرت الهی میشمارد[۳]، و نیز اختلاف قبیلهای و نژادی را عاملی در جهت شناخت، وحدت اجتماعی و تعاون میداند[۴][۵].
امت در فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
دین[۶]، آیین[۷] و شریعت الهی[۸].
﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾[۹].
در تعریف "ملت" چنین آمده است: آیینی که خدا تشریع کرده و از طریق پیامبران به مردم میرسد و آنان را به قرب پروردگار میرساند. دین یا شریعت نیز به همان معناست. این اصل معنای ملت است؛ ولی بعدها این کلمه توسعه یافته و درباره آیینها و ملتهای باطل نیز استعمال شده است[۱۰]؛ نظیر ﴿لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا﴾[۱۱]..[۱۲]
امت عرب
از جمله واژههای کلیدی که در سخنان ناسیونالیستهای عرب به وفور دیده میشود، کلمه امت عرب است که با استفاده از قداست اسلامی واژه امت و تکرار آن در قرآن، به منظور القای مشروعیت ناسیونالیزم عرب به شنونده و خواننده آثار خود مورد بهرهبرداری قرار میدهند و در حقیقت به این وسیله تفسیری سیاسی بر آیات مربوط به امت ارائه میدهند و آن را به جای امت اسلام به کار میبندند. در آثار متفکران عرب چون طنطاوی، شیخ حسن مرصفی، سلیم بستانی، نجیب غازوری، عریسی و عمر فاخوری که به تمایلات ناسیونالیستی شهرت دارند، واژه امت عرب فراوان آمده است[۱۳][۱۴].[۱۵]
امت واحد
قرآن انسانها را با وجود عوامل اختلافانگیز و تمایزها و تفاوتهای گوناگونی که بین آنها حکمفرماست مجموعهای همگرا و همگون و متشکل و چون کاروانی منسجم و در حال حرکت به سوی مصرف واحد، تلقی میکند و او را به یک سازماندهی فراگیر دعوت میکند؛ و این حالت را کیفیت نخستین جامعه بشری و شکل مطلوب و معقول آینده بشر میداند:
- مردم (در نخستین روزهای حیات اجتماعی) امت واحد بودند، از آن پس خداوند انبیا را برانگیخت[۱۶]؛
- انسانها، جز امت واحد نبودند از آن پس اختلاف کردند[۱۷]؛
- این است امتتان که امت واحده است و من نیز پروردگارتان؛ پس مرا عبادت کنید[۱۸].
بر اساس این بینش و اعتقاد، مسلمان موظف است که وحدت و یکپارچگی را نخست در جامعه کوچکتر جهان اسلام تحقق ببخشد و سرانجام آن را به سراسر جامعه بشری گسترش دهد.[۱۹].[۲۰]
امت واحد جهانی و نظام امامت
سومین طرح جامعی که در زمینه نظام حقوقی جامعه بشری ارائه شده، نظام امت و امامت واحد جهانی است که ریشه در تعالیم انبیا دارد، ولی اسلام آن را به صورت جامع تبیین کرده است. در جهانبینی اسلام، کل جهان یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته است و قلمروی هستی، مظهر یک وحدت بزرگ و نشانه وحدت و یکتایی آفریننده جهان است و در این همبستگی و پیوستگی بزرگ، تعادل و تعاون و نظم، جای تصادم و تزاحم و هر نوع تضادی را گرفته است[۲۱]. قلمروی حیات، که زندگی انسان گوشهای از آن است نیز از این قانون مستثنا نیست و اصل حیات در این قلمرو وسیع از عنصر آب سرچشمه گرفته است[۲۲]. انسان نیز که بارزترین نمونه پدیده حیات است، در هستی مرتبط با کل جهان و همریشه با تمامی نمودهای حیات است[۲۳]. افراد انسان نیز دارای نهاد واحد و سرشت همگون و فطرت مشترک هستند و همه انسانها از یک پدر و مادر به وجود آمدهاند[۲۴]. بر اساس این بینش، اسلام جامعه بشری را مجموعه واحدی میداند که در فطرت و تفکر و هدف همگون هستند و تمامی اختلافها و تفرقهها و عوامل جدایی را عرضی و ناشی از خصلتهای منفی و به دور از مقام و منزلت بشری میشمارد ﴿هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ﴾[۲۵].
همین اختلاف نشأتگرفته از خصلتهای بد در زندگی اجتماعی، موجب شد که خداوند برای بازگرداندن جوامع بشری به امت واحده که حالت نخستین آن بود، انبیا را برانگیزاند تا در پرتو تعالیم آسمانی آنان بشریت از هگذر وحدت بزرگ (امت واحده)، راه تکامل را سریعتر بپیماید و در این مسیر پرمخاطره هدایت شود. قرآن در این زمینه به صراحت میگوید: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ﴾[۲۶].
در بینش قرآنی اختلاف از ظلمهاست، و ظلمها نیز در عمل بر اثر پدیده اجتماعی افزونطلبی و استخدام موجودات و انسانهای دیگر به وجود آمد. ولی فطرت و روح و فکر و هدف مشترک آدمی همواره جامعه بشری را به همگونی و وحدت فرا میخواند و از این رو جایگاه رسالت همه انبیا نیز که فطرت و فکر و خواسته مردم بود، یکسان بوده و همه پیامبران به یک دین و یک راه و یک مقصد دعوت میکردند. ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۲۷]. اسلام با چنین دیدی دین را به طور متعدد (ادیان) مطرح نمیکند و آن را به صورت مفرد و برنامه تکامل فردی و اجتماعی همه جوامع بشری میداند و اساس تعلیمات دین را بر وحدت نوعی جوامع استوار میکند؛ زیرا اگر جوامع انواع مختلف بودند و هر کدام مقصد و راهی را میطلبیدند ناگزیز ماهیت ادیان و راه انبیاء نیز مختلف و متعدد میبود[۲۸]. بنابراین اندیشه فلسفی دین در همه زمانها و در همه منطقهها و در زبان همه پیامبران راستین الهی، یک محتوا داشته و اختلاف شرایع آسمانی از نوع تفاوت و نقص و کمال است. چنین جهانیبینی از جهان، انسان و جامعه، مبین وحدت ارگانیک جهان و اتحاد نوع انسان و همگونی و همسویی جامعه انسانی است. اسلام بر اساس این بینش، آینده جوامع بشری را نیز تفسیر میکند، و بنا بر نظریه اصالت فطرت و یگانگی فطری انسانها و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی جمعی او و جامعه، وسیلهای است که فطرت نوعی انسان آن را برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است، حرکت آینده جوامع و تمدنها و فرهنگها را به سوی یگانگی و ادغام میداند، و با رشد انسان و بارور شدن استعدادهای وی و به فعلیت رسیدن همه ارزشهای امکانی او، رسیدن به جامعه واحد تکامل یافته را مرحله نهایی زندگی اجتماعی میداند[۲۹][۳۰].[۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ عمید، ص۱۵۴؛ لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۳۲۹.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۹۱؛ ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳؛ ﴿وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾ «و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میشد» سوره یونس، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۴۶.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۱۷۴.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۱۷.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۷۳.
- ↑ «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.
- ↑ محسن معینی، «ملت»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۲۱۵۳-۲۱۵۴.
- ↑ «بیگمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آوردهاند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید» سوره اعراف، آیه ۸۸.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۹۲.
- ↑ القومیة العربیة و الاسلام، ص۳۴-۳۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۸۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۲.
- ↑ بقره، ۲۱۳.
- ↑ یونس، ۱۹.
- ↑ انبیاء، ۹۲؛ مؤمنون، ۵۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۷
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۲.
- ↑ تبارک، ۳.
- ↑ انبیاء، ۳.
- ↑ مؤمنون، ۱۲.
- ↑ نساء، ۱.
- ↑ «این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص۴۵-۴۶.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص۴۵-۴۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۴۹-۵۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۰۳.