عبیدالله بن عباس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴: خط ۶۴:


== [[توبیخ]] [[عبیدالله بن عباس]] و [[سعید بن نمران]] ==
== [[توبیخ]] [[عبیدالله بن عباس]] و [[سعید بن نمران]] ==
[[ابو وداک]] می‌گوید: "زمانی من در [[کوفه]] نزد [[حضرت علی]] {{ع}} بودم که [[سعید بن نمران]] بر [[حضرت]] وارد شد، [[حضرت]] او و [[عبیدالله بن عباس]] را مورد [[توبیخ]] و [[سرزنش]] قرار داد که چرا با [[بسر بن ارطأه]] [[جنگ]] نکردند. [[سعید بن نمران]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، من آماده [[جنگ]] بودم ولی [[عبیدالله بن عباس]] از [[یاری دادن]] به من خودداری کرد و از [[پیکار]] سرباز زد و هنگامی که [[بسر بن ارطأه]] نزدیک ما رسید، من با [[عبیدالله بن عباس]] به [[مشورت]] نشستیم و به او گفتم: پسر عمویت از تو و من با [[سستی]] در [[جنگ]] با [[بُسر بن ارطأه]] [[راضی]] نخواهد شد؛ اما او گفت: به [[خدا]] قسم، ما توان [[جنگ]] با [[بسر بن ارطأه]] را نداریم. در عین حال من به [[تنهایی]] میان [[مردم]] رفتم و [[خدا]] را [[سپاس]] گفتم و افزودم که: ای [[مردم]]، هر کس در [[اطاعت]] ما و [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} است، پیش من بیاید. گروهی از آنها به من پاسخ مثبت دادند من با آنها جلو رفتیم و [[جنگ]] کوتاهی کردیم؛ اما [[مردم]] از دور من متفرق شدند و در نتیجه دست از [[جنگ]] برداشتم<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۵.</ref>.
[[ابو وداک]] می‌گوید: «زمانی من در [[کوفه]] نزد [[حضرت علی]] {{ع}} بودم که [[سعید بن نمران]] بر [[حضرت]] وارد شد، [[حضرت]] او و [[عبیدالله بن عباس]] را مورد [[توبیخ]] و [[سرزنش]] قرار داد که چرا با [[بسر بن ارطأه]] [[جنگ]] نکردند. [[سعید بن نمران]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، من آماده [[جنگ]] بودم ولی [[عبیدالله بن عباس]] از [[یاری دادن]] به من خودداری کرد و از [[پیکار]] سرباز زد و هنگامی که [[بسر بن ارطأه]] نزدیک ما رسید، من با [[عبیدالله بن عباس]] به [[مشورت]] نشستیم و به او گفتم: پسر عمویت از تو و من با [[سستی]] در [[جنگ]] با [[بُسر بن ارطأه]] [[راضی]] نخواهد شد؛ اما او گفت: به [[خدا]] قسم، ما توان [[جنگ]] با [[بسر بن ارطأه]] را نداریم. در عین حال من به [[تنهایی]] میان [[مردم]] رفتم و [[خدا]] را [[سپاس]] گفتم و افزودم که: ای [[مردم]]، هر کس در [[اطاعت]] ما و [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} است، پیش من بیاید. گروهی از آنها به من پاسخ مثبت دادند من با آنها جلو رفتیم و [[جنگ]] کوتاهی کردیم؛ اما [[مردم]] از دور من متفرق شدند و در نتیجه دست از [[جنگ]] برداشتم<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۵.</ref>.


پس از این [[مذاکره]]، [[حضرت]] بالای [[منبر]] رفت و خطبه‌ای در [[مذمت]] جنایات [[بسر بن ارطأه]] و [[توبیخ]] [[مردم کوفه]] در کوتاهی در [[جهاد در راه خدا]] ایراد کرد و در این جا فرمود: "بار خدایا، من از این [[مردم کوفه]] بی‌زار و دلتنگ شده‌ام و آنان هم از من ملول و سرگشته‌اند، پس بهتر از ایشان را به من عطا کن، و به جای من بدتر از مرا به آنها عوض بده، بار خدایا، دل‌های آنان را آب کن مانند نمک در آب..." تا آخر [[خطبه]]<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۵.</ref>.
پس از این [[مذاکره]]، [[حضرت]] بالای [[منبر]] رفت و خطبه‌ای در [[مذمت]] جنایات [[بسر بن ارطأه]] و [[توبیخ]] [[مردم کوفه]] در کوتاهی در [[جهاد در راه خدا]] ایراد کرد و در این جا فرمود: «بار خدایا، من از این [[مردم کوفه]] بی‌زار و دلتنگ شده‌ام و آنان هم از من ملول و سرگشته‌اند، پس بهتر از ایشان را به من عطا کن، و به جای من بدتر از مرا به آنها عوض بده، بار خدایا، دل‌های آنان را آب کن مانند نمک در آب...» تا آخر [[خطبه]]<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي اللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۵.</ref>.


سپس [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[منبر]] فرود آمد ولی [[مردم]] در [[جهاد]] با [[بسر بن ارطأه]] باز هم کوتاهی کردند و تنها [[جاریة بن قدامه سعدی]] پاسخ مثبت داد و حضرت او را با دو هزار نیرو، به تعقیب [[بسر بن ارطأه]] فرستاد و او تا [[بصره]] و از آنجا به [[حجاز]] و [[یمن]] پیش رفت و بالأخره [[بسر بن ارطأه]] و همراهانش فرار کرده و به [[شام]] گریختند و [[جاریة بن قدامه سعدی]] بدون آنکه به او دست یابد با نیروهایش به [[کوفه]] بازگشت<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۵۲-۹۵۴.</ref>
سپس [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[منبر]] فرود آمد ولی [[مردم]] در [[جهاد]] با [[بسر بن ارطأه]] باز هم کوتاهی کردند و تنها [[جاریة بن قدامه سعدی]] پاسخ مثبت داد و حضرت او را با دو هزار نیرو، به تعقیب [[بسر بن ارطأه]] فرستاد و او تا [[بصره]] و از آنجا به [[حجاز]] و [[یمن]] پیش رفت و بالأخره [[بسر بن ارطأه]] و همراهانش فرار کرده و به [[شام]] گریختند و [[جاریة بن قدامه سعدی]] بدون آنکه به او دست یابد با نیروهایش به [[کوفه]] بازگشت<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۶؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۵۲-۹۵۴.</ref>
خط ۷۳: خط ۷۳:
پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[خلافت امام مجتبی]] {{ع}} باز [[عبیدالله بن عباس]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] کوتاهی کرد و با دریافت یک میلیون [[درهم]] خود را به [[معاویه]] فروخت و سپاه [[امام حسن]] {{ع}} را بدون [[فرمانده]] گذاشت و خود محرمانه به اردوی [[معاویه]] پیوست. و بدین ترتیب بزرگترین ضربه را به [[سپاه اسلام]] وارد ساخت که نتیجۀ آن [[تحمیل]] [[صلح]] بر [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} شد<ref>مقاتل الطالبین، ص۴۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۴۲.</ref>.
پس از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[خلافت امام مجتبی]] {{ع}} باز [[عبیدالله بن عباس]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] کوتاهی کرد و با دریافت یک میلیون [[درهم]] خود را به [[معاویه]] فروخت و سپاه [[امام حسن]] {{ع}} را بدون [[فرمانده]] گذاشت و خود محرمانه به اردوی [[معاویه]] پیوست. و بدین ترتیب بزرگترین ضربه را به [[سپاه اسلام]] وارد ساخت که نتیجۀ آن [[تحمیل]] [[صلح]] بر [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} شد<ref>مقاتل الطالبین، ص۴۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۴۲.</ref>.


[[قیس بن سعد]] از فرار [[عبیدالله بن عباس]] و رها کردن [[سپاه]] [[امام مجتبی]] {{ع}}، باخبر شد، خطاب به نیروهای [[امام]] {{ع}} چنین گفت: {{عربی|"ايها الناس لا يهولنكم، ولا يعظمن عليكم ما صنع هذا الرجل الوله الورع أي الجبان...}}<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۲.</ref>؛
[[قیس بن سعد]] از فرار [[عبیدالله بن عباس]] و رها کردن [[سپاه]] [[امام مجتبی]] {{ع}}، باخبر شد، خطاب به نیروهای [[امام]] {{ع}} چنین گفت: {{عربی|«ايها الناس لا يهولنكم، ولا يعظمن عليكم ما صنع هذا الرجل الوله الورع أي الجبان...»}}<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۲.</ref>؛
ای [[مردم]]، آنچه این مرد [[ترسو]] انجام داد، شما را به [[وحشت]] نیندازد و برای شما بزرگ جلوه نکند؛ زیرا او، و پدرش (طبق این [[نقل]] گفت و برادرش)<ref>ظاهراً کلمه برادرش که عبدالله بن عباس باشد اشتباه است، زیرا چنانچه در همین اثر گذشت، عبدالله بن عباس همواره دل در گرو خاندان پیامبر داشت و از او اثر سویی و خباثتی مشاهده نشده است.</ref> هیچ روزی کار خیری انجام نداده‌اند، پدرش عموی [[رسول خدا]] {{صل}} بود، اما در [[جنگ بدر]] (در [[سپاه]] [[مشرکین]]) شرکت کرد و با [[پیامبر]] {{صل}} جنگید و به دست ابو [[یسر]] [[کعب بن عمرو]] [[انصاری]] [[اسیر]] شد و او را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آوردند و [[حضرت]] هم از او فدیه گرفت و بین [[مسلمانان]] تقسیم کرد و سپس آزادش نمود (و برادرش [[عبدالله بن عباس]]) از جانب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[حاکم بصره]] شد ولی [[مال]] [[خدا]] و [[مسلمانان]] را به [[سرقت]] برد و با آن، برای خود کنیزها خریداری کرد و [[تصور]] می‌کرد که این کار برای او [[حلال]] است و [[حضرت علی]] {{ع}} این شخص ([[عبیدالله بن عباس]]) را بر [[یمن]] گماشت، اما از [[ترس]] [[بسر بن ارطأه]] فرار کرد و [[فرزندان]] خود را تنها گذاشت تا کشته شدند و حالا مرتکب این عمل [[زشت]] شد که فرار کرد و به [[معاویه]] [[پناهنده]] شد که از آن مطلع هستید<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۵۴-۹۵۵.</ref>.
ای [[مردم]]، آنچه این مرد [[ترسو]] انجام داد، شما را به [[وحشت]] نیندازد و برای شما بزرگ جلوه نکند؛ زیرا او، و پدرش (طبق این [[نقل]] گفت و برادرش)<ref>ظاهراً کلمه برادرش که عبدالله بن عباس باشد اشتباه است، زیرا چنانچه در همین اثر گذشت، عبدالله بن عباس همواره دل در گرو خاندان پیامبر داشت و از او اثر سویی و خباثتی مشاهده نشده است.</ref> هیچ روزی کار خیری انجام نداده‌اند، پدرش عموی [[رسول خدا]] {{صل}} بود، اما در [[جنگ بدر]] (در [[سپاه]] [[مشرکین]]) شرکت کرد و با [[پیامبر]] {{صل}} جنگید و به دست ابو [[یسر]] [[کعب بن عمرو]] [[انصاری]] [[اسیر]] شد و او را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آوردند و [[حضرت]] هم از او فدیه گرفت و بین [[مسلمانان]] تقسیم کرد و سپس آزادش نمود (و برادرش [[عبدالله بن عباس]]) از جانب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[حاکم بصره]] شد ولی [[مال]] [[خدا]] و [[مسلمانان]] را به [[سرقت]] برد و با آن، برای خود کنیزها خریداری کرد و [[تصور]] می‌کرد که این کار برای او [[حلال]] است و [[حضرت علی]] {{ع}} این شخص ([[عبیدالله بن عباس]]) را بر [[یمن]] گماشت، اما از [[ترس]] [[بسر بن ارطأه]] فرار کرد و [[فرزندان]] خود را تنها گذاشت تا کشته شدند و حالا مرتکب این عمل [[زشت]] شد که فرار کرد و به [[معاویه]] [[پناهنده]] شد که از آن مطلع هستید<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۹۵۴-۹۵۵.</ref>.


۲۴٬۵۵۵

ویرایش