تمدن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
«تمدن» در لغت فارسی به معنای شهرنشینی و از ریشه [[مدینه]] و مدنیّت گرفته شده و معنی شهرنشینی یا [[خوی]] و [[خصلت]] شهرنشینی به خود گرفتن میدهد و بدان معناست که [[بشر]] در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ [[متمدن]] به این دلیل با [[جامعه بدوی]] فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود. متمدن بودن مطلوب بود و متمدن نبودن ناخوشایند<ref>ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ص۵۹.</ref>. | «تمدن» در لغت فارسی به معنای شهرنشینی و از ریشه [[مدینه]] و مدنیّت گرفته شده و معنی شهرنشینی یا [[خوی]] و [[خصلت]] شهرنشینی به خود گرفتن میدهد و بدان معناست که [[بشر]] در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ [[متمدن]] به این دلیل با [[جامعه بدوی]] فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود. متمدن بودن مطلوب بود و متمدن نبودن ناخوشایند<ref>ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ص۵۹.</ref>. | ||
تمدن در اصطلاح عبارت است از "مجموعه دستاوردهای مادی و [[معنوی]] بشر در یک منطقه، [[کشور]] یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و [[سازمان]] یافته [[فکری]] و [[فرهنگی]] هر [[جامعه]] است که نشان آن، [[پیشرفت]] در [[علم]] و [[هنر]] و ظهور نهادهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است"<ref>تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۶</ref> | تمدن در اصطلاح عبارت است از "مجموعه دستاوردهای مادی و [[معنوی]] بشر در یک منطقه، [[کشور]] یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و [[سازمان]] یافته [[فکری]] و [[فرهنگی]] هر [[جامعه]] است که نشان آن، [[پیشرفت]] در [[علم]] و [[هنر]] و ظهور نهادهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است"<ref>تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۱ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|«تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۷۶</ref> | ||
== [[نظام]] تمدن [[قرآنی]] == | == [[نظام]] تمدن [[قرآنی]] == |
نسخهٔ ۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۱
معناشناسی
«تمدن» در لغت فارسی به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیّت گرفته شده و معنی شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد و بدان معناست که بشر در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ متمدن به این دلیل با جامعه بدوی فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود. متمدن بودن مطلوب بود و متمدن نبودن ناخوشایند[۱].
تمدن در اصطلاح عبارت است از "مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است"[۲].[۳]
نظام تمدن قرآنی
نظام تمدن اسلامی بر پایه ارکان و عناصر گوناگونی استوار گردید که تعالیم قرآن در ایجاد آنها تأثیر فراوان داشته است.
عقاید
قرآن آموزه توحید را سنگ بنای تمدن اسلامی و منشأ پیدایش همه مظاهر تمدن بشری را خداوند میشناسد[۴]. در نگاه قرآن از یک سو خداوند سرچشمه همه خیرات و پروردگار جهان است. خداست که انسان را آفریده و توان آباد کردن زمین را به او بخشیده است[۵]، از این رو قرآن در یاد کرد از تمدنهای پیشین، محور دعوت پیامبران را توحید و مبارزه با شرک معرفی میکند. از سوی دیگر براساس آموزههای کرامت انسان، استعدادهای ویژه، برتریش بر دیگر موجودات[۶].[۷] جانشینی او از طرف خدا بر زمین[۸] و بنده خدا بودنش[۹]، مسئولیت آبادانی آن به وی واگذار میشود. انسان مسلمان نیز پدیدههای طبیعی را آیه خدا و مقدس میداند و از همین رو با هماهنگی کامل با طبیعت اطرافش زندگی میکند[۱۰].[۱۱]
اخلاق
نظام اخلاقی قرآن بر پایه اعتقاد به اراده مطلق خدا و معاد استوار است. هدف قرآن اصلاح کامل شکل زندگی بر پایه از بین بردن آداب جاهلی و جایگزین کردن اخلاق و رفتار بر شالوده توحید است. در واقع آیات وحی اصطلاحات و کلید واژههای جاهلیت را دستخوش تغییر قرار داده، برخی را گسترده، بعضی را محدود کرده و شماری را به کلی دگرگون میکند. قرآن با معتدل و معقول کردن میزان انفاق از یک سو[۱۲] و نیز بنیان نهادن آن بر ایمان و پاداش قیامت[۱۳] از سوی دیگر، کیفیت و کمیت عادت مردم زمان خود را دستخوش تغییر قرار داد[۱۴].
قرآن نگاه لذت جویانه به زندگی و مبتنی بر انکار جاودانگی[۱۵] را رد کرده، شوق و تلاش ناشی از آگاهی به قیامت را جایگزین آن ساخت[۱۶].[۱۷]. در واقع اخلاقیات مربوط به این جهان به خودی خود یک نظام جامع و مانع نیست. تنها مقصد نهایی جهان[۱۸] و به تعبیر دیگر ایمان به زندگی پس از مرگ و ترس از کیفر و امید به پاداش[۱۹] است که بنیان آن را تعیین میکند[۲۰].
اقتصاد
قرآن مالکیت حقیقی همه اشیاء را از آن خدا میداند[۲۱].[۲۲] ولی حق مالکیت اعتباری و دنیوی انسان را به رسمیت میشناسد، از این رو مال و کار دیگران محترم است و کسی حق ندارد از آن به شکل ناعادلانه بهره ببرد[۲۳].[۲۴] افزون بر این قرآن بر رعایت اخلاق کار و تجارت از سوی مسلمانان تأکید میکند و از آنان میخواهد در همه معاملات به شرایطی که معامله براساس آنها انجام گرفته، پایبند باشند[۲۵].[۲۶].[۲۷]
سیاست
قرآن نظام سیاسی ویژهای را برای حکومت با همه جزئیاتش تعیین نمیکند؛ ولی حوزه سیاست را از دین جدا نمیداند و نگاهی کلی نسبت به چارچوب حکومت متناسب با اهداف هدایتیاش دارد[۲۸] اصولی که ارائه میکند در راستای هدف تحقق حکومت الهیاند و مقصود از فرستادن پیامبران (ع)، قیام مردم برای برپایی عدالت بیان میشود[۲۹]. قرآن اصل "شورا" را به عنوان یک مهم پذیرفته و بر آن تأکید کرده است[۳۰]. از نظر قرآن هریک از افراد جامعه برای تحقق حاکمیت فرمان خدا نسبت به دیگران مسئولیت دارد، از این رو آیات، امر به معروف و نهی از منکر را فریضه میدانند[۳۱].[۳۲]
حقوق و قوانین
در نگاهی دیگر، قرآن برای حفظ نظام جامعه و جلوگیری از فساد نوع بشر، احکام اجتماعی ویژهای وضع کرده[۳۳] و در مواردی به اصلاح قوانین دشوار و دست و پاگیر میپردازد[۳۴]، از این رو قتل[۳۵]، زنا[۳۶]، اسراف[۳۷]، ظلم[۳۸] و... را ممنوع و برای ازدواج، طلاق، حدود، دیات و... احکامی معین میکند[۳۹]. زنان و مردان را به رعایت عفاف[۴۰] توصیه و رسم جاهلی فرزندکشی[۴۱] را برمی اندازد. به مبارزه با تفکر نادرست درباره زن پرداخته، آنان را از داشتن ثروت[۴۲] و ارث[۴۳] بهرهمند میسازد. این قوانین برای مخاطبانش فوق العاده تازگی داشت. قوانین اخلاقی جدید، مخاطب اولیه قرآن را تا اندازه ای دگرگون کرد که علقههای خویشاوندی و قبیله ای را کنار نهاد و پیامهایی مانند برادری مؤمنان را پذیرفت. قرآن با ارائه الگویی جدید از رابطه خدا و بشر و ایده پرستش و... در یک سیستم پیچیده از ترکیب ایمان و عمل، عرفی متفاوت از زمان خود ترسیم کرد[۴۴].
انواع تمدن
تمدن به انواع و دستههای گوناگون مادی و معنوی، غربی و اسلامی و غیره تقسیم میشود که به شرح ذیل بیان میگردد.
تمدن مادی و معنوی
تمدن مادی و معنوی باید توأمان با هم باشند و اگر مبنای تمام پیشرفت جامعه مادی باشد، همه چیز رنگ و بوی دنیا میگیرد. معیار ارزشگذاری در فرهنگ تمدن مادی عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول[۴۵]؛ تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شده است و این را خطای بزرگ کسانی میدانند که در غرب، تمدن و حرکت علمی و صنعتی را شروع کردند، به علم اهمیت دادند اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود[۴۶]. کمونیزم و حکومتهای اختناق مارکسیستی هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود؛ ویران شدن کانون خانواده، سیلاب فساد جنسی و طغیان سرمایهداری افراطی، همه نتایج همین تفکیک است[۴۷].
در جوامع پیشرفته غربی، هرچه پیشرفت بیشتر است، دوری از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است[۴۸]. کشورهای غربی از طریق علم، ثروت بیاندازه کشف کرده و به دست آوردند؛ با همین علم، استعمار و کشتارهای گوناگون جهانی کردند. اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت و علم ناظر فقط به دنیا و چشمپوشی از آخرت، نتیجهاش این است که اول، جلوهای به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد اما آخر کار وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبردهاند روز به روز بیشتر میشود. روزی خواهد آمد که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج تواناییها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. پدیده استعمار یکی از چیزهایی است که در نتیجه تفکیک علم از معنویت، سیاست از معنویت، و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد[۴۹].
روحانیت پاکیزه آگاه عاقل و عالم فعّال باید معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزههای متراکم دنیایی برافروزد. اگر در جامعهای روحانیت و علمای دین از این خصوصیات برخوردار باشند، دانش دین را بدانند، از پارسایی و پرهیزگاری به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، برای خدا وارد میدان بشوند و عاقلانه و مدیرانه کار کنند، هرچه پیشرفت دنیایی آن جامعه بیشتر شود، معنویت او هم به همان میزان پیش خواهد رفت و این عدم تعادل و توازنی که امروزه دنیای غرب به آن دچار است و مایه هلاکت او خواهد شد، بار دیگر پیش نمیآید[۵۰]. توجه به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجه و تضرع است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود و غریب به یک تمدن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدن، قرنها دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا مدیون تمدن اسلامی است[۵۱].[۵۲]
تمدن اسلامی و غربی
تمدن اسلامی
ملتی که در مدت زمانی، از اوّلیات تمدن بشری محروم بوده، بنایی را پیریزی کرده که بزرگترین تمدنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. امکان ندارد که یک تمدن عظیم، دفعتاً از دل یک کویر بجوشد، اما در مورد اسلام، چنین شد. عدهای که حتی سواد خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشته باشند که بتوانند کتابهای گوناگون را بخوانند تمدنی عظیم را پیریزی کردند!
جمعیتی، در طول ده سال حیات پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایههای مدنیتی را چید که آن مدنیت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در قرن چهارم هجری، کل دنیا تحت سیطره اسلام بوده است، چه از نظر علمی و چه از نظر اقتصادی و مسائل روز، تا قرنهای چهارم، پنجم و ششم هجری ادامه داشت. در آن دوران، دانشمندانی زندگی میکردهاند و تا قبل از اینکه روحانیت به صورت صنفی شود در علوم روز هم تبحر داشتهاند[۵۳].
یکی دیگر از عواملی که باعث شد هنگام ظهور اسلام، باعث استقبال جمع گستردهای از مردم دنیا شود، برخورد مسالمتآمیز، رحم و مروت و مدارای اخلاقی مسلمانانی بود که تحت تربیت اسلام رشد کرده بودند. حتی زمانی که به کشور ایران دست پیدا کردند و توانستند امپراطوری چندین ساله این کشور را فرو بریزند، ملت ایران بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم مسلمانان شدند، چون ظلم و ستم حکّام زمانهای قبل را دیده بودند و مرام و مردانگی مسلمانان را هم در جنگ مشاهده کردند، فهمیدند دین اسلام به حق است و برای بشریت رشد و پیشرفت به ارمغان میآورد[۵۴].
علت این پیشرفت سریع اسلام، اولاً وجود خرافات و جهالتهایی بود که در سرتاسر عالم وجود داشت[۵۵]، دوم وجود ظلم، بیعدالتی و تبعیضهایی بود که توسط حکّام جور به آنها رسیده بود. وقتی نور اسلام تابید، همه نورانیت آن را دریافتند و فهمیدند که اسلام همهجوره به نفع انسان و بشریت حرف میزند و باعث رشد و تعالی دنیوی و اخروی آنها خواهد بود[۵۶].
در طول تاریخ قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ نداریم که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. قدرت سیاسی، قدرت علمی، دنیاآرایی، کشورداری و استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر تعالیم اسلام بوده است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجهاش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادی است. آن درس، درسِ مجاهدت خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجهاش درخشش و تلألو خواهد بود. اگر انسان راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت میبینیم که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. تمدن اسلامی اینگونه به وجود آمد[۵۷].[۵۸]
تمدن اسلامی و اهمیت علم
در اسلام یکی از منابع حجّت برای یافتن اصول و فروع دینی، عقل است؛ اصول اعتقادات را باید با عقل به دست آورد؛ در احکام فرعی نیز عقل یکی از حجتهاست. اسلام همچنین نسبت به علم مهمترین حرکت و مهمترین تحریک و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به برکت حرکت علمی که از روز اول در اسلام شروع شد به وجود آمد. هنوز دو قرن به طور کامل از طلوع اسلام نگذشته بود که حرکت علمی جهشوار اسلامی در آن محیط به وجود آمد[۵۹].[۶۰]
تمدن اقتصادی اسلام
بدون شک پیشرفت و اعتلای امور اقتصادی جزو هدفهای اسلامی است. تلاش برای رشد، توسعه و اعتلای جنبه اقتصادی دنیای اسلام، از کارهایی است که بلاشک جزو هدفهای اسلامی است[۶۱]. در عهد رسول الله(ص)، کسانی در خانه نشستند و گفتند: «خدای متعال وعده کرده است ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾[۶۲]؛ وقتی پیغمبر خبردار شد، به آنها فرمود: «خدا یک دعای شما را هم مستجاب نخواهد کرد!» این حرف رسول گرامی اسلام برای این است که جامعه از لحاظ مادی رشد کند، به سازندگی بپردازد و توسعه یابد. تفاوت محیط زندگی اول اسلام که مردم در «صفّه» زندگی میکردند، با پنجاه سال بعدش، که در همان کشور اسلامی انواع و اقسام نعمتهای مادی همه جا را پر کرد، به خاطر این بُعد بود[۶۳].[۶۴]
تمدن غربی
تمدن غربی یعنی توسعهطلبی، بدین معنی که میخواهند در همه جای دنیا دستی داشته باشند و حضوری پیدا کنند و استثمار نمایند. منافع آنها نباید به خطر بیفتد؛ ولو با از بین رفتن منافع ملتهای دیگر![۶۵]
امروزه، همه تلاش دولتهای غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ، دانستهها، بافتهها و یافتههای خودشان را بر ملتها و بر ذهنها تحمیل کنند[۶۶]. حرف غرب این است که میگوید بگذارید ما بر کشور شما مسلّط شویم و منافع خودمان را تأمین کنیم؛ شما هرچه شدید، شدید. اگر در علم عقب افتادید بیفتید؛ اگر به خاک سیاه نشستید، بنشینید؛ اگر تحقیر شدید بشوید و اگر ناموس و شرف و حیثیت ملی و گذشته و تاریخ شما پایمال شد بشود[۶۷]. قدرتهای نظامی و سیاسی و اقتصادی دنیا، امروز با ملتهای به قول خودشان «در حال توسعه» هرچه از دستشان بر آید نسبت به آنها انجام میدهند. اگر ملتی در داخل کشور خودش منابع طبیعی دارد، دولتهای قلدر دنیا میخواهند از منابع طبیعی او بیشتر از خود آن ملت استفاده کنند[۶۸].[۶۹]
جمعبندی
پس وقتی در مقام مقایسه قرار میگیریم، متوجه میشویم این اسلام و آموزههای اسلامی است که باعث رشد و نمو همهجانبه بشر میگردد و در صورت دور بودن از این آموزهها انسان به حیوانی میماند که به جز غرائز چیزی ندارد و هرچه به دست میآورد به دنبال اهداف مادی خودش خرج کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد بود و این باعث تزاحم و تعاند با انسانها و ملتهای دیگر میشود و نتیجه آن میشود که همه در جوامع غربی شاهد آن هستیم[۷۰].
تمدن استعماری و تمدن استکباری
استعمار و استکبار هر دو در یک راستای از معنی به کار میروند و به این معنی هستند که یک عده زورگو و قلدر به استقلال و آزادی یک کشور لطمه بزنند، هویت آن کشور و مردم آن کشور را تغییر بدهند، منافع و منابع ملی آن کشور را به نفع خود به غارت ببرد و سعی کنند حق دخالت مردم و سردمداران حکومتی آن کشور را از آنها سلب نمایند[۷۱]؛ استقلال یعنی یک ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلط باشد؛ بیگانگان دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند[۷۲].
استبداد بینالمللی مرتبه اعلای استکبار بینالمللی و جهانی است. استکبار جهانی معنایش این است که دولتها و قدرتهایی در دنیا هستند که نسبت به ملتهای دیگر با برخورد استکباری مواجه میشوند، ثروت آنها را میبرند، در حکومتهای آنها به دخالت میپردازند و در سیاستهای آنها اعمال نظر میکنند، این استکبار بینالمللی است. قدرتهای مستکبر جهانی، وسایل و ابزاری هم دارند. رادیوها، خبرگزاریها، وسایل سریعالسّیر انتقال خبر و تحلیل، دستگاههای استعماری، تحلیلگران سیاسی و سلاحهای کشنده و مرگبار، همه در اختیار آنهاست. خود را محق جلوه میدهند و سعی میکنند هرکس را که مخالف با آنهاست، با فشار سیاسی یا نظامی و اقتصادی از میدان خارج کنند تا آب از آب تکان نخورد[۷۳].
یکی دیگر از کارهایی که استکبار انجام میدهد این است که میخواهد شریان اقتصادی عالم در دست او باشد؛ لذا میبینیم متأسفانه استعمار و استکبار، دنیا را هم در اختیار دارند و دنبال میکنند. اگر بخواهند با کشوری کالایی را مبادله کنند و داد و ستد و همکاری داشته باشند، مواردی را به آن کشور تحمیل میکنند[۷۴].
آیا این استعمار که از هر جهت بر ضد مردم فعالیت میکند، برای مردم تمدن و رشد و پیشرفت میآورد؟ اصلاً اینطور نخواهد بود، در ذیل نمونههایی از فعالیتها و سیاستهای کلی استعمارگران در کشورهای تحت سلطه آورده میشود:
- به وجود آوردن تفرقه و ایجاد تقابل بین ملتها و قومیتهای مختلف و غلیظ کردن احساسات ناسیونالیستی در بین مردم[۷۵].
# مبارزه با تفکرات اسلامی[۷۶].
- ایجاد طرح مسأله شیعه و سنی و ایجاد دینهای دروغین[۷۷].
- جلوگیری از پیشرفت کشورهای[۷۸].
- زائل کردن فرهنگ کشورها و سوق دادن مردم به بیکارگی، فساد و تباهی[۷۹].
- گرفتن عامل اصلی پیروزی یعنی ایمان و امید[۸۰].
- دور نگه داشتن مردم از جنگ و جهاد و کور کردن روحیه دفاع، جهاد و سلحشوری[۸۱].
- نزدیک کردن مردم به ارزشهای غیر اسلامی و تبدیل ارزشها به ضد ارزشها[۸۲] و جایگزین کردن فرهنگ منحط خود در کشورهای تحت سلطه خود[۸۳].
- تلاش برای مبارزه با عقیده مهدویت[۸۴].
- تئوریسازی برای ملتها[۸۵].
- دفاع از حقوق و آزادی که کشورها را تروریست معرفی میکنند.
راهکار این است که مردم باید دینداری خود را قوی کنند و تنها راهی که میتواند مانع و سدّ در مقابل متجاوزان و استعمارگران، باشد، دینداری اعتقادات دینی و زیر بار ظلم نرفتن است، البته اعتقادات دینی همهجا مزاحم تجاوزطلبی استعمارگران نیست. آن دینی که تحریف شده باشد و ساخته دست قدرتها باشد، به طور طبیعی با قدرتها معارضهای ندارد. اسلام مصداق تام و تمام آن دینی بود که با حمله و یورش همهجانبه و متجاوزانه دول استعماری به مناطق اسلامی، حقیقتاً معارضه میکرد. استعمارگران در مطالعات خودشان این را فهمیدند که هر جا که احساس وجدان دینی در مردم بیدار بود نقشههای استعمار با مانع مواجه میشود[۸۶]. راهکار دیگر، اتحاد مسلمین است که اگر مسلمانان با یکدیگر متحد شوند و در مقابل این زورگویان بایستند، دیگر نخواهند توانست به ممالک اسلامی دستدرازی کنند[۸۷]
تمدن ایران، روم و غرب
در زمان ظهور اسلام، دنیای بشریت دچار انحطاط فکری، فرهنگی و رفتاری بود. امیر المؤمنین(ع) در تشریح آن روزها از اوضاع و وضع تیره بشریت در آن هنگام میفرماید: نور انسانیت از دل مردم و از دل جوامع زدوده شده بود؛ نه فقط در محیط عربستان بلکه حتی در دل امپراتوریهای بزرگ و حکومتهای متمدن آن زمان؛ یعنی دولت ایران باستان و روم قدیم. غرور و خطای در فهم حقیقت، در همه انحاء زندگی بشر ظاهر و آشکار بود. انسانها راه و هدف را نمیشناختند. البته مؤمنینی هم در آن وقت بودند که راه درست را میرفتند. این به معنای این نیست که همه بشریت در آن روز گناهکار و خطاکار بودند؛ اما وضعیت عمومی دنیا اینگونه بود. چهره عمومی عالم، چهره ظلم و ظلمت بود؛ یعنی چهره فراموششدگی همه نشانههای انسانیت[۸۸]. بلکه مجموعه بشریت دو خصوصیت بارز داشت: اول اینکه از لحاظ علمی و عقلانی و فکری نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته خودش، بسیار پیشرفته بود. خصوصیت دوم این بود که بشر در آن روز از لحاظ اخلاقی، از همیشه گذشته، در اوجِ انحطاط بود[۸۹].
در آن زمان هم از عدالت خبری نبود؛ تبعیض به حد زیادی وجود داشت؛ در ایران درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقات خاص مرفه بود و عامه مردم حق نداشتند درس بخوانند. بردهداری، معامله با ضعفا، مسأله زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشتترین و تحقیرآمیزترین شکل وجود داشت. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقیِ انسانی با سرعت پیش رفت. نیم قرن از دوران بعثت نگذشته بود که بیش از نیمی از دنیای آباد عالم، در حیطه تصرف اسلام قرار گرفت. این چیز کمی نیست[۹۰].
پایه تمدن امروز اروپایی، نیز همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ آمریکایی و خردهریزهای غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراتوری روم وجود داشته است؛ آنها با همه چیز کنار میآیند، جز با دو، سه چیز؛ یکی از آنها حفظ این حالت حفاظ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنی خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته میشود. در مقابل این، به شدت سرسختاند؛ هر کار دیگری بکنند، مهم نیست. امروز علم در دست آنهاست اما میخواهند گذشته علمی ملتها را هم نفی کنند؛ البته در جاهایی کل تمدنها را نفی میکنند! غربیها و اروپاییها که به نقاطی از دنیا ـ مثل مناطقی از آمریکای لاتین ـ رفتند، کل تمدن را نفی کردند[۹۱]![۹۲]
تمدن حقیقی و کاذب
درباره تمدن حقیقی دو نگرش و دیدگاه وجود دارد، یک نگرش کلان در سطح بینالملل که برای امت اسلامی برنامهریزی میکنند و تمدن واقعی تمدنی است که علم روز توأم با معنویت و دینداری باشد، جامعهای متمدن است که معیارها و فضائل اخلاقی در حد اعلا در آن زنده باشد، مردم به یکدیگر احترام بگذارند و در راه رسیدن به هدف متعالی خدایی قدم بردارند، از فرهنگ اجتماعی درستی برخوردار باشند و با جسمشان در پیاده کردن ارزشهای انقلابی و اسلامی حرکت کنند؛ یعنی از شهادت هراسی نداشته باشند، در زندگی فقط شعار ندهند و از یأس و ناامیدی سخنی به میان نیاورند، از کمترین امکانات بهترین استفادههای ممکن را ببرند، با برنامهریزی کلان و با پیاده کردن معیارهای اسلامی در همه عرصههای جامعه، با نگرشی که مردم به دنیا و آخرت باید داشته باشند، تمدن حقیقی و واقعی را در سطح جهان میتوان پیاده کرد؛ کما اینکه با شاهد قرار دادن آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۹۳] تحقق این امر غیر ممکن نیست.
نگرش دیگر در مورد تمدن واقعی این است که مردم باید تمدن واقعی را از خودشان تولید کنند و تمدن واقعی تمدنی است که از استعدادهای مردم جوشیده و با شرایط زندگی در هم آمیخته و چفت شده است[۹۴].
تمدن کاذب
تمدن کاذب تمدنی است که یک ملت به تغییر ظاهری دلخوش کند و از حرکت عمیق روی برگرداند و به دنبال تقلید از دیگران باشد. فلاکت اخلاقی در حد اعلی پیش برود، ورشکستگی معنوی و روحی و علمی به وجود بیاید؛ البته این بدان معنا نیست که از فرآوردههای علمی دیگران بهره نبریم! بلکه باید از همه تجربههای علمی بشری بهره برد، هرکس که در دنیا کار خوبی کرده، آن را باید انتخاب کرد ولی باید دانست که این موارد گفته شده، اگرچه لازم است ولی مدرن شدن و به تمدن واقعی رسیدن نیست، بلکه تمدن کاذب و بیراهه است[۹۵].[۹۶]
فرآوردههای تمدن غربی
تمدن فرآوردههایی دارد که میتوان به دستاوردهای مثبت و منفی از جمله علم و صنعت اشاره کرد:
علم و صنعت
یکی از بهترین فرآوردههای تمدن غرب، صنعت، علم و تحقیق است[۹۷]. حداقل از دو قرن پیش، جریانی به نام جریان تمدن صنعتی در دنیا شروع شد؛ اگرچه تمدن صنعتی پایهاش بر ماشین استوار است[۹۸]، ولی این کلمه حاوی معانی بسیار زیادی از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض است. جریانی با این نام و خصوصیات که حداقل از دو قرن پیش شروع شد چند خصوصیت داشت: یکی گرایش به صنعت و علم، دوم گرایش به روشهای جدید در زندگی و سوم گرایش به فلسفههایی که زیربنای آنها قواعد و مبانی مادی بود. یعنی در طول این دو قرن بیشترین پرچمهای فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابل تفکر معنوی و دینی بوده است[۹۹].[۱۰۰]
جنگافروزی و بیعدالتی
در تمدنی که غرب ادعای آن را میکند جنگ افروزی، ظلم، بیعدالتی، غرور و سرمستی و رفتارهای غیرخردمندانه وجود دارد. به راه انداختن جنگ، تهدید کردن صلح، کشتن مردم بیدفاع، مصرف سرمایههای زیاد برای آتشافروزی، آن هم به یک بهانه غیر قابل اعتماد نهفته است و نمونه دیگر از محصول تجربه غربی، ساخت بمبهای اتمی و و شیمیایی است[۱۰۱].[۱۰۲]
ایجاد تفکرات لیبرال دموکرات در سطح جهان
در حال حاظر در دنیا تفکراتی وجود دارد که جاده صافکن تسلط استعماری نوع جدید آمریکا و اروپا بر همه دنیاست؛ یکی از آن تفکرات ایجاد جوامع دموکراتیک به سبک غربی است. امروز یکی از نشانههای تمدن و نظام جدیدی که دنیای استکبار میخواهد بیسروصدا بر همه عالم حاکم بکند، همین است[۱۰۳]. اگرچه امروز دعوی لیبرال دموکراسی غرب زیر سؤال رفته است، ولی این خونخواران دست از تفکرات جهانشمولی خود برنمیدارند[۱۰۴].
مسأله مهم دیگر که در ادامه این جریان اتفاق افتاده است، مسأله رسواکننده تمدن غربی در زمینه آزادی بیان است، لیبرال دموکراسیای که غرب، پرچم آن را سر دست گرفته است و به آن افتخار میکند، با رفتارهایی مثل برخورد با قرآن، مسلمانان و ترویج افکار آنان است که رسوا میشود[۱۰۵].[۱۰۶]
استفاده از علوم مختلف بدون معنویت
تمدن غربی بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد؛ این خطای بزرگ کسانی بود که تمدن و حرکت علمی و صنعتی را در اروپا شروع کردند. به علم اهمیت دادند ـ این خوب بود ـ اما با معنویت به جنگ برخاستند؛ این بد و انحراف بود[۱۰۷].
غرب در علم مشکلی نداشت. از طریق این علم، ثروت بیاندازه به دست آورد؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا رفتند؛ به اعماق اجسام پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثر استفادههای مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ اروپاییها میلیونها انسان را در قرن اخیر و جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ اما علم بدون هدایت فضیلت، معنویت و انسانیت، و علم ناظر فقط به دنیا و بدون آخرت، نتیجهاش همین است، اول، جلوهای به زندگی میبخشد و قدرت و ثروت و زیبایی میدهد اما آخر قضیه این است و این ادامه پیدا خواهد کرد. وحشیگری اخلاقی جوامع متمدنی که از معنویت بویی نبردهاند روزبهروز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربی امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد[۱۰۸].[۱۰۹]
مبارزه با ادیان از طریق ایجاد فحشا
راه مبارزه ساده و آسان با ادیان این است که راه عنان گسیختگی و مهارگسیختگی شهوات را باز کنند. یکی از راههایش ـ که جزو مهمترین کارها بود ـ کشف حجاب بود. یکی دیگر از راههایش، رواج میخوارگی است. کار دیگر این است که رابطه محدود زن و مرد را بشکنند. این، جزو کارهای تجربه شده است. وسایل جدید علمی و پیشرفتهای تمدن ـ مثل سینما و رادیو و تلویزیون و امثال اینها ـ نیز به آنها این امکان را میداد که آسانتر این کارها را در جامعه انجام بدهند[۱۱۰].[۱۱۱]
عدم ایجاد آرامش برای طرفداران خود
دانشمندان ، متفکرین، انسانهای با وجدان، روشنفکران و جوانان، بخشهای حساس پیکره جوامع غربی هستند این بخشهای حساس، امروز تشنه مکتب و درسی از زندگی هستند که آنها را از هزاران دشواری واقعی زندگی نجات دهد. بسیاری از این مشکلات زندگی، مشکلات واقعی نیست. مشکل واقعی، احساس ناامنی روحی، تنهایی، افسردگی، تزلزل و عدم اطمینان و آرامش روحی است. اینها مشکلات واقعی بشر است که در اوج ثروت و شهرت، یک نفر را به خودکشی وادار میکند. دردی که امروز گریبان جوامع مادی دنیا و تمدن غربی را گرفته است، عدم اطمینان، عدم آرامش، عدم نقطه اتکای روحی، عدم انس و تواصل بین انسانها، احساس، غربت و انکسار است[۱۱۲].[۱۱۳]
تحمیل یافتههای خود بر ملتها
امروز و از سالها قبل، همه تلاش دولتهای غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ دانستهها، بافتهها و یافتههای خودشان را بر ذهنهای افراد و ملتهای گوناگون تحمیل کنند[۱۱۴].[۱۱۵]
نادیده گرفتن نقش زن در ایجاد تمدن (زن و تمدن در دیدگاه غرب و اسلام)
اگر بنای آفرینش انسان و جهان را به دو بخش کارهای ظریف و ریزهکاری و بخش کارهای مستحکم و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکاری، بگذاریم، بخش اول که ظریفکاریها و ریزهکاریها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است. هر جا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخش مهم نادیده گرفته شده است. هر جا سخن از بیاعتنایی به هنر مادری و هنر تربیت فرزند در آغوش پر مهر و محبت مادر است، این نقش نادیده گرفته شده است. دنیای غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردی نادیده گرفته است. بخشی از بزرگی این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعهآمیز را با نام «حمایت از زن» انجام میدهند؛ در حالی که این حمایت از زن نیست؛ این خیانت به زن و خیانت به انسان است نقش مادر از دوران حمل و بارداری شروع میشود و تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. اگر زنان ما از لحاظ رتبه معرفتی و بینش و معلومات سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر قابل مقایسه نیست.
همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی میشود، پایه بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ». دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا میکند و با وعدههای توهمآمیز بیرون میکشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزه جامعه، بیپناه و بیدفاع میکند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز میکند، هم زن را تضعیف میکند، هم خانواده را نابود میکند و هم نسلهای آینده را به خطر میاندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، در حال ایجاد فاجعه است؛ و این امر امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم در حال گسترش است. این از سیلهای خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلندمدت ظاهر میشود و بنای تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت.
اسلام به معنای واقعی زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه میکند، یا روی نقش زن، تأثیر زن، حقوق زن، وظایف و محدودیتهای زن در داخل خانواده تکیه میکند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیتهای عمومی مردم منع کند. عدهای بد و یا کج فهمیدند؛ یک عده مغرض هم از این کجفهمی استفاده کردند؛ و فکر میکنند یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاشها و فعالیتهای اجتماعی شرکت کند؛ قضیه این طوری نیست؛ هم باید مادر خوب و همسر خوبی باشد و هم در فعالیت اجتماعی شرکت کند. فاطمه زهرا(س) مظهر چنین جمعی است؛ جمع بین شئون مختلف. زینب کبری(س) نمونه دیگر است. زنهای معروف صدر اسلام و زنهای برجسته و نمونههای دیگر؛ اینها در جامعه بودند و حضور داشتند[۱۱۶].[۱۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ص۵۹.
- ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۷۶
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۷.
- ↑ سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
- ↑ سوره بقره، آیه۳۰. مقدمه ابن خلدون، ص ۴۳؛ مطالعات تاریخی، ش ۴، ص ۴۷۲، «فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن و متفکرین»؛ الفکر الاسلامی، ش ۵، ص ۱۷۴، «العلاقة بین الحضارة والتنمیة الاقتصادیة فی المنظور الاسلامی».
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۵۱؛ سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۴۱۷؛ قلب اسلام، ص ۱۴۱.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ سوره فرقان، آیه ۶۷؛ سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ سوره حدید، آیه ۷.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۹.
- ↑ سوره انعام، آیه ۲۹؛ سوره جاثیه، آیه ۲۴.
- ↑ سوره یونس، آیه ۱۰؛ سوره انعام، آیه ۱۶۰؛ سوره نحل، آیه ۳۱.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
- ↑ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۹.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۰۹؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۳۷۶.
- ↑ سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۹.
- ↑ سوره مائده، آیه ۱.
- ↑ قلب اسلام، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۴.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ قلب اسلام، ص۱۴۵.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۰۴و آیه ۱۱۰.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۳۰، سوره شوری، آیه ۴۰.
- ↑ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۶.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۰-۳۳.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۵۱، سوره اسراء، آیه ۳۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۱و ۱۲.
- ↑ ملک محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت «عید سعید فطر»، ۲۱/۱۱/۱۳۷۵.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۱۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی به مناسبت عید سعید مبعث، ۲۳/۷/۱۳۸۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با نخبگان علمی سراسر کشور، ۱۹/۷/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، ۱۵/۸/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۵/۱۱/۱۳۷۰.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۱۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۲۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقتصاددانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه اسلامی، ۲۵/۶/۱۳۸۳.
- ↑ «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه «ماه محرم»، ۲۶/۲/۱۳۷۵.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۲۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم آباده، شال و تاکستان، ۲۲/۶/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در صحن «آستان قدس رضوی»، ۱/۱/۱۳۷۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۲۵.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۲۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه (روز ملی مبارزه با استکبار)، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، ۱۴/۷/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانش آموزان دانشجویان معلمان و پرستاران، به مناسبت روز ۱۳ آبان، ۱۳/۸/۱۳۷۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم»، ۱۵/۲/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم استانهای ایلام و فارس و گروهی از طلاب پاکستانی، ۱۲/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و ائمه جمعه و جماعات استان مازندران، ۲۲/۲/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از بسیجیان و روحانیون، تهران، مدرسان و طلاب اهل سنت استان خراسان، اقشار مختلف مردم اردستان و مسئولان و کارکنان گمرک کشور و گروهی از اعضای حزب الله لبنان، ۵/۷/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزههای علمیه، ۲۹/۹/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم و جمعی از پزشکان، پرستاران و کارکنان مراکز آموزش عالی و درمانی کشور، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فضلا طلاب و اقشار مختلف مردم قم به مناسبت سالگرد قیام نوزدهم دی ماه، ۱۹/۱۰/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با قاریان قرآن: محمد محمود طبلاوی، ابو العینین شعیشع و احمد رزیقی، ۱۶/۳/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام در روز «عید غدیر»، ۸/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۴/۱۱/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، ۲۵/۹/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، ۲۸/۹/۱۳۶۹.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۲۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز ولادت حضرت رسول اعظم(ص) و امام صادق(ع)، ۱۳/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز «ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)»، ۱۴/۶/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، ۱۵/۸/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۳۶.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۳۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم بیعت جمع کثیری از اقشار مختلف مردم شهرهای قم رفسنجان و کهنوج، ۱۹/۴/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگران و معلمان در «روز کارگر» و «هفته معلم»، ۱۳/۲/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و ائمه جمعه و جماعات استان مازندران، ۲۲/۲/۱۳۶۹.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای شورای مرکزی نمایندگان ولی فقیه در دانشگاههای کشور و مسئولان دفاتر نمایندگی، ۸/۷/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات با رهبران گروههای جهادی فلسطینی شرکتکننده در افتتاحیه همایش غزه، ۸/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پرسنل نیروی هوایی، ۱۸/۱۱/۱۳۸۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از طلاب و دانشجویان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه،۲۸/۹/۱۳۶۹.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای بیانات در دیدار با روحانیون و وعاظ در آستانه ماه محرم، ۳/۳/۱۳۷۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۴۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۵۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)، ۵/۵/۱۳۸۴.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص۱۳۵۰.