عبدالله بن عفیف ازدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:قبیله ازد' به 'رده:ازد')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۵: خط ۵۵:


== [[اعتراض]] عبدالله بن عفیف ازدی به [[ابن زیاد]] و [[شهادت]] او ==
== [[اعتراض]] عبدالله بن عفیف ازدی به [[ابن زیاد]] و [[شهادت]] او ==
پس از [[شهادت]] [[سیدالشهدا]] {{ع}} و یارانش در [[کربلا]] و آوردن [[اسیران]] [[اهل بیت]] در یازدهم [[محرم]] به [[کوفه]]، [[عبیدالله بن زیاد]] در [[مسجد]] جامع [[شهر]] [[مردم]] را به [[نماز]] فراخواند، سپس بالای [[منبر]] رفت و در کمال [[وقاحت]] و [[بی‌شرمی]] گفت: "خدای را [[سپاس]] که [[حق]] و اهلش را ظاهر کرد و [[امیرالمؤمنین]] [[یزید بن معاویه]] و حزبش را [[یاری]] کرد و [[دروغگو]] پسر [[دروغگو]] [[حسین بن علی]] و شیعیانش را هلاک کرد!"<ref>{{عربی|الحمد للّه الذي اظهر الحقّ و اهله، و نصر أمير المؤمنين يزيد بن معاوية و حزبه و قتل الكذّاب ابن الكذّاب: الحسين بن علي و شيعته!!!}}</ref>
پس از [[شهادت]] [[سیدالشهدا]] {{ع}} و یارانش در [[کربلا]] و آوردن [[اسیران]] [[اهل بیت]] در یازدهم [[محرم]] به [[کوفه]]، [[عبیدالله بن زیاد]] در [[مسجد]] جامع [[شهر]] [[مردم]] را به [[نماز]] فراخواند، سپس بالای [[منبر]] رفت و در کمال [[وقاحت]] و [[بی‌شرمی]] گفت: «خدای را [[سپاس]] که [[حق]] و اهلش را ظاهر کرد و [[امیرالمؤمنین]] [[یزید بن معاویه]] و حزبش را [[یاری]] کرد و [[دروغگو]] پسر [[دروغگو]] [[حسین بن علی]] و شیعیانش را هلاک کرد!»<ref>{{عربی|الحمد للّه الذي اظهر الحقّ و اهله، و نصر أمير المؤمنين يزيد بن معاوية و حزبه و قتل الكذّاب ابن الكذّاب: الحسين بن علي و شيعته!!!}}</ref>


این سخن موهن و جسارت‌آمیز اگرچه بسیاری از حاضران را ناراحت کرد اما تهدیدهای [[عبیدالله بن زیاد]] و کشتن و [[حبس]] هر معترض و منتقدی سبب شد آنها [[سکوت]] پیشه کنند و اعتراضی نکنند، در این میان عبدالله بن عفیف ازدی این مرد [[خدا]] و با [[ایمان]] و [[انسان]] [[فداکار]] هنوز سخن [[ابن زیاد]] تمام نشده بود که از جا برخاست و به سخنان اهانت‌آمیز [[عبیدالله بن زیاد]] [[اعتراض]] کرد و در میان انبوه [[مردم]] فریاد برآورد و گفت: ای پسر مرجانه! همانا [[دروغگو]] و پسر [[دروغگو]] تویی و پدرت و [[دروغگو]] آن کس و [[پدر]] او که تو را به [[حکومت]] [[کوفه]] [[منصوب]] کرد ـ نه [[حسین بن علی]] و پدرش ـ ای پسر مرجانه! آیا [[فرزندان پیامبر]] را می‌کُشی و در [[جایگاه]] [[صدیقین]] و خوبان قرار گرفته و سخن می‌گویی؟!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸-۴۵۹، دارالمعارف؛ ر. ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۳-۴۱۴، دارالفکر؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۷، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۳؛ تذکرة الخواص، ص۲۳۲-۲۳۳؛ الملهوف، ص۲۰۳-۲۰۷. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۹.</ref>
این سخن موهن و جسارت‌آمیز اگرچه بسیاری از حاضران را ناراحت کرد اما تهدیدهای [[عبیدالله بن زیاد]] و کشتن و [[حبس]] هر معترض و منتقدی سبب شد آنها [[سکوت]] پیشه کنند و اعتراضی نکنند، در این میان عبدالله بن عفیف ازدی این مرد [[خدا]] و با [[ایمان]] و [[انسان]] [[فداکار]] هنوز سخن [[ابن زیاد]] تمام نشده بود که از جا برخاست و به سخنان اهانت‌آمیز [[عبیدالله بن زیاد]] [[اعتراض]] کرد و در میان انبوه [[مردم]] فریاد برآورد و گفت: ای پسر مرجانه! همانا [[دروغگو]] و پسر [[دروغگو]] تویی و پدرت و [[دروغگو]] آن کس و [[پدر]] او که تو را به [[حکومت]] [[کوفه]] [[منصوب]] کرد ـ نه [[حسین بن علی]] و پدرش ـ ای پسر مرجانه! آیا [[فرزندان پیامبر]] را می‌کُشی و در [[جایگاه]] [[صدیقین]] و خوبان قرار گرفته و سخن می‌گویی؟!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸-۴۵۹، دارالمعارف؛ ر. ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۳-۴۱۴، دارالفکر؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۷، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۳؛ تذکرة الخواص، ص۲۳۲-۲۳۳؛ الملهوف، ص۲۰۳-۲۰۷. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۹.</ref>
۲۴٬۴۴۹

ویرایش