تبری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبری در لغت]] - [[تبری در قرآن]] - [[تبری در فقه اسلامی]] - [[تبری در فقه سیاسی]] - [[تبری در کلام اسلامی]] - [[تبری در جامعهشناسی اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبری در لغت]] - [[تبری در قرآن]] - [[تبری در فقه اسلامی]] - [[تبری در فقه سیاسی]] - [[تبری در کلام اسلامی]] - [[تبری در جامعهشناسی اسلامی]] - [[تبری از دیدگاه اهل سنت]] | پرسش مرتبط = }} | ||
'''تبری''' به معنای [[بیزاری جستن]] و دوری گزیدن آمده است و در [[فرهنگ]] [[اسلام]]، منظور از آن کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، [[پیامبران]]، ملائکة [[الله]] و [[ائمه]] و [[مؤمنان]] و دوریجستن از آنان است. تبرّی از واجبات الهی و از [[فروع دین]] است. | '''تبری''' به معنای [[بیزاری جستن]] و دوری گزیدن آمده است و در [[فرهنگ]] [[اسلام]]، منظور از آن کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، [[پیامبران]]، ملائکة [[الله]] و [[ائمه]] و [[مؤمنان]] و دوریجستن از آنان است. تبرّی از واجبات الهی و از [[فروع دین]] است. |
نسخهٔ ۱۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۹
تبری به معنای بیزاری جستن و دوری گزیدن آمده است و در فرهنگ اسلام، منظور از آن کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران، ملائکة الله و ائمه و مؤمنان و دوریجستن از آنان است. تبرّی از واجبات الهی و از فروع دین است.
مقدمه
تولّی و تبرّی از واجبات الهی و از فروع دین است. پیوند درونی جامعۀ دینی و از میان بردن فاصلههای نادرست در میان معتقدان به یک مکتب، نیز تشکّل و تحزّب آنان با دوستان همفکر و همجهت و مقابله با دشمنان، تولّی و تبرّی نام دارد و مؤمنان نسبت به هم، هم ولایت دارند، هم تولّی و هم خطّی و همراهی. نماد برجستۀ این فرهنگ، نسبت به اهل بیت است. دوستی با آنان فرض الهی است و رویگردانی از دشمنانشان، عامل تقرّب به خداوند است. به فرمودۀ امام رضا (ع): کمال دین، ولایت ما و بیزاری از دشمنان ماست[۱].
پیامبر خدا (ص) فرمود: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ اَلَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّتَهُ اَلطَّاهِرِينَ أَئِمَّةَ اَلْهُدَى وَ مَصَابِيحَ اَلدُّجَى مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ اَلْهُدَى إِلَى بَابِ اَلضَّلاَلَةِ»[۲] در حدیث دیگری بر هردو محور تولّی و تبرّی تأکید شده و چنین آمده است: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ اَلَّتِي غَرَسَهَا اَللَّهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ لْيَتَوَلَّ وَلِيَّهُ وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُسَلِّمْ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي أَعْطَاهُمُ اَللَّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو أَمْرَ أُمَّتِي اَلْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ اَلْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَيَقْتُلُنَّ اِبْنِي لاَ أَنَالَهُمُ اَللَّهُ شَفَاعَتِي»[۳].
از آموزههای مهمّ مکتب شیعه، تأکید بر این موالات و معادات و تولی و تبرّی است که نشان شیعۀ واقعی همین است، گاهی هم با تعبیر "سلم" و "حرب" بیان شده است و محور دوستی و دشمنی و جنگ و صلح با دیگران، صلح و حرب آنان با عترت است. در متون زیارتی که نوعی "اعلام مواضع" و "تبیین شعارها" ست، به تعبیر «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ» زیاد برمیخوریم (مثل زیارت عاشورا)، در زیارت جامعۀ کبیره نیز آمده است: «مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ، وَ مُعَادٍ لَهُمْ»، «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وَلَايَتِكُم». این خطّ و آموزه، یادگار غدیر خم و خطبۀ غدیریّۀ حضرت رسول (ص) است. آن حضرت پس از تعیین علی (ع) به خلافت و امامت مسلمین، دوستداران و موالیان او را دعا کرد و بر دشمنان و مخالفان و واگذارندگان او نفرین و لعنت فرستاد: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». پس تولّی و تبری نسبت به دوستان و مخالفان اهل بیت، خطّی نبوی و سرمشقی غدیری برای شیعیان در طول تاریخ است[۴].
تبری امام علی (ع) و امامان دیگر، نیز عترت پاک پیامبر، اولیای خدایند. ولایت، دوستی و همبستگی با آنان نیز وظیفۀ امّت مؤمن است. دوستی با خاندان عصمت و دوستی با دوستانشان "تولّی" است و بیزاری و دشمنی با دشمنانشان تبرّی[۵].
معناشناسی
"تبری" از ماده ابرء و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن[۶] و دوری گزیدن آمده است[۷]. “تبرّی” به معنای دوری جستن از یک چیز و حالت و بری بودن از شیء مخصوص را گویند و در فرهنگ مذهبی و عقیدتی اسلام، منظور از آن کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران، ملائکة الله و ائمه و مؤمنان و دوریجستن از آنان است[۸].
همزمان بودن تولی و تبری
همانگونه که پذیرش ولایت اهل بیت (ع) وظیفه است، برائت از دشمنان اهل بیت نیز یک وظیفه بهشمار میآید. بیتردید هیچیک از تولی و تبری بدون دیگری کافی نیست؛ نه با تولّی محض میتوان به سعادت رسید و نه با تبرّی میتوان از شقاوت رهید.
اسماعیل جُعفی به امام باقر (ع) عرض کرد: شخصی محبّت امیرمؤمنان (ع) را در دل دارد، ولی از دشمن او تبرّی نمیجوید و میگوید: حضرت علی (ع) نزد من محبوبتر است. امام باقر (ع) فرمودند: چنین کسی پریشان حال و آشفتهخاطر و دشمن است. پُشت سر او نماز نگذار. او کرامت و ارزشی ندارد، مگر اینکه از او بترسی و تقیه کنی[۹].
تبری از دشمنان اهل بیت نیز مراتب و مصادیق متعدد دارد که حضرات معصومان (ع) در زیارتنامهها و احادیث خود به آنها اشاره نمودهاند:
- بیزاری از دشمنان اهل بیت[۱۰]؛
- بیزاری از جبت و طاغوت و از شیاطین و حزبشان که درباره اهل بیت (ع) ستم کردند و حقّ اهل بیت (ع) را منکر شده از حوزه ولایت اهل بیت (ع) بیرون رفتند و میراث اهل بیت (ع) را غصب کردند و در مقامات اهل بیت (ع) شکّ و تردید نموده و از اهل بیت (ع) منحرف شدند[۱۱]؛
- بیزاری از هر معتمدی جز اهل بیت (ع)[۱۲]؛
- بیزاری از هر فرمانروایی جز اهل بیت (ع)[۱۳]غ
- بیزاری از پیشوایانی که به دوزخ دعوت میکنند[۱۴]؛
- بیزاری از برپاکنندگان جنگ با اهل بیت (ع)[۱۵]؛
- بیزاری از پیروان و همراهان دشمنان اهل بیت (ع)[۱۶].[۱۷]
تبری در فقه
تبرّی از دشمنان خدا، واجب است[۱۸]، بلکه از مهمترین ارکان دین به شمار میآید[۱۹] و تحقّق بخش ایمان (به معنای خاص آن) است[۲۰]. تبرّی از اموری است که به محتضر و میّت، تلقین میشود[۲۱] از اعمال شب و روز جمعه تبرّی از گمراهان و دشمنان اهل بیت (ع) است[۲۲].[۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ « كَمَالُ اَلدِّينِ وَلاَيَتُنَا وَ اَلْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا »؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۷۸.
- ↑ «هرکس دوست دارد به حیات و مرگ من زنده بماند و بمیرد و به بهشتی که پروردگارم وعده داده وارد شود، با علی بن ابی طالب (ع) و نسل پاک او امامان هدایت، تولّی کند». مناقب، ج ۱ ص ۲۹۱.
- ↑ کافی، ج ۱ ص ۲۰۹.
- ↑ دربارۀ احادیث مربوط به محبت و ولایت أئمه و بغض و دشمنی با مخالفانشان، ر.ک: بحار الأنوار، ج ۲۷ ص ۵۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۴.
- ↑ باید توجه داشت که "بیزاری جستن" در اینجا به معنای "دوری گزیدن" است، نه "متنفر بودن" که یک حالت نفسانی است؛ زیرا "تبری" از فروع دین است و همه موارد فروع دین مربوط به اعمال انسان است.
- ↑ ر.ک: المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، همان، صص ۴۶ و ۴۷، ماده "بری"؛ لغت نامه دهخدا، ج ۴، ص ۵۷۵، ماده "تبری".
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۴۳۲؛ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۵۱؛ شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص۸۶.
- ↑ «قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): رَجُلٌ يُحِبُّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ لَا يَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَ يَقُولُ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّنْ خَالَفَهُ. فَقَالَ: هَذَا مِخْلَطٌ وَ هُوَ عَدُوٌّ فَلَا تُصَلِّ خَلْفَهُ وَ لَا كَرَامَةَ إِلَّا أَنْ تَتَّقِيَهُ»؛ وسائل الشیعة، ج۸ ص۳۰۹.
- ↑ «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ».
- ↑ «وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمُ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ الشَّاكِّينَ فِيكُمْ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
- ↑ «بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
- ↑ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۷۵-۷۷.
- ↑ بدایع الکلام، ص۲۶۴؛ مرآة العقول، ج۸، ص۲۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۱۷۶؛ التعلیقة علی المکاسب، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ مرآة العقول، ج۱۲، ص۱۱۴.
- ↑ البیان، ص۲۴۱.
- ↑ کشف الغطاء، ج۲، ص۲۵۱ و ۲۸۹.
- ↑ الکافی فی الفقه، ص۱۵۳.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، ص ۳۳۷.