اجماع در نگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه')
 
خط ۱۴: خط ۱۴:
مخالفت با [[اجماع]]، پیش گرفتن راهی جز راه [[مؤمنان]] است و مخالفت با اجماع مؤمنان [[حرام]] می‌باشد و این [[آیه]] بر [[حجیت اجماع]] دلالت می‌کند. [[فخر رازی]] در این‌باره می‌نویسد: از [[شافعی]] درباره حجیت اجماع از [[کتاب خدا]] سؤال شد. در پاسخ گفت: سیصد بار [[قرآن]] را خواندم تا این آیه پیدا شد: «متابعت راه مؤمنین [[واجب]] است». تقریر مقدمه اول این است که [[خداوند]] نسبت به مخالفت رسول خدا{{صل}} و متابعت راه غیر مؤمنین، [[تهدید]] کرده است و حال آنکه مخالفت رسول خدا{{صل}} به تنهایی برای تهدید کافی بود. اگر متابعت راه غیر مؤمنین موجب تهدید نشود، لازمه‌اش این است که چیزی که در تهدید تأثیر ندارد، با امری که مستقل در تأثیر است ضمیمه گردیده باشد و این جایز نیست. پس [[پیروی]] راه غیر مؤمنین حرام است؛ لازمه آن این است که پیروی راه مؤمنین واجب است<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، فخرالدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، ج۱۱، ص۳۵. {{عربی|روى أن الشافعي رضي الله عنه سئل عن آية في كتاب الله تعالى تدل على أن الإجماع حجة، فقرأ القرآن ثلثمائة مرة حتى وجد هذه الآية، و تقرير الاستدلال أن اتباع غير سبيل المؤمنين حرام، فوجب أن يكون اتباع سبيل المؤمنين واجباً، بيان المقدمة الأولى أنه تعالى الحق الوعيد بمن يشاقق الرسول و يتبع غير سبيل المؤمنين، و مشاقة الرسول وحدها موجبة لهذا الوعيد، فلو لم يكن اتباع غير سبيل المؤمنين موجباً له لكان ذلك ضماً لما لا أثر له في الوعيد إلى ما هو مستقل باقتضاء ذلك الوعيد و إنه غير جائز، فثبت أن اتباع غير سبيل المؤمنين حرام، و إذا ثبت هذا لزم أن يكون اتباع سبيلهم واجباً، و ذلك لأن عدم اتباع سبيل المؤمنين يصدق عليه أنه اتباع لغير سبيل المؤمنين، فإذا كان اتباع غير سبيل المؤمنين حراماً لزم أن يكون عدم اتباع سبيل المؤمنين حراماً، و إذا كان عدم اتباعهم حراماً كان اتباعهم واجباً، لأنه لا خروج عن طرفي النقيض}}. أنوار التنزیل و أسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ناصر الدین ابوالخیر عبدالله بن عمر بن محمد ر.ک: البیضاوی، ج۲، ص۲۵۳. {{عربی|و الآية تدل على حرمة مخالفة الإجماع لأنه سبحانه و تعالى رتب الوعيد الشديد على المشاقة و اتباع غير سبيل المؤمنين و ذلك إما لحرمة كل واحد منهما أو أحدهما أو الجمع بينهما و الثاني باطل إذ يقبح أن يقال من شرب الخمر و أكل الخبز استوجب الحد و كذا الثالث لأن المشاقة محرمة ضم إليها غيرها أو لم يضم و إذا كان اتباع غير سبيلهم محرما كان اتباع سبيلهم واجبا لأن ترك اتباع سبيلهم ممن عرف سبيلهم اتباع غير سبيلهم}}. ر.ک: الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ابوالقاسم محمود بن عمر جار الله الزمخشری الخوارزمی، ج۱، صص ۵۹۸و۵۹۹؛ تفسیر القرآن العظیم، إسماعیل بن عمر بن کثیر ابوالفداء القرشی الدمشقی، ج۱، ص۵۵۶. {{عربی|و الذي عول عليه الشافعي رحمه الله في الإحتجاج على كون الإجماع حجة تحرم مخالفته هذه الآية الكريمة بعد التروي و الفكر الطويل و هو من أحسن الإستنباطات و أقواها}}.</ref>.
مخالفت با [[اجماع]]، پیش گرفتن راهی جز راه [[مؤمنان]] است و مخالفت با اجماع مؤمنان [[حرام]] می‌باشد و این [[آیه]] بر [[حجیت اجماع]] دلالت می‌کند. [[فخر رازی]] در این‌باره می‌نویسد: از [[شافعی]] درباره حجیت اجماع از [[کتاب خدا]] سؤال شد. در پاسخ گفت: سیصد بار [[قرآن]] را خواندم تا این آیه پیدا شد: «متابعت راه مؤمنین [[واجب]] است». تقریر مقدمه اول این است که [[خداوند]] نسبت به مخالفت رسول خدا{{صل}} و متابعت راه غیر مؤمنین، [[تهدید]] کرده است و حال آنکه مخالفت رسول خدا{{صل}} به تنهایی برای تهدید کافی بود. اگر متابعت راه غیر مؤمنین موجب تهدید نشود، لازمه‌اش این است که چیزی که در تهدید تأثیر ندارد، با امری که مستقل در تأثیر است ضمیمه گردیده باشد و این جایز نیست. پس [[پیروی]] راه غیر مؤمنین حرام است؛ لازمه آن این است که پیروی راه مؤمنین واجب است<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، فخرالدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، ج۱۱، ص۳۵. {{عربی|روى أن الشافعي رضي الله عنه سئل عن آية في كتاب الله تعالى تدل على أن الإجماع حجة، فقرأ القرآن ثلثمائة مرة حتى وجد هذه الآية، و تقرير الاستدلال أن اتباع غير سبيل المؤمنين حرام، فوجب أن يكون اتباع سبيل المؤمنين واجباً، بيان المقدمة الأولى أنه تعالى الحق الوعيد بمن يشاقق الرسول و يتبع غير سبيل المؤمنين، و مشاقة الرسول وحدها موجبة لهذا الوعيد، فلو لم يكن اتباع غير سبيل المؤمنين موجباً له لكان ذلك ضماً لما لا أثر له في الوعيد إلى ما هو مستقل باقتضاء ذلك الوعيد و إنه غير جائز، فثبت أن اتباع غير سبيل المؤمنين حرام، و إذا ثبت هذا لزم أن يكون اتباع سبيلهم واجباً، و ذلك لأن عدم اتباع سبيل المؤمنين يصدق عليه أنه اتباع لغير سبيل المؤمنين، فإذا كان اتباع غير سبيل المؤمنين حراماً لزم أن يكون عدم اتباع سبيل المؤمنين حراماً، و إذا كان عدم اتباعهم حراماً كان اتباعهم واجباً، لأنه لا خروج عن طرفي النقيض}}. أنوار التنزیل و أسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ناصر الدین ابوالخیر عبدالله بن عمر بن محمد ر.ک: البیضاوی، ج۲، ص۲۵۳. {{عربی|و الآية تدل على حرمة مخالفة الإجماع لأنه سبحانه و تعالى رتب الوعيد الشديد على المشاقة و اتباع غير سبيل المؤمنين و ذلك إما لحرمة كل واحد منهما أو أحدهما أو الجمع بينهما و الثاني باطل إذ يقبح أن يقال من شرب الخمر و أكل الخبز استوجب الحد و كذا الثالث لأن المشاقة محرمة ضم إليها غيرها أو لم يضم و إذا كان اتباع غير سبيلهم محرما كان اتباع سبيلهم واجبا لأن ترك اتباع سبيلهم ممن عرف سبيلهم اتباع غير سبيلهم}}. ر.ک: الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ابوالقاسم محمود بن عمر جار الله الزمخشری الخوارزمی، ج۱، صص ۵۹۸و۵۹۹؛ تفسیر القرآن العظیم، إسماعیل بن عمر بن کثیر ابوالفداء القرشی الدمشقی، ج۱، ص۵۵۶. {{عربی|و الذي عول عليه الشافعي رحمه الله في الإحتجاج على كون الإجماع حجة تحرم مخالفته هذه الآية الكريمة بعد التروي و الفكر الطويل و هو من أحسن الإستنباطات و أقواها}}.</ref>.


در پاسخ باید گفت: [[آیه]] مورد استناد [[اهل سنت]] درباره [[حجیت اجماع]]، بر حجیت اجماع دلالت نمی‌کند؛ زیرا [[پیروی]] از غیرمؤمنان به معنای مخالفت با [[اجماع]] نیست. بلکه بیان دیگری درباره مخالفت با رسول {{صل}} است و مقصود از «[[سبیل]]» و راه [[مؤمنان]]، همان [[اطاعت از رسول]]{{صل}} است؛ یعنی هر کس با [[رسول خدا]]{{صل}} مخالفت کند و از او پیروی نکند، چنان که مؤمنان از او پیروی کردند، جایگاهش [[جهنم]] است. بنابراین، شوکانی تصریح می‌کند که این [[آیه]] هرگز به حجیت اجماع مرتبط نیست: این آیه به نظر من دلیل بر اجماع نیست؛ زیرا منظور از غیر راه [[مؤمنین]] در اینجا، [[خروج از دین]] [[اسلام]] است؛ همان گونه که لفظ به این مطلب اشاره دارد؛ لذا آیه عالمی از [[علمای اسلام]] را که در بعضی از مسائل [[دینی]] [[اجتهاد]] کرده و با مجتهدین هم عصرش مخالف است، شامل نمی‌گردد<ref>فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، محمد بن علی بن محمد الشوکانی، ج۱، ص۵۵۱. {{عربی|لا حجة في ذلك عندي لأن المراد بغير سبيل المؤمنين هنا هو الخروج من دين الإسلام إلى غيره كما يفيده اللفظ و يشهد به}}.</ref>.
در پاسخ باید گفت: [[آیه]] مورد استناد [[اهل سنت]] درباره [[حجیت اجماع]]، بر حجیت اجماع دلالت نمی‌کند؛ زیرا [[پیروی]] از غیرمؤمنان به معنای مخالفت با [[اجماع]] نیست. بلکه بیان دیگری درباره مخالفت با رسول {{صل}} است و مقصود از «[[سبیل]]» و راه [[مؤمنان]]، همان [[اطاعت از رسول]]{{صل}} است؛ یعنی هر کس با [[رسول خدا]]{{صل}} مخالفت کند و از او پیروی نکند، چنان که مؤمنان از او پیروی کردند، جایگاهش [[جهنم]] است. بنابراین، شوکانی تصریح می‌کند که این [[آیه]] هرگز به حجیت اجماع مرتبط نیست: این آیه به نظر من دلیل بر اجماع نیست؛ زیرا منظور از غیر راه [[مؤمنین]] در اینجا، [[خروج از دین]] [[اسلام]] است؛ همان‌گونه که لفظ به این مطلب اشاره دارد؛ لذا آیه عالمی از [[علمای اسلام]] را که در بعضی از مسائل [[دینی]] [[اجتهاد]] کرده و با مجتهدین هم عصرش مخالف است، شامل نمی‌گردد<ref>فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، محمد بن علی بن محمد الشوکانی، ج۱، ص۵۵۱. {{عربی|لا حجة في ذلك عندي لأن المراد بغير سبيل المؤمنين هنا هو الخروج من دين الإسلام إلى غيره كما يفيده اللفظ و يشهد به}}.</ref>.


جوینی [[معتقد]] است: نه [[دلیل عقلی]] بر [[درستی]] مجمعین وجود دارد و نه راهی برای [[درک]] این مطلب از ناحیه معقولات است. در [[قرآن]] نصی که قابل [[تأویل]] نباشد در [[اثبات]] اجماع نیست و نسبت به ظواهر که قابل تأویل است اعتماد نیست و احتمال اثبات اجماع توسط خبر واحد نیست؛ زیرا از [[پیامبر]]{{صل}} به صورت متواتر [[نص]] در اجماع نیامده که [[عذر]] [[انسان]] را برطرف کند<ref>غیاث الأمم و التیاث الظلم، عبدالملک أبو المعالی الجوینی، ج۱، ص۳۴. {{عربی|و ليس في العقل على القضاء بصدق المجمعين دليل و ليس إلى درك ذلك من طرق المعقولات سبيل و ليس في كتاب الله نص في إثبات الإجماع لا يقبل التأويل و ليس على الظواهر القابلة للتأويلات في القطعيات تعويل و لا مطمع في إثبات الإجماع بخبر الرسول فإنه لم يتواتر عنه{{صل}} نص في الإجماع يدرأ المعاذير و يقطع التجويز و التقدير و قوله{{صل}} لا تجتمع أمتي على ضلالة نقله معدودون محدودون}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص۶۹.</ref>
جوینی [[معتقد]] است: نه [[دلیل عقلی]] بر [[درستی]] مجمعین وجود دارد و نه راهی برای [[درک]] این مطلب از ناحیه معقولات است. در [[قرآن]] نصی که قابل [[تأویل]] نباشد در [[اثبات]] اجماع نیست و نسبت به ظواهر که قابل تأویل است اعتماد نیست و احتمال اثبات اجماع توسط خبر واحد نیست؛ زیرا از [[پیامبر]]{{صل}} به صورت متواتر [[نص]] در اجماع نیامده که [[عذر]] [[انسان]] را برطرف کند<ref>غیاث الأمم و التیاث الظلم، عبدالملک أبو المعالی الجوینی، ج۱، ص۳۴. {{عربی|و ليس في العقل على القضاء بصدق المجمعين دليل و ليس إلى درك ذلك من طرق المعقولات سبيل و ليس في كتاب الله نص في إثبات الإجماع لا يقبل التأويل و ليس على الظواهر القابلة للتأويلات في القطعيات تعويل و لا مطمع في إثبات الإجماع بخبر الرسول فإنه لم يتواتر عنه{{صل}} نص في الإجماع يدرأ المعاذير و يقطع التجويز و التقدير و قوله{{صل}} لا تجتمع أمتي على ضلالة نقله معدودون محدودون}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص۶۹.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش