بحث:اثبات امامت امام علی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۷: خط ۴۷:


ثانیاً: در چاپ‌های دوم و سوم، گام را فراتر نهاده و حتی آن قسمت از [[حدیث]] را هم که نقل کرده بوده، به کلی حذف کرده است. تو گوئی افراد متعصبی او را در نقل همان قسمت نیز ملامت کرده و در نتیجه، وادار کرده‌اند که برگه دیگری به دست نقادان تاریخ بدهد و لطمه جبران ناپذیر دیگری، بر کتاب خود وارد سازد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۲.</ref>.
ثانیاً: در چاپ‌های دوم و سوم، گام را فراتر نهاده و حتی آن قسمت از [[حدیث]] را هم که نقل کرده بوده، به کلی حذف کرده است. تو گوئی افراد متعصبی او را در نقل همان قسمت نیز ملامت کرده و در نتیجه، وادار کرده‌اند که برگه دیگری به دست نقادان تاریخ بدهد و لطمه جبران ناپذیر دیگری، بر کتاب خود وارد سازد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۲.</ref>.
===پاسخ دو سؤال===
'''[[پرسش]] نخست''': این [[حدیث]] به صورت‌های مختلفی نقل شده است، آیا همه آنها بر [[امامت]] و [[پیشوائی]] [[امام علی]]{{ع}} دلالت دارند؟
پاسخ: پاسخ مثبت به این پرسش در گرو این است که صورت‌های مختلف حدیث نقل گردد سپس [[داوری]] شود. اینک صورت‌های گوناگون حدیث:
صورت حدیث: [[طبری]] در [[تاریخ]] خود، جلد ۲ صفحه ۲۱۶ نقل می‌کند که [[پیامبر]] گفت:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُوَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟}}
سپس می‌گوید، پیامبر دست بر گردن علی نهاد و گفت:
{{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}.
این حدیث را به این صورت گروهی از [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] نقل کرده‌اند، از قبیل:
# [[ابو جعفر اسکافی]]، مؤلف نقض العثمانیه، همچنانکه [[شارح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]] در کتاب خود جلد ۳ صفحه ۲۶۳ این مطلب را از او نقل کرده است.
# [[برهان الدین محمد بن محمد مکی مغربی]] متولد سال ۴۹۷ متوفای سال ۵۶۷ در کتاب [[انباء [[نجباء]] الانباء (کتاب)|انباء [[نجباء]] الانباء صفحه ۴۶-۴۷.
# [[ابن الاثیر جزری]]، در تاریخ [[الکامل]] جلد ۲، صفحه ۲۴.
# [[ابو الفداء عماد الدین دمشقی]] در تاریخ خود جلد ۱، صفحه ۱۱۶.
# [[شهاب الدین خفاجی]]، در شرح الشفاء، جلد ۳ صفحه ۳۷.
# [[خازن علاء الدین بغدادی]] در [[تفسیر]] خود، صفحه ۳۹۰.
# [[جلال الدین سیوطی]]، در جمع الجوامع، (به ترتیب جمع الجوامع)، جلد ۶، صفحه ۳۹۲ مراجعه شود. وی این حدیث را از طبری و از [[حافظان]] ششگانه مانند: [[ابن اسحاق]]، [[ابن جریر]]، [[ابن ابی‌حاتم]]، [[ابن مردویه]]، [[ابو نعیم]] و [[بیهقی]] نقل کرده است.
# ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، در جلد ۳، صفحه ۲۵۴.
# [[جرجی زیدان]]، در تاریخ [[تمدن اسلامی]]، جلد ۱، صفحه ۳۱.
#استاد [[محمد حسین هیکل]]، در حیاة محمد، صفحه ۱۰۴، طبع اول.
سند این حدیث به اعتراف ابو جعفر اسکافی، و شهاب الدین خفاجی و [[ابن جریر طبری]]، صحیح و تمام [[رجال]] آن [[ثقات]] هستند. فقط در سند [[ابو مریم عبدالغفار بن قاسم]] است و برخی از [[رجال‌نویسان]] او را به خاطر علاقه به [[خاندان رسالت]]، [[ضعیف]] شمرده‌اند، در صورتی که [[اختلاف]] در [[مذهب]]، مایة [[ضعف حدیث]] نیست. گذشته بر این در لسان [[المیزان]] جلد ۴، صفحه ۴۳ او را [[ثقه]] خوانده است.
همچنین [[امام]] احمد در [[مسند]] خود، جلد ۱، صفحه ۱۱۱ [[حدیث]] را به سند دیگر که [[رجال]] سند آن، رجال [[صحاح ششگانه]] را تشکیل می‌دهند، نقل کرده است. رجال سند او [[شریک]]، [[اعمش]]، منهال، عباد، می‌باشند که مؤلفان [[صحاح]] از همگی این افراد، حدیث نقل کرده‌اند.
صورت دوم: [[طبری]] در [[تاریخ]] خود، جلد ۱، صفحه ۲۱۷ نقل می‌کند که [[پیامبر]] فرمود:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَارِثِي}}.
و جز علی کسی برنخاست و سرانجام در مرتبه سوم، دست خود را (به عنوان [[بیعت]]) بر دست وی زد.
امام احمد در مسند خود، جلد ۱، صفحه ۱۵۹ این متن را به [[طریق صحیح]] که رجال سند آن همگی ثقه هستند، نقل کرده است، علاوه بر ایشان [[نسائی]] در خصائص، صفحه ۱۸، صدر الحفاظ گنجی [[شافعی]] در کفایه صفحه ۸۹، [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]]، جلد ۳، صفحه ۲۵۵، [[جلال الدین سیوطی]] در جمع الجوامع، (به نقل و ترتیب جمع الجوامع) جلد ۶، صفحه ۴۰۶ آن را نقل کرده‌اند.
صورت سوم: مؤلف [[کنز العمال]] در جلد ۶، صفحه ۹۱، به نقل از جمع الجوامع [[سیوطی]] نقل کرده است که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|مَنْ بَايَعَنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَلِيَّكُمْ بَعْدِي؟}}
سپس می‌گوید: علی دست خود را بلند کرد و پیامبر با او به این نحو بیعت نمود.
صورت چهارم: [[حافظ]]، [[ابن ابی‌حاتم]] و حافظ [[بغوی]] به نقل [[ابن تیمیه]] جلد ۴، صفحه ۸۰ و [[سیره]] [[حلبی]] جلد ۱، صفحه ۳۰۴ از پیامبر نقل می‌کنند که فرمود:
{{متن حدیث|فَمَنْ يُجِيبُنِي إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ يُؤَازِرُنِي يَكُنْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}}. 
سپس می‌گوید: پیامبر سخن خود را سه بار تکرار کرد و جز علی کسی برنخاست. [[پیامبر]] فرمود:
{{متن حدیث|اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}}.
صورت پنجم: [[سلیم بن قیس هلالی]]، متوفای سال ۹۰ در کتاب خود نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي فَيَنْتَدِبُ أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي؟}}
پیامبر این جمله را سه بار گفت. علی{{ع}} گفت: من ای [[پیامبر خدا]]. در این موقع پیامبر رو به [[ابوطالب]] کرد و گفت:
{{متن حدیث|اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِكَ وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْ نَبِيِّهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى}}.
صورت ششم: [[ابواسحاق ثعلبی]]، متوفای سال ۴۲۷ در [[تفسیر]] خود (الکشف و البیان) نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|مَنْ يُوَاخِينِي وَ يُوَازِرُنِي وَ يَكُونُ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ يَقْضِي دَيْنِي؟}}.
این [[حدیث]] را به این صورت، صدر الحفاظ گنجی [[شافعی]]، صفحه ۸۶ نقل کرده است.
صورت هفتم: باز ابواسحاق ثعلبی در [[تفسیر الکشف و البیان]]، نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يَقُومُ فَيُبَايِعُنِي عَلَى أَنَّهُ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي دُونَ أَهْلِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ يَكُونُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>برای آگاهی بیشتر به کتاب شریف الغدیر جلد ۲، صفحه ۲۵۲-۲۵۶ مراجعه شود.</ref>.
با توجه به تمام صورت‌های حدیث، همه متون آن [[گواه]] بر [[امامت]] و [[رهبری امام]] پس از پیامبر، می‌باشند و [[اختلاف]] در متن به خاطر نقل به معنائی است که برخی مرتکب شده‌اند و در عین حال لطمه‌ای به مقصد پیامبر وارد نساخته‌اند. و چون متن نخست، بیش از متون دیگر، در کتاب‌های اصیل [[اسلامی]] نقل شده است، می‌توان گفت: متن صادره از [[پیامبر گرامی]] همان صورت نخست می‌باشد.
'''[[پرسش]] دوم''': آیا [[ایمان]] علی{{ع}} در [[دوران کودکی]]، تا چه اندازه [[ارزش]] داشت؟
گاهی گفته می‌شود که ایمان علی{{ع}} فاقد ارزش است در صورتی که ایمان دیگران، در سن بزرگی بوده است.
پاسخ: همگی می‌دانیم روزی که علی{{ع}} به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد، یا به عبارت دیگر ایمان خود را آشکار کرد، روزی بود که پیامبر به او دستور داده بود که برای ۴۵ نفر از [[بنی هاشم]] غذا بپزد، آیا احتمال دارد که پیامبر [[زحمت]] این کار را به یک [[کودک]] نارس [[تفویض]] کند؟
[[اسکافی]] در نقض عثمانیه می‌نویسد:
آیا ممکن است، پیامبر [[رنج]] پختن غذای [[جمعیت]] زیادی را بر دوش [[کودکی]] بگذارد؟ و یا به کودک خردسالی [[فرمان]] دهد که آنان را برای [[ضیافت]] [[دعوت]] کند؟ آیا صحیح است پیامبر کودک نابالغی را رازدار [[نبوت]] بداند و دست در دست او بگذارد و او را [[برادر]] و [[وصی]] و [[نماینده]] خود در میان آنان معرفی کند؟
به طور مسلم نه، بلکه باید گفت: علی در آن [[روز]] از نظر [[قدرت جسمی]] و [[رشد فکری]] و [[تفکر]] [[عقلی]] به حدی رسیده بود که برای همه [[کارها]]، [[لیاقت]] و [[شایستگی]] داشت، از این نظر این کودک هیچ‌گاه با [[کودکان]] دیگر انس نگرفت، و در جرگه آنان وارد نشد و به [[بازی]] با آنان نپرداخت، بلکه از لحظه‌ای که دست [[پیمان]] [[خدمت]] و [[فداکاری]] به سوی [[رسول خدا]] دراز کرد، در تصمیم خود [[راسخ]] بوده و همواره گفتار خود را با [[کردار]] خویش توام می‌ساخت و در تمام مراحل [[زندگی]] انیس پیامبر بوده است.
سپس می‌گوید: او نه تنها در این مورد، اولین شخص بود که ایمان خود را نسبت به [[رسالت پیامبر]] ابراز داشت، بلکه هنگامی که [[سران قریش]] درخواست نمودند که برای [[صدق گفتار]] خویش و [[گواه]] [[ارتباط با خدا]] [[معجزه]] زیر را بیاورد یعنی دستور دهد که درخت از جای خود کنده شود و برابر آنان بایستد، علی نیز در این لحظه، یگانه فردی بود که ایمان خود را در برابر [[انکار]] دیگران ابراز ساخت<ref>النقض علی العثمانیه، ص۲۵۲؛ ابن ابی الحدید گفتار او را در این زمینه در ج۱۳ ص۲۴۴-۲۴۵ آورده است.</ref>.
در پایان یادآور می‌شویم، در جلسه‌ای که [[مأمون]] برای [[مناظره]] با [[متکلمین]] وقت تشکیل داده بود، درباره [[ایمان]] علی{{ع}} در این سن و سال، بیانی دارد که فشرده آن را می‌آوریم:
او رو کرد به [[رئیس]] متکلمین و سؤال خود را این چنین مطرح کرد:
آیا [[دعوت پیامبر]]، علی را در آن مجلس به [[فرمان خدا]] بوده است، یا از پیش خود؟
هرگز نمی‌توان گفت که [[پیامبر]] بدون [[دستور خدا]] علی را به [[اسلام]] و ایمان [[دعوت]] کرده است. قطعاً باید دومی را برگزید.
آیا احتمال می‌دهید که [[خدا]] به پیامبر دستور بدهد که [[کودکی]] را برای ایمان و پیوستن به [[حزب الهی]] دعوت کند، که ایمان و عدم ایمان او بالسویه و یکسان باشد؟<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۸۶

ویرایش