احقاق حق در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
از نظر قرآن، [[بندگی]] انسان میبایست دایمی باشد و هرگز دمی انسان دست از بندگی و عبودیت بر ندارد؛ بنابراین، حتی وقتی در [[خواب]] و [[استراحت]] است، میبایست بندگی داشته باشد و این شدنی نیست مگر آنکه [[نیت]] بندگی همه هستی او را در بر گیرد و هر کاری حتی استراحت و خواب را برای [[رضای الهی]] انجام دهد. | از نظر قرآن، [[بندگی]] انسان میبایست دایمی باشد و هرگز دمی انسان دست از بندگی و عبودیت بر ندارد؛ بنابراین، حتی وقتی در [[خواب]] و [[استراحت]] است، میبایست بندگی داشته باشد و این شدنی نیست مگر آنکه [[نیت]] بندگی همه هستی او را در بر گیرد و هر کاری حتی استراحت و خواب را برای [[رضای الهی]] انجام دهد. | ||
همچنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که [[بنده]] هماره [[یاد خدا]] و ذکر [[الله]] را در [[دل]] و زبان و گفتار و [[رفتار]] داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام میدهد به مفهوم [[واقعی]] کلمه ذکرالله باشد که [[رضایت الهی]] در آن است. | همچنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که [[بنده]] هماره [[یاد خدا]] و ذکر [[الله]] را در [[دل]] و زبان و گفتار و [[رفتار]] داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام میدهد به مفهوم [[واقعی]] کلمه ذکرالله باشد که [[رضایت الهی]] در آن است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عبودیت در رضایت و اطاعت (مقاله)|عبودیت در رضایت و اطاعت]].</ref>. | ||
==[[حقشناسی]] و [[حقگرایی]]== | ==[[حقشناسی]] و [[حقگرایی]]== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
از نظرآموزههای [[قرآنی]]، [[مؤمنان]] میبایست هماره براساس علم و [[یقین]] عمل کنند؛ زیرا علم حق را به آنان معرفی میکند؛ اما [[ظنون]] موجب میشود تا [[انسان]] به جای [[تبعیت]] از حق تابع [[هواهای نفسانی]] شود که موجبات [[سقوط]] [[انسان]] است.<ref>{{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}} «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> البته برخی تا جایی تابع هواهای نفسانی میشوند که آن را [[معبود]] خویش قرار داده و [[زندگی]] را بر اساس تذکرهای هواهای نفسانی سامان میدهند. چنین افرادی در [[حقیقت]] مبغوضترین معبودان را [[اختیار]] کردهاند که همان هواهای نفسانی است.<ref>آثار الصادقین، ج ۲۸، ص۴۳۳</ref> | از نظرآموزههای [[قرآنی]]، [[مؤمنان]] میبایست هماره براساس علم و [[یقین]] عمل کنند؛ زیرا علم حق را به آنان معرفی میکند؛ اما [[ظنون]] موجب میشود تا [[انسان]] به جای [[تبعیت]] از حق تابع [[هواهای نفسانی]] شود که موجبات [[سقوط]] [[انسان]] است.<ref>{{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}} «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> البته برخی تا جایی تابع هواهای نفسانی میشوند که آن را [[معبود]] خویش قرار داده و [[زندگی]] را بر اساس تذکرهای هواهای نفسانی سامان میدهند. چنین افرادی در [[حقیقت]] مبغوضترین معبودان را [[اختیار]] کردهاند که همان هواهای نفسانی است.<ref>آثار الصادقین، ج ۲۸، ص۴۳۳</ref> | ||
البته برخی از [[هواپرستان]] تلاش میکنند تا [[حق]] واهل آن نیز از هواهای نفسانی [[تبعیت]] کنند. بیگمان چنین رویه و شیوه ای موجب [[تباهی]] همه هستی است: و اگر حق از هواهای نفسانی آنان [[پیروی]] کند، [[آسمانها]] و [[زمین]] و تمام کسانی کهدر آن هستند، تباه میشوند<ref>{{متن قرآن|وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ}} «و اگر حقّ از خواستهای آنان پیروی میکرد آسمانها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی میافتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آوردهایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۱.</ref>؛ زیرا [[فساد]] [[دین]] و [[دنیا]] به هواهای نفسانی است<ref>غرر الحکم، شماره۵۵۴۲</ref> و کسی که تابع هواهای نفسانی باشد [[کور]] و کر و [[خوار]] و [[گمراه]] میشود<ref>همان، شماره ۹۱۶۸</ref> و [[درک]] [[درستی]] از [[حقایق]] نداشته و [[گرایش]] هایش نیز مخدوش است و این گونه سقوط را برای خویش و دیگران رقم میزند.<ref>همان، شماره ۶۰۰۰</ref> | البته برخی از [[هواپرستان]] تلاش میکنند تا [[حق]] واهل آن نیز از هواهای نفسانی [[تبعیت]] کنند. بیگمان چنین رویه و شیوه ای موجب [[تباهی]] همه هستی است: و اگر حق از هواهای نفسانی آنان [[پیروی]] کند، [[آسمانها]] و [[زمین]] و تمام کسانی کهدر آن هستند، تباه میشوند<ref>{{متن قرآن|وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ}} «و اگر حقّ از خواستهای آنان پیروی میکرد آسمانها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی میافتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آوردهایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۱.</ref>؛ زیرا [[فساد]] [[دین]] و [[دنیا]] به هواهای نفسانی است<ref>غرر الحکم، شماره۵۵۴۲</ref> و کسی که تابع هواهای نفسانی باشد [[کور]] و کر و [[خوار]] و [[گمراه]] میشود<ref>همان، شماره ۹۱۶۸</ref> و [[درک]] [[درستی]] از [[حقایق]] نداشته و [[گرایش]] هایش نیز مخدوش است و این گونه سقوط را برای خویش و دیگران رقم میزند.<ref>همان، شماره ۶۰۰۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عبودیت در رضایت و اطاعت (مقاله)|عبودیت در رضایت و اطاعت]].</ref>. | ||
==[[احقاق حق]] و اقامه مصادیق آن== | ==[[احقاق حق]] و اقامه مصادیق آن== |
نسخهٔ ۲۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۶
مقدمه
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، خلقت انسان و جن برای عبودیت خدا است. این عبودیت در عبادت خودش را نشان میدهد که البته اختصاص به نماز و روزه و حج و زکات و خمس ندارد، بلکه مراد همه اعمالی است که انسان برای رضایت خدا انجام میدهد که گاه در اطاعت از معصومان(ع) خودش را نشان میدهد.
از نظر قرآن، بندگی انسان میبایست دایمی باشد و هرگز دمی انسان دست از بندگی و عبودیت بر ندارد؛ بنابراین، حتی وقتی در خواب و استراحت است، میبایست بندگی داشته باشد و این شدنی نیست مگر آنکه نیت بندگی همه هستی او را در بر گیرد و هر کاری حتی استراحت و خواب را برای رضای الهی انجام دهد.
همچنین از نظر قرآن، رضای الهی در این است که بنده هماره یاد خدا و ذکر الله را در دل و زبان و گفتار و رفتار داشته باشد و هیچ چیزی او را از ذکر الله باز ندارد؛ بلکه هر کاری را انجام میدهد به مفهوم واقعی کلمه ذکرالله باشد که رضایت الهی در آن است.[۱].
حقشناسی و حقگرایی
از نظر قرآن نفس انسانی به طور فطری با قلب سالم و تعقل و تفقه و تذکر و تدبر و تبصر، حق شناس است و آن را از باطل جدا میکند و به حق و مصادیق آن از عدالت، صداقت و ایمان و شکر گرایش داشته و نسبت به اضداد آنها به عنوان باطل گریزش دارد. این گونه است که نفس انسانی به طور فطری اهل تقوا و گریزان از فجور است. البته این امر تا زمانی است که انسان با گناه و فجور و دریدگی نفس را تغییر نداده و دفن و دسیسه نکرده یا مختوم ومطبوع ننموده باشد؛ زیرا در این صورت، دیگر کارکردهای فطری خویش را از دست داده و دچار وارونگی شناختی و گرایشی میشود که ریشه در سفاهت به جای عقلانیت و فقاهت دارد.[۲]
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، انسان بر اساس فطرت گرایش به احسان دارد که حقیقت آن بندگی خدا به گونه ای است که او را میبیند و اگر نبیند میداند که خدا او را میبیند. این گونه است که شخص محسن حقیقی هماره تابع حق است که خاستگاه آن حق تعالی است.[۳] همچنین چون خدا و آموزههای وحیانی تشریعی او را حق میداند نسبت به آن گرایش دارد و همچنین نسبت به کسانی که حق را احقاق میکنند گرایش داشته و از آنان اطاعت و پیروی میکنند. این گونه است که اهل فطرت سالم الهی به حکم عقلانیت و فقاهت فطری، اطاعت از پیامبران و معصومان را عین اطاعت از خدا بر میشمارند[۴]؛ زیرا آنان را زبان و بیان خدا می دانند؛ یعنی خدا به زبان ایشان سخن میگوید و به فعل ایشان کاری را انجام میدهد.[۵]
امیرمؤمنان امام علی(ع) با توجه به چنین حقایقی میفرماید: «من استسلم للحق و اطاع المحق كان من المحسنين»؛ هر که تسلیم حق باشد و از افراد محق اطاعت کند او ازجمله محسنین است.[۶] امام صادق(ع) نیز میفرماید: «من علم ان الله يراه و يسمع ما يقول و يعلم ما يعلمه من خير او شر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الذي خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي»؛ کسی که میداند خدا او را میبیند و هرچه میگوید میشنود و ازآن چه از خیر و شر انجام میدهد آگاه است، چنین شخصی کسی است که از مقام پروردگارش ترسان است و نفس را از هوی و اعمال زشت باز میدارد.[۷]
از نظرآموزههای قرآنی، مؤمنان میبایست هماره براساس علم و یقین عمل کنند؛ زیرا علم حق را به آنان معرفی میکند؛ اما ظنون موجب میشود تا انسان به جای تبعیت از حق تابع هواهای نفسانی شود که موجبات سقوط انسان است.[۸] البته برخی تا جایی تابع هواهای نفسانی میشوند که آن را معبود خویش قرار داده و زندگی را بر اساس تذکرهای هواهای نفسانی سامان میدهند. چنین افرادی در حقیقت مبغوضترین معبودان را اختیار کردهاند که همان هواهای نفسانی است.[۹]
البته برخی از هواپرستان تلاش میکنند تا حق واهل آن نیز از هواهای نفسانی تبعیت کنند. بیگمان چنین رویه و شیوه ای موجب تباهی همه هستی است: و اگر حق از هواهای نفسانی آنان پیروی کند، آسمانها و زمین و تمام کسانی کهدر آن هستند، تباه میشوند[۱۰]؛ زیرا فساد دین و دنیا به هواهای نفسانی است[۱۱] و کسی که تابع هواهای نفسانی باشد کور و کر و خوار و گمراه میشود[۱۲] و درک درستی از حقایق نداشته و گرایش هایش نیز مخدوش است و این گونه سقوط را برای خویش و دیگران رقم میزند.[۱۳].[۱۴].
احقاق حق و اقامه مصادیق آن
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، مؤمنان بر اساس هدایت فطری عقلی و تشریعی نقلی خود را موظف و مکلف میدانند تا حق و مصادیق آن را بشناسند و بدان گرایش یابند و در احقاق حق اقدام کنند و مصادیق آن از جمله عدالت را اقامه نمایند.[۱۵]
از نظرقرآن، مؤمنان میبایست به عنوان شاهدان الهی در امر احقاق حق تا جایی اقدام کنند که به در میان خالق و خلق به عنوان «قوامین بالقسط» شناخته شوند.[۱۶] شکی نیست که عدالت امر جامعی است؛ اما آن چه انسان میبایست بیشترین توجه بدان را در ساحت عدالت داشته باشد، عدالت قسطی است؛ به این معنا که حق و حقوق و سهم هر کسی یا چیزی را بشناسد و برای احقاق و اقامه عدالت قسطی قیام کند.[۱۷]
از نظر آموزههای قرآنی، حقیقت عبودیتی که به عنوان حکمت و هدف وفلسفه خلقت انسان وجن قرارداده شده[۱۸]، چیزی جز اطاعت در راستای رضایت الهی نیست. بنابراین، انسان میبایست بداند که چه چیزی مصداق اطاعت خدا است تا با انجام آن رضایت الهی را به دست آورد. بسیاری از مردم یا مصادیق اعمالی را که بدان اطاعت خدا تحقق مییابد، نمیشناسند؛ یا اگر میشناسند بدان اهتمام نمیورزند.
از نظر قرآن، راههای کشف مصادیق حق که اطاعت الهی در آن تحقق مییابد، شامل راه عقل فطری و نقل وحیانی است. به این معنا که نفس مستوی و معتدل و قلب سالم و سلیم به طور فطری میداند که چه چیزی حق است و باید بدان گرایش داشت و چه چیزی باطل است و میبایست از آن گریزش داشت.[۱۹]
البته از نظرقرآن، راه کشف دوم همان نقل وحیانی است که امروزه در کتاب الله و عترت(ع) و سنتها و سیرههای آنان نمود یافته است. بنابراین، ثقلین خود راه دوم کشف حقایق و مصادیق آن است که میبایست از آن برای شناخت و احقاق و اقامه حق بهره برد.[۲۰]
ازنظرآموزههای وحیانی قرآن، احقاق حق میبایست برای همگان باشد، خواه مؤمن یا کافر؛ زیرا آنان نیز قسط و سهمی از نعمتهای الهی دارند. از همین روست که دراقامه قسط سخن از ناس یعنی توده مردم است.[۲۱] در آیات قرآنی بیان شده که مؤمنان در مقام قوامین بالقسط میبایست حتی نسبت به دشمنان نیز این اصل را مراعات کنند.[۲۲]
شگفت این که ارزش اقامه حق از جمله عدالت و ظلم ستیزی تا جایی است که مؤمنان مکلف هستند تا به جنگ وقتال با مستکبران و ظالمان بروند و مستضعفان و مظلومان را نجات دهند خواه مؤمن باشد یا غیر مؤمن؛ زیرا اصالت همان عنوان مظلوم و مستضعف است.[۲۳]
البته از نظر قرآن، احقاق حق و ادای حقوق مؤمنان در درجه اول اولویت است و مؤمنان میبایست ظهیر و پشتیبان مؤمنان باشند که به عنوان برادران دینی از آنان یاد میشود. بنابراین، رضایت الهی را میبایست در اطاعتی جست که بتواند به جامعه ایمانی کمک کند و امت اسلام را یاری رساند. از این روست که امام صادق(ع) میفرماید: ما عبدالله بشیء افضل من اداء حق المؤمن؛ خدا به چیزی برتر از رعایت حق مؤمن بندگی نشده است.[۲۴]
بیگمان کسی که بخواهد احقاق حقی نماید یا اقامه عدلی داشته باشد، میبایست قدرت و حکومت و به تعبیری سلطان و سلطنت داشته باشد؛ اما بسیاری از مردم که به قدرت دست مییابند، چون نفس خویش را تزکیه نکردهاند و تقوای الهی ندارند، به سوء استفاده از قدرت میپردازند و نه تنها احقاق حقی یا اقامه عدلی ندارند، بلکه به باطل و ظلم گرایش مییابند. از این روست که در آموزههای وحیانی قرآن، قدرت را لایق و شایسته کسانی میداند که تقوای الهی دارند. همین تقوای الهی موجب میشود تا به ادای حق نسبت به زیردستان هر کسی که باشد، قیام کنند و هرگز ظلم و ستمی نداشته باشند. قدرتمندان در محیط خانه و کار و کشور میبایست اصل را بر عدالت بگذارند و همانند پدری بس مهربان و دلسوز با آنان برخورد کرده و از خطای و رفتارجاهلانه آنان بگذرد و تنها با عقوبت آنان را تنبیه نکند، بلکه قدرت را به بهترین شکل به کار گیرد که حقیقت شکرگزاری است.[۲۵]
خدا به صراحت در قرآن به حاکمان که قدرت حکم و حکومت به دستان ایشان است، فرمان میدهد تا در میان مردم در گفتار ورفتار به عدالت حکم کنند[۲۶]؛ زیرا اگر کسی بخواهد مصداق اتم و اکملی ازتقوای الهی را به نمایش گذارد و حقی را احقاق و باطلی را ابطال کند، عمل بر اساس عدل و عدالت است[۲۷]؛ چراکه هستی بر موازین حق ساخته وپرداخته شده و نخستین تجلی حق در عدالت است؛ زیرا این عدالت است که هر چیزی را در مواضع و جایگاهی قرار میدهدکه حق تعالی به عنوان حق برای آن چیز مشخص ومقدر و تعیین کرده است.[۲۸]
دیگر جلوه و مصداق احقاق حق این است که قدرتمند گاه حتی در مسایلی که میتواند اغماض و رفاقت و مدارا داشته، عبور کریمانه از خطا و اشتباه و حتی گناه فردی غیر اجتماعی است که موجب تشییع فاحشه و ظلم اجتماعی و ناامنی نمیشود؛ در این موارد میبایست با آنکه عزت و قدرت دارد، با رافت و رحمت رحیمی با مردم تعامل داشته باشد[۲۹] و با عفو و گذشت آنان را به راه آورد[۳۰]؛ زیرا عفو از دیگر مصادیق اتم و اکمل به تقوای الهی است[۳۱] که معیار کرامت انسانی نیز است.[۳۲]
از نظر آموزههای وحیانی قرآن مستضعفین و مظلومان میبایست مورد عنایت ویژه قرارگیرند و فقیران و سائلان و طبقات آسیب پذیر جامعه تحت تکفل ویژه قرارگیرند تا عدالت قسطی در میان آنان تحقق یابد و آنان نیز به کرامت انسانی خویش دست یابند. بنابراین، حمایت از این اقشار خود مهمترین جلوه از اعمال عبادی است که مورد رضایت خدا است.[۳۳]
سعد بن قیس همدانی میگوید: روزی در گرمای کوفه دیدم که امیرمؤمنان امام علی(ع) کنار دیواری نشسته است؛ عرض کردم: ای امیرمؤمنان! دراین ساعت از روز چرا این جا نشستهای؟ فرمود: «ما خرجت إلاّ لاعین مظلوما، أو اغیث ملهوفا»؛ از خانه بیرون نیامدم مگراین که به مظلومی کمک کنم یا دلسوخته ای را یاری دهم… سپس زنی به پناه آمد و هراسان به امیرمؤمنان(ع) از ستم شوهر شکایت کرد. آن حضرت(ع) بلند شد و رفت حق زن را ستاند و میان زن و شوهر را اصلاح کرد.[۳۴]
امیرمؤمنان امام علی(ع) سه امر اجتماعی را بسیار مهم دانسته و ترک آن را منع نموده است. این سه امر عبارتند از: اقامه حدودالهی برخویش و بیگانه؛ حکم براساس کتاب الهی در رضا و غضب، مساوات در تقسیم بیت المال میان سفید و سیاه از اجناس مردم.[۳۵]
از نظر امیرمؤمنان امام علی(ع) احقاق حق و ابطال باطل میبایست در دستور کار حکومتها و دولتها باشد و این جز با تحقق اموری شدنی نیست. آن حضرت(ع) میفرماید: «يُستدَلُّ على إدبارِ الدُّوَلِ بأربَعٍ : تَضييعِ الاُصولِ ، و التمسُّكِ بالفروعِ . حديث ، و تَقديمِ الأراذلِ ، و تأخيرِ الأفاضِلِ»؛ دلیل سقوط دولتها چهار امر است: از میان رفتن امور اساسی و اصول، پرداختن به کارهای فرعی، مقدم شدن انسانهای پست و دور کردن افراد با فضلیت از دستگاه حکومت و دولت.[۳۶]
بر اساس آموزههای وحیانی قرآن و سنت و سیره معصومان(ع) بر دولتها است که احکام شریعت از جمله به اقامه نماز و اداء زکات و امر به معروف و نهی از منکر که همان اقامه حدود و احکام الهی است، اهتمام ورزند[۳۷] و گرنه اگرچنین نکنند، نه تنها حکومت آنان از حکومت الهی خارج شده و حکم حکومت طاغوت را میگیرد، بلکه زوال آن قطعی است؛ زیرا هر گاه احکام دین تعطیل شود و ربا و زنا و بیحجاب و فحشاء و منکر در آن گسترش بلکه به وسیله حاکمان قانونی و قانونمند شود، آن حکومت از میان میرود و زوال آن قطعی است.
بنابراین بر امت اسلام است تا در مقام نصحیت اولیای امور آنان را به اقامه حدود و احکام الهی فرمان دهند و دعوت کنند و در مقام ولایت متقابل دولتمردان را به دین بخوانند؛ چنان که هدف قیام امام حسین(ع) نیز در مقام همین فریضه بوده و ایشان فرموده است: الا و ان السنه قد امیتت و ان البدعه قد احییت؛ همانا سنت پیامبر(ص) مرده و بدعت زنده شده است.[۳۸]
امام حسین(ع) در جایی دیگر نیز میفرماید: «اني اَدْعُوکُمْ اِلی اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ»؛ من شما را به زنده کردن نشانههای حق و میراندن بدعتها دعوت میکنم.[۳۹].[۴۰].
منابع
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، عبودیت در رضایت و اطاعت.
- ↑ ﴿نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا﴾ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰؛ ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷؛ ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ غرر الحکم، شماره حدیث ۸۸۱۲
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص۱۹۷
- ↑ ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ آثار الصادقین، ج ۲۸، ص۴۳۳
- ↑ ﴿وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ﴾ «و اگر حقّ از خواستهای آنان پیروی میکرد آسمانها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی میافتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آوردهایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۱.
- ↑ غرر الحکم، شماره۵۵۴۲
- ↑ همان، شماره ۹۱۶۸
- ↑ همان، شماره ۶۰۰۰
- ↑ منصوری، خلیل، عبودیت در رضایت و اطاعت.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾ «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰؛ شمس، ﴿نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸
- ↑ ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾ «و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰؛ ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸
- ↑ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ کافی، ج ۱، ص۱۷۰
- ↑ تحف العقول، ص۲۶۷
- ↑ ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راهها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۳؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸
- ↑ نهج البلاغه، حکمت۴۲۹
- ↑ ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
- ↑ ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ ﴿وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ «و اگر آنان را پیش از آمیزش و پس از آنکه کابین بریدهاید طلاق دهید پرداخت نیمی از کابین بر عهده شماست مگر آنان خود از آن بگذرند یا آن کس که رشته ازدواج در کف اوست در گذرد و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیکتر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید که خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹؛ ﴿وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ «و آنان که در داراییهایشان حقی معین است، * و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴ - ۲۵؛ ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ «و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ سفینه البحار، عباس قمی،ج ۲، ص۳۲۱
- ↑ وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۵۶
- ↑ غرر الحکم، شماره ۱۰۹۶۵
- ↑ ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۴، ص۲۶۶
- ↑ نهج الشهاده، نامه ۱۲
- ↑ منصوری، خلیل، عبودیت در رضایت و اطاعت.