←بیان مصالح و مفاسد
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== بیان مصالح و مفاسد === | === بیان مصالح و مفاسد === | ||
بر اساس | بر اساس تعالیم [[وحی الهی]] [[انسان]] موجودی است که پیش از این [[دنیا]] جهانهایی را سپری کرده و در مسیر [[زندگی]] و [[حیات]] خویش به این [[دنیا]] گام نهاده است و روزی از این [[دنیا]] کوچ کرده، به دنیای دیگری خواهد رفت. پس [[انسان]] با مردن از بین نمیرود بلکه به [[دنیایی]] دیگر با شرایطی تازه درمیآید. بنابراین هیچ [[انسانی]] بدون [[ارتباط]] با [[خالق]] و به وجود آورنده خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع کافی ندارد. به همین جهت نمیتواند اموری را که به [[مصلحت]] یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چارهای ندارد جز اینکه با [[خالق]] خود [[ارتباط]] برقرار کرده و [[مصالح]] و ضررهایی را که متوجّه اوست از او جویا شود و برای این امر راهی جز [[ارتباط]] با [[رسولان الهی]] ندارد. به علاوه همین [[انسان]] با اندکی تذکّر و یادآوری از سوی [[رسولان الهی]] متوجّه میشود او و همه موجودات دیگری که دائمآ با آنها برای ادامه [[حیات]] خود در تعامل است، [[خالق]] و [[مالکی]] دارند که کار [[بیهوده]] انجام نمیدهد و [[خلق]] خویش را به حال خود رها نکرده است و همیشه [[رفتار]] و [[کردار]] آنها را زیر نظر دارد و از این جهت نیز لازم است با [[خالق]] و صانع خود و سایر موجودات که با او در تعاملند [[ارتباط]] برقرار کند؛ تا از [[حکمت]] [[خلقت]] خود و آنان [[آگاه]] شود و بتواند در جهت [[حکمت]] [[خلقت]] خود سیر کند و [[رضایت]] و [[خشنودی]] [[خالق]] خویش را جلب کند و [[وظایف]] خود را در برابر او به خوبی انجام دهد و چون نمیتواند با [[خالق]] خویش [[ارتباط]] برقرار کند پس لازم است به کسی که با او [[ارتباط]] دارد بپیوندد و [[وظایف]] خویش را از او جویا شود. روشن است کسی جز [[پیامبران الهی]] با [[خدا]] [[ارتباط]] ندارد. | ||
[[امام صادق]] {{ع}} در جواب زندیقی که درباره [[پیامبران]] و [[رسولان]] سؤال کرده بود فرمودند: "ما آنگاه که [[اثبات]] کردیم برای ما صانعی است [[برتر]] از ما و از همه [[خلق]] و معلوم شد صانع، [[حکیم]] و متعالی است و ممکن نیست [[خلق]] او را [[مشاهده]] کنند و او را لمس نمایند و با او رو در رو شوند و او با آنها رو در رو گردد و با آنان [[احتجاج]] کند و آنان نیز با او [[احتجاج]] کنند پس ثابت میشود او سفیرانی در میان [[خلق]] دارد که از سوی او به [[خلق]] و بندگانش تعبیر میکنند و آنها را به [[مصالح]] و [[منافع]] و اسباب بقا و فنایشان، [[راهنمایی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ}}؛ کافی، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر [[منصور بن حازم]] میگوید: به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: "همانا کسی که [[شناخت]] او را پروردگاری هست، سزاوار است بشناسد که پروردگارش [[خشنودی]] و غضبی دارد و باید بداند که [[خشنودی]] و [[غضب]] او هم جز به [[وحی]] یا [[رسول]] شناخته نمیشود، پس کسی که به او [[وحی]] نمیشود لازم است دنبال [[رسولان]] بگردد... [[حضرت]] فرمود: خدای رحمتت کند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَه أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ... فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّه}}؛ کافی، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. | [[امام صادق]] {{ع}} در جواب زندیقی که درباره [[پیامبران]] و [[رسولان]] سؤال کرده بود فرمودند: "ما آنگاه که [[اثبات]] کردیم برای ما صانعی است [[برتر]] از ما و از همه [[خلق]] و معلوم شد صانع، [[حکیم]] و متعالی است و ممکن نیست [[خلق]] او را [[مشاهده]] کنند و او را لمس نمایند و با او رو در رو شوند و او با آنها رو در رو گردد و با آنان [[احتجاج]] کند و آنان نیز با او [[احتجاج]] کنند پس ثابت میشود او سفیرانی در میان [[خلق]] دارد که از سوی او به [[خلق]] و بندگانش تعبیر میکنند و آنها را به [[مصالح]] و [[منافع]] و اسباب بقا و فنایشان، [[راهنمایی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ}}؛ کافی، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر [[منصور بن حازم]] میگوید: به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: "همانا کسی که [[شناخت]] او را پروردگاری هست، سزاوار است بشناسد که پروردگارش [[خشنودی]] و غضبی دارد و باید بداند که [[خشنودی]] و [[غضب]] او هم جز به [[وحی]] یا [[رسول]] شناخته نمیشود، پس کسی که به او [[وحی]] نمیشود لازم است دنبال [[رسولان]] بگردد... [[حضرت]] فرمود: خدای رحمتت کند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَه أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ... فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّه}}؛ کافی، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. | ||
پس یکی از اهداف و آثار و فواید وجود [[پیامبران]] و [[رسولان]] این است که [[مردم]] به واسطه آنها [[مصالح]] و [[مفاسد]] خویش را شناخته و ادامه [[حیات]] خویش را با عمل به [[وظایف]] و دستورهایی که آنان از [[ناحیه]] [[خدای تعالی]] برای [[بشر]] میآورند تأمین کنند<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۳ - ۹۵.</ref>. | پس یکی از اهداف و آثار و فواید وجود [[پیامبران]] و [[رسولان]] این است که [[مردم]] به واسطه آنها [[مصالح]] و [[مفاسد]] خویش را شناخته و ادامه [[حیات]] خویش را با عمل به [[وظایف]] و دستورهایی که آنان از [[ناحیه]] [[خدای تعالی]] برای [[بشر]] میآورند تأمین کنند<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۳ - ۹۵.</ref>. | ||
=== نمایاندن راه رستگاری === | |||
[[آدمی]] به گونهای [[فطری]] در پی [[سعادت]] خویش است و چرخ زندگیاش به گرد محور [[کمالخواهی]] میگردد. از سوی دیگر، ابزاری که برای [[شناخت]] در [[اختیار]] او قرار گرفته است، در پیریزی برنامهای همه جانبه برای [[زندگی]] این جهانی نیز ناکارآمد است، تا چه رسد به اینکه بتواند زندگی آن جهانی او را باز نماید. از این رو، توجه به [[حکمت الهی]] ما را به منبعی دیگر از [[معرفت]] رهنمون میگردد که [[منابع دینی]] آن را با نام «[[وحی]]» یاد کردهاند<ref>برای آشنایی با پیش نیازهای این برهان، ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۳۸ - ۲۷.</ref>. [[پیامبران الهی]] با برخورداری از این [[موهبت]] ویژه، [[هدایت]] [[آدمیان]] را به عهده گرفتند. [[پیشوایان معصوم]]، این [[برهان]] را با بیانهای گوناگون پرورانده و [[خردمندان]] و [[حقجویان]] را وامدار خویش ساختهاند<ref>برای نمونه، دو بیان گویا از امام صادق{{ع}} و امام عصر{{ع}} به ترتیب در این دو منبع آمده است: صدوق، التوحید، ص۲۵۰ - ۲۴۹؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷۴ - ۲۷۳.</ref>؛ چنان که [[امام رضا]]{{ع}} در این باره میفرماید: «از آنجا که در [[آفرینش]] [[مردمان]] و نیروها [و استعدادها]ی آنان، آنچه به گونه کامل به مصالحشان رساند، وجود نداشت و [[آفریدگار]] [[برتر]] از آن بود که [به چشم ظاهر] دیده شود [و [[ارتباط مستقیم]] با وی برقرار گردد]... چارهای جز این نبود که فرستادهای [[معصوم]] میان او و آدمیان [[میانجیگری]] کند و [[امر و نهی]] [[الهی]] را به ایشان رساند»<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۰.</ref>. | |||
[[امام علی]]{{ع}} نیز در بیان فلسفه بعثت بر این نکته پای میفشارد که بیوجود [[پیامبران]]، [[مردم]] از [[سود]] و [[زیان]] خود [[آگاه]] نمیشدند و [[حق بندگی]] را به جای نمیآوردند. پیامبران با آوردن [[شریعت]] و آگاه ساختن مردمان از امر و نهی [[خداوند]]، [[راه رستگاری]] و خوشبختی را آنان نشان دادند و با اشاره به [[پاداش]] و [[عقوبت]] [[اخروی]]، راه رسیدن به این مقصود را هموار ساختند: «چون خداوند - تبارک و تعالی - آدمیان را بیافرید، از آنان [[رفتار]] [[پسندیده]] و [[خلق و خوی]] [[شایسته]] میخواست و میدانست که این مقصود، جز با شناساندن [[سود]] و زیانشان برآورده نمیگردد و این [[شناخت]] تنها از راه [[امر و نهی]] تحقق میپذیرد و امر و نهی با [[وعده]] [به [[بهشت]]] و [[ترساندن]] [از [[دوزخ]]] کامل میگردد»<ref>محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۳، ص١٠١.</ref>. | |||
[[قرآن کریم]] با اشاره به این [[دلیل عقلی]]، باز شدن راه [[وحی]] را موجب بسته شدن راه [[عذر]] [[مردمان]] میداند و بر این [[حقیقت]] پای میفشارد که اگر [[پیامبران الهی]] نبودند، [[توده]] [[مردم]] میتوانستند نارسایی [[حس]] و [[عقل]] را سبب [[گمراهی]] خود بخوانند و برای [[بیایمانی]] خویش دلیلی روشن فراهم آورند: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. [[امیر مؤمنان]] نیز - که [[همتای قرآن]] و سرآمد [[مفسران]] وحی است - با اشاره به اینکه هیچگاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نخواهد بود<ref>ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ج۸، ص۳۶؛ نهج البلاغه تصحیح صبحی صالح و ترجمه شهیدی، حکمت ۱۴۷، ص۳۸۸.</ref>، بارها بر این حقیقت که با آمدن [[پیامبران]] جایی برای [[بهانهجویی]] مردمان باقی نمیماند، تأکید میورزد: «و [[پیامبر]] خویش را روزگاری میان شما [[زندگی]] داد و... به زبان او به شما خبر داد که چه را میپسندد و چه او را خوش نیاید، از چه باز میدارد و کردن چکار را فرماید؛ چندان که راه عذر را بر شما ببست، و حجتی گرفت که از آن نتوانید رست»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶، ص۶۸؛ و ر.ک: خطبه ۹۱، ص۸۲؛ خطبه ۱۴۴، ص۱۳۹.</ref>. | |||
به بیانی دیگر، غرض از [[آفرینش انسان]] چیزی جز [[پرستش]] [[خدای یگانه]] نیست<ref>البته پرستش هدف نهایی نیست و خود به منظور رسیدن به قرب الهی است. (ر.ک: مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۵۹).</ref>: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>. اما مردمی که از آموزههای [[پیامبران]] بهره نبردهاند، از این [[هدف]] روی میگردانند و در برابر [[خدایان دروغین]] سر به [[سجده]] میسایند؛ به فرموده [[امیرمؤمنان]]: «[[پیامبر]] را به سوی [[مردمان]] [[نادانی]] فرستاد که مقصود از [[آفرینش]] را نمیدانستند و [[بتها]] را میپرستیدند»<ref>{{متن حدیث|أرسله... إلی أهل جاهلیة جهلاء، جاهلین لما خلقوا له، یعبدون الأصنام}}، محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۳، ص۱۰.</ref>. از این رو، [[انسانها]] را به خود [[وانهادن]]، به معنای نادیده گرفتن [[هدف آفرینش]] است و با [[حکمت خداوندی]]، سازگاری ندارد. | |||
کوتاه سخن آنکه، [[خدای حکیم]] را نشاید که [[مردم]] را به خود واگذارد و [[سود]] و زیانشان را به آنان ننماید، بنابراین، با توجه به کاستیهای [[معارف]]، بشری، میان [[حکمت خداوند]] و [[بعثت پیامبران]]، رابطهای تنگاتنگ برقرار است و جدایی ناپذیری آن دو از یکدیگر حتی میتواند دلیلی برای [[اثبات]] [[توحید]] باشد؛ زیرا اگر خدای دیگری میبود، او نیز از [[فرستادن پیامبران]] دست فرو نمیگذارد<ref>علامه طباطبایی اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی مرتضی مطهری، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۱۸.</ref>: {{متن حدیث|لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۳۰۰.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۱۱.</ref> | |||
== [[فلسفه]] [[اجتماعی]] [[بعثت]] == | == [[فلسفه]] [[اجتماعی]] [[بعثت]] == |