سیره در لغت: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
واژه «سیره» در اصطلاح [[اهل]] فن، حالت [[انسان]]، یعنی نوع خاص [[رفتار]] و عمل او است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>؛ | واژه «سیره» در اصطلاح [[اهل]] فن، حالت [[انسان]]، یعنی نوع خاص [[رفتار]] و عمل او است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.</ref>؛ | ||
از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانستهاند<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱.</ref>. | از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانستهاند<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۱۱.</ref>. | ||
==سیره== | |||
سیره برگرفته از ماده «[[سیر]]» به معنای [[حرکت]] است. واژه سیره، مصدر نوعی بر وزن فِعلَة به معنای نوع حرکت و [[شیوه رفتار]] است در [[قرن اول هجری]] [[مسلمانان]] این واژه را درباره شرح [[حال]] و حوادث مربوط به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[طور]] خاص، و دیگر شخصیتهای [[تاریخی]] به طور عام به کار گرفتند. برای مثال در اواخر [[قرن اول]] [[ابان بن عثمان بن عفان]] (۱۰۵-۹۶ق) بنا به دستور سلیمان بن [[عبدالملک]] سیرهای را عرضه کرد که از پیش نگاشته بود<ref>زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۳۲.</ref>. در [[قرن دوم هجری]] سیره [[ابن اسحاق]] نگاشته شد که از گامهای مهم در این راستا بود. اما نکته شایان ذکر درباره تمامی این آثار آنکه، رنگ تاریخی و گاه غزوهنگاری بر [[سیرهنگاری]] [[غلبه]] دارد؛ آنگونه که گاه مراد از سیره همان [[غزوات]] دانسته شده، چنان که [[اهل]] السیر کسانی بودهاند که با [[مغازی]] آشنایی داشتهاند<ref>بنگرید به: الحمیری، السیرة النبویه{{صل}}، مقدمه محقق، ج۱، ص۳.</ref>. | |||
آنچه سبب گشت تا مسلمانان به [[نگارش]] [[سیره نبوی]]{{صل}} روی آورند، فراهم آوردن امکان [[پیروی]] از [[رفتار]] و [[منش]] آن حضرت در قالب مطالعه سیره ایشان بود. بدیهی است که این [[هدف]] تنها با نگارش [[تاریخ زندگانی پیامبر]]{{صل}} تأمین نمیشود، بلکه نیازمند نگاهی دقیقتر به [[حیات]] حضرت و انجام فعالیتی [[اجتهادی]] و استنباطی برای برگرفتن و استخراج معیارها و اصولی است که بر جنبههای مختلف [[زندگی]] ایشان [[حاکم]] بوده است. بدینسان میتوان با به دست دادن این اصول، افراد و یا [[جوامع بشری]] را به عمل بر طبق آنها فراخواند. بیگمان اموری را میتوان به عنوان سیره نبوی{{صل}} عرضه کرد که قابلیت تعمیم داشته و در شرایط مختلف آن حضرت بدانها عمل میکرده است. اما چنانچه رفتار خاصی - بسته به شرایطی ویژه - از آن حضرت صادر شده باشد که بیانگر نوع معینی از رفتار ایشان نباشد، از این نوع رفتار نمیتوان با عنوان سیره یاد کرد. مثلاً اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] از فلان کوچه [[حرکت]] کرد و به فلان محله [[مدینه]] [[سرکشی]] نمود، حرکت در آن [[ساعت]] از آن مسیر را نمیتوان به عنوان [[سیره]]، یعنی اصلی ثابت و تعمیمپذیر معرفی کرد. اما اینکه در برخی [[روایات]] میخوانیم [[رسول خدا]]{{صل}} هرگاه از مسیری به سوی محل [[نماز عید]] حرکت میکرد، برای بازگشت، دیگری را برمیگزید<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.</ref>، مسیر این امر به دلیل مستمر بودن میتواند به عنوان اصلی قابل تعمیم و [[تبعیت]] در زمانهای مختلف تلقی گردد. | |||
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که منابع [[سیرهنگار]] میتوانند مواد خام را در [[اختیار]] سیرهنگار قرار دهند تا با بررسی آنها به [[استنباط]] اصول و معیارهای موجود در سیره بپردازد. اما آنچه روی داد، تدوین [[تاریخ]] [[حیات]] آن حضرت و سلسله حوادث نظامی، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و مانند آن با عنوان سیره بود. نگاشتن سیره با آن [[هدف متعالی]] آغاز شد، اما به گونهای دقیق پیش نرفت؛ بدین بیان که در عمل رنگ [[تاریخنگاری]] [[غلبه]] داشت تا [[سیرهنگاری]]. | |||
[[شهید مطهری]] از جمله کسانی است که به خوبی به تدوین سیره به معنای درست آن پرداخت. سخن وی در این باره چنین است: | |||
سیره [[پیغمبر]]، یعنی سبک پیغمبر؛ متدی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار میبرد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبک پیغمبر است؛ در روشی که پیغمبر برای [[هدف]] و مقصد خودش به کار میبرد. مثلاً [وقتی] پیغمبر [[تبلیغ]] میکرد، روش [[تبلیغی]] پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان [[حال]] که مبلغ بود و [[اسلام]] را تبلیغ میکرد، یک [[رهبر سیاسی]] برای [[جامعه]] خودش بود. از وقتی که آمد به مدینه، جامعه... [و] [[حکومت]] تشکیل داد، خودش [[رهبر]] جامعه بود. سبک و متد [[رهبری]] و [[مدیریت]] پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان [[حال]]، [[قاضی]] بود و میان [[مردم]] [[قضاوت]] میکرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ [[پیغمبر]] مثل همه مردم دیگر [[زندگی]] [[خانوادگی]] داشت؛ [[زنان]] متعدد داشت؛ [[فرزندان]] داشت. سبک [ایشان] در زنداری چگونه بود؟ سبک پیغمبر در [[معاشرت]] با [[اصحاب]] و [[یاران]] و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر [[دشمنان]] [[سرسختی]] داشت. سبک و روش پیغمبر در [[رفتار]] با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود<ref>مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۵۳ و ۵۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی پیامبر اعظم - جباری (کتاب)|سیره اخلاقی پیامبر اعظم]]، ص ۳۶.</ref>. | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |
نسخهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۹
سیره از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است و سیره معصوم دلالت بر فعل و عمل معصوم دارد که بیش از یک بار رخ داده باشد.
معناشناسی
سیره از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانستهاند؛ آنگونه که گفته میشود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشت رفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۱].
بیشتر کتابهای لغت سیره را به معنای روش و راه دانستهاند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت میکند و جریان مییابد...»[۲]. بنابراین گونهای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.
معنای دیگری که برای سیره یاد کردهاند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت میآید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته میشود سیره نیکو، سیره زشت. سخن خدا که میفرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى﴾[۳]، یعنی حالت چوبی که عصا [ی موسی] داشت»[۴].
در مجمع البحرین[۵] و لسان العرب[۶] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى﴾ یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۷]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی میگیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنیاند»[۸]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۹] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۰]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم میشود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه میتوان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق میشود؛ برای مثال وقتی پیامبر (ص) لحد قبر سعد بن معاذ را با سنگ میچیند، میفرماید: میدانم پس از مدتی اینها از بین میروند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»[۱۱]: ولی خداوند بندهای را دوست دارد که وقتی کاری را انجام میدهد، آن را به درستی به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا سیرۀ پیامبر (ص) نامیده میشود که حضرت به آن عنایت داشت.[۱۲]
در آیات قرآن واژه سَیر و مشتقات آن، گاهی به شکل امر: و گاه به صورت فعل مضارع: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ﴾[۱۳] به کار رفته است. در این گونه آیات «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و سفر بر روی زمین است.[۱۴]
سیره معصوم
منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و هیئت عمل دلالت میکند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص دادهاند که در آن واژه كان با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کردهاند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه میتوان گفت: در روایات ما از عمل و فعل معصومان که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. امام صادق (ع) برخورد امیرمؤمنان (ع) با مردم بصره و اصحاب جمل را سیره شمرده؛ درحالیکه یک بار رخ داده است[۱۵]. همین موضوع درباره سیره امام زمان (ع) نیز نقل شده است[۱۶].[۱۷]
واژهشناسی سیره
واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «سیر» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در روز و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است[۱۸]. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفتهاند[۱۹] و برخی گفتهاند حرکت در روی زمین و به عبارت دیگر، راه رفتن، گذشتن و عبور است[۲۰]. با توجه به معانی «سیر» واژهشناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، شیوه جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و سبک رفتار و شیوه کردار، و منش دانستهاند[۲۱]. واژه «سیره» در اصطلاح اهل فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص رفتار و عمل او است[۲۲]؛ از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانستهاند[۲۳].[۲۴].
سیره
سیره برگرفته از ماده «سیر» به معنای حرکت است. واژه سیره، مصدر نوعی بر وزن فِعلَة به معنای نوع حرکت و شیوه رفتار است در قرن اول هجری مسلمانان این واژه را درباره شرح حال و حوادث مربوط به پیامبر اکرم(ص) به طور خاص، و دیگر شخصیتهای تاریخی به طور عام به کار گرفتند. برای مثال در اواخر قرن اول ابان بن عثمان بن عفان (۱۰۵-۹۶ق) بنا به دستور سلیمان بن عبدالملک سیرهای را عرضه کرد که از پیش نگاشته بود[۲۵]. در قرن دوم هجری سیره ابن اسحاق نگاشته شد که از گامهای مهم در این راستا بود. اما نکته شایان ذکر درباره تمامی این آثار آنکه، رنگ تاریخی و گاه غزوهنگاری بر سیرهنگاری غلبه دارد؛ آنگونه که گاه مراد از سیره همان غزوات دانسته شده، چنان که اهل السیر کسانی بودهاند که با مغازی آشنایی داشتهاند[۲۶]. آنچه سبب گشت تا مسلمانان به نگارش سیره نبوی(ص) روی آورند، فراهم آوردن امکان پیروی از رفتار و منش آن حضرت در قالب مطالعه سیره ایشان بود. بدیهی است که این هدف تنها با نگارش تاریخ زندگانی پیامبر(ص) تأمین نمیشود، بلکه نیازمند نگاهی دقیقتر به حیات حضرت و انجام فعالیتی اجتهادی و استنباطی برای برگرفتن و استخراج معیارها و اصولی است که بر جنبههای مختلف زندگی ایشان حاکم بوده است. بدینسان میتوان با به دست دادن این اصول، افراد و یا جوامع بشری را به عمل بر طبق آنها فراخواند. بیگمان اموری را میتوان به عنوان سیره نبوی(ص) عرضه کرد که قابلیت تعمیم داشته و در شرایط مختلف آن حضرت بدانها عمل میکرده است. اما چنانچه رفتار خاصی - بسته به شرایطی ویژه - از آن حضرت صادر شده باشد که بیانگر نوع معینی از رفتار ایشان نباشد، از این نوع رفتار نمیتوان با عنوان سیره یاد کرد. مثلاً اگر پیامبر اکرم(ص) در روز دوشنبه از فلان کوچه حرکت کرد و به فلان محله مدینه سرکشی نمود، حرکت در آن ساعت از آن مسیر را نمیتوان به عنوان سیره، یعنی اصلی ثابت و تعمیمپذیر معرفی کرد. اما اینکه در برخی روایات میخوانیم رسول خدا(ص) هرگاه از مسیری به سوی محل نماز عید حرکت میکرد، برای بازگشت، دیگری را برمیگزید[۲۷]، مسیر این امر به دلیل مستمر بودن میتواند به عنوان اصلی قابل تعمیم و تبعیت در زمانهای مختلف تلقی گردد.
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که منابع سیرهنگار میتوانند مواد خام را در اختیار سیرهنگار قرار دهند تا با بررسی آنها به استنباط اصول و معیارهای موجود در سیره بپردازد. اما آنچه روی داد، تدوین تاریخ حیات آن حضرت و سلسله حوادث نظامی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن با عنوان سیره بود. نگاشتن سیره با آن هدف متعالی آغاز شد، اما به گونهای دقیق پیش نرفت؛ بدین بیان که در عمل رنگ تاریخنگاری غلبه داشت تا سیرهنگاری. شهید مطهری از جمله کسانی است که به خوبی به تدوین سیره به معنای درست آن پرداخت. سخن وی در این باره چنین است: سیره پیغمبر، یعنی سبک پیغمبر؛ متدی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار میبرد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبک پیغمبر است؛ در روشی که پیغمبر برای هدف و مقصد خودش به کار میبرد. مثلاً [وقتی] پیغمبر تبلیغ میکرد، روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ میکرد، یک رهبر سیاسی برای جامعه خودش بود. از وقتی که آمد به مدینه، جامعه... [و] حکومت تشکیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان حال، قاضی بود و میان مردم قضاوت میکرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت؛ زنان متعدد داشت؛ فرزندان داشت. سبک [ایشان] در زنداری چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود[۲۸].[۲۹].
پرسش مستقیم
منابع
- ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور
- ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور
- جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا
- رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰
- جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم
پانویس
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
- ↑ ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ «ما آن را به روال نخست آن، باز میگردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
- ↑ ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.
- ↑ سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
- ↑ در الفیه ابن مالک آمده: وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۵۹؛ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۹.
- ↑ «و آیا در زمین گردش نکردهاند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.
- ↑ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۴.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۱.
- ↑ زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۳۲.
- ↑ بنگرید به: الحمیری، السیرة النبویه(ص)، مقدمه محقق، ج۱، ص۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.
- ↑ مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۵۳ و ۵۴.
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۳۶.