آیه امانت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:
==امانت==
==امانت==
{{اصلی|امانت}}
{{اصلی|امانت}}
=== معناشناسی امانت===
{{متن قرآن|الْأَمَانَةَ}}: {{عربی|نقیض الخیانة <ref>کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹.</ref> أن الأصل الواحد في هذه المادة: هو الأمن و السکون و رفع الخوف و الوحشة و الاضطراب. يقال: أمن يأمن أمنا، أي اطمأنّ و زال عنه الخوف، فهو آمن، و ذاك مأمون، و مأمون منه، و الأمانة مصدر و يطلق على العين الخارجي الذي يتعلق به الأمن كالوديعه فهي مورد الأمن و المأمون عليها}}<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.
«امانت» همچون «[[امن]]»، «[[امان]]» و «[[ایمان]]» مصدر و از مادّه «ا م ن» است<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵.</ref> و برای چیزهایی به کار می‌رود که به [[امانت]] نهاده شده‌اند<ref>المصباح المنیر، ص۱۰.</ref>.
=== مصداق‌شناسی امانت===
=== مصداق‌شناسی امانت===
بحث محوری و مهم در [[تفسیر]] این [[آیه]]، تبیین [[حقیقت]] و مصداق [[امانت]] است. مفسّران [[شیعه]] و [[سنّی]] در بیان ماهیت [[امانت]]، احتمالات زیادی بیان کرده‌اند، که برخی از آنها از [[روایات اهل بیت]] {{عم}} گرفته شده است.
بحث محوری و مهم در [[تفسیر]] این [[آیه]]، تبیین [[حقیقت]] و مصداق [[امانت]] است. مفسّران [[شیعه]] و [[سنّی]] در بیان ماهیت [[امانت]]، احتمالات زیادی بیان کرده‌اند، که برخی از آنها از [[روایات اهل بیت]] {{عم}} گرفته شده است.

نسخهٔ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۱

آیه امانت
ترجمه آیه
ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم ...
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۷۲ سورهٔ احزاب از جزء ۲۲ قرآن کریم
محتوای آیه
دلالت آیه
  • عرضه امانت الهی که یا تکلیف الهی است، یا اطاعت از معصومین و یا ولایت ایشان
  • ستمکار و جاهل بودن انسان

عرضه امانت

معناشناسی

عرضه" در لغت به معنای ارائه و آشکار ساختن آمده است:

جوهری می‌نویسد: "وعرضت الشيء فأغرض، أي أظهرته فظهر، وقوله تعالی: ﴿وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا[۱] "قال الفراء: أبرزناها حتى نظر إليها الكفار. وأعرضت هي، أي استبانت وظهرت"[۲].

راغب آورده است: "عرضت الشيء على البيع، وعلى فلان، ولفلان نحو: ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ[۳]، ﴿وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا[۴]، ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ، ﴿وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا، ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ[۵]، "وعرضت الجند"[۶].

در ارتباط با عرضه بر آسمان‌ها و زمین دو دیدگاه است:

  1. برخی بر این باورند که "عرضه" در این آیه به معنای مجازی آن است و آیه به نوعی بیان حال و استعداد آسمان و زمین و کوه‌ها است[۷]. طبرسی می‌نویسد: "أن معنى العرض و الإباء ليس هو ما يفهم بظاهر الكلام بل المراد تعظيم شأن الأمانة لا مخاطبة الجماد والعرب تقول سألت الربع و خاطبت الدار فامتنعت عن الجواب وإنما هو إخبار عن الحال عبر عنه بذکر الجواب والسؤال"[۸]. و منظور آیه این است که اگر عرضه می‌کردیم و شعور داشتند- به خاطر عظمت امانت و سختی حمل آن - نمی‌پذیرفتند و هراسان می‌شدند. پس بر خلاف آنچه از ظاهر آیه استفاده می‌شود، مخاطبه‌ای میان خداوند و جمادات نبوده است.
  2. برخی دیگر معتقدند که "عرضه" در این آیه به معنای حقیقی آن به کار رفته و چون در دیدگاه قرآن، همه هستی دارای شعور است، مخاطبه میان خداوند و موجودات عالم هیچ بُعدی ندارد. این آیه نیز از نوعی مخاطبه حقیقی میان خداوند و آسمان و زمین حکایت می‌کند، البته به لسان متناسب با آنها [۹].

قرآن کریم برای همه هستی حیات و شعور و ادراک قایل است. در قرآن، سخن از تحمید و تسبیح و تسلیم و سجود همه موجودات است و در این آیه نیز هم صدر آن بر نوعی مخاطبه میان خداوند و آسمان و زمین دلالت دارد و هم ذیل آیه که سخن از اباء و اشفاق از حمل امانت، دلیلی بر شعور موجودات عالم و تأییدی برای قول اخیر است.

از سویی عرضه امانت بر آسمان و زمین و کوه‌ها در لباس تکوین نبود؛ زیرا از یک‌ سو، در امور تکوینی اِبا کردن و سرباززدن امکان ندارد و از سویی وحدت سیاق اقتضا می‌کند که عرضه امانت بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها همانند عرضه آن بر انسان، غیر تکوینی باشد، در نتیجه، حتماً با نوعی اختیار همراه است. اختیار در تکلیف، هنگامی معنا دارد که مکلف دارای شعور و ادراک باشد[۱۰].[۱۱]

امانت

مصداق‌شناسی امانت

بحث محوری و مهم در تفسیر این آیه، تبیین حقیقت و مصداق امانت است. مفسّران شیعه و سنّی در بیان ماهیت امانت، احتمالات زیادی بیان کرده‌اند، که برخی از آنها از روایات اهل بیت (ع) گرفته شده است.

در اینجا، به چند دیدگاه اشاره می‌کنیم:

  1. امانت، همان تکلیف الهی است: ابوحیان اندلسی و ابن‌ کثیر معتقدند که مقصود از امانت در این آیه شریف، تکلیف است[۱۲]. والأمانة: الظاهر أنها كل ما يؤتمن عليه من أمر و نهي و شأن دين و دنيا. والشرع كله أمانه، وهذا قول الجمهور[۱۳].
  2. امانت، اطاعت از خدا و رسول خداست: آلوسی و زمخشری بر این باورند که مقصود از امانت در این آیه شریف، اطاعت از خدا و رسول خداست. آلوسی می‌نویسد: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا لما بين جل شأنه عظم شأن طاعة الله تعالى و رسوله (ص) [۱۴]. زمخشری در تفسیر خود می‌آورد: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ وهو يريد بالأمانة الطاعة[۱۵].
  3. امانت، همان قابلیت تکامل نامحدود است: در تفسیر نمونه آمده است: امانت الهی همان قابلیت تکامل نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار و رسیدن به مقام است کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است [۱۶]
  4. امانت، همان ولایت الهی است: علامه طباطبایی می‌نویسد: ويستفاد من قوله: ﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ[۱۷] إلخ، أنه أمر يترتب على حمله النفاق والشرك والإيمان، فينقسم حاملوه باختلاف كيفية حملهم إلى منافق ومشرك ومؤمن. فهو لا محالة أمر مرتبء بالدين يحصل بالتلبس به وعدم التلبس به النفاق والشرك والإيمان[۱۸].

و اما اینکه این امانت چیست؟ از جمله ﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ[۱۹] برمی‌آید که امانت یاد شده چیزی است که نفاق و شرک و ایمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب می‌شود، در نتیجه حاملان آن امانت به سه طائفه تقسیم می‌شوند، چون کیفیت حمل آنان مختلف است.

از اینجا می‌فهمیم که ناگریز، امانت امری مربوط به دین حق است، که دارنده آن متصف به ایمان و فاقد آن متصف به شرک است. آن کس که ادعای آن را می‌کند، ولی در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق می‌شود.

و در ادامه می‌آورد: أنها الكمال الحاصل له من جهة التلبس بالاعتقاد والعمل الصالح وسلوك سبيل الكمال بالارتقاء من حضيض المادة إلى اوج الاخلاص الذي هو أن يخلصه اللَّه لنفسه فلا يشاركه فيه غيره فيتولى هو سبحانه تدبير أمره وهو الولاية الإلهية [۲۰].

ابن عاشور می‌نویسد: اختتام الآیة بالعلة من قوله: ﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ إلى نهاية السورة يقتضي أن للأمانة المذكورة في هذه الآية مزيد اختصاص بالعبرة في أحوال المنافقين و المشركين من بين نوع الإنسان في رعي الأمانة و إضاعتها[۲۱].

امام باقر (ع) می‌فرماید:«فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا قَالَ الْوَلَايَةُ أَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا كُفْراً بِهَا وَ عِنَاداً»[۲۲].

امام صادق (ع) می‌فرماید: «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا قَالَ هِيَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ»[۲۳].[۲۴]

واکنش موجودات نسبت به عرضه امانت چه بود؟

هنگامی که خدای متعال ولایت را بر موجودات عرضه نمود، همه مخلوقات جز انسان از پذیرش آن ابا کردند و تنها انسان آن را متحمل شد.

"اباء" دو نوع دارد: اشفاقی و استکباری. این دو از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند:

  1. در ابا اشفاقی، ابا کننده از تحمل یک تکلیف ناتوان است: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ولی در ابای استکباری، ابا کننده از انجام تکلیف ناتوان نیست، ولی عمداً سر باز میزند، مانند ابا شیطان از سجده آدم[۲۵]: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۲۶].
  2. ابای استکباری، باعث تنزّل از مقام رفیع می‌شود، بر خلاف اباء اشفاقی[۲۷].
  3. ابای اشفاقی مذموم نیست، بر خلاف ابای استکباری که مذموم است و مؤاخذه دارد.
  4. در ابای استکباری، عدم پذیرش به خاطر یک نوع ادّعای استقلال در برابر خدا است، ولی در ابای اشفاقی عدم پذیرش، به خاطر ترس و عدم استعداد لازم است.
  5. در ابای استکباری، قدرت بر فعل هست، ولی عمداً سر باز می‌زند؛ از این‌رو، تعبیر قرآن از ابای شیطان، با استکبار آمیخته است: ﴿أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ. ولی در ابای اشفاقی قدرتی بر پذیرش نیست.

اگر گفته شود حالا که هیچ مخلوقی به خود اجازه نداده و جرأت نکرده است که این امانت را به دوش بگیرد و تنها در میان صف مخلوقات، انسان قدم جلو گذاشته و گفته من حاضرم بپذیرم چرا قرآن او را ظلوم و جهول خوانده است؟ به دیگر سخن، خدا با اینکه حکیم و علیم است، چرا چنین بار سنگینی را که حملش از قدرت آسمان‌ها وزمین بیرون است، بر انسان ظلوم و جهول حمل کرد؟

در پاسخ می‌گوییم: ظلوم و جهول بودن انسان، هرچند که از یک نگاه عیب و ملاک ملامت و عتاب و خرده‌گیری است، همین ظلم و جهل انسان، مصحح حمل امانت و ولایت الهی است؛ زیرا کسی به ظلم و جهل متصف می‌شود که شأنش اتصاف به عدل و علم باشد. به کوه ظالم و جاهل نمی‌گویند؛ زیرا متصف به عدالت و علم نمی‌شود. همچنین آسمان‌ها و زمین جهل و ظلم را حمل نمی‌کنند، به خاطر اینکه متصف به عدل و علم نمی‌شوند، به خلاف انسان که شأن و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نیز هست [۲۸].

از این رو دو کلمه "ظلوم" و "جهول" دو وصف از ظلم و جهل‌اند و کسی را ظلوم و جهول گویند که ظلم و جهل در او امکان داشته باشد، هم‌چنان که به قول فخر رازی اسب چموش و چارپای چموش، آب طهور، اوصافی‌اند، برای حیوانی که امکان چموشی، آبی که امکان طهور بودن را داشته باشد. پس به سنگ و کلوخ، چموش نمی‌گویند[۲۹].[۳۰]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. «و دوزخ را در آن روز به کافران چنان که باید می‌نمایانیم» سوره کهف، آیه ۱۰۰.
  2. الصحاح، ج۳، ص۱۰۸۴.
  3. «سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد» سوره بقره، آیه ۳۱.
  4. «و آنان را بر پروردگارت به صف بگذرانند» سوره کهف، آیه ۴۸.
  5. «و روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه کنند» سوره احقاف، آیه ۲۰.
  6. مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۶۰.
  7. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۰.
  8. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۵۸۶.
  9. تسنیم، ج۳، ص۱۱۴؛ فتوحات المکیه، ج۲، ص۷۷.
  10. ادب فنای مقربان، ج۴، ص۳۳۵.
  11. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۴۲-۴۴.
  12. البحر المحیط فی التفسیر، ج۸، ص۵۰۹؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۴۳۵.
  13. البحر المحیط فی التفسیر، ج۸ ص۵۰۹.
  14. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۲۷۰؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ۵۶۴.
  15. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۵۶۴.
  16. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۴۵۳.
  17. «تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید» سوره احزاب، آیه ۷۳.
  18. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۸.
  19. «تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید» سوره احزاب، آیه ۷۳.
  20. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص ۳۴۹، مراد از امانت، کمالی است که از ناحیه داشتن اعتقادات حق و انجام اعمال صالح و سلوک طریقه کمال حاصل شود به گونه‌ای که از حضیض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پیدا کند و خداوند آن انسان را برای خود خالص کند، و در این کمال هیچ موجودی شریک انسان نیست. چنین کسی را تنها خدا متولی امور اوست، این امانت ولایت الهی است.
  21. التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۳۴۴.
  22. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۷۶.
  23. الکافی، ج۱، ص۴۱۳.
  24. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۴۷-۵۰.
  25. زن در آینه جلال و جمال، ص۱۱۹.
  26. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  27. تسنیم، ج۳، ص۲۸۰.
  28. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.
  29. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.
  30. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۵۰-۵۲.