ابلاغ آیات برائت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = امام علی
| موضوع مرتبط = امام علی
| عنوان مدخل  = ابلاغ آیات برائت
| عنوان مدخل  = ابلاغ آیات برائت
| مداخل مرتبط = [[ابلاغ آیات برائت در تاریخ اسلامی]] - [[ابلاغ آیات برائت در معارف . سیره علوی]]
| مداخل مرتبط = [[ابلاغ آیات برائت در تاریخ اسلامی]] - [[ابلاغ آیات برائت در معارف و سیره علوی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =
}}
}}

نسخهٔ ‏۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۶

آیات برائت
ترجمه آیه
(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید ...
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۱ ـ ۵ سورهٔ توبه از جزء ۱۰ قرآن کریم
نام‌های دیگربرائت
محتوای آیه
دلالت آیه
  • هشدار به مشرکان مکه
  • دلالت بر شجاعت امیرالمؤمنین(ع)

از فضایل و ویژگی‌های حضرت علی (ع)، خواندن آیات سورۀ برائت (توبه) در مراسم حج سال نهم هجری در مکّه و اجرای مراسم "برائت از مشرکین" توسّط آن حضرت است.

مقدمه

بعد از نزول آیات ابتدایی سوره برائت، پیامبر اسلام (ص) ابتدا آیات را به ابوبکر سپرد تا به مکه رفته و در روز عید قربان، در منا و در جمع حاجیان بخواند، آیاتی که مضمون آنها اعلام بیزاری خدا و رسول از مشرکین و تعیین ضرب الأجلی چهارماهه برای آنان بود که یا اسلام را بپذیرند، یا آمادۀ جنگ باشند.

پیامبر، قطعنامه‌ای در چهار ماده تنظیم کرد که پس از قرائت آیات سورۀ توبه، بر مردم خوانده شود. جمعی را هم همراه ابوبکر برای انجام این مأموریت فرستاد. ابوبکر چیزی از مدینه دور نشده بود که از سوی خداوند، پیک وحی آمد و پیام آورد که: لا یؤدی عنک الا أنت أو رجل منک. این پیام را جز تو یا مردی از تو نباید برساند. آن حضرت، امیرالمؤمنین (ع) را با گروهی اعزام کرد و در ذو الحلیفه (مسجد شجره) به ابوبکر رسیدند و دستور پیامبر را ابلاغ کردند. انس بن مالک چنین نقل می‌کند: انّ رسول اللّه بعث ببرائة مع أبی بکر إلی أهل مکّة فلمّا بلغ ذا الحلیفة بعث الیه فردّه و قال: «لا یذهب بها إلاّ رجل من اهل بیتی»، فبعث علیّا[۱].[۲]

شجاعت امیرالمؤمنین (ع) و ابلاغ آیات برائت

مسؤولیت مهمّ ابلاغ پیام برائت از مشرکین و تهدید بت‌پرستان، شجاعت و قاطعیت و ایمانی می‌خواست که در وجود علی (ع) تجسّم یافته بود. آن حضرت نیز طبق فرمان پیامبر، آیات نخست این سوره و قطعنامۀ ویژه را با صدای رسا در منا و جمرۀ عقبه خواند. نتیجۀ آن هشدار و قطعنامه، برچیده شدن اساس بت‌پرستی در اواسط سال دهم هجری از سراسر حجاز بود[۳].[۴]

برائت، علامت آشتی‌ناپذیری توحید و شرک

انجام این مراسم، نشان قدرت و هیمنه و شکوه مکتب توحید بر ضدّ شرک است و گویای آشتی‌ناپذیری موحّدان و مشرکان. امام خمینی که احیاگر اجرای مراسم برائت از مشرکان در حجّ ابراهیمی است، می‌گوید: "اعلان برائت در حج، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکّل مجاهدان برای ادامۀ نبرد با کفر و شرک و بت‌پرست‌هاست و به شعار هم خلاصه نمی‌شود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و ابلیس صفتان است و از اصول اولیّۀ توحید به‌شمار می‌رود و اگر مسلمانان در خانۀ ناس و خانۀ خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند، پس در کجا می‌توانند اظهار نمایند؟ و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبیا نیست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟ خلاصه، اعلان برائت مرحلۀ اوّل مبارزه و ادامۀ آن مراحل دیگر وظایف ماست و در هر عصر و زمانی جلوه‌ها و شیوه‌ها و برنامه‌های متناسب خود را می‌طلبد...[۵].

مسؤولیتی به این عظمت و پیامی به این سترگی باید از زبان شخصیتی چون علی بن ابی طالب (ع) به گوش مشرکان رسانده شود که بت‌شکن تاریخ و پاک‌سازندۀ کعبه و حرم از بت‌های مشرکان است. این فضیلت بزرگ، در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است. علامۀ امینی ۷۳ نفر از راویان این حدیث را از مورخان و مفسّران اهل سنت نام می‌برد[۶] و نمونه‌هایی از نقل‌های تاریخی و روایی را می‌آورد و در نهایت به افضلیّت امیر المؤمنین (ع) و شایستگی او برای امامت و پذیرش امانت دین‌آموزی و تبلیغ احکام الهی استدلال می‌کند[۷].[۸]

ابلاغ آیات برائت

مکه، بزرگ‌ترین پایگاه شرک، در سال هشتم به دست مسلمانان افتاد؛ اما این به معنای پایان یافتن بت‌پرستی و اسلام آوردن همه ساکنان مکه و دیگر مناطق شبه جزیره نبود. برخی از اهالی مکه از رسول خدا(ص) برای اسلام آوردن مهلت خواستند و طائف در برابر اسلام مقاومت می‌کرد و تسلیم نمی‌شد. اما در سال نهم که شوکت و قدرت اسلام افزایش یافت، بسیاری از اقوام و قبایل مختلف و اهل طائف با اعزام هیئت‌هایی به محضر پیغمبر، اسلام و حاکمیت رسول خدا(ص) را پذیرفتند. با تغییر معادله سیاسی به نفع اسلام، آیات برائت نازل شد که وجود شرک را نپذیرفتنی و تحمل ناپذیر می‌خواند. بدین‌سان، پیمان‌های میان اسلام و قبیله‌ها یا اشخاص مشرک یک طرفه لغو شد و تا چهار ماه - از هنگام ابلاغ آیات - به مشرکان فرصت داده شد که یا مسلمان شوند و یا مسلمانان بر آنان سخت خواهند گرفت و اسیر یا کشته خواهند شد.

این آیات در اواخر سال نهم نازل شد و رسول خدا(ص) وظیفه یافت در ذی‌حجه همان سال، هنگام اجتماع مشرکان در مکه، آیات را به آنان ابلاغ کند. منابع و کتاب‌های دست اول تاریخ اسلام هنگام نقل وقایع سال نهم و بسیاری از تفاسیر قرآن، ذیل تفسیر سوره برائت آورده‌اند که رسول خدا(ص) برای اجرای فرمان الهی، ابوبکر را خواست و آیات برائت را به وی سپرد و او را مأمور ابلاغ کرد. پس از خروج ابوبکر از مدینه، جبرئیل بر پیغمبر اکرم(ص) نازل شد و گفت: خدا می‌فرماید: «آیات» را کسی ابلاغ نکند مگر شخص تو یا مردی که از تو است». در پی این فرمان بود که رسول خدا(ص)، علی(ع) را فراخواند و او را در پی ابوبکر فرستاد تا آیات را از وی بگیرد و خود ابلاغ کند. ابلاغ آیات که به فرمان خداوند تنها در صلاحیت پیغمبر اکرم(ص) بود و «کسی که از او است»، نشان دهنده آن است که پس از این فرمان، هر کسی را که پیغمبر به جای خود بدین مأموریت بر می‌گمارد، قائم مقام و جانشین آن حضرت است.

برخی از اهل سنت گمان برده‌اند که اعزام علی(ع) به این مأموریت و عزل ابوبکر، به این سبب بوده است که لغو پیمان باید توسط کسی صورت گیرد که آن را منعقد کرده است یا یکی از خویشان او و نیز رسالت علی(ع) در این باره (برائت از شرک و مشرکان) از گونه رسالت‌هایی است که همه مؤمنان شایسته می‌توانند آن را بر عهده گیرند. بر خلاف این پندار، علمای شیعه برآنند که مأموریت علی(ع) گواه بر اشتراک در رسالت پیغمبر بوده است که کسی دیگر دارای شایستگی آن نیست؛ زیرا این مأموریت تنها برائت جستن از مشرکان نبود که وظیفه و رسالت همه مؤمنان شایسته است، بلکه افزون بر آن، اعلام و ابلاغ احکام الهی ابتدایی و جدید نیز بود. بنابراین جز خود آن حضرت یا مردی از او، کسی دیگر نمی‌توانست آنها را به مشرکان و زائران مکه برساند. احکامی که در ابلاغ آنها توسط علی(ع) در روز حج اکبر سال نهم میان مسلمانان، هیچ تردیدی نیست، عبارتند از:

  1. پیمان‌هایی که مسلمانان با مشرکان بسته‌اند، تنها چهار ماه دیگر معتبر است.
  2. نهی از عریان طواف کردن، که از عادات زشت جاهلیت بود و پس از فتح مکه تا این زمان تحریم نشده بود.
  3. از این سال به بعد هیچ مشرکی حق ندارد به طواف و زیارت خانه خدا بیاید[۹].

شرح ماجرا چنین بود که چون پیامبر، علی(ع) را از فرمان الهی آگاه کرد، امیر مؤمنان(ع) بر شتر پیامبر سوار شد و به ابوبکر رسید ابوبکر با دیدن علی(ع) پریشان شد و گفت: «ای ابوالحسن، برای چه آمده‌ای؟ آیا همراه من به مکه می‌آیی یا برای کاری دیگر آمده‌ای؟». علی(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) دستور داده است آیات برائت را از تو بازپس گیرم و به سوی مشرکان روم و پیمان آنان را لغو کنم و تو را به حال خود واگذارم که یا همراه من به مکه بیایی یا به سوی پیغمبر بازگردی». ابوبکر گفت: «نزد پیغمبر می‌روم». آن‌گاه بازگشت و به حضور رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا(ص)، مرا برای کاری برگزیدی که افتخاری نصیبم کرد و همه بر من رشک بردند. چون برای انجامش رفتم، مرا فراخواندی. آیا کاری از من سر زده است یا خداوند آیه‌ای در نکوهشم نازل کرده است؟» پیغمبر فرمود: «جبرئیل امین از سوی خداوند - عزوجل - فرود آمد و گفت که این آیات را نباید کسی جز خودت یا آن کس که از تو است، ابلاغ کند و علی از من است و جز او کسی نمی‌تواند آیات را ابلاغ کند»[۱۰].

امیر مؤمنان(ع) وقتی به مکه رسید، که بعد از ظهر عید قربان (روز حج اکبر) بود. میان مردم برخاست و فرمود: «ای مردم، من فرستاده رسول خدا(ص) به سوی شمایم و این آیات را آورده‌ام: فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۱۱][۱۲]. به نقل یعقوبی، علی(ع) آیات را بر اهل مکه خواند و امان داد و سپس فرمود: «هر کس با رسول خدا(ص) پیمان چهار ماهه دارد، آن حضرت بر پیمان خود استوار است و هر کس عهد و پیمانی ندارد، او را پنجاه شب مهلت داده است»[۱۳]. در مستدرک صحیحین از جمیع بن عمیر لیثی روایت است که گوید: نزد عبدالله بن عمر بن خطاب رفتم و از او درباره علی(ع) پرسیدم. نخست هیچ نگفت و سپس گفت: «آیا تو را از علی خبر ندهم؟ این خانه رسول خدا(ص) در مسجد است و این هم خانه علی است. رسول خدا(ص) ابوبکر و عمر را برای اعلام برائت به مکه فرستاد. آنان رفتند، لیک پس از مدتی سواری را دیدند. گفتند: «کیستی؟» گفت: «من علی هستم. ای ابوبکر، نامه‌ای را که همراه داری، باز پس ده». ابوبکر گفت: «از من چه می‌خواهی؟» گفت: «سوگند به خدا که جز خیر نمی‌دانم». نامه را گرفت و برد. ابوبکر و عمر به مدینه بازگشتند و به پیغمبر گفتند: «ای رسول خدا، چه بر سر ما آمده است؟» فرمود: «چیزی بر شما نیست مگر خیر، ولی فرمان آمده است که کسی جز من یا مردی که از من است، نباید آیات را ابلاغ کند»[۱۴]. در کتاب تاریخ دمشق از ابن عباس روایت است که می‌گوید: من و عمر بن خطاب به مدینه می‌رفتیم عمر در حالی که دستم در دستش بود، گفت: «ای ابن عباس چنین می‌بینم که بر یار تو [علی] ستم رفته است. گفتم: پس ای امیرمؤمنان، آن‌چه را به ستم از او گرفته‌اند، به او بازگردان». عمر دستش را از دستم بیرون کشید و روی برگرداند. با خود آهسته سخن می‌گفت که ایستاد تا من به او رسیدم. آن‌گاه گفت: «ای ابن عباس، به گمانم مردم یار تو را کوچک کردند». من گفتم: «به خدا سوگند، رسول خدا(ص) کوچکش نکرد هنگامی که او را به مکه فرستاد و دستور داد آیات برائت را از ابوبکر باز پس گیرد و سپس آیات را بر مردم قرائت کرد». عمر سکوت کرد و هیچ نگفت[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج ۳ ص ۳
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲.
  3. بحار الأنوار، ج ۲۱ ص ۲۶۶، نیز ر. ک: بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۲۸۴
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲.
  5. صحیفۀ نور، ج ۲۰ ص ۱۱۲
  6. الغدیر، ج ۶ ص ۳۳۸
  7. الغدیر، ج ۶ ص ۳۵۰
  8. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲.
  9. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۲۴۵ – ۲۱۴.
  10. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۵۷ و با تفاوت‌هایی در نقل، نگاه کنید به: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۱۸۸؛ واقدی، مغازی ج۳، ص۸۲۴؛ احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۲۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۹۸. بیش‌تر منابع سنی ضمن نقل اعزام علی(ع) برای ابلاغ آیات برائت از مشرکین و عزل ابوبکر از این مسئولیت می‌نویسند که ابوبکر به عنوان امیرالحاج از سوی پیغمبر در آن سال حج گزارد. حال آن‌که برخی منابع از انصراف او از رفتن به مکه و بازگشت به سوی رسول خدا(ص) و سؤال وی پیرامون عزل خود از این مسئولیت خبر داده‌اند.
  11. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  12. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۱۶، به نقل از: تفسیر العیاشی، ج۲، ص۷۳.
  13. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶. 
  14. ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی(ع)، ج۱، ص۲۷۰، به نقل از: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۳، ح۴۳۷۴.
  15. موسوعة الامام علی(ع)، ج۱، ص۲۷۲، به نقل از: تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۳۴۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۴۵ و ج۱۲، ص۴۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۰۹؛ مدنی شیرازی، سید علی خان، الدرجات الرفیعه، ص۱۰۵؛ حموینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۳۴، ح۲۵۸.
  16. رجبی، محمد حسین، مقاله «امام علی در عهد پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۰۹.