بحث:زیارت: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | # [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} |
نسخهٔ ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۰
مقدمه
زیارت: دیدار و ملاقات کردن، به دیدن اشخاص محترم و مکانهای مقدّس و حرمهای امامان و امامزادگان رفتن. یکی از دستورالعملهای اکید اسلام، رفتن به زیارت قبر پیشوایان دین، انبیا و اولیا، از جمله زیارت قبور مؤمنین است. زیارت خانه خدا که "حج" نام دارد، برای آنان که توانایی جسمی و مالی داشته باشند واجب است. زائرانی که به زیارت حرمهای مطهّر میروند، بهره معنوی میبرند و از مدفونین در آن مزارها، الهام میگیرند. بیشترین تشویق، نسبت به زیارت قبر امام حسین (ع) در کربلا انجام گرفته است. رفتن به دیدار مرقد امامان، احیای خاطره آنان و زنده نگه داشتن نام و فرهنگ و تعالیم آنان است. به متنی که در حرم امامان و هنگام دیدار قبورشان خوانده میشود، زیارت و زیارتنامه میگویند، مثل زیارت عاشورا، زیارت وارث، زیارت جامعه. زیارت اختصاص به شهدا و مردگان ندارد. به دیدار زندهها رفتن، بخصوص انسانهای والا و با ایمان و صالح هم "زیارت" نام دارد[۱].
تشویق به زیارت
در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیث فراوان در مورد زیارت نقل شده است. در سنّت و سیرۀ عملی پیامبر خدا (ص) و امامان و صحابه و تابعین و بزرگان دین و عالمان و راویان و محدّثان نیز در طول قرون، رفتن به زیارت قبر اموات، شهدا و اولیای خدا مرسوم و رایج بوده است. رهاورد اینگونه زیارتها، تقرّب به خدا، الهام گرفتن از اولیای دین، پاک شدن از گناهان و پالایش و صفا یافتن روح است. متأسفانه جاهلان بیخبر از سنّت نبوی و کجفهمان دور از روح متعالی دین، زیارت و بنای قبور را نوعی بدعت و شرک میدانند و وهّابیان با عشق و علاقۀ مسلمانان نسبت به اولیای دین و حرم نبوی و قبور امامان مبارزه میکنند، در حالی که به گواهی تاریخ، بسیاری از علما و بزرگان اهل سنت نیز اهل زیارت قبور و تبرک جستن به مرقد اولیاء اللّه بودهاند و این را عمل به توصیۀ پیامبر خدا (ص) و پیروی از عمل او و صحابۀ بزرگ میدانستند.
روایات فراوانی دربارۀ زیارت خانۀ خدا، مدینۀ منوّره، قبر حضرت رسول (ص) و امامان معصوم (ع)، حتّی امامزادگان وارد شده و زیارتنامههای مخصوص از پیشوایان دین در منابع حدیثی نقل شده است، که در این مختصر نمیگنجد[۲].
عالمان بسیاری کوشیدهاند با استناد به منابع حدیثی اهل سنت، هم مشروعیّت زیارت را اثبات کنند، هم نمونههای فراوانی از عملکرد پیامبر و ائمه (ع) و بزرگان دین و مشایخ طریقت و پیشوایان مذاهب گوناگون اسلامی نقل کنند که پاسخی محکم به یاوههای وهابیان است. اصل زیارت و آثار تربیتی آن و برکات این سیرۀ عبادی و آموزشهای امامشناسی و معارف نهفته در زیارتنامهها، از مسلّمات آیین اسلام است و تألیفات بسیاری هم دربارۀ این سنّت دینی نگاشته شده است[۳].
کتابهای تألیفی دربارۀ زیارت، در محورهای مختلفی است، همچون ماهیت و مشروعیت زیارت، آداب زیارت، متن زیارتنامههای چهارده معصوم، کتب مستقل ادعیه و زیارات، شرح برخی زیارتنامههای مأثور، تاریخچۀ شهرهای زیارتی[۴][۵]
زیارت
در بحث "زیارت" پیش از آنکه استدلال شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت چه سودی دارد؟ اگر شناختی محبتآور، نسبت به صاحبان "مزار" باشد، جایی برای این سؤال و استدلال باقی نمیگذارد. در زیارت، بیش از فلسفه و برهان، عشق و شور و محبت نهفته است. بیش از آنکه عقل، محاسبه کرده و دریابد که چرا؟ دل، فرمان داده و زائر را به مزار رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات عقلی باشد، وادیِ دل و جذبه درون است. زائر، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت "کیست؟".. دیگر نمیپرسد: "کجاست؟". به راه میافتد و همچون خضر، به دنبالِ آب حیات، و همچون موسی (ع) در پیِ عبد صالح روان میگردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، پیوند قلبی است، محبت و علاقه است. آنچه زائر را به پیمودن راهها و طی مسافتها و رنج سفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا میدارد، کشش درونی و علاقه قلبی اوست و اگر عشق آمد، خستگی رخت بر میبندد اگر محبت در کار بود، ملال، متواری میشود.
گفتیم که معرفت و عشق، پای را به رفتن میگشاید و "دوستی" به "دیدار" میانجامد. گاهی جریان، بر عکس این است. یعنی "دیدن"، "دوست داشتن" را به دنبال دارد و دیدار، عشق میآفریند و "زیارت" سببِ حصول عشق میگردد. وقتی که دیدار، بذر عشق بپاشد، "ملاقات"، محبت میآورد و نزدیک شدن جسم، نزدیک شدن روح را به دنبال دارد و از قرب مادّی میتوان به قرب معنوی رسید و از رفتن به خانه ای محبت صاحبخانه را میتوان به دل گرفت. چه بسیار پیوندها و عشقها که مولود یک برخورد بوده است. چه بسیار محبّتها و انسها و الفتها، که در سایه حضور و زیارت فراهم شده است. یعنی گاهی موتور محرّک انسان در دیدار و زیارت، شناخت و علاقه و انس قلبی است - که در فصل پیش، مفصل از آن یاد کردیم- گاهی اگر از این بُعد، ضعیف باشد، زیارت و دیدار، باعث روشن شدن موتور میشود و ملاقات حضوری، "استارت" محبت باطنی میگردد. چرا که از نزدیک، جمال معنی را میبیند و به مشاهده ارزشهای متعالی میرسد و علاقمند میشود. همچنان که موتور اتومبیل، ماشین و چرخها را به حرکت وا میدارد، ولی هنگامی که به خاطر نقص فنی و یا یخ زدگی و ضعف باطری و خفگی موتور، ماشین روشن نشود. هُل دادن به ماشین و حرکتِ چرخها، موتور را هم روشن میکند. زیارت، گاهی از این مقوله است. یعنی اگر انسان برود و ببیند و خود را در فضاهای خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد، چه بسا که حرارت معنی، وجود یخ کرده زائر را گرم کند و فروغ دیدار، خانه دل را روشن سازد و دیده اهل نظر، مسِ وجودش را کیمیا کند. منتها، صرفِ رفتن کافی نیست، "دیدن" هم لازم است تا به شهود جمال حق نائل نشود، آتشگیره عشق، وجودش را مشتعل نمیسازد. اگر رفت و دید و به شهود رسید و زیبایی حقیقت و جمال فضیلت را دریافت، به طور طبیعی، "معرفت" هم مییابد[۶].
حق، در قامت حق پرستان جلوه میکند. حقّ، با ایثار و فداکاری حقجویان، ماندگار میشود. حق، با تلاش و باطلستیزیِ حقطلبان، بر کرسی مینشیند. و... زیارت، گامی است در این راه. زیارت، با امامان شیعه و اهل بیت پیامبر پیوند دارد و ماجراهای ائمه (ع) و حیاتِ سیاسی و اجتماعی شان و برخوردهای فکری و فقهی شان، همه و همه تقابلِ حق و باطل بود. جریانِ "اسلام" و "ضد اسلام"، در "خطّ ائمه (ع)" و "خطّ امویان و عباسیان" با هم در تعارض دائمی بود و این تقابل، به شکلهای مختلف و در زمینههای گوناگون وجود داشت.
ائمه (ع)، تجسم خط راستین اسلام بودند و قدرتهای حاکم زمانشان، مدعیان دروغین اسلام. در این راه و در دفاع از حق و قرآن و تبیین مکتب و تحقّق بخشیدن به احکام متعالی اسلام، به همان شدّت وحدّت و نستوهی و استواری، که از سوی امامان، حماسه آفریده میشد و فداکاریهایی کم نظیر به عمل میآمد و خون داده میشد و رنجها و مشقتهای جسمی و روحی و محدودیتها و ابتلاءات تحمّل میشد، از سوی قدرتمندانِ حاکم هم، برای توجیه خودکامگی و ادامه سلطه و مشروعیت بخشیدن به کارها و سیاستهای شان، دستاویزهایی به کار گرفته میشد، و با استفاده از شیوههای گوناگون، در قالب مذهب، سعی میکردند که جناح حق و خطّ ائمه (ع) را لوث کنند و چهرههای تابناک اسلام را پنهان سازند و فروغ همیشه تابان حق را، که از پس صدها ابر و غبار و شبهه و ابهامهای دشمن آفریده، نور میافشاند، خاموش کنند.
این تلاش، از هر دو سوی، به شکلهای خاص ادامه داشت. از یک سو کتمان، از سوی دیگر تبیین. یکی از محورهای اساسی تعالیم و تلاشهای ائمه شیعه (ع)، احیای حق و زنده نگهداشتن آن حماسهها و فروزان داشتن آن مشعلها و یادآوری آن یادهای عزیز و خاطرههای ارجمندِ صحنههای حقطلبی و ایثارگری و فداکاری خالصانه در راه قرآن و دین خدا بود. تبیین حق و بیان معارف دین، و نیز مبارزه با سیاستِ کتمان فضایل و تحریف و مسخ حقایق و وارونه نشان دادن چهرهها و تعلیمات مکتب که از سوی حاکمان مستبد و والیان فاسد و فاسق اموی و عباسی رایج بود، استراتژی و برنامه اصولی ائمه (ع) بود. و در این راستا، از شیوهها و شعارها و تاکتیکهای متناسب با هر زمان و محیطو شرایط اجتماعی، بهره میگرفتند. از طریق بیان حدیث، حمایت از شاعرانِ موضع دار و متعهد، توصیه به مدح اهل بیت (ع) و مرثیه شهیدان مظلوم خاندان پیامبر (ص)، گریه و عزاداری، زیارت، نقل روایت و ثبت و درج گفتار ائمه (ع) و رابطه داشتن با اهل بیت (ع) و تجدید دیدارها و تحکیم میثاقها و... استفاده میشد تا آن خط زنده بماند و آن مشعل، فروزانتر گردد.
اهمیت کار ادبی و شعری و مراسم و شعارها و تعظیم شعائر و تبیین حق و رفتن به زیارت و... وقتی بیشتر آشکار میشود که وضعیت اجتماعی عصر ائمه (ع) از جهت خفقان و سانسور و تضییقات معلوم گردد. مگر امروز برای به انزوا کشاندن خط امامان تلاش نمیشود؟ امروز هم روز زیارت است... و باید "زائر" شد و زیارت را خواند و فهمید و عاشقانه به زیارت مزار "اولیاءالله" رفت. چرا که سختگیری و اعمال فشار علیه مکتب و مرام اهل بیت (ع)، هنوز هم وجود دارد، پس زیارت هم بار فرهنگی و مبارزاتی دارد و از اجر فراوان برخوردار است. هرگز عملی را نباید بریده از پیرامون و مجرّد از محیط و شرایط بررسی کرد. ارزش هر عمل، با مسائل جنبی، با انگیزه و نیّت، با میزان تأثیر آن در خود و دیگران، با اندازه بصیرت و معرفتِ صاحب عمل، با بجا و به موقع بودن عمل،.... بیرابطه نیست. زیارت نیز اینگونه باید مورد ارزیابی قرار گیرد. زیارت، سنتی است که در بستر زمان جریان پیدا میکند و با مسائل جامعه و جوّ حاکم و شرایط محیط و... مرتبط است. پس برای درک ارزش و عظمت زیارت و فلسفه سیاسی و اجتماعی آن و راز تأکید فراوان ائمه (ع) بر این مسأله، باید با فضای سیاسی اجتماعی آن عصر آشنا شد.
در روزگار حکومت امویان، مروانیان و عباسیان، محدودیتها و فشارهای بسیاری بر پیروان اهل بیت (ع) وارد میشد و سیاستِ سانسور و جلوگیری از نشر فضایل خاندان پیامبر (ص) رواج داشت. میکوشیدند تا هر نوع ارتباطی را میان مردم و خاندان عصمت و طهارت، قطع یا تضعیف کنند. معاویه، یکی از کسانی بود که با تمام نیرو در جهت پوشاندن فضایل اهل بیت (ع) میکوشید و تلاش میکرد که آنچه از پیامبر (ص)در فضیلت آنان روایت شده است مطرح نگردد. به عنوان نمونه به این ماجرا توجه کنید: یک سال پس از صلح با امام حسن (ع)، معاویه به زیارت حج رفته بود، در آنجا بر گروهی گذر کرد و همه به عنوان احترام برخاستند ولی "ابن عباس"[۷] بلند نشد. جواب منطقی به سخنان ابن عباس درمانده بود، گفت: ما به همه آفاق نوشتهایم و از ذکر مناقب علی (ع) و خاندان او نهی کرده ایم. پس، ای ابن عباس! زبانت را نگهدار... ابن عباس: آیا ما را از خواندن قرآن نهی میکنی؟! معاویه: خیر. ابن عباس: پس، از بیان تأویل آیات، نهی میکنی؟ معاویه: آری. ابن عباس: پس قرآن بخوانیم و نپرسیم که مقصود خدا چیست؟ معاویه: آری. ابن عباس: پس، آیا کدامیک از این دو کار، لازمتر است؟ خواندن قرآن؟ یا عمل کردن به آن؟ معاویه: عمل کردن به آن. ابن عباس: پس تا ندانیم که مقصود خداوند از آنچه نازل کرده، چیست، چگونه عمل کنیم؟ معاویه: از کسانی بپرس که قرآن را به غیر از اینگونه که تو تأویل میکنی تأویل کنند. ابن عباس: قرآن بر دودمان ما نازل شده است. آیا معنایش را از "آل ابوسفیان" بپرسیم؟ معاویه: قرآن بخوانید ولی آنچه را که خداوند درباره شما نازل کرده و پیامبر (ص) آن را در فضیلت شما دانسته، روایت و نقل نکنید، و جز این هرچه میخواهید روایت کنید. اینجا بود که ابن عباس، در حالی که معاویه را مسخره میکرد، آیه ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ﴾[۸]. را خواند و معاویه بر سرش فریاد کشید که:... زبانت را ببند!.. اگر هم چیزی میگویی پنهانی نقل کن، نه آشکارا[۹]. معاویه گفت: ابن عباس!.. چرا بلند نشدی؟ پس از یک سری گفتگو پیرامون ماجرای قتل عثمان و... معاویه که از دادن این برخورد، نشان دهنده سیاست امویان در مورد به انزوا کشاندن اهل بیت (ع) و پوشاندن فضایل آنهاست و کلًا خلفا نسبت به ائمه (ع) و علویون و اولاد فاطمه (س) دوگونه فعالیت حذفی داشتند:
بخشنامه سراسری معاویه، مبنی بر ممنوعیت بیان فضایل آل علی (ع) و جلوگیری از تأویل و تبیین آیاتی که در مدح خاندان پیامبر و ائمه (ع) نازل شده بود، یکی از این شیوههای کتمان و حقپوشی بود.
"ابن ابی الحدید" در شرح نهج البلاغه خود، از "طبری" نقل میکند: "... "حَجّاج" و کسانی که او را به حکومت گماشته بودند- همچون عبدالملک و ولید و فرعونهای دیگرِ بنی امیه که قبل از اینها بودند- بیشتر از جلوگیری از قرائتِ "ابن مسعود" و "ابیّ"، تأکیدی بر پوشاندن و مخفی نگاه داشتن نیکیها و فضایل علی (ع) و فرزندان و شیعیان و پیروانش داشتند و میکوشیدند تا آنها را از چشمها بیندازند و در نظر مردم، آنها را بی ارزش جلوه دهند؛ زیرا روش قرائت ابن مسعود، و چنین کارها هرگز ضرری به آنها نمیرساند و موجب زوال حکومتشان و تباه شدن کارشان نمیشد. اما مشهور شدن و گسترش فضایل علی (ع) و فرزندانش و روشن شدن ارزشها و نیکیهای آنان بود که باعث رسوایی و آشکار شدن حال و در نتیجه هلاکت و نابودی و زوال آنگونه حاکمان میشد و سبب میگشت که احکام و قوانین قرآن که دور افکنده و کنارش نهاده بودند بر آنان تسلّط یابد و چیره شود. از این جهت با اصرار و حرص هرچه تمام و کوشش پیگیر، فضایل آنان را پنهان میداشتند و مردم را نیز بر پنهان داشتن و کتمان و پوشاندن آن فضایل وامی داشتند. ولی خداوند چنان خواسته بود که علی رغم آن همه تلاش خصمانه، کار علی (ع) و فرزندان پاکش و فضایلشان بیشتر نور میداد و میدرخشید و محبت آنان در دلها افزونتر میگشت و یادشان بیشتر رواج پیدا میکرد و گسترده میشد و حجتها و برهانهای آنان روشنتر و قویتر میگشت و فضل و مقامشان والاتر میشد. تا آنجا که علی (ع) و فرزندانش، با اهانتهای آنان، عزیز و محبوب شدند و با کشتن و میراندنشان زنده گشتند و هر شرّی را که نسبت به آنان در سر میپروراندند و عملی میساختند تبدیل به نیکی و خیر میشد. تا آنجا که از فضایل و برتریها و سوابق درخشان آنان تا حد بسیاری به دست ما رسیده که هرگز دیگران به مرز آن نمیرسیدند... و اگر نبود اینکه ارزشهای انسانی و فضایل علی (ع) و فرزندانش همچون «قبله» مشهور بود و همچون سنتهای محفوظ فراوان بود، با آن شرایط و حقپوشیهایی که ذکر شد، در روزگار، حتی یک سخن هم از آنان به دست ما نمیرسید..."[۱۰].
اهمیت این نقل قول مفصل، بیشتر در آن بود که از قول شارح معتزلی مذهب نهج البلاغه، یعنی ابن ابی الحدید نقل شده است نه دیگران. در زمان بنی عباس نیز این گونه سیاستها رایج بود. حتی با جذبِ ادیبان و خریدن شاعرانِ دنیا طلب، آنان را وادار میکردند که در مدح و ستایش خلفا و در مذمّت و بدگویی و انتقاد از آل علی (ع) شعر بگویند و برای سرودههای خود، جایزه و صله دریافت نمایند[۱۱]. این برنامه تا آنجا گسترش یافته بود که عده ای نه چندان کم از شاعران برای دریافت جوایز فراوان و رسیدن به مال و مقام و تقرب به دستگاه خلفا، به خصوص در زمان هارون الرشید، به ادبیات فروشی مشغول بودند و گوهر شعر را به پای سفلگانی همچون هارون میریختند و با بدگویی از آل البیت و حتی حضرت زهرا (س) به درهم و دینار میرسیدند[۱۲]. امام موسی بن جعفر (ع) چرا سالها در زندان هارون الرشید به سر برد؟ جز برای اینکه از دسترس مردم دور باشد؟ امام رضا (ع) چرا مورد کینه و حسد مأمون بود و حتی مأمون اجازه نداد که نماز عید را به پایان برساند و از نیمه راه باز گرداند؟ جز برای وحشت از اینکه دیدهها و توجهها به سوی امام جلب میگردد و این برای حکومتِ مأمون خطرناک است؟! «وقتی آوازه علمی و فضایل امام رضا (ع) گسترده شد و علما از هر سو برای آموختن معارف دین به حضورش میشتافتند، محبت آن حضرت در دلها جای گرفت و پیوند قلبی مردم با او استوار میشد. این خبرها وقتی به مأمون گزارش داده شد، کینهاش نسبت به امام افزونتر گشت و به "محمد بن عمرو طوسی" دستور داد که مردم را از پیرامون آن حضرت طرد کرده و از حضورشان در مجلس آن امام، جلوگیری کند»...[۱۳].[۱۴]
در این قسمت از برخی تدابیر شیعی و شیوهها و شکلهای به کار رفته و به کار گرفته شده از سوی جناحِ خطّ امام و فرهنگ اهل بیت (ع) سخن میگوییم تا ببینیم امامان (ع) شیعه (ع)، برای مقابله با آن «انزوای تحمیلی» در عرصه فرهنگی و سیاسی چه میکردند و برای در هم شکستن توطئه سکوت و خنثی کردن آثار سیاست بایکوت نسبت به جناح حق، چه برنامههایی داشتند و شکلهای مبارزه با خفقان اموی و عباسی چگونه بود؟ نقاب بر چهره خورشید انداختن، ریشهای قدیمی دارد، به قدمتِ انسان، و وجود حق و باطل در جهان. و نور را زندانی کردن در حصار شب، شیوه ای کهن است. اما هرچه هست، بوده است و هست و شاید پس از این هم تا همیشه در تاریخ بشر، اعمال گردد. چندان شگفت انگیز نیست آنچه در گذشته یاد کردیم. یعنی ممنوعیت اسم ائمه (ع) و ملاقات و زیارتشان. برای ناآشنای به بازیهای تاریخ، شاید باور کردنی نباشد که چگونه ممکن است اولاد پیامبر (ص) و عترت طیبه (ع) او و ائمه دین (ع)، که پاک ترین و داناترین و شایسته ترین انسانهای عصر خویش بودند، آنگونه مورد هتک حرمت و ستم و طرد و نفی و انزوا قرار گیرند، آنهم در زمانی که از عصر پیامبر اسلام (ص) چندان هم نمیگذشت! و چنان مورد بیمهری و حتی کینه معاصران خویش قرار گیرند که زندگی را در شدیدترین شرایط سانسور و خفقان ناشی از سلطه بنی عباس و پیش از آنان بنی امیه بسر برند. حوادث تاریخ، روشنگر و تبیین کننده یکدیگر و مفسّر هماند. ممنوعیت نام علی (ع) در دوره بنی امیه و جلوگیری از زیارت حسین (ع) و بیان فضایل اهل بیت عصمت (ع)، در عصر حاکمیت امویان و عباسیان، اگر در قرنهای بعد، اندکی باورنکردنی به نظر میرسید، حوادث مشابهی در مورد ادامه دهندگان و اخلافِ هر یک از این دو خط و دو جریان حق و باطل و نور و ظلمت، به خوبی روشنگر گذشته است.
در عصر خفقانِ رضاخانی هم، عزاداری بر حسین (ع) قدغن بود و مخفیانه در خانهها انجام میگرفت. در دوره پهلوی هم، نام و نوار و اعلامیه و رساله و کتاب حضرت امام خمینی و به دیدار او رفتن ممنوع بود و همسنگران و همراهان رهبر در جهاد با ستم در عصر سلطنت طاغوت، مورد تعقب و تهدید و تضییق و تبعید قرار میگرفتند. ولی مگر تبعیدیها سکوت میکردند و زندانیان تن به تسلیم میدادند؟ در عصر خلفا نیز پیروان حق چنین بودند و همچنان که قبلًا اشاره شد، امامان شیعه (ع)، به عنوانِ محور اینگونه تحرّکها، برای دعوت مردم به چکادهای بلند حق و خورشیدهای روشنی بخش و حرارت آفرین ایمان و عدالت، با شیوهها و برنامههایی، در جهت احیای فضیلتهای فراموش شده و مطرح ساختن نمونههای عینی کمالات و مجسمههای تقوا و پاکی و ارزشهای مکتبی، تلاش میکردند. آنچه با عنوانِ "شعر، ذکر و زیارت" مطرح میشود اشاره به بعضی از این شیوهها و برنامه هاست. اینگونه فعالیتها و استفاده از این نوع قالبها و شیوهها، برخی بیشتر به دورانِ حیاتِ ائمه (ع) مربوط میشود و بعضی دیگر پس از شهادت ائمه (ع) هم میتواند مورد استفاده و عمل قرار گیرد. نوشتن و گفتن و نشر فکر، از اسلوبهای مهم تبلیغی در رابطه با یک فکر و فرهنگ و سیاست است. وقتی پیروان باطل از زبان و قلم و شعر و شیوههای تبلیغی بهره میگیرند، چرا حقجویان به اینگونه ابزار و وسایل بیانی روی نیاورند؟! در مقابل دروغ پردازیها و جعل حدیث و پخش فضایل ساختگی نسبت به امویان و وابستگان حکّام جور، میبایست فضایل والای اهل بیت (ع) بیان شود و احادیثی مستند و درست، که در تمجید و بزرگداشت این خاندان از زبان پیامبر اسلام (ص) نقل شده است، مطرح و بیان گردد که این، امری است کاملًا منطقی و به جا و خردمندانه. در زمینه شعر هم چنین است.
در مقابل شاعرانِ متملّق و چاپلوس دربارهای بنی امیه و بنی عباس که با بیان شعری خود، خلافت را حق مسلّم آن غاصبان دانسته و خلفای جور را شایسته ترین افراد برای تصدّی و به عهده گرفتن رهبری امت برای مردم جا میزدند، شاعرانِ متعهّد شیعه، ضمن رسوا کردنِ دشمنان و افشاگری علیه مظالم و جنایات و بی کفایتیهای جبّاران حاکم، به تشریح و تبیین و اظهار فضایل امامان شیعه (ع) و آل علی (ع) و... میپرداختند و چه بسیار شاعرانی از شیعه که در ستیز با حکّام اموی و دفاع از ائمه (ع) و ترویج فرهنگ علوی، سر به دار یا آواره گشتند و یا شهید راه تعهّد شدند[۱۵][۱۶].
- ذکر مناقب و بیانِ احادیث مربوط به فضایل اهل بیت (ع)، در آن جوّ آلوده به تزویر و سالوس و دغل، ارزشی گران داشت. "سید حمیری"، افتخارش این بود که هیچ منقبتی درباره علی (ع) و اهل بیت (ع) نیست مگر آنکه آنها را در سرودههای خویش آورده است. در مقابل دروغ پردازیهای شگفت و وقیحانه که از سوی روایت سازان و جعل کنندگان حدیث در فضایل ساختگی خلفا و فاسقان و... رواج داشت و عده ای با گرفتن رشوه و جایزه، به تجارت و بازرگانی حدیث مشغول بودند، بیشک، بیان فضایل روشن و شایستگیهای درخشان و همچون آفتابِ ائمه معصومین (ع)، جهادی عظیم بود که میتوانست تا حدّی سدّ راه آن تبلیغاتِ منفی و خنثی کننده تلاشهای فرهنگی و حدیثی مسموم آن دوره از سوی وابستگان به دربار خلفا باشد. علامه امینی چهره بسیاری از این دروغگویان بزرگ تاریخ را افشا کرده و تناقض دروغهای این کم حافظه گان دروغگو را آشکار ساخته است و چه خوب از عهده این کار برآمده است و فضایل جعلی انباشته شده در کتب قدیمی را که در مورد حاکمان بی تقوا و حکّام بی تعهد و لاقید نسبت به شرع و اخلاق و دین و شرف نقل شده، بیان کرده است[۱۷].[۱۸]
زیارت
دیدار، حضور بر تربت شهید، یا امام و امام زاده، دیدار از حرمهای مطهر و بقاع متبرکه، زیارت پیامبر(ص) و ائمه(ع) هم در حیاتشان ارزشمند و تأثیرگذار است، هم پس از رحلت یا شهادتشان سازنده و الهام بخش، و تأکید زیارت، نسبت به حضرت رسول(ص)، حضرت زهرا(س)، امامان معصوم، شهدای آل محمد، علما و صلحاست. امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ زَارَنَا فِي مَمَاتِنَا فَكَأَنَّمَا زَارَنَا فِي حَيَاتِنَا»[۱۹]؛ «هر کس ما را پس از مرگمان زیارت کند، گویا در حال حیات، زیارتمان کرده است». زیارت ائمه، نشانه احترام به مقامشان، پیروی از راهشان، تبعیت از مواضعشان، استمرار خطشان، تجدید عهد با امامتشان، وفاداری به ولایتشان و زنده نگاه داشتن نام، یاد و خاطره و فرهنگ و تعالیم آنان است.
حضرت رضا(ع) فرمود: «إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ»[۲۰]؛ «برای هر امامی در گردن و بر عهده هواداران و پیروانش عهد و پیمانی است و از جمله نشانههای وفای کامل به این پیمان، زیارت قبور امامان است»[۲۱]. این گونه زیارتها، علاوه بر آنکه برای خود زائر، اثر تربیتی و تزکیه روح دارد و دلیل حقشناسی او نسبت به اولیای خدا و پیشوایان دین است، در زمینه احیای امر امامان و ترویج مکتب انسانی و تربیتی آن اسوهها در جوامع بشری و توجه دادن به خط صحیح رهبری و ولایت در جامعه موثر است؛ به ویژه وقتی حکام مستبد و منحرف، با برنامهای دقیق در جهت محو آثار ائمه میکوشیدند، زیارت به عنوان یک عمل مثبت و انقلابی محسوب میشد و نوعی مبارزه با دستگاههای ستمگر بوده است. در احادیث متعدد تأکید شده که زیارت ائمه در غربتشان و همراه با خوف و خطر، پاداش بیشتری دارد و اگر راه زائر دور باشد و زیارت پیاده و همراه با مشقت باشد اجر و ثواب بیشتری دارد[۲۲]. به تجربه ثابت شده است که انسان در زیارت بزرگان احساس نزدیکی و قرب به آنان میکند و با ایشان تجدید عهد و میثاق مینماید. سزاوار آن است که این احساس قرب و نزدیکی را با پیامبر(ص) و امامان(ع) داشته باشد؛ چراکه حیات آنان با مرگشان تفاوتی ندارد و آنان دارای مقام والای شهادتند و شهید، زنده و جاودانه است. قرآن مجید میفرماید: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۲۳].
همانگونه که هنگام حضور در مقابل زندگان به آنان سلام میدهیم و عرض ارادت میکنیم، وقتی در مشاهد آنان حاضر میشویم قبل از ورود به مضجع شریفشان عرض میکنیم: «اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رُسُلَكَ وَ خُلَفَاءَكَ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ يَرَوْنَ مَكَانِي وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي عَلَيَّ وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ»[۲۴]. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً»[۲۵]؛ «هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من به او رسد و هر کس، مرا پس از مرگم زیارت کند، گویی مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است». در بیانی دیگر فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوا فَابْعَثُوا إِلَيَّ السَّلَامَ فَإِنَّهُ يَبْلُغُنِي»[۲۶]؛ «هر کس قبر مرا پس از مرگم زیارت کند، همچون کسی است که در زمان حیاتم به سوی من مهاجرت کرده، پس اگر نتوانستید، بر من سلام بفرستید که به من خواهد رسید. قرآن مجید میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۲۷].
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده که برخی از روایات اهل بیت، واژه «وسیله» در آیه کریمه فوق را به امام معصوم(ع) تفسیر کردهاند، و فرمودهاند: آن وسیلهای که در قرآن فرموده است طلب کنید، ما هستیم. مرحوم شیخ صدوق در فقیه و عیون روایت کرده از موسی بن عبدالله نخعی که گفت: خدمت حضرت امام علی نقی(ع) عرض کردم که یابن رسول الله! مرا تعلیم فرما زیارتی با بلاغت کامل که هرگاه خواستم زیارت کنم یکی از شما را، آن را بخوانم. فرمود که چون به درگاه رسیدی، بایست و شهادتین را بگو «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ»[۲۸]؛ و با حال غسل باشی و چون داخل حرم شوی و قبر را ببینی، بایست و ۳۰ مرتبه بگو «اللَّهُ أَكْبَرُ» پس با آرامش دل، به آرامی اندکی راه برو و گامها را نزدیک یکدیگر گذار، سپس بایست و سی مرتبه بگو «اللَّهُ أَكْبَرُ»، پس نزدیک قبر مطهر برو و چهل مرتبه بگو «اللَّهُ أَكْبَرُ» تا صد تکبیر تمام شود. مرحوم مجلسی اول فرمودهاند: وجه تکبیر این است که اکثر طبایع مایلند به غُلوّ، مبادا از عبارات امثال این زیارت به غلو افتند و یا از بزرگی حق سبحانه و تعالی غافل شوند. پس بگو: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ»[۲۹]. تا آنجا میرسد که چند ویژگی را برای ائمه بیان میکند:
- «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ»؛ شما راستترین راهها هستید.
- «والسبیل الاعظم»؛ شما بزرگترین شاهراهها هستید.
- «وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ»؛ شما گواهان این دنیا هستید.
- «وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ»[۳۰]؛ و شما شفیعان آن جهانید.
انسان برای ملاقات با هر صاحب نام و عنوانی و یا دیدار با یک شخصیت علمی، مذهبی و سیاسی به مقتضای شخصیت فرد ملاقات شونده، خود را میآراید و آماده میکند، آری در شرایطی که به خانه خدا وارد میشویم، شایسته است برای ورود آدابی را رعایت نماییم. ابان بن تغلب از قول امام صادق(ع) برخی از این آداب را به ما آموزش میدهد: با امام جعفر صادق(ع) بین مکه و مدینه همراه بودم، چون آن حضرت به حرم رسید، از مرکب پیاده شد و غسل کرد و دو کفش خود را به دست گرفت و با پای برهنه به حرم آمد و من هر چه او انجام داد انجام دادم. حضرت فرمود: ای ابان! هر که برای تواضع در برابر خدا این گونه عمل کند که من عمل کردم، خداوند صد هزار گناه را از او محو میکند، و صد هزار نیکی برای او مینگارد و صد هزار درجه به او میدهد، و صد هزار نیازش را بر میآورد[۳۱].
ثمرات زیارت: برای زیارت کردن مکانهای مقدس فوائد و ثمرات بسیاری در روایات ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- راهیابی به بهشت؛ تمیمی میگوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: فدایت شوم، آن کس که به قصد زیارت رسول خدا(ص) حرکت نموده، زیارتش کند چه خواهد یافت؟ امام فرمود: بهشت از آن اوست[۳۲].
- بهرهمندی از شفاعت پیامبر(ص)؛ امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: کسی که به زیارت من بیاید، روز قیامت او را شفاعت خواهم کرد.
- دیدار پیامبر در بهشت؛ حسین بن علی(ع) به رسول خدا(ص) گفت: ای پدر! برای آن کس که شما را زیارت کند چه خواهد بود؟ رسول خدا فرمود: فرزندم! آن کس که در حیات و یا پس از مرگم مرا زیارت کند یا آنکه پدر، برادر و تو را زیارت نماید، این حق را بر من خواهد یافت که روز قیامت دیدارش کرده و از گناهان رهایش سازم[۳۳].
- همسایگی با پیامبر(ص) در قیامت: پیامبر(ص) فرمود: کسی که مرا در حیات و یا پس از مرگم زیارت کند، روز قیامت در کنار من خواهد بود[۳۴].
- دعای امامان بدرقه راهش خواهد بود؛ یحیی بن یسار گفت: پس از آنکه حج گزاردیم، خدمت امام صادق(ع) رسیدیم، آن حضرت فرمود: حج گزار خانه خدا و زائران قبر پیامبر و شیعه آل محمد بودن گوارایتان باد![۳۵].
زیارت دوره: مقصود رفتن به اماکن زیارتی و دیدنی اطراف مکه و مدینه است. در این دورهها، روحانیان کاروانها علاوه بر یادآوری تاریخچه هر مکان، آداب و اعمال آن را ذکر میکنند.[۳۶]
زیارت رسول خدا(ص)
درباره اتمام حج و عمره که در آیه شریفه ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[۳۷] بدان امر شده است، قطع نظر از مباحث فقهی آن، در برخی روایات مصداق دیگری برای اتمام حج ذکر شده است، و آن این که حجگزار پس از انجام مناسک به زیارت امام، مشرف شود. البته مراد تنها زیارت قبور نیست (گرچه این نیز یکی از حقوق ولایت است؛ زیرا زندگی و مرگ معصوم یکسان است) بلکه مراد از زیارت، دیدار با رهبر اسلامی و آگاه کردن او از مراتب ولایت و عرضه نصرت به اوست[۳۸]. شایسته است کسانی که مشتاق بحث «زیارت» و ابعاد آن هستند به بخش چهارم کتاب صهبای حج که تحت عنوان زیارت است مراجعه نمایند.[۳۹]
زیارت رسول خدا(ص) از منظر روایات
- امام صادق(ع) میفرماید که پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۴۰]؛ هر کس مرا در زمان حیات و ممات زیارت کند، در روز قیامت شفیع او خواهم شد».
- پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «... وَ مَنْ جَاءَنِي زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»[۴۱]؛ «هر کس به زیارت من آید شفاعت من بر او واجب خواهد شد و هر کس شفاعت من بر او واجب شود، بهشت بر او واجب میشود».
- پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي كَانَ فِي جِوَارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۴۲]؛ «هر کس مرا در زمان حیات و پس از مرگ من زیارت کند، در روز قیامت در جوار من خواهد بود».
- پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً»[۴۳]؛ «هر کس قبر مرا زیارت کند از شفاعت من بهرهمند خواهد شد و هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند، مانند آن است که در زمان حیاتم زیارت کرده است».
- پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَنِي بَعْدَ وَفَاتِي كَانَ كَمَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ كُنْتُ لَهُ شَهِيداً وَ شَافِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۴۴]؛ «هر کس مرا بعد از وفاتم زیارت کند مانند آن است که در زمان حیاتم زیارت کرده و من در قیامت برای او شاهد و شفیع خواهم بود».
- پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي...»[۴۵]؛ «هرکس پس از مرگم قبر مرا زیارت کند، همچون کسی است که در زمان حیاتم به سوی من مهاجرت کرده است».
- پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ مِنْ عِنْدِ قَبْرِي سَمِعْتُهُ...»[۴۶]؛ «هر کس کنار قبر من بر من سلام کند، میشنوم».
- امام باقر(ع) فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ»[۴۷]؛ «به مردم امر شده تا به سوی این سنگها بیایند و طواف نمایند، سپس به سوی ما آمده و از ولایتشان نسبت به ما خبر دهند و اعلام آمادگی برای یاری ما نمایند».[۴۸]
فضیلت زیارت پیامبر(ص)
بر هر مسلمانی که برایش امکان داشته باشد، مستحب موکد است مرقد مطهر رسول خدا(ص) را در مدینه زیارت کند، بالاخص این استحباب برای حجاج تأکید بیشتری دارد.
- پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ أَتَى مَكَّةَ حَاجّاً وَ لَمْ يَزُرْنِي إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ جَفَانِي فَقَدْجَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...»[۴۹]؛ «کسی که برای حج به مکه مشرف شود و مرا در مدینه زیارت نکند، به من جفا و بیمهری نموده و من هم در روز قیامت به او جفا و (بیمهری) مینمایم. (مراد این است که او را شفاعت نخواهم کرد)[۵۰].
- «زید شحام» از امام صادق(ع) سوال نمود: چه پاداشی برای زیارت کننده رسول خدا(ص) خواهد بود؟ فرمود: «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ...»[۵۱]؛ «مانند آن است که خدای را در عرش زیارت کرده باشد».
- پیامبر گرامی(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۵۲]؛ «هر کسی مرا در ایام حیات و پس از مرگم زیارت کند، در قیامت او را شفاعت میکنم».
- حضرت علی(ع) فرمود: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَى بَيْتِ اللَّهِ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُمْ»[۵۳]؛ «برای تکمیل حج خود، زمانی که اعمال حج را به پایان رساندید به زیارت رسول خدا(ص) بروید؛ زیرا ترک آن، جفا به پیامبر(ص) است و لذا به زیارت آن حضرت، تأکید شده است.
- در «کافی» و «تهذیب» از امام صادق(ع) روایت شده که امام حسین(ع) به پیامبر(ص) عرض کرد: «مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟» پاداش کسی که تو را زیارت کند چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: «فَقَالَ يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ»[۵۴]؛ «ای پسرم! کسی که مرا در حیات یا ممات، یا پدرت یا برادرت حسن را، یا تو را زیارت کند، حقی بر من ثابت خواهد کرد که در روز قیامت او را زیارت کنم و از کیفر گناهانش نجات دهم». «علامه مازندرانی» در شرح «مناسک شهید ثانی» مینویسد: استحباب زیارت حضرت رسول خدا(ص) از ضروریات دین، و از کلمه جفا، حرمت آن استفاده میشود، خصوصاً برای حاجی که راهش از مدینه باشد[۵۵].
- در تهذیب از پیامبر اکرم(ص) روایت شده، که فرمود: «کسی که زیارت نماید قبر مرا مانند کسی است که هجرت نموده به سوی من، در حیات من و اگر نتوانستید، سلام بفرستید، که به من میرسد»[۵۶].
علامه بزرگوار مرحوم مولانا در «مرات الحج» مینویسد: زیارت حضرت رسول(ص) از مستحبات موکده (بلکه از واجبات کفائی است) چنانکه از بعضی از احادیث استفاده میشود، و با زیارت آن بزرگوار حج خانه خدا تمام میشود و استحباب عینی آن خصوصاً برای حجاج بیت الله الحرام از ضروریات دین است[۵۷]. و حضرت فرموده است: «مَنْ حَجَّ بَيْتَ رَبِّي وَ لَمْ يَزُرْنِي فَقَدْ جَفَانِي»[۵۸]؛ «هر کس حج خانه خدا را به جا آورد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است».[۵۹]
زیارت قبور
زیارت اهل قبور و اهتمام ورزیدن به امور اموات در طول تاریخ مورد اهتمام بشر بوده است. زیارت قبور مختص جامعه دینی و مسلمانان نیست، بلکه از اموری است که جوامع مختلف، با آداب و رسوم و عقائد متفاوت، بدان اهتمام میورزند، اسلام، مسلمانان را به اهمیت زیارت قبور توجه داده و در موارد بسیاری مردم را به آن دعوت نموده است. این مسأله به خاطر تحقق یافتن یک سلسله اهداف تربیتی است که فایده آن متوجه فرد و جامعه انسانی میشود که ما به اختصار برخی از این فوائد را بیان میکنیم:
۱- عبرت گرفتن؛ زیارت قبور، وسیلهای برای موعظه و پندپذیری است. اگر زیارت کننده درک کند که عمرش هر قدر طولانی باشد، بازگشت او به سوی قبر و قیامت است، این احساس به خودی خود مانع باقی ماندن او در پستی و فرومایگی است؛ لذا در روایتی از رسول خدا(ص) چنین آمده است: «نهی کردم شما را از زیارت قبور، اما به زیارت قبور بروید؛ به راستی که در آن عبرت است»[۶۰]. زیارت قبور و عبرت گرفتن از آن را، تنها به زیارت قبور اولیای الهی و بندگان صالح اختصاص نمیدهد، بلکه همان طور که قرآن کریم، ما را راهنمایی نموده به منظور عبرت گرفتن، حتی به دیدار قبور ستمگران و طاغوتها باید رفت،؛ چراکه در دیدار قبور آنها نهایت عبرت و پندپذیری وجود دارد. خداوند متعال در مورد فرعون میفرماید: «پس امروز پیکرت را نجات میدهیم، تا برای آیندگان عبرتی باشی، و به راستی که بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند»[۶۱]. خداوند خواست پیکر فرعون طغیانگر را خاموش و بیحرکت سازد. بعد از آنکه انواع توانائیها را پیدا کرد و قبیلهاش فکر میکردند که او نمیمیرد. بنابراین آیه شریفه، بنیاسرائیل و امتهای بعد از آن را به بازدید قبر فرعون دعوت میکند تا سرانجام فرعون را مشاهده کنند و متوجه شوند که امثال فرعون هم به همان سرانجام باز میگردند.
۲- یادآوری آخرت و ترک دنیا؛ زیارت قبور موجب عمیقتر شدن اعتقاد به روز قیامت که اصلی از اصول دین است میگردد، وقتی انسان ایمان بیاورد که بعد از مرگش روزی میرسد که در آن روز از اعمال او سوال میشود و درک کند که عبث آفریده نشده، همین اعتقاد عمیق و ریشهدار موجب میشود تا وقتی قصد انجام کاری را میکند از فساد و کارهای شر دوری کند و به سوی انجام امور خیر که هدف آن اصلاح است، برود.
۳-رشد حس دینی و عواطف شریف انسانی؛ زیارت قبور موجب رشد احساسات خیرخواهی و فضیلتخواهی در انسان میگردد، در این زمینه در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: شما را از زیارت قبر نهی کردم، اما شما به زیارت قبور بروید تا موجب افزایش خیر و نیکی در شما گردد. خداوند سبحان، رسول خدا(ص) را از نماز خواندن بر جنازه منافقان و ایستادن بر سر قبر آنها نهی کرده، آنجا که میفرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۶۲] چنان چه سوال شود که منظور از ﴿وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ﴾ چیست؟ آیا مراد فقط قیام هنگام دفن منافقان است یا مطلق قیام بر سر قبر آنها اعم از هنگام دفن و غیر آن؟ پاسخ گفته میشود: آیه شریفه از دو جمله تشکیل میشود. بخش اول ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا﴾، بخش دوم ﴿وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ﴾ که جمله دوم بر جمله اول عطف شده است و طبق قاعده نحوی هر حکمی که برای معطوف علیه باشد معطوف نیز همان حکم را خواهد داشت و چون معطوف علیه مقید به قید ﴿أَبَدًا﴾ هست، این امر مستلزم آن است که معطوف نیز همان قید را داشته باشد. با این بیان مفهوم آیه شریفه چنین است: «هیچگاه بر سر قبر هیچ یک از آنها نایست» همانگونه که نسبت به نماز بر جنازه آنها نیز چنین است و لفظ ﴿أَبَدًا﴾ که در بخش دوم آیه شریفه مقدر است؛ در این حالت مفهوم امکان تکرار این عمل را میرساند. مفهوم این سخن آن است که این دو عمل (هم نماز بر جنازه و هم ایستادن بر سر قبر) نسبت به مؤمن جایز است. بنابراین جایز است زیارت قبر مؤمن و خواندن قرآن برای روح مؤمن حتی بعد از گذشت صدها سال. با تتبع و تحقق در سیره مسلمانان صدر اسلام چه قبل و چه بعد از رحلت پیامبر(ص) چنین بر میآید که این مسأله در میان آنها وجود داشته است. به نمونههایی از شواهد تاریخی در این زمینه اشاره میشود:
۱ - روزی مروان مردی را دید که صورتش را بر قبری نهاده است. مروان گردن او را گرفت و به او گفت: آیا میدانی چه میکنی؟ گفت: آری، رو به او کرد، دید ابوایوب انصاری است؛ لذا گفت: آمدم نزد حضرت رسول(ص) مرا بر سر قبری آورد. شنیدم از آن حضرت که فرمود: «اگر اهل دین متولی امر دین است، برای دین گریه نکنید، اما اگر نااهل متولی امر دین شد برای دین گریه کنید»
۲- حضرت فاطمه(س) بر سر قبر حضرت رسول آمد و مشتی خاک برداشت، بر سر خود ریخت و گریست[۶۳]. ۳- مردی اعرابی بر سر قبر حضرت رسول آمد و مشتی خاک قبر آن حضرت را بر سر خود ریخت و خطاب به آن حضرت گفت که در قرآنی که بر تو نازل شده است آمده است. ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ...﴾[۶۴] و اکنون من به نفس خود ستم کردم و نزد تو آمدهام که برای من طلب مغفرت کنی. از داخل قبر ندا رسید: خداوند تو را بخشوده است. این ماجرا در حضور حضرت علی(ع) واقع شد.
۴- بلال بر سر قبر حضرت رسول آمد و شروع کرد به گریستن، در حالی که صورتش را بر قبر آن حضرت میکشید، آنگاه رو کرد به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و آنها را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن آنها[۶۵].
۵- عایشه روزی به قبرستان آمد، از او سوال کردند از کجا آمدهای؟ گفت: از سر قبر برادرم عبدالرحمن، به او گفتم مگر حضرت رسول(ص) از زیارت قبور نهی نفرموده است؟ گفت: چرا اول نهی فرمود، سپس امر به زیارت قبور کرد[۶۶]. بنابراین از لابهلای آیات قرآن و احادیث شریف و سیره مسلمین، مشروعیت زیارت قبور به نحو عام و کلی ثابت میشود.[۶۷]
زیارت اهل قبور از منظر روایات
- امام صادق(ع) میفرماید: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا...»[۶۸]؛ «کسی که امکان زیارت ما برایش فراهم نیست، فردی از افراد صالح و علاقمند به ما را زیارت کند که ثواب زیارت ما را بر او خواهند داد».
- امام صادق(ع) فرمودند: «إِذَا زُرْتُمْ مَوْتَاكُمْ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، سَمِعُوا وَ أَجَابُوكُمْ، وَ إِذَا زُرْتُمُوهُمْ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، سَمِعُوا وَ لَمْ يُجِيبُوكُمْ»[۶۹]؛ «زمانی که قبل از طلوع خورشید به زیارت اموات میروید، آنان میشنوند و جواب شما را میدهند و هنگامی که بعد از طلوع خورشید به زیارت اموات بروید میشنوند، لکن جواب شما را نمیدهند».
- امام موسی کاظم(ع) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»[۷۰]؛ «هر کس نمیتواند به زیارت قبر ما بیاید، قبر صلحا را زیارت کند».
- امام علی(ع) فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبْ أَحَدُكُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا يَدْعُو لَهُمَا»[۷۱]؛ «به زیارت اموات بروید؛ زیرا آنان به زیارت شما خوشحال میشوند و درخواست نمایید حاجت خود را در کنار قبر پدر و مادر بعد از دعا کردن بر آنان».[۷۲]
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۰.
- ↑ بحث زیارت و روایات آن از جمله در این منابع است: «من لا یحضره الفقیه»، ج ۲، «تهذیب»، ج ۶، «وسائل الشیعه»، ج۹، «بحار الأنوار»، ج ۹۷،۹۸ و ۹۹، «میزان الحکمه»، واژۀ زیارت، «کامل الزیارات» ابن قولویه، «جواهر»، ج ۱۹ و چندین «کتاب المزار» از علمای شیعه مثل شیخ طوسی و شهید اول و شیخ مفید و دیگران.
- ↑ از جمله ر. ک: «زیارت»، سیّد محمّد حسینی، «زیارت» جواد محدثی، «شوق دیدار» محمّد مهدی رکنی، «فلسفۀ زیارت و آیین آن» مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۸ ص ۵۶۴ مدخل زیارت.
- ↑ در بخش الحاقی کتاب «زیارت» سیّد محمّد حسینی (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) فهرست مفصّلی است که صدها کتاب در محورهای یاد شده را معرّفی کرده است.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۸،۲۷.
- ↑ عبدالله بن عباس، صحابی معروف پیامبر (ص) و شاگرد برجسته علی (ع) و قرآنشناس و مفسر بزرگ اسلام.
- ↑ توبه، ۳۲.
- ↑ حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۴۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۴.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۳.
- ↑ شیعه و زمامداران خودسر، ص۱۶۳.
- ↑ حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۸۱.
- ↑ حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۹۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۸۲-۸۸.
- ↑ به نمونههایی از اینگونه تلاشها از سوی شاعران متعهد شیعه، میتوانید رجوع کنید به: "الغدیر" ج ۲، و «ادبیات انقلاب در شیعه» از آیینه وند.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۹۱-۹۴.
- ↑ به بحثهای پربار و مبسوط و مستوفای مرحوم علامه امینی در این مورد، به کتابِ «الغدیر»، جلدهای ۵، ۹ و ۱۰ مراجعه کنید.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۹۱-۹۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۳۲.
- ↑ ترجمه منتخب کامل الزیارات، ص۲۱۲ و ۲۱۳ (با تصحیح مرحوم علامه امینی).
- ↑ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۲۰۲.
- ↑ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۲۰۲.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته میشوند مرده نخوانید که زندهاند امّا شما درنمییابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
- ↑ مفاتیح الجنان.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۸۶.
- ↑ تهذیب الاحکام، جششم.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ مفاتیح الجنان.
- ↑ مفاتیح الجنان (زیارت جامعه کبیره).
- ↑ مفاتیح الجنان، ص۹۵۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۹، کتاب الحج، ص۳۱۵، ح۱؛ کافی، ج۴، ص۴۹.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۴۸.
- ↑ حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، ص۶۴.
- ↑ کامل الزیارات، باب دوم.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۴۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۸.
- ↑ «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ صهبای حج، ص۴۸۴ – ۴۸۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳۲.
- ↑ بحار، ج، ۱۰۰، ص۱۳۹؛ قرب الاسناد، ص۳۱.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۴۰؛ علل الشرائع، ص۴۶۰.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۴۳.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۵۹.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۴۳- ۱۴۴.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۴۳- ۱۴۴.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۸۳.
- ↑ محجه البیضاء، ج۱ - ۲، ص۱۸۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳۲.
- ↑ علل الشرائع، ص۴۶۰.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۴ و ۵، ص۱۵.
- ↑ کافی، ج۴، ص۵۸۵، کامل الزیارات، ص۱۵، بحار، ج۱۰۰، ص۱۴۴.
- ↑ بحار، ج۱۰۰، ص۱۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۹۴.
- ↑ کامل الزیارات، ص۱۱؛ کافی، ج۴، ص۵۴۸.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۴ - ۵، ص۱۷.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۳۷۹؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج۴ و ۵، ص۱۷.
- ↑ بحار، ج۹۹، ص۳۷۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳۳.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ ﴿فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ﴾ «بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم» سوره یونس، آیه ۹۲.
- ↑ «و هیچگاه بر هیچیک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند و نافرمان مردهاند» سوره توبه، آیه ۸۴.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۴، ص۵۱۵.
- ↑ «و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند.».. سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ وفاء الوفاء، سهمودی، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ اسدالغابه، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۷۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰۲، ص۲۹۷.
- ↑ کافی ج۴، ص۵۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۳، ص۲۲۳. (به نقل از گلواژههای حج و عمره، بصیری، ص۳۰۷).
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳۷.