←دوستی امام حسین{{ع}}
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
رسول خدا{{صل}} در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود با خاطری [[اندوهگین]] زده از خانه بیرون آمد؛ ام سلمه [[گمان]] کرد [[پیامبر خدا]]{{صل}} به خاطر وارد شدن حسین اندوهگین شده است، از این رو گفت: "فدای شما شوم ای پیامبر خدا؛ شما به ما ([[همسران]]) فرموده بودید این [[کودک]] را گریه نیندازیم و به من نیز امر فرمودید اجازه ندهم فردی نزد شما وارد شود؛ حسین آمد و مجبور شدم رهایش کنم (تا به نزد شما بیاید)". پیامبر{{صل}} به او توجه نکرد و از خانه خارج شد و به سمت اصحابش که نشسته بودند رفت و فرمود: [[امت]] من این کودک را به شهادت میرسانند". در میان [[اصحاب]] آن حضرت [[ابوبکر]] و عمر نیز بودند نسبت به دیگر اصحاب [[جسارت]] بیشتری در حرف زدن با پیامبر داشتند؛ پس به پیامبر گفتند: "در حالی که به [[اسلام]] ایمان دارند او را میکشند؟" پیامبر فرمود: "آری؛ این خاک تربت اوست" و آن خاک را به اصحاب خود نشان داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref> | رسول خدا{{صل}} در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود با خاطری [[اندوهگین]] زده از خانه بیرون آمد؛ ام سلمه [[گمان]] کرد [[پیامبر خدا]]{{صل}} به خاطر وارد شدن حسین اندوهگین شده است، از این رو گفت: "فدای شما شوم ای پیامبر خدا؛ شما به ما ([[همسران]]) فرموده بودید این [[کودک]] را گریه نیندازیم و به من نیز امر فرمودید اجازه ندهم فردی نزد شما وارد شود؛ حسین آمد و مجبور شدم رهایش کنم (تا به نزد شما بیاید)". پیامبر{{صل}} به او توجه نکرد و از خانه خارج شد و به سمت اصحابش که نشسته بودند رفت و فرمود: [[امت]] من این کودک را به شهادت میرسانند". در میان [[اصحاب]] آن حضرت [[ابوبکر]] و عمر نیز بودند نسبت به دیگر اصحاب [[جسارت]] بیشتری در حرف زدن با پیامبر داشتند؛ پس به پیامبر گفتند: "در حالی که به [[اسلام]] ایمان دارند او را میکشند؟" پیامبر فرمود: "آری؛ این خاک تربت اوست" و آن خاک را به اصحاب خود نشان داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref> | ||
=== | === دوستی امام حسین{{ع}} === | ||
# از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، نقل شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی | # از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، نقل شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی بهشتی بنگرد به سیمای حسین{{ع}} نگاه کند؛ همانا من این جمله را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم<ref>نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.</ref>. | ||
# وهیب میگوید: روزی رسول خدا جلوی [[اصحاب]] خود در | # وهیب میگوید: روزی رسول خدا جلوی [[اصحاب]] خود در حال حرکت و حسین{{ع}} نیز با بچهها مشغول [[بازی]] بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میخواست او را بگیرد و حسین{{ع}} به این طرف و آن طرف میرفت و آن حضرت او را میخنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت [[سر حسین]]{{ع}} و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "حسین از من است و من از اویم؛ [[خداوند]] دوست بدارد هر کسی را که حسین را دوست داشته باشد. حسین یکی از نوههای دختری است (یکی از نوههای دختری [[انبیا]] است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.</ref>. | ||
# از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده فرمود: "روزی [[امام حسین]]{{ع}} در دامان [[پیامبر]]{{صل}} بود و آن حضرت با او بازی میکرد و او را میخنداند. [[عایشه]] به پیامبر{{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این [[کودک]] زیاد است!" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که حسین میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت حسین]] به زیارتش رود، خداوند، [[ثواب]] یکی از حجهای مرا برای او مینویسد". عایشه گفت: "حجی از حجهای شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه ثواب دو [[حج]] من". دوباره عایشه پرسید: "(ثواب) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار حج من". [[عایشه]] پی در پی میپرسید و [[پیامبر]]{{صل}} تعداد حجها را بیشتر میفرمود تا اینکه به (ثواب) هفتاد حج از حجهای [[رسول خدا]] به همراه عمرههای (حج) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref> | # از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده فرمود: "روزی [[امام حسین]]{{ع}} در دامان [[پیامبر]]{{صل}} بود و آن حضرت با او بازی میکرد و او را میخنداند. [[عایشه]] به پیامبر{{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این [[کودک]] زیاد است!" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که حسین میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت حسین]] به زیارتش رود، خداوند، [[ثواب]] یکی از حجهای مرا برای او مینویسد". عایشه گفت: "حجی از حجهای شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه ثواب دو [[حج]] من". دوباره عایشه پرسید: "(ثواب) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار حج من". [[عایشه]] پی در پی میپرسید و [[پیامبر]]{{صل}} تعداد حجها را بیشتر میفرمود تا اینکه به (ثواب) هفتاد حج از حجهای [[رسول خدا]] به همراه عمرههای (حج) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref> | ||