آیه ابتلا در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
[[آیه]] ١٢۴ [[سوره بقره]] به '''[[آیه ابتلاء]]''' [[شهرت]] یافته است که به [[نصب]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از جانب [[خداوند]] به [[مقام امامت]]، پس از چندین بار [[امتحان]] اشاره دارد. [[عالمان شیعه]] این آیه را از [[دلایل]] قرآنیِ الهی‌بودن [[نصب امام]] و [[لزوم]] [[معصوم بودن امام]] و نیز یکی از [[آیات]] [[اثبات]] کننده [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، می‌دانند.
[[آیه]] ١٢۴ [[سوره بقره]] به '''[[آیه ابتلاء]]''' [[شهرت]] یافته است که به [[نصب]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از جانب [[خداوند]] به [[مقام امامت]]، پس از چندین بار [[امتحان]] اشاره دارد. [[عالمان شیعه]] این آیه را از [[دلایل]] قرآنیِ الهی‌بودن [[نصب امام]] و [[لزوم]] [[معصوم بودن امام]] می‌دانند. [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] مباحث بسیاری درباره این آیه مطرح کرده‌اند. برخی گفته‌اند منظور از «کلمات» که طبق آیه، ابراهیم{{ع}} آنها را تمام کرد، [[خواب]] ابراهیم در خصوص قربانی‌کردن اسماعیل است. شماری آن را [[آزمودن]] ابراهیم با همه [[تکالیف عقلی]] و [[شرعی]] دانسته‌اند. تفسیرهای [[مفسران]] از واژه [[امامت]] هم متفاوت است. غالب [[اهل سنت]]،[[ امامت]] در آیه را با [[نبوت]] مساوی می‌دانند. در این میان مفسران شیعه، آن را در معانی دیگری همچون: [[رهبری سیاسی]]، [[ولایت باطنی]] و [[امامت جهانی]] معنا کرده‌اند.


[[متکلمان]] و [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] مباحث بسیاری درباره این آیه مطرح کرده‌اند. برخی گفته‌اند منظور از «کلمات» که طبق آیه، ابراهیم{{ع}} آنها را تمام کرد، [[خواب]] ابراهیم در خصوص قربانی‌کردن اسماعیل است. شماری آن را [[آزمودن]] ابراهیم با همه [[تکالیف عقلی]] و [[شرعی]] دانسته‌اند. تفسیرهای [[مفسران]] از واژه [[امامت]] هم متفاوت است. غالب [[اهل سنت]]،[[ امامت]] در آیه را با [[نبوت]] مساوی می‌دانند. در این میان مفسران شیعه، آن را در معانی دیگری همچون: [[رهبری سیاسی]]، [[ولایت باطنی]] و [[امامت جهانی]] معنا کرده‌اند.
[[مفسران شیعه]] معتقدند از آنجا که مراد از [[عهد]]، امامت است و در آیه مذکور [[خدای متعال]] به صراحت [[ سخن]] از نرسیدن شخص [[ظالم]] به این [[مقام]] را به میان آورده؛ لذا امامت به [[ظالمین]] نمی‌رسد چه اینکه وازه "ظالم" اسم فاعل و مشتق اصولی بوده و یک بار متلبس شدن شخص در طول [[زندگی]] خود به مبدأ [[ظلم]]، او را از این مقام [[محروم]] خواهد کرد.
 
[[علمای شیعه]] معتقدند از آنجا که مراد از [[عهد]]، امامت است و در آیه مذکور [[خدای متعال]] به صراحت [[ سخن]] از نرسیدن شخص [[ظالم]] به این [[مقام]] را به میان آورده؛ لذا امامت به [[ظالمین]] نمی‌رسد چه اینکه وازه "ظالم" اسم فاعل و مشتق اصولی بوده و یک بار متلبس شدن شخص در طول [[زندگی]] خود به مبدأ [[ظلم]]، او را از این مقام [[محروم]] خواهد کرد.
از این رو علمای شیعه، بر اساس این آیه، [[خلافت]] [[شیخین]] را غیر [[مشروع]] دانسته و معتقدند به مقتضای اینکه انها نیمی از عمر خویش را قبل از [[اسلام]] در [[شرک]] سپری کرده‌اند و با [[عنایت]] به [[نص]] [[قرآن کریم]] آنجا که شرک را ظلمی بزرگ خوانده است {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«همانا شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه 13.</ref>، پس شیخین از مصادیق ظالم بوده و هرگز به امامت نخواهند رسید.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۲۳: خط ۲۰:
== تبیین مفردات آیه ==
== تبیین مفردات آیه ==
=== ابتلا ===
=== ابتلا ===
[[آیه امامت]] با واژه "ابتلی" آغاز گردیده است. این لفظ در [[آیات]] متعددی با هم ریشه‌ها و هم معانی خود مانند واژه "[[فتنه]]" و "[[امتحان]]" در قالب اسم و فعل به کار رفته است. لغت دانان ریشه این لفظ را از "[[بلا]]" به معنای [[آزمایش]] کردن دانسته‌اند. <ref>ر.ک: جوهری، [[صحاح]] اللغة، ج6، ص2285؛ ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص42؛ فیروزآبادی، [[قاموس]] اللغة، ج18، ص431؛ [[راغب]] [[اصفهانی]]، [[مفردات]]، ص145.</ref>.
[[آیه امامت]] با واژه "ابتلی" آغاز گردیده است. این لفظ در [[آیات]] متعددی با هم ریشه‌ها و هم معانی خود مانند واژه "[[فتنه]]" و "[[امتحان]]" در قالب اسم و فعل به کار رفته است. لغت دانان ریشه این لفظ را از "[[بلا]]" به معنای [[آزمایش]] کردن دانسته‌اند. <ref>ر.ک: جوهری، [[صحاح]] اللغة، ج6، ص2285؛ ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص42؛ فیروزآبادی، [[قاموس]] اللغة، ج18، ص431؛ [[راغب]] [[اصفهانی]]، [[مفردات]]، ص145.</ref>.<ref> عظیمی فر، علیرضا، قرآن و عصمت اهل بیت {{عم}}، ص387.</ref>.
 
راغب اصفهانی می‌نویسد:
(بَلَوْته) به معنای او را آزمایش کردم است و وقتی گفته می‌‌شود {{متن عربی|أَبْلَيْتُ فلاناً}} یعنی فلانی را مورد آزمایش قرار دادم و لفظ [[غم]] "[[بلاء]]" نامیده شده است؛ زیرا [[جسم]] [[آدمی]] به واسطه آن مورد آزمایش قرار می‌گیرد. قال [[الله تعالی]]: {{متن قرآن|وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه 49.</ref> و [[تکلیف]]، "بلاء" نامیده شده؛ زیرا [[تکالیف]] عامل فشار و [[سختی]] بر بدن هستند یا سبب آزمایشند از این رو [[خدای متعال]] فرمودند: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ}}<ref>«و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه 31.</ref> گاه تکالیف، "بلا" هستند؛ زیرا خدای متعال بندگانش را مورد آزمایش قرار می‌دهد تا نسبت به کارهای سودمند سپاسگزار باشند و به کارهای [[زیان]] بار [[شکیبا]].<ref> ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص145.</ref>.<ref> عظیمی فر، علیرضا، قرآن و عصمت اهل بیت {{عم}}، ص387.</ref>.


=== کلمات یا [[آزمون‌های الهی]] [[ابراهیم]] ===
=== کلمات یا [[آزمون‌های الهی]] [[ابراهیم]] ===
در این باره آرای مختلفی نقل شده است:
در این باره آرای مختلفی نقل شده است:
# از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که [[آزمون]] ابراهیم {{ع}} به واسطه خوابی بود که دید فرزندش اسماعیل {{ع}} را [[قربانی]] می‌‌کند. به نظر می‌‌رسد آنچه در این روایت آمده یکی از مهم‌ترین آزمون‌های [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بوده است و مقصود اختصاص آزمون ابراهیم {{ع}} بدان نیست.
# از [[ابن عباس]] در این باره سه [[تفسیر]] نقل شده است:
# از [[ابن عباس]] در این باره سه [[تفسیر]] نقل شده است:
## [[خصال]] یا سنت‌های دهگانه ای است که به [[نظافت]] و [[طهارت]] [[بدن]] [[ارتباط]] دارند: مضمضه، استنشاق، [[مسواک]] کردن، [[ختنه]] کردن، کوتاه کردن [[سبیل]] و... ؛
## [[خصال]] یا سنت‌های دهگانه ای است که به [[نظافت]] و [[طهارت]] [[بدن]] [[ارتباط]] دارند: مضمضه، استنشاق، [[مسواک]] کردن، [[ختنه]] کردن، کوتاه کردن [[سبیل]] و... ؛
خط ۳۸: خط ۳۱:
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: مقصود، آزمون ابراهیم {{ع}} به [[طاعات]] [[عقلی]] و [[شرعی]] است.
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: مقصود، آزمون ابراهیم {{ع}} به [[طاعات]] [[عقلی]] و [[شرعی]] است.
# [[مجاهد]] گفته است: مقصود از کلمات جمله: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ}} و [[آیات]] پس از آن است. بر این اساس، [[امامت]] یکی از موارد [[امتحان]] ابراهیم {{ع}} بوده است، نه مقامی که پس از امتحان به وی عطا شده باشد.
# [[مجاهد]] گفته است: مقصود از کلمات جمله: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ}} و [[آیات]] پس از آن است. بر این اساس، [[امامت]] یکی از موارد [[امتحان]] ابراهیم {{ع}} بوده است، نه مقامی که پس از امتحان به وی عطا شده باشد.
 
# [[امین الاسلام طبرسی]] پس از نقل اقوال یاد شده گفته است: [[آیه]] همه این اقوال را برمی تابد<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[بعضی از معاصرین]] به دلیل اینکه در [[قرآن کریم]] اطلاق کلمات بر بخش‌هایی از [[کلام]] معهود نیست، دیدگاه مجاهد را در خور اعتنا ندانسته است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. [[طبری]] پس از نقل این اقوال به جز قول اول گفته است: احتمال دارد همه موارد یاد شده مقصود باشد و یا برخی از آنها؛ زیرا در این باره روایت معتبری در دست نیست<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۰۸.</ref>.
[[امین الاسلام طبرسی]] پس از نقل اقوال یاد شده گفته است: [[آیه]] همه این اقوال را برمی تابد<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[بعضی از معاصرین]] به دلیل اینکه در [[قرآن کریم]] اطلاق کلمات بر بخش‌هایی از [[کلام]] معهود نیست، دیدگاه مجاهد را در خور اعتنا ندانسته است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. [[طبری]] پس از نقل این اقوال به جز قول اول گفته است: احتمال دارد همه موارد یاد شده مقصود باشد و یا برخی از آنها؛ زیرا در این باره روایت معتبری در دست نیست<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۰۸.</ref>.
# [[ابن کثیر]] نظریه مجاهد را مخالف [[سیاق]] دانسته و بقیه اقوال را احتمال داده است<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. [[قرطبی]] از [[ابواسحاق]] زجاج نقل کرده است که اقوال مختلف در [[تفسیر]] کلمات ناسازگار نیستند؛ زیرا [[ابراهیم]] {{ع}} با همه آنها مورد [[امتحان]] قرار گرفته است<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۵.</ref>.
 
[[ابن کثیر]] نظریه مجاهد را مخالف [[سیاق]] دانسته و بقیه اقوال را احتمال داده است<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۹۲.</ref>. [[قرطبی]] از [[ابواسحاق]] زجاج نقل کرده است که اقوال مختلف در [[تفسیر]] کلمات ناسازگار نیستند؛ زیرا [[ابراهیم]] {{ع}} با همه آنها مورد [[امتحان]] قرار گرفته است<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۵.</ref>.


هر چند در [[قرآن کریم]] مقصود از کلمات بیان نشده است، ولی از [[سیاق آیه]] به دست می‌‌آید که کلمات هر چه بوده، در [[اثبات]] و اظهار [[شایستگی]] [[حضرت ابراهیم]] برای نیل به [[مقام امامت]] تأثیر داشته است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>.
هر چند در [[قرآن کریم]] مقصود از کلمات بیان نشده است، ولی از [[سیاق آیه]] به دست می‌‌آید که کلمات هر چه بوده، در [[اثبات]] و اظهار [[شایستگی]] [[حضرت ابراهیم]] برای نیل به [[مقام امامت]] تأثیر داشته است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۰.</ref>.
خط ۴۸: خط ۳۹:


=== اتمام:(اتمهن)===
=== اتمام:(اتمهن)===
ابن فارس می‌گوید: «ریشه لغوی این ماده (تم) يتم، تمّاً و تماماً بوده و به معنای به پایان بردن شی است و هرگاه چیزی به [[غایت]] برسد و کمال یابد گفته می‌شود آن چیز به اتمام رسیده است». <ref>معجم مقاييس اللغة، ص۱۵۲؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العين، ص۱۰۵: لسان العرب، ج۲، ص۵۲.</ref>. [[راغب]] هم در [[مفردات]] می‌نویسد: «تمام یعنی تمام بودن آن چیز یا به پایان رسیدنش به مقداری که دیگر نیازی به افزودن چیز دیگری بر آن نباشد و ناقص که ضد آن است یعنی چیزی که به چیز دیگری غیر از خود نیاز دارد تا تمام شود».
اتمام در [[آیه شریفه]][[ امامت]] دو وجه دارد:
 
واژه تمام در اعداد و هر چیز قابل لمس به کار می‌رود به طوری که می‌گویند: «عدد تام» و «دلیل تام».
 
[[آیات]] زیر نیز از این قبیل است که همه در معانی یاد شده است:
 
{{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا}}<ref>«کلام پروردگار تو با صدق و عدل به حد تمام رسید». سوره انعام، آیه 115.</ref> و {{متن قرآن|وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند» سوره صف، آیه 8.</ref>. {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً}}<ref>«سپس آن را با ده شب دیگر) کامل کردیم؛ به این ترتیب میعاد پروردگارش با او چهل شب تمام شد». سوره اعراف، آیه 142.</ref>.
 
صاحب التحقیق نیز می‌گوید: «تمام: آن چیزی است که اجزای آن کامل گردیده و در کامل شدن احتیاج به افزودن چیزی از خارج ندارد و در مقابل آن ناقص قرار دارد و آن چیزی است که به اتمام نرسیده و کامل نشده است و اغلب واژه (تمام) در کمیات و واژه کمال در کیفیات بکار می‌رود». <ref>علامه مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج1، ص395.</ref>.
 
پس مراد از اتمام در [[قرآن کریم]] و [[آیه]] یاد شده به غایت و به پایان بردن چیزی و انجام دادن آن به صورت کامل و بدون [[نقص]] است.
 
با این توضیحات باید گفت: اتمام در [[آیه شریفه]][[ امامت]] دو وجه دارد:
# انجام دادن و [[امتثال]] [[امر خداوند]] اگر فاعل آن [[حضرت ابراهیم]] باشد.
# انجام دادن و [[امتثال]] [[امر خداوند]] اگر فاعل آن [[حضرت ابراهیم]] باشد.
# [[توفیق]] به انجام و امتثال آن اگر فاعل [[خداوند]] باشد.
# [[توفیق]] به انجام و امتثال آن اگر فاعل [[خداوند]] باشد.
خط ۶۶: خط ۴۵:


=== [[عهد]] ===
=== [[عهد]] ===
واژه "[[عهد]]" در این [[آیه]] به معنای [[امامت]] [[تفسیر]] شده است؛ چراکه در پاسخ به تقاضای ابراهیم{{ع}} مبنی بر برخورداری [[ذریه]] وی از [[مقام امام]] واقع شده است. <ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج2، ص255؛ مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص191؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج1، ص202.</ref>.
واژه "[[عهد]]" در این [[آیه]] به معنای [[امامت]] [[تفسیر]] شده است؛ چراکه در پاسخ به تقاضای ابراهیم{{ع}} مبنی بر برخورداری [[ذریه]] وی از [[مقام امام]] واقع شده است. <ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج2، ص255؛ مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص191؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج1، ص202.</ref>.<ref>محمد ساعدی، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص83-86.</ref>.
 
برخی از لغت شناسان معتقدند: «این واژه در اصل به معنای [[حفظ]] و نگهداشتن چیزی و ایجاد [[پیمان]] است و عهدی که برای [[حکام]] و [[والیان]] نوشته می‌شود و نیز [[وصیت]] و قسم از این باب بوده و جمع آن عهود است و به خاطر لطفی که در [[باران]] هست و گویی که باران در [[بهار]] متعهدانه می‌بارد، باران را عهد و عهاد نیز گفته‌اند». <ref>معجم مقایس الللغة، ص687؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ص691.</ref>. برخی دیگر نیز گفته‌اند: «هر آن چیزی که بر آن با [[خداوند]] پیمان ببندند و یا هر آنچه که میان [[بندگان]] از مواثيق و پیمان است، عهد نامیده می‌شود و نیز بر امر [[یتیم]] و هر آنچه خداوند در [[قرآن کریم]] بدان امر کرده است نیز عهد گفته می‌شود». <ref>ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص448.</ref>. برخی هم گفته‌اند: «این واژه در اصل به معنای التزامی معین در برابر شخص دیگر یا [[پایبندی]] در امر و کاری است و اما حفظ و نگه داشتن در واقع از آثار این [[التزام]] است همان‌گونه که قسم، عهد و وصیت از اسباب [[تعهد]] می‌باشد؛ یعنی آن عهدی که به واسطه [[عقد]] یا وصیت یا قسم - یا هر آنچه که دلالت بر [[معاهده]] یا التزام نماید - حاصل گشته سپس بر [[ذمه]] و عهده قرار می‌گیرد و باعث [[وجوب]] نگه داشتن آن می‌شود. بدین روی عهد دارای مفهومی عام است و اگر مسائلی چون عقد وصیت و قسم موجب التزام در برابر شخص دیگری گردند، در این صورت از مصادیق عهد به شمار می‌آیند. سپس عهد یا از [[خالق]] است یا از مخلوق و هر کدام از این دو یا در ذات و [[تکوین]] است یا در قول و اظهار.
# '''نخست:''' [[عهد]] [[خدا]] در تکوین و [[افاضه]] در ذات: مانند: {{متن قرآن|قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه 124.</ref>. در واقع این [[آیه]] اشاره به عهدی است که در ذات ایجاد می‌شود و به وسیله آن [[خلوص]]، [[عصمت]] و [[حقیقت]] [[بندگی]] و کمال تحقق می‌یابد.
# '''دوم:''' اظهار و بیان عهد از سوی [[خداوند]]: مانند: {{متن قرآن|وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ}}<ref>«و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه 125.</ref>.
# '''سوم:''' اما بیان عهد از سوی [[بندگان]]: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ}}<ref>«به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه 40.</ref> و مانند: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه 34.</ref>.
# '''چهارم:''' عهد ذاتی از عبد و بندگان: مانند: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند». سوره احزاب، آیه 23.</ref>.<ref>[[علامه]] مصطفوی، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>.
 
[[راغب]] در [[مفردات]] می‌نویسد: «عهد [[حفظ]] و نگهداری و رعایت چیزی است که مراعات آن لازم است خداوند می فرماید: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به عهد خود وفا کنید که از عهد خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه 34.</ref>.
 
[[عهد خداوند]] سه مورد و مفهوم دارد:
# عهد گاهی به چیزی است که خداوند در اندیشه‌های ما آن را ثابت می‌دارد. (عهد فطرى) مانند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه 60.</ref>.
# گاهی به چیزی است که در [[قرآن]] و [[سنت]] پیامبرش ما را به آن امر کرده است ([[عهد]] [[شرعی]]) مانند:{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟..». سوره اعراف، آیه 172.</ref>.
# زمانی عهد [[خدا]] به چیزی است که پایبند به آن هستیم ولی در اصول [[شریعت]] الزامی نیست. مثل [[نذر]] کردن و هر چیزی که در [[حکم]] نذر باشد. (عهد قرار دادی بین [[بنده]] و خدا): مانند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که..». سوره توبه، آیه 75.</ref>. در [[عرف ]]شریعت به پیمانی که با [[کافران]] بسته شده و در [[ذمه]] آنان است نیز «عهد» یا «ذو العهد»، می‌گویند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لا يقتل مؤمن ولا ذو عهد في عهده}}؛ «هیچ [[ذمی]] در عهدش کشته نمی‌شود و همچنین است مشرکی که [[امان]] بخواهد و در [[دار الاسلام]] داخل شود».
به عهد و [[پیمان]] و وثیقه‌ای که میان دو نفر بسته شود نیز عهد گفته می‌شود. <ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص591 و 592.</ref>.<ref>محمد ساعدی، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص83-86.</ref>.


=== [[امامت حضرت ابراهیم]] {{ع}} ===
=== [[امامت حضرت ابراهیم]] {{ع}} ===
۱۱٬۱۶۸

ویرایش