علمالکتاب: تفاوت میان نسخهها
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
* [[رابطه علمالکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)]] | * [[رابطه علمالکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)]] | ||
* [[رابطه علم الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)]] | * [[رابطه علم الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)]] | ||
* [[آیا | * [[آیا علمالکتاب علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)]] | ||
=='''[[:رده:آثار علم معصوم|منبعشناسی جامع علم معصوم]]'''== | =='''[[:رده:آثار علم معصوم|منبعشناسی جامع علم معصوم]]'''== |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۳۱
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم معصوم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
علم الکتاب به معنای: دانشی است که عهدهدار معرفی هرگونه از ابعاد دین الهی باشد؛ از جمله: در زمینههای اعتقادی یا رفتاری انسان.
علم الکتاب چیست؟
- علم الکتاب یکی دیگر از علومی است که احتمال دارد به دانشی کامل و جامع برای برگزیدگان خداوند اشاره داشته باشد. مهمترین آیات مرتبط با این موضوع عبارتند از: ﴿﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾﴾ [۱] و ﴿﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾﴾ [۲][۳]
علم الکتاب در آیه ۴۰ سوره نمل
- داستان هُدهُد، ملکه سبا و ایمان آوردن او به خداوند متعال و پیامبرش حضرت سلیمان(ع)، بخشهایی از داستان حضرت سلیمان(ع) است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. در این داستان آمده است که سلیمان نبی(ع) در جمع بزرگان دربار خود فرمود: ﴿﴿قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ﴾﴾[۴] ﴿﴿قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ﴾﴾[۵] ﴿﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ﴾﴾[۶][۷]
- بیتردید آن فرد از قدرت و توانی شگرفی برخوردار بوده که توانسته است تخت بزرگ بلقیس را از سرزمین سبا در چشم برهم زدنی جابجا کرده و نزد آن حضرت حاضر کند. روشن است که این قدرت و توان، جسمانی نبوده است؛ زیرا ایشان برای این کار حرکت نکرد و تخت را خود به آن جا حمل نکرد؛ علاوه بر آن که حمل چنان تختی کار یک نفر و یک لحظه نبود؛ بلکه به تعدادی افراد قوی، وسایل و زمانی طولانی نیاز داشت. قرآن کریم انجام دهنده این کار را صاحب دانشی از کتاب معرفی میکند: ﴿﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾﴾. این توصیف قرآن از ایشان و به دنبال آن نقل توانایی او در جابجایی تخت بلقیس نشان دهنده آن است که این دانش، علت توانمندی او بر این کار بوده است.[۸] پس توانایی خارقالعاده او منسوب به دانشی است که خداوند از آن به عنوان ﴿﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾﴾ یاد کرده است[۹]
- از مهمترین آیاتی که در تبیین مقام اهل بیت(ع) به آن استدلال شده است. آیه ۴۳ سوره رعد است که به سبب ذکر کلمه علم الکتاب در آن بدین نام مشهور شده است: ﴿﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ [۱۰][۱۱].
- از لحاظ ادبی، کلمه علم مصدر است و مصدر مضاف "علم الکتاب" مفید عموم است. همچنین مفرد محلی به "ال" نیز دلالت بر عموم دارد. پس از دو جهت لفظ علم الکتاب دلالت بر عموم دارد. در نتیجه استفاده میشود که جماعتی وجود دارند که از کل کتاب و تفاصیل آن آگاهاند[۱۲].
- در این آیه شریفه در برابر انکار رسالت نبی اکرم(ص) از سوی کافران، افزون بر خداوند، ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ نیز به منزله شاهد معرفی شده است. علاوه بر این دو در آیات دیگری از قرآن کریم راسخان در علم از اهل کتاب ﴿﴿ لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴾﴾ [۱۳] و فرشتگان ﴿﴿ لَّكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا ﴾﴾ [۱۴] نیز شاهدان رسالت پیامبر اکرم(ص) معرفی شدهاند. تفاسیر روایی با ذکر روایات پرشمار، مصداق ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ را علی بن ابی طالب(ع) معرفی کردهاند [۱۵]. و برخی کتب حدیث باب خاصی را در این باره گشودهاند [۱۶][۱۷].
- در میان منابع چهارگانه شیعی نیز دو حدیث درباره مدعای شیعیان در کتاب الکافی وارد شده است [۱۸] همچنین از دیرباز در کتب کلامی چه با رویکرد حدیثی و چه با رویکرد عقلی و نقلی این آیه از فضایل امیرالمؤمنین(ع) شمرده [۱۹]. و روایات ذیل آن بازگو شده است. در راستای مصداقیابی این آیه به امیرالمؤمنین(ع)، موارد دیگری در قرآن کریم نیز مصداق کلمه شاهد، حضرت علی(ع) معرفی شده است [۲۰] با این همه دلالت آیه بر وساطت فاعلی اهل بیت(ع)، مبتنی بر تبیین و اثبات مقدماتی است[۲۱].
اهل بیت(ع) مصداق قطعی آیه
- برای اثبات اینکه مصداق منحصر و یا مصداق بارز ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ علی(ع) است، نخستین مقدمه لازم و ضروری است؛ چه اینکه اگر از حیث مصداقی دلیلی بر این امر وجود نداشته باشد، حتی اگر آیه مفید شأنی تکوینی باشد، این امر درباره اهل بیت(ع) مصداق نمییابد. درباره مصداق ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ سه قول نقل شده است[۲۲]:
- قول کسانی که بر پایه برخی شواهد معتقدند مراد از ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ خود خداوند است[۲۳].
- بر پایه این قول که در میان اهل تسنن مشهورتر از اقوال دیگر است، مقصود از ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ را مؤمنان مسیحی و یهودی از قبیل عبدالله سلام و سلمان فارسی است[۲۴].
- این قول که از آن شیعه امامیه است، امام علی بن ابیطالب(ع) و پس از آن ائمه(ع) را مصداق این آیه میداند [۲۵]. تفاسیر شیعی دو قول نخست را به تفصیل نقد کرده و آنها را ناسازگار با ظاهر آیه، مکی بودن سوره و دیگر شواهد برشمردهاند [۲۶]. با توجه به مشهور بودن این مطالب در میان مخاطبان نیازی به تکرار آنها در این مجال نیست و لذا مصداق بودن امیرالمؤمنین(ع) در این آیه را امری اثبات شده میدانیم[۲۷].
رویکرد تعیینی و تفضیلی در مصداق شناسی آیه
- روایاتی را که در آنها اهل بیت(ع) مصداق آیه معرفی شدهاند، به واسطه تفاوت رویکرد میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد[۲۸]:
- رویکرد تعیینی: در این دسته از روایات صرفاً مصداقشناسی شده و توضیح مؤثری نیامده است. در این روایات گاه به شخص امیرالمؤمنین(ع) و گاه به مجموع ائمه(ع) اشاره شده است. برای نمونه امام باقر(ع) در حدیثی جدشان امیرالمؤمنین(ع) را مصداق آیه برشمردهاند: « قَالَ هُوَ عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِب(ع)» [۲۹] و در فرمایش دیگری مصادیق آیه را تعمیم داده و کل ائمه(ع) را مشمول آن دانستهاند: « قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌ(ع) أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي(ص)»[۳۰][۳۱].
- رویکرد تفضیلی: این روایات اغلب آیه آخر سوره رعد را در مقایسه با آیه ۴۰ سوره نمل بیان کردهاند. به دیگر سخن در مقام بیان افضلیتِ ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ بر من عنده علم من الکتاب بودهاند. طبق این آیه و در راستای اجابت تقاضای سلیمان مبنی بر احضار تخت بلقیس و پس از اعلام آمادگی عفریت جن، این بار از میان طایفه انس کسی اعلام آمادگی کرد که پیش از چشم بر هم زدنی تخت مورد نظر را حاضر میکرد. طبق روایات این فرد، شخصی غیر از خود سلیمان، و نامش آصف بن برخیا بوده است [۳۲][۳۳].
- در این آیه منشأ قدرت مشخص است و خداوند آن را علم فی الجمله به الکتاب معرفی میکند؛ به گونهای که دارنده آن میتواند به جای شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جابه جا کند. در این آیه، آصف بن برخیا فعل را به خودش مستند کرد و مهمتر آنکه فعل ادعایی محقق شد؛ به گونهای که سلیمان آن تخت را دید ﴿﴿ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ﴾﴾ [۳۴] و شکرگزاری کرد ﴿﴿ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ﴾﴾ [۳۵]. عبارت ﴿﴿ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي﴾﴾ خود گواه این است که در عین انتساب حقیقی و غیرمجازی فعل به فاعل، این قدرت استقلالی نبوده و به تبع اراده و فضل خدا شکل گرفته و لذا هیچ منافاتی با توحید افعالی ندارد[۳۶].
- در مقایسه این دو آیه در نگاه نخست، به نظر میرسد که این افضلیت بیشتر از حیث علمی مدنظر بوده است تا فعلی؛ یعنی در جهت اثبات افضلیت امامان(ع) اعلمیت آنها برجسته و کانون توجه بوده است تا اقدر بودن آنها در تصرف تکوینی. از همین رو در بیان مصداق ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ تصریح کردهاند که « قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ (ع) إِنَّهُ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) » [۳۷]. همچنین در برخی روایات در میان قلمروهای مختلف دانش، علم غیب ائمه(ع) به طور خاص کانون توجه قرار گرفته است. در روایتی سلیمان بن سدیر نقل میکند که امام صادق(ع) در مجلسی عمومی فرمودند: تعجب است از قومی که فکر میکنند ما علم غیب میدانیم و حال آن که علم غیب را تنها خدا میداند. من قصد تنبیه کنیزم را کردهام اما نمیدانم کجاست و در کدام یک از اتاقهای منزل مخفی شده است. سلیمان میگوید پس از اینکه حضرت از مجلس عمومی خارج، و وارد خانه شدند، به حضرت عرضه داشتم که ما میدانیم که شما علم کثیر میدانید... حضرت فرمودند: ای سلیمان! آیا قرآن میخوانی؟ عرض کردم: آری، قرائت میکنم. فرمودند: آیا در میان آیاتی که قرائت کردهای آیه ﴿﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾﴾ [۳۸]را هم خواندهای؟. گفتم: آری خواندهام. فرمودند: آیا میدانی آن مرد که بود و بهره او از علم الکتاب چقدر بود؟. حضرت ادامه دادند که مقدار علم او از علم الکتاب به اندازه قطرهای از در دریای اخضر بوده است. گفتم: چه بسیار کم است این اندازه؟ فرمودند: چه بسیار است که خدای عزوجل او را منسوب به آن علمی کرده است که من به تو خبر میدهم؛ ای سدیر آیا در آنچه از قرآن خواندی این آیه را خواندی: ﴿﴿ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ [۳۹] گفتم: آن را خواندهام. فرمودند: کسی که همه علم الکتاب را دارد با فهمتر است یا کسی که جزئی از آن را دارد؟. گفتم: آنکه علم همه کتاب را دارد با فهمتر است. آن گاه با دست خود اشاره به سینه خود کردند و فرمودند: به خدا علم کتاب نزد ماست، به خدا همهاش نزد ماست [۴۰][۴۱].
علیت معرفت به علم الکتاب در تصرف تکوینی
- مقدمه ضروری دیگر آن است که اثبات کنیم تصرف تکوینی حاصل علم به کتاب است. در این میان توجه به روایاتی که با رویکرد تفضیلی و مقایسه آیه ﴿﴿ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ با آیه ۴۰ سوره نمل من عنده علم من الکتاب صادر شدهاند، بسیار راه گشاست. بر این اساس مصاحب حضرت سلیمان(ع) بهرهمندی فی الجمله از ﴿﴿ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ داشت و به واسطه آن، قدرت بر تصرف تکوینی پیدا کرد. پس به طریق اولی امام علی(ع) و دیگر اهل بیت(ع) که مصداقیت آنها پیشتر ثابت شد و بالجمله از ﴿﴿ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ بهرهمندند دارای وساطت فاعلی هستند. این حیث اگرچه مراد ما در این قسمت است، خود نیاز به اثبات دو پیش فرض دیگر دارد و آن اینکه اولاً مصاحب حضرت سلیمان(ع) به سبب دارا بودن ﴿﴿ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ قدرت تصرف یافته باشد و نه چیز دیگر؛ ثانیاً مراد از کتاب در هر دو جمله ﴿﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ و ﴿﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ یکسان باشد؛ چه اینکه لفظ کتاب در خود قرآن دارای مصادیق متعددی است و هیچ بعدی ندارد که در این دو آیه به دو معنای متفاوت به کار رفته باشد[۴۲].
- درباره نکته نخست باید گفت ازآنجاکه تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است، لذا میتوان قدرت مصاحب حضرت سلمیان(ع) را مستند به دارا بودن علم به کتاب دانست. یادآوری این نکته ادبی ازاین رو، رواست که برخی مانند برقعی تشکیک کردهاند که این وصف صرفاً برای تفکیک انس از عفریت من الجن است که در آیه قبلش بدان اشاره شده است. به دیگر سخن، خداوند با این وصف میخواسته صرفاً بگوید نفر دوم نه جن، بلکه انسان بوده است [۴۳]. در توضیح این اصطلاح باید گفت: اگر کسی بگوید به احمد احترام بگذار، جای این پرسش وجود دارد که چرا احترام کنم؟ اما اگر بگوید: به عالم احترام بگذار، دیگر جایی برای چرا باقی نمیماند؛ زیرا معنای این جمله آن است که او را به سبب علمش محترم بدار[۴۴].
- بنابراین معنای تعلیق حکم بر وصف این است که این حکم، با در نظر گرفتن وصف مزبور در کلام صادر شده است و به وجود آن بستگی دارد که اگر آن وصف زایل شود، حکم موردنظر نیز رفع خواهد شد. درباره پیش فرض دوم و اثبات اینکه منظور از کتاب در هر دو آیه ﴿﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ ﴾﴾ و ﴿﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾﴾ مشترک و همسان است، باید نخست استعمالات این کلمه را در مصحف شریف رصد کنیم. کلمه کتاب در خود قرآن کریم کاربردهای گوناگونی دارد[۴۵]:
- الف) مجموعهای که مشتمل بر قوانین و مقررات وحیانی باشد. این مجموعهها را انبیای اولوالعزم و انبیای صاحب شریعت اعم از نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد(ص) عرضه کردهاند: ﴿﴿ كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ ﴾﴾ [۴۶][۴۷].
- ب) جایگاه ثبت عقاید، اخلاق و اعمال انسانها: از مجموع آیات قرآن کریم استفاده میشود که این کتاب بر سه قسم است:
- کتاب شخصی افراد ﴿﴿ وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا ﴾﴾ [۴۸][۴۹].
- کتابی که کارنامه هر امت را جداگانه ثبت کرده است: ﴿﴿ كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾﴾ [۵۰][۵۱].
- کارنامه همه مخلوقات:﴿﴿ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا﴾﴾ [۵۲]. همین کتاب است که گاهی به کتاب ابرار و کتاب فجار تقسیم میشود﴿﴿ كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ﴾﴾ [۵۳] و ﴿﴿ كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ﴾﴾ [۵۴]. صاحب المیزان تصریح میکند که ظاهر عبارت هذا الکتاب نشان میدهد که مراد، یک کتاب است که حساب تمام مخلوقات در آن مکتوب است [۵۵][۵۶].
- ج) حقیقتی که تفصیل نظام هستی با همه جزئیاتش در آن ثبت است. خداوند پس از بیان علم خویش به همه ذرات وجود از حقیقتی گسترده به نام کتاب مبین خبر میدهد: ﴿﴿ وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾﴾ [۵۷]، برخی از مفسران مراد از کتاب مبین در این آیه را همان لوح محفوظ دانستهاند [۵۸][۵۹].
- د) دست نوشتههای بشری مانند قباله ازدواج و تجارت و نامه:﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ ﴾﴾ [۶۰]؛ ﴿﴿ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴾﴾ [۶۱][۶۲].
- با توجه به مقام اهل بیت(ع) میتوان گفت که هر چهار معنا درباره اهل بیت(ع) مصداق دارد[۶۳]:
- معنای اول: آگاهی اهل بیت(ع) بر کتاب تدوین قرآن و دیگر کتب آسمانی از اعتقادات تردیدناپذیر است و بلکه طبق حدیث ثقلین؛ اتحاد با قرآن به اثبات رسیده است[۶۴][۶۵]
- معنای دوم: آگاهی ائمه(ع) بر صحیفه اعمال بندگان نیز جزو اعتقادات امامیه است؛ به گونهای که آنان در دنیا اعمال بندگان را میبینند و در محکمه عدل الهی شهادت میدهند. برای نمونه امام صادق(ع) در تفسیر آیه ﴿﴿ وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾﴾ [۶۶] فرمودند مراد از مؤمنون ائمه(ع) هستند که اعمال بندگان تا روز قیامت هر روز بر آنها عرضه میشود [۶۷][۶۸]
- معنای سوم: آگاهی آنان بر کتاب علم الهی در حدی که خدا اجازه دهد از اعتقادات خلل ناپذیر و مناقشه ناپذیر امامیه است و این همان است که از آن به علم غیب تفسیر میشود. در روایتی پیامبر اکرم(ص) مصداق ﴿﴿مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾﴾ در آیه ﴿﴿ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾﴾ [۶۹] [۷۰] معرفی و در احادیث دیگر ائمه(ع) اطهار میراث دار علم پیامبر(ص) معرفی شدهاند[۷۱] که طبیعتاً شامل این نوع علم نیز میشود[۷۲]
- معنای چهارم: دست نوشتههای بشری داخل در قسم دوم صحیفه اعمال بندگان هستند؛ چرا که همه اعمال انسان اعم از نوشتار و گفتار، جزو اعمال آدمیبه شمار میآیند و مشهود ائمهاند[۷۳][۷۴]
- در میان معانی یادشده میتوان گفت معنای سوم از کتاب در حقیقتی تکوینی به کار رفته است. توضیح آنکه کتاب مبین از قبیل کاغذ و لوح نیست؛ زیرا اوراق مادى، هر قدر هم که بزرگ باشند، گنجایش آن را ندارند که حتى تاریخ ازلى خودشان، درآنها نوشته شود تا چه رسد به اینکه تاریخ ازلى و ابدى موجودى دیگر، و بالاتر از آن، تاریخ ازلى و ابدى همه موجودات و کل رطب و یابس در آنها ضبط شود. از این جهت مىتوان حدس زد که مراد از کتاب مبین، مرتبه واقعى اشیا و تحقق خارجى آنها باشد که پذیرای هیچگونه تغییری نیست بر خلاف لوح محو و اثبات. با توجه به رویکرد تفضیلی در بهرهمندی از علم الکتاب، جای این پرسش وجود دارد که مصاحب حضرت سلیمان(ع) به کدام یک از مصادیق چهارگانه الکتاب علم اجمالی داشت تا در مرحله بعد طبق روایات اهل بیت(ع) را عالم به کل آن بدانیم[۷۵].
- اگرچه در بدو امر امکان علم فی جمله به کتاب به هر چهار معنا برای مصاحب حضرت سلیمان(ع) وجود دارد، باید توجه داشت اولاً کلمه کتاب در معانی سهگانه غیر تکوینی صرفاً شامل نامه اعمال فرد و انسانها و یا امور اعتباری است و همه موجودات را دربر نمیگیرد. این در حالی است که عمل خارقالعاده مورد بحث در حیطه غیر انسانی نیز انجام گرفت؛ یعنی تخت بلقیس احضار شد. به دیگر سخن، بین احضار تخت سلیمان و دانستن نامه اعمال فرد یا افرادی از انسانها ارتباط روشن و قابل فهمیوجود ندارد. به بیانی روشنتر با توجه به بحث ادبی آیه و مشعر به علیت بودن وصف علم الکتاب، معلوم علم به احوال انسانی هیچ ارتباطی به امر واقع شده تصرف تکوینی در غیر انسان ندارد[۷۶].
- ممکن است این پرسش مطرح شود که خداوند در مقام تکریم این علم خاص، یعنی علم به نامه اعمال و یا کتب آسمانی، عالم به آن را مشرف به این فضیلت کرده است؛ اگرچه ارتباط واضحی میان این معلوم و عمل وجود نداشته باشد. در پاسخ میگوییم: اگرچه اصل این سخن ممکن به نظر میرسد، آیا بالوجدان میتوان پذیرفت که صرف علم به کتاب آسمانی علت این خرق عادت است؟ پذیرش این امر مستلزم آن است که هر کسی ولو علم اجمالی به یک کتاب آسمانی داشته باشد و مثلاً آن را حفظ باشد و یا اینکه از اسناد بشری مانند قباله ملکیت و ازدواج آگاه باشد، بتواند این خرق عادت را انجام دهد؛ حال آنکه چنین نیست. با توضیح پیش گفته میتوان گفت که مراد از علم الکتاب در کلام مصاحب حضرت سلیمان(ع)، آگاهی فی الجمله از لوح محفوظ و کتاب تدوین است[۷۷]
- حال آیا مراد از علم الکتاب در واپسین آیه سوره رعد هم لزوماً همین معناست؟ با توجه به اینکه علم به کتاب به هر چهار معنا برای اهل بیت(ع) ممکن و صادق بوده، دلالت این عبارت بر امکان علم اهل بیت(ع) به لوح محفوظ از آیه فهمیده میشود؛ لکن تعین و انحصار آن تنها از طریق روایات دانسته میشود؛ روایاتی که این آیه را با آیه داستان حضرت سلیمان(ع) مقایسه کرده و هر دو را از یک سنخ دانسته اند. بر پایه این نتیجهگیری، باید گفت که علم به لوح محفوظ، مفهوم تشکیکی است که هر مخلوقی بر اساس مقدار علم به آن قدرت تصرف تکوینی پیدا خواهد کرد. همچنین از آنجا که همه تفاصیل موجودات در کتاب مبین ضبط است [۷۸] قرآن کریم نیز به سبب اینکه آیه و تنزل همان کتاب مبین است، موصوف به وصف ﴿﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾ شده است: ﴿﴿ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾ [۷۹][۸۰]
- همچنین درباره آن میخوانیم ﴿﴿ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ﴾﴾ [۸۱]. بنابراین اگر کسی به حقیقت قرآن دست یابد، در حقیقت مجهولی برای او باقی نخواهد ماند. اگرچه ممکن است کلمه شیء در این دو آیه، نه به عموم اشیا، بلکه به آموزهها و نکات مرتبط با هدایت قرآنی تفسیر شود [۸۲]، میتوان با استناد به روایات این آیات را مطابق ظاهرشان تفسیر کرد. برای نمونه امام صادق(ع) با استناد به آیه ﴿﴿ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾ فرمودند من به آنچه در آسمانها و زمین است و به آنچه در بهشت و جحیم است و به ما کان و ما یکونی علم دارم [۸۳]. به دیگر سخن میتوان گفت مراد از کتاب، حقیقت کتاب آسمانی قرآن نیز میتواند باشد که به نوعی بازگشت به همان لوح محفوظ دارد: ﴿﴿ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾﴾ [۸۴][۸۵]
- بر همین اساس علم به قرآن میتواند مستلزم قدرت بر تصرف تکوینی باشد. بر اساس روایتی از امام کاظم(ع) این تلازم در آیه ﴿﴿ وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى﴾﴾ [۸۶] به تصویر کشیده شده است. به نظر برخی مفسران این آیه در پاسخ جمعی از مشرکان مکه نازل شده است که قدرت پیامبر اسلام(ص) در انجام خوارق عادت طبیعی را انکار میکردند و با یادآوری معجزات دیگر پیامبران از او میخواستند که حضرت هم آنها را انجام بدهد. مشرکان به پیامبر گفتند که اگر دوست دارى از تو پیروى کنیم کوههای مکه را به عقب ران تا زمین ما گستردهتر شود. همچنین زمین را بشکاف و چشمههایی برای ما به وجود آور تا به زراعت مشغول شویم[۸۷]
- آنان با مقایسه پیامبر اسلام(ص) و حضرت سلیمان(ع) گفتند تو ادعا میکنی که کمتر از حضرت سلیمان(ع) نیستی؛ درحالی که خداوند کوهها را مسخر او کرده بود و تو نیز باید چنین قدرتی را به ما اثبات کنی. همچنین گفتند اگر در ادعای خود صادقی و خود را کمتر از سلیمان نمیدانی، باد را به خدمت ما درآور تا به وسیله آن به مناطق دوردست برویم و مایحتاج خود را تهیه کنیم و در کمترین زمان ممکن بازگردیم. آنان به علاوه گفتند اگر از عیسی کمتر نیستی، جد خویش "قصی" و یا مردگان دیگر را زنده کن تا از آنان درباره حقانیت رسالتت پرسش کنیم. در این هنگام آیه مورد بحث نازل شد و به آنها گوشزد کرد که همه آنچه را مىگویید از سر لجاجت است نه براى ایمان آوردن، وگرنه به اندازه کافی معجزه ارائه شده است [۸۸][۸۹]
- درباره اینکه پاسخ محذوف لو در این آیه شریفه چیست، میان مفسران اختلاف است. اگرچه گروهی از مفسران این آیه را تأکیدی بر عظمت مشیت و اراده الهی، و پاسخ محذوف را الا ان یشاء الله میدانند، گروهی دیگر معتقدند که پاسخ لو، کان هذا القرآن است. و مقصود بیان عظمت شأن قرآن است [۹۰] به دیگر سخن آیه در پی این نکته است که قرآن در قدرت بیان و نفوذ کلام نهایت درجه را دارد، و این از جهالت کفار است که از قرآن اعراض میکنند و پیشنهاد معجزه دیگرى مىدهند. چه معجزهاى بالاتر از این قرآن که در رفعت قدر و عظمت به حدى است که میتوان کوهها را از جاى بکند یا زمین را پاره پاره کند و یا مردگان را به زبان آورد. بنا بر این معنا، آیه شریفه عبارت اخرای آیه ﴿﴿ لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾﴾ [۹۱] خواهد بود[۹۲].
- طبق حدیثی از امام کاظم(ع) هر تصرف تکوینیای که انجام میشود بسته به مقدار بهره آدمیاز حقیقت قرآن است که در این میان پیامبر خاتم به سبب اینکه بیشترین دارایی را از این حقیقت دارد، افضلِ انبیای گذشته بر تصرف تکوینی است و قدرت بیشتری در وساطت فاعلی دارد. امام کاظم(ع) تصریح میکنند که پیامبر اسلام(ص) میراثدار همه انبیای پیشین است و بیش از آنان علم و آگاهی دارد. راوی، معجزات مهم انبیای گذشته مانند احیای اموات توسط حضرت عیسی(ع) و سخن گفتن حضرت سلیمان(ع) با پرندگان را یادآوری میکند. حضرت ضمن تصدیق این خوارق عادت تصریح میکنند که پیامبر اسلام(ص) همه این منزلتها را داراست. حضرت ادامه میدهند: حضرت سلیمان(ع) به هنگام غیبت هدهد در پی یافتن او بر آمد و گفت: ﴿﴿ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ﴾﴾ [۹۳]. علت غضب حضرت سلیمان(ع) این بود که این پرنده حضرتش را به مناطق دارای آب راهنمایی میکرد و این نشان میدهد با اینکه بادها و مورچگان و انس و جن و شیاطین مطیع حضرت سلیمان بودند، این پیامبر خدا در این زمینه محتاج هدهد بود. این در حالی است که قرآن کریم میفرماید: ﴿﴿ وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى﴾﴾ [۹۴]. همانا ما هستیم که قرآن با این خصوصیات را به ارث بردهایم؛ قرآنی که با آن میتوان کوهها را رام کرد؛ مسافتها را پیمود اموات را زنده کرد [۹۵][۹۶].
- از فرمایش امام کاظم(ع) استفاده مىشود که با علم به حقیقت این کتاب میتوان در طبیعت تصرف کرد؛ به گونهای که کوهها را رام کرد، مردگان را زنده ساخت و طی الاض کرد. همچنین عبدالله بن ولید میگوید که امام صادق(ع) از من پرسیدند که نظر شیعه درباره نسبت میان حضرت موسی و حضرت عیسی با امیرالمؤمنین(ع) چیست؟ عرضه داشتم که برخی شیعیان معتقدند که حضرت موسی و حضرت عیسی افضل از امیرالمؤمنین(ع) هستند. حضرت فرمودند: آیا با اینکه معتقدند که علی(ع) علم پیامبر(ص) را دارد چنین نظری دارند؟ گفتم: آری، شیعیان علم علی(ع) را همانند علم پیامبر(ص) میدانند، ولی با این وجود کسی را بر پیامبران اولوالعزم مقدم نمیکنند. حضرت فرمودند: با استفاده از قرآن با آنان محاجه کن. گفتم: کجای قرآن؟ حضرت فرمودند: با این آیه قرآن که خداوند درباره حضرت موسی(ع) میفرماید: ﴿﴿ وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ﴾﴾ [۹۷] و حال آنکه میدانیم خداوند سبحان همه چیز را برای موسی بیان نکرد؛ همچنان که درباره عیسی نیز چنین بود و لذا درباره او فرمود: ﴿﴿ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ ﴾﴾ [۹۸]. این در حالی است که قرآن کریم درباره پیامبر خاتم(ص) میفرماید: ﴿﴿ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا ﴾﴾ [۹۹] و ﴿﴿ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾﴾ [۱۰۰] [۱۰۱][۱۰۲].
- بر اساس این روایت از یک سو کاربرد حرف جاره من و نیز کلمه بعض که مفید معنای تبعیض است، میرساند که تنها مقداری از حقیقت اشیا و بواطن عالم به دو پیامبر خدا "موسی کلیم الله و عیسی روح الله" اعطا شده است؛ از سوی دیگر خوارق عاداتی قطعی از این دو پیامبر خدا در قرآن کریم به ثبت رسیده است؛ به گونهای که دست کم نه معجزه به حضرت موسی(ع) و معجزاتی مانند احیای اموات و ابرای اکمه و ابرص به حضرت عیسی نسبت داده شده است. لازمه همنشینی این دو مقدمه آن است که اولاً خرق عادت انبیا مانند احیای اموات که توسط حضرت عیسی(ع) انجام شد، به سبب علم به او به اشیا بوده است؛ ثانیاً وقتی کسی فراتر از بعض به حقیقت کل اشیا عالم است، به طریق اولی قادر بر انجام خوارق عادت است. مرحوم محمد تقی مجلسی در این زمینه تأکید میکند: بنا بر روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ولایت ایشان گسترده تر از ولایت تکوینی انبیا و اولیای گذشته است. به عبارت دیگر هر قدرتی که پیامبران گذشته دارند، ایشان بیشتر از آن را دارند و این بدان دلیل است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) عالمتر از پیامبران گذشتهاند[۱۰۳][۱۰۴].
ارتباط علم به اسم اعظم و علم به الکتاب
- به نظر میرسد از این حقیقت گسترده و ذو مراتب که در هر مرتبهای بهره مندانی از آن وجود دارد که با دست یازیدن به آن صاحب قدرت تصرف تکوینی میشوند، با عناوین دیگری نیز یاد شده است؛ به گونهای که در برخی روایات با تعبیر اسم اعظم بدان اشاره شده است. بر اساس روایات اسم اعظم الهی دارای ۷۳ حرف است که یکی از آنها مختص به خداست و در روایات با عنوان اسم مستأثر از آن یاد شده است. ائمه به جز اسم مستأثر به دیگر اسمای اعظم الهی علم دارند. در روایتی امام باقر(ع) با تصریح به مطلب پیش گفته معتقدند که آصف بن برخیا تنها به یکی از اسمای الهی آگاه بود و با دانستن یک حرف توانست زمین میان خود و تخت بلقیس را شکافته، در هم فرو برد و تخت را با دست خود بگیرد و سپس زمین را به حالت پیشین بازگرداند. سپس حضرت میفرمایند ما اهل بیت از همه ۷۲ اسم اعظم و غیر مستأثر الهی آگاهیم[۱۰۵][۱۰۶].
- همچنین بر اساس روایات تفاوت ائمه با پیامبران در علم به این اسمای موجب درجه بندی در قدرت تکوینی شده است و به همین سبب است که اهل بیت بر همه معجزات انبیای پیشین قادر بودهاند. لذا حضرت عیسی(ع) عالم به دو حرف، حضرت موسی(ع) عالم به چهار حرف، حضرت ابراهیم(ع) عالم به هشت حرف، حضرت نوح(ع) عالم به پانزده حرف و حضرت آدم(ع) عالم به ۲۵ حرف معرفی شدهاند. این در حالی است که پیامبر خاتم(ص) و اهل بیت(ع) او از ۷۲ اسم آگاهاند[۱۰۷][۱۰۸].
- علم حضرت عیسی(ع) به دو حرف به تنهایی موجب شد که او قادر بر احیای اموات و شفای امراض باشد. پس به طریق اولی کسانی که علم بیشتری دارند از قدرت تکوینی والاتری نیز برخودارند [۱۰۹]. در برخی احادیث دیگر به بیانی متفاوت بر نکته پیش گفته تأکید شده است و میتوان این نتیجه را به دست آورد که اسمای اعظم نه لفظ صرف، بلکه حقایقی هستند که در صفات و فضایل وجودی مانند علم و عبادت جلوه گری میکنند و کسی که به این اسما احاطه دارد، همه این فضایل را داراست. از این رو پیامبر(ص) فرمود: کسی که میخواهد علم آدم، سلم نوح، حلم ابراهیم، زیرکی موسی و زهد داوود را بنگرد به علی بن ابی طالب نظر کند [۱۱۰][۱۱۱].
- بر پایه روایات پیش گفته اولاً معجزات و خوارق عادات انبیا معلول ذخیره و سرمایه آنان از اسم اعظم دانسته شده و ثانیاً افضلیت پیامبر خاتم(ص) بر دیگر انبیای الهی به دارایی عظیم حضرتش از این منبع مستند گشته است؛ به گونهای که از میان ۷۳ حرف، پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت او از قسمت اعظم آن، یعنی ۷۲ حرف آگاهاند. گرچه درباره حقیقت اسم اعظم اقوالی چند وجود دارد، میتوان آنها را در یک تقسیم کلی بر دو دسته دانی و عالی دانست. مرادمان از تفاسیر دانی تفاسیر و اقوالی هستند که اسم اعظم الهی را اسمی لفظی میدانند که همانند دیگر الفاظ به کار برده میشود. این نظریه عرفی راز تأثیرگذاری اسم اعظم را ترکیب نامتعارف حروف آن مانند حروف مقطعه قرآن میداند که این غیرعادی بودن موجب پدیدار شدن اثاری غیر عادی میشود [۱۱۲]؛ این در حالی است که طبق قاعده علیت باید میان علت و معلول سنخیت وجود داشته باشد و رابطه الفاظ و معانی آنها صرفاً رابطهای اعتباری و قراردادی است[۱۱۳].
- از این روی باید گفت اسم اعظم مقامی است که شخص با دست یا زیدن به آن قدرت تصرف در هستی را مییابد. درست به همین سبب است که اسم اعظم گاهی بر اسمای تکوینی خداوند اطلاق میشود که در این مقام میتوان از روایات و ادعیه اهل بیت هم مدد گرفت و بدانها استشهاد کرد. در روایات سخن از اسمیاست که ارکان هرچیزی را فرا گرفته و « بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِ شَيْء» [۱۱۴] و با آن عرش آفریده شده است «و باسمک التی خلقت به عرشک »[۱۱۵] و یا رشته کوهها افراشته و یا بهشت و دوزخ آفریده شده است «اسئلک باسمک الذی خلقت به رضوان» [۱۱۶][۱۱۷].
- روشن است که در آفرینش زمین و کوهها سخن از لفظ عربی و غیر آن نیست. بر این اساس اسم اعظم نه یک لفظ و مفهوم، بلکه مقامیاست که شخص با وصول به آن حتی اگر لفظی هم به کار نبرد، به صرف اراده میتواند در عالم تصرف تکوینی کند. طبق این نگاه، اسم اعظم حقیقتی است که از دیگر حقایق، عظیمتر است. وقتی منظور از اسم اعظم نه صرف لفظ بلکه یک واقعیت و حقیقت باشد، طبیعتاً بحث مظهریت هم مطرح میشود؛ یعنی با توجه به ذومراتب بودن این مقامات، هر انسانی ولو غیر معصوم با سعه وجودی خویش میتواند به برخی از آنها دست یابد. با توجه به خواص اسم اعظم الهی و اینکه انسان کامل مصداق اسم اعظم است میتوان نتیجه گرفت که محدوده فعالیت انسان کامل به سبب دانستن و متخلق شدن به اسم اعظم از دیگر موجودات بیشتر است و بدین سبب است که ولایت او عمومیت دارد و همه موجودات را دربرمیگیرد[۱۱۸].
- برخی مانند قاضی سعید قمی معتقدند که پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) حتی به اسم مستأثر خدا نیز رسیدهاند و آن حضرت در شب معراج به همه مراتب وجودی که تفصیل ظهور این اسم است واصل شده است؛ چنان که فرمود: برایم با خدا وقتی است که هیچ ملک مقرب یا پیامبری با من نیست [۱۱۹]. کوتاه سخن اینکه تعبیر اسم اعظم در ذیل این آیات اشاره به حقیقت معنای کتاب و لوح محفوظ الهی است که هر کس به اندازه وجود سعی خویش به آن دست مییابد و قدرت تصرف تکوینی پیدا میکند[۱۲۰].
ارتباط دو مفهوم علم و قدرت
- ارتباط علم به کتاب و قدرت بر تصرف، از چه سنخی است؟ شکی نیست که تقدم دانایی بر توانایی یک اصل پذیرفته شده عرفی و عقلایی است؛ اما این پرسش بسیار مهم است که علمی که در مفهوم علم الکتاب از آن سخن به میان میآید مفهوم انفعالی و از سنخ علم عادی است و یا مفهومی فعلی و از سنخ علم الهی؟ ظاهر آیات قرآنی و روایات معصومین نشان از آن دارد که علم الکتاب نوعی دانستن است که نه صرفاً مقدمه قدرت، بلکه عین توانستن است؛ حال آنکه در حالت مادی، عالم بودن اگرچه مقدمه لازم قدرت است، ملازم با آن و علت تامه توانایی نیست و تفکیک میان قدرت و اراده به وضوح مشاهده میشود. به دیگر سخن، سنخ علم به کتاب با علوم متداول مادی متفاوت است[۱۲۱].
- توضیح آنکه در بحث صفات خداوند سبحان مطرح شده است که علم خداوند برخلاف علم ما بازتاب و تصویری حاصل از پدیدههای جهان نیست؛ بلکه علم او مبدأ و منشأ پدیدههای جهان است؛ یعنی علم ما تابع پدیدههاست و حال آنکه پیدایش پدیدههای عالم، تابع علم خداست. به دیگر سخن علم ما در حالت عادی به این صورت است که شیء معلومِ ما به وجود آمده و سپس ما به آن علم مییابیم "به واسطه تصویر ذهنی در علم حصولی و یا حضور عند المعلوم در علم حضوری"؛ درحالی که در علم الهی، پدیدههای عالماند که تابع علم خداوندند [۱۲۲][۱۲۳].
- با توجه به این واقعیت، یعنی خلق موجودات جهان بر اساس معلومات الهی، فاعلیت خداوند در قالب اصطلاح "فاعل بالعنایه" معرفی میشود که بر اساس آن علم خداوند به مخلوقات همانا قدرت خلق و ایجاد آنهاست [۱۲۴]. از سوی دیگر ازآنجا که امام از نظر درجه وجودی، نزدیکترین وجود عصر خود به حق تعالی است، علمش نیز مانند علم خداوند، با قدرت او متحد است [۱۲۵]. رابطه علم امام با حوادث جهان مانند رابطه احساس شاعر و نقاش با شعر و تابلوی نقاشی است؛ در حالی که رابطه علم ما با حوادث جهان مانند رابطه خواننده و تماشاگر با آن شعر و تابلوی نقاشی است. صدرالمتألهین در این زمینه میگوید: بدان که علم و قدرت در قلمرو نفس، جدا از یکدیگرند؛ ولی در عالم الهی و قلمرو عقل، علم عین قدرت و قدرت عین علم است؛ یعنی علم آنان عین ایجاد پدیدههاست؛ و چون انسان کامل شود و از جهان ماده رها گردد، علم و قدرت او هم، عین یکدیگر شده، فرمانش در ملک و ملکوت جریان یافته و همه مراتب بهشت و ملکوت آسمانها را در بر میگیرد[۱۲۶][۱۲۷].
تفکیک قدرت از الزام
- اگرچه مفهوم علم الکتاب شریفه، قدرت اهل بیت(ع) در تکوین را به اثبات میرساند، این به معنای مکلف بودن آنان به اعمال این قدرت نیست. ممکن است در برخی موارد شهادت اهل بیت(ع) به وسیله شمشیر یا سم و عدم واکنش آنان دلیلی بر عدم قدرت آنها اعلام شود؛ حال آنکه میان دو مقام قدرت و تکلیف تفاوت وجود دارد و صرف قدرت داشتن بر امری تکلیف آور نیست؛ چه اینکه ممکن است به سبب مصالحی مانند آزمودن مردم، امکان الگوگیری مردم از آنان و اتمام حجت، امام معصوم ملکف به استفاده از قدرت خویش نشود. بر طبق حدیثی یکی از خوارج با دیگری نزاع داشت. به امیرالمؤمنین(ع) مراجعه کردند و آن حضرت بر اساس حکم الهی، میان آنها داوری کرد. خارجی در اعتراض به آن حضرت گفت: عدالت نورزیدی! حضرت علی(ع) فرمودند: دور شو ای سگ!. ناگهان دیدند آن مرد خارجی به شکل سگ درآمد؛ لباسهایش به هوا پرید و همانند سگ دم میجنباند و اشک از چشمانش جاری شده است[۱۲۸].
- امیرالمؤمنین(ع) در حق وی رقت کرد و با دعا به درگاه الهی، او را به حالت انسانی برگرداند. ناگهان دیدند لباس وی به سوی او برگشت. آن گاه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: آصف که خداوند درباره او فرمود قال ﴿﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ ﴾﴾ وصی سلیمان بود. به نظر شما مقام سلیمان نزد خدا بالاتر است یا مقام پیامبر شما؟. در اینجا شخصی پرسید: با این همه قدرتی که شما دارید در جنگ با معاویه، چه نیازی به یاری انصار دارید؟ حضرت علی(ع) فرمودند: من تنها برای اتمام حجت آنها را به یاری میطلبم، وگرنه اگر اذن دعا به من داده شود و مجاز به استفاده از قدرت غیر عادی خودم باشم، بین اجابت دعای من و فرا رسیدن اجل معاویه، تأخیر نخواهد افتاد و بدون درنگ نابود خواهد شد [۱۲۹]. همچنین در این زمینه امام سجاد(ع) میفرمایند: قریش به پیغمبر اعتراض داشتند و میگفتند چگونه در یک شب از مکه به بیت المقدس میرود و بازمیگردد، کسى که نمىتواند از مکه تا مدینه را جز دوازده روز برود که موقع مهاجرت او چنین بود. اینها به امر خدا و اولیای خدا ناداناند. به راستى مقامات درک نشود جز با تسلیم در برابر امر خداوند و رضا به تدبیر او. اولیای خدا بر محنتها و ناگواریهایى صبر کنند که دیگران نتوانند و خدا در عوض همه مطالب آنها را بر آورد و در عین حال جز آنچه خدا خواهد نخواهند [۱۳۰][۱۳۱].
صاحب علم من الکتاب
- در اینکه آن فرد چه کسی بوده است، سخنان مختلفی نقل شده است. برخی او را از جنیان دانسته؛ برخی او را خود حضرت سلیمان(ع) و برخی حضرت خضر دانستهاند و...؛ اما مشهور آن است که آن فرد، جناب آصف بن برخیا، وصی و جانشین حضرت سلیمان(ع) بوده است.[۱۳۲] روایات ائمه(ع) اهل بیت(ع) نیز این قول را تأیید میکنند.[۱۳۳] اینک جای این پرسش است که علم الکتاب چه دانشی است که دانستن بخشی از آن: ﴿﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾﴾ چنین توانایی شگرفی را به جناب آصف داده بود؟[۱۳۴]
مراد از «الکتاب» در آیه ۴۰ سوره نمل
- دیدگاههای متعددی از سوی مفسران درباره دانش جناب آصف ابراز شده است[۱۳۵]:
- بعضی دانش او را آگاهی از اسم اعظم الهی دانستهاند و حتی مصادیقی برای اسم اعظم بیان کردهاند.[۱۳۶] در برخی روایات نیز بیان شده است که اسم اعظم هفتاد و سه حرف دارد. آصف تنها یک حرف از این ۷۳ حرف را میدانست و به وسیله آن توانست که تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن جابجا کند.[۱۳۷][۱۳۸].
- برخی دیگر از مفسران، کتاب را در آیه یاد شده، به کتابهای پیامبران الهی تفسیر کرده و علم الکتاب را آگاهی از کتابهای پیامبران دانستهاند.[۱۳۹][۱۴۰].
- احتمال دیگر آن است که مراد از علم الکتاب، علم به لوح محفوظ یا همان کتاب مبین باشد.[۱۴۱] در قرآن کریم بر این نکته تأکید شده است که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمیشود، مگر آن که در «کتاب مبین» ثبت شده است.[۱۴۲] در مواردی نیز قرآن از «کتاب مکنون»،[۱۴۳] «ام الکتاب»،[۱۴۴] «لوح محفوظ»[۱۴۵] و «امام مبین»[۱۴۶] سخن گفته که به نظر میرسد نامهای متعدد برای همان «کتاب مبین» است. این کتاب از دسترس انسانهای عادی خارج است و بنابر برخی تفاسیر تنها برخی از اولیای خداوند به تناسب جایگاه و منزلت خود میتوانند به آن دسترسی داشته و به علومی ویژه دست یابند که افراد عادی از آن بیبهرهاند.[۱۴۷] بنابر این تفسیر، مقصود آیه یاد شده از این که جناب آصف را دارای علم به بخشی از «الکتاب» معرفی کرده، آن است که او به بخشی از دانش «کتاب مبین» دست یافته بود[۱۴۸].
علم الکتاب در آیه ۴۳ سوره رعد
- قرآن کریم در آیهای دیگر از کسی یاد کرده که نزد او علم الکتاب است: ﴿﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾﴾ [۱۴۹] در این آیه کریمه خداوند متعال در مقابل سخنان کفار که نبوت پیامبر گرامی(ص) را انکار میکردند، به پیامبرش میفرماید: «به آنان بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند». بنابراین در این آیه «علم الکتاب» با شهادت بر نبوت پیامبر خدا(ص) گره خورده است. مطابق این آیه، فردی صاحب «علم الکتاب» معرفی شده است. وقتی این تعبیر را با تعبیر آیه سابق ﴿﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾﴾ مقایسه میکنیم، افزون بر شباهت موجود میان این دو آیه، متوجه این تفاوت میشویم که در آیه پیشین، جناب آصف به بخشی از «الکتاب» دست یافته بود؛ اما مطابق این آیه فردی به تمام کتاب «علم الکتاب» دست یافته است؛ زیرا اطلاق علم الکتاب، برخلاف مورد قبلی دلالت بر آن دارد که علم تمام کتاب نزد این فرد بوده است[۱۵۰].
- در تفسیر این آیه نیز همانند آیه پیشین، اختلاف است[۱۵۱]:
- برخی مقصود از «الکتاب» را در این آیه، تورات، انجیل یا دیگر کتابهای آسمانی دانستهاند. بنابراین تفسیر، علم الکتاب یعنی علم به کتابهای آسمانی گذشته. مطابق این تفسیر، شهادت علمای اهل کتاب علمای یهود و نصاری بر نبوت پیامبر اکرم(ص)، از شواهد راستی ادعای آن حضرت شمرده شده است؛ زیرا در کتابهای آسمانی مانند تورات و انجیل از آمدن پیامبر خاتم(ص) و ویژگیهای ایشان خبر داده شده بود؛ بنابراین تصدیق و تأیید علمای یهود و نصاری از دلایل درستی نبوت پیامبر اکرم(ص) شمرده میشود.[۱۵۲][۱۵۳].
- برخی گفتهاند، مراد از الکتاب، همان قرآن کریم است. بنابراین علم به «الکتاب» یعنی علم به حقایق و معارف قرآن. از آن جا که قرآن معجزه جاوید رسول خدا(ص) است؛ کسی که به حقایق آن آگاه باشد، شاهد و گواه بر درستی ادعای نبوت پیامبر اعظم(ص) خواهد بود.[۱۵۴][۱۵۵].
- برخی نیز آیه یاد شده را این گونه تفسیر کردهاند که مراد از الکتاب، همان لوح محفوظ یا کتاب مبین است.[۱۵۶] بنابر یکی از این تفسیرها، شهادت کسی که دارای علم الکتاب است، در کنار شهادت خداوند، در واقع تذکر و هشداری به کفار و اتمام حجت بر آنان است که متوجه باشند که اگر چه در این دنیا، بر اساس امور دنیوی و ظاهری میتوانند معجزات و دلایل روشن پیامبر اعظم(ص) را نپذیرند؛ اما بدانند که خداوند و فرد یا افرادی که بر لوح محفوظ و حقایق جهان، آگاهند، گواه راستی نبوت ایشان بوده و در قیامت علیه آنان شهادت خواهند داد. این گونه شهادتها، افزون بر هشدار به کفار، تأییدی برای پیامبر(ص) است تا از انکارهای آنان، ملول نشده و با دلی آرام به رسالت خود ادامه دهند.[۱۵۷][۱۵۸].
- با توجه به شباهت این آیه و آیه ۴۰ سوره مبارکه نمل، این احتمال تقویت میشود که مراد از «الکتاب» در دو آیه یاد شده، یک چیز باشد. در روایاتی نیز این دو آیه در سیاق واحدی تفسیر شدهاند. در این روایات، ضمن آن که شأن نزول آیه دوم، امیرالمؤمنین علی(ع) معرفی شده، علم ایشان، یعنی «علم الکتاب» با علم جناب آصف، یعنی «علم من الکتاب» مقایسه شده است.[۱۵۹][۱۶۰]
- صرف نظر از داوری در مورد دیدگاههای مطرح شده در مورد این دو آیه، میتوان چنین گفت که اگر مقصود از «علم الکتاب»، علم به لوح محفوظ باشد، با توجه به مقایسه دو آیه بین «علم الکتاب» و «علم من الکتاب»، علم الکتاب، علم به تمام لوح محفوظ خواهد بود که از آن میتوان جامعیت علوم صاحب آن را استنباط کرد[۱۶۱].
پرسشهای وابسته
- رابطه علمالکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا علمالکتاب علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم معصوم
منابع
- هاشمی، سید علی، قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (فصل اول)
- صالح، سید محمد حسن، ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت(ع)
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون سلیمان آن اورنگ را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخششهای پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او بلقیس، ملکه سرزمین سبا را برای من میآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟». سوره نمل آیه ۳۸.
- ↑ «یکی از قدرتمندترین جنّیان گفت: من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم». سوره نمل، آیه۳۹.
- ↑ «در این هنگام فردی که دانشی از کتاب نزد او بود گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد، و حضرت سلیمان(ع) در همان لحظه آن تخت را مقابل خود مشاهده کرد»، سوره نمل، آیه۴۰.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ مفسران نیز همین نکته را از این تعبیر قرآنی برداشت کردهاند. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۳؛ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۹؛ من هدى القرآن، ج۹، ص۱۹۳؛ تفسیر آسان، ج۱۵، ص۶۸؛ مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۵۵۷؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۶۷؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۹، ص۳۰۳ و...
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۳.
- ↑ امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان میآورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۲.
- ↑ کافران به درستی کتاب تو گواهی نمیدهند لیکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی میدهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی میدهند و خداوند، گواه، بس.؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۶.
- ↑ عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۲۰و ۲۲۱؛ بحرانی، ۱۳۷۴، ج۳، ص۲۷۲ـ۲۷۷.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۱۲؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۲۴۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۳.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۲۹، ح۶ و ص۲۵۷، ح۳.
- ↑ اربلی، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۱۲؛ حلی، ۱۹۸۲م، ص۱۸۹و۲۰۶.
- ↑ ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج۳۵، ص۳۸۶، باب انه صلوات الله علیه الشهید والشاهد والمشهود.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت]، [[معرفت کلامی (نشریه)|فصلنامه معرفت کلامی]، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۶، ص۴۶۲.
- ↑ طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۳۸۵.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۱۳، ح۴.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۲۹، ح۶.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۴.
- ↑ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۵.
- ↑ و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید ؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
- ↑ این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۵.
- ↑ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۴۳۲، ح۱۱؛ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۱۶، ح۱۷و۱۸.
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.
- ↑ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۱۳، ح۳؛ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۵.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۶.
- ↑ برقعی، بی تا، ص۹۰.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۶.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۶.
- ↑ مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند؛ سوره اسراء، آیه: ۱۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ هر گروهی به سوی کارنامهاش فرا خوانده میشود، امروز برابر با آنچه میکردهاید پاداش میبینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد ؛ سوره کهف، آیه: ۴۹.
- ↑ سوره مطففین، آیه: ۷.
- ↑ سوره مطففین، آیه: ۱۸.
- ↑ طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۲۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۴، ص ۴۸۲.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ ای مؤمنان! چون وامیتا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۲.
- ↑ (آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند؛ سوره نمل، آیه: ۲۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۴۲۷، ح۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۷.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵۶، ح۲.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۰، ح۴.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۸.
- ↑ جوادی آملی، ۱۳۸۸، ج۲، ص۱۸۵-۱۸۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۸.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۸.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۹.
- ↑ انعام: ۵۹؛ یونس:۶۱؛ هود: ۶؛ نمل: ۷۵؛ حدید: ۲۲؛ سبا: ۳.
- ↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۹.
- ↑ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۱، ص۳۶۱و۳۶۲.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۱، ح۲.
- ↑ که این قرآنی ارجمند است، در نوشتهای فرو پوشیده، که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۷ - ۷۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۰۹.
- ↑ و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند؛ سوره رعد، آیه: ۳۱.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص۲۲۰.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۰.
- ↑ طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص ۳۵۹.
- ↑ اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند؛ سوره حشر، آیه: ۲۱.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۰.
- ↑ گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟ او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد؛ سوره نمل، آیه: ۲۰ - ۲۱.
- ↑ و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند؛ سوره رعد، آیه: ۳۱.
- ↑ کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۲۶، ح۷.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۱.
- ↑ و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۵.
- ↑ تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم؛ سوره زخرف، آیه: ۶۳.
- ↑ و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم؛ سوره نساء، آیه: ۴۱.
- ↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۲۷، ح۱؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۴۳۲ و۴۳۳، ح۱۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۱.
- ↑ مجلسی، ۱۳۹۵ق، ص۶۸.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۱۰.
- ↑ صفار،ج۱، ص۲۰۸، ح۱.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۲.
- ↑ (صفار، ج۱، ص۲۰۸، ح۲.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۲.
- ↑ (صفار، ج۱، ص۲۰۸، ح۳.
- ↑ صدوق، ج۱، ص۲۵و۲۶.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۲.
- ↑ محمدی گیلانی، ۱۳۷۶، ص۱۹.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۲.
- ↑ ابن طاووس، ۱۳۳۰ق، ص۵۴۲.
- ↑ طوسی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ کفعمی، ۱۴۱۸ق، ص۴۱۸.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۳.
- ↑ قاضی سعید قمی، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۳.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۴.
- ↑ یثربی، ۱۳۸۳، ص۲۸۶.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۴.
- ↑ صدرالمتألهین، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۶ و ص۱۷۶؛ ابن سینا، ۱۳۷۵، نمط ۷، فصل ۱۳ و ۱۴ و ۲۲.
- ↑ یثربی، ۱۳۸۳، ص۲۸۷.
- ↑ صدرالمتألهین، ۱۳۸۳، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۵.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۵.
- ↑ عروسی حویزی، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۹۱، ح۷۸.
- ↑ ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹، ج ۴، ص۱۴۷.
- ↑ ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، فصلنامه معرفت کلامی، سال پنجم، شماره ۲ ص ۱۱۵.
- ↑ ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۹؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۲۲، ص۲۰۱؛ من هدى القرآن، ج۹، ص۱۹۲؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۱۵، ص۴۶؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۲۰۴؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۱۹۸؛ تفسیر روح البیان، ج۶، ص۳۴۹.
- ↑ الأمالی للصدوق ص۵۶۴؛ وسائل الشیعة ج۲۷، ص۱۸۸؛ الاختصاص، ص۹۰ و ۹۳؛ ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص۲۳۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۸۷؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۹، ص۵۶۲.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۹؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۰۲؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۲۰۴؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۶۷؛ تفسیر روح البیان، ج۶، ص۳۴۹.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۳۰؛ بصائر الدرجات، ص۲۰۸ـ۲۱۰.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۳؛ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۹؛ تفسیر آسان،ج۱۵، ص۶۸؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۵، ص۲۳۷؛ تفسیر القرآن الکریم (شبر)، ص۳۶۵.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۳؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۹؛ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۹؛ تفسیر اثناعشری، ج۶، ص۴۰۷؛ تفسیر أحسن الحدیث، ج۷، ص۴۶۰.
- ↑ الأنعام:۵۹: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کتابٍ مُبینٍ» و ر.ک: یونس:۶۱؛ هود:۶؛ النمل:۱؛ النمل:۷۵؛ سبأ:۳.
- ↑ واقعه:۷۷ـ۷۹: «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کرِیمٌفىِ کتَابٍ مَّکنُونٍلَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».
- ↑ رعد:39: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ».
- ↑ بروج:۲۲: «فی لَوْحٍ مَحْفُوظ».
- ↑ یس:۱۲: « إِنَّا نَحْنُ نُحْی الْمَوْتى وَ نَکتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ».
- ↑ واقعه: ۷۷ـ۷۹: «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کرِیمٌ فىِ کتَابٍ مَّکنُونٍ لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۳۷.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۱۸؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۴۰۷؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۳۵؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۳۶؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۳، ص۱۹۴.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۸۴؛ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۵۳؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۵، ص۳۴۹؛ تفسیر أحسن الحدیث، ج۵، ص۲۵۹؛ کوثر، ج۵، ص۵۷۵.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ ر.ک: تفسیر اثنا عشری، ج۶، ص۴۰۷؛ مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۵۵؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۶۶؛ ماهیت و قلمرو علم الکتاب، معرفت، ش۱۸۷، ص۴۷.
- ↑ ر.ک: ماهیت و قلمرو علم الکتاب، معرفت، ش۱۸۷، ص۴۷.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ ر.ک: بصائر الدرجات، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)