جیش اسامه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
'''جیش اسامه''' سپاهی است که به فرماندهی "اسامة بن زید"، به دستور [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} در روزهای آخر عمر آن حضرت آمادۀ عزیمت به موته شد و خود [[پیامبر]] برای اسامه پرچم جهاد بست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، | '''جیش اسامه''' سپاهی است که به فرماندهی "اسامة بن زید"، به دستور [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} در روزهای آخر عمر آن حضرت آمادۀ عزیمت به موته شد و خود [[پیامبر]] برای اسامه پرچم جهاد بست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳.</ref> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*پیامبر به دلیل اهمیّت مسأله، اصرار فراوان داشت که سپاه اسامه کوچ کند و سران قریش را به غیر از [[بنی هاشم]] هم تشویق میفرمود تا به آن سپاه بپیوندند. با آنکه روزهای آخر عمر [[پیامبر]] و دوران کسالت او بود، امّا با تکرار جملۀ {{عربی|جهّزوا جیش اسامة}} و {{عربی|أنفذوا جیش اسامة}} و... میخواست که اصحاب به اردوگاهی که اسامه در آنجا استقرار یافته بروند و مدینه از مخالفان [[امام علی|علی]]{{ع}} در هنگام وفات آن حضرت خالی باشد. عدهای با دیدن وخامت حال [[پیامبر]]، برای فتنهانگیزی پس از فوت آن حضرت، از پیوستن به آن سپاه تعلّل ورزیدند و جوان بودن اسامه را بهانه ساختند. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ناراحت شد و تخلّفکنندگان از اجرای فرمان و پیوستن به اسامه را لعنت کرد: {{عربی|جهّزوا جیش اسامة، لعن اللّه من تخلّف عنه}}.<ref>النص و الأجتهاد، ص ۹۹</ref> بعضی هم به قرارگاه سپاه اسامه رفتند و دوباره به مدینه برگشتند. موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور [[پیامبر]]، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به سپاه اسامه، خطایی نابخشودنی است و نشان برنامهریزی قدرتطلبان برای به دست گرفتن حکومت و کنار زدن [[امام علی|علی]]{{ع}} به شمار میرود. مرحوم سیّد شرف الدین پس از نقل آن وقایع و سخن پیامبر مینویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از سپاه عقب ماندند و خود را در مدینه نگه داشتند، تا پایههای سیاست و حکومت خویش را تحکیم کنند و این کار را بر تعهّد نسبت به فرمان صریح [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "اجتهاد در برابر نصّ" بود. [[پیامبر]] میخواست عاصمۀ [[اسلام]] از وجود آنان خالی باشد و [[خلافت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] با آرامش و بدون مخالفت استقرار یابد و وقتی برگردند، ببینند که کار خلافت به نام [[امام علی|علی]]{{ع}} پایان گرفته تا زمینهای برای نزاع باقی نماند، ولی آنان متوجّه نیّت و تدبیر پیامبر شدند، هم به فرماندهی اسامه که جوانی ۱۷ ساله بود اعتراض کردند و هم در رفتن و پیوستن به او درنگ کردند، تا آنکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} درگذشت، آنگاه ماجرای [[سقیفه]] را پیش آوردند.<ref>النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، | *پیامبر به دلیل اهمیّت مسأله، اصرار فراوان داشت که سپاه اسامه کوچ کند و سران قریش را به غیر از [[بنی هاشم]] هم تشویق میفرمود تا به آن سپاه بپیوندند. با آنکه روزهای آخر عمر [[پیامبر]] و دوران کسالت او بود، امّا با تکرار جملۀ {{عربی|جهّزوا جیش اسامة}} و {{عربی|أنفذوا جیش اسامة}} و... میخواست که اصحاب به اردوگاهی که اسامه در آنجا استقرار یافته بروند و مدینه از مخالفان [[امام علی|علی]]{{ع}} در هنگام وفات آن حضرت خالی باشد. عدهای با دیدن وخامت حال [[پیامبر]]، برای فتنهانگیزی پس از فوت آن حضرت، از پیوستن به آن سپاه تعلّل ورزیدند و جوان بودن اسامه را بهانه ساختند. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ناراحت شد و تخلّفکنندگان از اجرای فرمان و پیوستن به اسامه را لعنت کرد: {{عربی|جهّزوا جیش اسامة، لعن اللّه من تخلّف عنه}}.<ref>النص و الأجتهاد، ص ۹۹</ref> بعضی هم به قرارگاه سپاه اسامه رفتند و دوباره به مدینه برگشتند. موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور [[پیامبر]]، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به سپاه اسامه، خطایی نابخشودنی است و نشان برنامهریزی قدرتطلبان برای به دست گرفتن حکومت و کنار زدن [[امام علی|علی]]{{ع}} به شمار میرود. مرحوم سیّد شرف الدین پس از نقل آن وقایع و سخن پیامبر مینویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از سپاه عقب ماندند و خود را در مدینه نگه داشتند، تا پایههای سیاست و حکومت خویش را تحکیم کنند و این کار را بر تعهّد نسبت به فرمان صریح [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "اجتهاد در برابر نصّ" بود. [[پیامبر]] میخواست عاصمۀ [[اسلام]] از وجود آنان خالی باشد و [[خلافت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] با آرامش و بدون مخالفت استقرار یابد و وقتی برگردند، ببینند که کار خلافت به نام [[امام علی|علی]]{{ع}} پایان گرفته تا زمینهای برای نزاع باقی نماند، ولی آنان متوجّه نیّت و تدبیر پیامبر شدند، هم به فرماندهی اسامه که جوانی ۱۷ ساله بود اعتراض کردند و هم در رفتن و پیوستن به او درنگ کردند، تا آنکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} درگذشت، آنگاه ماجرای [[سقیفه]] را پیش آوردند.<ref>النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۲۷
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جیش اسامه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
جیش اسامه سپاهی است که به فرماندهی "اسامة بن زید"، به دستور پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر آن حضرت آمادۀ عزیمت به موته شد و خود پیامبر برای اسامه پرچم جهاد بست[۱]
مقدمه
- پیامبر به دلیل اهمیّت مسأله، اصرار فراوان داشت که سپاه اسامه کوچ کند و سران قریش را به غیر از بنی هاشم هم تشویق میفرمود تا به آن سپاه بپیوندند. با آنکه روزهای آخر عمر پیامبر و دوران کسالت او بود، امّا با تکرار جملۀ جهّزوا جیش اسامة و أنفذوا جیش اسامة و... میخواست که اصحاب به اردوگاهی که اسامه در آنجا استقرار یافته بروند و مدینه از مخالفان علی(ع) در هنگام وفات آن حضرت خالی باشد. عدهای با دیدن وخامت حال پیامبر، برای فتنهانگیزی پس از فوت آن حضرت، از پیوستن به آن سپاه تعلّل ورزیدند و جوان بودن اسامه را بهانه ساختند. پیامبر خدا ناراحت شد و تخلّفکنندگان از اجرای فرمان و پیوستن به اسامه را لعنت کرد: جهّزوا جیش اسامة، لعن اللّه من تخلّف عنه.[۲] بعضی هم به قرارگاه سپاه اسامه رفتند و دوباره به مدینه برگشتند. موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور پیامبر، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به سپاه اسامه، خطایی نابخشودنی است و نشان برنامهریزی قدرتطلبان برای به دست گرفتن حکومت و کنار زدن علی(ع) به شمار میرود. مرحوم سیّد شرف الدین پس از نقل آن وقایع و سخن پیامبر مینویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از سپاه عقب ماندند و خود را در مدینه نگه داشتند، تا پایههای سیاست و حکومت خویش را تحکیم کنند و این کار را بر تعهّد نسبت به فرمان صریح پیامبر خدا ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "اجتهاد در برابر نصّ" بود. پیامبر میخواست عاصمۀ اسلام از وجود آنان خالی باشد و خلافت امیر المؤمنین با آرامش و بدون مخالفت استقرار یابد و وقتی برگردند، ببینند که کار خلافت به نام علی(ع) پایان گرفته تا زمینهای برای نزاع باقی نماند، ولی آنان متوجّه نیّت و تدبیر پیامبر شدند، هم به فرماندهی اسامه که جوانی ۱۷ ساله بود اعتراض کردند و هم در رفتن و پیوستن به او درنگ کردند، تا آنکه رسول خدا(ص) درگذشت، آنگاه ماجرای سقیفه را پیش آوردند.[۳][۴].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۹۳.
- ↑ النص و الأجتهاد، ص ۹۹
- ↑ النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۹۳.