خباب بن ارت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} ==مقدمه== *خباب بن ارت از قبیله بنیتمیم، به بیان امیرالم...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - '|دانشنامه نهج البلاغه]]؛' به '|دانشنامه نهج البلاغه]]،') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
*خباب بن ارت از [[قبیله]] [[بنیتمیم]]، به بیان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} اولین [[زن]] از نژاد نبط در سرزمین [[عراق]] است که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد<ref>این عبارت اگرچه در متن نهج البلاغه نیامده، ولی در سایر کتابهای روایی آمده است.</ref>. | *خباب بن ارت از [[قبیله]] [[بنیتمیم]]، به بیان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} اولین [[زن]] از نژاد نبط در سرزمین [[عراق]] است که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد<ref>این عبارت اگرچه در متن نهج البلاغه نیامده، ولی در سایر کتابهای روایی آمده است.</ref>. | ||
*خباب اگر چه [[اهل عراق]] بوده، ولی در [[جاهلیت]] به [[اسارت]] رفت و در [[مکّه]] بهعنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون [[پیامبر]] {{صل}} در [[مکه]] [[مبعوث]] شد او ششمین نفری بود که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد و در برابر این [[ایمان آوردن]] تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، بهگونهای که او را بر [[آتش]] و [[آهن گداخته]] کشاندند و آثارش تا پایان [[عمر]] بر پشتش باقی بود! وقتی در [[مدینه]] به او گفته شد که از [[اهل مکه]] چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آنها برای من آتشی میافروختند و مرا با پشت بر آن میافکندند و چربی و [[آب]] گوشتهای پشت من، آن [[آتش]] را خاموش میکرد. | *خباب اگر چه [[اهل عراق]] بوده، ولی در [[جاهلیت]] به [[اسارت]] رفت و در [[مکّه]] بهعنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون [[پیامبر]] {{صل}} در [[مکه]] [[مبعوث]] شد او ششمین نفری بود که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد و در برابر این [[ایمان آوردن]] تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، بهگونهای که او را بر [[آتش]] و [[آهن گداخته]] کشاندند و آثارش تا پایان [[عمر]] بر پشتش باقی بود! وقتی در [[مدینه]] به او گفته شد که از [[اهل مکه]] چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آنها برای من آتشی میافروختند و مرا با پشت بر آن میافکندند و چربی و [[آب]] گوشتهای پشت من، آن [[آتش]] را خاموش میکرد. | ||
*[[امام]] در [[نهج البلاغه]] به این دو، یعنی [[اسلام]] او و زجر و شکنجهاش اشاره دارد و میفرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و [[اجبار]] یا [[طمع]] و تشویقی به جدّ، [[اسلام]] را پذیرفت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref> و در این راه به گرفتاریهایی در بدنش مبتلا شد"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>. خباب نه از روی [[ترس]] و خستگی و وادادگی، که از روی [[اطاعت]] و فرمانبری به امر [[پیامبر اکرم]] گردن نهاد و همراه [[مقداد]]، [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. این دو [[صحابی]] مدّتها در کنار هم در خانه یکی از [[انصار]]، زندگی میکردند. او در [[جنگ بدر]] و سایر [[جنگها]] در رکاب [[پیامبر اکرم]] شرکت داشت و در سالهای آخر عمرش به [[کوفه]] آمد و ر [[جنگهای امام علی]] {{ع}} نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار [[امام علی]] {{ع}} بهدلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب [[علی]] {{ع}} در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در [[کوفه]] دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از [[کوفه]] او را [[دفن]] کنند. [[امام]] در برگشت از [[صفین]] بر سر مزار او حاضر شد و در [[مدح]] او فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند خبّاب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد، هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، بهقدر [[حاجت]] [[قناعت]] میکرد، از [[خداوند]] [[خشنود]] بود و زندگی او با [[جهاد]] [در [[راه خدا]]] گذشت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]] | *[[امام]] در [[نهج البلاغه]] به این دو، یعنی [[اسلام]] او و زجر و شکنجهاش اشاره دارد و میفرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و [[اجبار]] یا [[طمع]] و تشویقی به جدّ، [[اسلام]] را پذیرفت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref> و در این راه به گرفتاریهایی در بدنش مبتلا شد"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>. خباب نه از روی [[ترس]] و خستگی و وادادگی، که از روی [[اطاعت]] و فرمانبری به امر [[پیامبر اکرم]] گردن نهاد و همراه [[مقداد]]، [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. این دو [[صحابی]] مدّتها در کنار هم در خانه یکی از [[انصار]]، زندگی میکردند. او در [[جنگ بدر]] و سایر [[جنگها]] در رکاب [[پیامبر اکرم]] شرکت داشت و در سالهای آخر عمرش به [[کوفه]] آمد و ر [[جنگهای امام علی]] {{ع}} نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار [[امام علی]] {{ع}} بهدلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب [[علی]] {{ع}} در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در [[کوفه]] دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از [[کوفه]] او را [[دفن]] کنند. [[امام]] در برگشت از [[صفین]] بر سر مزار او حاضر شد و در [[مدح]] او فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند خبّاب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد، هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، بهقدر [[حاجت]] [[قناعت]] میکرد، از [[خداوند]] [[خشنود]] بود و زندگی او با [[جهاد]] [در [[راه خدا]]] گذشت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 322.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۲:۴۱
مقدمه
- خباب بن ارت از قبیله بنیتمیم، به بیان امیرالمؤمنین (ع) اولین زن از نژاد نبط در سرزمین عراق است که به پیامبر ایمان آورد[۱].
- خباب اگر چه اهل عراق بوده، ولی در جاهلیت به اسارت رفت و در مکّه بهعنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون پیامبر (ص) در مکه مبعوث شد او ششمین نفری بود که به پیامبر ایمان آورد و در برابر این ایمان آوردن تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، بهگونهای که او را بر آتش و آهن گداخته کشاندند و آثارش تا پایان عمر بر پشتش باقی بود! وقتی در مدینه به او گفته شد که از اهل مکه چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آنها برای من آتشی میافروختند و مرا با پشت بر آن میافکندند و چربی و آب گوشتهای پشت من، آن آتش را خاموش میکرد.
- امام در نهج البلاغه به این دو، یعنی اسلام او و زجر و شکنجهاش اشاره دارد و میفرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و اجبار یا طمع و تشویقی به جدّ، اسلام را پذیرفت[۲] و در این راه به گرفتاریهایی در بدنش مبتلا شد"[۳]. خباب نه از روی ترس و خستگی و وادادگی، که از روی اطاعت و فرمانبری به امر پیامبر اکرم گردن نهاد و همراه مقداد، صحابی بزرگ پیامبر، به مدینه هجرت کرد. این دو صحابی مدّتها در کنار هم در خانه یکی از انصار، زندگی میکردند. او در جنگ بدر و سایر جنگها در رکاب پیامبر اکرم شرکت داشت و در سالهای آخر عمرش به کوفه آمد و ر جنگهای امام علی (ع) نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار امام علی (ع) بهدلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب علی (ع) در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در کوفه دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از کوفه او را دفن کنند. امام در برگشت از صفین بر سر مزار او حاضر شد و در مدح او فرمود: خدا رحمت کند خبّاب را که از صمیم دل اسلام آورد، هجرتش از روی اطاعت بود، بهقدر حاجت قناعت میکرد، از خداوند خشنود بود و زندگی او با جهاد [در راه خدا] گذشت[۴]»[۵].