آیا امام مهدی معجزه‌ای دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال'
جز (جایگزینی متن - 'مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''مهدویت''' مراجعه شود.' به 'مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.')
جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال')
خط ۲۴: خط ۲۴:
:::::##'''[[قرآن]] خواندن در بدو تولد:''' هنگامی که [[امام مهدی]] {{ع}} از مادر متولد شد، ایشان را به [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} دادند. آن [[حضرت]]، وی را در آغوش گرفت و فرمود: "[[قرآن]] بخوان". [[امام مهدی]] {{ع}} شروع به [[قرآن]] خواندن کرد<ref>سید هاشم بحرانی، تبصرة الولی، ج ۱۸.</ref>.
:::::##'''[[قرآن]] خواندن در بدو تولد:''' هنگامی که [[امام مهدی]] {{ع}} از مادر متولد شد، ایشان را به [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} دادند. آن [[حضرت]]، وی را در آغوش گرفت و فرمود: "[[قرآن]] بخوان". [[امام مهدی]] {{ع}} شروع به [[قرآن]] خواندن کرد<ref>سید هاشم بحرانی، تبصرة الولی، ج ۱۸.</ref>.
:::::##'''شفای مریض لاعلاج‌:''' [[محمد بن یوسف]] [[نقل]] می‌کند، به [[مرضی]] دچار شدم که پزشکان از علاج آن [[ناامید]] شدند. نامه‌ای به [[حضرت]] [[امام مهدی]] {{ع}} نوشتم و از آن [[حضرت]]، طلب شفا کردم. ایشان در جواب نوشتند: [[خداوند]]، بر تو [[لباس]] عافیت بپوشاند. مدتی نگذشت که شفا پیدا کردم و وقتی پزشکان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: این شفا و عافیت، به [[یقین]]، از جانب‌ [[خداوند]] بوده است"<ref>بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۹۷؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۹.</ref>.
:::::##'''شفای مریض لاعلاج‌:''' [[محمد بن یوسف]] [[نقل]] می‌کند، به [[مرضی]] دچار شدم که پزشکان از علاج آن [[ناامید]] شدند. نامه‌ای به [[حضرت]] [[امام مهدی]] {{ع}} نوشتم و از آن [[حضرت]]، طلب شفا کردم. ایشان در جواب نوشتند: [[خداوند]]، بر تو [[لباس]] عافیت بپوشاند. مدتی نگذشت که شفا پیدا کردم و وقتی پزشکان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: این شفا و عافیت، به [[یقین]]، از جانب‌ [[خداوند]] بوده است"<ref>بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۹۷؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۹.</ref>.
:::::##'''طلا شدن سنگ‌ریزه‌:''' یکی از اهالی [[مدائن]] می‌گوید: به همراه رفیقم، به [[حج]] می‌رفتیم. در نزدیکی موقف، فقیری به سوی ما آمد. ما به او جواب رد دادیم. سپس به سوی [[جوانی]] خوش‌سیما که ردایی پوشیده بود رفت. او، سنگی از روی [[زمین]] برداشت و به [[فقیر]] داد. شخص [[فقیر]]، مدت زیادی در [[حق]] او [[دعا]] می‌کرد. در این هنگام، آن [[جوان]] [[غائب]] شد. ما به نزد مرد [[فقیر]] رفتیم و گفتیم: "وای بر تو! آیا برای گرفتن یک سنگ، این‌قدر [[دعا]] می‌کنی؟" که ناگهان در دست او سنگی از طلا دیدیم که در [[حدود]] بیست مثقال می‌شد. وقتی در مورد آن [[جوان]] از [[اهل مکه]] و [[مدینه]] سوال کردیم، گفتند: "چنین شخصی از [[علویان]] است و هرسال با پای پیاده به [[حج]] می‌آید"<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ مدینة المعاجز، ج ۸، ص ۷۱.</ref>.
:::::##'''طلا شدن سنگ‌ریزه‌:''' یکی از اهالی [[مدائن]] می‌گوید: به همراه رفیقم، به [[حج]] می‌رفتیم. در نزدیکی موقف، فقیری به سوی ما آمد. ما به او جواب رد دادیم. سپس به سوی [[جوانی]] خوش‌سیما که ردایی پوشیده بود رفت. او، سنگی از روی [[زمین]] برداشت و به [[فقیر]] داد. شخص [[فقیر]]، مدت زیادی در [[حق]] او [[دعا]] می‌کرد. در این هنگام، آن [[جوان]] [[غائب]] شد. ما به نزد مرد [[فقیر]] رفتیم و گفتیم: "وای بر تو! آیا برای گرفتن یک سنگ، این‌قدر [[دعا]] می‌کنی؟" که ناگهان در دست او سنگی از طلا دیدیم که در [[حدود]] بیست مثقال می‌شد. وقتی در مورد آن [[جوان]] از [[اهل مکه]] و [[مدینه]] سؤال کردیم، گفتند: "چنین شخصی از [[علویان]] است و هرسال با پای پیاده به [[حج]] می‌آید"<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ مدینة المعاجز، ج ۸، ص ۷۱.</ref>.
:::::##'''خبر دادن از غیب‌''' از پسر [[مهزیار]] [[نقل]] شده که در سفری با کشتی همراه پدرم بودم و [[مال]] زیادی به همراه او بود. پدرم، دچار بیماری [[سختی]] شد و گفت: "من، در حال مردن هستم.". و در مورد آن [[اموال]]، [[وصیت]] کرد که آن‌ها را به [[امام زمان]]{{ع}} بدهم. از این [[وصیت]] تعجب کردم، ولی مطمئن بودم که پدرم بی‌هوده سخن نمی‌گوید. با خود گفتم: "اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} به [[وصیت]] عمل می‌کنم و الا آن‌را [[صدقه]] می‌دهم". مدتی در [[عراق]] بودم تا این‌که فرستاده‌ای از جانب [[امام زمان]]{{ع}} آمد و مشخصات [[مال]] و محل مخفی کردن آن‌را گفت و حتی بعضی از مشخصاتی را که خودم هم نمی‌دانستم، بیان کرد و من هم [[مال]] را به او دادم<ref>شیخ طوسی، الغیبة، ص ۲۸۲.</ref>.
:::::##'''خبر دادن از غیب‌''' از پسر [[مهزیار]] [[نقل]] شده که در سفری با کشتی همراه پدرم بودم و [[مال]] زیادی به همراه او بود. پدرم، دچار بیماری [[سختی]] شد و گفت: "من، در حال مردن هستم.". و در مورد آن [[اموال]]، [[وصیت]] کرد که آن‌ها را به [[امام زمان]]{{ع}} بدهم. از این [[وصیت]] تعجب کردم، ولی مطمئن بودم که پدرم بی‌هوده سخن نمی‌گوید. با خود گفتم: "اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} به [[وصیت]] عمل می‌کنم و الا آن‌را [[صدقه]] می‌دهم". مدتی در [[عراق]] بودم تا این‌که فرستاده‌ای از جانب [[امام زمان]]{{ع}} آمد و مشخصات [[مال]] و محل مخفی کردن آن‌را گفت و حتی بعضی از مشخصاتی را که خودم هم نمی‌دانستم، بیان کرد و من هم [[مال]] را به او دادم<ref>شیخ طوسی، الغیبة، ص ۲۸۲.</ref>.
:::::#معجزاتی که [[امام مهدی]] {{ع}} به هنگام [[ظهور]] انجام خواهد داد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ معجزه‌ای از [[معجزات]] [[انبیا]] نیست مگر این‌که [[خداوند]] آن‌را به دست [[حضرت قائم]]{{ع}} برای [[اتمام حجت]]، بر [[دشمنان]] ظاهر خواهد کرد<ref>لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ص ۳۱۲.</ref>.
:::::#معجزاتی که [[امام مهدی]] {{ع}} به هنگام [[ظهور]] انجام خواهد داد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ معجزه‌ای از [[معجزات]] [[انبیا]] نیست مگر این‌که [[خداوند]] آن‌را به دست [[حضرت قائم]]{{ع}} برای [[اتمام حجت]]، بر [[دشمنان]] ظاهر خواهد کرد<ref>لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ص ۳۱۲.</ref>.
۲۱۷٬۹۰۳

ویرایش