دجال: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'یأتی: ص' به 'سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==دجال در فرهنگنامه آخرالزمان== | ==دجال در فرهنگنامه آخرالزمان== | ||
*دجال از نظر لغت از ماده "دجل" به معنای [[دروغگو]] و بسیار حیلهگر است. [[روایات]] وارد شده درباره دجال بسیار مختلف است. برخی از [[روایات]] دجال را شخصی معین توصیف میکند که در زمانی مشخص [[خروج]] میکند و به [[گمراه کردن]] خلق دست میزند، اما برخی [[روایات]] دجال را متعدد میداند و او را منحصر به یک فرد نمیداند. بنابراین برخی از علمای [[حدیث]] دجال را نامی برای افرادی [[گمراه]] و [[دروغگو]] دانستهاند که در میان [[مردم]] به [[دروغ]] پراکنی و ادعاهای [[باطل]] دست میزنند و موجبات [[گمراهی]] [[مردم]] را ایجاد میکنند. این نظریه را [[حدیثی]] تأیید میکند زیرا در آن نام اصلی دجال را چیز دیگری میداند. البته هیچ بعید نیست، علاوه بر این که شخصی معین دجال باشد، افراد دیگری نیز با این صفت و به این روش ظاهر شوند. در [[روایات]] وارد شده درباره دجال ما [[شاهد]] توصیفاتی هستیم که بسیار عجیب و [[غریب]] به نظر میرسند؛ ما میدانیم که بسیاری از پدیدههای امروزی تا حدود ۵۰ سال پیش ناممکن تلقی میشد و اگر کسی در قدیم ادعای چنین کاری را میکرد، شبیه به [[معجزه]] بود. اکنون با توجه به این که ما دقیقاً نمیدانیم که چه زمانی دجال [[خروج]] مینماید، پس رد کردن این [[احادیث]] به صرف این که با [[دانش]] امروزی سازگار نیست، صحیح نمیباشد؛ زیرا ممکن است در [[آینده]] امری عادی و توجیهپذیر شود. [[پیشوایان]] [[اسلام]] درباره دجال از [[صدر اسلام]]، [[مسلمانان]] را بر حذر داشتهاند، حتی در امتهای پیشین نیز در مورد او زینهار داده شده است. در [[انجیل]] درباره دجال آمده: "[[دروغگو]] کیست؟ جز آنکه [[مسیح]] بودن [[عیسی]] را [[انکار]] کند؟ آن دجال است که [[پدر]] و پسر را [[انکار]] میکند"<ref>موعودنامه: ص ۳۱۹ و رساله یوحنا: باب ۲، آیه ۲۲.</ref>. در [[روایات]] [[فتنه دجال]] فتنهای عالمگیر توصیف شده که دامن بسیاری از [[علما]] را نیز خواهد گرفت. او در تمام [[عالم به ]][[فتنهانگیزی]] برمیخیزد و در همه جا خواهد رفت به جز [[شهر]] [[مکه]] و [[مدینه]] و [[مسجد]] اقصی و [[مسجد]] طور سینا. دجال در میان [[مردم]] ادعای خدایی میکند و دست به کارهای سحرگونه و [[خارقالعاده]] میزند و چون [[فرعون]] در میان [[مردم]] ندای {{متن قرآن|أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی}}<ref>«من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref> سر میدهد. در [[روایات]] مختلفی آمده که در [[امت]] [[رسول خدا]]{{صل}} دقیقاً همان وقایعی اتفاق خواهد افتاد که در امتهای پیشین اتفاق افتاده است. یکی از آنها ادعای خدایی [[فرعون]] است و گروه زیادی که از او [[پیروی]] کردند<ref>به تفاسیر ذیل آیه {{متن قرآن|لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ}}</ref>.<ref>«که شما از حالی به حالی دیگرگون میشوید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>. [[کارهای خارقالعاده]] دجال نیز خود [[امتحان]] بزرگی برای [[مردم]] است و گروه زیادی به خاطر این [[کارها]] به خدایی او [[ایمان]] میآورند. البته کارهای عجیب او [[دلیل]] بر خدایی او نیست، زیرا پر واضح است که [[خدا]] نه دیده میشود و نه راه میرود و دیده شدن او [[بهترین]] [[دلیل]] بر عدم خدایی اوست. او در زمانی میآید که [[قحطی]] شدیدی [[حاکم]] است و بسیاری به خاطر [[آب]] و [[غذا]] به او میپیوندند. او کارهایی [[شبیه ]][[حضرت عیسی]]{{ع}} انجام میدهد. کور مادرزاد را [[بینا]] میکند و مریض برصدار را سالم میکند و مرده را زنده میکند. اما اینها تماماً [[دروغ]] و [[ظاهرسازی]] است و مانند [[سحر]] [[مردم]] [[خیال]] میکنند که او [[معجزه]] انجام میدهد، مانند ساحران [[فرعون]]. او [[چهل]] سال [[حکومت]] میکند و در نهایت به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}} کشته میشود و [[پیروان]] او در [[جنگی]] سخت به دست [[لشکریان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} در طی [[چهل]] روز کشته خواهند شد. البته در روایاتی نیز کشته شدن دجال را به دست [[حضرت مهدی]]{{ع}} تعیین مینماید، که ممکن است دجالهای دیگری منظور باشد یا این که دجال را زنده میکند و دوباره او را به [[قتل]] میرساند، زیرا در [[احادیث]] [[رجعت]] آمده است که [[کفار]] چندین بار زنده میشوند و به دست مؤمنی برای تک تک جنایتهایشان مجازات میشوند تا هر مؤمنی قصاص خود را انجام داده باشد. | *دجال از نظر لغت از ماده "دجل" به معنای [[دروغگو]] و بسیار حیلهگر است. [[روایات]] وارد شده درباره دجال بسیار مختلف است. برخی از [[روایات]] دجال را شخصی معین توصیف میکند که در زمانی مشخص [[خروج]] میکند و به [[گمراه کردن]] خلق دست میزند، اما برخی [[روایات]] دجال را متعدد میداند و او را منحصر به یک فرد نمیداند. بنابراین برخی از علمای [[حدیث]] دجال را نامی برای افرادی [[گمراه]] و [[دروغگو]] دانستهاند که در میان [[مردم]] به [[دروغ]] پراکنی و ادعاهای [[باطل]] دست میزنند و موجبات [[گمراهی]] [[مردم]] را ایجاد میکنند. این نظریه را [[حدیثی]] تأیید میکند زیرا در آن نام اصلی دجال را چیز دیگری میداند. البته هیچ بعید نیست، علاوه بر این که شخصی معین دجال باشد، افراد دیگری نیز با این صفت و به این روش ظاهر شوند. در [[روایات]] وارد شده درباره دجال ما [[شاهد]] توصیفاتی هستیم که بسیار عجیب و [[غریب]] به نظر میرسند؛ ما میدانیم که بسیاری از پدیدههای امروزی تا حدود ۵۰ سال پیش ناممکن تلقی میشد و اگر کسی در قدیم ادعای چنین کاری را میکرد، شبیه به [[معجزه]] بود. اکنون با توجه به این که ما دقیقاً نمیدانیم که چه زمانی دجال [[خروج]] مینماید، پس رد کردن این [[احادیث]] به صرف این که با [[دانش]] امروزی سازگار نیست، صحیح نمیباشد؛ زیرا ممکن است در [[آینده]] امری عادی و توجیهپذیر شود. [[پیشوایان]] [[اسلام]] درباره دجال از [[صدر اسلام]]، [[مسلمانان]] را بر حذر داشتهاند، حتی در امتهای پیشین نیز در مورد او زینهار داده شده است. در [[انجیل]] درباره دجال آمده: "[[دروغگو]] کیست؟ جز آنکه [[مسیح]] بودن [[عیسی]] را [[انکار]] کند؟ آن دجال است که [[پدر]] و پسر را [[انکار]] میکند"<ref>موعودنامه: ص ۳۱۹ و رساله یوحنا: باب ۲، آیه ۲۲.</ref>. در [[روایات]] [[فتنه دجال]] فتنهای عالمگیر توصیف شده که دامن بسیاری از [[علما]] را نیز خواهد گرفت. او در تمام [[عالم به ]][[فتنهانگیزی]] برمیخیزد و در همه جا خواهد رفت به جز [[شهر]] [[مکه]] و [[مدینه]] و [[مسجد]] اقصی و [[مسجد]] طور سینا. دجال در میان [[مردم]] ادعای خدایی میکند و دست به کارهای سحرگونه و [[خارقالعاده]] میزند و چون [[فرعون]] در میان [[مردم]] ندای {{متن قرآن|أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی}}<ref>«من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.</ref> سر میدهد. در [[روایات]] مختلفی آمده که در [[امت]] [[رسول خدا]]{{صل}} دقیقاً همان وقایعی اتفاق خواهد افتاد که در امتهای پیشین اتفاق افتاده است. یکی از آنها ادعای خدایی [[فرعون]] است و گروه زیادی که از او [[پیروی]] کردند<ref>به تفاسیر ذیل آیه {{متن قرآن|لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ}}</ref>.<ref>«که شما از حالی به حالی دیگرگون میشوید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>. [[کارهای خارقالعاده]] دجال نیز خود [[امتحان]] بزرگی برای [[مردم]] است و گروه زیادی به خاطر این [[کارها]] به خدایی او [[ایمان]] میآورند. البته کارهای عجیب او [[دلیل]] بر خدایی او نیست، زیرا پر واضح است که [[خدا]] نه دیده میشود و نه راه میرود و دیده شدن او [[بهترین]] [[دلیل]] بر عدم خدایی اوست. او در زمانی میآید که [[قحطی]] شدیدی [[حاکم]] است و بسیاری به خاطر [[آب]] و [[غذا]] به او میپیوندند. او کارهایی [[شبیه ]][[حضرت عیسی]]{{ع}} انجام میدهد. کور مادرزاد را [[بینا]] میکند و مریض برصدار را سالم میکند و مرده را زنده میکند. اما اینها تماماً [[دروغ]] و [[ظاهرسازی]] است و مانند [[سحر]] [[مردم]] [[خیال]] میکنند که او [[معجزه]] انجام میدهد، مانند ساحران [[فرعون]]. او [[چهل]] سال [[حکومت]] میکند و در نهایت به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}} کشته میشود و [[پیروان]] او در [[جنگی]] سخت به دست [[لشکریان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} در طی [[چهل]] روز کشته خواهند شد. البته در روایاتی نیز کشته شدن دجال را به دست [[حضرت مهدی]]{{ع}} تعیین مینماید، که ممکن است دجالهای دیگری منظور باشد یا این که دجال را زنده میکند و دوباره او را به [[قتل]] میرساند، زیرا در [[احادیث]] [[رجعت]] آمده است که [[کفار]] چندین بار زنده میشوند و به دست مؤمنی برای تک تک جنایتهایشان مجازات میشوند تا هر مؤمنی قصاص خود را انجام داده باشد. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال بانگ میزند: "من [[پروردگار]] بلند مرتبه شما هستم". هر که او را [[تصدیق]] کند، در [[فتنه]] افتاده است و هر کسی که او را [[دروغگو]] بداند و بگوید که خدای من "[[الله]]" است و بر او [[توکل]] کند و به سوی او بازگشت کند، گزندی نخواهد دید<ref>یأتی ص ۲۱۹.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[فتنه دجال]] چنان [[فتنه]] بزرگی است که تمام [[پیامبران]] گذشته نیز [[امت]] خود را از آن بر حذر داشتهاند؛ من نیز شما را از آن [[فتنه]] میترسانم، آن گونه که هیچ [[پیامبری]] [[امت]] خود را چنین زینهار نداده است. بدانید او یک چشم است و [[خدا]] یک چشم نمیباشد<ref>زیرا دجال ادعای خدایی میکند و حضرت در این حدیث استدلال میکند که خدا یک چشم نیست و دجال دروغگو است.</ref>. در پیشانی او نوشته شده است که او [[کافر]] است و این نوشته را هر مؤمنی میتواند بخواند<ref>یأتی | *[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال بانگ میزند: "من [[پروردگار]] بلند مرتبه شما هستم". هر که او را [[تصدیق]] کند، در [[فتنه]] افتاده است و هر کسی که او را [[دروغگو]] بداند و بگوید که خدای من "[[الله]]" است و بر او [[توکل]] کند و به سوی او بازگشت کند، گزندی نخواهد دید<ref>یأتی ص ۲۱۹.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[فتنه دجال]] چنان [[فتنه]] بزرگی است که تمام [[پیامبران]] گذشته نیز [[امت]] خود را از آن بر حذر داشتهاند؛ من نیز شما را از آن [[فتنه]] میترسانم، آن گونه که هیچ [[پیامبری]] [[امت]] خود را چنین زینهار نداده است. بدانید او یک چشم است و [[خدا]] یک چشم نمیباشد<ref>زیرا دجال ادعای خدایی میکند و حضرت در این حدیث استدلال میکند که خدا یک چشم نیست و دجال دروغگو است.</ref>. در پیشانی او نوشته شده است که او [[کافر]] است و این نوشته را هر مؤمنی میتواند بخواند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۵.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: اگر زمانی که دجال ظاهر میشود من در بین شما بودم، خودم با او [[مخاصمه]] خواهم کرد و اگر من در بین شما نبودم، هر کسی باید خودش با او به مقابله بپردازد و [[خداوند]] را [[پشتیبان]] هر مسلمانی میدانم. بدانید که دجال مردی است با موهای کوتاه، یک چشم او برق میزند. هر کس او را دید، [[آیات]] ابتدایی [[سوره کهف]] را بخواند. او از میان [[شام]] و [[عراق]] [[خروج]] مینماید و [[چپ و راست]] را پر از [[فساد]] میکند، پس ای [[بندگان خدا]]، [[استوار]] باشید. [[اصحاب]] پرسیدند: ای [[رسول خدا]] او چقدر در [[زمین]] خواهد ماند؟ [[حضرت]] پاسخ داد: او [[چهل]] روز [[باقی]] میماند، که یکی از آن [[چهل]] روز به اندازه یک سال است و یکی از آن روزها به اندازه یک [[ماه]] و یک روز نیز به اندازه یک هفته است و بقیه روزها عادی است... دجال نزد [[مردم]] آمده و آنان را [[دعوت]] مینماید، [[مردم]] نیز [[دعوت]] او را [[اجابت]] مینمایند. او به [[آسمان]] [[دستور]] میدهد و آسمان بارش میکند و به [[زمین]] [[دستور]] میدهد، [[زمین]] گیاه میرویاند و برگ درختها پربارتر و گوسفندان فربهتر و پرشیرتر از قبل میشوند. بار دیگر دجال [[مردم]] را به سوی خویش [[دعوت]] میکند، اما این بار [[مردم]] [[دعوت]] او را نمیپذیرند. فردا صبح وقتی [[مردم]] برمیخیزند، میبینند که [[خشکسالی]] بر آنان افتاده و اموالشان نابود شده است. دجال به خرابهای میرود و به آن [[زمین]] [[دستور]] میدهد که گنجی را که در خود [[پنهان]] داری برای من خارج کن. سپس گنجی از آن خرابه بیرون میآید و مانند زنبورانی که از پس ملکه خود روان هستند، از پی دجال به راه میافتند. دجال [[جوانی]] را دستگیر میکند و او را دو نیم میکند، سپس او را صدا میزند و آن [[جوان]] شادمان و با صورتی درخشان به سوی او میآید. در این هنگام [[خداوند]] [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را فرو میفرستد و او در کنار مناره سفیدی که در قسمت دروازه شرقی [[دمشق]] است فرود میآید؛ دو حله در بر دارد و [[کف]] دستهای او بر شانه دو [[ملک]] است...<ref>همان.</ref>. | ||
*در [[روایت]] دیگری آمده: هفتاد هزار نفر از [[یهود]] به دجال میپیوندند. آنان با شمشیرهایی طلایی و بالاپوشهایی مدور میآیند. وقتی که دجال [[حضرت عیسی]]{{ع}} را میبیند، مانند نمکی که در [[آب]] حل شود، [[آب]] شده و فرار میکند. [[حضرت عیسی]]{{ع}} به دجال میگوید: من باید چنان ضربتی به تو بزنم که کسی پیش از این نزده باشد. آنگاه دجال را در کنار دروازه (روستایی نزدیک [[بیت المقدس]]) که آن را "لُد" میگویند خواهد کشت، و یهودیانی که همراه او هستند فرار خواهند نمود. در آن زمان تمام اشیاء از یهودیانی که پشت آنها مخفی شدهاند خبر خواهند داد، و با زبانی گویا میگویند: "ای [[مسلمان]] این [[یهودی]] در من مخفی شده است"، مگر درخت [[یهود]] که نام آن "غرقده" است<ref>یأتی | *در [[روایت]] دیگری آمده: هفتاد هزار نفر از [[یهود]] به دجال میپیوندند. آنان با شمشیرهایی طلایی و بالاپوشهایی مدور میآیند. وقتی که دجال [[حضرت عیسی]]{{ع}} را میبیند، مانند نمکی که در [[آب]] حل شود، [[آب]] شده و فرار میکند. [[حضرت عیسی]]{{ع}} به دجال میگوید: من باید چنان ضربتی به تو بزنم که کسی پیش از این نزده باشد. آنگاه دجال را در کنار دروازه (روستایی نزدیک [[بیت المقدس]]) که آن را "لُد" میگویند خواهد کشت، و یهودیانی که همراه او هستند فرار خواهند نمود. در آن زمان تمام اشیاء از یهودیانی که پشت آنها مخفی شدهاند خبر خواهند داد، و با زبانی گویا میگویند: "ای [[مسلمان]] این [[یهودی]] در من مخفی شده است"، مگر درخت [[یهود]] که نام آن "غرقده" است<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۷.</ref>. روزی [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] [[مدینه]] را جمع نمود و فرمود ای [[مردم]] به [[خدا]] قسم من شما را برای [[نصیحت]] جمع نکردهام بلکه برای این جمع کردهام که داستان "تمیم داری" را برای شما [[نقل]] کنم. او مردی نصرانی بود که [[اسلام]] آورد و [[مسلمان]] شد و داستان او درباره "[[مسیح دجال]]" است و مانند خبرهایی است که قبلاً من درباره آن به شما خبر داده بودم. او گفت: با گروهی از دو [[قبیله]] دیگر در دریا با [[کشتی]] میرفتیم. یک [[ماه]] در دریا سرگردان بودیم تا این که به سوی [[مغرب]] رفتیم و در جزیرهای فرود آمدیم. در آنجا حیوانی را دیدیم بسیار پر مو که پس و پیش او مشخص نبود. تعجب کردیم که این چه حیوانی است؛ آن حیوان گفت من "جساسه" هستم. ما پرسیدیم که جساسه چیست؟ آن حیوان گفت در این دیر مردی هست، به نزد او بروید، که به شما به خوبی جواب خواهد داد. ما ترسیدیم که مبادا آن مرد، [[شیطان]] باشد. بالاخره داخل دیر شدیم و نزد آن مرد رفتیم. او انسانی بزرگ چثه بود که دست و پای او را با زنجیر به گردنش بسته بودند. با تعجب پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: اکنون که تا اینجا آمدهاید اوّل بگویید که شما چه کسانی هستید؟ ما نیز قصه خود را برای او گفتیم. آن مرد از چند چیز از ما سؤال کرد، درختهای خرمای بیسان<ref>شهری است در سوریه.</ref>، [[دریاچه طبریه]]<ref>دریاچهای است در شمال فلسطین در کنار شهر طبریه.</ref>، چشمه زُعر<ref>چشمهای است در منطقه سوریه.</ref>، و [[پیامبر]] اُمّی. ما هم پاسخ دادیم که آن درختها سرسبزند و میوه میدهند و آن دریاچه پر [[آب]] است و چشمه زعر نیز پر [[آب]] است و با [[آب]] آن زراعت میکنند و [[پیامبر]] امی هم از [[مکه]] به یثرب آمده و بر [[اعراب]] [[غلبه]] نموده و همه در [[فرمان]] او هستند. آن مرد گفت: امیدوارم آن درختان بخشکد و [[آب]] آن دریاچه فرو کشد؛ بدانید من "[[مسیح دجال]]" هستم و امیدوارم که به زودی اجازه [[قیام]] به من داده شود، و در طی [[چهل]] روز تمام [[زمین]] را درمینوردم، جز [[شهر]] [[مکه]] و ([[مدینه]]) [[طیبه]] زیرا من اجازه ندارم به این دو [[شهر]] وارد شوم و هر زمان که میخواهم وارد این دو [[شهر]] شوم، ملکی [[شمشیر]] کشیده [[مانع]] من میشود. سپس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: بدانید که این [[شهر]] ([[مدینه]]) [[طیبه]] است، [[طیبه]] است، [[طیبه]] است!... و در [[حدیث]] دیگری میفرماید: دجال از روستایی در [[اصفهان]] به نام "رستق آباد" خارج میشود. پیشاپیش [[لشکر]] او هفتاد هزار [[عمامه]] به سر هستند. دو جوی همراه او روان است یکی از [[آب]] و دیگری از [[آتش]]. اگر او را [[درک]] کردید و به شما گفت در جوی [[آب]] فرو شوید، [[اطاعت]] نکنید زیرا آن [[آب]] چون [[آتش]] است و اگر به شما گفت داخل جوی [[آتش]] شوید، داخل شوید که مانند [[آب]] خواهد بود<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۶.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: سه سال پیش از [[خروج دجال]] بسیار سخت خواهد بود، [[مردم]] به [[گرسنگی]] [[سختی]] دچار خواهند شد. [[خداوند]] به [[آسمان]] [[دستور]] میدهد که در سال نخست، یک سوم [[باران]] را نبارد، و در سال دوم دوسوم [[باران]] را نبارد و در سال سوم دیگر [[باران]] نبارد. همچنین به [[زمین]] [[فرمان]] میدهد که در سال اول یک سوم محصول و در سال دوم دوسوم محصول و در سال سوم تمام محصولات را سبز ننماید. در این سال تمام گزندگان هلاک میشوند. سپس [[حضرت]] فرمود: [[مردم]] در آن هنگام با ذکر {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ}} زنده میمانند و این اذکار برای آنان چون [[غذا]] خواهد بود<ref>یأتی | *[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: سه سال پیش از [[خروج دجال]] بسیار سخت خواهد بود، [[مردم]] به [[گرسنگی]] [[سختی]] دچار خواهند شد. [[خداوند]] به [[آسمان]] [[دستور]] میدهد که در سال نخست، یک سوم [[باران]] را نبارد، و در سال دوم دوسوم [[باران]] را نبارد و در سال سوم دیگر [[باران]] نبارد. همچنین به [[زمین]] [[فرمان]] میدهد که در سال اول یک سوم محصول و در سال دوم دوسوم محصول و در سال سوم تمام محصولات را سبز ننماید. در این سال تمام گزندگان هلاک میشوند. سپس [[حضرت]] فرمود: [[مردم]] در آن هنگام با ذکر {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ}} زنده میمانند و این اذکار برای آنان چون [[غذا]] خواهد بود<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۸.</ref>. در روایتی دیگر [[حضرت]] فرمود: زمانی که دجال [[قیام]] میکند، مردی از [[مؤمنین]] به سوی او رفته و با [[لشکر]] او روبرو میشود. [[لشکریان]] دجال از آن مرد میپرسند: کجا میروی؟ آن مرد پاسخ میدهد: به سوی این مرد که [[قیام]] نموده میروم (یعنی دجال). [[لشکریان]] از او میپرسند: آیا تو خدای ما (دجال) را قبول [[نداری]]؟ آن مرد [[مؤمن]] پاسخ میدهد: از خدای ما چیزی پوشیده نیست. برخی از [[لشکر]] دجال میگویند: باید او را کشت، برخی میگویند: خدای ما (دجال) گفته کسی را بدون اجازه من نکشید. آنگاه آن مرد [[مؤمن]] را نزد دجال میبرند. زمانی که چشم آن مرد به دجال میافتد میگوید: ای [[مردم]]! این همان دجالی است که [[رسول خدا]]{{صل}} از آمدنش خبر داده بود. دجال [[دستور]] میدهد او را به چهار میخ بکشند و او را شکنجهای سخت نمایند. سپس از او میپرسند: آیا هنوز هم به من [[ایمان]] نمیآوری؟ آن مرد پاسخ میدهد: تو همان [[مسیح]] [[دروغگو]] هستی. دجال [[فرمان]] میدهد تا او را با اره از وسط دو نیم کنند و از میان [[بدن]] او عبور میکند و به [[بدن]] نصف شده او اشاره میکند که بایست، آن مرد زنده شده و میایستد. آنگاه دجال به آن مرد میگوید: هنوز هم به (خدایی) من [[ایمان]] [[نداری]]؟! آن مرد [[مؤمن]] میگوید: اکنون ([[باطل]] بودن) تو را بیشتر از پیش شناختم و رو به [[مردم]] کرده و میگوید: ای [[مردم]] این کاری که با من انجام داد، پس از من با هیچ کس دیگر نمیتواند انجام دهد. دجال آن مرد [[مؤمن]] را گرفته و میخواهد بکشد. سپس آهنی به گردن او میاندازد و دست و پایش را گرفته و او را به [[زمین]] میزند. [[مردم]] [[خیال]] میکنند (خدای آنها) دجال، آن مرد را به [[جهنم]] فرستاد ولی در [[حقیقت]] به [[بهشت]] رفته است. سپس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[شهادت]] این مرد نزد [[خدای عالم]] بزرگترین [[شهادت]] است<ref>همان.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال چشمش کور میباشد و بر پیشانی او نوشته شده [[کافر]]، به گونهای که هر [[مسلمان]] میتواند آن را بخواند و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: او بچهدار نمیشود و به [[مدینه]] و [[مکه]] نمیتواند وارد شود<ref>همان. </ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: غذای [[مؤمنین]] در زمان دجال، مانند غذای [[ملائکه]]، [[تسبیح]] و [[تقدیس]] است. پس هر کسی که در آن روز [[تسبیح]] و [[تقدیس]] بسیار گوید، [[خداوند]] نیز [[گرسنگی]] را از او برطرف خواهد کرد<ref>یأتی | *[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال چشمش کور میباشد و بر پیشانی او نوشته شده [[کافر]]، به گونهای که هر [[مسلمان]] میتواند آن را بخواند و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: او بچهدار نمیشود و به [[مدینه]] و [[مکه]] نمیتواند وارد شود<ref>همان. </ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: غذای [[مؤمنین]] در زمان دجال، مانند غذای [[ملائکه]]، [[تسبیح]] و [[تقدیس]] است. پس هر کسی که در آن روز [[تسبیح]] و [[تقدیس]] بسیار گوید، [[خداوند]] نیز [[گرسنگی]] را از او برطرف خواهد کرد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۹.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال به [[مکه]] و [[مدینه]] نمیتواند وارد شود بلکه به [[زمین]] شورهزاری خواهد رفت. آنگاه مردی بر او [[خروج]] میکند که از [[بهترین]] [[مردم]] است. آن مرد به دجال میگوید: من [[گواهی]] میدهم که تو همان دجالی هستی که [[رسول خدا]]{{صل}} خبرش را به ما داده بود. دجال میگوید: اگر من تو را کشته و دوباره زنده کنم، آیا هنوز هم [[شک]] خواهید داشت؟ همه میگویند: خیر. سپس دجال آن مرد را کشته و دوباره زنده میکند. آن مرد [[مؤمن]] میگوید: به [[خدا]] [[سوگند]] اکنون که مرا [[کشتی]] و دوباره زنده کردی بینشم نسبت به تو بیشتر شد. در آن هنگام دجال میخواهد آن مرد را دوباره بکشد ولی [[قدرت]] پیدا نمیکند<ref>همان.</ref>. در روایتی مفصل [[حضرت رسول]]{{صل}} میفرماید: بیشتر [[پیروان دجال]] [[زنان]] و [[اعراب]] هستند. دجال در نظر [[مردم]] چنان جلوه میدهد که گویی [[آسمان]] در حال باریدن [[باران]] است، در حالی که چنین نیست؛ یا این که [[زمین]] گیاه رویانده است، در صورتی که نرویانده است. آنگاه دجال به [[اعراب]] میگوید: دیگر چه (برهانی بالاتر از این) میخواهید؟ آیا من برای شما بارانی پیدرپی نازل نکردم و گوسفندان شما را فربه و پر شیر ننمودم؟ سپس دجال دستهای از [[شیاطین]] را به صورت [[پدران]] و [[برادران]] آن افراد که قبلاً از [[دنیا]] رفتهاند، ظاهر میکند. آن [[شیاطین]] به [[مردم]] میگویند: آیا ما را نمیشناسید؟ من فلانی هستم (همان [[برادر]] یا پدری که چندی پیش [[وفات]] یافته) پس به این (دجال) خدای خود [[ایمان]] بیاورید! سپس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: دجال [[چهل]] سال [[زندگی]] میکند، [[چهل]] سالی که هر سال آن چون یک [[ماه]] به سرعت میگذرد و هر [[ماه]] آن چون یک هفته و هر هفته آن چون یک روز و هر روز آن چون ساعتی و هر ساعت آن به مقدار سوختن تکهای هیزم است! (یعنی زمان [[زندگی]] او به سرعت میگذرد و دیری نمیپاید) او به هر جایی خواهد رفت به جز [[مسجد الحرام]] و [[مسجد النبی]]؛ ای [[مردم]] شما را [[بشارت]] میدهم که اگر دجال ظاهر شد و من هنوز از [[دنیا]] نرفته بودم، من به مدد [[الهی]] با او [[مخاصمه]] مینمایم و محکومش میکنم و اگر من در میان شما نبودم، [[خداوند]] [[پشتیبان]] [[مسلمانان]] است (و [[خداوند]] [[حجت]] و [[برهان]] او را [[باطل]] خواهد نمود)<ref>همان.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] میکند: [[سفیانی]] زمانی خارج میشود که [[مردم]] در کمبود آذوقه به سر میبرند و [[قحطی]] فراگیر شده است و [[باران]] بسیار کم میبارد. نه [[زمین]] گیاه میرویاند و نه [[آسمان]] بارشی نازل میکند. سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} از سوی [[خدا]] برای [[راهنمایی]] و [[هدایت]] خلق برمی خیزد... و آنگاه دجال ظاهر خواهد شد و [[مردم]] را [[جادو]] میکند و با [[سحر]] دو کوه را مانند [[غذا]] در نظر [[مردم]] مینمایاند و [[مردم]] چون بسیار [[قحطی]] زده و گرسنهاند بار میکنند در حالی که آن دو کوه در [[حقیقت]] [[غذا]] نیست<ref>ملاحم: ص ۱۳۴.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] میکند: [[سفیانی]] زمانی خارج میشود که [[مردم]] در کمبود آذوقه به سر میبرند و [[قحطی]] فراگیر شده است و [[باران]] بسیار کم میبارد. نه [[زمین]] گیاه میرویاند و نه [[آسمان]] بارشی نازل میکند. سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} از سوی [[خدا]] برای [[راهنمایی]] و [[هدایت]] خلق برمی خیزد... و آنگاه دجال ظاهر خواهد شد و [[مردم]] را [[جادو]] میکند و با [[سحر]] دو کوه را مانند [[غذا]] در نظر [[مردم]] مینمایاند و [[مردم]] چون بسیار [[قحطی]] زده و گرسنهاند بار میکنند در حالی که آن دو کوه در [[حقیقت]] [[غذا]] نیست<ref>ملاحم: ص ۱۳۴.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: چشم چپ دجال کور است و ناخنکی ضخیم روی آن را گرفته است (به [[آب]] مروارید [[سختی]] گرفتار است). او [[قیام]] میکند و کور مادرزاد را [[بینا]] میکند، و شخصی که گرفتار برص است، به دست او خوب میشود و مرده را زنده میکند و به [[مردم]] میگوید: "من خدی شما هستم". در آن روز هر کسی که او را خدای خود بداند، گرفتار [[فتنه]] شده است و کسی که بگوید "[[الله]]" [[پروردگار]] من است، و بر این [[عقیده]] تا دم [[مرگ]] [[استوار]] بماند، از [[فتنه دجال]] رهایی یافته است، و پس از [[مرگ]] [[سختی]] و [[عذاب]] قبری نخواهد دید. دجال تا زمانی که [[خداوند]] برای او تقدیر نموده در [[زمین]] [[باقی]] میماند و سپس [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[آسمان]] نازل میشود و [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[تصدیق]] میکند و دجال را به [[قتل]] میرساند<ref>یأتی | *[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: چشم چپ دجال کور است و ناخنکی ضخیم روی آن را گرفته است (به [[آب]] مروارید [[سختی]] گرفتار است). او [[قیام]] میکند و کور مادرزاد را [[بینا]] میکند، و شخصی که گرفتار برص است، به دست او خوب میشود و مرده را زنده میکند و به [[مردم]] میگوید: "من خدی شما هستم". در آن روز هر کسی که او را خدای خود بداند، گرفتار [[فتنه]] شده است و کسی که بگوید "[[الله]]" [[پروردگار]] من است، و بر این [[عقیده]] تا دم [[مرگ]] [[استوار]] بماند، از [[فتنه دجال]] رهایی یافته است، و پس از [[مرگ]] [[سختی]] و [[عذاب]] قبری نخواهد دید. دجال تا زمانی که [[خداوند]] برای او تقدیر نموده در [[زمین]] [[باقی]] میماند و سپس [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[آسمان]] نازل میشود و [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[تصدیق]] میکند و دجال را به [[قتل]] میرساند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۰.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر [[حضرت]] فرمود: دجال به همه جا خواهد رفت، مگر به چهار [[مسجد]]؛ [[مسجد الحرام]]، [[مسجد النبی]]، [[مسجد]] طور سینا، [[مسجد الاقصی]]<ref>همان.</ref>. | ||
*برخی [[روایات]] از شدت [[گرفتاریها]] در زمان دجال حکایت میکند. به حدی که [[بهترین]] آرزوی [[مؤمن]] [[مرگ]] خواهد بود. او در زمانی میآید که [[مردم]] کاملاً از او غافل شدهاند و هیچ عالمی [[فتنه]] او را به [[مردم]] گوشزد نمیکند، تا جایی که هفتاد هزار [[عمامه]] به سر (کسانی که در ظاهر در [[لباس]] [[علما]] هستند ولی در [[باطن]] پیرو [[هوای نفس]] و [[شیطان]] میباشند) به او خواهند پیوست. [[یهودیان]] و [[زنان]] بیشترین کسانی هستند که از او [[پیروی]] میکنند. گروهی که پی به [[فتنه]] او بردهاند، مجبورند [[زنان]] [[خانواده]] خود را به [[زور]] در خانه زندانی کنند تا به دنبال او به راه نیفتند. در [[حدیثی]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر افرادی که [[زنان]] خود را از [[فتنه]] او باز دارند، [[رحمت]] فرستاده. [[خروج دجال]] در زمانی خواهد بود که [[بغض]] و [[کینه]] در میان [[مردم]] فراوان شده و [[ایمان]] آنان [[سست]] و خوبان نایاب شده باشند<ref>یأتی | *برخی [[روایات]] از شدت [[گرفتاریها]] در زمان دجال حکایت میکند. به حدی که [[بهترین]] آرزوی [[مؤمن]] [[مرگ]] خواهد بود. او در زمانی میآید که [[مردم]] کاملاً از او غافل شدهاند و هیچ عالمی [[فتنه]] او را به [[مردم]] گوشزد نمیکند، تا جایی که هفتاد هزار [[عمامه]] به سر (کسانی که در ظاهر در [[لباس]] [[علما]] هستند ولی در [[باطن]] پیرو [[هوای نفس]] و [[شیطان]] میباشند) به او خواهند پیوست. [[یهودیان]] و [[زنان]] بیشترین کسانی هستند که از او [[پیروی]] میکنند. گروهی که پی به [[فتنه]] او بردهاند، مجبورند [[زنان]] [[خانواده]] خود را به [[زور]] در خانه زندانی کنند تا به دنبال او به راه نیفتند. در [[حدیثی]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر افرادی که [[زنان]] خود را از [[فتنه]] او باز دارند، [[رحمت]] فرستاده. [[خروج دجال]] در زمانی خواهد بود که [[بغض]] و [[کینه]] در میان [[مردم]] فراوان شده و [[ایمان]] آنان [[سست]] و خوبان نایاب شده باشند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۱.</ref>. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره دجال میفرماید: نام او "[[صائد]] بن الصید" است. کسی که به او [[ایمان]] آورد [[شقی]] و [[ناپاک]] خواهد بود و کسی که به او [[ایمان]] نیاورد سعید و [[نیکو]] [[سرشت]] است. دجال از دهکدهای به نام یهودیه در [[شهر]] [[اصفهان]] [[خروج]] میکند، چشم راست او کور است. و چشم دیگر او در پیشانی اوست و چون [[ستاره]] درخشندگی دارد و در آن لکهای چون لخته [[خون]] است. در میان دو چشم او نوشته شده که او [[کافر]] است و هر کسی آن را میتواند بخواند. در دریاها فرو میرود و [[خورشید]] همراه او حرکت میکند. در مقابل او کوهی از [[دود]] است و در قفای او کوهی سفید رنگ است. [[مردم]] [[گمان]] میکنند که این دو کوه [[غذا]] است و دجال در زمان [[قحطی]] خارج میشود. او بر الاغی سفید رنگ سوار میشود که هر قدم او یک مایل را میپیماید. [[زمین]] را به گونهای در مینوردد که گویی در زیر پای او پیچیده میشود. هر آبی که از کنار آن عبور کند تا [[روز قیامت]] خشک میشود. با صدای بلند بانگ میدهد: ای [[یاران]] من، به سوی من آیید، من پدید آورنده و خلق کننده (ی مخلوقات) هستم و رشته تقدیرات و [[هدایت]] خلق به دست من است. من خدای بلند مرتبه شما هستم. صدای او را تمام [[انسانها]] و أجنه و [[شیاطین]] خواهند شنید. سپس [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: دجال [[دروغگو]] است، این [[دشمن خدا]] یک چشمش کور است و [[غذا]] میخورد و راه میرود، حال آنکه [[پروردگار]] نه کور است و نه [[غذا]] میخورد و راه میرود و همیشه بوده و هست...<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۹۳.</ref>.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: از [[اولاد فاطمه]]{{س}} نیز دجالهایی به وجود خواهند آمد، پس از آنان بپرهیزید<ref>ملاحم: ص ۱۲۳.</ref>. | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره دجال میفرماید: نام او "[[صائد]] بن الصید" است. کسی که به او [[ایمان]] آورد [[شقی]] و [[ناپاک]] خواهد بود و کسی که به او [[ایمان]] نیاورد سعید و [[نیکو]] [[سرشت]] است. دجال از دهکدهای به نام یهودیه در [[شهر]] [[اصفهان]] [[خروج]] میکند، چشم راست او کور است. و چشم دیگر او در پیشانی اوست و چون [[ستاره]] درخشندگی دارد و در آن لکهای چون لخته [[خون]] است. در میان دو چشم او نوشته شده که او [[کافر]] است و هر کسی آن را میتواند بخواند. در دریاها فرو میرود و [[خورشید]] همراه او حرکت میکند. در مقابل او کوهی از [[دود]] است و در قفای او کوهی سفید رنگ است. [[مردم]] [[گمان]] میکنند که این دو کوه [[غذا]] است و دجال در زمان [[قحطی]] خارج میشود. او بر الاغی سفید رنگ سوار میشود که هر قدم او یک مایل را میپیماید. [[زمین]] را به گونهای در مینوردد که گویی در زیر پای او پیچیده میشود. هر آبی که از کنار آن عبور کند تا [[روز قیامت]] خشک میشود. با صدای بلند بانگ میدهد: ای [[یاران]] من، به سوی من آیید، من پدید آورنده و خلق کننده (ی مخلوقات) هستم و رشته تقدیرات و [[هدایت]] خلق به دست من است. من خدای بلند مرتبه شما هستم. صدای او را تمام [[انسانها]] و أجنه و [[شیاطین]] خواهند شنید. سپس [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: دجال [[دروغگو]] است، این [[دشمن خدا]] یک چشمش کور است و [[غذا]] میخورد و راه میرود، حال آنکه [[پروردگار]] نه کور است و نه [[غذا]] میخورد و راه میرود و همیشه بوده و هست...<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۹۳.</ref>.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: از [[اولاد فاطمه]]{{س}} نیز دجالهایی به وجود خواهند آمد، پس از آنان بپرهیزید<ref>ملاحم: ص ۱۲۳.</ref>. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درخطبهای فرمودند: از من بپرسید پیش از آنکه مرا دیگر نیابید!.. سپس [[حضرت]] در ضمن [[خطبه]] نشانههای [[خروج دجال]] را یک یک شمرد: وقتی که [[مردم]] [[نماز]] را بکُشند،...<ref>کشتن نماز شاید به معنای ضایع کردن و به فراموشی سپردن آن باشد. شاید هم به معنای عدم معرفت مردم در خواندن نماز باشد، یعنی ولایت اهل بیت{{عم}} که روح نماز است از یاد برود و نماز چون بدنی بیروح به جای آورده شود. ر.ک: نشانههای آخرالزمان پیش از ظهور.</ref> سپس [[حضرت]] برخی ویژگیهای دجال را برشمرد، آنگاه فرمود، بسیاری از [[یاران]] او [[یهودیان]] و زنازادگان هستند و [[خداوند]] او را به هنگام صبح، در [[سوریه]] بالای گردنه "[[افیق]]" به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}} خواهد کشت<ref>یأتی | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درخطبهای فرمودند: از من بپرسید پیش از آنکه مرا دیگر نیابید!.. سپس [[حضرت]] در ضمن [[خطبه]] نشانههای [[خروج دجال]] را یک یک شمرد: وقتی که [[مردم]] [[نماز]] را بکُشند،...<ref>کشتن نماز شاید به معنای ضایع کردن و به فراموشی سپردن آن باشد. شاید هم به معنای عدم معرفت مردم در خواندن نماز باشد، یعنی ولایت اهل بیت{{عم}} که روح نماز است از یاد برود و نماز چون بدنی بیروح به جای آورده شود. ر.ک: نشانههای آخرالزمان پیش از ظهور.</ref> سپس [[حضرت]] برخی ویژگیهای دجال را برشمرد، آنگاه فرمود، بسیاری از [[یاران]] او [[یهودیان]] و زنازادگان هستند و [[خداوند]] او را به هنگام صبح، در [[سوریه]] بالای گردنه "[[افیق]]" به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}} خواهد کشت<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۳ و کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲۵.</ref>. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبةالبیان در ضمن اوصاف دجال فرمود: [[یاران دجال]] زنازادگان و پستترین [[مردم]] از [[یهودیان]] و [[نصرانیان]] خواهند بود. [[مردم]] بسیار زیادی به او خواهند پیوست. او در زمان [[قحطی]] خارج میشود و در مقابلش کوهی از گوشت و نان [[خرد]] شده است و این دو کوه با او حرکت میکنند و به کسی که [[ایمان]] به خدایی او بیاورد، از آن نان و گوشت خواهد داد و از آن کوه گوشت و نان چیزی هم کم نمیشود. سپس [[حضرت]] فرمود: [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[چهل]] روز از طلوع [[خورشید]] تا غروب با [[لشکریان]] دجال میجنگند و آنان را از پای در میآورند<ref>یأتی | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبةالبیان در ضمن اوصاف دجال فرمود: [[یاران دجال]] زنازادگان و پستترین [[مردم]] از [[یهودیان]] و [[نصرانیان]] خواهند بود. [[مردم]] بسیار زیادی به او خواهند پیوست. او در زمان [[قحطی]] خارج میشود و در مقابلش کوهی از گوشت و نان [[خرد]] شده است و این دو کوه با او حرکت میکنند و به کسی که [[ایمان]] به خدایی او بیاورد، از آن نان و گوشت خواهد داد و از آن کوه گوشت و نان چیزی هم کم نمیشود. سپس [[حضرت]] فرمود: [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[چهل]] روز از طلوع [[خورشید]] تا غروب با [[لشکریان]] دجال میجنگند و آنان را از پای در میآورند<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۵.</ref>. در [[حدیثی]] آمده که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}} دجال متولد شد، [[رسول خدا]]{{صل}} او را دید و [[دعا]] نمود تا به جزیرهای در میان دریا افتاد و تا زمان خروجش در آنجا خواهد بود<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۶.</ref>. در [[حدیثی]] [[حضرت]] [[محمد بن حنفیه]] فرمود: مردی از [[فرزندان]] [[بنیهاشم]] در [[بیت المقدس]] به [[حکومت]] میرسد و بعد از فتوحاتی بسیار به [[بیت المقدس]] باز میگردد، در این هنگام دجال [[خروج]] میکند. سپس [[حضرت عیسی]]{{ع}} نازل میشود و پشت سر این مرد از [[بنیهاشم]] به [[نماز]] میایستد<ref>ملاحم: ص ۸۰.</ref>. در [[حدیثی]] [[حضرت]] فرمود: دجال از یهودیه [[اصفهان]] [[قیام]] میکنند. در آن زمان مانند [[گلیم خانه خود باشید]] (یعنی از [[فتنه]] دوری کنید و خود را دچار آن نکنید)<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]] فرمود: بیست و هفت دجال در [[امت]] من ظاهر خواهد شد که چهار نفر از آنان [[زن]] هستند، همانا من [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] هستم و پس از من [[پیامبری]] [[مبعوث]] نخواهد شد (یعنی این [[دجالها]] [[ادعای پیامبری]] میکنند، اما [[رسول خدا]] [[آخرین پیامبر]] است و این [[دجالها]] [[دروغگو]] هستند)<ref>یأتی | *[[رسول خدا]] فرمود: بیست و هفت دجال در [[امت]] من ظاهر خواهد شد که چهار نفر از آنان [[زن]] هستند، همانا من [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] هستم و پس از من [[پیامبری]] [[مبعوث]] نخواهد شد (یعنی این [[دجالها]] [[ادعای پیامبری]] میکنند، اما [[رسول خدا]] [[آخرین پیامبر]] است و این [[دجالها]] [[دروغگو]] هستند)<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۸.</ref>. در [[روایات]] دیگر [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: که سی نفر [[دروغگو]] [[پیش از ظهور]] به وجود خواهند آمد که آخرین آنها دجال است، همه این سی نفر [[ادعای پیامبری]] میکنند. اگر آن را [[درک]] کردید، با آنان به [[دشمنی]] برخیزید و آنان را به [[قتل]] برسانید و در میان این دروغگویان، [[فتنه دجال]] از همه بزرگتر است<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۹.</ref>. در روایتی دیگر نیز آمده است: زمانی که دجال [[خروج]] کند، [[پناهگاه]] [[مسلمانان]] [[بیت المقدس]] خواهد بود<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۳۹.</ref>. در روایتی [[امام صادق]]{{ع}} به [[معلی بن خنیس]] فرمودد:... [[خداوند]] [[حضرت]] [[قائم آل محمد]]{{عم}} را به دجال پیروز میکند و [[حضرت]] او را در کناسه [[کوفه]] به دار میآویزد<ref>بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۳۰۸.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[شورش]] و [[جنگ]] بزرگ و [[فتح قسطنطنیه]] و [[قیام]] دجال. از ابتدا تا انتها در هفت [[ماه]] رخ خواهد داد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۷۴.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]] صفحه ۲۴۸.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== |
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۵۶
- این مدخل از زیرشاخههای نشانههای ظهور امام مهدی است. "دجال" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دجال (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- "دجّال" در زبان عربی به معنای "آب طلا" و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند "دجّال" نامیده میشوند[۱][۲].
- از روایات استفاده میشود دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزههای هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی میگویند: دجّال تولد یافته و زنده است[۳][۴].
- در روایاتی چند از خروج "دجّال" به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از "اشراط الساعه" یاد شده است. این نشانه، در کتابهای اهل سنت بیشتر، یکی از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است[۵]؛ ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثهای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع) رخ خواهد داد؛ یاد شده است[۶][۷].
- درباره دجّال، چند احتمال وجود دارد[۸]:
- دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از "دجّال"های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگوید: من پیامبرم[۹]. در روایات، از این "دجّال"ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجّال آمده است[۱۰]. از میان این "دجّال"ها، فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همه دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی(ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه "دجّال"ها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری، تحمیق و گمراهی مردم میزنند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد[۱۱]. حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار میگیرند و با سوءاستفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند. در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع)، چنین خطری پیشبینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همه انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجه آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجّالها- صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است- نشانه ظهور باشد[۱۲].
- احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام "دجّال" در دوره غیبت- با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است- خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند[۱۳]. برخی از کتابها و فیلمها نام "دجّال" بر خود دارند. "دجّال" لقب دغلبازی است که نزد یهودیان "آرمیلوس" و نزد مسلمانان "صائد بن صید" نامیده میشود[۱۴]. اصل داستان "دجّال" در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه "دجّال" بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح(ع) باشند یا "پدر و پسر" را انکار کنند، "دجّال" یاد شده است: دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند[۱۵]. طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: "ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند[۱۶]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه علقهای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: "کافر" و هرخواننده و بیسواد آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین- در شرق و غرب- عالم آن را میشنوند، فریاد کند: "ای دوستان من! نزد من آیید. منم آنکه آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما". دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سرش نماز میخواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.
- برخی نیز این احتمال را مطرح کردهاند که مراد از "دجّال" همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنت بیشتر با عنوان "دجّال" و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است[۱۷][۱۸].
- دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر جهان است[۱۹].
- برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگیهایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. "استکبار" به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیم ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۲۰][۲۱].
- از نکات شگفآور و تأملبرانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهاند[۲۲]. در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی(ع) است[۲۳][۲۴].
دجال در ادیان آسمانی
- دجال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است، در آخر الزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش میخواند. برخی از مفسران، تفسیر آیه ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ﴾[۲۵] را به ظهور دجّال ناظر دانستهاند که در دید مردم، عظیمترین موجود جلوه میکند؛ [۲۶] در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچکتر میشمارد.[۲۷] سرانجام این پدیده به دست عیسی (ع) محو و نابود خواهد شد[۲۸][۲۹].
مباحث فرعی
- بحران معنویت؛
- وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار؛
- ظهور دجال؛
- وقوع مصائب؛
- ندای آسمانی؛
- ظهور منجی بزرگ بشر؛
- نزول عیسی (ع)؛
- خروج جنبندهای از زمین؛
- هجوم یأجوج و مأجوج؛
- رجعت؛
- صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان.
خروج دجال در موعودنامه
- این نشانه، در کتابهای اهل سنت از نشانه برپایی قیامت دانسته شده است[۳۰]، ولی در منابع روایی شیعه، از نشانههای ظهور[۳۱]. البته هیچ اشکالی ندارد که رخدادهایی چون خروج دجّال، هم نشانه ظهور باشند و هم نشانه قیامت. دجّال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (ع) خروج میکند و با انجام کارهای شگفتانگیز جمع بسیاری از مردم را میفریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه "لد" در منطقه شام، به هلاکت میرسد[۳۲].
- از "نزّال بن سبره" آوردهاند که میگوید: امیر مؤمنان (ع) برای ما سخن میگفت که: نخست سپاس خدا را بهجا آورد و او را ستود و بر پیامبر و خاندانش (ع) درود فرستاد، انگاه سه بار فرمود: "سلونی -ایها النّاس!- قبل أن تفقدونی..." یعنی: مردم! تا مرا از دست ندادهاید، هر آنچه میخواهید بپرسید.
- "صعصعة بن صوحان" بپا خاست و گفت: چه زمانی "دجّال" خواهد آمد؟ علی (ع) فرمود: "بنشین! خدا سخن تو را شنید و منظورت را دانست... برای خروج "دجّال" نشانهها و علایمی است که دستهدسته هرکدام پس از دیگری روی خواهد داد اگر میخواهی تو را از آنها آگاه سازم؟" صعصعة پاسخ داد: "آری! ای امیر مؤمنان!" فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ کن که اینها علایم و نشانههای آن است: هنگامی که مردم راه و رسم و فرهنگ و معنویت نماز را نابود ساختند و به پوسته آن قناعت کردند و ویژگی امانت و امانتداری را ضایع ساختند و دروغپردازی را روا شمردند و رباخوارگی و ربا را مباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند و دین به دنیا فروختند و سفیهان و کمخردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطعرحم کردند و هواهای دل را پیروی کردند و ریختن خونها را آسان ساختند. هنگامی که بردباری، ناتوانی شمرده شد و بیدادگری، باعث افتخار گردید و زمامداران فاجر و بدکار! و وزیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند و گویندگان و قاریان قرآن، به فسق و گناه روی آوردند و شهادتهای دروغین در جامعه پدیدار شد و کارهای ناپسند و تهمتتراشیها و گناهکاری و تجاوزگری علنی گردید، انگاه که قرآن به صورت زیبایی چاپ و جلد و تزیین گردید و مسجدها آراسته شد و منارهها سر به آسمان سایید و اشرار مورد تجلیل قرار گرفتند و صفهای جماعت فشرده و دلها از هم دور شد و عهدها و پیمانها گسسته و آن وعده بزرگ نزدیک گردید و زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت کردند و به بازارها و مغازهها و کارخانهها سرازیر گشتند. صدای آواز فاسقان، همهجا پخش و به گوشها رسید و هرچه گفتند و خواندند از آنان پذیرفته شد. رهبری جامعهها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر به خاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغساز و دروغپرداز، تصدیق و تأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد.
- هنگامی که کنیزان آوازهخوان و رقاصهها و آلات لهو و موسیقی، به کار گرفته شد و نسلهای آخرین به نسلهای پیشین نفرین کردند و زنان بر زینها سوار شدند و تلاش کردند خود را شبیه مردان سازند و مردان نیز خود را در ظاهر و اخلاق بسان زنان ساختند، و شاهد بیآنکه از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد، و دیگری برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهی، به خاطر رفاقت با کسی، به نفع او به دروغ گواهی کرد... آری! در این شرایط منحطّ و وخامتبارو گناهآلود جامعهها و تمدّنهای اسلامی و جهانی است که دجّال ظاهر میگردد و درآمدن شتاب میکند...[۳۳][۳۴].
دجال در موعودنامه
- از نشانههای ظهور، خروج دجّال است. "دجال" از ریشه "دجل" بهمعنای دروغگوی حیلهگر است. در زبان عربی بهمعنای آب طلا است و به همین علّت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند، دجّال نامیده میشوند. در روایات دجالها و دروغگویان فراوانی نام برده شده است. در برخی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است[۳۵]. از میان این دجّالها، فردی که در دروغگویی و حیلهگری سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (ع)[۳۶] و یا برپایی قیامت[۳۷] است. بر این اساس باید گفت دو نوع دجال داریم، یکی دجال حقیقی که پس از همه دجالها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگو که به فریب مردم و گمراهی آنان دست میزنند.
- دجّال در روایات اسلامی اینچنین توصیف شده است: "او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است، چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست و مانند ستاره صبح میدرخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها میشود و آفتاب با او میگردد. کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست. اسمان به دستور وی باران میدهد و زمین گیاه میرویاند. اختیار گنجهای زمین با اوست. مرده را زنده میکند. با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را میشنوند، میگوید: من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده و روزیرسان هستم، به سوی من بشتابید"[۳۸]. وی از همهجا میگذرد و فقط در مکه و مدینه قدم نمیگذارد[۳۹]. بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عربهای بیابانی است. اصل او را از اصفهان یا بجستان و یا خراسان گفتهاند[۴۰]. اصل داستان دجّال در کتابهای مقدس مسیحیان آمده و بارها واژه "دجال" در انجیل به کار رفته است. درباره دجال، صرفنظر از ویژگیهای او، چند احتمال وجود دارد:
- دجّال، نام شخص معینی نیست. هرکسی که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسّل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. بر این اساس دجّالها خواهند بود و اینکه در روایات از دجّالهای فراوان (دوازده، سی، شصت و هفتاد) سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت میکند.
- فردی معین و مشخص بهعنوان "دجّال" در دوره غیبت، با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده، خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند.
- این احتمال نیز وجود دارد که مراد از "دجّال"، همان سفیانی باشد که در کتابهای عامه، بیشتر بهعنوان "دجّال" و در کتابهای خاصه بهعنوان "سفیانی" آمده است[۴۱].
- دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادّی بر همه جهان است. استکبار، بهمعنای واقعی، دجّال است. استکبار خود را قیم ملتها میداند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همهجای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۴۲]. موضوع دجّال، بیش از آن چه در روایات شیعه است، از طریق اهل سنت نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد بن حنبل" در کتاب مسند "ترمذی" در صحیح خود و "ابن ماجه" در سنن، و "مسلم" در صحیح، و "ابن اثیر" در نهایه از "عبدالله بن عمر" و "ابو سعید خدری" و "جابر بن عبدالله انصاری" نقل کردهاند[۴۳]. مرحوم صدوق در این زمینه میگوید: متعصّبین اهل سنت، اینگونه اخبار را تصدیق میکنند و آن را درباره دجّال و غیبت وی و زنده بودنش را در این مدّت طولانی روایت نمودهاند که در آخر الزمان خروج میکند، ولی درباره قائم باور نمیکنند که او مدت طولانی غائب میشود، آنگاه آشکار میگردد و جهان را پر از عدل و داد میکند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد، با اینکه پیامبر (ص) و امامان (ع) از این موضوع، صریحاً سخن گفتهاند[۴۴]. همچنین موضوع دجال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس مسیحیان جستوجو کرد. در رساله اول یوحنا نوشته است: "دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند، ان دجّال است که پدر و پسر را انکار مینماید"[۴۵][۴۶].
دجال در فرهنگنامه آخرالزمان
- دجال از نظر لغت از ماده "دجل" به معنای دروغگو و بسیار حیلهگر است. روایات وارد شده درباره دجال بسیار مختلف است. برخی از روایات دجال را شخصی معین توصیف میکند که در زمانی مشخص خروج میکند و به گمراه کردن خلق دست میزند، اما برخی روایات دجال را متعدد میداند و او را منحصر به یک فرد نمیداند. بنابراین برخی از علمای حدیث دجال را نامی برای افرادی گمراه و دروغگو دانستهاند که در میان مردم به دروغ پراکنی و ادعاهای باطل دست میزنند و موجبات گمراهی مردم را ایجاد میکنند. این نظریه را حدیثی تأیید میکند زیرا در آن نام اصلی دجال را چیز دیگری میداند. البته هیچ بعید نیست، علاوه بر این که شخصی معین دجال باشد، افراد دیگری نیز با این صفت و به این روش ظاهر شوند. در روایات وارد شده درباره دجال ما شاهد توصیفاتی هستیم که بسیار عجیب و غریب به نظر میرسند؛ ما میدانیم که بسیاری از پدیدههای امروزی تا حدود ۵۰ سال پیش ناممکن تلقی میشد و اگر کسی در قدیم ادعای چنین کاری را میکرد، شبیه به معجزه بود. اکنون با توجه به این که ما دقیقاً نمیدانیم که چه زمانی دجال خروج مینماید، پس رد کردن این احادیث به صرف این که با دانش امروزی سازگار نیست، صحیح نمیباشد؛ زیرا ممکن است در آینده امری عادی و توجیهپذیر شود. پیشوایان اسلام درباره دجال از صدر اسلام، مسلمانان را بر حذر داشتهاند، حتی در امتهای پیشین نیز در مورد او زینهار داده شده است. در انجیل درباره دجال آمده: "دروغگو کیست؟ جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن دجال است که پدر و پسر را انکار میکند"[۴۷]. در روایات فتنه دجال فتنهای عالمگیر توصیف شده که دامن بسیاری از علما را نیز خواهد گرفت. او در تمام عالم به فتنهانگیزی برمیخیزد و در همه جا خواهد رفت به جز شهر مکه و مدینه و مسجد اقصی و مسجد طور سینا. دجال در میان مردم ادعای خدایی میکند و دست به کارهای سحرگونه و خارقالعاده میزند و چون فرعون در میان مردم ندای ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی﴾[۴۸] سر میدهد. در روایات مختلفی آمده که در امت رسول خدا(ص) دقیقاً همان وقایعی اتفاق خواهد افتاد که در امتهای پیشین اتفاق افتاده است. یکی از آنها ادعای خدایی فرعون است و گروه زیادی که از او پیروی کردند[۴۹].[۵۰]. کارهای خارقالعاده دجال نیز خود امتحان بزرگی برای مردم است و گروه زیادی به خاطر این کارها به خدایی او ایمان میآورند. البته کارهای عجیب او دلیل بر خدایی او نیست، زیرا پر واضح است که خدا نه دیده میشود و نه راه میرود و دیده شدن او بهترین دلیل بر عدم خدایی اوست. او در زمانی میآید که قحطی شدیدی حاکم است و بسیاری به خاطر آب و غذا به او میپیوندند. او کارهایی شبیه حضرت عیسی(ع) انجام میدهد. کور مادرزاد را بینا میکند و مریض برصدار را سالم میکند و مرده را زنده میکند. اما اینها تماماً دروغ و ظاهرسازی است و مانند سحر مردم خیال میکنند که او معجزه انجام میدهد، مانند ساحران فرعون. او چهل سال حکومت میکند و در نهایت به دست حضرت عیسی(ع) کشته میشود و پیروان او در جنگی سخت به دست لشکریان حضرت مهدی(ع) در طی چهل روز کشته خواهند شد. البته در روایاتی نیز کشته شدن دجال را به دست حضرت مهدی(ع) تعیین مینماید، که ممکن است دجالهای دیگری منظور باشد یا این که دجال را زنده میکند و دوباره او را به قتل میرساند، زیرا در احادیث رجعت آمده است که کفار چندین بار زنده میشوند و به دست مؤمنی برای تک تک جنایتهایشان مجازات میشوند تا هر مؤمنی قصاص خود را انجام داده باشد.
- رسول خدا(ص) فرمود: دجال بانگ میزند: "من پروردگار بلند مرتبه شما هستم". هر که او را تصدیق کند، در فتنه افتاده است و هر کسی که او را دروغگو بداند و بگوید که خدای من "الله" است و بر او توکل کند و به سوی او بازگشت کند، گزندی نخواهد دید[۵۱]. رسول خدا(ص) فرمود: فتنه دجال چنان فتنه بزرگی است که تمام پیامبران گذشته نیز امت خود را از آن بر حذر داشتهاند؛ من نیز شما را از آن فتنه میترسانم، آن گونه که هیچ پیامبری امت خود را چنین زینهار نداده است. بدانید او یک چشم است و خدا یک چشم نمیباشد[۵۲]. در پیشانی او نوشته شده است که او کافر است و این نوشته را هر مؤمنی میتواند بخواند[۵۳]. در روایتی دیگر فرمود: اگر زمانی که دجال ظاهر میشود من در بین شما بودم، خودم با او مخاصمه خواهم کرد و اگر من در بین شما نبودم، هر کسی باید خودش با او به مقابله بپردازد و خداوند را پشتیبان هر مسلمانی میدانم. بدانید که دجال مردی است با موهای کوتاه، یک چشم او برق میزند. هر کس او را دید، آیات ابتدایی سوره کهف را بخواند. او از میان شام و عراق خروج مینماید و چپ و راست را پر از فساد میکند، پس ای بندگان خدا، استوار باشید. اصحاب پرسیدند: ای رسول خدا او چقدر در زمین خواهد ماند؟ حضرت پاسخ داد: او چهل روز باقی میماند، که یکی از آن چهل روز به اندازه یک سال است و یکی از آن روزها به اندازه یک ماه و یک روز نیز به اندازه یک هفته است و بقیه روزها عادی است... دجال نزد مردم آمده و آنان را دعوت مینماید، مردم نیز دعوت او را اجابت مینمایند. او به آسمان دستور میدهد و آسمان بارش میکند و به زمین دستور میدهد، زمین گیاه میرویاند و برگ درختها پربارتر و گوسفندان فربهتر و پرشیرتر از قبل میشوند. بار دیگر دجال مردم را به سوی خویش دعوت میکند، اما این بار مردم دعوت او را نمیپذیرند. فردا صبح وقتی مردم برمیخیزند، میبینند که خشکسالی بر آنان افتاده و اموالشان نابود شده است. دجال به خرابهای میرود و به آن زمین دستور میدهد که گنجی را که در خود پنهان داری برای من خارج کن. سپس گنجی از آن خرابه بیرون میآید و مانند زنبورانی که از پس ملکه خود روان هستند، از پی دجال به راه میافتند. دجال جوانی را دستگیر میکند و او را دو نیم میکند، سپس او را صدا میزند و آن جوان شادمان و با صورتی درخشان به سوی او میآید. در این هنگام خداوند عیسی بن مریم(ع) را فرو میفرستد و او در کنار مناره سفیدی که در قسمت دروازه شرقی دمشق است فرود میآید؛ دو حله در بر دارد و کف دستهای او بر شانه دو ملک است...[۵۴].
- در روایت دیگری آمده: هفتاد هزار نفر از یهود به دجال میپیوندند. آنان با شمشیرهایی طلایی و بالاپوشهایی مدور میآیند. وقتی که دجال حضرت عیسی(ع) را میبیند، مانند نمکی که در آب حل شود، آب شده و فرار میکند. حضرت عیسی(ع) به دجال میگوید: من باید چنان ضربتی به تو بزنم که کسی پیش از این نزده باشد. آنگاه دجال را در کنار دروازه (روستایی نزدیک بیت المقدس) که آن را "لُد" میگویند خواهد کشت، و یهودیانی که همراه او هستند فرار خواهند نمود. در آن زمان تمام اشیاء از یهودیانی که پشت آنها مخفی شدهاند خبر خواهند داد، و با زبانی گویا میگویند: "ای مسلمان این یهودی در من مخفی شده است"، مگر درخت یهود که نام آن "غرقده" است[۵۵]. روزی رسول خدا(ص) مردم مدینه را جمع نمود و فرمود ای مردم به خدا قسم من شما را برای نصیحت جمع نکردهام بلکه برای این جمع کردهام که داستان "تمیم داری" را برای شما نقل کنم. او مردی نصرانی بود که اسلام آورد و مسلمان شد و داستان او درباره "مسیح دجال" است و مانند خبرهایی است که قبلاً من درباره آن به شما خبر داده بودم. او گفت: با گروهی از دو قبیله دیگر در دریا با کشتی میرفتیم. یک ماه در دریا سرگردان بودیم تا این که به سوی مغرب رفتیم و در جزیرهای فرود آمدیم. در آنجا حیوانی را دیدیم بسیار پر مو که پس و پیش او مشخص نبود. تعجب کردیم که این چه حیوانی است؛ آن حیوان گفت من "جساسه" هستم. ما پرسیدیم که جساسه چیست؟ آن حیوان گفت در این دیر مردی هست، به نزد او بروید، که به شما به خوبی جواب خواهد داد. ما ترسیدیم که مبادا آن مرد، شیطان باشد. بالاخره داخل دیر شدیم و نزد آن مرد رفتیم. او انسانی بزرگ چثه بود که دست و پای او را با زنجیر به گردنش بسته بودند. با تعجب پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: اکنون که تا اینجا آمدهاید اوّل بگویید که شما چه کسانی هستید؟ ما نیز قصه خود را برای او گفتیم. آن مرد از چند چیز از ما سؤال کرد، درختهای خرمای بیسان[۵۶]، دریاچه طبریه[۵۷]، چشمه زُعر[۵۸]، و پیامبر اُمّی. ما هم پاسخ دادیم که آن درختها سرسبزند و میوه میدهند و آن دریاچه پر آب است و چشمه زعر نیز پر آب است و با آب آن زراعت میکنند و پیامبر امی هم از مکه به یثرب آمده و بر اعراب غلبه نموده و همه در فرمان او هستند. آن مرد گفت: امیدوارم آن درختان بخشکد و آب آن دریاچه فرو کشد؛ بدانید من "مسیح دجال" هستم و امیدوارم که به زودی اجازه قیام به من داده شود، و در طی چهل روز تمام زمین را درمینوردم، جز شهر مکه و (مدینه) طیبه زیرا من اجازه ندارم به این دو شهر وارد شوم و هر زمان که میخواهم وارد این دو شهر شوم، ملکی شمشیر کشیده مانع من میشود. سپس رسول خدا(ص) فرمود: بدانید که این شهر (مدینه) طیبه است، طیبه است، طیبه است!... و در حدیث دیگری میفرماید: دجال از روستایی در اصفهان به نام "رستق آباد" خارج میشود. پیشاپیش لشکر او هفتاد هزار عمامه به سر هستند. دو جوی همراه او روان است یکی از آب و دیگری از آتش. اگر او را درک کردید و به شما گفت در جوی آب فرو شوید، اطاعت نکنید زیرا آن آب چون آتش است و اگر به شما گفت داخل جوی آتش شوید، داخل شوید که مانند آب خواهد بود[۵۹].
- رسول خدا(ص) فرمود: سه سال پیش از خروج دجال بسیار سخت خواهد بود، مردم به گرسنگی سختی دچار خواهند شد. خداوند به آسمان دستور میدهد که در سال نخست، یک سوم باران را نبارد، و در سال دوم دوسوم باران را نبارد و در سال سوم دیگر باران نبارد. همچنین به زمین فرمان میدهد که در سال اول یک سوم محصول و در سال دوم دوسوم محصول و در سال سوم تمام محصولات را سبز ننماید. در این سال تمام گزندگان هلاک میشوند. سپس حضرت فرمود: مردم در آن هنگام با ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ» زنده میمانند و این اذکار برای آنان چون غذا خواهد بود[۶۰]. در روایتی دیگر حضرت فرمود: زمانی که دجال قیام میکند، مردی از مؤمنین به سوی او رفته و با لشکر او روبرو میشود. لشکریان دجال از آن مرد میپرسند: کجا میروی؟ آن مرد پاسخ میدهد: به سوی این مرد که قیام نموده میروم (یعنی دجال). لشکریان از او میپرسند: آیا تو خدای ما (دجال) را قبول نداری؟ آن مرد مؤمن پاسخ میدهد: از خدای ما چیزی پوشیده نیست. برخی از لشکر دجال میگویند: باید او را کشت، برخی میگویند: خدای ما (دجال) گفته کسی را بدون اجازه من نکشید. آنگاه آن مرد مؤمن را نزد دجال میبرند. زمانی که چشم آن مرد به دجال میافتد میگوید: ای مردم! این همان دجالی است که رسول خدا(ص) از آمدنش خبر داده بود. دجال دستور میدهد او را به چهار میخ بکشند و او را شکنجهای سخت نمایند. سپس از او میپرسند: آیا هنوز هم به من ایمان نمیآوری؟ آن مرد پاسخ میدهد: تو همان مسیح دروغگو هستی. دجال فرمان میدهد تا او را با اره از وسط دو نیم کنند و از میان بدن او عبور میکند و به بدن نصف شده او اشاره میکند که بایست، آن مرد زنده شده و میایستد. آنگاه دجال به آن مرد میگوید: هنوز هم به (خدایی) من ایمان نداری؟! آن مرد مؤمن میگوید: اکنون (باطل بودن) تو را بیشتر از پیش شناختم و رو به مردم کرده و میگوید: ای مردم این کاری که با من انجام داد، پس از من با هیچ کس دیگر نمیتواند انجام دهد. دجال آن مرد مؤمن را گرفته و میخواهد بکشد. سپس آهنی به گردن او میاندازد و دست و پایش را گرفته و او را به زمین میزند. مردم خیال میکنند (خدای آنها) دجال، آن مرد را به جهنم فرستاد ولی در حقیقت به بهشت رفته است. سپس رسول خدا(ص) فرمود: شهادت این مرد نزد خدای عالم بزرگترین شهادت است[۶۱].
- رسول خدا(ص) فرمود: دجال چشمش کور میباشد و بر پیشانی او نوشته شده کافر، به گونهای که هر مسلمان میتواند آن را بخواند و در حدیثی دیگر فرمود: او بچهدار نمیشود و به مدینه و مکه نمیتواند وارد شود[۶۲]. رسول خدا(ص) فرمود: غذای مؤمنین در زمان دجال، مانند غذای ملائکه، تسبیح و تقدیس است. پس هر کسی که در آن روز تسبیح و تقدیس بسیار گوید، خداوند نیز گرسنگی را از او برطرف خواهد کرد[۶۳]. در حدیث دیگری رسول خدا(ص) فرمود: دجال به مکه و مدینه نمیتواند وارد شود بلکه به زمین شورهزاری خواهد رفت. آنگاه مردی بر او خروج میکند که از بهترین مردم است. آن مرد به دجال میگوید: من گواهی میدهم که تو همان دجالی هستی که رسول خدا(ص) خبرش را به ما داده بود. دجال میگوید: اگر من تو را کشته و دوباره زنده کنم، آیا هنوز هم شک خواهید داشت؟ همه میگویند: خیر. سپس دجال آن مرد را کشته و دوباره زنده میکند. آن مرد مؤمن میگوید: به خدا سوگند اکنون که مرا کشتی و دوباره زنده کردی بینشم نسبت به تو بیشتر شد. در آن هنگام دجال میخواهد آن مرد را دوباره بکشد ولی قدرت پیدا نمیکند[۶۴]. در روایتی مفصل حضرت رسول(ص) میفرماید: بیشتر پیروان دجال زنان و اعراب هستند. دجال در نظر مردم چنان جلوه میدهد که گویی آسمان در حال باریدن باران است، در حالی که چنین نیست؛ یا این که زمین گیاه رویانده است، در صورتی که نرویانده است. آنگاه دجال به اعراب میگوید: دیگر چه (برهانی بالاتر از این) میخواهید؟ آیا من برای شما بارانی پیدرپی نازل نکردم و گوسفندان شما را فربه و پر شیر ننمودم؟ سپس دجال دستهای از شیاطین را به صورت پدران و برادران آن افراد که قبلاً از دنیا رفتهاند، ظاهر میکند. آن شیاطین به مردم میگویند: آیا ما را نمیشناسید؟ من فلانی هستم (همان برادر یا پدری که چندی پیش وفات یافته) پس به این (دجال) خدای خود ایمان بیاورید! سپس رسول خدا(ص) فرمود: دجال چهل سال زندگی میکند، چهل سالی که هر سال آن چون یک ماه به سرعت میگذرد و هر ماه آن چون یک هفته و هر هفته آن چون یک روز و هر روز آن چون ساعتی و هر ساعت آن به مقدار سوختن تکهای هیزم است! (یعنی زمان زندگی او به سرعت میگذرد و دیری نمیپاید) او به هر جایی خواهد رفت به جز مسجد الحرام و مسجد النبی؛ ای مردم شما را بشارت میدهم که اگر دجال ظاهر شد و من هنوز از دنیا نرفته بودم، من به مدد الهی با او مخاصمه مینمایم و محکومش میکنم و اگر من در میان شما نبودم، خداوند پشتیبان مسلمانان است (و خداوند حجت و برهان او را باطل خواهد نمود)[۶۵].
- امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) روایت میکند: سفیانی زمانی خارج میشود که مردم در کمبود آذوقه به سر میبرند و قحطی فراگیر شده است و باران بسیار کم میبارد. نه زمین گیاه میرویاند و نه آسمان بارشی نازل میکند. سپس حضرت مهدی(ع) از سوی خدا برای راهنمایی و هدایت خلق برمی خیزد... و آنگاه دجال ظاهر خواهد شد و مردم را جادو میکند و با سحر دو کوه را مانند غذا در نظر مردم مینمایاند و مردم چون بسیار قحطی زده و گرسنهاند بار میکنند در حالی که آن دو کوه در حقیقت غذا نیست[۶۶].
- رسول خدا(ص) فرمود: چشم چپ دجال کور است و ناخنکی ضخیم روی آن را گرفته است (به آب مروارید سختی گرفتار است). او قیام میکند و کور مادرزاد را بینا میکند، و شخصی که گرفتار برص است، به دست او خوب میشود و مرده را زنده میکند و به مردم میگوید: "من خدی شما هستم". در آن روز هر کسی که او را خدای خود بداند، گرفتار فتنه شده است و کسی که بگوید "الله" پروردگار من است، و بر این عقیده تا دم مرگ استوار بماند، از فتنه دجال رهایی یافته است، و پس از مرگ سختی و عذاب قبری نخواهد دید. دجال تا زمانی که خداوند برای او تقدیر نموده در زمین باقی میماند و سپس حضرت عیسی(ع) از آسمان نازل میشود و نبوت حضرت محمد(ص) را تصدیق میکند و دجال را به قتل میرساند[۶۷]. در حدیثی دیگر حضرت فرمود: دجال به همه جا خواهد رفت، مگر به چهار مسجد؛ مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد طور سینا، مسجد الاقصی[۶۸].
- برخی روایات از شدت گرفتاریها در زمان دجال حکایت میکند. به حدی که بهترین آرزوی مؤمن مرگ خواهد بود. او در زمانی میآید که مردم کاملاً از او غافل شدهاند و هیچ عالمی فتنه او را به مردم گوشزد نمیکند، تا جایی که هفتاد هزار عمامه به سر (کسانی که در ظاهر در لباس علما هستند ولی در باطن پیرو هوای نفس و شیطان میباشند) به او خواهند پیوست. یهودیان و زنان بیشترین کسانی هستند که از او پیروی میکنند. گروهی که پی به فتنه او بردهاند، مجبورند زنان خانواده خود را به زور در خانه زندانی کنند تا به دنبال او به راه نیفتند. در حدیثی رسول خدا(ص) بر افرادی که زنان خود را از فتنه او باز دارند، رحمت فرستاده. خروج دجال در زمانی خواهد بود که بغض و کینه در میان مردم فراوان شده و ایمان آنان سست و خوبان نایاب شده باشند[۶۹].
- امیرالمؤمنین(ع) درباره دجال میفرماید: نام او "صائد بن الصید" است. کسی که به او ایمان آورد شقی و ناپاک خواهد بود و کسی که به او ایمان نیاورد سعید و نیکو سرشت است. دجال از دهکدهای به نام یهودیه در شهر اصفهان خروج میکند، چشم راست او کور است. و چشم دیگر او در پیشانی اوست و چون ستاره درخشندگی دارد و در آن لکهای چون لخته خون است. در میان دو چشم او نوشته شده که او کافر است و هر کسی آن را میتواند بخواند. در دریاها فرو میرود و خورشید همراه او حرکت میکند. در مقابل او کوهی از دود است و در قفای او کوهی سفید رنگ است. مردم گمان میکنند که این دو کوه غذا است و دجال در زمان قحطی خارج میشود. او بر الاغی سفید رنگ سوار میشود که هر قدم او یک مایل را میپیماید. زمین را به گونهای در مینوردد که گویی در زیر پای او پیچیده میشود. هر آبی که از کنار آن عبور کند تا روز قیامت خشک میشود. با صدای بلند بانگ میدهد: ای یاران من، به سوی من آیید، من پدید آورنده و خلق کننده (ی مخلوقات) هستم و رشته تقدیرات و هدایت خلق به دست من است. من خدای بلند مرتبه شما هستم. صدای او را تمام انسانها و أجنه و شیاطین خواهند شنید. سپس امیرالمؤمنین(ع) فرمود: دجال دروغگو است، این دشمن خدا یک چشمش کور است و غذا میخورد و راه میرود، حال آنکه پروردگار نه کور است و نه غذا میخورد و راه میرود و همیشه بوده و هست...[۷۰].امیرالمؤمنین(ع) فرمود: از اولاد فاطمه(س) نیز دجالهایی به وجود خواهند آمد، پس از آنان بپرهیزید[۷۱].
- امیرالمؤمنین(ع) درخطبهای فرمودند: از من بپرسید پیش از آنکه مرا دیگر نیابید!.. سپس حضرت در ضمن خطبه نشانههای خروج دجال را یک یک شمرد: وقتی که مردم نماز را بکُشند،...[۷۲] سپس حضرت برخی ویژگیهای دجال را برشمرد، آنگاه فرمود، بسیاری از یاران او یهودیان و زنازادگان هستند و خداوند او را به هنگام صبح، در سوریه بالای گردنه "افیق" به دست حضرت عیسی(ع) خواهد کشت[۷۳].
- امیرالمؤمنین(ع) در خطبةالبیان در ضمن اوصاف دجال فرمود: یاران دجال زنازادگان و پستترین مردم از یهودیان و نصرانیان خواهند بود. مردم بسیار زیادی به او خواهند پیوست. او در زمان قحطی خارج میشود و در مقابلش کوهی از گوشت و نان خرد شده است و این دو کوه با او حرکت میکنند و به کسی که ایمان به خدایی او بیاورد، از آن نان و گوشت خواهد داد و از آن کوه گوشت و نان چیزی هم کم نمیشود. سپس حضرت فرمود: لشکر حضرت مهدی(ع) چهل روز از طلوع خورشید تا غروب با لشکریان دجال میجنگند و آنان را از پای در میآورند[۷۴]. در حدیثی آمده که در زمان رسول خدا(ص) دجال متولد شد، رسول خدا(ص) او را دید و دعا نمود تا به جزیرهای در میان دریا افتاد و تا زمان خروجش در آنجا خواهد بود[۷۵]. در حدیثی حضرت محمد بن حنفیه فرمود: مردی از فرزندان بنیهاشم در بیت المقدس به حکومت میرسد و بعد از فتوحاتی بسیار به بیت المقدس باز میگردد، در این هنگام دجال خروج میکند. سپس حضرت عیسی(ع) نازل میشود و پشت سر این مرد از بنیهاشم به نماز میایستد[۷۶]. در حدیثی حضرت فرمود: دجال از یهودیه اصفهان قیام میکنند. در آن زمان مانند گلیم خانه خود باشید (یعنی از فتنه دوری کنید و خود را دچار آن نکنید)[۷۷].
- رسول خدا فرمود: بیست و هفت دجال در امت من ظاهر خواهد شد که چهار نفر از آنان زن هستند، همانا من آخرین پیامبر الهی هستم و پس از من پیامبری مبعوث نخواهد شد (یعنی این دجالها ادعای پیامبری میکنند، اما رسول خدا آخرین پیامبر است و این دجالها دروغگو هستند)[۷۸]. در روایات دیگر رسول خدا(ص) میفرماید: که سی نفر دروغگو پیش از ظهور به وجود خواهند آمد که آخرین آنها دجال است، همه این سی نفر ادعای پیامبری میکنند. اگر آن را درک کردید، با آنان به دشمنی برخیزید و آنان را به قتل برسانید و در میان این دروغگویان، فتنه دجال از همه بزرگتر است[۷۹]. در روایتی دیگر نیز آمده است: زمانی که دجال خروج کند، پناهگاه مسلمانان بیت المقدس خواهد بود[۸۰]. در روایتی امام صادق(ع) به معلی بن خنیس فرمودد:... خداوند حضرت قائم آل محمد(ع) را به دجال پیروز میکند و حضرت او را در کناسه کوفه به دار میآویزد[۸۱]. رسول خدا(ص) فرمود: شورش و جنگ بزرگ و فتح قسطنطنیه و قیام دجال. از ابتدا تا انتها در هفت ماه رخ خواهد داد[۸۲][۸۳].
پرسش مستقیم
- دجال که خروجش از نشانههای غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)
- معنا و مفهوم دجال چیست؟ (پرسش)
- تعبیر مسیخ دجال به چه معناست؟ (پرسش)
- چرا دجال مسیح نامیده شده است؟ (پرسش)
- چرا لقب مسیح به عیسی بن مریم داده شده است؟ (پرسش)
- ویژگیها و اوصاف مسیح چیست؟ (پرسش)
- بهترین امتها و آنکه به زودی با دجال پیکار خواهد کرد کیست؟ (پرسش)
- چه تفاوتی میان دو اسم مسیح و دجال وجود دارد؟ (پرسش)
- دجال در منابع شیعی و سنی چگونه بیان شده است؟ (پرسش)
- یک چشم بودن دجال به چه معناست؟ (پرسش)
- آیا دجال همان سفیانی است؟ (پرسش)
- خروج دجال در چه زمان و مکانی خواهد بود؟ (پرسش)
- چه ارتباطی بین دجال و فتح قسطنطنیه وجود دارد؟ (پرسش)
- چه ارتباطی میان دجال و اشراط الساعة وجود دارد؟ (پرسش)
- خروج دجال چه ارتباطی با رویداد آخر الزمان و ظهور دارد؟ (پرسش)
- هشدار پیامبران درباره خروج دجال چیست؟ (پرسش)
- اولین سرزمینی که دجال وارد آن میشود کجاست؟ (پرسش)
- چه کسانی از دجال پیروی میکنند و چه سرنوشتی در انتظار آنان است؟ (پرسش)
- صفات و ویژگیهای یاران دجال چیست؟ (پرسش)
- آیا پیش از ظهور دجال آسمان نمیبارد؟ (پرسش)
- نشانه خروج دجال چیست؟ (پرسش)
- چند دروغگو پیش از ظهور دجال ظهور خواهند کرد؟ (پرسش)
- چگونه نسبت به فتنه دجال هشدار داده شده است؟ (پرسش)
- ویژگیهای جسمانی دجال چیست؟ (پرسش)
- چه ویژگیهای برای دجال شمرده شده است؟ (پرسش)
- وضعیت مردم در زمان خروج دجال چگونه است؟ (پرسش)
- پناهگاه مسلمانان هنگام خروج دجال کجاست؟ (پرسش)
- مدت اقامت دجال در زمین چقدر است؟ (پرسش)
- آیا یهودیان دجال را از نژاد خود میدانند؟ (پرسش)
- آیا امکان دارد در زمانهای مختلف دجالهای متعددی وجود داشته باشد؟ (پرسش)
- مقصود از خروج دجال که از نشانههای ظهور به حساب آمده چیست؟ (پرسش)
- آیا دجال واقعا به جنگ با امام مهدی خواهد پرداخت؟ (پرسش)
- از آنجا که دجال قبل از امام مهدی میآید آیا میتوانیم به سخنان او گوش دهیم؟ (پرسش)
- در روایات چه صفاتی برای دجال بیان شده است؟ (پرسش)
- نظر مهدیپژوهان معاصر درباره دجال چیست؟ (پرسش)
- حضرت عیسی در کجا دجال را به هلاکت میرساند؟ (پرسش)
- دجال در اندیشه مسیحیت چگونه معرفی شده است؟ (پرسش)
- سرانجام دجال چیست؟ (پرسش)
مدخلهای وابسته
منابع وابسته
کتب مستقل درباره دجال
- 100 سؤال حول الدجال، حیدر کامل، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، چ اول.
- الفتن (کتاب)، ابی علی حنبل بن اسحاق شیبانی، بیروت: دارالشائر الإسلامیه، 1419ق، چ اول.
- المسیح الدجال و معرکة هرمجدون، هشام محمد ابوحاکمه، عمان: دارالاسراء، 2001 م، چ اول.
- دجال افسانه یا واقعیت، مهناز شفائی، تهران: الف، 1374، چ اول.
- عصر المسیح الدجال، هشام کمال عبد الحمید، قاهره: مرکز العربیه، 1999م، چ اول.
- المسیح الدجال حقیقة لا خیال، عبداللطیف عاشور، قاهره: مکتبـة القرآن، [بیتا]، چ اول.
- المسیح الدجال قراءة سیاسیة فی الاصول الدیانات الکبری، سعید ایوب، قاهره: دارالفتح للأعلام العربی، 1420، چ اول.
- المسیح الدجال منبع الکفر و الضلال، عمادالدین بن اسماعیل ابن کثیر دمشقی، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیـة، 1419ق، چ اول.
فصول یا صفحاتی از کتاب
- 500 سؤال حول الإمام المهدی، ماجد ناصر الزبیدی، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، 1425ق، چ اول، صص123-129.
- آخرین امام، (ولادت، زندگی و ظهور قائم آل محمد)، حمید قلندری بردسیری، تهران: آفرینه، 1379، چ اول، صص129ـ 134.
- ادیان و مهدویت، محمد بهشتی، تهران: مرآتی، 1361، چ اول، صص176-183.
- اشراط الساعة الصغری و الکبری، صلاحالدین محمود، بیروت: دار الغد الجدید، 2004 م، صص120-149.
- الإذاعة لما کان و ما یکون بین یدی الساعة، ابی الطیب محمد صدیق خان بن حسن بن علی بن لطف الله حسینی بخاری قنوجی، بیروت: دار ابن حزم، 1421ق، چ اول، صص188-197.
- الجفر و الفتن و أشراط الساعة، عکاشـة عبدالمنان الطیبی، بیروت: دارالیوسف، [بیتا]، چ اول، صص80-83.
- الحتمیات من علائم الظهور، فاروق الموسوی، قم: مؤسسـة السبطین العالمیـة، 1427 ق، چ اول، صص294-314.
- الدر المنتظم فی السر الاعظم، شیخ کمالالدین محمدبن طلعه شافعی، بیروت: دارالهدی، 1425ق، اول صص 67-79.
- الرجعة، محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی، قم: دارالاعتصام، 1417ق، چ اول، صص175-181.
- العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزمان، ج2، علی اکبر نهاوندی، تهران: دبستانی، [بیتا]، چ اول، صص43-50.
- العد التنازلی فی علائم ظهور المهدی، عباس تبریزیان، تهران: سیدالشهداء، 1383، چ اول، صص549-557.
- الفتن، ابی عبدالله نعیم بن حماد المروزی، بیروت: دارالفکر للطباعـة و النشر و التوزیع، 1424ق، چ اول، صص 315-345.
- الفتن و الملاحم الواقعه فی آخرالزمان، ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الشافعی الدمشقی، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق، چ اول، ص87-171.
- المسیح الموعود و المهدی المنتظر، یوسف محمد عمرو، بیروت: دارالمؤرخ العربی، 1430 ق، چ اول، صص 175-180.
- المفاجاة بشراک یا قدس، محمد عیسی داوود، [بیجا]: مدبولی الصغیر، 2001 م، چ اول، صص419-435، 552-561.
- الملاحم و الفتن، ابن طاووس، تهران: اسلامیه، [بیتا]، چ اول، صص64-68، 144-146.
- الملاحم یا علائم ظهور حضرت مهدی، محمد حسین همدانی طاوئی، تهران: کتابخانة صدر، [بیتا]، چ اول، صص30-32.
- الممهدون للمهدی، (دراسه فی السیاسة العصر ظهور (کتاب))، علی کورانی، قم: مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق، چ اول، صص28-30.
- النهایة فی الفتن و الملاحم، الجزء الاول، اسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی، بیروت: دارالمعرفـة، 1420ق، چ اول، صص75-141.
- الیوم الآخر فی ظلال القرآن، احمد فائز، بیروت: موسسـةالرسالـة، 1421ق، چ دوم، صص107-123.
- الیوم الآخر و نهایة الزمان، خالد صنادیقی، دمشق، دار علاء الدین، 2001 م، چ اول، صص100-113.
- جهان در سیطرة صاحبالزمان، محمد رضا قاسمی، مشهد: الف، [بیتا]، چ اول، صص141-166.
- چشم به راه مهدی، جمعی از نویسندگان مجلة حوزه، قم: حوزة علمیة قم، 1378، چ دوم، صص289-296.
- چهرة درخشان امام زمان، جلد دوم و سوم، علی حائری یزدی، مترجم: محمد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی، 1401ق، چ اول، صص184 ـ 200.
- حضرت مهدی از ظهور تا پیروزی، حسین تقوی، قم: نورالاصفیاء، 1381، اول، صص316-327.
- حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، قم: جمکران، 1380، چ ششم، صص102-106.
- حکومت جهانی مهدی، ناصر مکارم شیرازی، قم: نسل جوان، 1380، چ11، صص171-180.
- حکومت عدلگستر در دست مهدی منتظر، حسین حیدری کاشانی، تهران: اندیشه، 1362، چ اول، صص172-175.
- حیاة الامام المحمد المهدی، باقر شریف القرشی، نجف: فرزند مؤلف، 1471 ق، چ اول، صص263-271.
- خصائص المهدی یا ویژگیهای حضرت مهدی، محمد راجی قمی، تهران: مؤلف،1381، اول، 290-292.
- دادگستر جهان، ابراهیم امینی، تهران: دارالفکر 1352، چ چهارم، صص343-350.
- دارالسلام در احوالات حضرت مهدی و علایم ظهور، محمود عراقی میثمی، قم: ایران رنگین، 1380، چ اول، صص633-642.
- در انتظار خورشید ولایت، عبدالرحمن انصاری، قم: انصار المهدی(ع)، 1373، دوم، صص112-117.
- در مسیر نور تا خورشید، رجبعلی مظلومی، [بیجا]: مکتب امام(ع) 1366، چ اول، صص513-521.
- دولة الامام المهدی و عصر الظهور، شیخ کاظم المصباح، بیروت: دارالکاتب العربی، 2008 م، صص142-151.
- دولة المهدی یا حکومت امام زمان، محمد حسینی بهارانچی، اصفهان: مؤلف، 1381، چ اول، صص 403-412.
- رخسار آفتاب، مجتبی غیوری، قم: مهدیه، 1380، چ اول، صص79-82.
- روزگار رهایی، ج2، کامل سلیمان، مترجم: علی اکبر مهدی پور، تهران: آفاق، 1371، چ دوم، صص1142-1159.
- زندگانی خاتم اوصیاء امام مهدی، باقر شریف القرشی، مترجم: ابوالفضل اسلامی، قم: مؤسسة نشر فقاهت، 1377، چ دوم، صص 298-306.
- صحیح اشراط الساعة، مصطفی ابونصر شبلی، بیروت: مکتبـة السوادی للتوزیع، 1423ق، چ دوم، صص201-242.
- طلوع آفتاب مهدی، جمعی از نویسندگان، تهران: الغدیر، 1401ق، چ اول، صص206-212، 220-223، 760-764
- عبر امة الاسلام و تنبؤات نهایة العالم، بیروت، دارالیوسف، 2002 م، چ اول، صص65-74.
- عدل منتظر، تهران: ستاد برگزاری جشنهای میلاد حضرت مهدی(ع)، 1304، چ اول، صص183-190.
- عقد الدرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن علی بن عبدالعزیز مقدسی شافعی، بیروت: دارالکتب عربی، 1418ق، چ اول، صص 179-208.
- علامات القیامة الکبری من بعثه النبی حتی نزول عیسی، عبدالله حجاج، قاهره: مکتبـة التراث الاسلامی، 1407ق، چ اول، صص93-130.
- علامات قیامت به روایت اهل سنت، عاشق الهی بلند شهری؛ غلام محمد سربازی، زاهدان: صدیقی، 1381، چ اول، صص79-94.
- علامات یوم القیامه، الحافظ القرطبی، [بیجا]: المکتبـة التوفیقیـة، [بیتا]، چ اول، صص54-84.
- علائم آخرالزمان در ادیان و ملل مختلف، مریم امجدی، تهران: امیر، 1382، چ اول، صص66-70.
- فتن فی عصر الظهور الشریف، عبدالحلیم الغزی، بیروت: مکتبـة الفردوس، 1424 ق، چ اول، صص352-359، 463-476.
- فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی بیدگلی، قم: ناصر، 1367، چ اول، ذیل موضوعات، دجال، صائدبن صید، کناسه و یهودیه.
- فرهنگنامه مهدویت، خدامراد سیلیمان، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(ع)، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال و صائدبن صید.
- قصة النهایة و علامات الساعة الصغری و الکبری، محمد عمار، کویت: مکتبـة ابن کثیر، 1423ق، چ اول، صص158-175.
- کتاب الرجعه، احمدبن زین الدین الاحسایی، بیروت: الدار العالمیـ[، 1414 ق، چ اول، صص62-72.
- کشف الحق،(اربعین خاتون آبادی (کتاب))، محمد صادق خاتون آبادی، تهران: مؤسسـة الامام المهدی (بنیاد بعثت)، 1361، چ اول، صص190-201.
- کمالالدین و تمام النعمه، ج 2، شیخ صدوق، مترجم: آیتالله کمرهای، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1397 ق، چ2، صص205-212.
- ما قبل نهایة التاریخ ظهور المهدی المنتظر، جعفر عتریسی، بیروت: دارالمحجة البیضاء، 1423 ق، چ اول، صص311-365.
- مژدة ظهور، ج2، سلیمان مدنی تنکابنی، قم: مؤلف، 1383، چ اول، صص70-72، 162-164.
- مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، هادی خسروشاهی، تهران: اطلاعات، 1374، چ2، صص205-213.
- مصلح غیبی، حسن ابطحی، قم: بطحا، 1380، چ1، صص258-261.
- مع المهدی المنتظر فی دراسة مقارنة بین الفکر الشیعی و السنی، مهدی حمد الفتلاوی، بیروت: الدار الاسلامیـ[، 1421، چ2، صص104-109.
- معجم احادیث الامام المهدی، ج1، 2، 3 و4: احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اول، صص33، 88-92.
- معجم الملاحم و الفتن، الجز الثانی، محمود بن سید مهدی الموسوی الده سرخی الاصفهانی، [بیجا]: مؤلف، 1420 ق، چ اول، صص196-239.
- ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدی، رحمتالله ابراهیمی، قم، مشهور، 1381، چ اول، صص84-85، 110-118.
- منتخبالأثر فی الإمام الثانی عشر، ج3، لطفالله صافی گلپایگانی، قم: سلمان فارسی،1422ق، چ اول، صص103-112، 162-164، 276-305.
- منقذ البشریة، ابراهیم امینی، بیروت: دارالهادی، 1413ق، اول، صص210-215.
- مه عاشقکش، (حضرت مهدی در آینة پرسش و پاسخ (کتاب))، علی دژاکام، تهران: معارف، 1383، چ اول، صص133-135.
- مهدی انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، قم: هدف، 1398 ق، چ اول، صص192-202.
- مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری شاهرودی، قم: جمکران، 1380، چ اول، صص89-93، 251.
- مهدی موعود، (ترجمة جلد سیزدهم بحارالانوار)، محمد باقر مجلسی، مترجم: علی دوانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380ق، چ چهاردهم، صص964-977.
- مهدی موعود صاحبالزمان و مخالفان، هاشم دل خوشنواز، تهران: رشیدی، 2536 شاهنشاهی، چ اول، صص129-133.
- مهدی موعود قرآن، علیرضا رجالی تهرانی، قم: خادم الرضا، 1383، چ ششم، صص121-125.
- موسوعة احادیث امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، (ماروی عنه حول الامام المهدی)، قم: الهیئة العلمیة فی مؤسسة نهج البلاغه، 1416ق، چ اول، صص231-239.
- موعودنامه، مجتبی تونهای، قم: مشهور، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال، صائدبن صید، عذاب دجال.
- نورالانوار، علی اصغر بروجردی، تهران، چاپخانة برادران کتابچی، 1347، چ اول، صص120-134.
- یوسف زهرا یا مهدی صاحبالزمان، ابوطالب احسانی، قم: دارالکتاب، 1381، چ اول، صص263-267.
جستارهای وابسته
- آخر الزمان
- آدینه (جمعه)
- آستانه عسکریین
- آستانه قیامت
- آفتاب پشت ابر (خورشید پشت ابر)
- آینده پژوهی
- آیین جدید دین در عصر ظهور
- اَبدال
- ابوالادیان
- ابوصالح
- ابوالقاسم (امام مهدی)
- اثناعشریه
- احمد (امام مهدی)
- احمد بن اسحاق قمی
- احمد بن هلال کرخی
- احمدیه (قادیانیه)
- اخیار
- ادله رجعت
- اسماعیلیه
- أشراط الساعه
- اصحاب قائم (یاران امام مهدی)(ع)
- اصحاب کهف
- اقامتگاه امام مهدی در عصر ظهور (مسجد سهله)
- القاب امام مهدی (ع)
- امامت امام مهدی (ع)
- امامت و مهدویت
- امام حسن عسکری
- امام زمان (صاحب الزمان)
- امام شناسی (مرگ جاهلی)
- امام مهدی از ولادت تا ظهور
- امامیه
- امدادهای غیبی
- امکان رجعت (رجعت)
- امنیت (حکومت جهانی)
- انتظار فرج
- انتقام
- انجمن حجتیه
- انطاکیه
- اوتاد
- اهل سنت و امام مهدی موعود
- اهل سنّت و ولادت امام مهدی (ع)
- اهل کتاب در عصر ظهور
- ایام الله
- ایستادن هنگام شنیدن لقب قائم
- باب (علی محمد شیرازی)
- بابیه (باب)
- باران های پیاپی
- باقریه
- البرهان فی علامات امام مهدی آخر الزمان
- بعثت امام مهدی
- بلالی (محمد بن علی بن بلال)
- بلالیه
- بهائیت
- البیان فی اخبار صاحب الزمان
- بیت الحمد
- بیت المقدس
- بیدا (خسف به بیدا)
- بیعت امام مهدی
- بیعت نامه امام مهدی
- البیعه لله
- پایان تاریخ (آخرالزمان)
- پدر امام مهدی (امام حسن عسکری)
- پدر امام مهدی و اهل سنّت
- پرچم امام مهدی
- پرچم های سیاه
- پیراهن امام مهدی
- تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم
- تاریخ عصر غیبت
- تاریخ غیبت کبرا
- تشرف (ملاقات با امام مهدی
- تکذیب وقت گزاران وقت ظهور
- تَناثُرُ النُّجُوم
- توقیع
- جبرئیل
- جده
- جزیره خضرا
- جزیره خضرا در ترازوی نقد
- جعفر کذاب
- جمعه
- جنگ افزارهای امام مهدی (سلاح امام مهدی)
- حجت
- حجر الاسود
- حدیث غدیر
- حدیث لوح حضرت زهرا (لوح حضرت زهرا)
- حدیث معراج
- حِرْز امام مهدی
- حرمت نام بردن امام مهدی
- حسن شریعی
- حسین بن روح نوبختی
- حسین بن منصور حلاج
- حکومت جهانی
- حکومت صالحان
- حکومت مستضعفان
- حکیمه خاتون
- حیرت
- خاتم الاوصیاء
- خراسانی (خروج خراسانی)
- خردسال ترین پیشوای معصوم (امامت امام مهدی)
- خروج خراسانی
- خروج دابة الاَرض
- خروج دجال
- خروج سفیانی
- خروج سید حسنی
- خروج شعیب بن صالح
- خروج شیصبانی
- خروج عوف سلمی
- خروج امام مهدی (قیام امام مهدی)
- خروج یأجوج (یأجوج و مأجوج)
- خروج یمانی
- خسف به بیداء
- خسوف و کسوف غیرعادی
- خضر
- خلافت موعود
- خورشید پشت ابر
- خطبه قیام
- خورشید مغرب
- خیمه
- دابه الارض (خروج دابه الارض)
- دادگستر جهان
- دانشمندان عامه و امام مهدی موعود
- دجال (خروج دجال)
- در انتظار ققنوس
- در فجر ساحل
- دست بر سر گذاشتن
- دعای افتتاح
- دعای عهد
- دعای ندبه
- دعای سمات
- دوازده امامی (اثناعشریه)
- دولت کریمه (حکومت جهانی)
- دین در آخرالزمان (آخرالزمان)
- دین عصر ظهور
- ذی طوی
- رایات سود (پرچم های سیاه)
- رحلت امام مهدی (فرجام امام مهدی)
- رجعت
- رجعت کنندگان
- رکن و مقام
- رؤیت امام مهدی (ملاقات امام مهدی)
- زبور داود
- زمینه سازان ظهور
- زنان آخرالزمان (آخرالزمان)
- زنان و قیام امام مهدی (یاران امام مهدی)
- زندگی آخرالزمان (آخرالزمان)
- زیارت آل یس
- زیارت ناحیه مقدسه
- زیارت رجبیه
- زیدیه
- سازمان وکالت
- سامرا
- سرداب سامرا
- سلاح امام مهدی
- سفیانی (خروج سفیانی)
- سید حسنی (خروج سید حسنی)
- سیره حکومتی امام مهدی
- سیصد و سیزده
- شاهدان ولادت امام مهدی
- شرایط ظهور
- شرید
- شریعیه
- شعبان
- شعیب بن صالح (خروج شعیب)
- شلمغانیه
- شمائل امام مهدی
- شمشیر امام مهدی (سلاح امام مهدی)
- شهادت امام مهدی (فرجام امام مهدی)
- شیخیه
- شیطان (کشته شدن شیطان)
- شیصبانی (خروج شیصبانی)
- شیعه
- صاحب الامر
- صاحب الدار
- صاحب الزمان
- صاحب السیف
- صاحب الغیبه
- صاید بن صید (خروج دجال)
- صقیل (مادر امام مهدی)
- صیحه آسمانی (ندای آسمانی)
- طالقان
- طرید
- طلوع خورشید از مغرب
- طویل العمر
- طی الارض
- طیبه
- ظهور
- عاشورا
- عبرتایی (احمد بن هلال)
- عثمان بن سعید عمری
- عدد یاران امام مهدی (سیصد و سیزده)
- عدل و قسط (حکومت جهانی)
- العرف الوردی فی اخبار الامام مهدی
- عسکریه
- عصائب
- عصر زندگی
- عقد الدرر فی اخبار المنتظر
- علایم ظهور (نشانه های ظهور)
- علائم قیامت (اشراط الساعه)
- علی بن محمد سمری
- غار انطاکیه (انطاکیه)
- غایب (امام غایب)
- غریم
- غلام
- غیبت (پنهان شدن)
- الغیبه
- غیبت صغرا
- غیبت کبرا
- فترت
- فرید
- فرجام امام مهدی
- فرجام شناسی (آینده پژوهی)
- فضیلت انتظار فرج (انتظار فرج)
- فضیلت منتظران (منتظر)
- فلسفه رجعت (رجعت)
- فلسفه غیبت صغرا (غیبت صغرا)
- فلسفه غیبت (غیبت امام مهدی)
- فواید امام غایب
- فوتوریسم
- قائم
- قادیانیه
- قتل نفس زَکیّه
- قم
- قیامت صغرا (رجعت)
- قیام های پیش از ظهور
- کتاب الغیبه للحجه
- کشته شدن شیطان
- کمال الدین و تمام النعمه
- کوفه
- کنیه امام مهدی (ابوالقاسم)
- کوه رَضْوی
- کیسانیه
- لباس امام مهدی (پیراهن امام مهدی)
- لوح حضرت زهرا
- مادر امام مهدی
- متمهدی (مدعیان مهدویت)
- مثلث برمودا (جزیره خضرا)
- محدَّث
- محل بیعت امام مهدی (رکن و مقام)
- محل ظهور امام مهدی (مسجد الحرام)
- محل قتل نفس زکیه (رکن و مقام)
- محمد
- محمد بن عثمان بن سعید عمری
- محمد بن علی بن هلال
- محمد بن علی شلمغانی
- محمد بن نصیر نمیری
- محمدیه
- مدعیان بابیت
- مدعیان مهدویت
- مرجع تقلید
- مردان آخرالزمان (آخرالزمان)
- مرکز حکومت امام مهدی (مسجد کوفه)
- مرگ جاهلی
- مرگ سرخ
- مرگ سفید
- مستضعف
- مسجد جمکران
- مسجد الحرام
- مسجد سهله
- مسجد صاحب الزمان (مسجد جمکران)
- مسجد کوفه
- مصلای جمعه و جماعات در عصر ظهور (مسجد کوفه)
- مضطر
- معجم احادیث الامام المهدی
- معمرین
- مغیریه
- مقتدای مسیح
- مکیال المکارم فی فواید الدعاء للقائم
- ملاحم و فتن
- ملاقات با امام مهدی
- ملیکه (مادر امام مهدی)
- منتخب الاثر
- منتظِر
- منتَظَر
- منتقم
- منصور
- موتور
- موسویه
- موعود مسیحیت
- موعود یهود
- مهدی
- مهدی سودانی
- مهدی موعود
- مهدویت
- ممهدون (زمینه سازان ظهور)
- مهدویت پژوهی (آینده پژوهی)
- امام مهدی شخصی و امام مهدی نوعی
- مهدیه
- میراث دار پیامبران
- ناحیه مقدسه
- نام های حضرت محمد (احمد)
- ناووسیه
- نجبا
- ندای آسمانی
- نرگس (مادر امام مهدی)
- نزول عیسی
- نشانه های آخرالزمان (آخرالزمان
- نشانه های ظهور
- نفس زکیه
- نماز امام زمان
- نواب خاص
- نیابت خاص
- نیابت عام
- نیمه شعبان
- وقاتون (وقت ظهور)
- وقت ظهور
- وقت معلوم
- وکلای امام مهدی
- ولادت امام مهدی
- ولایت فقیه
- ولی فقیه
- همسر و فرزند امام مهدی
- هیبت امام مهدی
- یأجوج و مأجوج
- یاران امام مهدی
- یالثارات الحسین
منابع
- دائرة المعارف قرآن کریم، ص ۱۱۴-۱۲۴
- سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت
- مجتبی تونهای، موعودنامه
- حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان.
پانویس
- ↑ ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۲۳- ۲۸۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ مسلم، صحیح، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۵
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۵۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ " لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌ "، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸- ۲۰۰
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، ح ۸۶
- ↑ حسین توفیقی، هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص ۲۶
- ↑ رساله یوحنا، باب ۲،: ۱۸ و ۲۲
- ↑ در پارهای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۵۰
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۲۷، ح ۱؛( با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد).
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۶۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۶۶۱
- ↑ تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۷۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است؛ سوره غافر، آیه ۵۷.
- ↑ تاریخ مابعدالظهور، ص۱۳۹ ـ ۱۴۲؛ علائم آخرالزمان، ص۳۰۳ ـ ۳۱۶.
- ↑ کشفالأسرار، ج۸، ص۴۸۲ ـ ۴۸۴.
- ↑ کشفالأسرار، ج۲، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۷۴ و ۶۷۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم: ج۱، ص ۱۱۹-۱۲۰
- ↑ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۴۶ و ۸۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۳؛ کمال الدین، ص ۵۲۵.
- ↑ برترینهای فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۵ و ۵۲۶.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۹۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸.
- ↑ طبق کتب شیعه.
- ↑ طبق کتب اهل تسنن.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴ (به نقل از آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۲).
- ↑ الزام الناصب، ص ۷۴.
- ↑ آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۴۶۳.
- ↑ برترینهای فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۹.
- ↑ آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۰.
- ↑ رساله یوحنا، باب ۲، آیه ۲۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۱۸.
- ↑ موعودنامه: ص ۳۱۹ و رساله یوحنا: باب ۲، آیه ۲۲.
- ↑ «من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.
- ↑ به تفاسیر ذیل آیه ﴿لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ﴾
- ↑ «که شما از حالی به حالی دیگرگون میشوید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.
- ↑ یأتی ص ۲۱۹.
- ↑ زیرا دجال ادعای خدایی میکند و حضرت در این حدیث استدلال میکند که خدا یک چشم نیست و دجال دروغگو است.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۵.
- ↑ همان.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۷.
- ↑ شهری است در سوریه.
- ↑ دریاچهای است در شمال فلسطین در کنار شهر طبریه.
- ↑ چشمهای است در منطقه سوریه.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۶.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۸.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۱۹.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ ملاحم: ص ۱۳۴.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۰.
- ↑ همان.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۱.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۹۳.
- ↑ ملاحم: ص ۱۲۳.
- ↑ کشتن نماز شاید به معنای ضایع کردن و به فراموشی سپردن آن باشد. شاید هم به معنای عدم معرفت مردم در خواندن نماز باشد، یعنی ولایت اهل بیت(ع) که روح نماز است از یاد برود و نماز چون بدنی بیروح به جای آورده شود. ر.ک: نشانههای آخرالزمان پیش از ظهور.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۳ و کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲۵.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۵.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۶.
- ↑ ملاحم: ص ۸۰.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۴۸.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۸.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۲۹.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۳۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۳۰۸.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۷۴.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان صفحه ۲۴۸.