بحث:ابوذر غفاری: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'علیه ' به 'علیه ')
خط ۲۴: خط ۲۴:


==[[ابوذر]] بعد از [[پیامبر]]==
==[[ابوذر]] بعد از [[پیامبر]]==
* [[ابوذر]] در زمان [[رحلت پیامبر]] در [[مدینه]] نبود و چون بازگشت و وضعیت را به گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوۀ آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در [[خاندان]] پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما [[اختلاف]] نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۲ ـ ۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.</ref> با [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]]{{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]]{{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref> به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]] از [[علی]]{{ع}} ‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref>. خود با افتخار به این [[استواری]] در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همۀ شما به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: «نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود». به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نیافته باشد<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶.</ref> همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]] او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>.ر.ک: قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref>. او از معدود کسانی است که در آن هنگامۀ آمیخته به [[رنج]] و [[غم]] بر پیکر [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[نماز]] خواند. خروش او [[علیه ]][[بیداد]]، شُهره [[تاریخ]] است<ref>ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.</ref>.
* [[ابوذر]] در زمان [[رحلت پیامبر]] در [[مدینه]] نبود و چون بازگشت و وضعیت را به گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوۀ آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در [[خاندان]] پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما [[اختلاف]] نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۲ ـ ۸۳.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.</ref> با [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]]{{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]]{{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref> به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]] از [[علی]]{{ع}} ‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref>. خود با افتخار به این [[استواری]] در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همۀ شما به [[پیامبر]]{{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: «نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود». به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نیافته باشد<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶.</ref> همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]] او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>.ر.ک: قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref>. او از معدود کسانی است که در آن هنگامۀ آمیخته به [[رنج]] و [[غم]] بر پیکر [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[نماز]] خواند. خروش او علیه [[بیداد]]، شُهره [[تاریخ]] است<ref>ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.</ref>.
==[[ابوذر]] در زمان [[خلفا]]==
==[[ابوذر]] در زمان [[خلفا]]==
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دورۀ [[عمر]] یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]] به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.</ref> با آنکه در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آنجا سکنا گزید<ref>ر.ک: روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیلۀ [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آنجا [[عزم]] داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref> اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]] در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>ر.ک: عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]] همچنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]] (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر در آن بود<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>.  
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دورۀ [[عمر]] یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]] به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>ر.ک: کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.</ref> با آنکه در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آنجا سکنا گزید<ref>ر.ک: روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیلۀ [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آنجا [[عزم]] داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref> اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]] در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>ر.ک: عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]] همچنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]] (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر در آن بود<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>.  
خط ۳۱: خط ۳۱:
==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]==
==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]==
*[[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین]] داری و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد. [[ربذه]] محلی بود که آن را هیچ خوش نداشت<ref>ر.ک: التبیان، ج ۳، ص ۱۴.</ref>. این قضیه، بحث‌های فراوانی را در [[تاریخ]] و [[کلام اسلامی]] برانگیخت. برخی درصدد برآمدند تا رفتن به [[ربذه]] را به میل [[ابوذر]] نشان دهند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۳۲.</ref> با این توجیه که او تنهایی را [[دوست]] می‌داشت و فقط برای [[گریز]] از [[اعرابی]] شدن که [[پیامبر]]{{صل}} آن را بد شمرده بود به [[مدینه]] رفت و آمد داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۶؛ ماوردی، ج ۱، ص ۴۳۸.</ref>. ولی عده‌ای دیگر به استناد داده‌های [[تاریخی]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۵.</ref> رفتن [[ابوذر]] به آنجا را جبری و طبق تصمیم [[عثمان]] دانسته‌اند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به [[مکه]]، [[بصره]]، یا [[شام]] برود، به [[ربذه]] فرستاده شد و بدین طریق، عمل [[خشم]] آلود [[عثمان]] با [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} را به نقد می‌کشند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۷۳.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۷ـ ۶۶۸.</ref> [[نقل]] کرده‌اند هنگامی که [[ابوذر]] را به [[ربذه]] [[تبعید]] کردند [[عثمان]] [[فرمان]] داد میان [[مردم]] جار بزنند که هیچ‌کس نباید با [[ابوذر]] سخن بگوید و او را بدرقه کند و به [[مروان بن حکم]] [[فرمان]] داد که [[ابوذر]] را از [[مدینه]] بیرون کند. او چنان کرد و [[مردم]] از [[یاری]] [[ابوذر]] [[خودداری]] کردند، جز [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و برادرش عقیل و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} و [[عمار یاسر]] که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمودند: «ای [[ابوذر]]! به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به او [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، به آنها بده و خود به سوی [[خدا]] رو چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن [[نهی]] می‌‌کردی و تو چه [[بی‌نیازی]] از [[دنیا]] که تو را از آن باز می‌داشتند و به ‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر بدو [[حسد]] ورزند کدام است. اگر درهای [[آسمان]] و [[زمین]] بر بنده‌ای بسته شود، امّا او [[تقوای الهی]] پیشه کند، [[خداوند]] حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با [[خدا]] انس و الفت گیر و جز از [[باطل]] از چیزی نترس. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی، تو را [[دوست]] می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند»<ref>{{متن حدیث|یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۳.</ref> سپس [[علی]]{{ع}} به همراهان خود گفت: با عموی خویش به [[درود]] کنید و به عقیل فرمودند: «با [[برادر]] خویش به [[درود]] کن».  
*[[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین]] داری و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به [[ربذه]] شد. [[ربذه]] محلی بود که آن را هیچ خوش نداشت<ref>ر.ک: التبیان، ج ۳، ص ۱۴.</ref>. این قضیه، بحث‌های فراوانی را در [[تاریخ]] و [[کلام اسلامی]] برانگیخت. برخی درصدد برآمدند تا رفتن به [[ربذه]] را به میل [[ابوذر]] نشان دهند<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۳۲.</ref> با این توجیه که او تنهایی را [[دوست]] می‌داشت و فقط برای [[گریز]] از [[اعرابی]] شدن که [[پیامبر]]{{صل}} آن را بد شمرده بود به [[مدینه]] رفت و آمد داشت<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۶؛ ماوردی، ج ۱، ص ۴۳۸.</ref>. ولی عده‌ای دیگر به استناد داده‌های [[تاریخی]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۵.</ref> رفتن [[ابوذر]] به آنجا را جبری و طبق تصمیم [[عثمان]] دانسته‌اند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به [[مکه]]، [[بصره]]، یا [[شام]] برود، به [[ربذه]] فرستاده شد و بدین طریق، عمل [[خشم]] آلود [[عثمان]] با [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} را به نقد می‌کشند<ref>ر.ک: جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۷۳.</ref>.<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۷ـ ۶۶۸.</ref> [[نقل]] کرده‌اند هنگامی که [[ابوذر]] را به [[ربذه]] [[تبعید]] کردند [[عثمان]] [[فرمان]] داد میان [[مردم]] جار بزنند که هیچ‌کس نباید با [[ابوذر]] سخن بگوید و او را بدرقه کند و به [[مروان بن حکم]] [[فرمان]] داد که [[ابوذر]] را از [[مدینه]] بیرون کند. او چنان کرد و [[مردم]] از [[یاری]] [[ابوذر]] [[خودداری]] کردند، جز [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و برادرش عقیل و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} و [[عمار یاسر]] که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمودند: «ای [[ابوذر]]! به [[راستی]] تو برای [[خدا]] به [[خشم]] [[آمدی]]، پس به او [[امید]] دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان [[بیمناکی]]. اینک [[دنیایی]] را که سنگ آن را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، به آنها بده و خود به سوی [[خدا]] رو چه بسیار نیازمندند به ترک [[ظلم]] و [[گناه]] که از آن [[نهی]] می‌‌کردی و تو چه [[بی‌نیازی]] از [[دنیا]] که تو را از آن باز می‌داشتند و به ‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر بدو [[حسد]] ورزند کدام است. اگر درهای [[آسمان]] و [[زمین]] بر بنده‌ای بسته شود، امّا او [[تقوای الهی]] پیشه کند، [[خداوند]] حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با [[خدا]] انس و الفت گیر و جز از [[باطل]] از چیزی نترس. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی، تو را [[دوست]] می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند»<ref>{{متن حدیث|یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۰.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۳.</ref> سپس [[علی]]{{ع}} به همراهان خود گفت: با عموی خویش به [[درود]] کنید و به عقیل فرمودند: «با [[برادر]] خویش به [[درود]] کن».  
*[[ابوذر]] همراه با [[خانواده]] خویش و چند گوسفند و شتر در [[ربذه]] ساکن شد. کاروان‌های [[حجاج]] به [[دیدار]] او می‌رفتند و می‌خواستند به او [[کمک]] کنند، هرچند او [[کمک]] از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کرد. [[ابوذر]] به [[نقل]] [[حدیث]] پایبند بود. [[احادیث]] بسیاری از او در [[صحاح]] سته [[نقل]] شده است و شماری از [[صحابه]] و [[تابعین]] احادیثی را از قول او [[نقل]] کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که [[ابوذر]] [[نقل]] کرده است ۲۸۱ [[روایت]] [[نقل]] می‌کنند. [[علی]]{{ع}} در جملاتی سنگین، [[مظلومیت]] [[ابوذر]] را [[بیان]] فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا [[مردمان]] بدانند [[ابوذر]] را حقگویی و [[ستم]] ستیزی‌اش به [[ربذه]] می‌فرستد، نه چیزهای دیگر. [[تبعید]] [[ابوذر]]، از جملۀ زمینه‌های [[شورش]] [[علیه ]][[عثمان]] بود. او به [[ربذه]] رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار [[مسئولیت]] حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از [[غم]] که تنهایش گذاشتند و او را از [[مرقد مطهر]] حبیبش [[پیامبر خدا]] جدا ساختند. [[عبدالله]] بن حواش کعبی می‌گوید: [[ابوذر]] را در [[ربذه]] دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، [[ابوذر]]! تنهایی؟ گفت: همواره [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  [[همراهی]] برایم [[باقی]] نگذاشت<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۸.</ref>.  
*[[ابوذر]] همراه با [[خانواده]] خویش و چند گوسفند و شتر در [[ربذه]] ساکن شد. کاروان‌های [[حجاج]] به [[دیدار]] او می‌رفتند و می‌خواستند به او [[کمک]] کنند، هرچند او [[کمک]] از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کرد. [[ابوذر]] به [[نقل]] [[حدیث]] پایبند بود. [[احادیث]] بسیاری از او در [[صحاح]] سته [[نقل]] شده است و شماری از [[صحابه]] و [[تابعین]] احادیثی را از قول او [[نقل]] کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که [[ابوذر]] [[نقل]] کرده است ۲۸۱ [[روایت]] [[نقل]] می‌کنند. [[علی]]{{ع}} در جملاتی سنگین، [[مظلومیت]] [[ابوذر]] را [[بیان]] فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا [[مردمان]] بدانند [[ابوذر]] را حقگویی و [[ستم]] ستیزی‌اش به [[ربذه]] می‌فرستد، نه چیزهای دیگر. [[تبعید]] [[ابوذر]]، از جملۀ زمینه‌های [[شورش]] علیه [[عثمان]] بود. او به [[ربذه]] رفت با دلی شاد از اینکه از زیر بار [[مسئولیت]] حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از [[غم]] که تنهایش گذاشتند و او را از [[مرقد مطهر]] حبیبش [[پیامبر خدا]] جدا ساختند. [[عبدالله]] بن حواش کعبی می‌گوید: [[ابوذر]] را در [[ربذه]] دیدم، نشسته در سایۀ سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، [[ابوذر]]! تنهایی؟ گفت: همواره [[امر به معروف و نهی از منکر]]، شعارم بود و حقگویی شیوه‌ام و اینها  [[همراهی]] برایم [[باقی]] نگذاشت<ref>ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۸.</ref>.  
==[[وفات]] [[ابوذر]]==
==[[وفات]] [[ابوذر]]==
*[[ابوذر]] در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] در کنار [[همسر]] یا تنها دخترش [[زندگی]] را به [[درود]] گفت و آنچه را که [[پیامبر خدا]] در آینه زمان دیده بود و گفته بود که: «[[خدا]] [[رحمت]] کند [[ابوذر]] را! تنها [[زندگی]] می‌کند، تنها [[زندگی]] را به [[درود]] می‌گوید و در هنگامۀ [[قیامت]]، تنها برانگیخته می‌شود»<ref>ر.ک: الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سیره]] ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۱۰، ص ۲۲۲؛  الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۲، ص ۲۷۱.
*[[ابوذر]] در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] در کنار [[همسر]] یا تنها دخترش [[زندگی]] را به [[درود]] گفت و آنچه را که [[پیامبر خدا]] در آینه زمان دیده بود و گفته بود که: «[[خدا]] [[رحمت]] کند [[ابوذر]] را! تنها [[زندگی]] می‌کند، تنها [[زندگی]] را به [[درود]] می‌گوید و در هنگامۀ [[قیامت]]، تنها برانگیخته می‌شود»<ref>ر.ک: الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سیره]] ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۱۰، ص ۲۲۲؛  الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ [[انساب الاشراف]]، ج ۲، ص ۲۷۱.

نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۱۸

نویسنده: آقای پورانزاب

پاسخ تفصیلی

زندگینامۀ ابوذر

زندگینامۀ ابوذر

ابوذر در قرآن

  1. ﴿طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ[۷]. ابن عباس در کنار حضرت علی(ع) یاد کرده که مقصود از آیه ابوذر بوده و همچون پیامبر (ص) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت می‌گذراندند[۸]. چنانکه نقل شده با نزول آیۀ «کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ»[۹] ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت می‌گرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیش‌تر شب را به عبادت می‌پرداخت تا آنکه آیه ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۰] نازل شد[۱۱].[۱۲]
  2. ﴿وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ[۱۳]. میبدی، این آیه را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر (ص) می‌گوید: اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند از وحی آگاه کند[۱۴].[۱۵]
  3. آیات ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۱۶] و ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۱۷] گفته شده دربارۀ سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بت‌ها دوری جسته، لا إله إلا الله می‌گفتند. ابن زید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد[۱۸].[۱۹]
  4. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۲۰]. قرطبی در ذیل آیه با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن می‌نویسد: ابوذر در مکه اسلام آورد و به دنبال او، تیرۀ بنی غفار مسلمان شدند. قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، هم پیمان ما بودند اگر در آن خیری می‌بود بر ما پیشی نمی‌گرفتند و این آیه نازل شد[۲۱].[۲۲]
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا[۲۳]. قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر می‌داند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند و خداوند وعده داد که باغ‌های بهشت را در قیامت، منزل گاه آنان قرار دهد[۲۴].[۲۵] و...[۲۶].

ویژگی‌های ابوذر

  1. فتح مکه: پرچم بنی غفار را به دست داشت[۴۲].
  2. جنگ حنین: پرچم دار آنان بود[۴۳] گرچه بعضی او را در این جنگ، جانشین پیامبر در مدینه دانسته‌اند[۴۴].
  3. غزوۀ «عمرة القضاء»: امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت.
  4. غزوۀ «ذات الرقاع»: امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت[۴۵].[۴۶]

ابوذر بعد از پیامبر

ابوذر در زمان خلفا

تبعید ابوذر به ربذه

وفات ابوذر

مقدمه

  • ابوذر غفاری از قبیله بنی‌غفار و مادرش رمله است. او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود. برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی می‌دانند که اسلام آورد. نام دیگر ابوذر، بُرَیر است و برخی بریر را لقب وی دانسته‌اند. ابوذر، فردی آزاداندیش، رُک و دارای اعتقادات دینی ژرف و عمیق، زاهد و قناعت‌پیشه بود. درگیری‌های او با عثمان به‌دلیل اشتباهات عثمان در حکومت و استفاده‌های نادرست از بیت المال و هم‌چنین با معاویه مشهور است. بنابر روایت عبدالله بن صامت، برادرزاده ابوذر، او در دوران جاهلیّت نیز بت‌پرست نبوده و ۳ سال پیش از ملاقات با پیامبر یکتاپرست بوده است. ابوذر به‌سبب آن‌که قبیله‌اش حرمت ماه‌های حرام را نگاه نمی‌داشتند، قبیله خود را ترک و به مکّه مهاجرت کرد. وی از دعوت پیامبر (ص) آگاه شد و با وجود آزار و اذیت مشرکان به‌دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد[۸۲].
  • در منابع شیعی، روایت آوردن ابوذر به‌گونه‌ای دیگر نقل شده است. این روایات حاکی از آن است که ابوذر به‌شکلی شگفت از دعوت پیامبر آگاه شد و به مکه مهاجرت کرد و اسلام آورد. پس از آن، ابوذر از طرف پیامبر (ص) برای تبلیغ اسلام به‌سوی قبیله بنی‌غفار فرستاده شد. ابوذر مورد اعتماد پیامبر بود و در برخی غزوات شرکت کرد. ابوذر پس از رحلت پیامبر و در دوران خلافت ابوبکر جزو کسانی بود که دل با امام علی (ع) داشتند و به ایشان وفادار ماندند. ابوذر در زمان رحلت پیامبر در مدینه نبود و چون بازگشت و وضعیت را به‌گونه‌ای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آن‌که اگر این کار را در خاندان پیامبرتان قرار می‌دادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمی‌کردند. وی سرانجام با اکراه با ابوبکر بیعت کرد[۸۳].
  • ابوذر همواره متعرض و منتقد خلیفه سوم، عثمان بن عفان، بود و سیاست‌های نادرست او را مورد انتقاد صریح و بی‌پرده خود قرار می‌داد، از این‌رو خلیفه او را به رَبَذه تبعید کرد. هنگام تبعید او، امام علی (ع) با چند تن از یاران به مشایعت او آمدند. تبعید ابوذر به ربذه یکی از کارهایی است که در آن مورد بر عثمان عیب گرفته شده است. نقل کرده‌اند هنگامی‌که ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم جار بزنند که هیچ‌کس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد که ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابی‌طالب (ع) و برادرش عقیل و حسن و حسین (ع) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. امام علی (ع) به او فرمود: "ای ابوذر! به‌راستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به‌خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن‌را به سینه می‌زنند و می‌ترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به‌سوی خدا رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک ظلم و گناه که از آن بازشان می‌داشتی و تو چه بی‌نیازی از دنیا که تو را از آن بازمی‌داشتند. و به‌زودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آن‌که بیشتر بدو رشک برند کدام است. اگر درهای آسمان و زمین بر بنده‌ای بسته شود، امّا او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با خدا انس و الفت گیر و جز از باطل از چیزی مهراس. اگر دنیاشان را می‌پذیرفتی، تو را دوست می‌داشتند و اگر از آن سود می‌جستی، بهره‌ات می‌دادند[۸۴][۸۵].
  • سپس علی (ع) به همراهان خود گفت: با عموی خویش بدرود کنید و به عقیل فرمود: با برادر خویش بدرود کن. ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروان‌های حجاج به دیدار او می‌رفتند و می‌خواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمی‌پذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر نقل (ص) می‌کرد. ابوذر به نقل حدیث پای‌بند بود. احادیث بسیاری از او در صحاح سته نقل شده است و شماری از صحابه و تابعین احادیثی را از قول او نقل کرده‌اند. برخی شمار حدیث‌هایی را که ابوذر نقل کرده است ۲۸۱ روایت نقل می‌کنند[۸۶].
  • ابوذر برمبنای پیش‌بینی پیامبر از کیفیت مرگ خویش آگاه بود. هنگامی‌که به احتضار افتاد به همسرش پیش‌بینی پیامبر را یادآور شد که پس از مرگ وی گروهی از صالحان کفن و دفن او را برعهده می‌گیرند. از این‌رو همسر ابوذر پس از مرگ او کاروانی را که از ربذه می‌گذشت مطلع کرد و آن‌ها تدفین او را بر عهده گرفتند و او را در ربذه به خاک سپردند. در برخی از اقوال سردار کاروان را مالک اشتر نخعی نوشته‌اند[۸۷].

ابوذر غفاری در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

ابوذر غفاری در فرهنگ‌نامه دینی

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.
  2. ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳.
  3. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۸۲.
  4. ر.ک: مطهری مرتضی، داستان راستان جلد دوم، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۴۲۸.
  5. ر.ک: المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ ـ ۹۴۵.
  6. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.
  7. «بی‌گمان پروردگارت می‌داند که تو و دسته‌ای از کسانی که با تواند نزدیک به دو سوم شب و نیمه آن و یک سوم آن برمی‌خیزید» سوره مزمل، آیه ۲۰.
  8. ر.ک: اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.
  9. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند»؛ سورۀ ذاریات، آیۀ ۱۷.
  10. «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
  11. ر.ک: العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
  12. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۹.
  13. «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
  14. ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.
  15. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۹.
  16. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  17. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  18. ر.ک: سیرۀ ابن هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.
  19. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۹.
  20. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  21. ر.ک: تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.
  22. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۷۰.
  23. «آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند باغ‌های بهشت (سرای) پذیرایی آنهاست» سوره کهف، آیه ۱۰۷.
  24. ر.ک: سیرۀ ابن هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.
  25. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۷۰.
  26. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۷۲.
  27. ر.ک: العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۲.
  28. «مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَر»؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۸۵، ح ۵۴۶۱.
  29. ر.ک: العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴.
  30. ر.ک: جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
  31. ر.ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۲۸.
  32. ر.ک: کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۳.
  33. ر.ک: الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۳۶.
  34. ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۳۵ ـ ۵۳۶.
  35. ر.ک: کشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۳۹۱.
  36. ر.ک: مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۷۱.
  37. .ر.ک: تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۰.
  38. ر.ک: الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۷۰.
  39. ر.ک: قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷ و ۴۸۸.
  40. ر.ک: انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۸.
  41. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.
  42. ر.ک: انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  43. ر.ک: العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  44. .ر.ک: انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  45. ر.ک: الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹.
  46. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.
  47. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۲ ـ ۸۳.
  48. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵.
  49. ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.
  50. ر.ک: مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.
  51. ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۸.
  52. ر.ک: جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.
  53. ر.ک: کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.
  54. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶.
  55. .ر.ک: قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.
  56. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.
  57. ر.ک: کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.
  58. ر.ک: روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.
  59. ر.ک: مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.
  60. ر.ک: عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.
  61. ر.ک: جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.
  62. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  63. ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۸.
  64. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۶ـ۶۶۷.
  65. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۳۱؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۸.
  66. ر.ک: الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۸.
  67. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۷.
  68. ر.ک: التبیان، ج ۳، ص ۱۴.
  69. ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۳۲.
  70. ر.ک: مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۶؛ ماوردی، ج ۱، ص ۴۳۸.
  71. ر.ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۵.
  72. ر.ک: جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۷۳.
  73. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۷ـ ۶۶۸.
  74. «یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۰.
  75. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۳.
  76. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۸.
  77. ر.ک: الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.
  78. ر.ک: سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲؛ الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۱. العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  79. ر.ک: الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  80. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.
  81. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۸.
  82. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82.
  83. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82- 83.
  84. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک‏»
  85. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
  86. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
  87. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83- 84.
  88. المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۸۵، ح ۵۴۶۱.
  89. الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.
  90. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.
  91. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸.