تمسک به اهل بیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۳: خط ۳۳:
==مراتب تمسّک به [[عترت]]==
==مراتب تمسّک به [[عترت]]==
*تمسّک به [[عترت]] نیز همچون تمسّک به [[قرآن کریم]]، از مراتبی چند برخوردار است؛ مراتبی که از سویه [[ضعف]] به سویه شدّت رو می‌نهد، و مرتبه کمال [[آدمی]] را معیّن می‌سازد.
*تمسّک به [[عترت]] نیز همچون تمسّک به [[قرآن کریم]]، از مراتبی چند برخوردار است؛ مراتبی که از سویه [[ضعف]] به سویه شدّت رو می‌نهد، و مرتبه کمال [[آدمی]] را معیّن می‌سازد.
===مرتبه نخست===
* '''مرتبه نخست''': گاه از [[باب]] [[علم الیقین]] می‌باشد. می‌توان ادّعا کرد که تمامی شیعیان دست‌کم به این مرتبه رسیده‌اند. سخنان، [[رفتار]]، مجالس [[عزاداری]]، [[زیارت‌ها]] و تجلیلی که از [[اهل بیت]]{{عم}} می‌نمایند، [[دلیل]] آشکاری است که نشان دهنده رسیدن آنان به این مرتبه می‌باشد. خدای را بر این [[نعمت]] بزرگ [[سپاس]] می‌گوئیم، و از او طلب می‌نمائیم که ما، [[پدران]] و مادرانمان را از دریای [[مغفرت]] خود بهره‌مند نماید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۳.</ref>.
*گاه از [[باب]] [[علم الیقین]] می‌باشد. می‌توان ادّعا کرد که تمامی شیعیان دست‌کم به این مرتبه رسیده‌اند. سخنان، [[رفتار]]، مجالس [[عزاداری]]، [[زیارت‌ها]] و تجلیلی که از [[اهل بیت]]{{عم}} می‌نمایند، [[دلیل]] آشکاری است که نشان دهنده رسیدن آنان به این مرتبه می‌باشد.
* '''مرتبه دوم''': این مرتبه، ویژه [[خواصّ]] [[شیعه]] است. آنان کسانی هستند که به مرتبه عین الیقین رسیده‌اند، از این‌رو تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} نه تنها در [[عقل]] ایشان که در قلبشان نیز [[رسوخ]] کرده است. بالاتر آنکه آنان بدون هیچ شبهه‌ای با آن عجین شده گوشت و پوستشان با آن مخلوط شده است. اینان [[نور]] [[ولایت]] را همچون چراغی که در اُطاق روشن است، می‌بینند، و بلکه آن [[نور]] را از [[نور]] [[جهان]] افروز [[خورشید]] نیز روشن‌تر می‌یابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>.
*خدای را بر این [[نعمت]] بزرگ [[سپاس]] می‌گوئیم، و از او طلب می‌نمائیم که ما، [[پدران]] و مادرانمان را از دریای [[مغفرت]] خود بهره‌مند نماید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۳.</ref>.
* '''مرتبه سوم''': [[اَخصّ خواصّ]] [[شیعه]] اما، کسانی هستند که به مرتبه سوّم از مراتب تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} دست یافته‌اند. اینان از مرتبه [[کشف و شهود]] گذشته آنچه برای دیگران در مرحله [[غیب]] قرار دارد را، به عیان یافته برای آنان به مرحله [[شهود]] رسیده است. [[خداوند]] این مرتبه بلند را برای آنان [[مبارک]] گرداند؛ و [[مبارک]] است خداوندی که آنان را به این [[مقام]] بی‌نظیر ارتقاء بخشیده است! اینان هر لحظه در حضور [[اهل بیت]]{{عم}} به سر می‌برند، و در [[غیبت]] و حضور آنان را در می‌یابند؛ از این‌رو [[غیب]] برای آنان حضور است، و حضور [[شهود]]. در [[زیارت جامعه]] این‌گونه به این مرتبه اشاره شده است: "پدرم، مادرم، خودم، خانواده‌ام و دارائی‌ام فدای شما [[باد]]!، یاد شما در میان یادکنندگان است و [[اسامی]] شما در میان [[اسامی]] و تنهای شما در میان سایر تن‌ها و روح‌های شما در میان سایر روح‌ها و [[جان]] شما در میان سایر [[جان‌ها]] و آثار شما در میان سایر آثار و قبرهای شما در میان سایر قبرها؛ چه شیرین است اسماء شما و چه بلند مرتبه است جان‌های شما و چه [[عظیم]] است [[شأن]] و مرتبه شما و چه بزرگ است [[ارزش]] شما" <ref>{{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>
===مرتبه دوّم===
*این مرتبه، ویژه [[خواصّ]] [[شیعه]] است. آنان کسانی هستند که به مرتبه عین الیقین رسیده‌اند، از این‌رو تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} نه تنها در [[عقل]] ایشان که در قلبشان نیز [[رسوخ]] کرده است. بالاتر آنکه آنان بدون هیچ شبهه‌ای با آن عجین شده گوشت و پوستشان با آن مخلوط شده است. اینان [[نور]] [[ولایت]] را همچون چراغی که در اُطاق روشن است، می‌بینند، و بلکه آن [[نور]] را از [[نور]] [[جهان]] افروز [[خورشید]] نیز روشن‌تر می‌یابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>.
===مرتبه سوّم===
*اَخصّ [[خواصّ]] [[شیعه]] اما، کسانی هستند که به مرتبه سوّم از مراتب تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} دست یافته‌اند. اینان از مرتبه [[کشف و شهود]] گذشته آنچه برای دیگران در مرحله [[غیب]] قرار دارد را، به عیان یافته برای آنان به مرحله [[شهود]] رسیده است. [[خداوند]] این مرتبه بلند را برای آنان [[مبارک]] گرداند؛ و [[مبارک]] است خداوندی که آنان را به این [[مقام]] بی‌نظیر ارتقاء بخشیده است!.
*اینان هر لحظه در حضور [[اهل بیت]]{{عم}} به سر می‌برند، و در [[غیبت]] و حضور آنان را در می‌یابند؛ از این‌رو [[غیب]] برای آنان حضور است، و حضور [[شهود]]. در [[زیارت جامعه]] این‌گونه به این مرتبه اشاره شده است: "پدرم، مادرم، خودم، خانواده‌ام و دارائی‌ام فدای شما [[باد]]!، یاد شما در میان یادکنندگان است و [[اسامی]] شما در میان [[اسامی]] و تنهای شما در میان سایر تن‌ها و روح‌های شما در میان سایر روح‌ها و [[جان]] شما در میان سایر [[جان‌ها]] و آثار شما در میان سایر آثار و قبرهای شما در میان سایر قبرها؛ چه شیرین است اسماء شما و چه بلند مرتبه است جان‌های شما و چه [[عظیم]] است [[شأن]] و مرتبه شما و چه بزرگ است [[ارزش]] شما" <ref>{{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>


==مراتب دیگر از تمسّک به [[عترت]]==
==مراتب دیگر از تمسّک به [[عترت]]==

نسخهٔ ‏۲۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اهل بیت و وظایف رفتاری و عملی امت نسبت به اهل بیت است. "تمسک به اهل بیت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تمسک به اهل بیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تمسک به اهل بیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

تمسک به اهل بیت در قرآن

مراتب تمسّک به عترت

  • تمسّک به عترت نیز همچون تمسّک به قرآن کریم، از مراتبی چند برخوردار است؛ مراتبی که از سویه ضعف به سویه شدّت رو می‌نهد، و مرتبه کمال آدمی را معیّن می‌سازد.
  • مرتبه نخست: گاه از باب علم الیقین می‌باشد. می‌توان ادّعا کرد که تمامی شیعیان دست‌کم به این مرتبه رسیده‌اند. سخنان، رفتار، مجالس عزاداری، زیارت‌ها و تجلیلی که از اهل بیت(ع) می‌نمایند، دلیل آشکاری است که نشان دهنده رسیدن آنان به این مرتبه می‌باشد. خدای را بر این نعمت بزرگ سپاس می‌گوئیم، و از او طلب می‌نمائیم که ما، پدران و مادرانمان را از دریای مغفرت خود بهره‌مند نماید![۱۳].
  • مرتبه دوم: این مرتبه، ویژه خواصّ شیعه است. آنان کسانی هستند که به مرتبه عین الیقین رسیده‌اند، از این‌رو تمسّک به اهل بیت(ع) نه تنها در عقل ایشان که در قلبشان نیز رسوخ کرده است. بالاتر آنکه آنان بدون هیچ شبهه‌ای با آن عجین شده گوشت و پوستشان با آن مخلوط شده است. اینان نور ولایت را همچون چراغی که در اُطاق روشن است، می‌بینند، و بلکه آن نور را از نور جهان افروز خورشید نیز روشن‌تر می‌یابند[۱۴].
  • مرتبه سوم: اَخصّ خواصّ شیعه اما، کسانی هستند که به مرتبه سوّم از مراتب تمسّک به اهل بیت(ع) دست یافته‌اند. اینان از مرتبه کشف و شهود گذشته آنچه برای دیگران در مرحله غیب قرار دارد را، به عیان یافته برای آنان به مرحله شهود رسیده است. خداوند این مرتبه بلند را برای آنان مبارک گرداند؛ و مبارک است خداوندی که آنان را به این مقام بی‌نظیر ارتقاء بخشیده است! اینان هر لحظه در حضور اهل بیت(ع) به سر می‌برند، و در غیبت و حضور آنان را در می‌یابند؛ از این‌رو غیب برای آنان حضور است، و حضور شهود. در زیارت جامعه این‌گونه به این مرتبه اشاره شده است: "پدرم، مادرم، خودم، خانواده‌ام و دارائی‌ام فدای شما باد!، یاد شما در میان یادکنندگان است و اسامی شما در میان اسامی و تنهای شما در میان سایر تن‌ها و روح‌های شما در میان سایر روح‌ها و جان شما در میان سایر جان‌ها و آثار شما در میان سایر آثار و قبرهای شما در میان سایر قبرها؛ چه شیرین است اسماء شما و چه بلند مرتبه است جان‌های شما و چه عظیم است شأن و مرتبه شما و چه بزرگ است ارزش شما" [۱۵][۱۶]

مراتب دیگر از تمسّک به عترت

  • گذشته از این، تمسّک به عترت همچون تمسّک به هم‌سنگ آن قرآن کریم، به اعتبار متعلق و فوائدی که بر آن مترتّب می‌شود، از مراتب دیگری برخوردار است. در اینجا به شماری از این مراتب اشاره می‌کنیم:

١. شناخت امام

۲. محبّت به عترت

  • این مرتبه، با قلوب شیعیان در آمیخته است، تا آنجا که حتّی عوام آنان - که امام را تنها از راه شنیده‌ها می‌شناسند، یعنی تنها از نوعی علم مختصر حاصل از تقلید از پدران و آشنایان برخوردارند - نیز، محبّت امام را در دل داشته و دارند. حفظ تشیع تا روزگار ما ناشی از همین احساسات و عواطفی بوده که دشمنان به سختی از آن در هراسند، همان‌گونه که جانبازی و مال‌بازی شیعیان در راه امامان خود، بزرگترین عامل وحشت آنان بوده است[۳۹].
  • این احساسات، شدیداً قوی و محکم بوده هر چند ناشی از تقلید باشد، امّا هرگز فتور و سستی‌ای در آن راه نیافته است. دلیل این مطلب نیز آن است که تشیّع همواره بعد از جریان سقیفه تا امروز باقی مانده، و هر روز راه شکوهمند توسعه خود را بیش از پیش ادامه داده است.
  • این محبّت برای محبّان بسیار پرثمر بوده آنان را از آتش دوزخ رهائی می‌بخشد؛ چه اینان هرچند وارد جهنّم شوند، اما اگر لیاقت شفاعت را بیابند به واسطه آن از آن مظهر غضب الهی خارج می‌شوند. این در شمار فوائد اُخروی محبّت به ائمّه هدی(ع) است.
  • در دنیا امّا، بازداشتن انسان از بسیاری از امور هلاکت آفرین، و هدایت او به راه‌های نجات، در شمار مهمترین این فوائد قرار دارد؛ و در نتیجه می‌توان گفت که محبّت به عترت طاهر پیامبر اکرم(ص)، فخری است که هیچ افتخار دیگری همسان و هماورد آن نیست.
  • قرآن کریم تا از این مطلب پرده بردارد و تأکید خود بر این محبّت را بیشتر نشان دهد، نخست آن را اجر و مزد رسالت دانسته است. این نگرش قرآنی به خوبی ارزش محبّت را نشان می‌دهد، چه رسالت برترین هدیّه الهی است که از همه دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر و پربهاتر است؛ از این‌رو آنچه مزد آن خواهد بود نیز از تمامی دنیا و آنچه در آن است، پربهاتر خواهد بود. حضرت حق خود به صراحت می‌فرماید: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۴۰][۴۱].
  • در آیه دیگری نیز به ما یادآوری می‌کند، که منفعت این محبّتی که اَجر رسالت است، در حقیقت به خود محبّان، و نه به پیامبر، باز می‌گردد. شاید یکی از منافع آن برای امّت اسلامی، همین مطلبی است که در این سطور بدان اشاره کردیم، و بقاء تشیّع تا این روزگار را وابسته به آن علاقه و محبّت دانستیم. به این آیه بنگرید: قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ[۴۲][۴۳].

٣. متابعت از اهل بیت(ع)

  • محبّت، گاه از عقل و مبانی عقلانی نشأت می‌گیرد. محبّتی که عالم و علم‌آموز نسبت به دانش در خود می‌یابند، از همین نمونه است، و از همین رو است که این هر دو عمری را در کار آن می‌کنند تا هم بیاموزندش و هم آن را به دیگران بیاموزند: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۴۴].
  • گاه نیز از قلب بر می‌خیزد. محبّتی که مادر نسبت به فرزند خود در دل می‌یابد، محبّتی قلبی است. در این زمینه نیز آثار بسیاری از پی آن محبّت بر می‌خیزد، که به وضوح در رفتارهای مادر با فرزند به چشم می‌آید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۴۵][۴۶].
  • گاه نیز از احساس و عواطف پدید می‌آید. در این مورد معمولاً آثار عقلی و قلبی چندانی بر آن پدید نمی‌آید، هرچند محبوب بر قلب محب حکم‌فرما می‌گردد.
  • سِرّ آنکه برخی از متابعان اهل بیت(ع) در عین محبّت ایشان، دست به گناه آلوده می‌کنند نیز در همین نکته است، که آنان بر اساس عواطف و احساسات خود به محبّت اهل بیت(ع) گرویده‌اند. از این‌رو هرچند حبّ مولی بر قلب آنان نشسته است، اما نمی‌تواند مانع از گناهکاری برخی از آنان شود.
  • این‌گونه از حب نیز بسیار نافع بوده از ثمرات بسیاری برخوردار است.
  • امّا آنچه که در زمینه محبت اهل بیت(ع) شایسته است، آن است که آدمی هر سه نوع این محبت‌ها را جمع کرده خود را به آن زینت بخشد.
  • در این مورد، در همین صفحات توضیح بیشتری خواهیم داشت[۴۷].

۴. تسلیم بودن در مقابل اهل بیت(ع)

  • این مرتبه، سخت بزرگ و بلند مرتبه است، و در شمار برترین نعمت‌هائی است که خداوند تنها به اَخصّ خواص از بندگان ویژه خود هدیه می‌فرماید. این رتبه همچون مروارید سیاه، کم‌یاب و بلکه نایاب است؛ با این حال اقدام برای اتّصاف به آن، در شمار واجب‌ترین اموری است که بر گردن انسان مؤمن نهاده شده است. حضرت حق خود در اشاره به این مرتبه می‌فرماید: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۴۸][۴۹].
  • در این آیه، به وضوح می‌بینیم که خداوند قسم یاد فرموده که آنان که به مقام تسلیم نرسیده‌اند، از ایمان بهره‌ای نخواهند داشت. آری! تحصیل این مرتبه سخت دشوار است، و با این حال مؤمنان به تأکید بر تحصیل آن ترغیب شده‌اند.
  • علامه مجلسی تنها در یک باب از کتاب شریف "بحارالأنوار"، بیش از یکصد روایت نقل نموده، که مضمون کلّی آنها آن است که ولایت اهل بیت امری سخت بزرگ و دشوار است، که تنها پیامبران مرسل، فرشتگان مقرّب و مؤمنان امتحان دیده می‌توانند آن را تحمّل نمایند؛ بلکه برخی از روایات اینان را نیز از تحمّل آن بار ناتوان دیده است![۵۰]
  • استاد ما علامه طباطبائی در حاشیه این اخبار، فرموده‌اند که مراد از آنکه حتّی انبیاء مرسل الهی نیز نمی‌توانند ولایت اینان را درک نمایند، آن است که حقیقت دین - یعنی توحید کاملی که سرچشمه ولایت می‌باشد- در مراتب کامل آن، تنها و تنها درخور ائمّه هدی بوده، آن پیامبران بزرگوار نیز به این مراتب نائل نشده‌اند. برخی از اخبار، به نکاتی سترگ‌تر از این نیز اشاره داشته است"[۵۱].
  • مراد از این "مرتبه کامل که تنها ویژه آنان است" را، به تفصیل بیشتر در روایت سی و ششم از همین باب می‌توان یافت.
  • در برخی دیگر از این روایات، وارد شده که علامت ایمان، تسلیم بودن در مقابل امر آنان است؛ و آن کس که به مقام تسلیم نرسیده باشد، مؤمن نیست[۵۲][۵۳].
  • در برخی دیگر از همین روایات نیز، آمده که آنان که به مقام تسلیم رسیده‌اند، در مقام نجباء فرود آمده‌اند[۵۴]. به این دو روایت شریف بنگرید:
  1. "سفیان بن سمط گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم! کسی از سوی شما نزد ما می‌آید و سخنان بزرگی درباره امامت شما به ما می‌گوید، به‌گونه‌ای که سینه ما آن را تحمل نکرده ما او را تکذیب می‌کنیم. آن حضرت فرمودند: آیا از جانب من با شما سخن نمی‌گوید؟ گفتم: بله!، فرمودند: آیا می‌گوید شب روز، و روز شب است؟، گفتم: نه! آن حضرت فرمودند: در این صورت آن صحبت را به خود ما بازگردانید، چه اگر آن را تکذیب کنید در حقیقت ما را تکذیب کرده‌اید"[۵۵].
  2. امام باقر(ع) به یکی از یاران خود می‌فرمایند: ای کامل! آیا معنی آیه شریفه قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ[۵۶] را می‌دانی؟ گفتم: فدایت شوم! یعنی: رستگار شدند و به هدف رسیدند و به بهشت داخل شدند. آن حضرت فرمودند: آنان که تسلیمند رستگار شدند، کسانی که در مقام تسلیمند همان نجباء می‌باشند"[۵۷][۵۸].

۵. توسّل به اهل بیت(ع)

  • يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ[۵۹]؛
  • اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى[۶۰].
  1. امام صادق(ع) فرمودند: "دعا همچنان از بارگاه الهی پوشیده می‌ماند، تا آنگاه که بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود"[۶۳].
  2. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: "مرا همچون ظرف آب سواران قرار ندهید، چه سواران ظرف آب خود را پر می‌کنند و هرگاه که خواستند از آن می‌آشامند؛ بلکه مرا در اوّل و آخر و وسط دعای خود یاد کنید"[۶۴][۶۵].
  • عقل نیز بر این مطلب گواهی می‌دهد، که ائمه اهل بیت(ع) واسطه‌های فیض خداوند هستند، و هیچ فیضی از جانب او نیست مگر آنکه به واسطه آنها، به سوی آنها، و از جانب آنها جریان می‌یابد.
  • توسّل واجب به ائمّه هدی، از مراتبی چند برخوردار است، که شدّت و ضعف آن را نشان می‌دهد. پر واضح است که آثاری که بر این توسّل پدید می‌آید، به نسبت به همین شدّت و ضعف تغییر می‌یابد.
  • این مراتب، خود به واسطه قوّت و یا ضعف ایمان انسان نسبت به آنان تعریف می‌شود؛ از این‌رو هرکس همچون عموم مردم از ایمان ضعیفی نسبت به آنان برخوردار باشد، گاه دعایش تأثیر لازم را خواهد بخشید، و گاه نخواهد بخشید، چه ایمان او به حدّی نیست که بتواند علیّت کامل داشته آثار خود را به صورت قهری ظاهر نماید.
  • امّا کسانی که در شمار خواص بوده از مراتب بالای ایمان برخوردار باشند، توسّل‌شان نیز همچون دعایشان بوده همیشه مورد قبول واقع خواهد شد، چه خداوند او را هدایت می‌فرماید تا در اوقات لازم، به گونه صحیح و با حالتی مطلوب، به دعا و توسّل بپردازد. اینان به مرتبه‌ای می‌رسند که خواستشان تابع خواست حضرت حق خواهد بود، از این‌رو اراده‌شان با اراده او مطابقت خواهد نمود: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ[۶۶].
  • در این میان، کسانی که در شمار اخصّ خواص قرار گیرند، به منبع و خزانه ولایت اتّصال می‌یابند، و همچون نوری که از خورشید جدا می‌شود امّا در عین حال به آن متّصل است، هر لحظه به ولایت اهل بیت(ع) اتّصال می‌جویند؛ از این‌رو قطره‌ای از دریای بی‌پایان قدرت اهل بیت و علم و اراده آنان را به دست می‌آورد[۶۷].
  • قدرت نمائی آصف بن برخیا - که تخت بلقیس را در لحظه‌ای از یمن به شام آورد-، در همین شمار بود، چه او به ذرّه‌ای از علم اینان دست پیدا کرده بود. در این زمینه روایاتی چند به دست است، که جناب شیخ کلینی با برخی از آنها در کتاب شریف "کافی" نقل نموده. در اینجا به یکی از این روایات اشاره می‌کنیم. در این روایت امام صادق(ع) به یکی از یاران خود- سُدَیر نام- می‌فرمایند: "ای سُدیر! آیا قرآن خوانده‌ای؟ گفتم: بله! فرمودند: آیا این آیه را دیده‌ای که می‌فرماید: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۶۸]؟ گفتم: فدایت شوم! دیده‌ام و خوانده‌ام. فرموند: آیا آن مرد را شناخته‌ای و آیا می‌دانی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ گفتم: شما مرا خبر دهید، فرمودند: به اندازه قطره‌ای از دریای بزرگ، این اندازه چه قدر از علم کتاب است؟ گفتم: فدایت شوم! اندازه بسیار کمی است، فرمودند: ای سدیر! همین اندازه چقدر بسیار است اگر خداوند آن را به علمی که من از آن به تو خبر می‌دهم نسبت داده باشد. ای سُدیر! آیا در قرآن این آیه را هم خوانده‌ای: قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۶۹]؟ گفتم: فدایت شوم! آری خوانده‌ام، فرمودند: آیا آن کس که تمامی علم کتاب را دارد فهیم‌تر است، یا کسی که تنها بخش کوچکی از آن علم را دارد؟ گفتم: آن کس که تمامی علم کتاب را دارد. سُدیر گوید: آن حضرت با دست به سینه مبارک خود اشاره کردند و فرمودند: به خدا قسم تمامی علم کتاب نزد ماست، به خدا قسم تمامی علم کتاب نزد ماست"[۷۰][۷۱].
  • آری! کسی که به این منبع ولایت به گونه شهودی اتّصال یابد و بدان ایمان حقّ الیقینی پیدا کند، بیش از یک ذرّه از آن به دست خواهد آورد، همان‌گونه که ذرّه‌ای از آن نصیب آصف شده بود؛ از این‌رو می‌تواند باز همچون آصف به تصرّف در عالم مادّی بپردازد، و در سراسر آن به خواست خود تغییر پدید آورد. شاید سرّ آنکه یاران حضرت ولیّ عصر (ع) از عددی اندک -۳۱۳ نفر- برخوردارند، امّا با این وجود بر پهنه گیتی مسلّط می‌شوند نیز در همین نکته باشد، که آنان نیز چون آصف از قدرت تصرّف برخوردار بوده سلطنتی همچون سلطنت سلیمان و آصف فرادست آن حضرت(ع) و یاران کرامندشان خواهد آمد.
  • آنان دست در دامن ولایت می‌زنند، و تنها در طول یک روز بر تمامی کره زمین حکومت می‌یابند.
  • این توسّل هرچند بسیار کمیاب است، امّا از مباحث بسیاری برخوردار می‌باشد؛ به‌گونه‌ای که اگر مباحث مربوط به آن جمع‌آوری و تدوین شود، خود کتابی بزرگ خواهد بود[۷۲].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۳۳.
  2. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»
  3. «وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ».
  4. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۳.
  5. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۱.
  7. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  8. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۳۲.
  9. «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۱۹.
  10. «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۸۹.
  11. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌ مَعَ الْحَقِ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۴۳۲.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۲-۴۰۳.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۳.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۴.
  15. «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
  16. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۴.
  17. "هرکس من مولای اویم این علی مولای اوست"؛ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۰۸.
  18. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  19. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۵.
  20. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»؛ الإحتجاج، ص۴۷۰.
  21. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۶.
  22. این دروس به وسیله این قلم تقریر شده، و سالیانی پیش از این تحت عنوان "فقه الولایة و الحکومة الإسلامیة" به چاپ رسیده است. در همان ایام، تحریری فارسی از مباحث غیرفقهی آن نیز نگاشته‌ام، که هنوز به طبع نرسیده است. شاید پس از این، خداوند این بنده ضعیف را به ارائه عمومی آن نیز موفّق فرماید؛ و هو الموفق و المعین!
  23. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۷.
  25. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  26. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۸.
  28. «مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ»؛ بحارالأنوار، ج۹۷، ص۸۰.
  29. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  30. «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
  31. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۰۹.
  33. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  34. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۰.
  36. «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»؛ بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص۱۳۲.
  37. «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
  38. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۱.
  39. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۱.
  40. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  41. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۲.
  42. «بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!» سوره سبأ، آیه ۴۷.
  43. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۳.
  44. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  45. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۴-۱۵.
  46. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۳.
  47. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۴.
  48. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  49. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۴.
  50. بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۴.
  51. بحارالأنوار، ج۲، ص۱۹۲.
  52. بحارالأنوار، ج۲، ص۲۰۰.
  53. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۵.
  54. بحارالأنوار، ج۲، ص۲۰۰.
  55. «عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ فَيُخْبِرُنَا عَنْكَ بِالْعَظِيمِ مِنَ الْأَمْرِ فَيَضِيقُ بِذَلِكَ صُدُورُنَا حَتَّى نُكَذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَ لَيْسَ عَنِّي يُحَدِّثُكُمْ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَقُولُ لِلَّيْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكَ إِنْ كَذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا»؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۷.
  56. «بی‌گمان مؤمنان رستگارند» سوره مؤمنون، آیه ۱.
  57. «وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ يَا كَامِلُ تَدْرِي مَا قَوْلُ اللَّهِ "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ" قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَفْلَحُوا وَ فَازُوا وَ أُدْخِلُوا الْجَنَّةَ قَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِينَ هُمُ النُّجَبَاءُ»؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۹۹.
  58. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۶.
  59. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
  60. «خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست» سوره طه، آیه ۸.
  61. «نَحْنُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ»بحارالأنوار، ج۲۵، ص۲۸.
  62. «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‌»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۴۳.
  63. «عَنْ الْإِمَامِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۹۱.
  64. «وَ عَنْهُ(ع) أیْضَاً قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَا تَجْعَلُونِي كَقَدَحِ الرَّاكِبِ فَإِنَّ الرَّاكِبَ يَمْلَأُ قَدَحَهُ فَيَشْرَبُهُ إِذَا شَاءَ اجْعَلُونِي فِي أَوَّلِ الدُّعَاءِ وَ فِي آخِرِهِ وَ فِي وَسَطِهِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۹۲.
  65. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۷.
  66. «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.
  67. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۸.
  68. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  69. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  70. «يَا سَدِيرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ" قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ- قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْضاً "قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ" قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا»اصول کافی، ج۱، ص۲۵۷.
  71. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۱۹-۴۲۰.
  72. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۴۲۰.

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع اهل بیت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید: