انواع خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن‌که ' به ' آنکه ')
خط ۱۰: خط ۱۰:
*از این‌رو اولین ظاهر که اولین [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] [[الله]]، یعنی [[انسان]] کاملی که [[برتر]] از او نه در [[قوس نزول]] و نه در قوس [[صعود]] کسی نیست فقط [[خلیفه]] بی‌واسطه خداست، ولی خلفای بعدی چون [[خلیفه]] با واسطه [[خداوند]] هستند گذشته از اینکه [[خلیفه]] خدایند، [[خلیفه]] [[خلیفه]] او نیز هستند و تراکم [[خلافت]] را در مراحل نازل‌تر میتوان یافت.
*از این‌رو اولین ظاهر که اولین [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] [[الله]]، یعنی [[انسان]] کاملی که [[برتر]] از او نه در [[قوس نزول]] و نه در قوس [[صعود]] کسی نیست فقط [[خلیفه]] بی‌واسطه خداست، ولی خلفای بعدی چون [[خلیفه]] با واسطه [[خداوند]] هستند گذشته از اینکه [[خلیفه]] خدایند، [[خلیفه]] [[خلیفه]] او نیز هستند و تراکم [[خلافت]] را در مراحل نازل‌تر میتوان یافت.
*برخی از [[انسان‌ها]] فقط ملحوق به خلافتند و هرگز مسبوق به آن نیستند، مانند [[مقام]] منیع [[ختمی مرتبت]] [[حضرت]] [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} و بعضی از [[انسان‌ها]] فقط مسبوق به خلافتند و هرگز ملحوق به آن نیستند، مانند کسی که در نازل‌ترین [[درجه]] [[انسانیت]] حضور دارد که تنزل از آنی به [[مقام]] حیوانی می‌رسد و از حوزه [[خلافت]] و قلمرو [[انسانیت]] [[فروتر]] است و برخی از [[انسان‌های کامل]] هم مسبوق به خلافتند و هم ملحوق به آن، مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} که مسبوق به [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است و ملحوق به [[خلافت]] [[انسان‌های کامل]] دیگر که از لحاظ [[درجه]] [[ظهور]] همتای او نیستند، بلکه از او نازل‌ترند و چون [[خلیفه]] از آن جهت که [[خلیفه]] است فقط مرآت مستخلف عنه است، [[آدم]]{{ع}} اگر [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} تلقی شود [[مانع]] [[خلافت]] وی از [[خدای سبحان]] نیست؛ زیرا [[رسول اکرم]] که مستخلف عنه [[آدم]]{{ع}} است هیچ چیزی از خود ندارد، چون تمام [[هویت]] او را [[خلافت]] الهی تشکیل می‌دهد و [[خلیفه]] هم از آن لحاظ که [[خلیفه]] است فقط آیینه مستخلف عنه است. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} چیزی جز [[ظهور]] [[فیض الهی]] نخواهد بود و [[خلافت]] [[آدم]]{{ع}} از او غیر از ارائه همین [[ظهور]] [[الهی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۵.</ref>.
*برخی از [[انسان‌ها]] فقط ملحوق به خلافتند و هرگز مسبوق به آن نیستند، مانند [[مقام]] منیع [[ختمی مرتبت]] [[حضرت]] [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} و بعضی از [[انسان‌ها]] فقط مسبوق به خلافتند و هرگز ملحوق به آن نیستند، مانند کسی که در نازل‌ترین [[درجه]] [[انسانیت]] حضور دارد که تنزل از آنی به [[مقام]] حیوانی می‌رسد و از حوزه [[خلافت]] و قلمرو [[انسانیت]] [[فروتر]] است و برخی از [[انسان‌های کامل]] هم مسبوق به خلافتند و هم ملحوق به آن، مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} که مسبوق به [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است و ملحوق به [[خلافت]] [[انسان‌های کامل]] دیگر که از لحاظ [[درجه]] [[ظهور]] همتای او نیستند، بلکه از او نازل‌ترند و چون [[خلیفه]] از آن جهت که [[خلیفه]] است فقط مرآت مستخلف عنه است، [[آدم]]{{ع}} اگر [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} تلقی شود [[مانع]] [[خلافت]] وی از [[خدای سبحان]] نیست؛ زیرا [[رسول اکرم]] که مستخلف عنه [[آدم]]{{ع}} است هیچ چیزی از خود ندارد، چون تمام [[هویت]] او را [[خلافت]] الهی تشکیل می‌دهد و [[خلیفه]] هم از آن لحاظ که [[خلیفه]] است فقط آیینه مستخلف عنه است. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} چیزی جز [[ظهور]] [[فیض الهی]] نخواهد بود و [[خلافت]] [[آدم]]{{ع}} از او غیر از ارائه همین [[ظهور]] [[الهی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۵.</ref>.
*به تعبیر دیگر، [[آدم]]{{ع}} [[خلیفه]] [[انسان]] کاملی است که بر اثر نخستین [[ظهور]] بودن فانی در خداست و [[خلافت]] از فانی از آن لحاظ که فانی است چیزی جز [[خلافت]] از مفنی فیه نیست. بنابراین، [[آدم]] که [[خلیفه]] [[رسول]] خداست [[خلیفه الهی]] خواهد بود و این [[خلافت]] الهی یا از آن جهت است که [[خلیفه]] [[خلیفه خدا]]، [[خلیفه]] خداست، یا از این لحاظ است که [[خلیفه]] فانی [[خلیفه]] مفنی فیه خواهد بود و اگر [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[آدم]] به عنوان خود یاد کند از دو جهت یاد شده مصحح دارد: یکی آن‌که [[آدم]] [[خلیفه]] بی‌واسطه [[خدا]] نیست، بلکه به وساطتت [[رسول اکرم]]{{صل}} [[خلیفه]] خداست. دیگر آن‌‍که گرچه [[آدم]] [[خلیفه]] خداست، زیر [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] محسوب می‌شود، ولی [[رسول اکرم]]{{صل}} بر اثر [[قرب]] [[نوافل]] با لسان [[الهی]] سخن میگوید و از این‌رو میتواند با زبان [[غیبی]] [[خدای سبحان]] از [[آدم]] به عنوان خلیفه خود یاد کند.
*به تعبیر دیگر، [[آدم]]{{ع}} [[خلیفه]] [[انسان]] کاملی است که بر اثر نخستین [[ظهور]] بودن فانی در خداست و [[خلافت]] از فانی از آن لحاظ که فانی است چیزی جز [[خلافت]] از مفنی فیه نیست. بنابراین، [[آدم]] که [[خلیفه]] [[رسول]] خداست [[خلیفه الهی]] خواهد بود و این [[خلافت]] الهی یا از آن جهت است که [[خلیفه]] [[خلیفه خدا]]، [[خلیفه]] خداست، یا از این لحاظ است که [[خلیفه]] فانی [[خلیفه]] مفنی فیه خواهد بود و اگر [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[آدم]] به عنوان خود یاد کند از دو جهت یاد شده مصحح دارد: یکی آنکه [[آدم]] [[خلیفه]] بی‌واسطه [[خدا]] نیست، بلکه به وساطتت [[رسول اکرم]]{{صل}} [[خلیفه]] خداست. دیگر آن‌‍که گرچه [[آدم]] [[خلیفه]] خداست، زیر [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] با واسطه، [[خلافت]] محسوب می‌شود، ولی [[رسول اکرم]]{{صل}} بر اثر [[قرب]] [[نوافل]] با لسان [[الهی]] سخن میگوید و از این‌رو میتواند با زبان [[غیبی]] [[خدای سبحان]] از [[آدم]] به عنوان خلیفه خود یاد کند.
*یعنی به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین  که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ با [[خداوند]] بیع و [[بیعت]] کردم و با فروش [[جان]] خود به [[خدا]] هرگونه [[تصرف]] در آن را منوط به [[دستور الهی]] دانستم و در آن جز [[تصرف]] [[مجاهد]] نستوه در [[جهاد اصغر]] و اوسط و اکبر هیچ‌گونه تصرفی نکردم. در برابر [[امتثال]] [[دستور]] [[مجاهدت]] پاداشی به من عطا شد و آن اینکه از منطقه [[ملک]] به قلمرو [[ملکوت]] و از سراپرده [[زمین]] به [[ساحت]] [[بهشت]] و از مخروجه [[طبیعت]] به معموره فرا طبیعت سمو و [[علو]] داشته و بار یافتم و هرگز نفس جهادگیرو فرا طبیعی من [[راضی]] نمی‌شود که در [[سرزمین]] خلیفه من، یعنی منطقه [[طبیعت]] بیارمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۷.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
*یعنی به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین  که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ با [[خداوند]] بیع و [[بیعت]] کردم و با فروش [[جان]] خود به [[خدا]] هرگونه [[تصرف]] در آن را منوط به [[دستور الهی]] دانستم و در آن جز [[تصرف]] [[مجاهد]] نستوه در [[جهاد اصغر]] و اوسط و اکبر هیچ‌گونه تصرفی نکردم. در برابر [[امتثال]] [[دستور]] [[مجاهدت]] پاداشی به من عطا شد و آن اینکه از منطقه [[ملک]] به قلمرو [[ملکوت]] و از سراپرده [[زمین]] به [[ساحت]] [[بهشت]] و از مخروجه [[طبیعت]] به معموره فرا طبیعت سمو و [[علو]] داشته و بار یافتم و هرگز نفس جهادگیرو فرا طبیعی من [[راضی]] نمی‌شود که در [[سرزمین]] خلیفه من، یعنی منطقه [[طبیعت]] بیارمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۷.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
==تقسیم‌بندی دوم: [[خلافت]] [[تاریخی]]، وجودی و رتبی==
==تقسیم‌بندی دوم: [[خلافت]] [[تاریخی]]، وجودی و رتبی==

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۵

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خلافت الهی است.

مقدمه

  • مفسران برای انواع خلافت تقسیم‌بندی مختلف قرار داده‌اند که به صورت مختصر در ذیل بررسی می‌شود:

تقسیم‌بندی اول: خلافت با واسطه و بدون واسطه

تقسیم‌بندی دوم: خلافت تاریخی، وجودی و رتبی

خلافت تاریخی

  • در این‌گونه خلافت فرد یا گروهی جانشین فرد یا گروه دیگر می‌شوند بدون در نظر گرفتن هرگونه کمال یا مرتبه وجودی برای شخص یا گروهی که جانشین می‌شوند؛ یعنی یکی از دو موجود زودتر به وجود آمده و بعد از از بین رفتن آن، موجود دیگری به جای او قرار گرفته و جانشین او شده است. از این جهت، امتیاز جوهری بین خلیفه و مستخلف عنه نیست؛ نظیر خلافت نسل دوم از نسل اول اقوام و مللی که در سرزمین‌های معین به سر می‌برند. در این موارد تفاوت مقامی و رتبی بین اصل و فرع وجود ندارد. از این‌رو ممکن است خلیفه همتای مستخلف عنه و گاهی برتر از او باشد؛ یعنی درجه وجودی نسل دوم، اعلم، اتقی و افضل از نسل اول باشد. قرآن کریم به این‌گونه موارد اشاره دارد و می‌فرماید: مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا...[۵].
  • در اینجا خلیفه می‎تواند همتای مستخلف خلف عنه و گاهی برتر از وی سخن بگوید و عمل کند؛ زیرا قدرت او برخاسته از هویت خود اوست و مرهون افاضه مستخلق عنه نیست[۶]. و نیز چون بین خلیفه و مستخلف عنه ارتباط وجودی برقرار نیست و هر دوی آنها دو شخصیت جداگانه هستند و کمالات هرکدام برخاسته از شخصیت وجودی خود اوست. هم‌چنین این نوع جانشینی امتیازی برای خلیفه محسوب نمی‌شود زیرا ممکن است از نظر فضل و کمالات از مستخلف عنه (موجود اول) کم‌تر و پایین‌تر باشد[۷]

خلافت وجودی و رتبی

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۵.
  2. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  3. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۷.
  4. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۷۱-۷۳.
  5. «اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم.».. سوره بقره، آیه ۱۰۶.
  6. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۱.
  7. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۷۳-۷۴.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  9. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۱.
  10. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ»؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  11. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۲۴.
  12. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۷۴-۷۶.