اهمیت بحث امامت: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
*مراد از "مبادی [[تصدیقی]]"، مباحث و گزارههایی است که [[تصدیق]] به مسائل [[دانش]] یا مجموعهای از [[معارف]] متوقف بر آنهاست؛ زیرا موجب [[پذیرش]] ثبوت محمولات قضایای آن [[دانش]] برای موضوعات آن میگردند؛ مانند قضایای [[بدیهی]] که در [[اثبات]] مسائل هر [[علمی]] به کار برده میشوند. به بیان دیگر: مبادی [[تصدیقی]] هر دانشی، پیش فرضهای تصدیقیای هستند که موجب [[کشف]] مجهولات [[تصدیقی]] مربوط به آن [[دانش]] میشوند.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | *مراد از "مبادی [[تصدیقی]]"، مباحث و گزارههایی است که [[تصدیق]] به مسائل [[دانش]] یا مجموعهای از [[معارف]] متوقف بر آنهاست؛ زیرا موجب [[پذیرش]] ثبوت محمولات قضایای آن [[دانش]] برای موضوعات آن میگردند؛ مانند قضایای [[بدیهی]] که در [[اثبات]] مسائل هر [[علمی]] به کار برده میشوند. به بیان دیگر: مبادی [[تصدیقی]] هر دانشی، پیش فرضهای تصدیقیای هستند که موجب [[کشف]] مجهولات [[تصدیقی]] مربوط به آن [[دانش]] میشوند.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | ||
*"مبادی [[تصوری]]" که همان تعاریف کلید واژگان [[معارف]] مورد بحث است، معمولاً در آغاز مباحث [[علم]] مرتبط و به صورت مقدمه مطرح میشوند؛ اما "مبادی [[تصدیقی]]" [[علوم]] که عبارت باشند از اصول متعارفه<ref>اصول متعارفه، اصولی است که دلائل و براهین آن علم بر روی آنها بنا شده و خود آن اصول بدیهی و غیر قابل تردیدند و هیچ ذهنی خلاف آن را جایز نمیشمارد؛ مانند: اصل کل و جزء (کل از جزء بزرگتر است) و اصل مساوات (دو مقدار مساوی با یک مقدار، مساوی با یکدیگرند) در هندسه و اصل امتناع تناقض در فلسفه و منطق.</ref> و اصول موضوعه<ref>اصول موضوعه، اصولی است که برخی از دلائل آن علم متکی به آنهاست و خود آن اصول بدیهی و جزمی اذهان نیست و دلیلی هم عجالتاً بر صحت آن اصول نیست ولی آن اصول را مفروض الصحه گرفتهایم. ممکن است که یک اصل موضوع در یک علم جنبه فرضی داشته باشد، لکن در علم دیگر با دلائل مخصوص آن علم به تحقیق پیوسته باشد؛ مانند آنکه در علوم طبیعی از اصول ریاضی و در علوم ریاضی از اصول طبیعی و در هر یک از اینها از اصول فلسفی و در فلسفه از هر یک از اینها استفاده شود.</ref>، غالباً در [[علوم]] و [[معارف]] دیگری مورد بحث قرار میگیرند<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۶، ص۴۷۴.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | *"مبادی [[تصوری]]" که همان تعاریف کلید واژگان [[معارف]] مورد بحث است، معمولاً در آغاز مباحث [[علم]] مرتبط و به صورت مقدمه مطرح میشوند؛ اما "مبادی [[تصدیقی]]" [[علوم]] که عبارت باشند از اصول متعارفه<ref>اصول متعارفه، اصولی است که دلائل و براهین آن علم بر روی آنها بنا شده و خود آن اصول بدیهی و غیر قابل تردیدند و هیچ ذهنی خلاف آن را جایز نمیشمارد؛ مانند: اصل کل و جزء (کل از جزء بزرگتر است) و اصل مساوات (دو مقدار مساوی با یک مقدار، مساوی با یکدیگرند) در هندسه و اصل امتناع تناقض در فلسفه و منطق.</ref> و اصول موضوعه<ref>اصول موضوعه، اصولی است که برخی از دلائل آن علم متکی به آنهاست و خود آن اصول بدیهی و جزمی اذهان نیست و دلیلی هم عجالتاً بر صحت آن اصول نیست ولی آن اصول را مفروض الصحه گرفتهایم. ممکن است که یک اصل موضوع در یک علم جنبه فرضی داشته باشد، لکن در علم دیگر با دلائل مخصوص آن علم به تحقیق پیوسته باشد؛ مانند آنکه در علوم طبیعی از اصول ریاضی و در علوم ریاضی از اصول طبیعی و در هر یک از اینها از اصول فلسفی و در فلسفه از هر یک از اینها استفاده شود.</ref>، غالباً در [[علوم]] و [[معارف]] دیگری مورد بحث قرار میگیرند<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۶، ص۴۷۴.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | ||
===مبادی تصوریه امامتشناسی=== | |||
امامتشناسی به عنوان رکنی از ارکان [[نظام اعتقادی]] [[اسلام]] و رشتهای از رشتههای [[علمی]] و معارفی [[دین]]، مشتمل بر اصطلاحات و کلیدواژگان بنیادینی است که [[فهم]] مسائل آن رشته، به [[تصور]] صحیح و دقیق این مفاهیم وابسته است و روشن شدن آنها، موجب [[شناخت]] گزارههای [[علمی]] مباحث [[امامت]] میشود. | |||
در مبادی تصوریه بحث [[امامت]] باید به دو مجموعه از واژگان پرداخته شود: | |||
۱. گروهی از واژگان مرتبط با برخی از [[صفات الهی]]؛ زیرا [[امامت]] برخاسته از [[اراده]] [[خدای متعال]] است و در مباحث [[آینده]] توضیح خواهیم داد که در [[حقیقت]]، [[امامت]] نوعی [[اعمال]] [[ربوبیت الهی]] است و اگر [[امامت]] از [[ربوبیت]] جدا شود معنایش این است که راه بر [[اعمال]] [[ربوبیت]] [[خدای متعال]] بسته شده است. بدین جهت، ابتدا لازم است تعدادی از واژگان مرتبط با [[خدای متعال]] [[تبیین]] شوند؛ واژگانی چون: "إله"، "[[ربّ]]"، "[[مَلِک]]" و "[[ولیّ]]". بررسی این [[صفات الهی]] در [[قرآن کریم]] و [[فهم]] معنای صحیح و دقیق آنها و [[کشف]] [[ارتباط]] این صفات با [[امامت]]، باعث پدیدار شدن معنای واقعی [[امامت]] خواهد شد و تا [[شناختی]] صحیح از این واژگان که به [[وسیله]] آنها ذات [[اقدس]] [[حق]] [[متعال]] معرفی شده است، بهدست نیاید، مبحث [[امامت]] ناقص خواهد بود؛ بنابراین، ضروری است تا این واژگان بهخوبی معنا و [[تبیین]] شوند. | |||
۲. واژگانی که به طور مستقیم به مبحث [[امامت]] مربوط میشود؛ همچون واژگان: "[[حجّت]]"، "[[رسول]]" و "[[رسالت]]"، "[[امام]]" و "[[امامت]]"، "[[خلیفه]]" و "[[خلافت]]"، "ولی" و "[[ولایت]]"، "[[امیر]]" و "[[امارت]]"، "[[حاکم]]" و "[[حکومت]]"، "قُدوه"، "[[رهبری]]" و "قیادت". | |||
مبادی تصدیقیه امامتشناسی | |||
پس از بررسی مفاهیم کلیدی و مقدماتی مباحث [[امامت]] و بیان تعریف صحیح آنها، نوبت به بررسی چند پیشفرض و اصل موضوع میرسد؛ گزارههایی که [[تصدیق]] به مسائل امامتشناسی متوقف بر آنهاست و اگر در ابتدای بحث، به صحت و [[حقانیت]] آنها [[معتقد]] نباشیم، نمیتوان به نتایج و تصدیقات این رشته رسید. | |||
به [[دلیل]] اینکه مسئله [[امامت]] رابطه بین "[[خدای متعال]]" و "[[بندگان]]" اوست و این رابطه بر اساس [[حق]] متقابل بین "[[خالق]]" و "مخلوق" یا به عبارتی دیگر: "[[رب]]" و "مربوب" شکل گرفته است، برای ورود به مباحث امامتشناسی، باید [[قواعد]] اساسی و مسلّمات کلی مربوط به این [[حقّ]] متقابل [[تبیین]] شوند؛ آنگاه برای مثال [[ارتباط]] مفاهیمی همچون: "[[لطف]]" یا "[[هدایت]]" با بحث "[[امامت]]" نیز معلوم میشود. | |||
بر این اساس، مبادی تصدیقیهای که برای مبحث [[امامت]] طرح میشوند، دو دستهاند: | |||
۱. [[حقوق خدا]] بر [[بندگان]]؛ همچون: "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]"، "[[حق]] [[امر و نهی]]"، "[[حق الزام]]" و "[[حق]] [[پاداش]] و [[کیفر]]". دلالتکننده اصلی بر این [[حقوق]]، [[حکم عقل]] است و [[قرآن کریم]] نیز مملو از [[آیات]] مؤید آن [[حقوق]] است. | |||
۲. [[حقوق]] [[بندگان]] بر [[خدا]]؛ همچون: "[[حق]] [[ابلاغ]] و [[تبیین]] [[امر]]" یا "[[حق]] [[نصرت الهی]]". مُثبِت این [[حقوق]] نیز [[عقل]] است و در برخی از [[آیات]] کریمه [[قرآن]]، به این [[حقوق]] اشاره شده است. | |||
[[قرآن کریم]]، به این [[حقوق]] متقابل بین "[[خدا]]" و "[[بندگان]]" در چند جا اشاره کرده است که بحث تفصیلی آن، در جای مناسب خود خواهد آمد. به عنوان نمونه، از جمله اشارات [[قرآنی]] به اینگونه از [[حقوق]]، [[آیات]] ذیلاند: | |||
در [[آیات]] بسیاری - مانند: {{متن قرآن|اعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«خداوند را بپرستید» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ}}<ref>«از خداوند فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ معبود شایسته عبادتی جز الله نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«حکم جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref> و امثال آنها - به "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]" و "[[حق]] [[امر و نهی]]" [[خدای متعال]] و به انحصار این [[حقوق]] در او، اشاره شده است. در کنار این [[آیات]]، اشارات متعددی- مانند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بدینگونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی میبخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ}}<ref>«و خداوند، البته، ياري مي کند هر که وي را ياري کند» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ}}<ref>«اگر خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.</ref> و امثال آنها -[[حق]] متقابلی را با عنوان "[[حق]] [[نصرت الهی]]" برای [[بندگان]] [[عابد]] و [[مطیع]] [[خداوند]] تثبیت میکند. | |||
[[خداوند]] در [[سوره]] [[حمد]] میفرماید: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref>، این [[آیه]]، به یکی از این [[حقوق]] متقابل اشاره میکند: {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ}} به "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]" [[خدا]] بر [[انسان]] اشاره دارد و از {{متن قرآن|وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}} درمییابیم که [[انسان]] نیز، به کمک و [[یاری]] [[خدا]] [[نیازمند]] است و این، یعنی [[انسان]] [[عابد]] و [[مطیع]]، "[[حق]] [[نصرت الهی]]" را داراست. | |||
در [[آیه کریمه]] دیگری میفرماید: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref> این دوگانه "[[ولیّ]] و [[نصیر]]" یا "[[ولایت]] و [[نصرت]]" مسئله بسیار مهمی است که در [[قرآن کریم]] تکرار شده است. در [[آیه]] دیگری نیز میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>. | |||
از مجموع [[آیات قرآنی]] استفاده میشود، رابطهای دو طرفه میان [[خداوند]] و [[بندگان]] وجود دارد: هم [[بندگان]] به [[فرمان خداوند]] و [[یاری]] او نیازمندند و [[حق]] مطالبه [[هدایت]] و [[یاری]] از [[خداوند]] دارند و هم، [[خدا]] بر آنها [[حقّ]] [[فرمانبری]] و [[یاری]] دارد؛ یعنی هم [[بندگان]] [[وظیفه]] [[اطاعت]] و [[نصرت خدا]] و [[یاری دین]] و فرستادگان او را دارند و هم [[خدای متعال]]، این [[حق]] را برای آنان پذیرفته است که با روشهای گوناگون - مانند: [[ارسال پیامبران]]، [[تعیین امام]]، [[امدادهای غیبی]] و غیره - آنان را [[یاری]] و [[نصرت]] کند. | |||
[[امام حق]]، [[ناصر]] و کمککار [[امت]] خود است و [[برترین]] [[نصرت الهی]] بهوسیله [[امام]] حاصل میشود، اما این [[نصرت]]، [[حق نصرت]] متقابل نیز به وجود میآورد؛ یعنی این [[میثاق]] [[اطاعت]] و [[نصرت]] و [[حق اطاعت]] و [[نصرت امام]] بر [[مردم]] برخاسته از آن [[حقّ]] متقابلی است که میان [[خدا]] و [[بندگان]] وجود دارد؛ [[خدای متعال]]، "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]" را دارد و [[حقوق]] متفرع بر آن - مانند: "[[حق]] [[امر و نهی]]"، "[[حق الزام]]" و "[[حق]] [[پاداش]] و [[کیفر]]"، به طور انحصاری از آن [[خدای متعال]] است. | |||
از سوی دیگری، اگر [[عقل]] به همراه [[قرآن کریم]] و [[احادیث]] [[شریف]] "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]" و "[[حق]] [[امر و نهی]]" را بر [[بندگان]] مقرر میدارد و همچنین [[حکم]] میکند که باید [[خدا]] را [[اطاعت]] کرد، همان [[عقل]] و [[نقل]] [[اثبات]] میکند که تحقق [[اطاعت خدا]]، مستلزم آن است که [[خداوند]] [[اوامر]] خود را [[تبیین]] و [[ابلاغ]] کند و به [[هدایت]] [[خلق]] بپردازد. | |||
به همین [[دلیل]]، [[آیات]] متعددی این [[حق]] را تقریر کرده و میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>، {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«رسولانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. پس همانگونه که [[خدا]] "[[حق]] [[عبادت]] و [[اطاعت]]" بر [[بندگان]] دارد، [[بندگان]] او نیز "[[حق]] [[ابلاغ]] و [[تبیین]] [[امر]]" دارند؛ بدینمعنا که [[حق]] دارند [[دستورات الهی]] برایشان [[تبلیغ]] و [[تبیین]] شوند. | |||
در خلال مباحث مربوط به مبادی تصدیقیه که [[حق]] متقابل عباد و [[خداوند]] [[تبیین]] میشود، [[شؤون]] و [[وظایف امام]] نیز [[تبیین]] خواهد شد. [[وظایف امام]] در سه حوزه کلی نقسیم میشوند: "[[تبیین]]"، "[[هدایت]]" و "[[نصرت]]". | |||
مراد از "[[تبیین]]" همان "[[هدایت]] تعلیمی" است که گاهی از آن به "هدايت إرائة الطريق" یاد میشود؛ [[هدایت]] دیگری داریم که "هدايت إيصال إلی المطلوب" یا [[دستگیری]] تا رساندن به مقصود است. در این دسته از مباحث، هنگامی که سخن از [[هدایت]] میشود مراد [[هدایت]] دوم؛ یعنی "[[هدایت]] [[دستگیری]]" و إيصال إلی المطلوب است. [[آیه]] [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> مراد از "[[هدایت]]" در کلمه {{متن قرآن|هَاد}}، هدایتِ ایصالی است وگرنه هدایتِ ارائةالطریقی با انذارِ [[منذر]] تحقّق مییابد. | |||
[[وظیفه]] سوم [[امام]]، "[[نصرت]]" - بهمعنای توانافزایی - است. توانافزایی، غیر از این است که کسی دست کسی را بگیرد و به مقصود برساند. این مسئله به طور مکرّر در [[روایات]] [[شیعی]] منقول از [[اهلبیت]]{{عم}} مطرح شده است؛ درحالیکه در هیچ بخشی از [[معارف]] سایر [[مسلمین]] به این شکل اشاره نشده است. [[حضرت امیر]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۱۷ (صبحي صالح).</ref>. كلمه {{متن حدیث|أَعِينُونِي}} اشاره به [[نصرت]] و ياري [[مأموم]] به [[امام]] است؛ تا بتواند [[مأموم]] را بالا ببرد و بر توانش بیفزاید و به عبارتی دیگر: تا [[امام]] بتواند مأمومش را [[یاری]] کند. | |||
در پایان این بخش، [[تذکر]] این نکته بجاست که عمده مبادی تصدیقیه امامتشناسی، مبادی تصدیقیه قریب و مباشر است؛ یعنی مباحثی که بدون واسطه، با مبحث [[امامت]] در ارتباطاند و مسائل این رشته، از آنها برخاسته و بر [[تصدیق]] به آنها متکی است؛ وگرنه همه مباحث [[الهیات]] [[علم کلام]] را - به نحوی - میتوان مبادی تصدیقیه امامتشناسی بهشمار آورد. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۴
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عصاره دین و عامل وحدت جامعه
- میتوان امامت و ولایت را عصارۀ اسلام دانست؛ بدینمعنا که کلیت دین اسلام در امامت و ولایت خلاصه میشود. ازاینرو، خطای در فهم موضوع امامت و ولایت، خطای در کلّ اسلام است و انحراف در آن، انحراف از اصل اسلام خواهد بود.
- در طول تاریخ، همه نزاعها و اختلافها ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ امامت دارد؛ بهتعبیر شهرستانی (مؤلف کتاب ملل و نحل): در تاریخ اسلام هیچ جنگی همچون جنگ بر سر امامت رخ نداده است: ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة[۱]. این نکته را میتوان تعمیم داد و گفت: همه جنگها در جهان بشر بر سر مسئلۀ امامت بوده است. نهتنها همۀ جنگهای تاریخ اسلام، بلکه همۀ جنگها و درگیریهای انبیا با مخالفانشان - همچون: جنگ حضرت موسی(ع) با فرعون ستمگر، یا جنگ حضرت نوح(ع) با سران طغیانگر قومش - بر سرِ امامت و ولایت بوده است؛ حتی جنگ طاغوتها با یکدیگر نیز بر سر همین مسئله بوده است.
- ولایت، جامعه بشر را یکی میکند و اساساً جوامع بشر با ولایت شکل میگیرند. هویت یک جامعه را ولایت و امامت آن جامعه شکل میدهد. نه تنها، هویت هر جامعهای با امامت و ولایت آن جامعه شکل میگیرد، بلکه قدرت و عزت هر جامعهای نیز وابسته به شکل ولایت و امامت در آن جامعه است. از سوی دیگری، پیروزی و رستگاری، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر، همهاش با مسئله امامت و ولایت شکل میگیرد[۲]
نخستین اختلاف در جامعۀ بشری
- نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمانروایی" و "ولایتامری" بوده است؛ در ماجرای هابیل و قابیل، روایات صحیحهای وجود دارد که بیان میکند اختلاف اصلی بر سر ولایت امر بوده است[۳].[۴].
- قابیل با آگاهی از اینکه حضرت آدم(ع) از سوی خدای متعال مأمور شده هابیل را "ولی امر" بعد از خود کند، به او حسد ورزید و او را کشت. بعضی گفتهاند نزاع هابیل و قابیل بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر انسیه وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر زیبا رو به نام هابیل در آمد. آنگاه قابیل حسادت ورزید و برادرش را کشت[۵]. این توجیهات، اعتباری ندارد[۶]، بلکه جنگ و نزاع بر ولایتامری بعد از حضرت آدم بوده است[۷].
- بیشک، تا مسأله ولایت حل نشود هیچ مسألهای در اسلام حل نخواهد شد؛ نهتنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، مشکلات حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و اعتقاد نیز اگر مسئلۀ ولایت امر و صاحبان امر در جامعه اسلامی مشخص نشود، هیچ مسألهای حل نخواهد شد و آتش اختلاف و تفرقه دامنگیر همه چیز خواهد بود[۸].
- قرآن کریم میفرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ﴾[۹]. تمام اسلام "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان ولیّ الأمر است؛ بدین رو اگر در تشخیص ولی امر اشتباهی صورت بگیرد، نتیجهاش خطای نظری در تشخیص اسلام است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید[۱۰].
مبادی تصوریه و تصدیقیه امامتشناسی
- "مبادی" هر دانش یا مجموعهای از معارف، دانستنیهایی است که آگاهی به موضوع، اجزاء و جزئیات آن و نیز استدلال بر مسائل آن دانش و معارف، به آن وابسته است؛ به همین دلیل، پرداختن به مبادی در نخستین گام بررسی علمی هر موضوعی - گرچه از مسائل اصلی آن دانش و معارف به شمار نمیروند - ضروری است.[۱۱]
- مراد از "مبادی تصوری" مباحث و مفاهیمی است که تصور موضوع و محمول بحث به آن وابسته است. به بیان دیگر: مبادی تصوری، هر آنچه که موجب شناخت موضوعات و محمولات و گزارههای علمی گردد؛ مانند: تعریف موضوع مورد بحث، تعریف اجزای آن موضوع و تعریف عوارض و حالات آن[۱۲].
- مراد از "مبادی تصدیقی"، مباحث و گزارههایی است که تصدیق به مسائل دانش یا مجموعهای از معارف متوقف بر آنهاست؛ زیرا موجب پذیرش ثبوت محمولات قضایای آن دانش برای موضوعات آن میگردند؛ مانند قضایای بدیهی که در اثبات مسائل هر علمی به کار برده میشوند. به بیان دیگر: مبادی تصدیقی هر دانشی، پیش فرضهای تصدیقیای هستند که موجب کشف مجهولات تصدیقی مربوط به آن دانش میشوند.[۱۳]
- "مبادی تصوری" که همان تعاریف کلید واژگان معارف مورد بحث است، معمولاً در آغاز مباحث علم مرتبط و به صورت مقدمه مطرح میشوند؛ اما "مبادی تصدیقی" علوم که عبارت باشند از اصول متعارفه[۱۴] و اصول موضوعه[۱۵]، غالباً در علوم و معارف دیگری مورد بحث قرار میگیرند[۱۶].[۱۷]
مبادی تصوریه امامتشناسی
امامتشناسی به عنوان رکنی از ارکان نظام اعتقادی اسلام و رشتهای از رشتههای علمی و معارفی دین، مشتمل بر اصطلاحات و کلیدواژگان بنیادینی است که فهم مسائل آن رشته، به تصور صحیح و دقیق این مفاهیم وابسته است و روشن شدن آنها، موجب شناخت گزارههای علمی مباحث امامت میشود. در مبادی تصوریه بحث امامت باید به دو مجموعه از واژگان پرداخته شود: ۱. گروهی از واژگان مرتبط با برخی از صفات الهی؛ زیرا امامت برخاسته از اراده خدای متعال است و در مباحث آینده توضیح خواهیم داد که در حقیقت، امامت نوعی اعمال ربوبیت الهی است و اگر امامت از ربوبیت جدا شود معنایش این است که راه بر اعمال ربوبیت خدای متعال بسته شده است. بدین جهت، ابتدا لازم است تعدادی از واژگان مرتبط با خدای متعال تبیین شوند؛ واژگانی چون: "إله"، "ربّ"، "مَلِک" و "ولیّ". بررسی این صفات الهی در قرآن کریم و فهم معنای صحیح و دقیق آنها و کشف ارتباط این صفات با امامت، باعث پدیدار شدن معنای واقعی امامت خواهد شد و تا شناختی صحیح از این واژگان که به وسیله آنها ذات اقدس حق متعال معرفی شده است، بهدست نیاید، مبحث امامت ناقص خواهد بود؛ بنابراین، ضروری است تا این واژگان بهخوبی معنا و تبیین شوند. ۲. واژگانی که به طور مستقیم به مبحث امامت مربوط میشود؛ همچون واژگان: "حجّت"، "رسول" و "رسالت"، "امام" و "امامت"، "خلیفه" و "خلافت"، "ولی" و "ولایت"، "امیر" و "امارت"، "حاکم" و "حکومت"، "قُدوه"، "رهبری" و "قیادت". مبادی تصدیقیه امامتشناسی پس از بررسی مفاهیم کلیدی و مقدماتی مباحث امامت و بیان تعریف صحیح آنها، نوبت به بررسی چند پیشفرض و اصل موضوع میرسد؛ گزارههایی که تصدیق به مسائل امامتشناسی متوقف بر آنهاست و اگر در ابتدای بحث، به صحت و حقانیت آنها معتقد نباشیم، نمیتوان به نتایج و تصدیقات این رشته رسید. به دلیل اینکه مسئله امامت رابطه بین "خدای متعال" و "بندگان" اوست و این رابطه بر اساس حق متقابل بین "خالق" و "مخلوق" یا به عبارتی دیگر: "رب" و "مربوب" شکل گرفته است، برای ورود به مباحث امامتشناسی، باید قواعد اساسی و مسلّمات کلی مربوط به این حقّ متقابل تبیین شوند؛ آنگاه برای مثال ارتباط مفاهیمی همچون: "لطف" یا "هدایت" با بحث "امامت" نیز معلوم میشود. بر این اساس، مبادی تصدیقیهای که برای مبحث امامت طرح میشوند، دو دستهاند: ۱. حقوق خدا بر بندگان؛ همچون: "حق عبادت و اطاعت"، "حق امر و نهی"، "حق الزام" و "حق پاداش و کیفر". دلالتکننده اصلی بر این حقوق، حکم عقل است و قرآن کریم نیز مملو از آیات مؤید آن حقوق است. ۲. حقوق بندگان بر خدا؛ همچون: "حق ابلاغ و تبیین امر" یا "حق نصرت الهی". مُثبِت این حقوق نیز عقل است و در برخی از آیات کریمه قرآن، به این حقوق اشاره شده است.
قرآن کریم، به این حقوق متقابل بین "خدا" و "بندگان" در چند جا اشاره کرده است که بحث تفصیلی آن، در جای مناسب خود خواهد آمد. به عنوان نمونه، از جمله اشارات قرآنی به اینگونه از حقوق، آیات ذیلاند: در آیات بسیاری - مانند: ﴿اعْبُدُوا اللَّهَ﴾[۱۸]، ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ﴾[۱۹]، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۲۰]، ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾[۲۱] و امثال آنها - به "حق عبادت و اطاعت" و "حق امر و نهی" خدای متعال و به انحصار این حقوق در او، اشاره شده است. در کنار این آیات، اشارات متعددی- مانند: ﴿كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۲]، ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۳]، ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾[۲۴]، ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۲۵] و امثال آنها -حق متقابلی را با عنوان "حق نصرت الهی" برای بندگان عابد و مطیع خداوند تثبیت میکند. خداوند در سوره حمد میفرماید: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[۲۶]، این آیه، به یکی از این حقوق متقابل اشاره میکند: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ﴾ به "حق عبادت و اطاعت" خدا بر انسان اشاره دارد و از ﴿وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ درمییابیم که انسان نیز، به کمک و یاری خدا نیازمند است و این، یعنی انسان عابد و مطیع، "حق نصرت الهی" را داراست. در آیه کریمه دیگری میفرماید: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۲۷] این دوگانه "ولیّ و نصیر" یا "ولایت و نصرت" مسئله بسیار مهمی است که در قرآن کریم تکرار شده است. در آیه دیگری نیز میفرماید: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۲۸]. از مجموع آیات قرآنی استفاده میشود، رابطهای دو طرفه میان خداوند و بندگان وجود دارد: هم بندگان به فرمان خداوند و یاری او نیازمندند و حق مطالبه هدایت و یاری از خداوند دارند و هم، خدا بر آنها حقّ فرمانبری و یاری دارد؛ یعنی هم بندگان وظیفه اطاعت و نصرت خدا و یاری دین و فرستادگان او را دارند و هم خدای متعال، این حق را برای آنان پذیرفته است که با روشهای گوناگون - مانند: ارسال پیامبران، تعیین امام، امدادهای غیبی و غیره - آنان را یاری و نصرت کند. امام حق، ناصر و کمککار امت خود است و برترین نصرت الهی بهوسیله امام حاصل میشود، اما این نصرت، حق نصرت متقابل نیز به وجود میآورد؛ یعنی این میثاق اطاعت و نصرت و حق اطاعت و نصرت امام بر مردم برخاسته از آن حقّ متقابلی است که میان خدا و بندگان وجود دارد؛ خدای متعال، "حق عبادت و اطاعت" را دارد و حقوق متفرع بر آن - مانند: "حق امر و نهی"، "حق الزام" و "حق پاداش و کیفر"، به طور انحصاری از آن خدای متعال است. از سوی دیگری، اگر عقل به همراه قرآن کریم و احادیث شریف "حق عبادت و اطاعت" و "حق امر و نهی" را بر بندگان مقرر میدارد و همچنین حکم میکند که باید خدا را اطاعت کرد، همان عقل و نقل اثبات میکند که تحقق اطاعت خدا، مستلزم آن است که خداوند اوامر خود را تبیین و ابلاغ کند و به هدایت خلق بپردازد. به همین دلیل، آیات متعددی این حق را تقریر کرده و میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى﴾[۲۹]، ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۳۰]. پس همانگونه که خدا "حق عبادت و اطاعت" بر بندگان دارد، بندگان او نیز "حق ابلاغ و تبیین امر" دارند؛ بدینمعنا که حق دارند دستورات الهی برایشان تبلیغ و تبیین شوند.
در خلال مباحث مربوط به مبادی تصدیقیه که حق متقابل عباد و خداوند تبیین میشود، شؤون و وظایف امام نیز تبیین خواهد شد. وظایف امام در سه حوزه کلی نقسیم میشوند: "تبیین"، "هدایت" و "نصرت". مراد از "تبیین" همان "هدایت تعلیمی" است که گاهی از آن به "هدايت إرائة الطريق" یاد میشود؛ هدایت دیگری داریم که "هدايت إيصال إلی المطلوب" یا دستگیری تا رساندن به مقصود است. در این دسته از مباحث، هنگامی که سخن از هدایت میشود مراد هدایت دوم؛ یعنی "هدایت دستگیری" و إيصال إلی المطلوب است. آیه قرآن میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۳۱] مراد از "هدایت" در کلمه ﴿هَاد﴾، هدایتِ ایصالی است وگرنه هدایتِ ارائةالطریقی با انذارِ منذر تحقّق مییابد. وظیفه سوم امام، "نصرت" - بهمعنای توانافزایی - است. توانافزایی، غیر از این است که کسی دست کسی را بگیرد و به مقصود برساند. این مسئله به طور مکرّر در روایات شیعی منقول از اهلبیت(ع) مطرح شده است؛ درحالیکه در هیچ بخشی از معارف سایر مسلمین به این شکل اشاره نشده است. حضرت امیر(ع) میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[۳۲]. كلمه «أَعِينُونِي» اشاره به نصرت و ياري مأموم به امام است؛ تا بتواند مأموم را بالا ببرد و بر توانش بیفزاید و به عبارتی دیگر: تا امام بتواند مأمومش را یاری کند. در پایان این بخش، تذکر این نکته بجاست که عمده مبادی تصدیقیه امامتشناسی، مبادی تصدیقیه قریب و مباشر است؛ یعنی مباحثی که بدون واسطه، با مبحث امامت در ارتباطاند و مسائل این رشته، از آنها برخاسته و بر تصدیق به آنها متکی است؛ وگرنه همه مباحث الهیات علم کلام را - به نحوی - میتوان مبادی تصدیقیه امامتشناسی بهشمار آورد.
منابع
جستارهای وابسته
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ در روایت، امام صادق(ع) از کسانی که گفتهاند نزاع فرزندان آدم(ع) در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: «أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ»، «آيا شرم نمیکنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت میدهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «بهسبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارکوتعالی به آدم(ع) وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگتر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ احتمال میرود منشأ این تحلیلهای نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ»، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّهای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: «فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ»، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم(ع) وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، بهسوی آدم و به زمین فرستاد؛ بهمحض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.
- ↑ مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کردهاند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ «سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اصول متعارفه، اصولی است که دلائل و براهین آن علم بر روی آنها بنا شده و خود آن اصول بدیهی و غیر قابل تردیدند و هیچ ذهنی خلاف آن را جایز نمیشمارد؛ مانند: اصل کل و جزء (کل از جزء بزرگتر است) و اصل مساوات (دو مقدار مساوی با یک مقدار، مساوی با یکدیگرند) در هندسه و اصل امتناع تناقض در فلسفه و منطق.
- ↑ اصول موضوعه، اصولی است که برخی از دلائل آن علم متکی به آنهاست و خود آن اصول بدیهی و جزمی اذهان نیست و دلیلی هم عجالتاً بر صحت آن اصول نیست ولی آن اصول را مفروض الصحه گرفتهایم. ممکن است که یک اصل موضوع در یک علم جنبه فرضی داشته باشد، لکن در علم دیگر با دلائل مخصوص آن علم به تحقیق پیوسته باشد؛ مانند آنکه در علوم طبیعی از اصول ریاضی و در علوم ریاضی از اصول طبیعی و در هر یک از اینها از اصول فلسفی و در فلسفه از هر یک از اینها استفاده شود.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ «خداوند را بپرستید» سوره نساء، آیه ۳۶.
- ↑ «از خداوند فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «هیچ معبود شایسته عبادتی جز الله نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ «حکم جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «بدینگونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی میبخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
- ↑ «و خداوند، البته، ياري مي کند هر که وي را ياري کند» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ «اگر خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ «و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
- ↑ «رسولانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۱۷ (صبحي صالح).