رسالت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==واژه‌شناسی لغوی==
'''[[رسالت]]''' به معنای [[مأموریت]] و [[فرستادگی]]، عالی‏‌ترین [[مقام]] [[الهی]] هست که در [[قرآن کریم]] از آن یاد شده و بر [[عظمت]] و اهمیت آنها تأکید شده است و به بعضی انسان‌های [[شایسته]] داده می‌‌شود تا [[پیام الهی]] را به [[مردم]] برسانند و یا کاری را از طرف [[خداوند]] انجام دهند و [[عصمت]]، [[نصب از سوی خدا]]، [[علم خدادادی]] و... از جمله ویژگی‌های ایشان است و برای اینکه [[حجت]] بر [[مردم]] تمام شود، با [[دلایل]] و [[براهین]] آشکاری همراه هستند.
*رسالت، اسم مصدر<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref>، ثلاثی مزید باب [[افعال]]<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».</ref>، از ریشه "ر - س - ل" و به معنای [[پیام]]، کتاب<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، [[پیغمبری]]<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، [[مأموریت]] و فرستادگی<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref> و جمع آن، رسائل<ref>العین، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».</ref> و رسالات<ref>فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.</ref> است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، [[برانگیختن]]<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».</ref> و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref>
==رسالت در اصطلاح==
*رسالت در اصطلاح [[دینی]]، [[سفارت]] و وساطت یکی از [[بندگان]] خاص میان [[خدا]] و [[بندگان]] برای زدودن [[کاستی‌ها]] و بیماری‌های [[روحی]] و [[تعلیم]] [[مصالح]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] آنان است که [[عقل]] ایشان از [[فهم]] آن [[ناتوان]] است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref>[[رسول]] نیز از ماده "ر - س - ل" به معنای رساله "[[نامه]]" و مُرسَل "فرستاده شده"<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref> و در اصطلاح [[دینی]]، پیام‌آور و فرستاده برای [[تبلیغ]] [[احکام]]<ref>التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».</ref> و مطالبی است که به او [[وحی]] شده است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>. فرستاده، در [[متون دینی]]، گاهی [[رسول]] نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به [[رسول]] تعبیر می‌گردد؛ چنانچه [[رسول]] با قیدِ "از جانب [[خدا]]" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.</ref>. [[رسول]]، جز خواسته [[خدا]] را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن [[فرمان الهی]] به [[بندگان]]، هدفی ندارد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*در مورد تفاوت رسالت و [[نبوت]] آرا گوناگون است<ref>اعلام النبوه، ص ۵۱.</ref>:
*عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی [[وحی]] می‌دانند. در رسالت، [[وحی]] را تنها [[جبرئیل]] می‌آورد؛ ولی در [[نبوت]] [[وحی]] از راه [[ملک]]، [[الهام]] [[قلبی]] یا [[رؤیای صادقه]] انجام می‌شود<ref>التعریفات، ص ۳۰۷.</ref> برخی نیز [[رسول]] و [[نبی]] را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که [[رسول]]، [[مبعوث]] و [[مأمور]] [[تبلیغ]]؛ ولی [[نبی]] تنها برانگیخته است؛ خواه به [[تبلیغ]] [[امر]] شده یا نشده باشد<ref>نک: المیزان، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> [[اثبات]] [[حقانیت]] ادعای رسالت از راه [[معجزه]]، [[بشارت]] [[پیامبران پیشین]]<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.</ref>، بررسی محتوای [[دعوت]] و گردآوری قرائن شدنی است.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*[[بعثت]] [[رسول]]، از جنبه‌های مختلف در [[قرآن کریم]] یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، [[ایمان]] به رسالت [[پیامبران الهی]]، [[مخالفان]] [[پیامبران]]، [[جهان شمولی]] رسالت برخی [[پیامبران]]، راه‌های [[اثبات]] رسالت، [[وحی]] و منشأ رسالت<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
* [[رسول]] به معنای مُرسَل است. ارسال یعنی روانه کردن و فرستان، و مُرسَل به کسی گویند که وی را برای امری روانه می‌سازند<ref>مجمع البحرین، ج۵، ص۳۸۴.</ref> این امر، می‌تواند رساندن [[پیام]] یا انجام کارِ دیگری باشد<ref> تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۲۷۲.</ref> [[رسول]] را در [[زبان فارسی]] به "فرستاده" ترجمه می‌کنیم.
* اصطلاح [[رسول]] و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با [[آرامش]]، گرفته شده و در اصطلاح [[قرآنی]]، به هر کسی اطلاق می‌شود که از طرف [[خداوند]] برای [[ابلاغ]] [[پیام]] به [[آدمیان]] یا [[مأموریت]] دیگری ارسال شده است <ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۹.</ref>.
===رسالت در اصطلاح===
{{همچنین ببینید|نبوت}}
{{همچنین ببینید|پیامبر}}
* اما در اصطلاح، [[رسول]] کسی است که از جانب [[خداوند]] برانگیخته شده و به سوی دیگران فرستاده می‌شود تا [[پیام الهی]] را به آنها رسانده و [[دستورات]] [[خدا]] را برای دیگران فرستاده می‌شود تا [[پیام الهی]] را به آنها رسانده و [[دستورات]] [[خدا]] را برای [[مردم]] [[اجرا]] نماید. از این رو، در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها [[پیام‌آوری]] بلکه [[تعلیم]]، [[تربیت]] و [[مدیریت]] نیز وجود دارد<ref> شرح باب حادی عشر، ص ۱۳۹.</ref>.
* [[رسول]] نیز مشتق از "ر س ل" و به معنای [[مأمور]] رساندن [[پیام]] به دیگری است <ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۷.</ref>.
* اصطلاح [[رسول]] و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با [[آرامش]]، گرفته شده و در اصطلاح [[قرآنی]]، به هر کسی اطلاق می‌شود که از طرف [[خداوند]] برای [[ابلاغ]] [[پیام]] به [[آدمیان]] یا [[مأموریت]] دیگری ارسال شده است <ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۹.</ref>.


==نسبت بین رسالت با [[امامت]]، [[نبوت]] و [[خلافت]]==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
*در [[قرآن کریم]] هر چهار کلمه [[خلیفه]]، [[امام]]، [[نبوت]] و [[رسالت]] یا مشتقات آن، استعمال شده است که [[آیات]] دارای کلمه [[خلیفه]] در ذیل عنوان مفهوم [[خلیفه]] در [[قرآن]] مطرح شد.
[[رسالت]]، به معنای [[پیام]]، کتاب<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، [[پیغمبری]]<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، [[مأموریت]] و [[فرستادگی]]<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>  است که در تمام کار‎بست‎‌ها و مشتقات آن به معنای [[برانگیختن]]<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸ (ذیل واژۀ رسل).</ref> و فرستادن چیزی است؛ به صورتی که حامل پیامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref>. "[[رسول]]" نیز به معنای [[برانگیختن]] و کشیدن است<ref>احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.</ref>.  
*اما کلمه [[امام]]، در [[قرآن مجید]]، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
در اصطلاح [[قرآن]]، [[رسالت]]، [[تحمل]] یک نوع [[مأموریت]] از جانب کسی، خواه به صورت [[ابلاغ]] پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۸.</ref> و [[رسول]] نیز در بیشتر [[آیات قرآن]] به [[پیامبران الهی]] که وظیفه‌شان رساندنِ [[پیام]] و یا انجام کاری از طرف [[خداوند]] است، گفته شده است<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.</ref>.
#مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح محفوظ‍‌]]: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>
در اصطلاح [[دینی]]، [[رسالت]]، [[سفارت]] و وساطت یکی از [[بندگان]] خاص میان [[خدا]] و [[بندگان]] برای زدودن [[کاستی‌ها]] و بیماری‌های [[روحی]] و [[تعلیم]] [[مصالح]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] آنان است که [[عقل]] ایشان از [[فهم]] آن [[ناتوان]] است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref> و [[رسول]] نیز، پیام‌آور و فرستاده شده برای [[تبلیغ]] [[احکام]]<ref>التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).</ref> و مطالبی که به او [[وحی]] شده است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.</ref>
#[[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>.
==فرق [[نبوت]] و [[رسالت]]==
*مصادیق بشری که از جهت [[حقانیت]] و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
[[قرآن کریم]] برای اشاره به [[پیامبران الهی]] از دو واژۀ «[[رسول]]» و «[[نبی]]» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو [[وصف]] می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند، نظریات مختلفی بیان شده است. به طور کلی می‌‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و [[تساوی]] تقسیم‌بندی نمود<ref>ر.ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.</ref>:
#[[امام حق]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>
#در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:
#[[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
##برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و [[استدلال]] به آیۀ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>، برای [[اثبات]] تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] مختلف، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و دیگر [[پیامبران]]{{ع}} را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت [[پیامبر اسلام]] از [[انبیای الهی]] نیست<ref>همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.</ref>. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در [[قرآن]] عناوین مختلفی برای [[پیامبران]] دیده می‌‌شود شاید ناظر به [[شئون]] متفاوت آنان باشد.
*امّا [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و [[رسالت]] به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]]{{عم}}، [[عنایت]] می‌شود.
##برخی نیز معتقدند [[تساوی]] این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند و برای ادعای خود به آیاتی مثل: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref>«جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.</ref>، [[استدلال]] می‌‌کنند، بدین صورت، آنجا که [[خدا]] وظیفۀ [[پیامبران الهی]] را تحدید و [[تعیین]] می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز [[ابلاغ]] [[سخن]] و [[پیام]]، [[تکلیف]] دیگری ندارید در همۀ موارد کلمه «[[رسول]]» به کار می‌‌برد و لفظ [[ابلاغ]] را با لفظ [[رسول]] همراه می‌‌سازد؛ بنابراین این [[آیات]] و آیاتی که در آنها لفظ [[نبی]] و [[رسول]] آمده بر این [[حقیقت]] دلالت دارند که [[نبی]] و [[رسول]] (رسولی که از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک [[تساوی]] [[حاکم]] است، ولی توصیف اشخاص به [[نبی]] به خاطر واقعیت «خبرگیری» و خبرداری اوست که بتواند از عالم بالا گزارش دریافت کند و میان او و [[جهان غیب]] ارتباطی برقرار شود؛ ولی از آنجا که یک چنین [[انسان]] [[آگاه]]، [[مسئولیت]] [[ابلاغ]] پیامی و یا انجام عملی را برعهده دارد از این جهت چنین شخصی را [[رسول]] می‌‌نامند و در تمام موارد [[قرآن]]، آنجا که لفظ [[نبی]] به کار رفته به جهت خبرگیری از [[غیب]] بوده و آنجا که لفظ [[رسول]] به کار رفته است به جهت [[ابلاغ پیام]] و انجام [[مأموریت الهی]] است ازاین جهت پیوسته کلمه «[[وحی]]» با واژه [[نبی]] و نبیّین همراه بوده است چنان که می‌‌فرماید: إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّنَ مِن بَعْدِهِ  وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ عِيسىَ‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هَرُونَ وَ سُلَيْمَانَ  وَ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورًا»<ref>«ما به تو همان‏گونه وحى فرستاديم كه به نوح و پيامبران پس از وى، و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى فرستاديم و به داود زبور داديم»؛ سورۀ نساء، آیۀ ۱۶۳.</ref> و اگر در مواردی کلمه «[[وحی]]» با واژه [[رسول]] به کار رفته است به خاطر نکته دیگری است که از این اصل عدول شده است، چنانکه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>. علت عدول از کلمه «[[نبی]]» به «[[رسول]]» در این [[آیه]] جمله {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا}} است و اگر به جای آن کلمه {{عربی|وما أوحینا من قبلک}} به کار می‌‌برد، حتماً به جای [[رسول]]، کلمه [[نبی]] را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخص طرف [[وحی]] را بر انجام کاری و [[تبلیغ]] سخنی [[مأمور]] می‌‌سازد از کلمه [[رسول]] بهره می‌‌گیرد، نه از کلمه [[نبی]] و این خود، [[گواه]] بر این است که [[رسول]] و [[نبی]] ناظر به دو گروه و دو صنف از [[پیامبران]] نیست، بلکه از نظر [[قرآن]]، گروه واحدی است دارای دوحیثیت که از جهتی «[[نبی]]» و ازجهت دیگر «[[رسول]]» نامیده می‌‌شوند<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.</ref>.
*اما کلمه [[نبوت]]، ۵ بار {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref> «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}} <ref>«و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.</ref> در [[قرآن]] استعمال شده و در اصل و ریشه آن، [[اختلاف]] است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده<ref>تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.</ref> و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای [[رفعت]] و بلندی [[مقام]]، مشتق شده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.</ref>؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> دو گونه می‌شود؛ ای [[پیامبر]]! در کتاب [[قرآن]] از [[موسی]] یاد کن که او [[بنده]] [[مخلَص]] و فرستاده [[حق]] و پیام‌آور برای خَلق بود.
#بیشتر [[اندیشمندان]] [[مسلمان]]، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «[[رسول]]» اخص و مصداقی از [[نبی]] است به این معنا که هر رسولی [[نبی]] است، ولی هر نبی‌ای [[رسول]] نیست. گفته شده [[شیعیان]] بر این نظر اتفاق دارند و این تفاوت را بیشتر [[اهل سنت]] نیز قبول دارند<ref>{{عربی|واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول}}؛ محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. برخی از [[مفسران]] بر این باورند که عبارت {{متن قرآن|مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>سوره حج، آیه ۵۲.</ref> گویای تغایر بین این دو واژه است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴. </ref>؛ زیرا [[قرآن کریم]] [[کلام خداوند]] [[حکیم]] است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف [[حکمت]] است. پس بنابر ظاهر [[آیه]] این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «[[نبی]]» و «[[رسول]]» دو واژۀ هم‌معنا نیستند<ref>روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از امام صادق{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک}}؛ کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.</ref> و بین آنها در وجوهی تمایز وجود دارد که عبارت‌اند از:
*ای [[پیامبر]]! در کتاب [[قرآن]] از [[موسی]] یاد کن که او [[بنده]] [[مخلَص]] و فرستاده‌ای والامقام بود.
## [[اتمام حجت]] برای [[مردم]]: به گفتۀ برخی [[رسول]] [[برتر]] از [[نبی]] است زیرا [[نبی]] [[مأمور]] رساندن خبر [[غیب]] [[الهی]] به [[مردم]] است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به [[زندگی دنیوی]] و [[اخروی]] [[مردم]]، شامل اصول و [[فروع دین]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌کند؛ اما [[رسول]] علاوه بر [[مقام نبوت]]، دارای یک [[رسالت]] ویژه، یعنی [[اتمام حجت]] است: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. تنها با آمدن [[رسول]] [[حجت]] بر [[مردم]] تمام می‌شود و [[خداوند]] [[حکم]] نهایی را دربارۀ [[هلاکت]] [[قوم]] یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از [[نعمت]] صادر می‌کند: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.</ref>. از این [[آیات]] و برخی [[آیات]] دیگر<ref>مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.</ref> برمی‌آید که [[رسول]]، علاوه بر [[پیام‌آوری]]، خصیصۀ [[اتمام حجت]] را نیز داراست<ref>ر.ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.</ref>. بنابراین [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین [[دلیل]] است که [[قرآن کریم]] برخی [[پیامبران الهی]] را در یک [[آیه]] با هر دو واژه [[وصف]] می‌کند<ref>مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ  ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.</ref> و  این بدان معناست که آن [[پیامبر]] دارای هر دو [[منصب]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بوده است و از آنجا که [[رسول]]، اخص مصداقی از [[نبی]] است، در آیۀ ۵۲ [[سورۀ حج]]، قبل از [[نبی]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> و اشکالی بر آن وارد نیست<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و رهنما‌شناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.</ref>.
*اما کلمه [[رسالت]] فقط‍ یک بار{{متن قرآن|فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ}}<ref> «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.</ref> و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است؛ و معنای [[رسالت]] این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۵۶-۵۸.</ref>.
## [[تبلیغ وحی]]: [[رسول]] کسی است که نه تنها از طرف [[خداوند]] به او [[وحی]] می‌شود، بلکه [[مأمور]] به [[تبلیغ]] [[احکام]] و [[معارف الهی]] به [[مردم]] نیز هست؛ اما [[نبی]] اگرچه [[وحی]] را دریافت می‌کند، ولی ممکن است [[مأمور]] به [[تبلیغ]] آن نباشد<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.</ref>، گرچه میان [[اندیشمندان]] [[مسلمان]]، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر [[نادرستی]] آن وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
 
### [[نبی]] که از ریشۀ نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم [[مأمور]] به [[تبلیغ]] بودن تمام [[انبیای الهی]] است؛
==ویژگی‌های رسالت و [[امامت]]==
###ظاهر بسیاری از [[آیات قرآن]]<ref>مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.</ref> که در آنها واژۀ [[نبی]] (به صورت مفرد یا جمع) آمده، گویای آن است که [[انبیا]] نیز [[پیام]] آوران [[الهی]] بوده‌اند؛ چون این [[آیات]] از ارسال آنان به سوی [[مردم]] سخن می‌گویند<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref>: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>. آزمودن [[مردم]] به [[سختی]] و [[رنج]] در صورتی حکیمانه است که [[احکام الهی]] به گوش [[مردم]] رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن [[نبی]] ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از [[برانگیختن]] [[انبیا]] [[سخن]] می‌گوید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. طبق مفاد این [[آیه]]، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و [[نوید و بیم دادن]] مستلزم [[مأموریت]] داشتن برای رساندن [[پیام الهی]] است<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.</ref> و...<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۲. ر.ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.</ref>.
*[[رسولان الهی]] برای [[رهبری]] [[جامعۀ بشر]]، به سوی مدینۀ فاضلۀ [[الهی]] فرستاده شده‌اند و به همین سبب، [[مقام امامت]] به آنها داده شده است و از قوۀ [[میزان]] [[الهی]] که همان صلاحیتهای برجستۀ [[رهبری]] و [[امامت]] [[انسان‌ها]] در همۀ فعالیتهای [[زندگی]] و [[روابط]] [[انسانی]] است، برخوردار شده‌اند.
##داشتن کتاب، [[شریعت]] و [[معجزه]]: [[رسول]] با داشتن [[معجزه]] و کتاب و [[شریعت]] از [[نبی]] متمایز می‌شود؛ زیرا [[نبی]] بدون آنکه [[معجزه]] و کتاب داشته باشد، تنها [[مردم]] را به [[شریعت]] [[رسول]] پیش از خود فرا می‌خواند<ref>زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.</ref>. برای [[اثبات]] این نظریه ممکن است به آیۀ {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> [[استدلال]] شود. اما این [[آیه]] مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد زیرا:
*بنابراین، رسالت [[رسولان الهی]] صرفاً در [[مسائل اعتقادی]] یا [[اخلاقی]] و یا [[زندگی]] پس از [[مرگ]] خلاصه نمی‌شود و چنین نیست که [[مأموریت]] [[رسولان]] تنها [[نصیحت]] [[مردم]] و ارائۀ توصیه‌های [[اخلاقی]] و تشریح و توصیف [[جهان]] پس از [[مرگ]] باشد، بلکه اصولاً [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]] برای [[رهبری]] [[بشر]]، در همین [[دنیا]]، فرستاده شده‌اند. [[مأموریت]] مستقیم آنان عبارت است از [[اصلاح]] [[زندگی دنیوی]] [[بشر]] و برچیدن مظاهر [[ظلم]] و [[فساد]] و ریشه‌کن ساختن [[شقاوت]] و [[بدبختی]] از [[جامعۀ بشر]] و برپایی جامعۀ [[عدل]] و [[فضیلت]] و ایجاد مدینۀ فاضلۀ [[متقین]] که سرانجام، این مقصود جامۀ عمل خواهد پوشید، همان‌گونه که [[خدای متعال]] فرمود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور  پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>.
###از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ [[رسولان]] کتاب داشته‌اند؛ زیرا [[آیه]] می‌فرماید: «با [[رسولان]] کتاب فرو فرستادیم» و این با [[نزول]] کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] خطاب به [[بنی‌اسرائیل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا}}<ref>«و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.</ref>، حال آنکه فقط برخی از [[بنی‌اسرائیل]] [[پادشاه]] بودند؛ گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ [[رسولان]]، دارای کتاب بودند و [[اثبات]] این مسئله کار [[دشواری]] است. این فرق‌گذاری با [[روایات]] نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق [[روایت]] [[ابوذر]] از [[حضرت محمد]]{{صل}} [[تعداد پیامبران]] ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان [[رسول]] بوده‌اند، و در مجموع ۱۰۴ [[کتاب آسمانی]] فرود آمده است؛ طبق این [[روایت]]، همۀ [[رسولان الهی]] کتاب نداشته‌اند. با توجه به این [[روایات]] که آمار [[کتاب‌های آسمانی]] را کمتر از آمار [[رسولان الهی]] می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت [[رسول]] کسی است که همراه او کتابی باشد<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>؟
*بنا بر آنچه اشاره شد: رسالت [[پیامبران]] برپایی جامعۀ [[قسط و عدل]] است و [[مأموریت]] اصلی آنان [[رهبری]] [[جامعۀ بشر]] در راستای تحقق این مقصد است.
###به تصریح [[قرآن کریم]] [[انبیا]] نیز دارای کتاب بوده‌اند: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ ... وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
*آنچه برای تحقق چنین مقصودی [[ضرورت]] دارد، دو چیز است: اول برنامه و [[قانون]]، و دیگری [[رهبری]] لایق و توانا که این دو به [[رسولان الهی]] داده شده است و از آنها به کتاب و [[میزان]] تعبیر شده است؛ بنابراین، رسالت [[رسولان الهی]]، دربرگیرندۀ دو [[مسئولیت]] است: [[تبیین]] [[عدل]]، و اجرای آن.
### [[قرآن کریم]] پیامبرانی را که کتاب و [[شریعت]] مستقل نداشته‌اند نیز «[[رسول]]» خوانده است از جمله [[حضرت اسماعیل]]{{ع}}: {{متن قرآن|كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و [[حضرت لوط]]{{ع}}: {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.</ref>.
*[[امامت]]، همان قوّه و وسیله‌ای است که به واسطۀ آن، مقصد عالی رسالت [[رسولان الهی]] که همان برقراری مدینۀ فاضلۀ [[الهی]] است تحقق می‌یابد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۱۸-۱۹.</ref>.
###از [[آیات]] و [[روایات]]<ref>سورۀ احقاف، آیۀ ۳۵ و بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.</ref> روشن می‌‌شود تنها [[پنج تن]] از [[پیامبران]] [[شریعت]] داشته‌اند.
 
###بنابر [[قرآن کریم]] برخی [[انبیای الهی]] نیز که [[رسول]] و صاحب [[شریعت]] نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: [[حضرت صالح]] برای [[قوم ثمود]] شتری از [[دل]] کوه بیرون آورد و به آنان فرمود: {{متن قرآن|نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا}}<ref>«پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.</ref>
==جایگاه رسالت و [[امامت]] در [[قرآن]]==
## [[رؤیت]] [[فرشته]]: برخی گفته اند: [[رسول]] یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با [[خدا]] از طریق [[وحی تشریعی]]<ref>انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.</ref> [[ارتباط]] دارد و [[مأمور]] به [[تبلیغ]] است و [[حجت]] بر [[بشر]] به واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] را شامل می‌‌شود و از این جهت فرقی بین [[نبی]] و [[رسول]] نیست؛ اما در اطلاق خاص که به گروهی از [[پیامبران]] اختصاص دارد بین [[نبی]] و [[رسول]] تفاوت وجود دارد. به این معنی که طبق [[روایات]]<ref>{{متن حدیث|عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک}}؛ کلینی رازی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.</ref> گروهی از [[پیامبران]] اینگونه بوده‌اند که [[فرشتۀ وحی]] را علاوه بر اینکه در عالم رویا [[مشاهده]] می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند، در عالم [[بیداری]] نیز او را [[مشاهده]] کرده و با او صحبت می‌‌کردند. این عده از [[انبیاء]] با این خصوصیت [[رسول]] نامیده شدند، در نتیجه تفاوت [[رسول]] با [[نبی]] در [[اختلاف]] طبقات و ویژگی آنهاست<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی،  درسگفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.</ref>.
*[[امامت]]، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا رسالت منهای [[امامت]]، فاقد محتوای لازم برای اجرای [[مأموریت]] [[عظیم]] برپایی جامعۀ [[عدل الهی]] است. همچنین مشخص شد که مقصد اصلی [[ارسال رسولان]] و [[انزال کتب]]، به وسیلۀ [[امامت]] جامۀ تحقق می‌پوشد و بدون [[امامت]]، مقصود اصلی [[ارسال رسولان]] [[الهی]] و انزال [[کتب آسمانی]] که همان برقراری جامعۀ [[عدل الهی]] است، محقق نمی‌شود. به تعبیری دیگر، مقصد اصلی و [[غایت]] نهایی [[بعثت پیامبران]] در گرو [[امامت]] است و به وسیلۀ [[امامت]] است که تلاش تمامی [[انبیای بزرگ]] [[الهی]] و [[جهاد]] همۀ [[رسولان]] [[پاک]] [[خدا]] در طول [[تاریخ]] معنی پیدا می‌کند، نتیجه می‌بخشد و به ثمر می‌نشیند.
==دلائل [[رسالت]]==
*به همین [[دلیل]]، سلسلۀ [[امامت]] در طول [[تاریخ]] همراه و همدوش سلسلۀ [[پیامبری]] و رسالت، تداوم داشته است. مسألۀ مهمی که در اینجا باید به آن پرداخت، رابطۀ [[امامت]] با [[رسالت خاتم]] است. برای توضیح این مطلب لازم است به دو سؤال پاسخ داده شود:
[[حکمت خداوند]] اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان [[انسان‌ها]] برگزیند تا [[احکام]] و [[معارف الهی]] را از [[طریق وحی]] دریافت کنند و به [[مردم]] برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن [[وحی]] برای [[مردم]] عادی و گواه‌طلبی [[انسان]]، [[پیغمبران]] و رسولانی که [[خداوند]] برای بندگانش فرستاده است باید با [[دلایل]] و [[براهین]] آشکاری همراه باشند که [[درستی]] ادعای آنان را [[تأیید]] کند و [[حجت]] بر [[مردم]] تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و [[اطاعت]] نکردن از آنها نداشته باشند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.</ref>. برخی از این [[دلایل]] عبارت‌اند از:
#[[امامت الهی]] که از سوی [[خدا]] به وسیلۀ [[ارسال رسولان]] بر [[بشریت]] ارزانی شده بود، تا هنگامی که سلسلۀ [[رسل]] و [[پیامبران]]، توسط [[نبی اکرم]] ختم نشده بود، ادامه داشت، ولی پس از ختم سلسلۀ رسالت و [[پیامبری]] به وسیلۀ [[رسول اکرم]]، [[امامت الهی]] چه سرنوشتی پیدا کرد؟
#هماهنگی در اصول: از جمله [[دلایل]] [[نبوت]] یکی بودن اصول [[دعوت]] [[رسول]] با اصول [[دعوت]] دیگر [[پیامبران]] است و از جملۀ این اصول [[دعوت]] به [[آیین]] [[توحید]] است که در [[منطق]] [[پیامبران]] جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
#طبق آنچه ارائه شد و از [[آیات قرآن]] و [[سنت]] قطعی [[رسول خدا]] استفاده می‌شود، مقصد اصلی [[بعثت]] [[انبیاء]] و [[ارسال پیامبران]] و [[انزال کتب]]، ریشه‌کن ساختن [[ظلم]] و برپایی جامعۀ [[عدل]] و [[تشکیل حکومت الهی]] و ایجاد مدینۀ [[صالحان]] است. از آنجایی که این مقصد تاکنون به طور کامل تحقق نیافته، و با توجه به اینکه وعدۀ [[الهی]] تخلّف‌ناپذیر است و [[عقل]] نیز [[حکم]] می‌کند که نباید این همه تلاش و رنجی که [[انبیاء]] در طول [[تاریخ]] کشیدند بی‌نتیجه بماند، [[سرنوشت]] جامعۀ [[عدل الهی]] که مقصد اصلی [[پیامبران]] بوده است چه می‌شود؟
## [[پرستش]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>؛ وَ سَْلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَانِ ءَالِهَةً يُعْبَدُونَ»<ref>« و از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده ‏ايم بپرس، آيا به جاى (خداوند) بخشنده خدايانى را قرار داده‏ايم كه پرستيده شوند»؛ سورۀ زخرف، آیۀ ۴۵.</ref>.
*'''پاسخ سؤال اول:''' باید گفت که راهی جز [[تداوم امامت]] [[الهی]] پس از [[رسول خدا]] وجود ندارد. آنان که به [[تداوم امامت]] [[الهی]] پس از [[رسول خدا]] [[معتقد]] نیستند در برابر این سؤال که چرا [[امت]] [[رسول‌خدا]] پس از ایشان، از وجود [[رهبری الهی]] [[محروم]] شدند پاسخی ندارند؛ اگر بگویند مقصد [[رسول خدا]] اقامۀ جامعۀ [[عدل]] نبوده است، [[آیات قرآن]] آنان را [[تکذیب]] می‌کند و اگر بگویند اقامۀ جامعۀ [[عدل]]، بعد از [[رسول‌خدا]] به [[رهبری الهی]] [[نیازمند]] نبوده است، ده‌ها [[دلیل]] آنان را [[تکذیب]] می‌کند. از جمله، [[آیات]] فراوان [[قرآن]]؛ نظیر همان آیۀ [[سورۀ حدید]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند‌» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
## [[دعوت به دین اسلام]]: جلوۀ دیگر از [[دعوت]] [[پیامبران]] به [[وحدت]] و [[یگانگی]]، [[مبعوث]] شدن همگی به [[تبلیغ]] یک [[آیین]] و [[دعوت]] به یک [[دین]] به نام [[اسلام]] است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در [[شریعت‌ها]] و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه [[فیض]] جاری در مجاری [[وحی]] به سوی [[بندگان]]، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
*در این [[آیه]] اشاره به این نکته است که وجود کتاب و [[میزان]] برای برقراری جامعۀ [[عدل]] لازم است.
## [[دعوت]] به [[ایمان به پیامبران]] دیگر: یکی دیگر از مظاهر [[وحدت]] در دعوت‌های [[انبیا]]، [[دعوت]] [[مردم]] به [[ایمان به پیامبران]] دیگر است: {{متن قرآن|لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.</ref>
*پس از [[رسول خدا]]، کتاب که [[قرآن]] است وجود داشت، ولی [[میزان]] که بود و چه بود؟ [[میزان]] بدون [[شک]]، [[علی]]{{ع}} و [[اولاد]] پاکش بودند. آنان که به [[امامت الهی]] [[علی]] و [[اولاد]] پاکش{{عم}} [[معتقد]] نیستند برای این سؤال پاسخی ندارند.
# [[معجزه]]: [[معجزه]] کاری [[خارق‌العاده]] است که با [[عنایت]] ویژۀ [[خداوند]]، به ‌دست مدعی [[نبوت]]، برای [[اثبات]] [[صدق]] مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با [[تحدی]] (به مبارزه‌طلبیدن)<ref>جوهری گوید: {{عربی|تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة}}؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.</ref> و مطابق با مدعای مدعی [[نبوت]] است<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۷۰.</ref>. [[مردم]] از کسانی که [[ادعای پیامبری]] می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از [[حس]] [[حقیقت‌جویی]] بود، [[انبیا]] به [[اذن خداوند]] نشانه‌ای [[الهی]] می‌آوردند. از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیده شد: «به چه علت [[خداوند]] به [[پیامبران]] و شما ([[امامان]]) [[معجزه]] داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر [[راستی]] مدعای ([[رسالت الهی]]) آورندۀ آن باشد. [[معجزه]] نشانۀ خداست و [[خدا]] آن را به کسی جز [[پیامبران]] و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ [[دروغ‌گو]] آشکار شود»<ref>{{متن حدیث|عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله{{ع}}: لأی علّة أعطی اللهعزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب}}؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۸۶.</ref> برخی [[معجزات]] [[پیامبران]] خاص که در [[قرآن کریم]] هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
*'''پاسخ سؤال دوم:''' بر اساس اندیشۀ [[تداوم امامت]] [[الهی]]، پس از [[رسول خدا]]، [[امامت]] در [[علی]] و [[اولاد]] طاهرینش{{عم}} تداوم داشته و کتاب و [[میزان]] [[الهی]] در طول دوران پس از [[رحلت رسول خدا]] تا به امروز، در [[اختیار]] [[مردم]] بوده و [[حجت الهی]] بر قاطبۀ اهل [[زمین]] تمام شده است؛ زیرا [[قرآن کریم]] و [[عترت]] [[رسول خدا]] که به ترتیب همان کتاب و [[میزان]] است، در طول زمان پس از [[رحلت]] [[رسول‌خدا]] تا به امروز، در [[اختیار]] [[جامعۀ بشر]] بوده است و آیۀ کریمۀ {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند‌» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> در طول زمان گذشته تا به امروز مصداق داشته است و نیز آیۀ کریمۀ: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>.
## [[معجزات حضرت موسی]]{{ع}}: {{متن قرآن|وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهَْا وَ أَهُشُّ بهَِا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ‏َ فِيهَا مََارِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلىَ‏ جَنَاحِكَ تخَْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيرِْ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى}}<ref>«و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟  گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال  نخست آن، باز می‌گردانیم.  و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر. تا به تو برخی از نشانه  های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳</ref>.
*به وسیلۀ واقعیت‌های [[تاریخ]] گذشته و حال جامعۀ به اصطلاح [[اسلامی]]، [[تفسیر]] شده و این [[حقیقت]] هویدا گشته که [[راز]] اصلی [[انحطاط]] و [[شکست]] جامعۀ [[مسلمانان]] امروز و دیروز، جدا شدن آنان از خط [[امامت الهی]] و پشت کردن به [[کتاب خدا]] و [[امامت]] [[معصوم]] است.
## [[معجزات پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}}: از جمله معجزۀ بزرگ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قرآن کریم]] است و در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و [[قادر]] به [[خواندن و نوشتن]] نبود. [[خداوند]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم  امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی  ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما‌شناسی، ص ۲۵۷.</ref>
*در همین مورد، معنای [[حدیث شریف]] [[ثقلین]] که بین قاطبۀ [[مسلمین]]، معروف و مسلم است معلوم می‌شود. آنجا که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}}<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳، ح۸.</ref>.
# [[بشارت پیامبر]] پیشین: یکی دیگر از [[دلایل]] [[رسالت]]، [[کلام]] صریح [[پیامبر]] قبل بر [[پیامبر]] بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان [[نشانه‌ها]] و ویژگی‌های اوست تا اینکه [[راه]] برای [[گرایش]] انسان‌های [[حقیقت جو]] به [[رسولان الهی]] از هر جهت هموار گردد و در نتیجه [[هدف بعثت]] تأمین شود، چنانکه در [[تاریخ امامان معصوم]]{{ع}} این نکته نیز به روشنی دیده می‌‌شود که [[امام]] قبل، [[امام]] پس از خود را گاهی به صورت خاص و گاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه [[پیامبران]] نیز بوده است چنانکه در خصوص [[پیامبر اسلام]] برخی [[آیات قرآنی]] به صراحت این مطلب را [[تأیید]] می‌‌کند هر چند به خاطر [[تحریف]] حقایق [[تاریخی]] این مطلب در مورد همه [[پیامبران]] در دسترس ما نمی‌باشد [[مسلمانان]] مدعی آن هستند که [[حضرت مسیح]] [[پیامبر]] پس از خود را به عنوان فردی به نام «[[احمد]]» [[تعیین]] کرده است و [[قرآن]] این [[حقیقت]] را یادآور شده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنما‌شناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.</ref>
*من پس از خود، در میان شما دو یادگار گرانبها برجای می‌گذارم: [[کتاب خدا]] و عترتم (اهل بیتم) چنانچه به این دو، [[دست]] آویختید و از آنها [[پیروی]] کردید، پس از من هیچ‌گاه [[گمراه]] نخواهید شد.
==نسبت بین [[رسالت]] با [[امامت]]==
*اینجاست که [[راز]] [[گمراهی]] و [[انحطاط]] کنونی [[مسلمین]] پدیدار می‌گردد و معلوم می‌شود این همه [[ذلّت]] و خفّت و [[تفرقه]] و [[انحطاط]] و [[شقاوت]] و سیه‌روزی که امروز دامنگر [[جامعۀ مسلمین]] شده، در اثر به کار نبستن این سفارش و [[دستور]] رسول‌خداست.
[[روایات]] بر این امر تأکید دارند که [[امامت]] مقامی فراتر از [[نبوت]] و [[رسالت]] است<ref> برای نمونه، امام رضا{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل{{ع}} بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة}}؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.</ref>. معنای [[رسالت]] این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر.ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.</ref>؛ اما [[امامت]] اجرای آن را و عمل کردن به آن را به عهده می‌‌گیرد. [[رسالت]] جنبه ظاهر و [[هدایت ظاهری]] را [[رهبری]] می‌‌کند که [[امام]] علاوه بر این، [[هدایت باطنی]] را هم به عهده دارد. [[امامت]] [[مقام ولایت]] کلّیه و مطلقه [[الهی]] و مرتبه خاصی از [[قرب الهی]] است. و [[رسالت]] این گونه نیست. [[قرآن]] همچنین بعد از یادکرد از چند [[پیامبر الهی]]، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>؛ دربارۀ برخی [[پیامبران الهی]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. از مجموع این [[آیات]] استفاده می‌شود بعضی [[پیامبران]] از جمله [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} دارای [[مقام امامت]] نیز بوده‌اند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.</ref> و [[خداوند]] [[مقام امامت]] را در اواخر [[عمر]] [[ابراهیم]]{{ع}} و پس از سال‌ها [[نبوت]] و [[رسالت]] و بعد از قبولی‌اش در یک [[امتحان]] بزرگ به او [[عنایت]] فرمود<ref>با توجه این نکته که حضرت ابراهیم{{ع}} این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق{{ع}} به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم{{ع}} هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.</ref>، از این رو گفته شده" [[نبوّت]] حاصل نمی‌شود مگر پس از [[عبودیّت]] [[خداوند]] و [[رسالت]] ممکن نیست مگر بعد از [[نبوّت]] و رسیدن به [[مقام]] خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به [[مقام رسالت]] و [[مقام امامت]] به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به [[مقام]] خلّت ([[خلیل]] اللهی) رسیده باشد»<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی - تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت{{ع}}»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.</ref>.
*بر اساس [[اعتقاد]] به [[تداوم امامت]] در [[علی]] و [[فرزندان]] معصومش تا [[امام دوازدهم]]، [[مهدی]] [[آل محمد]]{{صل}}[[امامت الهی]] در طول دوران پس از [[رسول خدا]] تا به امروز، به عنوان بزرگترین [[نعمت الهی]] در [[اختیار]] [[جامعۀ اسلامی]] قرار داشته است؛ زیرا [[لطف الهی]] ایجاب می‌کند تا شرایط لازم و کافی را برای [[راهنمایی]] [[بشر]] به سوی [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] در [[اختیار]] او قرار دهد که مهمترین آنها دو چیز است:
در [[قرآن مجید]]، [[امام]] بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
*'''شرط نخست:''' که همان وجود کتاب و [[رهبری الهی]] است از [[قدرت]] [[بشر]] خارج است. این شرط را [[خدای کریم]] برای [[بشریت]] همواره فراهم داشته و در عصر ما نیز در [[کتاب خدا]] و [[وجود مقدس امام زمان]]{{ع}} [[تجلی]] یافته است و این است [[نعمت]] کبرای [[الهی]] که در سایۀ آن، همۀ نعمتهای دیگر [[الهی]] [[ظهور]] می‌کند و بهشتی لبریز از نعیم [[دنیوی]] [[خدا]] در [[اختیار]] [[بشر]] قرار می‌گیرد.
#مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح]] محفوظ‍‌: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>.
*'''شرط دوم:''' خواست خود انسان‌هاست. چنان‌که [[خدا]] فرمود: {{متن قرآن|أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ}}<ref>«آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.</ref>.
# [[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
*[[جامعۀ بشری]] باید آمادۀ [[پذیرش]] [[نعمت]] کبرای [[رهبری الهی]] باشد و [[پیروی]] از آن را برگزیند وگرنه چنین نعمتی را نمی‌توان ناخواسته بر [[بشر]] تحمیل کرد و از همین‌جا [[راز غیبت]] [[ولی عصر]]{{ع}} معلوم می‌شود؛ از یکسو باید این [[نعمت الهی]] -که جلوۀ تام [[نعمت]] کتاب و [[میزان]] است- در [[اختیار]] [[بشر]] باشد تا [[حجت خدا]] بر [[بشر]] تمام شود و شرایط لازم و کافی [[هدایت]] و [[سعادت بشر]] برای او فراهم شود و از سوی دیگر، [[جامعۀ بشر]] با پشت کردن به [[امامت الهی]]، زمینۀ استفاده خود از این [[نعمت کبری]] را منتفی ساخته است؛ زیرا این گوهر [[الهی]] را که جلوۀ [[میزان]] و کتاب [[ناطق]] [[الهی]] است با اعراض و [[عدم اطاعت]] و [[تبعیت]]، همانند [[قرآن کریم]] که کتاب [[صامت]] است، به زاویۀ اهمال و تعطیل کشانیده و موجبات [[غیبت امام]] [[معصوم]] را به وسیلۀ این رویگردانی و اهمال، فراهم ساخته است.
مصادیق بشری که از جهت [[حقانیت]] و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
*اکنون که بحمدالله با [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] و برقراری [[حکومت الهی]] با [[رهبری]] [[نائب]] [[امام زمان]]{{ع}} به تدریج زمینۀ [[بیداری]] جامعۀ [[اسلام]] فراهم شده است، [[امید]] می‌رود [[مسلمین]] با [[رشد]] روزافزون و [[آگاهی]] و [[عبرت‌آموزی]] از درس‌های تلخ [[تاریخ]] گذشته، بار دیگر به خانۀ [[رسول خدا]] برگردند و با [[ندامت]] از [[تقصیر]] گذشته خود، در [[حق]] [[امامت الهی]]، درهای [[عزت]] و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] را بر روی خود بگشایند که به همین مطلب در [[سورۀ نساء]] اشاره شده است، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
# [[امام حق]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند</ref>؛
*اگر دربارۀ این [[آیه]] [[تأمل]] شود، روشن می‌شود که آنچه با صدر و ذیل [[آیه]] و نیز با [[آیات]] قبل و بعد آن مناسبت دارد، این است که مراد از [[ظلم]] به نفس، ستمی است که در نتیجۀ [[سرپیچی]] از [[اطاعت رسول]] [[خدا]] در مورد [[امامت الهی]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[معصومان]] از [[اولاد]] ایشان تحقق یافت که فقط با بازگشت به [[اطاعت رسول]] [[خدا]] و [[پیروی]] از [[امامت الهی]]، جبران خواهد شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۲۰-۲۷.</ref>.
# [[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
 
اما [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و [[رسالت]] به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]]{{ع}}، [[عنایت]] می‌شود<ref>ر.ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.</ref>.
==پیشینه رسالت==
==ویژگی‌های [[رسالت]] و [[امامت]]==
 
برخی از ویژگی‌های [[رسالت]] و [[امامت]] عبارت‌اند از:
==ضرورت رسالت==
# [[عصمت]]: [[عصمت]]، ملکه‌ای [[نفسانی]] و قوه‌ای [[روحانی]] است که [[خدا]] به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از [[لغزش]] آنان به سمت [[گناه]] و [[خطا]] می‌شود و همچنین موهبتی [[الهی]] به بندگانی است که [[خدا]] می‌داند هرگز به ‌اختیار [[گناه]] نمی‌کنند: {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«خدا بهتر مى‏ داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>. [[عصمت]] مراتب مختلفی دارد؛ مانند [[عصمت]] در تلقی و [[ابلاغ وحی]]، [[عصمت]] در عمل به [[احکام شرعی]]، [[عصمت از خطا]] در [[تطبیق]] [[احکام]] بر مصادیق، [[عصمت از خطا]] در [[تشخیص مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[عصمت از خطا]] در امور عادی روزمره [[زندگی]] و در این میان، [[عصمت]] از [[کذب]] حتی [[خطا]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]، افزون بر ایجاد [[اطمینان]] [[مردم]] از مفاد [[دعوت]] ایشان<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.</ref> مستند به [[دلیل عقلی]] است؛ زیرا با احتمال [[خطا]] در دریافت و [[تبلیغ وحی]]، غرض از [[فرستادن پیامبر]] نقض می‌گردد<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.</ref>.<ref>رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.</ref> [[شیعیان]] همۀ [[پیامبران]] را از ابتدای [[تولد]] تا پایان [[عمر]] از همۀ [[گناهان]] [[معصوم]] می‌دانند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.</ref>.
 
# [[نصب از سوی خدا]]: [[آیۀ تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[امامت]] را هم‌سنگ [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و [[آیۀ اکمال]]: {{متن قرآن|ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> آن را کامل‌کنندۀ [[دین]] معرفی می‌کند. این دو [[آیه]] و برخی [[آیات]] دیگر بر [[لزوم]] [[نصب امام]] از سوی [[خدا]] دلالت دارند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.</ref>.
==حکمت و اهداف رسالت==
# [[علم خدادادی]]: در [[قرآن کریم]] [[آیات]] متعددی هست که بر [[علم خدادادی]] [[امام]] دلالت دارد از جمله: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. روایاتی از طریق [[اهل سنت]] و [[شیعه]] [[نقل]] شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، [[امام علی]]{{ع}} است. از جمله: از [[امام باقر]]{{ع}} سؤال شد: «مقصود از آیۀ {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} چیست؟» فرمودند: «مقصود [[خداوند]]، ما [[اهل‌بیت]] هستیم و [[علی]] نخستین و [[برترین]] و [[بهترین]] ما پس از [[پیامبر]] است»<ref>{{متن حدیث|قال: قلت لابی جعفر{{ع}}: قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ{{صل}}}}؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.</ref> در این [[روایت]] [[امام باقر]]{{ع}}، [[امامان]] را مصداق {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} می‌داند و [[حضرت علی]]{{ع}} را اولین و [[بهترین]] ایشان معرفی می‌کند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.</ref> و...<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۸ ـ ۴۲۴.</ref>.
 
==[[جایگاه رسالت]] و [[امامت در قرآن]]==
==رسالت و وحی‌یابی==
[[رسالت]] و [[امامت]]، عالی‏‌ترین [[مقامات]] [[الهی]] هستند که در [[قرآن کریم]] از آنها یاد شده و بر [[عظمت]] و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به [[آیات]] صریح [[قرآنی]] از جمله: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و روایاتی<ref>حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: {{عربی|ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله{{صل}}: الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه}}؛ «پیامبر اسلام{{صل}} مردم را [به بیعت با علی{{ع}} به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} نازل شد. پس پیامبر{{صل}} فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم{{صل}} در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر{{صل}} فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر{{صل}} فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی{{ع}} پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی{{ع}} است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛  هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.</ref> که در [[شأن نزول]] این [[آیات]] آمده می‌‌توان فهمید [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} باعث تکمیل [[رسالت]] [[نبوی]] است و [[دین]] بدون [[پذیرش ولایت]] ۱۲ [[امام]] [[معصوم]]، [[دینی]] ناقص بوده و مورد رضای [[خداوند]] نیست<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.</ref>. بنابراین [[امامت]]، لازمۀ [[رسالت]] است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش [[قرآن]] بدون [[امامت]]، مقصود اصلی [[ارسال رسولان]] [[الهی]] و انزال [[کتب آسمانی]] که همان برقراری [[جامعۀ عدل]] [[الهی]] است، محقق نمی‌شود: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، در این [[آیه]] مصداق کتاب و [[میزان]]، [[قرآن]] و [[علی]]{{ع}} و [[اولاد]] پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و [[حجت الهی]] بر تمام [[اهل]] [[زمین]] تمام شده است و علت [[غایب]] بودن [[امام زمان]]{{ع}} هم خواست خود [[مردم]] است<ref>ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.</ref>.  
 
==ویژگی‌های پیامبران==
 
==واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران==


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث نبوت است. "رسالت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رسالت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

رسالت به معنای مأموریت و فرستادگی، عالی‏‌ترین مقام الهی هست که در قرآن کریم از آن یاد شده و بر عظمت و اهمیت آنها تأکید شده است و به بعضی انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را به مردم برسانند و یا کاری را از طرف خداوند انجام دهند و عصمت، نصب از سوی خدا، علم خدادادی و... از جمله ویژگی‌های ایشان است و برای اینکه حجت بر مردم تمام شود، با دلایل و براهین آشکاری همراه هستند.

معنای لغوی و اصطلاحی

رسالت، به معنای پیام، کتاب[۱]، پیغمبری[۲]، مأموریت و فرستادگی[۳] است که در تمام کار‎بست‎‌ها و مشتقات آن به معنای برانگیختن[۴] و فرستادن چیزی است؛ به صورتی که حامل پیامی باشد[۵]. "رسول" نیز به معنای برانگیختن و کشیدن است[۶]. در اصطلاح قرآن، رسالت، تحمل یک نوع مأموریت از جانب کسی، خواه به صورت ابلاغ پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج[۷] و رسول نیز در بیشتر آیات قرآن به پیامبران الهی که وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام کاری از طرف خداوند است، گفته شده است[۸]. در اصطلاح دینی، رسالت، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است[۹] و رسول نیز، پیام‌آور و فرستاده شده برای تبلیغ احکام[۱۰] و مطالبی که به او وحی شده است[۱۱].[۱۲]

فرق نبوت و رسالت

قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژۀ «رسول» و «نبی» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند، نظریات مختلفی بیان شده است. به طور کلی می‌‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و تساوی تقسیم‌بندی نمود[۱۳]:

  1. در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:
    1. برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و استدلال به آیۀ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۱۴]، برای اثبات تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. قرآن کریم در آیات مختلف، پیامبر اسلام(ص) و دیگر پیامبران(ع) را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت پیامبر اسلام از انبیای الهی نیست[۱۵]. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در قرآن عناوین مختلفی برای پیامبران دیده می‌‌شود شاید ناظر به شئون متفاوت آنان باشد.
    2. برخی نیز معتقدند تساوی این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند و برای ادعای خود به آیاتی مثل: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۱۶]؛ ﴿فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۱۷]؛ ﴿فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۱۸]؛ ﴿إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۱۹]؛ ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ[۲۰]، استدلال می‌‌کنند، بدین صورت، آنجا که خدا وظیفۀ پیامبران الهی را تحدید و تعیین می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز ابلاغ سخن و پیام، تکلیف دیگری ندارید در همۀ موارد کلمه «رسول» به کار می‌‌برد و لفظ ابلاغ را با لفظ رسول همراه می‌‌سازد؛ بنابراین این آیات و آیاتی که در آنها لفظ نبی و رسول آمده بر این حقیقت دلالت دارند که نبی و رسول (رسولی که از جانب خدا مبعوث گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک تساوی حاکم است، ولی توصیف اشخاص به نبی به خاطر واقعیت «خبرگیری» و خبرداری اوست که بتواند از عالم بالا گزارش دریافت کند و میان او و جهان غیب ارتباطی برقرار شود؛ ولی از آنجا که یک چنین انسان آگاه، مسئولیت ابلاغ پیامی و یا انجام عملی را برعهده دارد از این جهت چنین شخصی را رسول می‌‌نامند و در تمام موارد قرآن، آنجا که لفظ نبی به کار رفته به جهت خبرگیری از غیب بوده و آنجا که لفظ رسول به کار رفته است به جهت ابلاغ پیام و انجام مأموریت الهی است ازاین جهت پیوسته کلمه «وحی» با واژه نبی و نبیّین همراه بوده است چنان که می‌‌فرماید: إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّنَ مِن بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ عِيسىَ‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هَرُونَ وَ سُلَيْمَانَ وَ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ زَبُورًا»[۲۱] و اگر در مواردی کلمه «وحی» با واژه رسول به کار رفته است به خاطر نکته دیگری است که از این اصل عدول شده است، چنانکه می‌‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۲۲]. علت عدول از کلمه «نبی» به «رسول» در این آیه جمله ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا است و اگر به جای آن کلمه وما أوحینا من قبلک به کار می‌‌برد، حتماً به جای رسول، کلمه نبی را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخص طرف وحی را بر انجام کاری و تبلیغ سخنی مأمور می‌‌سازد از کلمه رسول بهره می‌‌گیرد، نه از کلمه نبی و این خود، گواه بر این است که رسول و نبی ناظر به دو گروه و دو صنف از پیامبران نیست، بلکه از نظر قرآن، گروه واحدی است دارای دوحیثیت که از جهتی «نبی» و ازجهت دیگر «رسول» نامیده می‌‌شوند[۲۳].
  2. بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است به این معنا که هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. گفته شده شیعیان بر این نظر اتفاق دارند و این تفاوت را بیشتر اهل سنت نیز قبول دارند[۲۴]. برخی از مفسران بر این باورند که عبارت ﴿مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۲۵] گویای تغایر بین این دو واژه است[۲۶]؛ زیرا قرآن کریم کلام خداوند حکیم است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف حکمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژۀ هم‌معنا نیستند[۲۷] و بین آنها در وجوهی تمایز وجود دارد که عبارت‌اند از:
    1. اتمام حجت برای مردم: به گفتۀ برخی رسول برتر از نبی است زیرا نبی مأمور رساندن خبر غیب الهی به مردم است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به زندگی دنیوی و اخروی مردم، شامل اصول و فروع دین به مردم ابلاغ می‌کند؛ اما رسول علاوه بر مقام نبوت، دارای یک رسالت ویژه، یعنی اتمام حجت است: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۲۸]؛ ﴿لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۲۹]. تنها با آمدن رسول حجت بر مردم تمام می‌شود و خداوند حکم نهایی را دربارۀ هلاکت قوم یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از نعمت صادر می‌کند: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۳۰]. از این آیات و برخی آیات دیگر[۳۱] برمی‌آید که رسول، علاوه بر پیام‌آوری، خصیصۀ اتمام حجت را نیز داراست[۳۲]. بنابراین نبوت و رسالت دو مقام جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین دلیل است که قرآن کریم برخی پیامبران الهی را در یک آیه با هر دو واژه وصف می‌کند[۳۳] و این بدان معناست که آن پیامبر دارای هر دو منصب رسالت و نبوت بوده است و از آنجا که رسول، اخص مصداقی از نبی است، در آیۀ ۵۲ سورۀ حج، قبل از نبی آمده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۳۴] و اشکالی بر آن وارد نیست[۳۵].
    2. تبلیغ وحی: رسول کسی است که نه تنها از طرف خداوند به او وحی می‌شود، بلکه مأمور به تبلیغ احکام و معارف الهی به مردم نیز هست؛ اما نبی اگرچه وحی را دریافت می‌کند، ولی ممکن است مأمور به تبلیغ آن نباشد[۳۶]، گرچه میان اندیشمندان مسلمان، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر نادرستی آن وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
      1. نبی که از ریشۀ نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم مأمور به تبلیغ بودن تمام انبیای الهی است؛
      2. ظاهر بسیاری از آیات قرآن[۳۷] که در آنها واژۀ نبی (به صورت مفرد یا جمع) آمده، گویای آن است که انبیا نیز پیام آوران الهی بوده‌اند؛ چون این آیات از ارسال آنان به سوی مردم سخن می‌گویند[۳۸]: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ[۳۹]. آزمودن مردم به سختی و رنج در صورتی حکیمانه است که احکام الهی به گوش مردم رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن نبی ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از برانگیختن انبیا سخن می‌گوید: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ[۴۰]. طبق مفاد این آیه، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و نوید و بیم دادن مستلزم مأموریت داشتن برای رساندن پیام الهی است[۴۱] و...[۴۲].
    3. داشتن کتاب، شریعت و معجزه: رسول با داشتن معجزه و کتاب و شریعت از نبی متمایز می‌شود؛ زیرا نبی بدون آنکه معجزه و کتاب داشته باشد، تنها مردم را به شریعت رسول پیش از خود فرا می‌خواند[۴۳]. برای اثبات این نظریه ممکن است به آیۀ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۴۴] استدلال شود. اما این آیه مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد زیرا:
      1. از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ رسولان کتاب داشته‌اند؛ زیرا آیه می‌فرماید: «با رسولان کتاب فرو فرستادیم» و این با نزول کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که قرآن کریم خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: ﴿وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا[۴۵]، حال آنکه فقط برخی از بنی‌اسرائیل پادشاه بودند؛ گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ رسولان، دارای کتاب بودند و اثبات این مسئله کار دشواری است. این فرق‌گذاری با روایات نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق روایت ابوذر از حضرت محمد(ص) تعداد پیامبران ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان رسول بوده‌اند، و در مجموع ۱۰۴ کتاب آسمانی فرود آمده است؛ طبق این روایت، همۀ رسولان الهی کتاب نداشته‌اند. با توجه به این روایات که آمار کتاب‌های آسمانی را کمتر از آمار رسولان الهی می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت رسول کسی است که همراه او کتابی باشد[۴۶]؟
      2. به تصریح قرآن کریم انبیا نیز دارای کتاب بوده‌اند: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ ... وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۴۷].
      3. قرآن کریم پیامبرانی را که کتاب و شریعت مستقل نداشته‌اند نیز «رسول» خوانده است از جمله حضرت اسماعیل(ع): ﴿كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۴۸] و حضرت لوط(ع): ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ[۴۹].
      4. از آیات و روایات[۵۰] روشن می‌‌شود تنها پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند.
      5. بنابر قرآن کریم برخی انبیای الهی نیز که رسول و صاحب شریعت نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: حضرت صالح برای قوم ثمود شتری از دل کوه بیرون آورد و به آنان فرمود: ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا[۵۱].[۵۲]
    4. رؤیت فرشته: برخی گفته اند: رسول یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با خدا از طریق وحی تشریعی[۵۳] ارتباط دارد و مأمور به تبلیغ است و حجت بر بشر به واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب خداوند برای هدایت بشر را شامل می‌‌شود و از این جهت فرقی بین نبی و رسول نیست؛ اما در اطلاق خاص که به گروهی از پیامبران اختصاص دارد بین نبی و رسول تفاوت وجود دارد. به این معنی که طبق روایات[۵۴] گروهی از پیامبران اینگونه بوده‌اند که فرشتۀ وحی را علاوه بر اینکه در عالم رویا مشاهده می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند، در عالم بیداری نیز او را مشاهده کرده و با او صحبت می‌‌کردند. این عده از انبیاء با این خصوصیت رسول نامیده شدند، در نتیجه تفاوت رسول با نبی در اختلاف طبقات و ویژگی آنهاست[۵۵].

دلائل رسالت

حکمت خداوند اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان انسان‌ها برگزیند تا احکام و معارف الهی را از طریق وحی دریافت کنند و به مردم برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی و گواه‌طلبی انسان، پیغمبران و رسولانی که خداوند برای بندگانش فرستاده است باید با دلایل و براهین آشکاری همراه باشند که درستی ادعای آنان را تأیید کند و حجت بر مردم تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و اطاعت نکردن از آنها نداشته باشند[۵۶]. برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  1. هماهنگی در اصول: از جمله دلایل نبوت یکی بودن اصول دعوت رسول با اصول دعوت دیگر پیامبران است و از جملۀ این اصول دعوت به آیین توحید است که در منطق پیامبران جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
    1. پرستش خدا: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۵۷]؛ وَ سَْلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَانِ ءَالِهَةً يُعْبَدُونَ»[۵۸].
    2. دعوت به دین اسلام: جلوۀ دیگر از دعوت پیامبران به وحدت و یگانگی، مبعوث شدن همگی به تبلیغ یک آیین و دعوت به یک دین به نام اسلام است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در شریعت‌ها و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه فیض جاری در مجاری وحی به سوی بندگان، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۵۹].
    3. دعوت به ایمان به پیامبران دیگر: یکی دیگر از مظاهر وحدت در دعوت‌های انبیا، دعوت مردم به ایمان به پیامبران دیگر است: ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۶۰].[۶۱]
  2. معجزه: معجزه کاری خارق‌العاده است که با عنایت ویژۀ خداوند، به ‌دست مدعی نبوت، برای اثبات صدق مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با تحدی (به مبارزه‌طلبیدن)[۶۲] و مطابق با مدعای مدعی نبوت است[۶۳]. مردم از کسانی که ادعای پیامبری می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از حس حقیقت‌جویی بود، انبیا به اذن خداوند نشانه‌ای الهی می‌آوردند. از امام صادق(ع) پرسیده شد: «به چه علت خداوند به پیامبران و شما (امامان) معجزه داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر راستی مدعای (رسالت الهی) آورندۀ آن باشد. معجزه نشانۀ خداست و خدا آن را به کسی جز پیامبران و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ دروغ‌گو آشکار شود»[۶۴].[۶۵] برخی معجزات پیامبران خاص که در قرآن کریم هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
    1. معجزات حضرت موسی(ع): ﴿وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهَْا وَ أَهُشُّ بهَِا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ‏َ فِيهَا مََارِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلىَ‏ جَنَاحِكَ تخَْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيرِْ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى[۶۶].
    2. معجزات پیامبر اسلام(ص): از جمله معجزۀ بزرگ پیامبر اکرم(ص) قرآن کریم است و در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و قادر به خواندن و نوشتن نبود. خداوند می‌‌فرماید: ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۶۷].[۶۸]
  3. بشارت پیامبر پیشین: یکی دیگر از دلایل رسالت، کلام صریح پیامبر قبل بر پیامبر بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان نشانه‌ها و ویژگی‌های اوست تا اینکه راه برای گرایش انسان‌های حقیقت جو به رسولان الهی از هر جهت هموار گردد و در نتیجه هدف بعثت تأمین شود، چنانکه در تاریخ امامان معصوم(ع) این نکته نیز به روشنی دیده می‌‌شود که امام قبل، امام پس از خود را گاهی به صورت خاص و گاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه پیامبران نیز بوده است چنانکه در خصوص پیامبر اسلام برخی آیات قرآنی به صراحت این مطلب را تأیید می‌‌کند هر چند به خاطر تحریف حقایق تاریخی این مطلب در مورد همه پیامبران در دسترس ما نمی‌باشد مسلمانان مدعی آن هستند که حضرت مسیح پیامبر پس از خود را به عنوان فردی به نام «احمد» تعیین کرده است و قرآن این حقیقت را یادآور شده است: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ[۶۹].[۷۰]

نسبت بین رسالت با امامت

روایات بر این امر تأکید دارند که امامت مقامی فراتر از نبوت و رسالت است[۷۱]. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۷۲]؛ اما امامت اجرای آن را و عمل کردن به آن را به عهده می‌‌گیرد. رسالت جنبه ظاهر و هدایت ظاهری را رهبری می‌‌کند که امام علاوه بر این، هدایت باطنی را هم به عهده دارد. امامت مقام ولایت کلّیه و مطلقه الهی و مرتبه خاصی از قرب الهی است. و رسالت این گونه نیست. قرآن همچنین بعد از یادکرد از چند پیامبر الهی، می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۷۳]؛ دربارۀ برخی پیامبران الهی نیز آمده است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۷۴]. از مجموع این آیات استفاده می‌شود بعضی پیامبران از جمله حضرت ابراهیم(ع) دارای مقام امامت نیز بوده‌اند[۷۵] و خداوند مقام امامت را در اواخر عمر ابراهیم(ع) و پس از سال‌ها نبوت و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک امتحان بزرگ به او عنایت فرمود[۷۶]، از این رو گفته شده" نبوّت حاصل نمی‌شود مگر پس از عبودیّت خداوند و رسالت ممکن نیست مگر بعد از نبوّت و رسیدن به مقام خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به مقام رسالت و مقام امامت به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به مقام خلّت (خلیل اللهی) رسیده باشد»[۷۷]. در قرآن مجید، امام بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۷۸].
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۷۹].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۸۰]؛
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۸۱] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۸۲].

اما امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸۳] یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران(ع)، عنایت می‌شود[۸۴].

ویژگی‌های رسالت و امامت

برخی از ویژگی‌های رسالت و امامت عبارت‌اند از:

  1. عصمت: عصمت، ملکه‌ای نفسانی و قوه‌ای روحانی است که خدا به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از لغزش آنان به سمت گناه و خطا می‌شود و همچنین موهبتی الهی به بندگانی است که خدا می‌داند هرگز به ‌اختیار گناه نمی‌کنند: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۸۵]. عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی و در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان[۸۶] مستند به دلیل عقلی است؛ زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد[۸۷].[۸۸] شیعیان همۀ پیامبران را از ابتدای تولد تا پایان عمر از همۀ گناهان معصوم می‌دانند[۸۹].
  2. نصب از سوی خدا: آیۀ تبلیغ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹۰] امامت را هم‌سنگ رسالت پیامبر(ص) و آیۀ اکمال: ﴿ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۹۱] آن را کامل‌کنندۀ دین معرفی می‌کند. این دو آیه و برخی آیات دیگر بر لزوم نصب امام از سوی خدا دلالت دارند[۹۲].
  3. علم خدادادی: در قرآن کریم آیات متعددی هست که بر علم خدادادی امام دلالت دارد از جمله: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۹۳]. روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، امام علی(ع) است. از جمله: از امام باقر(ع) سؤال شد: «مقصود از آیۀ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چیست؟» فرمودند: «مقصود خداوند، ما اهل‌بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است»[۹۴] در این روایت امام باقر(ع)، امامان را مصداق ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ می‌داند و حضرت علی(ع) را اولین و بهترین ایشان معرفی می‌کند[۹۵] و...[۹۶].

جایگاه رسالت و امامت در قرآن

رسالت و امامت، عالی‏‌ترین مقامات الهی هستند که در قرآن کریم از آنها یاد شده و بر عظمت و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به آیات صریح قرآنی از جمله: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۹۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹۸] و روایاتی[۹۹] که در شأن نزول این آیات آمده می‌‌توان فهمید ولایت امیرالمؤمنین (ع) باعث تکمیل رسالت نبوی است و دین بدون پذیرش ولایت ۱۲ امام معصوم، دینی ناقص بوده و مورد رضای خداوند نیست[۱۰۰]. بنابراین امامت، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش قرآن بدون امامت، مقصود اصلی ارسال رسولان الهی و انزال کتب آسمانی که همان برقراری جامعۀ عدل الهی است، محقق نمی‌شود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۰۱]، در این آیه مصداق کتاب و میزان، قرآن و علی(ع) و اولاد پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و حجت الهی بر تمام اهل زمین تمام شده است و علت غایب بودن امام زمان(ع) هم خواست خود مردم است[۱۰۲].

منابع

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع رسالت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  4. التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸ (ذیل واژۀ رسل).
  5. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.
  6. احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.
  7. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۸.
  8. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.
  9. جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.
  10. التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).
  11. شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.
  12. ر.ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  13. ر.ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  14. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند» سوره حج، آیه ۵۲.
  15. همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.
  16. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  17. «و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
  18. «پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  19. «جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  20. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.
  21. «ما به تو همان‏گونه وحى فرستاديم كه به نوح و پيامبران پس از وى، و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى فرستاديم و به داود زبور داديم»؛ سورۀ نساء، آیۀ ۱۶۳.
  22. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  23. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.
  24. واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول؛ محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.
  25. سوره حج، آیه ۵۲.
  26. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴.
  27. روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک»؛ کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  28. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  29. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  30. «و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.
  31. مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.
  32. ر.ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.
  33. مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.
  34. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  35. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و رهنما‌شناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.
  36. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.
  37. مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.
  38. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.
  39. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  40. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  41. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.
  42. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۲. ر.ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  43. زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.
  44. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  45. «و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.
  46. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  47. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  48. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  49. «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
  50. سورۀ احقاف، آیۀ ۳۵ و بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.
  51. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  52. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.
  53. انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.
  54. «عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک»؛ کلینی رازی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  55. ر.ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی، درسگفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.
  56. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.
  57. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  58. « و از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده ‏ايم بپرس، آيا به جاى (خداوند) بخشنده خدايانى را قرار داده‏ايم كه پرستيده شوند»؛ سورۀ زخرف، آیۀ ۴۵.
  59. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  60. «و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  61. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  62. جوهری گوید: تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.
  63. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۷۰.
  64. «عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله(ع): لأی علّة أعطی اللهعزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب»؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.
  65. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۸۶.
  66. «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم. و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر. تا به تو برخی از نشانه های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳
  67. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹
  68. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما‌شناسی، ص ۲۵۷.
  69. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  70. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنما‌شناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.
  71. برای نمونه، امام رضا(ع) فرمودند: «انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل(ع) بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة»؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.
  72. ر.ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.
  73. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  74. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  75. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  76. با توجه این نکته که حضرت ابراهیم(ع) این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق(ع) به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم(ع) هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.
  77. ر.ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی - تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت(ع)»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  78. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  79. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  80. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند
  81. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  82. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  83. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  84. ر.ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.
  85. «خدا بهتر مى‏ داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  86. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.
  87. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.
  88. رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  89. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.
  90. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  91. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  92. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.
  93. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.
  94. «قال: قلت لابی جعفر(ع): قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ(ص)»؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.
  95. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.
  96. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۸ ـ ۴۲۴.
  97. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  98. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  99. حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله(ص): الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ «پیامبر اسلام(ص) مردم را [به بیعت با علی(ع) به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد. پس پیامبر(ص) فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر(ص) فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر(ص) فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی(ع) پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی(ع) است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.
  100. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.
  101. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  102. ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.