ظلم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۱: خط ۱۱:
'''[[ظُلم]]''' به معنای [[ستم]]، [[از حد گذشتن]]، [[به حق کسی تجاوز کردن]]. [[ستم]] گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه [[بدی]] می‌کند و [[مرتکب گناه]] می‌شود‌‌، به خودش [[ستم]] کرده است، چون [[حق]] خود را در راه [[پاک]] زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در [[قرآن]]، [[شرک]] به [[خدا]] هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. [[ظلم و جور]]، از بزرگ‌ترین [[گناهان]] است و [[کیفر]] آن در همین [[دنیا]] هم دامنگیر [[ظالم]] می‌‌شود و در [[آخرت]] هم، [[دوزخ]] سوزان [[کیفر]] [[ستمگران]] است. همچنان که [[پرهیز]] از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و [[ظلم‌پذیری]] ([[انظلام]]) هم [[ناپسند]] است. [[مبارزه]] با ظلم و [[ظالم]] یک [[وظیفه]] است و [[همکاری]] با [[ستمگر]] هم مشارکت در ظلم است و [[گناه]] دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید [[اسلام]] [[ناپسند]] است، چون حیوانات هم [[حقوقی]] دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: [[جور]]، [[بغی]]، [[عدوان]]، [[اعتداء]]، [[حیف]] و... همین معنی را دارند.
'''[[ظُلم]]''' به معنای [[ستم]]، [[از حد گذشتن]]، [[به حق کسی تجاوز کردن]]. [[ستم]] گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه [[بدی]] می‌کند و [[مرتکب گناه]] می‌شود‌‌، به خودش [[ستم]] کرده است، چون [[حق]] خود را در راه [[پاک]] زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در [[قرآن]]، [[شرک]] به [[خدا]] هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. [[ظلم و جور]]، از بزرگ‌ترین [[گناهان]] است و [[کیفر]] آن در همین [[دنیا]] هم دامنگیر [[ظالم]] می‌‌شود و در [[آخرت]] هم، [[دوزخ]] سوزان [[کیفر]] [[ستمگران]] است. همچنان که [[پرهیز]] از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و [[ظلم‌پذیری]] ([[انظلام]]) هم [[ناپسند]] است. [[مبارزه]] با ظلم و [[ظالم]] یک [[وظیفه]] است و [[همکاری]] با [[ستمگر]] هم مشارکت در ظلم است و [[گناه]] دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید [[اسلام]] [[ناپسند]] است، چون حیوانات هم [[حقوقی]] دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: [[جور]]، [[بغی]]، [[عدوان]]، [[اعتداء]]، [[حیف]] و... همین معنی را دارند.


==مقدمه==
==مفهوم شناسی ظلم==
* ظلم یا [[جور]] و [[بیداد]] از [[افعال]] نکوهیده و نقطه مقابل [[عدل]] ([[عدالت]]) است. بر مبنای تعریفی که [[امام علی]]{{ع}} از واژه [[عدل]] ارائه می‌دهد<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹</ref>، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر [[جایگاه]] خود معنا می‌یابد و آن‌گاه که [[آدمی]] از مصدر [[حق]] خارج شود، به‌سمت [[باطل]]‌گراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص [[ظلم‌کننده]] را [[ظالم]] یا [[ستمگر]] گویند. در تعبیر [[قرآن]]، واژه "[[ظلوم]]" به‌معنای بسیار [[ظلم‌کننده]] نیز دیده می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ }}؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و {{متن قرآن| إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا }}؛ سوره احزاب، آیه ۷۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۲۹.</ref>.
* ظلم یا [[جور]] و [[بیداد]] از [[افعال]] نکوهیده و نقطه مقابل [[عدل]] ([[عدالت]]) است. بر مبنای تعریفی که [[امام علی]]{{ع}} از واژه [[عدل]] ارائه می‌دهد<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹</ref>، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر [[جایگاه]] خود معنا می‌یابد و آن‌گاه که [[آدمی]] از مصدر [[حق]] خارج شود، به‌سمت [[باطل]]‌گراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص [[ظلم‌کننده]] را [[ظالم]] یا [[ستمگر]] گویند. در تعبیر [[قرآن]]، واژه "[[ظلوم]]" به‌معنای بسیار [[ظلم‌کننده]] نیز دیده می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ }}؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و {{متن قرآن| إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا }}؛ سوره احزاب، آیه ۷۲</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۲۹.</ref>.
* [[قرآن کریم]] به [[رذیلت]] ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را مورد [[نکوهش]] قرار داده است. میدان معنایی ظلم در [[قرآن کریم]] عبارت است از:
* [[قرآن کریم]] به [[رذیلت]] ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را مورد [[نکوهش]] قرار داده است. میدان معنایی ظلم در [[قرآن کریم]] عبارت است از:
خط ۲۱: خط ۲۱:
* ظلم و [[ظالم]] در [[روایات]] و [[احادیث اهل بیت]]{{عم}} نیز مطرح شده و مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نکوهش]] و دوری گزینی خود از [[ستم]] بر دیگران می‌فرماید: به خد [[سوگند]]، اگر در خارستان همه [[شب]] سر بر بالین خار نهم و از [[رنج]] و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوش‌تر از آنم که فردیا [[قیامت]] [[خدا]] و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از [[بندگان]] را مورد [[ستم]] قرار داده و چیزی از [[مال]] [[دنیا]] را از آنان [[غصب]] کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که به‌سرعت به [[خاک]] نابودی بازگردد و ماندنش در [[گور]] به درازا کشد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
* ظلم و [[ظالم]] در [[روایات]] و [[احادیث اهل بیت]]{{عم}} نیز مطرح شده و مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نکوهش]] و دوری گزینی خود از [[ستم]] بر دیگران می‌فرماید: به خد [[سوگند]]، اگر در خارستان همه [[شب]] سر بر بالین خار نهم و از [[رنج]] و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوش‌تر از آنم که فردیا [[قیامت]] [[خدا]] و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از [[بندگان]] را مورد [[ستم]] قرار داده و چیزی از [[مال]] [[دنیا]] را از آنان [[غصب]] کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که به‌سرعت به [[خاک]] نابودی بازگردد و ماندنش در [[گور]] به درازا کشد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
*در منظر [[امام]]، ظلم از طرف کسی که بر دیگران [[تسلط]] دارد، ناپسندیده‌تر است. از این‌رو بدترین [[فرمانروایان]] را [[فرمانروایی]] می‌داند که به [[ملت]] خویش [[ستم]] کند<ref>{{متن حدیث|شرّ الأمراء من ظلم‏ رعيّته}}؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵</ref>. [[ستم]] قاضیان را [[نکوهش]] می‌کند و آن را بُرنده‌ترین رشته [[اجتماع]] بیان می‌دارد<ref>{{متن حدیث|أقطع شيى‏ء ظلم القضاة}}؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳</ref>. از [[پادشاه]] [[ستمگر]] نیز با عنوان یاریگر [[دشمن]] خویش یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده}}؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
*در منظر [[امام]]، ظلم از طرف کسی که بر دیگران [[تسلط]] دارد، ناپسندیده‌تر است. از این‌رو بدترین [[فرمانروایان]] را [[فرمانروایی]] می‌داند که به [[ملت]] خویش [[ستم]] کند<ref>{{متن حدیث|شرّ الأمراء من ظلم‏ رعيّته}}؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵</ref>. [[ستم]] قاضیان را [[نکوهش]] می‌کند و آن را بُرنده‌ترین رشته [[اجتماع]] بیان می‌دارد<ref>{{متن حدیث|أقطع شيى‏ء ظلم القضاة}}؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳</ref>. از [[پادشاه]] [[ستمگر]] نیز با عنوان یاریگر [[دشمن]] خویش یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده}}؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۵۳۰.</ref>.
===تفاوت [[ظلم و جور]]===
*بین [[ظلم و جور]] تفاوت مختصری ذکر کرده‌اند و آن اینکه [[جور]]، [[انحراف]] از [[حکم]] است؛ مثلاً در روش یک [[سلطان]] می‌گویند [[حاکم]] در [[حکم]] خود "[[جور]]" نمود و [[سلطان]] در روشش؛ یعنی هنگامی که از [[حکم]] واقعی [[انحراف]] داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً [[انحراف]] از [[حکم]] وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از [[سلطان]] یا [[حاکم]] یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن [[حق]] است و [[جور]] عدول و باز گشتن از [[حق]] است<ref>ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref>.
* ظلم با همه اقسامش از [[گناهان کبیره]] و موجب ویرانی [[دین]] و دنیای [[ظالم]]، و سبب دخول در [[عذاب]] [[جهنم]] است.
*اقسام ظلم عبارتند از:
# ظلم به [[خدا]]، یعنی [[شرک]]
# ظلم به [[مردم]]، یعنی [[تجاوز]] به [[حقوق]] دیگران.
# ظلم به نفس، یعنی [[معصیت]]، زیرا آثار [[معصیت]] دامن‌گیر خود [[ظالم]] است<ref>حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.</ref>.
* [[اسلام]] با [[ظالم]] بودن، ظلم پذیری و ظلم به [[دشمنان]] [[مخالف]] است.
*به واسطه اهمیت مفهوم "[[عدالت]]" [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست داده‌اند.
* [[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ به این [[پرسش]] که [[عدل]]، [[برتر]] است یا [[بخشش]] می‌فرمایند: "... [[عدالت]] [[کارها]] را بدانجا می‌نهد که باید، و [[بخشش]] آن را از جایش برون نماید..."<ref>نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.</ref>.
*براساس این تعریف از [[حضرت علی]]{{ع}} [[عدالت]] شامل [[انسان]] و [[طبیعت]] می‌شود.
* [[ارسطو]] نیز [[عدالت]] را چنین تعریف می‌کند: "[[رفتار]] برابر با برابرها و [[رفتار]] نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در [[تئوری]] [[عدالت]] خود، اصل تفاوت را می‌پذیرد.
*از طرفی، [[عدالت]] دارای اقسامی است، از جمله: [[عدالت فردی]]، [[عدالت اجتماعی]]، [[عدالت توزیعی]]، [[عدالت کیفری]]، [[عدالت مکافاتی]]، [[عدالت حقوقی]]<ref>احمد شلبی می‌نویسد: «دکتر ادموند بورک می‌گوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاج‌دار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.</ref>، [[عدالت طبیعی]] یا رویه‌ای<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۳.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۳۵۴.</ref>.


==اقسام ظلم==
==اقسام ظلم==

نسخهٔ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۲۳

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ظُلم به معنای ستم، از حد گذشتن، به حق کسی تجاوز کردن. ستم گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی می‌کند و مرتکب گناه می‌شود‌‌، به خودش ستم کرده است، چون حق خود را در راه پاک زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در قرآن، شرک به خدا هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۱]. ظلم و جور، از بزرگ‌ترین گناهان است و کیفر آن در همین دنیا هم دامنگیر ظالم می‌‌شود و در آخرت هم، دوزخ سوزان کیفر ستمگران است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و ظلم‌پذیری (انظلام) هم ناپسند است. مبارزه با ظلم و ظالم یک وظیفه است و همکاری با ستمگر هم مشارکت در ظلم است و گناه دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید اسلام ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژه‌های دیگری همچون: جور، بغی، عدوان، اعتداء، حیف و... همین معنی را دارند.

مفهوم شناسی ظلم

  1. ستم کردن: راه نکوهش تنها بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و در [روی] زمین به ناحق سر برمی‌دارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت[۵][۶].
  2. تجاوز از حدود الهی و بر اساس فرمان خدا حکم نکردن: و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرمان‌اند[۷][۸].
  3. انحراف از عدل و دادگری: در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمی‌دارد. به شما اندرز می‌دهد، باشد که پند گیرید[۹][۱۰].
  4. شرک ورزیدن نسبت به خداوند: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش (در حالی که وی او را اندرز می‌داد) گفت: "ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک، ستمی بزرگ است"[۱۱][۱۲].

تفاوت ظلم و جور

  1. ظلم به خدا، یعنی شرک
  2. ظلم به مردم، یعنی تجاوز به حقوق دیگران.
  3. ظلم به نفس، یعنی معصیت، زیرا آثار معصیت دامن‌گیر خود ظالم است[۲۴].

اقسام ظلم

  • امام علی(ع) در تبیین میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه می‌داند: بدان ظلم بر سه گونه‌ است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک به خداوند است که فرمود: "خداوند هرگز شرک به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود ستم بنده به خویش در پاره‌ای از لغزش‌هاست. و اما ظلمی که به این زودی‌ها رهایش نکنند، ظلم بندگان به یکدیگر است؛ و "قصاص" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است[۲۹][۳۰].
  • امام(ع) از شرک به خداوند، به‌عنوان گناهی نابخشودنی و بزرگ‌ترین ظلم به خویشتن یاد کرده‌ است[۳۱].

پیش‌گیری و درمان پدیده ظلم

عوامل عملکرد ظالمانه

سرانجام ظلم

ظلم‌پذیری

آثار ظلم

اجتناب از ظلم

استعاذه از ظلم

استغفار از ظلم

اصرار بر ظلم

اقرار به ظلم

تنزیه از ظلم

توبه از ظلم

تهمت ظلم

حکم ظلم

رفع ظلم

صبر بر ظلم

ظالمان (ظلمه)

ظلم آگاهانه

ظلم اجتماعى

ظلم انسان

ظلم بر بنى اسراییل

ظلم به آیات خدا

ظلم به بى گناهان

ظلم به خدا

ظلم به خود

ظلم به شریک

ظلم به صالحان

ظلم به غافلان

ظلم به پیامبران

ظلم به پیامبر خاتم

ظلم به مسلمانان

ظلم به مطلقه

ظلم در پاداش

ظلم در جنگ

ظلم در قضاوت

ظلم در قیامت

ظلم در کیفر

مبارزه با ظلم (ظلم‌ستیزی)

مراتب ظلم

مصادیق ظلم

مظلومان

موانع ظلم

موجبات ظلم

نجات از ظلم

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
  2. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
  3. ﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و ﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ؛ سوره احزاب، آیه ۷۲
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۲۹.
  5. ﴿ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ ؛ سوره شوری، آیه ۴۲
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  7. ﴿ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛سوره مائده، آیه ۴۷
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  9. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ؛ سوره نحل، آیه ۹۰
  10. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  11. ﴿ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ؛ سوره لقمان، آیه ۱۳
  12. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  13. ﴿ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ؛ سوره شعراء،آیه ۲۲۷
  14. سوره ابراهیم، آیه۴۲
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  16. «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵
  17. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  18. «شرّ الأمراء من ظلم‏ رعيّته»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵
  19. «أقطع شيى‏ء ظلم القضاة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳
  20. «من ظلم‏ رعيّته نصر أضداده»؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
  22. ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
  23. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲-۳۵۳.
  24. حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.
  25. نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.
  26. احمد شلبی می‌نویسد: «دکتر ادموند بورک می‌گوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاج‌دار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.
  27. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۳.
  28. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۴.
  29. «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
  30. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
  31. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
  32. نک: «لا يؤمن‏ بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم‏ العباد»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲
  33. «أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك»؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
  34. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
  35. «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥
  36. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
  37. «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
  38. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
  39. غررالحکم، ۲ / ۴۷۴
  40. «إحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲
  41. غررالحکم، ۲ / ۷۴۲
  42. «إن عزم على التّوبة سوّفها و أصرّ على الحوبة إن عوفي ظنّ أن قد تاب إن ابتلي ظنّ و ارتاب إن مرض أخلص و أناب إن صحّ نسي و عاد و اجترى على مظالم العباد إن أمن افتتن لاهيا بالعاجلة فنسي الأخرة و غفل عن المعاد»؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲
  43. نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰
  44. نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
  45. «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
  46. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.
  47. غررالحکم، ۱ / ۱۴۷
  48. غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
  49. غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
  50. غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
  51. غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲
  52. «الظلم عنوان الشقاء في الآخرة»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶
  53. غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰
  54. «بالظلم تزول النعم و تجلب النقم»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷
  55. غررالحکم، ۲ / ۶۱۳
  56. «من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه»؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵
  57. «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
  58. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۲.
  59. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
  60. حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
  61. مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
  62. «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
  63. صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
  64. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.