ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
*[[ولایتی]] است که به [[جعل الهی]] به بندگانش عطا گردیده، مانند [[ولایت مطلقه]] ([[تکوینی]] و [[تشریعی]]) که به [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} [[تفویض]] شده و هم‌چنین [[ولایت فقیه]] و [[حاکم]] [[منصوب]] از جانب [[امام]] در امور مذهبی و [[اجتماعی]]<ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۳.</ref>.
*[[ولایتی]] است که به [[جعل الهی]] به بندگانش عطا گردیده، مانند [[ولایت مطلقه]] ([[تکوینی]] و [[تشریعی]]) که به [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} [[تفویض]] شده و هم‌چنین [[ولایت فقیه]] و [[حاکم]] [[منصوب]] از جانب [[امام]] در امور مذهبی و [[اجتماعی]]<ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۳.</ref>.


==[[ولایت]] غیر [[خداوند متعال]]==
==[[ولایت غیر خدا]]==
===[[ولایت]] مثبت در [[قرآن]]===
====[[ولایت]] [[خلیفه]] الهى (انبیاى و اوصیاى عظام{{عم}})====
*[[ولایت]] [[خلیفه]] الهى، به دو صورت [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] قابل [[تصور]] و تحقق است. {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>؛ [[ولایت]] در [[آیه]] مطلق بوده و شامل هر دو [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] مى‌شود.
*[[آیه]] متضمن معناى [[ولایت تکوینی]] بدون لفظ‍ "إن"، مانند [[خلق]] پرنده با [[گِل]]، توسط‍ [[حضرت عیسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي}}<ref>«و یاد کن هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>؛ و آیه دیگر: {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ الله وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ الله وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به پیامبری  به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>.
*یا [[آیه]] دیگر به معناى [[ولایت تشریعی]] [[انبیاء]]{{عم}} بدون لفظ‍ "إن": {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ الله}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
*[[ولایت]] براى [[انبیا]] و اوصیاى آنان، [[ولایت]] تَبَعى و به [[اذن الهى]] است؛ و [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نسبت به [[ولایت خداى متعال]] محدود است؛ مثلاً در [[ولایت تشریعی]]؛ آنان [[اختیار]] وضع [[قوانین]] ندارند؛ اما [[وظیفه]] [[ابلاغ]] و [[تبیین احکام]] الهى را دارند، گرچه بعضى [[مفسران]] نوشته‌اند: با توجه به عطف {{متن قرآن|رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} به {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ الله}}، هرگونه [[ولایتی]] که براى [[خداى متعال]] [[ثابت]] است، براى [[انبیا]] و اوصیاى آنان نیز ثابت مى‌شود<ref>المیزان، ج۶، ص۱۱.</ref>.
*اگر مراد از آن [[ولایت]] از جهت سعه آن است، صحیح نیست؛ و چنانچه مراد فقط‍ داشتن [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] بدون توجه به سعه آن باشد، جاى [[شبهه]] نیست؛ زیرا [[ولایت]] [[خلفای الهی]]{{عم}} تبعى و عرضى است، وقتى تبعى شد، به طور [[قطع]] نسبت به [[ولایت]] اصلى، محدود مى‌شود؛ چرا که [[محدودیت]] از لوازم [[تبعیت]] و وابستگى است؛ البته آن امر [[محدودیت]] نسبت به [[ولایت خداى متعال]] است و نسبت به [[ولایت]] غیر [[خدا]]، گسترده خواهد بود همچنان که: <ref>{{متن قرآن|وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}} «و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>.
====[[ولایت]] [[ملائکه]]====
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا الله ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد! ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم» سوره فصلت، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.
*{{متن قرآن|أَوْلِيَاؤُكُمْ}} در [[آیه]] به معناى [[محبت]] و [[نصرت]] است که شامل [[دنیا]] و [[آخرت]] مى‌شود؛ اما اینکه چه نوع [[ولایتی]] است، [[تشریعی]] یا [[تکوینی‌]]؟ با توجه به مفادّ [[آیه]]، بیش‌تر جنبه [[تشریع]]، [[هدایت]] و [[نصرت]] در [[امور دینی]] دارد.
*اما برخى [[ملائکه]] با صَرف نظر از [[آیه]] مذکور، داراى [[ولایت تکوینی]] بر [[مؤمنین]] و کافرین هستند؛ نمونه بارز آن، قبض [[روح انسان]] هنگام [[مرگ]] استیا [[آیه]] دیگر که ملکی بر [[حضرت مریم]]{{س}} نازل می‌شود و به [[اذن الهی]] [[تصرف]] در تکوینیات نموده و به او [[فرزندی]] عطا می‌کند: <ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}} «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref>.
====[[ولایت مؤمنین]] بر یکدیگر====
*{{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>؛ و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الله وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref>.
*{{متن قرآن|أَوْلِيَاء}}، در [[آیه]] به معناى [[نصرت]]، [[تعهد]] و [[مسؤولیت]] [[مؤمنین]] در قبال همدیگر است؛ و طبق تفسیرى: "[[ولایت تدبیری]] است که بعضى از [[مؤمنین]] متولىّ امر دیگرى مى‌شوند"<ref>المیزان، ج۹، ص۳۵۳.</ref>. به همین جهت بعضى افراد [[مؤمن]]، امور بعضى دیگر را عهده‌دار مى‌شوند؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]]، به [[دلیل ولایت]] داشتن آنان در امور یکدیگر است، آن هم [[ولایتی]] که شامل کوچک‌ترین افراد [[جامعه]] مى‌شود.
====[[ولایت]] ولىّ دَم====
*{{متن قرآن|وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}<ref>«و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>. معناى [[آیه]] این است: کسى که مظلومانه و به ناحق کشته شد، [[خداى متعال]] براى صاحب [[خون]] او، به عنوان ولىّ دم، [[سلطنت]] قرار داده است تا [[قاتل]] را از طریق [[محکمه]] شرعى [[قصاص]] کند یا [[خون]] بها بگیرد یا ببخشاید.
====[[ولایت]] ولىّ سفیه، [[ضعیف]] و [[ناتوان]]====
*{{متن قرآن|فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ}}<ref>«و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> [[آیه]] درباره قرض و معامله نسیه می‌فرماید: اگر مدیون، سفیه یا صغیر یا کسی که توان [[املا]] یا [[نوشتن]] و [[امضا]] را ندارد، باشد، [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[شرعی]] او، با لحاظ‍ [[صلاح]] وی، آن را [[املا]] کند یا بنویسد و [[امضا]] کند.
====[[ولایت]] ولىّ [[نکاح]]====
*{{متن قرآن|وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ}}<ref>«و اگر آنان را پیش از آمیزش و پس از آنکه کابین بریده‌اید طلاق دهید پرداخت نیمی از کابین بر عهده شماست مگر آنان خود از آن بگذرند یا آن کس که رشته ازدواج در کف اوست در گذرد» سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>. [[آیه شریفه]] درباره [[طلاق]] زنی است که فقط‍ [[عقد]] [[ازدواج]] بر او خوانده شده و مراسم [[نکاح]] را انجام نداده است، لذا [[حقّ]] مطالبه نصف مَهر را دارد، اگر خواست، آن را می‌بخشد و بدون گرفتن چیزی از شوهرش [[طلاق]] می‌گیرد یا کسی که پیوند [[ازدواج]] به دست اوست، یعنی [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[شرعی]] او، آن را ببخشد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹-۴۲.</ref>
 
===[[ولایت]] منفی در [[قرآن]]===
====[[ولایت شیطان]]====
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}}<ref>«هر که به جای خداوند، شیطان را به یاوری برگزیند زیانی آشکار کرده است» سوره نساء، آیه ۱۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّت‌های پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستاده‌ایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز  سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا}}<ref>«ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵.</ref>.
*مراد از اتخاذ [[شیطان]] به عنوان [[ولیّ]] در [[آیه شریفه]]، [[اطاعت]] کردن از وسوسه‌های [[شیطان]]<ref>المیزان، ج۵، ص۸۴.</ref> و سلطه‌پذیری و [[پیروی]] از تدبیرهای اوست که در این صورت [[شیطان]] نیز همچون مدبری، امور [[فکری]]، [[رفتاری]] و عملی افراد را برای مقاصد [[سوء]] خویش در [[اختیار]] خود درمی‌آورد تا به هر جهت [[انحرافی]] که خواست، سوق بدهد<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳.</ref>.
====[[ولایت]] [[شیاطین]]====
*{{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>.
*مراد از اتخاذ [[شیاطین]] به عنوان [[اولیا]] در [[آیه شریفه]]، [[سرپرست]] قرار دادن آنها بر خود و [[اطاعت]] کردن از [[اوامر]] و وسوسه‌های معصیتی آنها، به جای [[اطاعت]] از [[خدای متعال]] است. و نتیجه آن، جز [[گمراهی]] چیز دیگری نخواهد بود، اگر چه در [[دنیا]]، آن [[گمراهی]] را در قالب الفاظی مانندِ [[تبعیت]] از [[تمدن]] کهن [[پدران]]، روشن‌فکری و... نامگذاری کنند و در [[ذهن]] خود، آن امور [[باطل]] را به صورت [[حق]] [[تصور]] کنند.
*[[ولایت شیطان]] با [[ولایت]] [[شیاطین]] هیچ فرقی ندارند، [[ولایت]] [[شیاطین]] در واقع طبق آیه‌ای در [[قرآن]] به [[ولایت شیطان]] برمی‌گردد:{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*در [[آیه]] مذکور، [[شیطان]] و [[قبیله]] او را جمع بسته و به صورت [[شیاطین]] معرفی کرده است؛ زیرا سیاست‌گذار اصلی برای گمراه‌کردن [[انسان‌ها]]، همان [[شیطان]] است. افراد به جای اینکه [[تدبیر امور]] خود را به [[خدای متعال]] بسپارند، آن را با [[اطاعت]] از وساوس [[جنود]] [[شیطان]] در [[اختیار]] [[شیطان]] قرار داده‌اند؛ لذا [[مفسران]] می‌نویسند: "همه [[گمراهی‌ها]] و وسوسه‌ها منتهی به [[ابلیس]] ([[شیطان]]) می‌شوند"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۳۴۳.</ref>؛ "هر چه در برابر [[دستور]] خداست، [[حکم]] [[شیطان]] است"<ref>تسنیم، ج۸، ص۴۷۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۳-۴۴.</ref>
 
====[[ولایت طاغوت]]====
*{{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*"طاغوت کسی است که طغیانش شَدید و از [[حق]] [[منحرف]] شود و [[مظهر]] [[دنیا]](گرایی) و باطل‌گرایی باشد، پس او در مقابل [[حق تعالی]] است"<ref>التحقیق، ج۷، ص۸۵-۸۴، ماده طغی.</ref>.
*کلمه [[طاغوت]]، دارای معنای عام است و هر کس از [[جن]] و [[انس]] را که دارای آن صفت است، شامل می‌شود و [[شیطان]] از مصداق‌های بارز [[طاغوت]] است و در رتبه [[پایین‌تر]] از او، هر کس که به سوی خودش [[دعوت]] کند، مانندِ [[حاکم]] [[ظالم]] یا عالِمی که طالب [[دنیا]] و عنوان است یا [[سرمایه‌داری]] افراطی و [[غرق]] در [[ثروت]] و [[مال‌دوستی]] باشد و رئیسی که [[دوستدار]] [[ریاست]] است. بنابراین، [[ولایت]] در [[آیه شریفه]]، به معنای [[سرپرست]] و [[حاکمیت]] است که [[کافران]]، [[تولّی]] امورشان را به‌دست افراد [[طاغی]] و معاند با [[حق]] می‌سپارند و آنان نیز [[با تدبیر]] باطلشان، [[کافران]] را از [[نور]] و [[حقانیت]] امور به سوی [[انحراف]] و بطلان امور سوق می‌دهند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴-۴۵.</ref>
====[[ولایت]] [[اهل کتاب]]====
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>.
*منظور از اتخاذ [[یهود]] و [[نصاری]] ([[اهل کتاب]]) [[اولیا]] در [[آیه]]، [[نهی]] از [[دوستی]] با آنان است <ref>درباره اینکه اتخاذ اولیا، به چه معناست، صاحب تفسیر المیزان اقوالی را نقل کرده و آنها را رد می‌کند و به معنای دوستی را می‌پذیرد. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷۰.</ref> و ذیل [[آیه]] مذکور، [[فلسفه]] [[نهی]] از [[ولایت‌پذیری]] از [[اهل کتاب]] را بیان کرده که عبارت از تأثیرپذیری [[فرهنگی]] و همرنگ آنان شدن است و در این زمان، [[فرهنگ]] و [[روش زندگی]] [[دوستداران]] [[غرب]]، پیشِ‌رویِ دیگران است، که حاکی از تأثیرپذیری [[اخلاقی]] و [[روحی]] از آنان است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۴-۴۵.</ref>
====[[ولایت]] [[ظالمان]]====
*{{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«سپس تو را بر آبشخوری  از کار (دین) برگماشتیم، از همان پیروی کن و از هوس‌های کسانی که (چیزی) نمی‌دانند پیروی مکن بی‌گمان آنان در برابر (عذاب) خداوند هرگز چیزی را از تو باز نمی‌توانند داشت و ستمگران، دوستان یکدیگرند و خداوند دوست پرهیزگاران است» سوره جاثیه، آیه ۱۸-۱۹.</ref>. [[ظالمان]] [[ولیّ]] یکدیگرند، یعنی [[دوستدار]] هم و در [[اعمال]] خلاف، [[یاور]] یکدیگر هستند.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۵.</ref>
====[[ولایت کافران]]====
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند‌» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref>.
*همچنان ‌که از {{متن قرآن|تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ}} استفاده می‌شود، مراد از اتخاذ [[کافران]] به عنوان [[اولیا]]، [[دوستی]] با آنان است.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۶.</ref>


==[[ولایت خدا]]==
==[[ولایت خدا]]==

نسخهٔ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۱


این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ولایت در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن حقّ سرپرستی، اولویّت در تصرّف، حکومت، به دست گرفتن کاری، فرماندهی داشتن، دوستی‌کردن، یاری دادن، همبستگی و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با امامت و حاکمیت معمولاً از آن اراده می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی حقّ حاکمیّت و ادارۀ امور است. صاحب این حق را "ولیّ" و "مولی" گویند و طبق این تعریف، لزوم اطاعت از حرف‌ها و اوامر صاحب ولایت نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: ولای محبت و قرابت، ولای امامت، ولای زعامت و ولای تصرّف[۱][۲].

معنای لغوی ولایت

ولایت در اصطلاح

  • مراد از "امامت" و "ولایت"، "ولایت امر" است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردم‌داران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به "ولایت امر" تعبیر شده است. "امامت" همان "ولایت امر" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد[۳].
  • با توجه به معنای واژه‌های امام و ولی، ارتباط معنایی تنگاتنگ و بسیار نزدیک این دو واژه آشکار می‌شود؛ و در پرتو همین ارتباط تنگاتنگ معنایی است که در اصطلاح نیز این دو به طور مترادف به کار رفته‌اند.
  • بر این اساس، واژه مولی در روایت مشهور و متواتر نبوی(ص) در غدیر خم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» که اعلام رسمی نصب حضرت علی(ع) به امامت و جانشینی بلافصل رسول خدا(ص) از سوی خداست، از ریشه "ولی" و به معنای سرپرستی است که توضیح بیشتر آن در جای خودش خواهد آمد.
  • از آنچه در معنای لغوی امام و ولی و قرابت معنایی این دو واژه آورده شد، بی‌اعتباری سخن برخی مخالفان شیعه آشکار می‌شود که گفته‌اند، مولی به لحاظ لغت، ربطی به امام "مفترض الطاعة" مورد ادعای شیعه ندارد. این ادعای بدون دلیل و سند آنان بود که موجب شد تا شیخ مفید، رساله‌ای[۴] در ردّ دیدگاه آنها بنویسد و با استناد به سروده‌های شاعران مُخضرم (شعرایی که دوره جاهلیت و اسلام را درک کرده‌اند)، نظیر اخطل، کمیت، قیس بن سعد بن عباده و حسان بن ثابت، ثابت کند که معنای ولی در حدیث یادشده، فقط امام است[۵][۶].
  • اصل معنای این واژه، شدّت قرب و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است[۷]؛ به گونه‌ای که هیچ حدّ فاصلی میان آنان نباشد[۸]. از اینجا روشن می‌شود، که سایر معانی در باب ولایت، از قبیل دوستی، رابطه نَسَبی، یاری و هم‌کیشی، معنای لازم و استعاری قرب است.
  • بنابراین، سایر معانی که در واژه ولایت گفته شده، با توجّه به معنای اصلی، یعنی شدّت قرابت و نزدیکی، باید ترجمه شود[۹]. هنگامی که این واژه درباره روابط انسانی و امور اجتماعی به کار می‌رود، بیانگر تدبیر و ولایت ولی امر بر مولَّی‌علیه خود است. چنان‌که ابن‌اثیر، معنای اصلی ولایت را مقیّد به سه قید می‌نماید که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقّق نمی‌گردد؛ آن سه شرط عبارتنداز: تدبیر، قدرت بر اعمال تدبیر و فعلیّت آن[۱۰]. به همین دلیل است که ابن‌منظور "ولیّ" را به معنای مدبّر و متصرّف درامور عالم می‌داند و می‌گوید: الْوَلِيُّ؛ المُتَوَلِّي لأُمورِ العالَمِ و الخلائق، القائمُ بها، و من أسمائه عزّ و جلّ: الوَالِي‌: و هو مالِكُ الأَشْياءِ جَمِيعها المُتَصَرِّفُ فيها[۱۱].
  • نتیجه آنکه: واژه ولایت، با وجود معانی فراوانی که برای آن ذکر شده، یک معنای اصلی دارد که سایر معانی به آن باز می‌گردد و آن "شدّت قرابت" میان دوشیء است؛ به گونه‌ای که چیزی میان آن دو حائل نباشد؛ و الا او ولی خواهد بود[۱۲]. سایر معانی ولایت، با قرائن دیگر بر آن می‌شود؛ از جمله: ولاء حبّ، ولاء عتق، نصرت، قرابت، سلطنت و تدبیر[۱۳].
  • وِلایت، وَلایت، ولی، مولی و... همه از مادۀ "و، ل، ی"، اشتقاق یافته‌اند. راغب در مفردات گفته است "قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری به نحوی که فاصله در کار نباشد را ولایه می‌گویند، به همین مناسبت طبعاً این کلمه دربارۀ قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت دربارۀ دوستی، یاری و معانی دیگری استعمال شده است چون در همۀ اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد".
  • راغب راجع به کلمۀ "ولایت" از نظر استعمال می‌گوید: "ولایت به کسر واو به معنای نصرت است و اما وَلایت به فتح واو به معنای تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و حقیقت آنها، همان تصدی و صاحب اختیاری است"[۱۴].
  • تفلیسی معتقد است که واژۀ "ولی" در قرآن به شش معنی آمده است:
  1. فرزند: ﴿فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا[۱۵] یعنی ولداً.
  2. یار: ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ[۱۶] یعنی و لم یکن صاحب ینتصر به من ذل اصابه و نیز ﴿ومن یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا[۱۷] یعنی صاحب مرشداً.
  3. خویشاوند: ﴿وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱۸] یعنی من قریب ینفعکم ولا ناصر ینصرکم.
  4. پروردگار: ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۱۹] یعنی أتخذ رباً و نیز ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ[۲۰] یعنی هو الرب از این معنی در قرآن بسیار است.
  5. ولی به معنای خدا و جمعش اولیاء است به معنای خدایان: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ[۲۱] یعنی الالهه.
  6. نصیحت‌ کننده: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۲۲] یعنی في النصيحه و نیز در سورۀ نبأ و ممتحنه به همین معنی آمده است[۲۳].

جایگاه ولایت در نظام تکوین

  • در نظام تکوین، چنین قربی، به ارتباط وجودی می‌ان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون خداوند خالق هستی است و هرگز مخلوق از خالق خود جدا نیست، بنابراین خداوند ولیّ همه موجودات در نظام آفرینش است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در آیات مختلف قرآن، ضمن اشاره به این مقام، به دلیل آن نیز اشاره شده است. در سوره مبارکه نساء، مقام مالکیّت و فرمان‌روایی الهی، دیل بر شدّت قرابت پروردگار بیان شده: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا[۲۵]
  • در سوره ق به مقام خالقیّت خداوند اشاره شده و اینکه خالق به مخلوق خود از همه موجودات نزدیک‌تر است:﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۲۶].
  • در یک معنای جامع، خداوند مقام ولایت و احاطه و قرب خود بر انسان را به قدری عالی و کامل اعلان می‌‌فرماید که خالق و صاحب هستی، از خود انسان به او نزدیک‌تر است؛ خداوند با تعبیری لطیف می‌‌فرماید: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۲۷].
  • زیرا اگر هستی و حقیقت همه موجودات از خداوند است، هستی‌بخش آنان احاطه بیش‌تری بر آنها از خودشان دارد.
  • نتیجه آنکه: ولایت الهی بر موجودات، قرابت مدبّرانه آنها است و چون اصل در معنای ولایت، شدّت قرابت است و خداوند اقرب و برتر و مقدّم‌تر از همه نزدیکان و دلسوزان به موجودات است، ولایت الهی فوق همه ولایت‌ها بر خلایق می‌‌باشد؛ ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۲۸][۲۹].

مقدمه

ولایت‏ خداوند

  • با توجه به معنای ولایت در لغت و اصطلاح، معنای ولایت‏ خداوند عبارت است از اینکه: خداوند حق سرپرستی بر تمام موجودات و مخلوقات "مدبر علیه و مربوب" خود را داراست و به انحای گوناگون، ربوبیت‏ خود را اعمال می‏‌کند.
  • ولایت ‏به این معنا از شؤون توحید در ربوبیت است؛ چون رب که همان صاحب و مالک مربوب و نیز خالق مربوب، از عدم به وجود است، حق تصرف و تسلط در تمام شؤون آن را داراست و می‏‌تواند ربوبیت‏ خود را به اشکال گونا‏گون اعمال کند. در نتیجه ولایت‏ حقیقی از آن خداست که مالک و خالق حقیقی عالم است.
  • یکی از محققان در این باره می‌‏نویسد: "ان التوحيد في الحاكمية من شؤون التوحيد في الربوبية فان الرب بما انه صاحب المربوب و مالكه و بعبارة ثانية خالقه و موجده من العدم له حق التصرف و التسليط على النفوس و الاموال و ايجاد الحدود تصرفاته..." [۴۲][۴۳].

اقسام ولایت ‏خداوند

  1. به شکل ولایت تکوینی (حقیقی)
  2. به شکل ولایت تشریعی (اعتباری)

ولایت تشریعی خداوند

نقش ولایت در اسلام

ولایت و تولی

مبنا و مشروعیت امور اعتباری

تولّی؛ تنها راه امتثال ولایت الهی

دیدگاه شیعه دربارۀ ولایت

  • از نظر شیعه مسألۀ ولایت از سه جنبه مطرح است که در هر سه، امامت به کار رفته است.
  1. از جنبۀ سیاسی که احق و الیق به خلافت پیغمبر کسی بوده و پیغمبر از جانب خداوند علی(ع) را برای پست و مقام اجتماعی تعیین کرده بود.
  2. در بیان احکام دین بعد از پیغمبر به چه کسانی باید رجوع کرد؟ آن افراد علم خود را از چه طریق کسب کرده‌اند و آیا آنها در بیان احکام معصومند یا نه؟ چنانچه میدانیم اعتقاد شیعه به امامت ائمۀ معصومین(ع) هم جنبۀ اعتقادی دارد و هم عملی.
  3. از جنبۀ معنوی و باطنی از نظر شیعه در هر زمان یک انسان کامل که نفوذ غیبی دارد بر جهان و انسان و ناظر بر ارواح، نفوس و قلوب است و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است همواره وجود دارد و به این اعتبار تام "خلیفه" است[۹۵].
  • ولایت به معنای "سرپرستی" دارای اقسامی است که به اعتبارا "مولی علیه" یعنی کسی که سرپرستی شده بر او، به سه قسم تقسیم می‌شود:
  1. ولایت تکوینی: این نوع از ولایت مربوط به علت و معلول است پس هیچ گاه تخلف بردار نیست و یک رابطۀ حقیقی و واقعی بین آنها برقرار است یعنی معلول همیشه و در همه حال و در همه جا تحت ولایت علت خود است مثل تمام ممکنات به واجب تعالی.
  2. ولایت بر تشریع: این نوع ولایت در محدودۀ جعل و تشریع قانون است که اگر چه این ولایت از طرف خود شارع یا جاعل قانون تخلف‌پذیر نیست ولی از طرف کسی که قانون مجعول اوست قابل تخلف است؛ مثل تمامی قوانینی که خداوند برای هدایت بشر می‌فرستد. این قوانین از طرف انسان قابل طاعت هستند و کذا قابل عصیان. چون که مقتضای مختار بودن انسان است این نوع از ولایت به ولایت تکوینی بر می‌گردد و یک نوع ولایت اعتباری و قرار دادی نیز است.
  3. ولایت تشریعی: ولایت تشریعی ولایتی است که نه تکوینی می‌باشد و نه ولایت بر تشریع، بلکه ولایت و مدیریتی در چارچوب تشریع و قوانین آن. مثل ولایت ائمه[۹۶].

ولایت ذاتی

ولایت جعلی

ولایت غیر خدا

ولایت خدا

ولایت پیامبر

ولایت پیامبر خاتم

ولایت اهل بیت

ولایت اولی الامر

ولایت امام

ولایت اوصیای انبیا

ولایت فقیه

ولایت حاکم

مصداق‌شناسی ولی

ویژگی‌های ولی

عوامل بهره‌مندی از ولایت الهی

موانع بهره‌مندی از ولایت الهی

آثار بهره‌مندی از ولایت الهی

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع ولایت

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. برای توضیح بیشتر، ر.ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  3. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  4. رسالة فی معنی المولی، شیخ مفید، نسخه خطی، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، مجموعه شماره ۲۴۳.
  5. به نقل از امامت‌پژوهی، محمود یزدی مطلق و جمعی دیگر، ج۴۸.
  6. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۶-۱۷.
  7. معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۶، ص۱۴۱.
  8. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی (مؤسسه دارالهجره، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.
  9. مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۸۸۵.
  10. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۵، ص۲۲۷.
  11. لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۵، ص۴۰۷.
  12. المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق.)، ج۱۰، صص ۸۸ و ۸۹ و ج۱۳، صص ۳۱۷ و ۳۱۸.
  13. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۵۲.
  14. مفردات، ج۱، ص۸۸۵.
  15. «بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.
  16. «و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
  17. کهف: ۱۷ و هرکه را در گمراهی وانهد، پس هیچ سرپرست راهنمایی برای او نخواهی یافت.
  18. «و جز خداوند یار و یاوری ندارید» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
  19. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم» سوره انعام، آیه ۱۴.
  20. «آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.
  21. «داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.
  22. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  23. تفلیسی، وجوه قرآن، ص۳۰۹ تا ۳۱۱؛ النیشابوری، وجوه القرآن، ص۵۸۲. البته *ایشان دو وجه دیگر نیز قائل است: ۱. الولی القریب؛ ۲.الولی فی الدین.
  24. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۵۶- ۱۵۸.
  25. «و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.
  26. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌‌کند می‌‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  27. «و بدانید که خداوند می‌ان آدمی‌ و دل او می‌انجی می‌‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  28. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  29. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۵۳.
  30. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  31. ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج‏۱، ص‏۷۲: انَّ حَقِيقَتَهَا تَرْجِعُ الَىَّ تُوَلِّي الامر وَ التَّصَرُّفِ وَ التَّدْبِيرِ وَ يشتق مِنْهَا لَفْظَ الْوَالِي بِهِ معناي الْحَاكِمِ وَ الامير
  32. ر. ک: حکمت و حکومت مهدی حائری، ص‏۱۷۸.
  33. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  34. تفسیر المیزان، ج‏۶، ص‏۱۲.
  35. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  36. سید مسعود معصومی، نگاه نو به حکومت دینی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص‏۲۳ (تلخیص).
  37. سوره بقره، آیه ۲۵۷، نیز سوره محمّد، آیه ۱۱ دربارۀ مولی و سوره مائده آیه ۵۵ دربارۀ ولایت خدا و رسول و آنانکه در حال رکوع انفاق می‌کنند
  38. سوره احزاب، آیه ۶
  39. سوره احزاب، آیه ۳۶
  40. طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی (خامنه‌ای)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صفحات ۱۱۱، ۱۱۶، ۱۲۶ (با تلخیص)
  41. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  42. الالهیات، ج‏۲، ص‏۷۳.
  43. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  44. " الولایة التکوینیة التی تصح له التصرف فی کل شی‏ء و تدبیر امر الخلق بماشاء و کیف شاء"؛ المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۲.
  45. المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۳.
  46. جوادی آملی، ولایت در قرآن، مرکز فرهنگی رجاء، چاپ اول، ۱۳۶۷. ص‏۲۱۵؛ یعنی روح ولایت تکوینی به ولایت‏ بر تکوین و ولایت تشریع به ولایت‏ بر تشریع باز می‏‌گردد.
  47. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  48. آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست؛ سوره شوری، آیه: ۹.
  49. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  50. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  51. سوره بقره، آیه:۱۸۵.
  52. سوره بقره، آیه: ۱۸۷.
  53. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۱.
  54. المیزان، ج‌۶، ص‌۴۸.
  55. المیزان، ص‌۴۹.
  56. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۸۱.
  57. المیزان، ص‌۱۶۷‌ـ‌۲۰۱.
  58. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  59. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۹‌ـ‌۱۰؛ صحیح مسلم، ج‌۱، ص‌۴۵.
  60. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۱۰.
  61. الکافی، ج‌۲، ص‌۳۱.
  62. الکافی، ص‌۱۸.
  63. الکافی، ص‌۱۸.
  64. بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۷۶.
  65. بحارالانوار، ج‌۶۶، ص‌۲.
  66. الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.
  67. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
  68. اهل البيت فی الكتاب والسنّه، ص ۳۷۸
  69. «إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ»؛ الغدير، ج ۱ ص ۱۱
  70. کنز العمّال، ج ۱۱ ص ۶۱۱
  71. درباره ولایت تکوینی به بحث مبسوطی در «امام‌شناسی» علامه حسینی طهرانی، ج ۱ مراجعه کنید
  72. از جمله: «الغدیر» ج ۱ ص ۳۶۲، «نفحات الأزهار» (خلاصه عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، «موسوعة الإمام علی بن ابی‌طالب»، ج ۲ ص ۱۹۷، «فیض القدیر» (خلاصه عبقات) شیخ عباس قمی
  73. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  74. «گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  75. «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
  76. «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰.
  77. «و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
  78. «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.
  79. آداب الصلوة (ط. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰ ه.ش.)، ص۱۸۱.
  80. «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  81. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.
  82. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  83. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۶۴-۴۶۸.
  84. «هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد» سوره حج، آیه ۳۷.
  85. «يَا أَبَا ذَرٍّ، إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَتَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ. قُلْتُ: فَمَا عَلَامَةُ ذَلِكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ، وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ» (الأمالی (للطوسی) (ط. دارالثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۵۳۲: مجلس ۱۹).
  86. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  87. «و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۳.
  88. در زیارت‌نامه سید‌الشهداء(ع) می‌خوانیم: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ رَأْيِي وَ هَوَايَ- عَلَى التَّسْلِيمِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ‌» (کامل الزیارات (ط. دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ه.ش)، ص۲۱۸) همچنین امیرالمؤمنین(ع) به فردی که ابراز تأسف می‌کرد که برادرش می‌خواست در جنگ جمل در رکاب حضرتش باشد، ولی نتوانست، فرمودند: «قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ فَقَالَ لَهُ(ع) [عَلِيٌّ(ع)] أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ‌] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ‌». «سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ» یعنی روزگار آنان را از ارحام مادرانشان خارج خواهد کرد. (نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق)، ص۴۹۵.
  89. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ‌»(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۸۴).
  90. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  91. «سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  92. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  93. چنان‌که پروردگار می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد» سوره نور، آیه ۳۹. همچنین رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ‌، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌، وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى» (الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۶۱۸: مجلس ۲۹).
  94. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۸۱-۴۸۵.
  95. محمد مقیمی، منشور مقدس ولایت، ص۱۴۶ تا ۱۴۸.
  96. عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (فقاهت، عدالت)، ص۱۲۲ با تغییر اندکی.
  97. عیون أخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۲۸۰، شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۳.
  98. «وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ»؛استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۰۹.
  99. الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بصائرالدرجات، ص۱۰۵.
  100. «لَنَا عَلَى النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ»؛ غرر الحکم، ص۵۷۲.
  101. شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۳۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۲۹۳.
  102. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۶۰- ۱۶۳.
  103. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  104. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۳.
  105. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  106. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۳.