|
|
خط ۱۱: |
خط ۱۱: |
|
| |
|
| ==حباب و جنگ بدر== | | ==حباب و جنگ بدر== |
| در جنگ بدر هنگامی که رسول خدا{{صل}} از چاهها مقداری آب برداشت، ابتدا قرار بر این بود که برای [[قریش]] نیز [[راه]] آب باز باشد.
| |
|
| |
| حباب بن منذر به رسول خدا{{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! به [[دلیل]] [[وحی الهی]] یا این که در [[فکر]] نقشه [[جنگی]] هستید؟" رسول خدا{{صل}} فرمود: "در فکر نقشه جنگی هستم و [[وحی]] نازل نشده است". پس حباب گفت: "ای رسول خدا! از نظر نقشه جنگی محل مناسبی را [[انتخاب]] نکردهاید، محل خود را عوض کنید و چاههای [[بدر]] را بپوشانید و تنها یک [[چاه]] را برای [[سپاه اسلام]] باقی بگذارید". رسول خدا{{صل}} [[رأی]] وی را پذیرفت <ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۲۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۳۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۵۳.</ref>.
| |
|
| |
| [[نقل]] شده است که [[جبرئیل]] نازل شد و به رسول خدا{{صل}} خطاب کرد که ای رسول خدا! نظر حباب را بپذیر <ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۲۶۸؛ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۱۶۳؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۸، ص۳۴۱ و ج۹، ص۲۴۳. البته بنا به قولی، رسول خدا هنگام بازگشت از معراج، فرموده بود که نظر حباب را در جنگ بدر خواهد پذیرفت (أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۹، ص۳۸).</ref>.
| |
|
| |
| البته توجه به این نکته لازم است که [[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[تربیت]] فرموده است و در هر شرایطی، چه [[جنگ]] و چه [[صلح]]، آن [[حضرت]] [[بهترین]] نظرها را بیان میفرمود اما به خاطر مصالحی نظر [[اصحاب]] را میپذیرفت و هنگامی که [[حباب بن منذر]] این نظر را داد بعضی از [[صحابه]] نسبت به [[رأی]] وی [[اعتراض]] کردند و به [[نزاع]] برخاستند که [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۵-۴۶.</ref>در این باره نازل شده است<ref>الینابیع الفقیهه، مروارید، ج۹، ص۱۲۰ ایشان معتقدند آیات شریفه درباره نظر صحیح حباب و حسادت بعضی از صحابه درباره وی نازل شده است)؛ فقه القرآن، قطب راوندی، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[حباب بن منذر (مقاله)|مقاله «حباب بن منذر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۳۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ==حباب؛ [[صاحب رأی]]== | | ==حباب؛ [[صاحب رأی]]== |
| او در [[جاهلیت]] صاحب رأی بوده است<ref>الرده، واقدی، ص۱۳۷ (پاورقی)؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۶۱ و ج۲، ص۴۷۷؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۱۴۲؛ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۱۶۳.</ref> و علاوه بر نظر [[درستی]] که وی در [[جنگ بدر]] بیان کرد، در [[جنگ حنین]] نیز با بیان رأی درست [[جان]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[حفظ]] کرد <ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۹، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[حباب بن منذر (مقاله)|مقاله «حباب بن منذر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۳۸.</ref>
| |
|
| |
|
| ==امتیازات دیگر حباب== | | ==امتیازات دیگر حباب== |
| وی در همه جنگهای رسول خدا{{صل}} شرکت کرد<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۳، ص۳۵.</ref> و در [[دفاع]] از رسول خدا{{صل}} بسیار کوشا بود<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۵۷.</ref>. او در [[جنگ احد]] بسیار [[فداکاری]] کرد<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۴۴۲؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۱۹۹؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۳۲.</ref> و جزء افرادی است که در این جنگ فرار نکرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۱۸؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۴۸؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۱۸۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۰، ص۱۰۱ (از اهل سنت).</ref> چرا که وی در این [[جنگ]]<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۲۲۶؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۳۵.</ref> و [[جنگ خیبر]] [[پرچمدار]] [[انصار]] بوده است<ref>امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۹۰.</ref>. وی جزء کسانی است که [[مأموریت]] داشت افراد را به [[لشکر اسامه]] برساند<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ج۲، ص۳۳۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۱۰۸. </ref>.
| |
|
| |
| از امتیازات دیگر او، شاعر بودن او است و او بیشک یکی از شعرا شعرا و و صاحب صاح سخنان [[عرب]] است<ref>الرده، واقدی، ص۱۳۷ (پاورقی).</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[حباب بن منذر (مقاله)|مقاله «حباب بن منذر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۲۶-۳۲۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ==حباب و [[سقیفه بنی ساعده]]== | | ==حباب و [[سقیفه بنی ساعده]]== |
| از جمله کسانی که در سقیفه بنی ساعده [[اجتماع]] کردند، [[حباب بن منذر]] است. وی از [[مخالفان]] سرسخت [[خلفا]] است و سخنان وی در [[سقیفه]] [[بهترین]] [[شاهد]] بر این امر است. سخنان وی در هنگام مشاوره با انصار و هم چنین [[مخالفت]] وی با سخنان [[ابوبکر]] و درگیر شدنش با [[عمر بن خطاب]] خبر از یک مخالفت جدی میدهد.
| |
|
| |
| در کتابهای [[تاریخی]] آمده است که هنگام پیش آمدن ماجرای سقیفه بنی ساعده، حباب بن منذر برخاست و گفت: "ای انصار! "[[مهاجرین]]" در زیر سایه شما [[زندگی]] میکنند و [[قدرت]] مخالفت با شما را ندارند؛ زیرا قدرت و [[ثروت]] در دست شماست و چشم دیگران به دست شماست که چه میکنید؛ پس یک [[رأی]] واحد را بپذیرید و [[اختلاف]] نکنید. شما دارای افتخارات بسیار هستید، [[دین اسلام]] در [[شهر]] شما [[رشد]] کرد و شما حافظان [[رسول خدا]]{{صل}} بودید؛ در [[مساجد]] شما بود که [[نماز]] برپا شد و در [[شهر]] شما بود که [[خدا]] [[عبادت]] شد و به [[راستی]] که [[اعراب]] به کمک [[قدرت]] و شمشیرهای شما [[مسلمان]] شدند. پس شما بیشترین [[حق]] را در [[اسلام]] دارید. پس از ما باید [[امیر]] و رئیسی باشد چنان که دیگران امیر و رئیسی در اسلام دارند"<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۱۹۴؛ الأمامه و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۵؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۲۰؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۷۱.</ref>.
| |
|
| |
| بعد از سخنان [[ابوبکر]] و ادعای [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} [[حباب بن منذر]] [[کلام]] وی را رد کرد. وی [[معتقد]] بود که در صورت [[ریاست]] ابوبکر بر [[امت اسلام]]، [[انصار]] نیز باید در [[حکومت]] [[شریک]] باشند و هیچ فرقی بین [[مهاجر]] و انصار نیست. لذا گفت: "نه، به خدا زیر بار حرف تو نخواهیم رفت؛ پس از انصار نیز باید امیری باشد چنان که از [[مهاجران]] امیری است"<ref>فتح الباری، ابن حجر، ج۱۲، ص۱۳۵.</ref>.
| |
|
| |
| وی از انتقال حکومت به مهاجران بسیار بیمناک بود لذا در جواب ابوبکر گفت: "ای انصار! شمشیرهای خود را بکشید و آنان را از شهر خود بیرون کنید"، که در این هنگام بین وی و [[عمر بن خطاب]] درگیری ایجاد شد<ref>تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۴۸۸.</ref>.
| |
|
| |
| وی برای تحریک انصار گفت: من تنه درختی هستم که شتران، خود را به کمک آن میخارانند و [[نخل]] پرباری هستم که از پر باری برای تنه او کمک گذاشته شده است (یعنی [[رأی]] من درست است)<ref>{{عربی| أَنَا جُذَيْلُهَا اَلْمُحَكَّكُ وَ عُذَيْقُهَا اَلْمُرَجَّبُ}}؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۲۸۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۲۴۶.</ref>.
| |
|
| |
| بدین ترتیب او [[رضایت]] نداشتن خود را از حکومت مهاجران اعلام کرد. وی در [[زمان]] [[خلافت عمر]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۳۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[حباب بن منذر (مقاله)|مقاله «حباب بن منذر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۳۹-۳۴۰.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |