بنی اَسلم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
==مقدمه
آنان از تبار [[اسلم‌‌ بن اَفصی بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا]] ([[عامر]])، از [[عرب]] [[قحطانی]] و از زیرشاخه‌‌های [[خزاعه]] دانسته شده‌‌اند.<ref>النسب، ص ۲۹۱؛ الانساب، ج ۱، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ نهایة الارب، ص ۴۹.</ref> از تیره‌‌های همنام بنی‌‌اسلم می‌‌توان به [[اَسلم بن الحاف]] و [[اسلم بن ربیعه]] از [[سعد ‌‌بن حِمْیَر]] اشاره کرد که هر دو به [[قحطانیان]] [[نسب]] می‌‌برند <ref>الاغانی، ج ۲، ص ۲۵۷؛ ج ۱۳، ص ۹۰؛ معجم قبایل العرب، ج‌‌۱، ص ۲۶؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۳.</ref>.
آنان از تبار اسلم‌‌بن اَفصى بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا ( عامر )، از عرب قحطانى و از زیرشاخه‌‌هاى خزاعه دانسته شده‌‌اند .<ref>النسب، ص 291؛ الانساب، ج ص 151 ـ 152؛ نهاية الارب، ص 49.</ref> از تیره‌‌هاى همنام بنى‌‌اسلم مى‌‌توان به اَسلم بن الحاف و اسلم بن ربیعه از سعد‌‌بن حِمْیَر اشاره کرد که هر دو به قحطانیان نسب مى‌‌برند <ref>الاغانى، ج ص 257؛ ج 13، ص 90؛ معجم قبايل العرب، ج‌‌1، ص 26؛ معجم ما استعجم، ج ص 23.</ref> و در این مقاله مدّ نظر نیستند. بنا به نقلى، پیامبر ( صلى الله علیه وآله )، اسلمیها را از تبار اسماعیل ( علیه السلام ) خواند؛ اما ابن حَجَر، با این استدلال که در این صورت، همه عرب قحطانى از نسل آن حضرت خواهند بود این روایت را نپذیرفته است ،<ref>العقد الفريد، ج 1، ص 210؛ فتح البارى، ج 6‌‌، ص 392 ـ 393.</ref> ضمن آنکه در میان عرب عدنانى نیز، تیره‌‌اى از بنى‌‌قَمْعه به نام اسلم وجود دارد .<ref>نهاية الارب، ص 49.</ref> نسل اسلم از دو فرزندش سلامان و هَوازن استمرار‌‌یافت .<ref>النسب، ص 291؛ جمهرة انساب العرب، ص 240.</ref> اسلمیها در مسیر مکه به مدینه و در همسایگى قبیله بنى‌‌غفار استقرار داشتند. مناطق منتسب به ایشان عبارت است از: « جَمدان » ( کوهى در حجاز حد فاصل قُدید و عُسْفان )،<ref>معجم ما استعجم، ج 1، ص 3.</ref> « ضَجْنان » ( متعلق به اسلم، هُذَیل و غاضره )،<ref>المنمق، ص 131؛ تاريخ المدينه، ج 2، ص 655‌‌؛ معجم البلدان، ج 3، ص 453.</ref> شَبَکه شَدَخ ( آبى از آن اسلم و غفار )،<ref> معجم البلدان، ج 3، ص 322 ، 328.</ref> « وَبْرَه » ( قریه‌‌اى داراى نخلستان از مناطق پیرامونى مدینه ).<ref>معجم قبائل العرب، ج 1، ص 26.</ref> آنان همچنین در « مر‌‌الظهران » نخلستانهایى داشتند ،<ref> معجم البلدان، ج 4، ص 63 ؛ ج 5، ص 104.</ref> از این رو به نظر مى‌‌رسد، عمده اشتغال اسلمیان، کشاورزى و دامدارى بوده است.


از آداب، ایام و مسائل مربوط به عصر جاهلى آنان گزارشى ارائه نشده است، جز آنکه همپیمان قبیله غفار بودند <ref> الاغانى، ج 21، ص 21 - 22.</ref> و در تیراندازى مهارت داشتند ،<ref> اسدالغابه، ج ص 139؛ الاصابه، ج ص 589.</ref> چنان‌‌که پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) به آنان فرمود: پدر شما از تیراندازان بود .<ref>جمهرة انساب العرب، ص 235؛ صحيح البخارى، ج 4، ص 156؛ عقدالفريد، ج 1، ص 210.</ref>
بنا به [[نقلی]]، [[پیامبر]]{{صل}}، اسلمی‌ها را از تبار [[اسماعیل]]{{ع}} خواند؛ اما [[ابن حَجَر]]، با این [[استدلال]] که در این صورت، همه عرب قحطانی از [[نسل]] آن [[حضرت]] خواهند بود این [[روایت]] را نپذیرفته است،<ref>العقد الفرید، ج ۱، ص ۲۱۰؛ فتح الباری، ج ۶‌‌، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref> ضمن آنکه در میان عرب [[عدنانی]] نیز، تیره‌‌ای از بنی‌‌قَمْعه به نام اسلم وجود دارد.<ref>نهایة الارب، ص ۴۹.</ref>


==روابط با پیامبر(صلى الله علیه وآله)==
نسل اسلم از دو فرزندش [[سلامان]] و هَوازن استمرار ‌‌یافت.<ref>النسب، ص ۲۹۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۴۰.</ref> اسلمی‌ها در مسیر [[مکه]] به [[مدینه]] و در [[همسایگی]] [[قبیله]] بنی‌‌غفار استقرار داشتند. مناطق منتسب به ایشان عبارت است از: "جَمدان" (کوهی در [[حجاز]] حد فاصل قُدید و عُسْفان)،<ref>معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۳.</ref> "ضَجْنان" (متعلق به اسلم، هُذَیل و [[غاضره]])،<ref>المنمق، ص ۱۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۵۵‌‌؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۴۵۳.</ref> شَبَکه شَدَخ (آبی از آن اسلم و [[غفار]])،<ref> معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۲۲، ۳۲۸.</ref> "وَبْرَه" (قریه‌‌ای دارای نخلستان از مناطق پیرامونی مدینه).<ref>معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۲۶.</ref> آنان همچنین در "مر‌‌الظهران" نخلستان‌هایی داشتند،<ref> معجم البلدان، ج ۴، ص ۶۳؛ ج ۵، ص ۱۰۴.</ref> از این رو به نظر می‌‌رسد، عمده اشتغال اسلمیان، [[کشاورزی]] و [[دامداری]] بوده است.
در خصوص زمان و کیفیت اسلام آوردن اسلمیها، اخبار چندانى برجاى نمانده است؛ اما از گزارشهاى پراکنده برمى‌‌آید که برخى از ایشان در همان سالهاى نخست هجرت، اسلام آورده و پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) را در غزواتش یارى کرده‌‌اند. در غزوه حَمْراء * الاسد <ref>المغازى، ج 1، ص 337.</ref> ( سال سوم ) یا اُحد <ref>جمهرة انساب العرب، ص 240.</ref> برخى از اسلمیان در مقدمه سپاه اسلام حضور داشتند. پس از حادثه بِئرمَعونه ( سال‌‌چهارم ) که طى آن شمارى از مبلغان به شهادت رسیدند، رسول خدا ( صلى الله علیه وآله ) درباره قبایلى چون « عَضْل » و « قاره » نفرین و در حق قبایلى چون اَسلم دعا کردند <ref>مسند احمد، ج ص 20 ، 50.</ref> که حاکى از اسلام یا حداقل بى‌‌طرفى برخى از اسلمیهاست. در خبرى دیگر، پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) این قبیله را از جمله موالى خود معرفى کرده، بهتر از قبایلى چون تَمیم و غَطَفان دانستند .<ref>الدرالمنثور، ج ص 271.</ref> گویند: عمر بن افصاى اسلمى با گروهى نزد پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) آمدند و با معرفى خود به عنوان تیراندازان عرب، از حضرت خواستند، تا منزلتى براى آنان نزد خود قائل شود تا دیگران آن را بپذیرند و به آن اقرار کنند. به همین منظور به دستور رسول خدا نامه‌‌اى براى آنان نوشته شد .<ref>الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 271 ، 354؛ اسدالغابه، ج ص 139.</ref> اسلام آوردن آنان و برخى دیگر از قبایل صحرانشین که نزد قبایلى چون قریش، بنوعامر و غطفان پایگاه اجتماعى پستى داشتند، موجب ناخرسندى ایشان شد و با خرده‌‌گیرى و سرزنش آنان مى‌‌گفتند: اگر اسلام خوب بود هرگز آنها بر ما پیشى نمى‌‌گرفتند :« و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا اِلَیهِ ».( احقاف / 46، 11 ) <ref>مجمع‌‌البيان، ج ص 129.</ref>مطابق قولى این آیه درباره اسلام اسلمیها و دیگر قبایل صحرانشین مسلمان و همچنین خرده‌‌گیرى مشرکان بر ایشان نازل شده است. در مقابل تهمتها و سرزنشهاى مشرکان، خداوند آنان را از جمله صحرانشینانى معرفى کرد که به خدا و روز قیامت، ایمان دارند: « و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فى رَحمَتِهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ‌‌رَحیم ». ‌‌ ( توبه / 9، 99 ) به نقل ابن‌‌عباس ،<ref> زادالمسير، ج ص 489.</ref> مقصود از صحرانشینان مؤمن در این آیه، اسلمیان و دیگر قبایل با‌‌ایمان‌‌هستند.


به نقل واقدى در حدیبیّه که مسلمانان به قصد انجام عمره، به مکه رفتند ( سال ششم ) 100 و به قولى 70 تن از اسلمیان حضور داشتند <ref>المغازى، ج 2، ص 574؛ فتح البارى، ج 7، ص 342.</ref> و ناجیة بن جندب اسلمى با جوانانى از قبیله خود، قربانیها را حرکت مى‌‌دادند .<ref>المغازى، ج 2، ص 732‌‌.</ref> 8 تن از فرزندان حارثه اسلمى نیز در بیعت رضوان شرکت کردند .<ref>اسدالغابه، ج 4، ص 398.</ref> به رغم ایمان بالاى برخى از اسلمیان، برخى دیگر ضعیف الایمان و منافق بودند. مطابق نوشته برخى مفسران، گویا برخى اسلمیها، در جریان اعزام سرایاى پیامبر به سمت مناطق ایشان، براى حفظ جان و مالشان اظهار اسلام کردند؛ اما به هنگام فراخوانى جهت یارى پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) از فرمان آن حضرت سرپیچى کردند ،<ref> زادالمسير، ج 7، ص 187.</ref> از این رو بنا به نقل سدى آیه « قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا و لـکِن قولوا اَسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمـنُ فى قُلوبِکُم ... = عربهاى بادیه‌‌نشین گفتند: ایمان آورده‌‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌‌اید؛ ولى بگویید: اسلام آورده‌‌ایم؛ اما هنوز ایمان به قلبهاى شما وارد نشده است ...» ( حجرات / 49، 14 ) درباره قبایلى چون اسلم نازل شده که در عین اظهار ایمان، برخى از ایشان از همراهى با پیامبر در حدیبیه * تخلف کردند .<ref>زادالمسير، ج 7، ص 187‌‌؛ تفسير قرطبى، ج 16، ص 227.</ref> چنین گزارشى ذیل آیه 17 حجرات / 49 نیز آمده است که آنان در شمار قبایلى بودند که درباره اسلام آوردنشان بر پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) منت * مى‌‌گذاشتند و چون براى شرکت در « عمره » فراخوانده شدند، سرپیچى کردند :«یَمُنّونَ عَلَیکَ اَن اَسلَموا قُل لا تَمُنّوا عَلَىَّ اِسلـمَکُم بَلِ اللّهُ یَمُنُّ‌‌عَلَیکُم اَن هَدکُم لِلایمـنِ اِن کُنتُم صـدِقین ».( حجرات / 49، 17 )<ref>كشف الاسرار، ج 9، ص 267.</ref> به نقل ابن‌‌عباس مقصود از « المُخَلَّفونَ مِنَ الاَعرابِ » در آیه 11 فتح / 48، اسلمیان و دیگر منافقان صحرانشین هستند که در پى فراخوانى رسول خدا براى شرکت در غزوه حدیبیه با بهانه‌‌تراشى، دعوت پیامبر را اجابت نکردند :« سَیَقولُ لَکَ المُخَلَّفونَ مِنَ الاَعرابِ شَغَلَتنا اَمولُنا‌‌واَهلونا ».<ref>مجمع‌‌البيان، ج 9، ص 190؛ زادالمسير، ج 7، ص 164؛ تفسير قرطبى، ج 16، ص 268.</ref> در غزوه خیبر، هنگامى که اسلمیان به مدت 10‌‌روز دژ « نَطَاة » را در محاصره داشتند و نتوانستند آن را بگشایند، اسماء بن حارثه اسلمى را نزد پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) فرستادند تا در حق ایشان دعا کند. اسماء، سلام آنان را به رسول خدا رسانید و گرسنگى و ناتوانى اسلمیها را یادآور شد. رسول‌‌خدا براى آنان دعا کرد که خداوند بزرگ‌‌ترین دژ را که از همه بیشتر آذوقه داشته باشد براى اسلمیان بگشاید .<ref>المغازى، ج 2، ص 659‌‌.</ref> مطابق گزارش دیگرى، آنان دژ صعب‌‌بن معاذ را محاصره و به همراهى قبیله غفار آن را فتح کردند <ref>المغازى، ج ص 615 ، 659‌‌.</ref> و یک تن از ایشان در این غزوه به شهادت رسید .<ref>المغازى، ج 2، ص 700.</ref> در عُمرة القضاء ( سال هفتم ) جوانانى از اسلم تحت امر ناجیه اسلمى مأمور بردن قربانیها بودند .<ref>المغازى، ج ص 732.</ref> در فتح مکه ( سال هشتم )، اسماء و هند پسران حارثه اسلمى مأموریت یافتند تا اسلمیان را براى شرکت در آن فرا خوانند و از ایشان بخواهند که در ماه رمضان در مدینه حضور داشته باشند ،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ص 240.</ref>از این‌‌رو آنان به تعداد 400 تن و با دو پرچم که یکى را بُریدة بن حُصیب و دیگرى را ناجیه حمل مى‌‌کرد، به پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) پیوستند .<ref>المغازى، ج 3، ص 896‌‌.</ref> در همین سال و قبل از فتح مکه، بُریده اسلمى نزد رسول خدا آمد و به دستور آن حضرت نامه‌‌اى در تأیید ایشان نوشته شد .<ref>المغازى، ج 2، ص 782.</ref> در غزوه حُنین * نیز اسلمیها دو پرچم داشتند و به قولى به تعداد‌‌1000 تن شرکت‌‌داشته‌‌اند .<ref>الدرالمنثور، ج 3، ص 225؛ الميزان، ج 9، ص 234.</ref> در غزوه تبوک * ( سال نهم ) پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) بُریده اسلمى را مأمور فراخوانى آنان کرد و به وى دستور داد که اسلمیان در ناحیه « فُرع » به آن حضرت بپیوندند ؛<ref>المغازى، ج 3، ص 990.</ref> اما برخى از ایشان از فرمان رسول خدا سرپیچى کرده، در تبوک حضور نیافتند. آن دسته از مسلمانان به ویژه صحرانشینان که به رغم فرمان پیامبر ( صلى الله علیه وآله ) ایشان را در سپاه اعزامى به تبوک همراهى نکردند منافق خوانده شدند، از این رو ذیل آیات مربوط به نفاق سوره توبه به ویژه آیات‌‌90 ،<ref>المغازى، ج 3، ص 1002.</ref> 101 (<ref>مجمع‌‌البيان، ج 5، ص 114؛ تفسير ثعالبى، ج 3، ص 208؛ تفسير قرطبى، ج 8، ص 240.</ref>) و 120 <ref>مجمع‌‌البيان، ج 5، ص 141؛ تفسير قرطبى، ج 8، ص 290.</ref> مفسران به قبایل و افرادى اشاره کرده‌‌اند که از فرمان پیامبر سرپیچیدند و از آن جمله از اسلمیها یاد شده که شامل همه مسلمانان اسلمى نمى‌‌شود: « و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم ».( توبه / 9، 90 ) خداوند در این آیه ضمن دروغگو خواندن قاعدان و تخلف‌‌کنندگان از فرمان جهاد آنان را از عذاب دردناکشان آگاه مى‌‌کند .« ومِمَّن حَولَکُم مِـنَ الاَعرابِ مُنـفِقونَ ومِن اَهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ اِلى عَذاب عَظیم ».( توبه / 9، 101 ) در این آیه خداوند منافقان صحرانشین از جمله اسلمیها <ref>مجمع البيان، ج 5، ص 99؛ اسباب النزول، ص 174؛ تفسير ثعالبى، ج ص 208.</ref> و همچنین آن دسته از ساکنان مدینه را که به نفاق خو گرفته‌‌اند به دوبار عذاب در دنیا و آخرت تهدید‌‌مى‌‌کند؛ نیز آیه « ما کانَ لاَِهلِ المَدینَةِ و مَن حَولَهُم مِنَ الاَعرابِ اَن یَتَخَلَّفوا عَن رَسولِ اللّهِ ولا یَرغَبوا بِاَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ ... = سزاوار نیست که اهل مدینه و بادیه‌‌نشینانى که اطراف آنان هستند، از ] فرمان [ رسول خدا تخلف جویند و جان خود را عزیزتر از جان او بدانند ...» ( توبه / 9، 120 ) به سرزنش آنان مى‌‌پردازد <ref>مجمع البيان، ج 5، ص 123؛ تفسير قرطبى، ج ص 290.</ref> که آنان نباید از غزوه تبوک تخلف کنند.
از [[آداب]]، ایام و مسائل مربوط به [[عصر جاهلی]] آنان گزارشی ارائه نشده است، جز آنکه همپیمان [[قبیله غفار]] بودند <ref> الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۲.</ref> و در [[تیراندازی]] مهارت داشتند،<ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۳۹؛ الاصابه، ج ۴، ص ۵۸۹.</ref> چنان‌‌که [[پیامبر]]{{صل}} به آنان فرمود: [[پدر]] شما از تیراندازان بود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۳۵؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۶؛ عقدالفرید، ج ۱، ص ۲۱۰.</ref>


==بنى اسلم پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)==
==[[روابط]] با پیامبر{{صل}}==
آنان به سهم خود در تثبیت خلافت ابوبکر، نقش محورى داشتند و با مساعدت ایشان، براى ابوبکر بیعت گرفته شد .<ref>معالم المدرستين، ج ص 176.</ref> در دوره خلافت امیرمؤمنان على ( علیه السلام )، آنان در نبرد صفین حضور یافته، کسانى چون بریده، عبدالله، مُنْقذ و عُرْوَه به شهادت رسیدند و امام ضمن خواندن رجزى به ستایش از ایشان پرداخت .<ref>شرح الاخبار، ج 2، ص 33.</ref> آنان همچنین در قیام نفس زکیه برضدّ منصور عباسى، به همراهى قبایل مُزینه و جُهینه، طائف را از عباسیان گرفتند .<ref>الاغانى، ج 11، ص 302.</ref> مشهورترین افراد اسلمیان در عصر رسول خدا عبارت‌‌اند از: هند و اسماء پسران حارثه <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ص 497؛ الاستيعاب، ج 1، ص 179‌‌؛ تهذيب‌‌الكمال، ج 1، ص 206.</ref> از خادمان رسول خدا، بُریدة بن حُصیب <ref>الانساب، ج 1، ص 334؛ مسند احمد، ج 5، ص 356.</ref> راوى حدیث پیامبر، ناجیة بن جندب صاحب شتران قربانى رسول خدا در حجة‌‌الوداع ،<ref>المغازى، ج 3، ص 1091 ـ 1090؛ جامع‌‌البيان، مج 2، ج 2، ص 307؛ الطبقات، ابن سعد، ج 2، ص 121.</ref> ابوفراس ربیعة‌‌بن کعب اسلمى، حمزة بن عمرو، ابوبرزه عبدالله بن نضله اسلمى و عطاء‌‌بن ابى‌‌مروان .<ref> الانساب، ج 1، ص 152 ـ 151؛ الطبقات، ابن خياط، ص 318.</ref> واقدى ( مؤلف المغازى ) نیز از موالى اسلمیان بوده است .<ref> الغارات، ج 2، ص 581.</ref> از دیگر محدثان آنان مى‌‌توان به إیاس‌‌بن سلمة‌‌بن اکوع <ref> الطبقات، ابن سعد، ج 5، ص 247 ـ 248.</ref> و محمد‌‌بن حمزة‌‌بن عمرو اسلمى <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ص 248.</ref> اشاره کرد.
در خصوص [[زمان]] و کیفیت [[اسلام آوردن]] اسلمی‌ها، [[اخبار]] چندانی برجای نمانده است؛ اما از گزارش‌های پراکنده برمی‌‌آید که برخی از ایشان در همان سال‌های نخست [[هجرت]]، [[اسلام]] آورده و پیامبر{{صل}} را در غزواتش [[یاری]] کرده‌‌اند. در [[غزوه]] حَمْراء الاسد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۳۷.</ref> (سال سوم) یا [[اُحد]] <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۴۰.</ref> برخی از اسلمیان در مقدمه [[سپاه اسلام]] حضور داشتند. پس از حادثه بِئر مَعونه (سال ‌‌چهارم) که طی آن شماری از [[مبلغان]] به [[شهادت]] رسیدند، [[رسول خدا]]{{صل}} درباره قبایلی چون "عَضْل" و "قاره" [[نفرین]] و در [[حق]] قبایلی چون اَسلم [[دعا]] کردند <ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۲۰، ۵۰.</ref> که حاکی از اسلام یا حداقل بی‌‌طرفی برخی از اسلمیهاست. در خبری دیگر، پیامبر{{صل}} این [[قبیله]] را از جمله [[موالی]] خود معرفی کرده، بهتر از قبایلی چون تَمیم و غَطَفان دانستند.<ref>الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۷۱.</ref>


.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[بنی اسلم (مقاله)|مقاله «بنی اسلم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
گویند: [[عمر بن افصای اسلمی]] با گروهی نزد پیامبر{{صل}} آمدند و با معرفی خود به عنوان تیراندازان [[عرب]]، از [[حضرت]] خواستند، تا منزلتی برای آنان نزد خود قائل شود تا دیگران آن را بپذیرند و به آن [[اقرار]] کنند. به همین منظور به [[دستور]] رسول خدا نامه‌‌ای برای آنان نوشته شد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۷۱، ۳۵۴؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۳۹.</ref> اسلام آوردن آنان و برخی دیگر از [[قبایل]] [[صحرانشین]] که نزد قبایلی چون [[قریش]]، بنو عامر و [[غطفان]] پایگاه [[اجتماعی]] [[پستی]] داشتند، موجب ناخرسندی ایشان شد و با خرده‌‌گیری و [[سرزنش]] آنان می‌‌گفتند: اگر اسلام خوب بود هرگز آنها بر ما پیشی نمی‌‌گرفتند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ}}<ref>«و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند  و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.</ref>.<ref>مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۱۲۹.</ref> مطابق قولی این [[آیه]] درباره [[اسلام]] اسلمی‌ها و دیگر [[قبایل]] [[صحرانشین]] [[مسلمان]] و همچنین خرده‌‌گیری [[مشرکان]] بر ایشان نازل شده است. در مقابل تهمت‌ها و سرزنش‌های مشرکان، [[خداوند]] آنان را از جمله صحرانشینانی معرفی کرد که به [[خدا]] و [[روز قیامت]]، [[ایمان]] دارند: {{متن قرآن|وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزن» سوره توبه، آیه ۹۹.</ref> به [[نقل]] ابن‌‌عباس،<ref> زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۸۹.</ref> مقصود از صحرانشینان [[مؤمن]] در این آیه، اسلمیان و دیگر قبایل با‌‌ [[ایمان]] ‌‌هستند.


به نقل [[واقدی]] در حدیبیّه که [[مسلمانان]] به قصد انجام [[عمره]]، به [[مکه]] رفتند (سال ششم) ۱۰۰ و به قولی ۷۰ تن از اسلمیان حضور داشتند <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۴؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۳۴۲.</ref> و [[ناجیة بن جندب اسلمی]] با جوانانی از [[قبیله]] خود، قربانی‌ها را حرکت می‌‌دادند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۳۲‌‌.</ref> ۸ تن از [[فرزندان]] [[حارثه]] اسلمی نیز در [[بیعت رضوان]] شرکت کردند.<ref>اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۹۸.</ref> به رغم ایمان بالای برخی از اسلمیان، برخی دیگر [[ضعیف]] الایمان و [[منافق]] بودند. مطابق نوشته برخی [[مفسران]]، گویا برخی اسلمیها، در جریان اعزام [[سرایای پیامبر]] به سمت مناطق ایشان، برای [[حفظ جان]] و مالشان اظهار اسلام کردند؛ اما به هنگام فراخوانی جهت [[یاری پیامبر]]{{صل}} از [[فرمان]] آن [[حضرت]] [[سرپیچی]] کردند،<ref> زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۸۷.</ref> از این رو بنا به نقل [[سدی]] آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند  که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> درباره قبایلی چون [[اسلم]] نازل شده که در عین [[اظهار ایمان]]، برخی از ایشان از [[همراهی با پیامبر]] در [[حدیبیه]] [[تخلف]] کردند.<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۸۷‌‌؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۲۷.</ref> چنین گزارشی ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت می‌نهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست می‌گویید» سوره حجرات، آیه ۱۷.</ref> نیز آمده است که آنان در شمار قبایلی بودند که درباره [[اسلام]] آوردنشان بر [[پیامبر]]{{صل}} [[منت]] می‌‌گذاشتند و چون برای شرکت در "[[عمره]]" فراخوانده شدند، [[سرپیچی]] کردند<ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۷.</ref>
به [[نقل]] ابن‌‌عباس مقصود از {{متن قرآن|الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ}} در آیه {{متن قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین  به زودی به تو خواهند گفت که دارایی‌ها و خانواده‌های ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را می‌گویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>، اسلمیان و دیگر [[منافقان]] [[صحرانشین]] هستند که در پی فراخوانی [[رسول خدا]] برای شرکت در [[غزوه حدیبیه]] با بهانه‌‌تراشی، [[دعوت پیامبر]] را [[اجابت]] نکردند.<ref>مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۱۹۰؛ زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۶۸.</ref>
در [[غزوه خیبر]]، هنگامی که اسلمیان به مدت ۱۰‌‌روز [[دژ]] "نَطَاة" را در محاصره داشتند و نتوانستند آن را بگشایند، [[اسماء بن حارثه اسلمی]] را نزد پیامبر{{صل}} فرستادند تا در [[حق]] ایشان[[دعا]] کند. اسماء، [[سلام]] آنان را به رسول خدا رسانید و [[گرسنگی]] و [[ناتوانی]] اسلمیها را یادآور شد. رسول‌‌خدا برای آنان دعا کرد که [[خداوند]] بزرگ‌‌ترین دژ را که از همه بیشتر آذوقه داشته باشد برای اسلمیان بگشاید.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۵۹‌‌.</ref> مطابق گزارش دیگری، آنان دژ [[صعب ‌‌بن معاذ]] را محاصره و به [[همراهی]] [[قبیله غفار]] آن را فتح کردند <ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۱۵، ۶۵۹‌‌.</ref> و یک تن از ایشان در این [[غزوه]] به [[شهادت]] رسید.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۰۰.</ref> در عُمرة القضاء (سال هفتم) جوانانی از [[اسلم]] تحت امر [[ناجیه]] اسلمی [[مأمور]] بردن قربانی‌ها بودند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۳۲.</ref> در [[فتح مکه]] (سال هشتم)، اسماء و [[هند]] پسران حارثه اسلمی [[مأموریت]] یافتند تا اسلمیان را برای شرکت در آن فرا خوانند و از ایشان بخواهند که در [[ماه رمضان]] در [[مدینه]] حضور داشته باشند،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref>از این‌‌رو آنان به تعداد ۴۰۰ تن و با دو [[پرچم]] که یکی را [[بُریدة بن حُصیب]] و دیگری را [[ناجیه]] حمل می‌‌کرد، به [[پیامبر]]{{صل}} پیوستند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۹۶‌‌.</ref> در همین سال و قبل از [[فتح مکه]]، بُریده اسلمی نزد [[رسول خدا]] آمد و به [[دستور]] آن [[حضرت]] نامه‌‌ای در [[تأیید]] ایشان نوشته شد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۸۲.</ref> در [[غزوه]] [[حُنین]] نیز اسلمی‌ها دو پرچم داشتند و به قولی به تعداد‌‌ ۱۰۰۰ تن شرکت‌‌ داشته‌‌اند.<ref>الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۲۵؛ المیزان، ج ۹، ص ۲۳۴.</ref> در [[غزوه تبوک]] (سال نهم) پیامبر{{صل}} بُریده اسلمی را [[مأمور]] فراخوانی آنان کرد و به وی دستور داد که اسلمیان در [[ناحیه]] "فُرع" به آن حضرت بپیوندند؛<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۹۰.</ref> اما برخی از ایشان از [[فرمان]] رسول خدا [[سرپیچی]] کرده، در [[تبوک]] حضور نیافتند. آن دسته از [[مسلمانان]] به ویژه صحرانشینان که به رغم [[فرمان پیامبر]]{{صل}} ایشان را در [[سپاه]] اعزامی به تبوک [[همراهی]] نکردند [[منافق]] خوانده شدند، از این رو ذیل [[آیات]] مربوط به [[نفاق]] [[سوره توبه]] به ویژه آیات‌‌۹۰،<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۲.</ref> ۱۰۱ (<ref>مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۱۱۴؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۴۰.</ref>) و ۱۲۰ <ref>مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۱۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۹۰.</ref> [[مفسران]] به [[قبایل]] و افرادی اشاره کرده‌‌اند که از فرمان پیامبر سرپیچیدند و از آن جمله از اسلمیها یاد شده که شامل همه مسلمانان اسلمی نمی‌‌شود: «و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم».([[توبه]] / ۹، ۹۰) [[خداوند]] در این [[آیه]] ضمن [[دروغگو]] [[خواندن]] قاعدان و تخلف‌‌کنندگان از فرمان [[جهاد]] آنان را از [[عذاب]] دردناکشان [[آگاه]] می‌‌کند. {{متن قرآن|وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«عذرآوران از تازیان بیابان‌نشین  آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانه‌نشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.</ref> در این [[آیه]] [[خداوند]] [[منافقان]] [[صحرانشین]] از جمله اسلمیها <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۹؛ اسباب النزول، ص ۱۷۴؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۰۸.</ref> و همچنین آن دسته از ساکنان [[مدینه]] را که به [[نفاق]] خو گرفته‌‌اند به دوبار [[عذاب]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] تهدید‌‌می‌‌کند؛ نیز آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref> به [[سرزنش]] آنان می‌‌پردازد <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۹۰.</ref> که آنان نباید از [[غزوه تبوک]] تخلف کنند.
==[[بنی اسلم]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}==
آنان به سهم خود در تثبیت [[خلافت ابوبکر]]، نقش محوری داشتند و با مساعدت ایشان، برای [[ابوبکر]] [[بیعت]] گرفته شد.<ref>معالم المدرستین، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref> در دوره [[خلافت]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، آنان در [[نبرد صفین]] حضور یافته، کسانی چون [[بریده]]، [[عبدالله]]، مُنْقذ و عُرْوَه به [[شهادت]] رسیدند و [[امام]] ضمن [[خواندن]] رجزی به [[ستایش]] از ایشان پرداخت.<ref>شرح الاخبار، ج ۲، ص ۳۳.</ref> آنان همچنین در [[قیام نفس زکیه]] بر ضدّ [[منصور عباسی]]، به [[همراهی]] [[قبایل]] مُزینه و جُهینه، [[طائف]] را از [[عباسیان]] گرفتند.<ref>الاغانی، ج ۱۱، ص ۳۰۲.</ref> مشهورترین افراد اسلمیان در عصر رسول خدا عبارت‌‌اند از: [[هند]] و [[اسماء]] پسران [[حارثه]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۴۹۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۹‌‌؛ تهذیب‌‌الکمال، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref> از [[خادمان]] رسول خدا، [[بُریدة بن حُصیب]]<ref>الانساب، ج ۱، ص ۳۳۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۶.</ref> [[راوی حدیث]] پیامبر، [[ناجیة بن جندب]] صاحب شتران [[قربانی]] رسول خدا در [[حجة الوداع]]،<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۰۹۱ ـ ۱۰۹۰؛ جامع‌‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۳۰۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۲۱.</ref> [[ابوفراس]] [[ربیعة ‌‌بن کعب اسلمی]]، [[حمزة بن عمرو]]، [[ابوبرزه]] [[عبدالله بن نضله اسلمی]] و [[عطاء‌‌ بن ابی‌‌ مروان]].<ref> الانساب، ج ۱، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۱؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۳۱۸.</ref> [[واقدی]] (مؤلف المغازی) نیز از [[موالی]] اسلمیان بوده است.<ref> الغارات، ج ۲، ص ۵۸۱.</ref> از دیگر [[محدثان]] آنان می‌‌توان به [[إیاس‌‌ بن سلمة ‌‌بن اکوع]]<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.</ref> و محمد‌‌بن حمزة‌‌بن عمرو اسلمی <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۲۴۸.</ref> اشاره کرد.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[بنی اسلم (مقاله)|مقاله «بنی اسلم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۲

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

آنان از تبار اسلم‌‌ بن اَفصی بن حارثة بن عمرو بن مزیقیا (عامر)، از عرب قحطانی و از زیرشاخه‌‌های خزاعه دانسته شده‌‌اند.[۱] از تیره‌‌های همنام بنی‌‌اسلم می‌‌توان به اَسلم بن الحاف و اسلم بن ربیعه از سعد ‌‌بن حِمْیَر اشاره کرد که هر دو به قحطانیان نسب می‌‌برند [۲].

بنا به نقلی، پیامبر(ص)، اسلمی‌ها را از تبار اسماعیل(ع) خواند؛ اما ابن حَجَر، با این استدلال که در این صورت، همه عرب قحطانی از نسل آن حضرت خواهند بود این روایت را نپذیرفته است،[۳] ضمن آنکه در میان عرب عدنانی نیز، تیره‌‌ای از بنی‌‌قَمْعه به نام اسلم وجود دارد.[۴]

نسل اسلم از دو فرزندش سلامان و هَوازن استمرار ‌‌یافت.[۵] اسلمی‌ها در مسیر مکه به مدینه و در همسایگی قبیله بنی‌‌غفار استقرار داشتند. مناطق منتسب به ایشان عبارت است از: "جَمدان" (کوهی در حجاز حد فاصل قُدید و عُسْفان)،[۶] "ضَجْنان" (متعلق به اسلم، هُذَیل و غاضره[۷] شَبَکه شَدَخ (آبی از آن اسلم و غفار[۸] "وَبْرَه" (قریه‌‌ای دارای نخلستان از مناطق پیرامونی مدینه).[۹] آنان همچنین در "مر‌‌الظهران" نخلستان‌هایی داشتند،[۱۰] از این رو به نظر می‌‌رسد، عمده اشتغال اسلمیان، کشاورزی و دامداری بوده است.

از آداب، ایام و مسائل مربوط به عصر جاهلی آنان گزارشی ارائه نشده است، جز آنکه همپیمان قبیله غفار بودند [۱۱] و در تیراندازی مهارت داشتند،[۱۲] چنان‌‌که پیامبر(ص) به آنان فرمود: پدر شما از تیراندازان بود.[۱۳]

روابط با پیامبر(ص)

در خصوص زمان و کیفیت اسلام آوردن اسلمی‌ها، اخبار چندانی برجای نمانده است؛ اما از گزارش‌های پراکنده برمی‌‌آید که برخی از ایشان در همان سال‌های نخست هجرت، اسلام آورده و پیامبر(ص) را در غزواتش یاری کرده‌‌اند. در غزوه حَمْراء الاسد [۱۴] (سال سوم) یا اُحد [۱۵] برخی از اسلمیان در مقدمه سپاه اسلام حضور داشتند. پس از حادثه بِئر مَعونه (سال ‌‌چهارم) که طی آن شماری از مبلغان به شهادت رسیدند، رسول خدا(ص) درباره قبایلی چون "عَضْل" و "قاره" نفرین و در حق قبایلی چون اَسلم دعا کردند [۱۶] که حاکی از اسلام یا حداقل بی‌‌طرفی برخی از اسلمیهاست. در خبری دیگر، پیامبر(ص) این قبیله را از جمله موالی خود معرفی کرده، بهتر از قبایلی چون تَمیم و غَطَفان دانستند.[۱۷]

گویند: عمر بن افصای اسلمی با گروهی نزد پیامبر(ص) آمدند و با معرفی خود به عنوان تیراندازان عرب، از حضرت خواستند، تا منزلتی برای آنان نزد خود قائل شود تا دیگران آن را بپذیرند و به آن اقرار کنند. به همین منظور به دستور رسول خدا نامه‌‌ای برای آنان نوشته شد.[۱۸] اسلام آوردن آنان و برخی دیگر از قبایل صحرانشین که نزد قبایلی چون قریش، بنو عامر و غطفان پایگاه اجتماعی پستی داشتند، موجب ناخرسندی ایشان شد و با خرده‌‌گیری و سرزنش آنان می‌‌گفتند: اگر اسلام خوب بود هرگز آنها بر ما پیشی نمی‌‌گرفتند: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۱۹].[۲۰] مطابق قولی این آیه درباره اسلام اسلمی‌ها و دیگر قبایل صحرانشین مسلمان و همچنین خرده‌‌گیری مشرکان بر ایشان نازل شده است. در مقابل تهمت‌ها و سرزنش‌های مشرکان، خداوند آنان را از جمله صحرانشینانی معرفی کرد که به خدا و روز قیامت، ایمان دارند: وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۱] به نقل ابن‌‌عباس،[۲۲] مقصود از صحرانشینان مؤمن در این آیه، اسلمیان و دیگر قبایل با‌‌ ایمان ‌‌هستند.

به نقل واقدی در حدیبیّه که مسلمانان به قصد انجام عمره، به مکه رفتند (سال ششم) ۱۰۰ و به قولی ۷۰ تن از اسلمیان حضور داشتند [۲۳] و ناجیة بن جندب اسلمی با جوانانی از قبیله خود، قربانی‌ها را حرکت می‌‌دادند.[۲۴] ۸ تن از فرزندان حارثه اسلمی نیز در بیعت رضوان شرکت کردند.[۲۵] به رغم ایمان بالای برخی از اسلمیان، برخی دیگر ضعیف الایمان و منافق بودند. مطابق نوشته برخی مفسران، گویا برخی اسلمیها، در جریان اعزام سرایای پیامبر به سمت مناطق ایشان، برای حفظ جان و مالشان اظهار اسلام کردند؛ اما به هنگام فراخوانی جهت یاری پیامبر(ص) از فرمان آن حضرت سرپیچی کردند،[۲۶] از این رو بنا به نقل سدی آیه قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۷] درباره قبایلی چون اسلم نازل شده که در عین اظهار ایمان، برخی از ایشان از همراهی با پیامبر در حدیبیه تخلف کردند.[۲۸] چنین گزارشی ذیل آیه يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۲۹] نیز آمده است که آنان در شمار قبایلی بودند که درباره اسلام آوردنشان بر پیامبر(ص) منت می‌‌گذاشتند و چون برای شرکت در "عمره" فراخوانده شدند، سرپیچی کردند[۳۰]

به نقل ابن‌‌عباس مقصود از الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ در آیه سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳۱]، اسلمیان و دیگر منافقان صحرانشین هستند که در پی فراخوانی رسول خدا برای شرکت در غزوه حدیبیه با بهانه‌‌تراشی، دعوت پیامبر را اجابت نکردند.[۳۲]

در غزوه خیبر، هنگامی که اسلمیان به مدت ۱۰‌‌روز دژ "نَطَاة" را در محاصره داشتند و نتوانستند آن را بگشایند، اسماء بن حارثه اسلمی را نزد پیامبر(ص) فرستادند تا در حق ایشاندعا کند. اسماء، سلام آنان را به رسول خدا رسانید و گرسنگی و ناتوانی اسلمیها را یادآور شد. رسول‌‌خدا برای آنان دعا کرد که خداوند بزرگ‌‌ترین دژ را که از همه بیشتر آذوقه داشته باشد برای اسلمیان بگشاید.[۳۳] مطابق گزارش دیگری، آنان دژ صعب ‌‌بن معاذ را محاصره و به همراهی قبیله غفار آن را فتح کردند [۳۴] و یک تن از ایشان در این غزوه به شهادت رسید.[۳۵] در عُمرة القضاء (سال هفتم) جوانانی از اسلم تحت امر ناجیه اسلمی مأمور بردن قربانی‌ها بودند.[۳۶] در فتح مکه (سال هشتم)، اسماء و هند پسران حارثه اسلمی مأموریت یافتند تا اسلمیان را برای شرکت در آن فرا خوانند و از ایشان بخواهند که در ماه رمضان در مدینه حضور داشته باشند،[۳۷]از این‌‌رو آنان به تعداد ۴۰۰ تن و با دو پرچم که یکی را بُریدة بن حُصیب و دیگری را ناجیه حمل می‌‌کرد، به پیامبر(ص) پیوستند.[۳۸] در همین سال و قبل از فتح مکه، بُریده اسلمی نزد رسول خدا آمد و به دستور آن حضرت نامه‌‌ای در تأیید ایشان نوشته شد.[۳۹] در غزوه حُنین نیز اسلمی‌ها دو پرچم داشتند و به قولی به تعداد‌‌ ۱۰۰۰ تن شرکت‌‌ داشته‌‌اند.[۴۰] در غزوه تبوک (سال نهم) پیامبر(ص) بُریده اسلمی را مأمور فراخوانی آنان کرد و به وی دستور داد که اسلمیان در ناحیه "فُرع" به آن حضرت بپیوندند؛[۴۱] اما برخی از ایشان از فرمان رسول خدا سرپیچی کرده، در تبوک حضور نیافتند. آن دسته از مسلمانان به ویژه صحرانشینان که به رغم فرمان پیامبر(ص) ایشان را در سپاه اعزامی به تبوک همراهی نکردند منافق خوانده شدند، از این رو ذیل آیات مربوط به نفاق سوره توبه به ویژه آیات‌‌۹۰،[۴۲] ۱۰۱ ([۴۳]) و ۱۲۰ [۴۴] مفسران به قبایل و افرادی اشاره کرده‌‌اند که از فرمان پیامبر سرپیچیدند و از آن جمله از اسلمیها یاد شده که شامل همه مسلمانان اسلمی نمی‌‌شود: «و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم».(توبه / ۹، ۹۰) خداوند در این آیه ضمن دروغگو خواندن قاعدان و تخلف‌‌کنندگان از فرمان جهاد آنان را از عذاب دردناکشان آگاه می‌‌کند. وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۵] در این آیه خداوند منافقان صحرانشین از جمله اسلمیها [۴۶] و همچنین آن دسته از ساکنان مدینه را که به نفاق خو گرفته‌‌اند به دوبار عذاب در دنیا و آخرت تهدید‌‌می‌‌کند؛ نیز آیه مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۴۷] به سرزنش آنان می‌‌پردازد [۴۸] که آنان نباید از غزوه تبوک تخلف کنند.

بنی اسلم پس از پیامبر(ص)

آنان به سهم خود در تثبیت خلافت ابوبکر، نقش محوری داشتند و با مساعدت ایشان، برای ابوبکر بیعت گرفته شد.[۴۹] در دوره خلافت امیرمؤمنان علی(ع)، آنان در نبرد صفین حضور یافته، کسانی چون بریده، عبدالله، مُنْقذ و عُرْوَه به شهادت رسیدند و امام ضمن خواندن رجزی به ستایش از ایشان پرداخت.[۵۰] آنان همچنین در قیام نفس زکیه بر ضدّ منصور عباسی، به همراهی قبایل مُزینه و جُهینه، طائف را از عباسیان گرفتند.[۵۱] مشهورترین افراد اسلمیان در عصر رسول خدا عبارت‌‌اند از: هند و اسماء پسران حارثه [۵۲] از خادمان رسول خدا، بُریدة بن حُصیب[۵۳] راوی حدیث پیامبر، ناجیة بن جندب صاحب شتران قربانی رسول خدا در حجة الوداع،[۵۴] ابوفراس ربیعة ‌‌بن کعب اسلمی، حمزة بن عمرو، ابوبرزه عبدالله بن نضله اسلمی و عطاء‌‌ بن ابی‌‌ مروان.[۵۵] واقدی (مؤلف المغازی) نیز از موالی اسلمیان بوده است.[۵۶] از دیگر محدثان آنان می‌‌توان به إیاس‌‌ بن سلمة ‌‌بن اکوع[۵۷] و محمد‌‌بن حمزة‌‌بن عمرو اسلمی [۵۸] اشاره کرد.[۵۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. النسب، ص ۲۹۱؛ الانساب، ج ۱، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ نهایة الارب، ص ۴۹.
  2. الاغانی، ج ۲، ص ۲۵۷؛ ج ۱۳، ص ۹۰؛ معجم قبایل العرب، ج‌‌۱، ص ۲۶؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۳.
  3. العقد الفرید، ج ۱، ص ۲۱۰؛ فتح الباری، ج ۶‌‌، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  4. نهایة الارب، ص ۴۹.
  5. النسب، ص ۲۹۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۲۴۰.
  6. معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۳.
  7. المنمق، ص ۱۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۵۵‌‌؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۴۵۳.
  8. معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۲۲، ۳۲۸.
  9. معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۲۶.
  10. معجم البلدان، ج ۴، ص ۶۳؛ ج ۵، ص ۱۰۴.
  11. الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۲.
  12. اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۳۹؛ الاصابه، ج ۴، ص ۵۸۹.
  13. جمهرة انساب العرب، ص ۲۳۵؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۶؛ عقدالفرید، ج ۱، ص ۲۱۰.
  14. المغازی، ج ۱، ص ۳۳۷.
  15. جمهرة انساب العرب، ص ۲۴۰.
  16. مسند احمد، ج ۲، ص ۲۰، ۵۰.
  17. الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۷۱.
  18. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۷۱، ۳۵۴؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۳۹.
  19. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  20. مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۱۲۹.
  21. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزن» سوره توبه، آیه ۹۹.
  22. زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۸۹.
  23. المغازی، ج ۲، ص ۵۷۴؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۳۴۲.
  24. المغازی، ج ۲، ص ۷۳۲‌‌.
  25. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۹۸.
  26. زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۸۷.
  27. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  28. زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۸۷‌‌؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۲۷.
  29. «بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت می‌نهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست می‌گویید» سوره حجرات، آیه ۱۷.
  30. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۷.
  31. «جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین به زودی به تو خواهند گفت که دارایی‌ها و خانواده‌های ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را می‌گویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.
  32. مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۱۹۰؛ زادالمسیر، ج ۷، ص ۱۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۶۸.
  33. المغازی، ج ۲، ص ۶۵۹‌‌.
  34. المغازی، ج ۲، ص ۶۱۵، ۶۵۹‌‌.
  35. المغازی، ج ۲، ص ۷۰۰.
  36. المغازی، ج ۲، ص ۷۳۲.
  37. الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۲۴۰.
  38. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۶‌‌.
  39. المغازی، ج ۲، ص ۷۸۲.
  40. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۲۵؛ المیزان، ج ۹، ص ۲۳۴.
  41. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۰.
  42. المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۲.
  43. مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۱۱۴؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۴۰.
  44. مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۱۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۹۰.
  45. «عذرآوران از تازیان بیابان‌نشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانه‌نشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
  46. مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۹؛ اسباب النزول، ص ۱۷۴؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۲۰۸.
  47. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  48. مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۹۰.
  49. معالم المدرستین، ج ۱، ص ۱۷۶.
  50. شرح الاخبار، ج ۲، ص ۳۳.
  51. الاغانی، ج ۱۱، ص ۳۰۲.
  52. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۴۹۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۹‌‌؛ تهذیب‌‌الکمال، ج ۱، ص ۲۰۶.
  53. الانساب، ج ۱، ص ۳۳۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۶.
  54. المغازی، ج ۳، ص ۱۰۹۱ ـ ۱۰۹۰؛ جامع‌‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۳۰۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۲۱.
  55. الانساب، ج ۱، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۱؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۳۱۸.
  56. الغارات، ج ۲، ص ۵۸۱.
  57. الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.
  58. الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۲۴۸.
  59. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسلم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.