تقدیس در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{ولایت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'خدای متعالی' به 'خدای متعال') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
مفسرانی که تقدیس و تسبیح را در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> به یک معنا میگیرند جمله {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} را تأکید {{متن قرآن|نُسَبِّحُ}} میدانند<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref> و در مقابل، آنها که [[تقدیس]] را جز [[تسبیح]] میدانند با توجه به تفاوتهای پیش گفته برای جمله مذکور معنایی افزون بر معنای تسبیح ذکر کردهاند.<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۳۴؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۶۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۳ و ۵۰۴.</ref> این دو قول در صورتی است که [[لام]] را در جمله {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} زاید و معنای آن را {{عربی|"نُقَدِّسُكَ"}} بدانیم؛<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۷۸؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۴؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> اما برخی با زاید ندانستن حرف لام معنای {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} را در [[آیه]] یاد شده به پاکسازی روی [[زمین]] از فاسدان و [[مفسدان]] یا پاکسازی خویشتن از هرگونه صفات [[زشت]] و [[مذموم]] و [[تطهیر]] [[جسم]] و [[جان]] برای [[خدا]] معنا کردهاند؛<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> ولی میتوان گفت چون جمله مذکور از [[فرشتگان]] [[نقل]] شده است و فرشتگان به تصریح [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref> [[گناه]] نمیکنند صحیح نیست که به خدا بگویند ما خود را از گناه [[پاک]] میکنیم. | مفسرانی که تقدیس و تسبیح را در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> به یک معنا میگیرند جمله {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} را تأکید {{متن قرآن|نُسَبِّحُ}} میدانند<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref> و در مقابل، آنها که [[تقدیس]] را جز [[تسبیح]] میدانند با توجه به تفاوتهای پیش گفته برای جمله مذکور معنایی افزون بر معنای تسبیح ذکر کردهاند.<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۳۴؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۶۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۳ و ۵۰۴.</ref> این دو قول در صورتی است که [[لام]] را در جمله {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} زاید و معنای آن را {{عربی|"نُقَدِّسُكَ"}} بدانیم؛<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۷۸؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۴؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> اما برخی با زاید ندانستن حرف لام معنای {{متن قرآن|وَنُقَدِّسُ لَكَ}} را در [[آیه]] یاد شده به پاکسازی روی [[زمین]] از فاسدان و [[مفسدان]] یا پاکسازی خویشتن از هرگونه صفات [[زشت]] و [[مذموم]] و [[تطهیر]] [[جسم]] و [[جان]] برای [[خدا]] معنا کردهاند؛<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> ولی میتوان گفت چون جمله مذکور از [[فرشتگان]] [[نقل]] شده است و فرشتگان به تصریح [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref> [[گناه]] نمیکنند صحیح نیست که به خدا بگویند ما خود را از گناه [[پاک]] میکنیم. | ||
آنچه درباره تقدیس گفته شد مربوط به [[مقام اثبات]] یعنی منزّه دانستن خدا از نقایص امکانی و [[کمالات]] محدود و نسبی بود؛ ولی از آنجا که خدای | آنچه درباره تقدیس گفته شد مربوط به [[مقام اثبات]] یعنی منزّه دانستن خدا از نقایص امکانی و [[کمالات]] محدود و نسبی بود؛ ولی از آنجا که [[خدای متعال]] در [[مقام ثبوت]] و واقع نیز چنین است نام [[مبارک]] "قدّوس" که [[مبالغه]] در [[قدس]] (تنزّه و [[پاکی]]) است <ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۲۲.</ref> از اسمای حسنای او شمرده شده است: {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی میستاید ، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.</ref> برخی در ترتیب ذکری بین "سبّوح" و "[[قدوس]]" در قول فرشتگان بر این عقیدهاند که تسبیح [[برتر]] از تقدیس است و مناسب آن بود که قدوس مقدم ذکر شود تا [[ترقی]] از مرحله [[پایینتر]] به مرحله بالاتر صورت گیرد؛ ولی از آنجا که تسبیح برخلاف تقدیس مختص خداست شاید تقدیم سبوح بر قدوس از آن روست که از همان ابتدا اعلام کنند مرادشان تنها [[وصف]] کردن خداست نه غیر او.<ref>الفروق اللغویه، ص ۱۲۵.</ref>.<ref>[[ابوالفضل یغمائی|یغمائی، ابوالفضل]]، [[تقدیس (مقاله)|مقاله "تقدیس"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۹
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تقدیس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
تقدیس بر وزن تفعیل از ریشه "ق ـ د ـ س" به معنای پاکی معنوی[۱] و مبارک بودن است [۲] و تقدیس به معنای پاک شمردن و مبارک دانستن است [۳] و در اصطلاح علوم عقلی و عرفانی منزه دانستن خداست از آنچه لایق آن جناب نیست؛ خواه آن چیز نقص باشد یا کمال نسبی محدود،[۴] از این رو به رغم آنکه برخی تقدیس را به تسبیح تفسیر کردهاند [۵]
اهل معرفت آن را اخص از تسبیح دانستهاند، چرا که تسبیح به نظر آنان منزه دانستن خدا از نقایص امکانی است.[۶] برخی تسبیح را منزه دانستن خدا در مرتبه جمع و تقدیس را منزه دانستن وی در مرتبه جمع و تفصیل [۷] و بعضی تسبیح را تنزیه ذات و تقدیس را تنزیه صفات[۸] یا تسبیح را تنزیه حق به اعتبار مقام "واحدیت" و تقدیس را تنزیه وی به اعتبار مقام "احدیت" دانستهاند.[۹] برخی دیگر نیز تسبیح را منزه دانستن خداوند از تشبیه، و تقدیس را منزه دانستن او از تشبیه و تنزیه معرفی کردهاند.[۱۰] تفاوتهای دیگری نیز بین آن دو ذکر شده است؛ مانند اینکه تسبیح نفی چیزهایی است که لایق خدا نیست و تقدیس اثبات اوصاف مناسب خداست [۱۱] یا اینکه تقدیس مختص به خداوند سبحان نیست و در حق انسانها و غیر انسانها مانند زمین ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ﴾[۱۲]، وادی ﴿إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾[۱۳] و غیره نیز به کار میرود؛ ولی تسبیح ویژه خداست.[۱۴]
تقدیس در قرآن فقط یک بار به صورت ﴿نُقَدِّسُ﴾ به کار رفته است: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۵] و در دو آیه نیز اسم ﴿الْقُدُّوسُ﴾ به کار رفته است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۱۶] و نیز ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾[۱۷]؛ ولی با توجه به معنای تقدیس میتوان به مجموع آیاتی که در آنها موجودات عالم خداوند را از نقایص امکانی منزه میدانند، مانند ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۸] یا خداوند خود را از کمالات محدود نسبی برتر میداند، مانند ﴿وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۱۹] و ﴿قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ﴾[۲۰] و نیز آیاتی که مثل داشتن را از وی نفی میکنند: ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۱] و نیز ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۲۲] یا به اثبات توحید حق میپردازند: ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۲۳] و نیز ﴿وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إِلَهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ﴾[۲۴] تمسک جست، از این رو برخی در سوره توحید، آیات ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴾[۲۵] را تقدیس و بقیه سوره را تسبیح خدا و هر دو را مجموعاً یگانگی و توحید وی و نفی شریک و شبیه از او دانستهاند.[۲۶]
مفسرانی که تقدیس و تسبیح را در آیه ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۷] به یک معنا میگیرند جمله ﴿وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ را تأکید ﴿نُسَبِّحُ﴾ میدانند[۲۸] و در مقابل، آنها که تقدیس را جز تسبیح میدانند با توجه به تفاوتهای پیش گفته برای جمله مذکور معنایی افزون بر معنای تسبیح ذکر کردهاند.[۲۹] این دو قول در صورتی است که لام را در جمله ﴿وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ زاید و معنای آن را "نُقَدِّسُكَ" بدانیم؛[۳۰] اما برخی با زاید ندانستن حرف لام معنای ﴿وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ را در آیه یاد شده به پاکسازی روی زمین از فاسدان و مفسدان یا پاکسازی خویشتن از هرگونه صفات زشت و مذموم و تطهیر جسم و جان برای خدا معنا کردهاند؛[۳۱] ولی میتوان گفت چون جمله مذکور از فرشتگان نقل شده است و فرشتگان به تصریح آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۳۲] گناه نمیکنند صحیح نیست که به خدا بگویند ما خود را از گناه پاک میکنیم.
آنچه درباره تقدیس گفته شد مربوط به مقام اثبات یعنی منزّه دانستن خدا از نقایص امکانی و کمالات محدود و نسبی بود؛ ولی از آنجا که خدای متعال در مقام ثبوت و واقع نیز چنین است نام مبارک "قدّوس" که مبالغه در قدس (تنزّه و پاکی) است [۳۳] از اسمای حسنای او شمرده شده است: ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾[۳۴] برخی در ترتیب ذکری بین "سبّوح" و "قدوس" در قول فرشتگان بر این عقیدهاند که تسبیح برتر از تقدیس است و مناسب آن بود که قدوس مقدم ذکر شود تا ترقی از مرحله پایینتر به مرحله بالاتر صورت گیرد؛ ولی از آنجا که تسبیح برخلاف تقدیس مختص خداست شاید تقدیم سبوح بر قدوس از آن روست که از همان ابتدا اعلام کنند مرادشان تنها وصف کردن خداست نه غیر او.[۳۵].[۳۶]
منابع
پانویس
- ↑ التحقیق، ج ۹، ص ۲۱۰، "قدس".
- ↑ المنجد، ص ۶۱۲.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۱، ص ۶۱؛ التحقیق، ج ۹، ص ۲۱۰، "قدس".
- ↑ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۲۵۳؛ المصطلحات الکلامیه، ص ۷۸؛ التعریفات، ص ۸۹.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۵؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۶۴.
- ↑ شرح شطحیات، ص ۲۱۳؛ مصطلحات جامع العلوم، ص ۲۷۹؛ شرح فصوص الحکم، ص ۳۶۸، ۵۴۱.
- ↑ المصطلحات الکلامیه، ص ۷۸.
- ↑ ممدّ الهمم، ص ۲۶.
- ↑ بیان السعاده، ج ۱، ص ۷۴.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۶۸، ۵۴۱.
- ↑ المصطلحات الکلامیه، ص ۷۸.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ «بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۱۲۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین ، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی میستاید ، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.
- ↑ «و برای خداوند شریکهایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بیدانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف میکنند» سوره انعام، آیه ۱۰۰.
- ↑ «گفت: پروردگارا! به حق داوری فرما و پروردگار ما (خداوند) بخشنده است که در برابر آنچه وصف میکنید باید از او یاری جست» سوره انبیاء، آیه ۱۱۲.
- ↑ «پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
- ↑ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «و خداوند فرمود: دو خدا برمگزینید جز این نیست که او خدایی یگانه است پس تنها از من بهراسید» سوره نحل، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۱-۲.
- ↑ المنهاج، ج ۱، ص ۱۹۷؛ اسماء و صفات، ج ۱، ص ۷۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۱۳۴؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۶۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۳ و ۵۰۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۷۸؛ حاشیه شیخ زاده، ج ۱، ص ۵۰۴؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۴.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۱۷۵.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۲۲.
- ↑ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی میستاید ، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۱۲۵.
- ↑ یغمائی، ابوالفضل، مقاله "تقدیس"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.