اسماء بنت یزید: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یهودیان خیبر' به 'یهودیان خیبر') |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
کنیهاش [[امعامر]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۱.</ref> و به گفته برخی [[امسلمه]] <ref> عارضة الاحوذی، ج ۶، ص ۳۶۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰.</ref> است. او از [[قبیله اوس]] تیره [[بنیعبداشهل]] <ref> اسد الغابه، ج ۷، ص ۱۸.</ref> و مادرش [[امسعد]] دختر [[خزیم اشهلی]]<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۴۴.</ref> و طبق برخی نقلها امّ بجاد بود.<ref>الطبقات، ابنخیاط، ص ۶۳۵.</ref> همسرش را ابوسعد <ref> المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۳۵.</ref> و برخی [[ابوسعید]] <ref>اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۳۷.</ref> یاد کردهاند. | کنیهاش [[امعامر]]<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۱.</ref> و به گفته برخی [[امسلمه]] <ref> عارضة الاحوذی، ج ۶، ص ۳۶۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰.</ref> است. او از [[قبیله اوس]] تیره [[بنیعبداشهل]] <ref> اسد الغابه، ج ۷، ص ۱۸.</ref> و مادرش [[امسعد]] دختر [[خزیم اشهلی]]<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۴۴.</ref> و طبق برخی نقلها امّ بجاد بود.<ref>الطبقات، ابنخیاط، ص ۶۳۵.</ref> همسرش را ابوسعد <ref> المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۳۵.</ref> و برخی [[ابوسعید]] <ref>اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۳۷.</ref> یاد کردهاند. | ||
وی زمانی که در شمار نخستین [[زنان]] [[بیعت کننده]] با [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت، <ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۴۱؛ اسد الغابه، ج ۷، ص ۳۴۷.</ref> تازه [[جوان]] بود.<ref> مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۴.</ref>[[پدر]] و برادرش (عامر) در [[غزوه]] [[اُحُد]] [[شهید]] شدند. در مسیر بازگشت پیامبر{{صل}} از صحنه [[احد]] به [[مدینه]]، هنگام عبور از محلّه بنیعبداشهل، [[اسماء]] در حال [[شیون]] و [[زاری]] بر پدر و [[برادر]] خود بود و به پیامبر عرض کرد که با وجود شما، هیچ مصیبتی سنگین نیست و به شیون خود پایان داد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۱۵.</ref> هنگام حفر [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] مقداری [[غذا]] تهیّه کرد و نزد پیامبر فرستاد.<ref>المغازی، ج۲،ص۴۷۷؛ تاریخدمشق، ج۳۳، ص۲۲۳.</ref> در غزوه ذی قِرد ([[غابه]]) در [[سال ششم هجری]] که شتران پیامبر به [[غارت]] رفته بودند، مردان را به شرکت در غزوه وا میداشت و همواره نگران [[سلامت]] پیامبر بود.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> وی سال ششم هجری جزو ۴ زنی بود که در [[صلح حدیبیّه]] شرکت جست و در [[بیعت]] [[رضوان]] با پیامبر [[بیعت]] کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۶؛ تاریخ الاسلام، ص ۷۳.</ref> در [[جنگ]] با [[یهودیان | وی زمانی که در شمار نخستین [[زنان]] [[بیعت کننده]] با [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت، <ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۴۱؛ اسد الغابه، ج ۷، ص ۳۴۷.</ref> تازه [[جوان]] بود.<ref> مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۴.</ref>[[پدر]] و برادرش (عامر) در [[غزوه]] [[اُحُد]] [[شهید]] شدند. در مسیر بازگشت پیامبر{{صل}} از صحنه [[احد]] به [[مدینه]]، هنگام عبور از محلّه بنیعبداشهل، [[اسماء]] در حال [[شیون]] و [[زاری]] بر پدر و [[برادر]] خود بود و به پیامبر عرض کرد که با وجود شما، هیچ مصیبتی سنگین نیست و به شیون خود پایان داد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۱۵.</ref> هنگام حفر [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] مقداری [[غذا]] تهیّه کرد و نزد پیامبر فرستاد.<ref>المغازی، ج۲،ص۴۷۷؛ تاریخدمشق، ج۳۳، ص۲۲۳.</ref> در غزوه ذی قِرد ([[غابه]]) در [[سال ششم هجری]] که شتران پیامبر به [[غارت]] رفته بودند، مردان را به شرکت در غزوه وا میداشت و همواره نگران [[سلامت]] پیامبر بود.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> وی سال ششم هجری جزو ۴ زنی بود که در [[صلح حدیبیّه]] شرکت جست و در [[بیعت]] [[رضوان]] با پیامبر [[بیعت]] کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۶؛ تاریخ الاسلام، ص ۷۳.</ref> در [[جنگ]] با [[یهودیان خیبر]] نیز حضور داشت و یکی از ۲۰ زنی بود که در این جنگ شرکت کرده بودند.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۳۳؛ تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۳۱.</ref> او افزون بر این، در [[فتح مکّه]] نیز همراه [[پیامبر]] بود.<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۴.</ref> در [[حجه الوداع|حجّهالوداع]]، [[اسماء]] که افسار شتر پیامبر را در دست داشت، سنگینی [[نزول وحی]] بر پیامبر را هنگام [[نزول]] [[آیات]] [[سوره مائده]]، از نزدیک [[مشاهده]] کرد.<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۱۹.</ref> | ||
پس از پیامبر{{صل}} اسماء در [[جنگ یرموک]] (منطقه [[شامات]]) در [[سال ۱۳ هجری]] شرکت جست و با [[عمود]] [[خیمه]]، چند تن از [[سپاه]] [[روم]] را کشت<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.</ref> و از آن پس، در [[شام]] سکنا گزید.<ref>تاریخ الاسلام، ص ۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.</ref> اسماء به پیامبر علاقه فراوانی داشت.<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۴؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.</ref> یکبار هنگامی که پیامبر به محلّه بنیعبداشهل آمد و در [[مسجد]] آنان نمازگزارد، پیامبر را به [[منزل]] خود [[دعوت]]، و از [[حضرت]] [[پذیرایی]] کرد که همراهان پیامبر نیز به [[برکت]] آن حضرت از غذای او [[سیر]] شدند.<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص۳۷؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۸، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.</ref> هنگامی که [[زنان]] [[مدینه]] از او خواستند پرسشهای خود را نزد پیامبر طرح کند، در حضور [[اصحاب]] چنان [[زیبا]] [[سخن]] گفت و پرسشهای آنان را مطرح کرد که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.<ref>اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷.</ref> در [[گفتوگو]] با پیامبر کمتر [[خجالت]] میکشید،<ref> مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۳۹؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.</ref> بدین جهت ۸۱ [[روایت]] در زمینههای گوناگون از پیامبر [[نقل]] کرده <ref> اعلام النساء، ج ۱، ص ۶۷.</ref> و [[راوی]] [[ثقه]] (مورد [[اعتماد]]) شناخته شده است.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۴۶۱.</ref> ابنحنبل، بخشی از اثر خود را به [[روایات]] او اختصاص داده است.<ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۶.</ref> در مباحث [[قرآنی]]، روایاتی از اسماء درباره [[اسم اعظم در قرآن]]،<ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۴.</ref> [[سوره قریش]] / ۱۰۶ <ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵.</ref> و [[آیه]] ۵۳ زمر / ۳۹ <ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۸.</ref> وجود دارد. | پس از پیامبر{{صل}} اسماء در [[جنگ یرموک]] (منطقه [[شامات]]) در [[سال ۱۳ هجری]] شرکت جست و با [[عمود]] [[خیمه]]، چند تن از [[سپاه]] [[روم]] را کشت<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.</ref> و از آن پس، در [[شام]] سکنا گزید.<ref>تاریخ الاسلام، ص ۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.</ref> اسماء به پیامبر علاقه فراوانی داشت.<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۴؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.</ref> یکبار هنگامی که پیامبر به محلّه بنیعبداشهل آمد و در [[مسجد]] آنان نمازگزارد، پیامبر را به [[منزل]] خود [[دعوت]]، و از [[حضرت]] [[پذیرایی]] کرد که همراهان پیامبر نیز به [[برکت]] آن حضرت از غذای او [[سیر]] شدند.<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص۳۷؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۸، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.</ref> هنگامی که [[زنان]] [[مدینه]] از او خواستند پرسشهای خود را نزد پیامبر طرح کند، در حضور [[اصحاب]] چنان [[زیبا]] [[سخن]] گفت و پرسشهای آنان را مطرح کرد که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.<ref>اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷.</ref> در [[گفتوگو]] با پیامبر کمتر [[خجالت]] میکشید،<ref> مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۳۹؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.</ref> بدین جهت ۸۱ [[روایت]] در زمینههای گوناگون از پیامبر [[نقل]] کرده <ref> اعلام النساء، ج ۱، ص ۶۷.</ref> و [[راوی]] [[ثقه]] (مورد [[اعتماد]]) شناخته شده است.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۴۶۱.</ref> ابنحنبل، بخشی از اثر خود را به [[روایات]] او اختصاص داده است.<ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۶.</ref> در مباحث [[قرآنی]]، روایاتی از اسماء درباره [[اسم اعظم در قرآن]]،<ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۴.</ref> [[سوره قریش]] / ۱۰۶ <ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵.</ref> و [[آیه]] ۵۳ زمر / ۳۹ <ref> مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۸.</ref> وجود دارد. |
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۲
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
کنیهاش امعامر[۱] و به گفته برخی امسلمه [۲] است. او از قبیله اوس تیره بنیعبداشهل [۳] و مادرش امسعد دختر خزیم اشهلی[۴] و طبق برخی نقلها امّ بجاد بود.[۵] همسرش را ابوسعد [۶] و برخی ابوسعید [۷] یاد کردهاند.
وی زمانی که در شمار نخستین زنان بیعت کننده با پیامبر(ص) قرار گرفت، [۸] تازه جوان بود.[۹]پدر و برادرش (عامر) در غزوه اُحُد شهید شدند. در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از صحنه احد به مدینه، هنگام عبور از محلّه بنیعبداشهل، اسماء در حال شیون و زاری بر پدر و برادر خود بود و به پیامبر عرض کرد که با وجود شما، هیچ مصیبتی سنگین نیست و به شیون خود پایان داد.[۱۰] هنگام حفر خندق در سال پنجم هجری مقداری غذا تهیّه کرد و نزد پیامبر فرستاد.[۱۱] در غزوه ذی قِرد (غابه) در سال ششم هجری که شتران پیامبر به غارت رفته بودند، مردان را به شرکت در غزوه وا میداشت و همواره نگران سلامت پیامبر بود.[۱۲] وی سال ششم هجری جزو ۴ زنی بود که در صلح حدیبیّه شرکت جست و در بیعت رضوان با پیامبر بیعت کرد.[۱۳] در جنگ با یهودیان خیبر نیز حضور داشت و یکی از ۲۰ زنی بود که در این جنگ شرکت کرده بودند.[۱۴] او افزون بر این، در فتح مکّه نیز همراه پیامبر بود.[۱۵] در حجّهالوداع، اسماء که افسار شتر پیامبر را در دست داشت، سنگینی نزول وحی بر پیامبر را هنگام نزول آیات سوره مائده، از نزدیک مشاهده کرد.[۱۶]
پس از پیامبر(ص) اسماء در جنگ یرموک (منطقه شامات) در سال ۱۳ هجری شرکت جست و با عمود خیمه، چند تن از سپاه روم را کشت[۱۷] و از آن پس، در شام سکنا گزید.[۱۸] اسماء به پیامبر علاقه فراوانی داشت.[۱۹] یکبار هنگامی که پیامبر به محلّه بنیعبداشهل آمد و در مسجد آنان نمازگزارد، پیامبر را به منزل خود دعوت، و از حضرت پذیرایی کرد که همراهان پیامبر نیز به برکت آن حضرت از غذای او سیر شدند.[۲۰] هنگامی که زنان مدینه از او خواستند پرسشهای خود را نزد پیامبر طرح کند، در حضور اصحاب چنان زیبا سخن گفت و پرسشهای آنان را مطرح کرد که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.[۲۱] در گفتوگو با پیامبر کمتر خجالت میکشید،[۲۲] بدین جهت ۸۱ روایت در زمینههای گوناگون از پیامبر نقل کرده [۲۳] و راوی ثقه (مورد اعتماد) شناخته شده است.[۲۴] ابنحنبل، بخشی از اثر خود را به روایات او اختصاص داده است.[۲۵] در مباحث قرآنی، روایاتی از اسماء درباره اسم اعظم در قرآن،[۲۶] سوره قریش / ۱۰۶ [۲۷] و آیه ۵۳ زمر / ۳۹ [۲۸] وجود دارد.
اسماء را زنی دیندار، خردمند،[۲۹] سخنور، [۳۰] خادم پیامبر و مجاهد در راه خدا [۳۱] و بیتوجّه به زیور دنیا [۳۲] وصف کردهاند.
او به سال ۷۰ هجری از دنیا رفت [۳۳] و در قبرستان باب الصغیر شام مدفون شد.[۳۴]
اسماء بنت یزید در شان نزول
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۱.
- ↑ عارضة الاحوذی، ج ۶، ص ۳۶۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰.
- ↑ اسد الغابه، ج ۷، ص ۱۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۴۴.
- ↑ الطبقات، ابنخیاط، ص ۶۳۵.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۳۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۴۱؛ اسد الغابه، ج ۷، ص ۳۴۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۱۵.
- ↑ المغازی، ج۲،ص۴۷۷؛ تاریخدمشق، ج۳۳، ص۲۲۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۴۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۶؛ تاریخ الاسلام، ص ۷۳.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۶۳۳؛ تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۳۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۱۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۴؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص۳۷؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۸، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.
- ↑ اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۳۹؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.
- ↑ اعلام النساء، ج ۱، ص ۶۷.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۴۶۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۸.
- ↑ اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۵۰.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۱.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۵۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.