محمد حنفیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'اصل' به 'اصل')
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت')
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[محمد بن حنفیه]]، مکنی به [[ابوالقاسم]] از بزرگان و [[سادات]] [[بنی‌هاشم]] و [[فرزند امام علی]]{{ع}}، بنا بر قول غالب در سال ۱۶ [[هجری]] متولد شد. مادرش، خوله دختر [[جعفر بن قیس]] است. بنابر [[روایات]] [[تاریخ‌نگاران]]، [[بنی‌اسد]] به روزگار [[حکومت]] [[خلیفه اول]] بر بنی‌حنفیه [[غارت]] بردند، خوله دختر [[جعفر]] را [[اسیر]] گرفتند و او را به [[مدینه]] آوردند و به [[امام علی]]{{ع}} فروختند و چون خبر خوله به قومش رسید، آنان به [[مدینه]] و نزد [[امام علی]]{{ع}} آمدند و خوله را معرفی کردند و [[موقعیت]] او را میان خود به اطلاع [[امام علی]]{{ع}} رساندند. [[امام]] نیز خوله را [[آزاد]] فرمود و سپس برای او کابین و مهر مقرر داشت و با او [[ازدواج]] کرد.
*[[محمد بن حنفیه]]، مکنی به [[ابوالقاسم]] از بزرگان و [[سادات]] [[بنی‌هاشم]] و [[فرزند امام علی]]{{ع}}، بنا بر قول غالب در سال ۱۶ [[هجری]] متولد شد. مادرش، خوله دختر [[جعفر بن قیس]] است. بنابر [[روایات]] [[تاریخ‌نگاران]]، [[بنی‌اسد]] به روزگار [[حکومت]] [[خلیفه اول]] بر بنی‌حنفیه [[غارت]] بردند، خوله دختر [[جعفر]] را [[اسیر]] گرفتند و او را به [[مدینه]] آوردند و به [[امام علی]]{{ع}} فروختند و چون خبر خوله به قومش رسید، آنان به [[مدینه]] و نزد [[امام علی]]{{ع}} آمدند و خوله را معرفی کردند و موقعیت او را میان خود به اطلاع [[امام علی]]{{ع}} رساندند. [[امام]] نیز خوله را [[آزاد]] فرمود و سپس برای او کابین و مهر مقرر داشت و با او [[ازدواج]] کرد.
* [[محمد بن حنفیه]] مردی عالم، [[شجاع]]، نیرومند و [[قوی]] بود. از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] است که فرمود: "محمدها از اینکه [[خدای عزوجل]] [[نافرمانی]] شود، خودداری می‌کنند." [[راوی]] گوید: من از آن [[حضرت]] پرسیدم: "محمدها چه کسانی هستند؟" فرمود: "[[محمد بن جعفر]]، [[محمد بن ابی‌ بکر]]، [[محمد بن ابی‌ حذیفه]] و [[محمد بن حنفیه]]". نیز [[روایت]] است که روزی [[امام علی]]{{ع}} [[حسنین]] را به حضور‌طلبید و ضمن سفارش‌هایی به آنان خطاب به ابن‌حنفیه گفت: "پس بدان که من تو را نیز به همان‌ها [[وصیت]] می‌کنم و نیز به تو سفارش می‌کنم که [[احترام]] برادرانت را نگه‌داری، زیرا [[حق]] آن دو بر تو بزرگ است، پس کاری را بدون نظر آنها انجام مده." آن‌گاه به [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} نیز فرمود: "شما را نیز سفارش می‌کنم، زیرا که وی [[برادر]] شما و پسر [[پدر]] شماست و به خوبی دانسته‌اید که پدرتان او را پیوسته [[دوست]] می‌داشت."
* [[محمد بن حنفیه]] مردی عالم، [[شجاع]]، نیرومند و [[قوی]] بود. از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] است که فرمود: "محمدها از اینکه [[خدای عزوجل]] [[نافرمانی]] شود، خودداری می‌کنند." [[راوی]] گوید: من از آن [[حضرت]] پرسیدم: "محمدها چه کسانی هستند؟" فرمود: "[[محمد بن جعفر]]، [[محمد بن ابی‌ بکر]]، [[محمد بن ابی‌ حذیفه]] و [[محمد بن حنفیه]]". نیز [[روایت]] است که روزی [[امام علی]]{{ع}} [[حسنین]] را به حضور‌طلبید و ضمن سفارش‌هایی به آنان خطاب به ابن‌حنفیه گفت: "پس بدان که من تو را نیز به همان‌ها [[وصیت]] می‌کنم و نیز به تو سفارش می‌کنم که [[احترام]] برادرانت را نگه‌داری، زیرا [[حق]] آن دو بر تو بزرگ است، پس کاری را بدون نظر آنها انجام مده." آن‌گاه به [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} نیز فرمود: "شما را نیز سفارش می‌کنم، زیرا که وی [[برادر]] شما و پسر [[پدر]] شماست و به خوبی دانسته‌اید که پدرتان او را پیوسته [[دوست]] می‌داشت."
*هم‌چنین رشادت‌های او در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] مشهور است. [[نقل]] است که در [[جنگ جمل]] پس از حمله نخستین [[امام]]{{ع}} به [[قلب]] [[لشکر]] [[جمل]]، [[پرچم]] به‌دست [[محمد بن حنفیه]] سپرده شد و [[امام]] به او فرمود: "حمله نخستین را با حمله دوم محو و نابود کن و این گروه [[انصار]] و هم همراه تو خواهند بود." و [[خُزَیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] را با گروهی از [[انصار]] که بسیاری از ایشان از شرکت‌کنندگان در [[جنگ بدر]] بودند با [[محمد]] همراه فرمود. [[محمد]] حمله‌های فراوان و پی‌درپی انجام داد و [[دشمن]] را از [[جایگاه]] خود عقب راند و سخت [[دلاوری]] و [[ایستادگی]] کرد. در [[جنگ صفین]] نیز به [[فرمان]] [[مالک اشتر]] نزد [[سپاه]] [[شام]] رفت و در برتری‌های [[امام علی]]{{ع}} چنان [[سخنرانی]] کرد که همگان [[فضل]] او را ستودند. [[امام]]{{ع}} در [[نبرد صفین]] او را به همراه مرقال در [[جناح چپ]] [[سپاه]] خود مستقر کرد.
*هم‌چنین رشادت‌های او در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] مشهور است. [[نقل]] است که در [[جنگ جمل]] پس از حمله نخستین [[امام]]{{ع}} به [[قلب]] [[لشکر]] [[جمل]]، [[پرچم]] به‌دست [[محمد بن حنفیه]] سپرده شد و [[امام]] به او فرمود: "حمله نخستین را با حمله دوم محو و نابود کن و این گروه [[انصار]] و هم همراه تو خواهند بود." و [[خُزَیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] را با گروهی از [[انصار]] که بسیاری از ایشان از شرکت‌کنندگان در [[جنگ بدر]] بودند با [[محمد]] همراه فرمود. [[محمد]] حمله‌های فراوان و پی‌درپی انجام داد و [[دشمن]] را از [[جایگاه]] خود عقب راند و سخت [[دلاوری]] و [[ایستادگی]] کرد. در [[جنگ صفین]] نیز به [[فرمان]] [[مالک اشتر]] نزد [[سپاه]] [[شام]] رفت و در برتری‌های [[امام علی]]{{ع}} چنان [[سخنرانی]] کرد که همگان [[فضل]] او را ستودند. [[امام]]{{ع}} در [[نبرد صفین]] او را به همراه مرقال در [[جناح چپ]] [[سپاه]] خود مستقر کرد.
خط ۱۴: خط ۱۴:
* [[امام علی]]{{ع}} در فرازهایی چند از [[نهج البلاغه]] [[فرزند]] خویش [[محمد بن حنفیه]] را مخاطب قرار داده است. در فرازی [[آیین]] [[جنگاوری]] را به او [[یادآوری]] می‌کند: اگر کوه‌ها [[متزلزل]] شوند، تو پایدار بمان، دندان‌ها را به هم بفشر و سرت را به عاریت به [[خداوند]] بسپار و پای‌های را چونان میخ در [[زمین]] [[استوار]] کن و تا دورترین کرانه‌های میدان [[نبرد]] را زیر نظر گیر و صحنه‌های وحشت‌خیز را نادیده بگیر و بدان که [[پیروزی]] [[وعده]] [[خداوند سبحان]] است<ref>{{متن حدیث|تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه  ۱۱</ref>. و در فرازی دیگر نیز او را این‌گونه مخاطب قرار می‌دهد: ای [[فرزند]] [[بیم]] دارم که تو [[فقیر]] شوی، پس به [[خدا]] [[پناه]] ببر از [[فقر]]، زیرا [[فقر]] سبب [[نقص]] در [[دین]] و [[سرگردانی]] [[عقل]] و ایجادکننده [[دشمنی]] است<ref>{{متن حدیث|يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت  ۳۱۱</ref>.
* [[امام علی]]{{ع}} در فرازهایی چند از [[نهج البلاغه]] [[فرزند]] خویش [[محمد بن حنفیه]] را مخاطب قرار داده است. در فرازی [[آیین]] [[جنگاوری]] را به او [[یادآوری]] می‌کند: اگر کوه‌ها [[متزلزل]] شوند، تو پایدار بمان، دندان‌ها را به هم بفشر و سرت را به عاریت به [[خداوند]] بسپار و پای‌های را چونان میخ در [[زمین]] [[استوار]] کن و تا دورترین کرانه‌های میدان [[نبرد]] را زیر نظر گیر و صحنه‌های وحشت‌خیز را نادیده بگیر و بدان که [[پیروزی]] [[وعده]] [[خداوند سبحان]] است<ref>{{متن حدیث|تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه  ۱۱</ref>. و در فرازی دیگر نیز او را این‌گونه مخاطب قرار می‌دهد: ای [[فرزند]] [[بیم]] دارم که تو [[فقیر]] شوی، پس به [[خدا]] [[پناه]] ببر از [[فقر]]، زیرا [[فقر]] سبب [[نقص]] در [[دین]] و [[سرگردانی]] [[عقل]] و ایجادکننده [[دشمنی]] است<ref>{{متن حدیث|يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت  ۳۱۱</ref>.
* [[محمد بن حنفیه]] در سال ۸۰ یا ۸۴ [[هجری]] درگذشت. پیکر او را در [[مدینه]]، [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 668-670.</ref>.
* [[محمد بن حنفیه]] در سال ۸۰ یا ۸۴ [[هجری]] درگذشت. پیکر او را در [[مدینه]]، [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 668-670.</ref>.
*"[[محمد بن حنفیه]]" نخستین کسی است که در [[اسلام]]، [[مهدی موعود]] نامیده شد. "[[محمد بن حنفیه]]" [[فرزند]] برومند [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و مورد توجه خاص آن [[حضرت]] بود. شهرتش به "حنفیه" از این جهت است که مادرش "خَولَه" از [[قبیله]] "[[بنی حنیفه]]" بود. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} او را [[آزاد]] کرد، سپس به حباله [[نکاح]] خود درآورد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۴۵.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} به این [[فرزند]] [[ارزشمند]] علاقه‌ای وافر داشت و درباره او سخنان تحسین‌آمیزی فرموده؛ از جمله تعبیر مشهور آن [[حضرت]] است که فرمود، "محمدها اجازه نمی‌دهند که به [[خدا]] [[نافرمانی]] شود". [[راوی]] پرسید: محمدها کیانند؟ فرمود: [[محمد بن جعفر]]، [[محمد بن ابی بکر]]، [[محمد بن ابی حذیفه]] و [[محمد بن امیر المؤمنین]]"<ref>اختیار معرفة الرجال، طوسی، ص ۷۰.</ref>. در [[جنگ جمل]] [[محمد بن حنفیه]] [[موقعیت]] بسیار ممتازی داشت. [[پرچم]] [[پیروزی]] در دست او بود، با [[شجاعت]] و [[صلابت]] کم‌نظیری، [[دشمن]] را به عقب راند، صف‌ها را [[شکست]] و [[امتحان]] نیکویی داد. در همین [[جنگ]] بود که از [[محمد بن حنفیه]] پرسیدند: چگونه است که در شرایط‍‌ سخت و هولناک، پدرت ترا در کام خطر می‌اندازد و هرگز برادرانت [[حسن]] و [[حسین]] را در این مواقع به میدان نمی‌فرستد؟ [[محمد بن حنفیه]] با تعبیر بسیار ظریفی بیان داشت: [[حسن]] و [[حسین]]، دیدگان پرفروغ [[پدر]] هستند و من بازوی پرزور او می‌باشم. پدرم با دست خود از دیدگانش محافظت می‌کند<ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۱۷۲.</ref>. روی این بیان، تردید نمی‌ماند در اینکه "[[محمد بن حنفیه]]" دقیقا بر تمام برادرانش واقف بود و کسی نبود که به ناحق، دعوی [[امامت]] کند. پس از [[شهادت]] [[امام حسین]]{{ع}} گروهی به [[امامت]] او گرویدند و بیش از همه "مختار" بر محوریت او [[تکیه]] می‌کرد و از [[مردم]] به نام او [[بیعت]] می‌گرفت. ولی [[محمد بن حنفیه]] از کار او [[راضی]] نبود و هرگز بر این کار صحه نگذاشت. هنگامی که "[[ابو خالد کابلی]]" از جناب [[محمد بن حنفیه]] پرسید: آیا [[امام]] [[واجب]] الطاعة شما هستید؟ به صراحت تمام فرمود: [[امام]] بر من، بر تو و بر همه [[مسلمانان]] [[امام سجاد|علی بن الحسین]] است<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۲۱.</ref>. آن‌گاه برای اینکه امر [[امامت]] بر همگان روشن شود، با [[حضرت علی بن الحسین]]{{عم}} به [[گفت‌وگو]] نشست. [[حجرالاسود]] را [[حکم]] قرار دادند، [[حجرالاسود]] به [[امامت]] [[حضرت سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] داد، او نیز [[تسلیم]] شد<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ غیبة طوسی، ص ۱۸.</ref>. [[متانت]] در گفتار، [[اعتدال]] در [[رفتار]] و [[سلوک]] در [[کردار]]، به ضمیمه [[دانش]] سرشار، [[عقل]] پربار و دیگر [[محاسن اخلاقی]]، موجب شد که [[دل‌ها]] از [[محبت]] او پر شود و همگان [[حسن]] [[اعتقاد]] به او داشته باشند و همین موجب شد که مختار خود را به او منتسب کند، تا بتواند [[دل‌ها]] را به سوی خود جلب کند. ولی هنگامی که او از دسیسه مختار [[آگاه]] شد، از وی [[تبری]] جست. جناب "[[محمد بن حنفیه]]" در [[محرم]] [[سال]] ۸۱ ق. در ۶۵ سالگی و در [[مدینه]] [[طیبه]] دیده از [[جهان]] فروبست و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد. در مورد درگذشت او چند قول است: [[مدینه]]، [[طائف]]، ایله (بین [[مکه]] و [[مدینه]]) و قولی هم می‌گوید: درگذشت او در "[[رضوی]]" و [[دفن]] در [[بقیع]] است. [[فرقه]] [[کیسانیه]]، به [[امامت]] او [[معتقد]] بودند و او را پس از [[امیر مؤمنان]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}، [[چهارمین امام]] می‌پنداشتند. [[اکثریت]] [[قاطع]] [[کیسانیه]] معتقدند که او نمرده است؛ بلکه در [[کوه رضوی]] مخفی شده و پس از یک دوران [[استتار]]، سرانجام [[ظهور]] کرده و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند. آنها معتقدند که "[[محمد بن حنفیه]]" همان [[مهدی موعود]] است و از [[مکه]] [[ظهور]] خواهد کرد<ref>با دعای ندبه در پگاه جمعه، علی اکبر مهدی‌پور، ص ۸۳.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۲۳.</ref>.
*"[[محمد بن حنفیه]]" نخستین کسی است که در [[اسلام]]، [[مهدی موعود]] نامیده شد. "[[محمد بن حنفیه]]" [[فرزند]] برومند [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و مورد توجه خاص آن [[حضرت]] بود. شهرتش به "حنفیه" از این جهت است که مادرش "خَولَه" از [[قبیله]] "[[بنی حنیفه]]" بود. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} او را [[آزاد]] کرد، سپس به حباله [[نکاح]] خود درآورد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۴۵.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} به این [[فرزند]] [[ارزشمند]] علاقه‌ای وافر داشت و درباره او سخنان تحسین‌آمیزی فرموده؛ از جمله تعبیر مشهور آن [[حضرت]] است که فرمود، "محمدها اجازه نمی‌دهند که به [[خدا]] [[نافرمانی]] شود". [[راوی]] پرسید: محمدها کیانند؟ فرمود: [[محمد بن جعفر]]، [[محمد بن ابی بکر]]، [[محمد بن ابی حذیفه]] و [[محمد بن امیر المؤمنین]]"<ref>اختیار معرفة الرجال، طوسی، ص ۷۰.</ref>. در [[جنگ جمل]] [[محمد بن حنفیه]] موقعیت بسیار ممتازی داشت. [[پرچم]] [[پیروزی]] در دست او بود، با [[شجاعت]] و [[صلابت]] کم‌نظیری، [[دشمن]] را به عقب راند، صف‌ها را [[شکست]] و [[امتحان]] نیکویی داد. در همین [[جنگ]] بود که از [[محمد بن حنفیه]] پرسیدند: چگونه است که در شرایط‍‌ سخت و هولناک، پدرت ترا در کام خطر می‌اندازد و هرگز برادرانت [[حسن]] و [[حسین]] را در این مواقع به میدان نمی‌فرستد؟ [[محمد بن حنفیه]] با تعبیر بسیار ظریفی بیان داشت: [[حسن]] و [[حسین]]، دیدگان پرفروغ [[پدر]] هستند و من بازوی پرزور او می‌باشم. پدرم با دست خود از دیدگانش محافظت می‌کند<ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۱۷۲.</ref>. روی این بیان، تردید نمی‌ماند در اینکه "[[محمد بن حنفیه]]" دقیقا بر تمام برادرانش واقف بود و کسی نبود که به ناحق، دعوی [[امامت]] کند. پس از [[شهادت]] [[امام حسین]]{{ع}} گروهی به [[امامت]] او گرویدند و بیش از همه "مختار" بر محوریت او [[تکیه]] می‌کرد و از [[مردم]] به نام او [[بیعت]] می‌گرفت. ولی [[محمد بن حنفیه]] از کار او [[راضی]] نبود و هرگز بر این کار صحه نگذاشت. هنگامی که "[[ابو خالد کابلی]]" از جناب [[محمد بن حنفیه]] پرسید: آیا [[امام]] [[واجب]] الطاعة شما هستید؟ به صراحت تمام فرمود: [[امام]] بر من، بر تو و بر همه [[مسلمانان]] [[امام سجاد|علی بن الحسین]] است<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۲۱.</ref>. آن‌گاه برای اینکه امر [[امامت]] بر همگان روشن شود، با [[حضرت علی بن الحسین]]{{عم}} به [[گفت‌وگو]] نشست. [[حجرالاسود]] را [[حکم]] قرار دادند، [[حجرالاسود]] به [[امامت]] [[حضرت سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] داد، او نیز [[تسلیم]] شد<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ غیبة طوسی، ص ۱۸.</ref>. [[متانت]] در گفتار، [[اعتدال]] در [[رفتار]] و [[سلوک]] در [[کردار]]، به ضمیمه [[دانش]] سرشار، [[عقل]] پربار و دیگر [[محاسن اخلاقی]]، موجب شد که [[دل‌ها]] از [[محبت]] او پر شود و همگان [[حسن]] [[اعتقاد]] به او داشته باشند و همین موجب شد که مختار خود را به او منتسب کند، تا بتواند [[دل‌ها]] را به سوی خود جلب کند. ولی هنگامی که او از دسیسه مختار [[آگاه]] شد، از وی [[تبری]] جست. جناب "[[محمد بن حنفیه]]" در [[محرم]] [[سال]] ۸۱ ق. در ۶۵ سالگی و در [[مدینه]] [[طیبه]] دیده از [[جهان]] فروبست و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد. در مورد درگذشت او چند قول است: [[مدینه]]، [[طائف]]، ایله (بین [[مکه]] و [[مدینه]]) و قولی هم می‌گوید: درگذشت او در "[[رضوی]]" و [[دفن]] در [[بقیع]] است. [[فرقه]] [[کیسانیه]]، به [[امامت]] او [[معتقد]] بودند و او را پس از [[امیر مؤمنان]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}، [[چهارمین امام]] می‌پنداشتند. [[اکثریت]] [[قاطع]] [[کیسانیه]] معتقدند که او نمرده است؛ بلکه در [[کوه رضوی]] مخفی شده و پس از یک دوران [[استتار]]، سرانجام [[ظهور]] کرده و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند. آنها معتقدند که "[[محمد بن حنفیه]]" همان [[مهدی موعود]] است و از [[مکه]] [[ظهور]] خواهد کرد<ref>با دعای ندبه در پگاه جمعه، علی اکبر مهدی‌پور، ص ۸۳.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۲۳.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۵۰

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱
  2. «يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ؛ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۱۱
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 668-670.
  4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۴۵.
  5. اختیار معرفة الرجال، طوسی، ص ۷۰.
  6. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۱۷۲.
  7. مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۲۱.
  8. کافی، ج ۱، ص ۳۸۴؛ غیبة طوسی، ص ۱۸.
  9. با دعای ندبه در پگاه جمعه، علی اکبر مهدی‌پور، ص ۸۳.
  10. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۳.