استعفاف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>.
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref>
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref>
==استعفاف و [[تعفف]] در [[تفاسیر]]==
[[شیخ طوسی]] در تبیان و [[طبرسی]] در [[مجمع‌البیان]] فرموده‌اند: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: هر کس از اولیای [[اموال]] [[یتیمان]] [[غنی]] بود، باید آنچه را از [[مال یتیم]] سهم او ست، برای خودش نگیرد، خواه کم باشد یا زیاد، و از خوردن آن، خودداری نماید<ref>تبیان، ج۳، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹.</ref>.
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}، گفته‌اند: این امر از جانب [[خدای متعال]] برای کسی است که راهی را برای [[ازدواج]] نمودن نمی‌یابد؛ از این که توان [[پرداخت مهریه]] را ندارد و یا آن‌که نمی‌تواند آنچه را که از [[نفقه]] و [[لباس]] بر او لازم است، فراهم کند. چنین فردی باید پاکدامنی نماید و در کار [[زشت]] وارد نگردد و [[خویشتن‌داری]] کند تا [[خداوند]] از فضلش او را [[بی‌نیاز]] گرداند<ref>تبیان، ج۷، ص۳۸۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}، فرموده‌اند: زن‌های بازنشسته سالمندی که [[امید]] و تمایلی برای ازدواج نمودن ندارند، در دور انداختن چادر خود [[پرهیزگاری]] کرده و عفت ورزند که این کار برای آنان، در دینشان، بهتر است<ref>تبیان، ج۷، ص۴۸.</ref>؛ یعنی (اگر) با [[پوشیدن]] چادر، [[عفاف]] و پاکدامنی نمایند، برای آنان بهتر از آن است که آن را از سر خود بردارند<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۵.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}، طبرسی گفته: از سؤال نمودن از [[مردم]] خودداری می‌کنند، در حالی که [[آراستگی]] لباس آنان، پوششی است بر [[بدی]] حال و [[فقر]] آنان، و این برای طلب رضای [[حق تعالی]] و چشم داشتن به رسیدن به [[پاداش]] بزرگ است<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۷.</ref>.
[[زمخشری]] در [[تفسیر کشّاف]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}، فرموده: استعفّ رساتر از عفّ است، گویی او بسیار خواهان خودداری کردن از [[مال]] ناروا است<ref>کشاف، ج۱، ص۵۰۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}، گفته: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ}}: و او باید از [[پارسایی]] و دور نگهداشتن نفس از چیزهای [[ناپسند]]، تلاش نماید؛ چنان‌که مستعفّ به معنای خواهان [[پاکدامنی]] از خویشتن و حامل پاکدامنی بر نفس خویش است<ref>کشاف، ج۳، ص۶۴.</ref>.
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}، فرموده: {{عربی|و الاستعفاف من الوضع خير لهن}}: [[خویشتن‌داری]] برای او بهتر است از برداشتن چادر<ref>کشاف، ج۳، ص۷۶.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}، فرموده: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ}} به حال آنان، (که ایشان) {{متن قرآن|أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}، بی‌نیازند، به خاطر خودداری کردن از سؤال (از دیگران)<ref>کشاف، ج۱، ص۳۹۸.</ref>.
شُبَّر هم در تفسیرش فرموده: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}؛ یعنی در خوردن آن ([[مال یتیم]]) پاکدامنی نمایند<ref>تفسیر شبّر، ص۱۸۰.</ref>.
نیز فی قوله: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ}}، گفته: و باید در [[عفت]] و پاکدامنی نمودن (درباره آن)، جدیّت و تلاش نماید<ref>تفسیر شبّر، ص۷۳۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ}}، فرموده: از برداشتن چادر خودداری کنند<ref>تفسیر شبّر، ص۷۴۷.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}، گفته: از آن جهت که آنان از سؤال نمودن (از دیگران)، خودداری دارند<ref>تفسیر شبّر، ص۱۱۲.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}، به معنای آن است که کسی که [[ولیّ]] [[یتیم]] است و در معاش خود نیازی به استفاده نمودن از مال یتیم ندارد، باید [[راه]] عفت را بجوید و لازمه آن این است که از [[اموال]] آنان چیزی نگیرد<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا}}، فرموده: استعفاف و [[تعفّف]]، از نظر معنا به هم نزدیکند، و مراد از نیافتن [[نکاح]]، عدم [[قدرت]] بر مهر و [[نفقه]] است، و معنای [[آیه]]، [[امر]] به [[تعفّف]] و [[احتراز]] از وقوع زناست برای کسی که [[قدرت]] بر [[نکاح]] ندارد تا [[خدای تعالی]] از فضلش او را [[بی‌نیاز]] گرداند<ref>المیزان، ج۱۵، ص۱۲۲.</ref>.
همین طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}، فرموده: کنایه از احتجاب (پوشاندن) است؛ یعنی باحجاب بودن برای آنان بهتر از این است که [[حجاب]] (و چادر) را بردارند<ref>المیزان، ج۱۵، ص۱۷۸.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}، فرموده: این که [[جاهل]] به حال آنان، ایشان را به سبب خودداری نمودن از سؤال، [[اغنیا]] می‌پنداشت، دلالت دارد بر این که آنان به [[فقر]] و نداری [[تظاهر]] نمی‌کنند، مگر جایی که [[راه]] چاره‌ای برای آنان از پوشاندن علایم فقر و [[مسکنت]] که از ظاهر چهره و [[لباس]] آنان پیداست، نباشد<ref>المیزان، ج۲، ص۴۲۲.</ref>.
[[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ}}، فرموده: یعنی سرپرستان [[ایتام]] اگر متمکن و ثروتمندند، نباید به هیچ عنوانی از [[اموال]] ایتام استفاده کنند، و اگر [[فقیر]] و نادار باشند، تنها می‌توانند در برابر زحماتی که به خاطر [[حفظ]] اموال [[یتیم]] متحمّل می‌شوند، با رعایت [[عدالت]] و [[انصاف]]، [[حق]] الزحمه خود را از اموال آنها بردارند. در این زمینه، روایاتی نیز وارد شده و مضمون [[آیه]] را چنان‌که گفته شد، توضیح داده است؛ از جمله در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|فَقَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ يَحْبِسُ‏ نَفْسَهُ‏ عَنِ‏ الْمَعِيشَةِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْكُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا كَانَ يُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ كَانَ الْمَالُ قَلِيلًا فَلَا يَأْكُلْ مِنْهُ شَيْئاً}}: منظور کسی است که [[سرپرستی مال]] یتیم، او را از رسیدگی به [[زندگی]] خویش باز داشته، پس در این صورت او می‌تواند به اندازه مناسب و [[شایسته]] از [[مال یتیم]] استفاده کند، و این در صورتی است که این کار به [[صلاح]] یتیم باشد. امّا اگر [[ثروت]] یتیم کم باشد (و طبعاً [[سرپرستی]] آن نیز وقت زیادی را اشغال نمی‌کند)، در این صورت چیزی از مال یتیم برندارد<ref>تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۷۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}، فرموده: و آنها که وسیله [[ازدواج]] ندارند، باید [[عفت]] پیشه کنند، تا [[خداوند]] آنان را با فضلش [[بی‌نیاز]] کند. (بعد در شرح آن چنین می‌فرماید:) نکند در این مرحله [[بحرانی]] و در این دوران [[آزمایش الهی]]، تن به [[آلودگی]] در دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذری پذیرفته نیست، بلکه باید [[قدرت]] [[ایمان]]، [[شخصیت]] و [[تقوا]] را در چنین مرحله‌ای آزمود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۵۹.</ref>.
در ترجمه قوله تعالی: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}، فرموده: اگر آنها [[تعفّف]] کنند و خویشتن را بپوشانند، برای آنها بهتر است. (بعد در شرح آن آورده که:) چرا که از نظر [[اسلام]] هر [[قدر]] [[زن]] جانب [[عفاف]] و [[حجاب]] را رعایت کند، پسندیده‌تر و به تقوا و [[پاکی]] نزدیک‌تر است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۳.</ref>.
در معنای قوله تعالی: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}} هم فرموده: یعنی کسانی که از حال آنها اطلاعی ندارند، به خاطر [[خویشتن داری]] و [[عفت نفس]] ایشان، [[گمان]] می‌کنند آنان بی‌نیازند<ref>تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۹

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استعفاف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آیات عفاف در سه سوره بقره، نساء و نور و در ضمن چهار آیه آمده است. بنا بر روش متداول خود در فصل‌های قبل، ابتدا آیات را به ترتیب مصحفی‌شان تنظیم کرده و بعد از آن، معنای لغوی و اصطلاحی استعفاف و تعفف را مورد بررسی قرار می‌دهیم. سپس با استفاده از تفاسیر، به تحقیق درباره آن پرداخته و در مرحله بعد، این تحقیق را از دیدگاه تفاسیر روایی ادامه می‌دهیم. در آخر هم درباره آن به تدبّر می‌پردازیم.

تنظیم آیات، استعفاف، تعفف، به ترتیب مصحفی‌شان

  1. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱].
  2. ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲].
  3. ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳].
  4. ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۴].[۵]

معنای استعفاف و تعفّف

راغب در مفردات گفته: ﴿عَفَةً، عبارت از حصول حالتی برای نفس است که به واسطه آن از غلبه شهوت جلوگیری به عمل می‌آید. متعفّف، کسی است که به نیروی تمرین و چیرگی برای رسیدن به آن حالت اقدام می‌کند، و استعفاف، طلب و درخواست نمودن عفت است. قال: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ، ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا[۶].

فخرالدین در مجمع‌البحرین می‌فرماید: قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا؛ یعنی اگر شخص فقیری بترسد که با نکاح نمودن، فقر او زیادتر شود، باید در چیره شدن بر شهوت خود بکوشد و عفت و پاکدامنی را با ریاضت و سختی کشیدن به هدف آرام نمودن شهوت جنسی به دست آورد؛ چنان که فرمود: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ‏ اسْتَطَاعَ‏ مِنْكُمُ‏ الْبَاهَ‏ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ وِجَاءٌ»: ای جوانان! از شما هر کس که قدرت بر جماع نمودن دارد، باید ازدواج کند، و هر کس که قادر بر ازدواج نباشد، بر اوست که روزه بگیرد که روزه گرفتن او را (با تسکین دادن نیروی شهوانی) متعادل می‌کند، و گفته‌اند: استعفاف، همان نکاح است. پس قوله: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ، بدین معناست که فرد مورد نظر باید از دواج کند، و این سخن حق تعالی هم که: ﴿لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا؛ یعنی آنچه را که نسبت به ازدواج سبب است، از قبیل: مهر و نفقه، نمی‌یابد. پس وقتی ازدواج نمود، خدای متعال بر او باب روزی را گشوده و از فضل خود او را برای پرداخت حقوق نکاح بی‌نیاز می‌گرداند. جایز نیست از ترس پرداخت حقّ نکاح، از دواج را ترک نماید؛ چرا که نشانه سوء ظنّ به خداست. در حدیث از اسحاق بن عمار آمده که به ابی‌عبدالله، امام صادق(ع)، گفتم: مردم این حدیث را روایت می‌کنند که مردی نزد پیامبر(ص) آمد و از نیازمندی خویش شکایت نمود، (در پاسخ) آن حضرت او را به ازدواج امر فرمود. مرتبه دیگر که آمد و از حاجت‌مندی خود باز شکایت کرد، آن حضرت (دوباره) او را به تزویج امر نمود. تا آن‌که بالاخره در نوبت سوم هم (که مرد چون گذشته به نزد پیامبر آمده بود)، پیامبر او را به ازدواج امر فرمود. بعد از آن امام صادق(ع) فرمود: «نَعَمْ‏، هُوَ حَقٌّ»: آری آن حدیث، حق و راست است. پس از آن فرمود: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِيَالِ»: روزی به همراه زن و فرزندان است. در حدیث معاویة بن وهب از ابی عبدالله، امام صادق(ع)، درباره فرموده خداوند: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، آمده است که آن بزرگوار فرمود: «تَزَوَّجُوا حَتَّى‏ يُغْنِيَهُمُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ فَضْلِهِ‏»: ازدواج نمایند تا خدای متعال، آنان را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند. در حدیث است که: «أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ‏»: عفاف (به فتح عین آن) برترین عبادت است. تعفّف، نگهداری نفس است از محرمات و از درخواست کمک از مردم. از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً عَفَّ‏، وَ تَعَفَّفَ‏، وَ كَفَّ عَنِ الْمَسْأَلَةِ»: خدای تعالی رحمت کند بنده‌ای را که پارسایی کرده و از حرام خودداری نماید و از درخواست کمک از مردم بپرهیزد.

بعضی از شارحان گفته‌اند: استعفاف، طلب نمودن پارسایی و پاکدامنی است، و تعفّف، عبارت است از خودداری نمودن از حرام و از سؤال نمودن از مردم، و نیز گفته‌اند: استعفاف، خویشتن‌داری و دوری نمودن از زشتی‌ها و قبایح است[۷].

در ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: عِفَّة، مصدر است به معنای پارسایی، خودداری از ناروا، پاکی تن، و عفاف: دارو، و عَفاف و عَفافَة: پارسایی و پاکدامنی، و عَفافَة و عَفَّة؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و عفیف؛ یعنی پارسا و پاکدامن، و عفیفه، مونث آن است، و اعفاف: پارسا کردن و باز داشتن کسی از حرام، و تعفّف: خودداری از حرام و از سؤال و درخواست مساعدت، و استعفاف: پارسایی کردن و خودداری از محرمات و از طلب چیزی[۸]. شیخ در مصباح الانظار فرموده: اصل عِفَّة، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا سزاوار نباشد، مانند: حفظ زبان از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت فرج از زنا. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به ولایت[۹]. طبرسی در مجمع البیان فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن عفت و به کار بردن آن[۱۰]. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استعفاف و تعفّف از نظر معنا به هم نزدیکند، و ﴿فَلْيَسْتَعْفِفْ: باید و بر او لازم است که طریق عفت و پاکدامنی را طلب نماید[۱۱].[۱۲]

استعفاف و تعفف در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع‌البیان فرموده‌اند: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ: هر کس از اولیای اموال یتیمان غنی بود، باید آنچه را از مال یتیم سهم او ست، برای خودش نگیرد، خواه کم باشد یا زیاد، و از خوردن آن، خودداری نماید[۱۳]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، گفته‌اند: این امر از جانب خدای متعال برای کسی است که راهی را برای ازدواج نمودن نمی‌یابد؛ از این که توان پرداخت مهریه را ندارد و یا آن‌که نمی‌تواند آنچه را که از نفقه و لباس بر او لازم است، فراهم کند. چنین فردی باید پاکدامنی نماید و در کار زشت وارد نگردد و خویشتن‌داری کند تا خداوند از فضلش او را بی‌نیاز گرداند[۱۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ، فرموده‌اند: زن‌های بازنشسته سالمندی که امید و تمایلی برای ازدواج نمودن ندارند، در دور انداختن چادر خود پرهیزگاری کرده و عفت ورزند که این کار برای آنان، در دینشان، بهتر است[۱۵]؛ یعنی (اگر) با پوشیدن چادر، عفاف و پاکدامنی نمایند، برای آنان بهتر از آن است که آن را از سر خود بردارند[۱۶]. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، طبرسی گفته: از سؤال نمودن از مردم خودداری می‌کنند، در حالی که آراستگی لباس آنان، پوششی است بر بدی حال و فقر آنان، و این برای طلب رضای حق تعالی و چشم داشتن به رسیدن به پاداش بزرگ است[۱۷]. زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ، فرموده: استعفّ رساتر از عفّ است، گویی او بسیار خواهان خودداری کردن از مال ناروا است[۱۸].

نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا، گفته: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ: و او باید از پارسایی و دور نگهداشتن نفس از چیزهای ناپسند، تلاش نماید؛ چنان‌که مستعفّ به معنای خواهان پاکدامنی از خویشتن و حامل پاکدامنی بر نفس خویش است[۱۹]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ، فرموده: و الاستعفاف من الوضع خير لهن: خویشتن‌داری برای او بهتر است از برداشتن چادر[۲۰]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، فرموده: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ به حال آنان، (که ایشان) ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، بی‌نیازند، به خاطر خودداری کردن از سؤال (از دیگران)[۲۱]. شُبَّر هم در تفسیرش فرموده: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ؛ یعنی در خوردن آن (مال یتیم) پاکدامنی نمایند[۲۲]. نیز فی قوله: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ، گفته: و باید در عفت و پاکدامنی نمودن (درباره آن)، جدیّت و تلاش نماید[۲۳]. هم‌چنین فی قوله: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ، فرموده: از برداشتن چادر خودداری کنند[۲۴]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، گفته: از آن جهت که آنان از سؤال نمودن (از دیگران)، خودداری دارند[۲۵]. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ، به معنای آن است که کسی که ولیّ یتیم است و در معاش خود نیازی به استفاده نمودن از مال یتیم ندارد، باید راه عفت را بجوید و لازمه آن این است که از اموال آنان چیزی نگیرد[۲۶]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا، فرموده: استعفاف و تعفّف، از نظر معنا به هم نزدیکند، و مراد از نیافتن نکاح، عدم قدرت بر مهر و نفقه است، و معنای آیه، امر به تعفّف و احتراز از وقوع زناست برای کسی که قدرت بر نکاح ندارد تا خدای تعالی از فضلش او را بی‌نیاز گرداند[۲۷].

همین طور فی قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ، فرموده: کنایه از احتجاب (پوشاندن) است؛ یعنی باحجاب بودن برای آنان بهتر از این است که حجاب (و چادر) را بردارند[۲۸]. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، فرموده: این که جاهل به حال آنان، ایشان را به سبب خودداری نمودن از سؤال، اغنیا می‌پنداشت، دلالت دارد بر این که آنان به فقر و نداری تظاهر نمی‌کنند، مگر جایی که راه چاره‌ای برای آنان از پوشاندن علایم فقر و مسکنت که از ظاهر چهره و لباس آنان پیداست، نباشد[۲۹]. تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ، فرموده: یعنی سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند، نباید به هیچ عنوانی از اموال ایتام استفاده کنند، و اگر فقیر و نادار باشند، تنها می‌توانند در برابر زحماتی که به خاطر حفظ اموال یتیم متحمّل می‌شوند، با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند. در این زمینه، روایاتی نیز وارد شده و مضمون آیه را چنان‌که گفته شد، توضیح داده است؛ از جمله در روایتی از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «فَقَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ يَحْبِسُ‏ نَفْسَهُ‏ عَنِ‏ الْمَعِيشَةِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْكُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا كَانَ يُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ كَانَ الْمَالُ قَلِيلًا فَلَا يَأْكُلْ مِنْهُ شَيْئاً»: منظور کسی است که سرپرستی مال یتیم، او را از رسیدگی به زندگی خویش باز داشته، پس در این صورت او می‌تواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند، و این در صورتی است که این کار به صلاح یتیم باشد. امّا اگر ثروت یتیم کم باشد (و طبعاً سرپرستی آن نیز وقت زیادی را اشغال نمی‌کند)، در این صورت چیزی از مال یتیم برندارد[۳۰].

نیز فی قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، فرموده: و آنها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را با فضلش بی‌نیاز کند. (بعد در شرح آن چنین می‌فرماید:) نکند در این مرحله بحرانی و در این دوران آزمایش الهی، تن به آلودگی در دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذری پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان، شخصیت و تقوا را در چنین مرحله‌ای آزمود[۳۱]. در ترجمه قوله تعالی: ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ، فرموده: اگر آنها تعفّف کنند و خویشتن را بپوشانند، برای آنها بهتر است. (بعد در شرح آن آورده که:) چرا که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند، پسندیده‌تر و به تقوا و پاکی نزدیک‌تر است[۳۲]. در معنای قوله تعالی: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ هم فرموده: یعنی کسانی که از حال آنها اطلاعی ندارند، به خاطر خویشتن داری و عفت نفس ایشان، گمان می‌کنند آنان بی‌نیازند[۳۳].[۳۴]

جستارهای وابسته

منابع

  1. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر

پانویس

  1. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  2. «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
  3. «و بر زنان از کار افتاده‌ای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بی‌آنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.
  4. «(این بخشش‌ها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتاده‌اند (و برای کسب و کار) سفر نمی‌توانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد، ایشان را به چهره باز می‌شناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمی‌خواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بی‌گمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.
  5. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۱.
  6. مفردات، ص۳۵۱.
  7. مجمع البحرین، ص۳۸۵.
  8. ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۵۳.
  9. مصباح الانظار الأبرار، ص۱۶۱.
  10. مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.
  11. المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.
  12. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۲.
  13. تبیان، ج۳، ص۱۱۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹.
  14. تبیان، ج۷، ص۳۸۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.
  15. تبیان، ج۷، ص۴۸.
  16. مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۵.
  17. مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۷.
  18. کشاف، ج۱، ص۵۰۲.
  19. کشاف، ج۳، ص۶۴.
  20. کشاف، ج۳، ص۷۶.
  21. کشاف، ج۱، ص۳۹۸.
  22. تفسیر شبّر، ص۱۸۰.
  23. تفسیر شبّر، ص۷۳۶.
  24. تفسیر شبّر، ص۷۴۷.
  25. تفسیر شبّر، ص۱۱۲.
  26. المیزان، ج۴، ص۱۸۵.
  27. المیزان، ج۱۵، ص۱۲۲.
  28. المیزان، ج۱۵، ص۱۷۸.
  29. المیزان، ج۲، ص۴۲۲.
  30. تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۷۲.
  31. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۵۹.
  32. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۵۴۳.
  33. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۶۵.
  34. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۴.