عمل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==فعل در [[فرهنگ]] [[مطهر]]==
==مقدمه==
فعل یعنی کلمه‌ای که دلالت بر معنای مستقل می‌کند به علاوه [[زمان]]<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۳۳۴.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۱.</ref>
کار و [[تلاش]] در [[زندگی]] [[انسان]] از اهمیتی والا برخودار و در شکل‌گیری شخصیت [[آدمی]] عاملی مؤثر است. این تأثیرگذاری را در وجوه گوناگون [[زندگی]] [[آدمی]] می‌توان در نظر گرفت. [[انسان]] با ایجاد کار و فعالیت، موهبت‌های [[الهی]] را از [[زمین]]، معادن، دریاها و... استخراج می‌کند و از آنها بهره می‌برد. به‌عبارتی، [[آدمی]] در اثر کار به [[نعمت‌های الهی]] فعلیت می‌بخشد. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: و بر [[قوم]] ثمود برادرشان [[صالح]] را فرستادیم. گفت: ای [[قوم]] من، [[خدای یکتا]] را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. اوست که شما را از [[زمین]] پدید آورده و خواسته است که آبادنش دارید<ref>{{متن قرآن| وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ }}؛ سوره هود، آیه ۶۱</ref><ref> [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 647.</ref>.


===فعل اتفاقی===
==معناشناسی عمل==
فعل اتفاقی آن فعلی است که بلاغایت است، یعنی در آن فعل رابطه‌ای میان [[غایت]] و مغیّی وجود ندارد، به این معنا که همان طور که در فعل [[عبث]] غایت وجود ندارد در اتفاق هم غایت وجود ندارد<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۳۸۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۱.</ref>
عمل، [[کار]]، [[فعل]] و [[کردار]] [[آدمی]] و چیزی است که فرد به آن اشتغال دارد. عمل در لغت یعنی فعل عمدی و اختیاری<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۸۷.</ref>، صورت خارجی فعل<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۲۴.</ref>، [[کردار]] و کنش و کار کردن<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۷۹.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۲۶-۴۲۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 647.</ref> کار یعنی صَرف انرژی<ref>نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۷۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۷.</ref>


===فعل [[اخلاقی]]===
==اهمیت عمل و [[کار]]==
فعل اخلاقی آن فعلی است که [[هدف]] از آن، [[منافع]] مادی و فردی نباشد، خواه [[انسان]] آن را به خاطر [[احساسات]] [[نوع دوستی]] انجام دهد، خواه به خاطر [[زیبایی]] فعل، خواه به خاطر زیبایی [[روح]] خود، خواه به خاطر [[استقلال]] روح و [[عقل]] خویش، و خواه به خاطر [[هوشیاری]]، همین [[قدر]] که “خودی” و [[منفعت]] فردی در کار نبود (البته آن نظریه آخر کمی مخدوش می‌شود) فعل، اخلاقی است<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۳۵ و ۱۳۶.</ref> پس فعل اخلاقی فعلی است که ناشی از یک هوش زیاد باشد که هوش انسان او را [[رهبری]] کند. به اینکه اگر می‌خواهی منفعت خود را در حدّ اعلی به دست آوری باید آن را در ضمن منفعت [[اجتماع]] به دست آوری. یعنی منافع خود را با منافع اجتماع هماهنگ کن، اگر برای اجتماع کار کنی منفعت بهتر تأمین می‌شود<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۳۰.</ref>.
کار به [[دلیل]] نوع فعالیت فیزیکی، موجب [[استواری]] [[بدن]] و اندام [[آدمی]] می‌شود. از این‌رو [[امام علی]]{{ع}} کار را موجب افزایش نیروی [[انسان]] می‌داند و کوتاهی در کار کردن را عامل فُتور و [[سستی]]. باید توجه داشت کار تنها در جسم تأثیرگذار نیست، بلکه موجب [[استحکام]] شخصیت معنوی نیز می‌شود. از این‌رو در [[روایات]]، طلب [[روزی حلال]] بر هر مرد و زنی [[واجب]] شده و کار کردن و داشتن حرفه، بعد از [[نماز]] امری [[واجب]] تلقی شده است. [[انسان]] در سایه کار به کسب و تجربه و [[کشف]] ناشناخته‌ها می‌رسد و در سایه مسئولیتی که بر عهده می‌گیرد، وجوه [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] و [[خانوادگی]] خویش را تعالی می‌بخشد و به حرکت و سیر تکاملی خود در مسیر [[زندگی]]، رشد و وسعت می‌دهد، وضعیت [[اقتصادی]] بهتری پیدا می‌کند و با رعایت حد [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] لوازم ضروری برای [[زندگی]] و مسائل پیرامون آنرا برای خود و خانواده‌اش مهیا خواهد کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 648.</ref>.
به عبارت دیگر فعل اخلاقی، یعنی فعل ضد طبیعی، و ما هر فعلی را که بر ضد اقتضای [[طبیعت]] باشد فعل اخلاقی می‌نامیم. نه، مقصود این نیست که ملاک فعل اخلاقی این است که بر ضد طبیعت باشد، و هر کاری را که بر ضد طبیعت باشد کار اخلاقی بنامیم یک [[آدم]] [[مرتاض]] به خود [[رنج]] می‌دهد و برخلاف طبعش [[رفتار]] می‌کند، ولی ما نمی‌گوییم که چون او کاری ضد طبیعت خود انجام داده فعلش اخلاقی است<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۹۶.</ref>.
فعل [[اخلاقی]]، اعمّ از [[اخلاق]] خوب و اخلاق بد. بعد هم وقتی گفتیم فعل اخلاقی آن فعلی است که [[هدف]] غیر باشد، یعنی اعمّ از آنکه هدف [[احسان]] به غیر باشد: اخلاق خوب، یا هدف زیان رساندن به غیر باشد: اخلاق بد<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۰۰.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۱.</ref>


===فعل اخلاقی از نظر کانت===
==تأثیر عمل در [[سرنوشت انسان]]==
فعل اخلاقی، یعنی فعلی که [[انسان]] آن را به عنوان یک [[تکلیف]] از [[وجدان]] خودش گرفته باشد. فعل اخلاقی یعنی فعلی که وجدان گفته بکن و انسان هم بدون چون و چرا، نه برای هدف و غرضی، صرفاً و صرفاً برای [[اطاعت]] امر و [[فرمان]] وجدان آن را انجام می‌دهد. پس فعل اخلاقی یعنی فعلی که ناشی از فرمان وجدان است<ref>فلسفه اخلاق، ص۵۶.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۲.</ref>
از نظر [[اسلام]] هیچ عملی بی‌اثر نیست، کاری که [[انسان]] می‌کند، سخنی که می‌گوید و اندیشه‌ای که می‌ورزد، در [[سرنوشت]] او اثرگذار است. اگر [[نیک]] باشد، او را در [[رسیدن به کمال]] [[یاری]] می‌کند و اگر بد باشد او را از پیمودن [[راه کمال]] باز می‌دارد و موجب [[انحطاط]] رتبه کمالی‌اش می‌شود، بنابراین [[سرنوشت]] هرکس به [[وسیله]] [[کردار]]، گفتار و اندیشه‌های او ساخته می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در غیر این صورت [[دعوت]] [[انسان]] به تزكیه و [[تهذیب]] و انجام کارهای [[شایسته]]، نابخردانه و تلاش او برای [[رسیدن به کمال]] [[بیهوده]] خواهد بود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۷-۹۹.</ref>.


===فعل اخلاقی در [[مکتب]] تکلیف===
==تعامل [[انسان]] و عمل==
فعل اخلاقی آن است که از همه این گونه اغراض منزّه و ناشی از [[احساس]] تکلیف باشد، یعنی شخصی هر چه وجدان و [[وظیفه]] و تکلیف اقتضاء می‌کند، انجام می‌دهد و هیچ [[غایت]] و هدفی از کار خود جز انجام تکلیف نداشته باشد<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۱۰.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۲.</ref>
[[روح انسان]] در آغاز [[خلقت]] هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد منتها هیچ [[سرمایه]] بالفعلی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آنرا با چیزی پر کرد. [[لوح]] سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. [[روح انسان]] به [[وسیله]] [[اعمال]] او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از [[انسان]] صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت [[فکر]] و [[اندیشه]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .</ref>


===فعل اخلاقی در مکتب مذهبی===
==رابطه بین [[پاداش]] و عمل==
فعل اخلاقی آن فعلی است که هدف و انگیزه‌اش رضای [[حق]] باشد<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۰۱.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۲.</ref>
عملی که [[انسان]] انجام می‌دهد، دارای دو گونه آثار است:
#نخست آثار قراردادی و اعتباری از قبیل [[کیفر]] و پاداشی که به [[وسیله]] [[قانون]] برای هر عملی معین می‌شود. همه پیامدهای قانونی [[اعمال]]، قراردادی است. [[قانون‌گذار]] [[انسان]] باشد یا [[خدا]] در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت [[قانون]] الهی با [[قانون]] بشری در این است که اعتبار کننده در یکی، [[خدا]] و در دیگری [[انسان]] است.  
#دوم، آثار [[تکوینی]] که پیرو [[قانون علیت]] است. تمامی آثار طبیعی [[اعمال]] از این قبیل است. در این باب [[اعمال]] ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به هر صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار [[افعال]] ندارد، مثلا کسی که سم می‌خورد، [[مسموم]] می‌شود، [[زن]] باشد یا مرد، کوچک یا بزرگ، [[مسلمان]] یا [[کافر]]، [[عرب]] یا [[عجم]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۰ .</ref>.


===فعل حکیمانه===
==رابطه [[اعمال]] با [[کیفر]] و [[پاداش اخروی]]==
فعل حکیمانه فعلی است که حتی به طور نسبی نیز فاقد [[عنایت]] و غرض نباشد، و به عبارت دیگر، غرض معقول داشته باشد، و علاوه بر غرض معقول داشتن، توأم با [[انتخاب]] [[اصلح]] و ارجح بوده باشد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۶.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۳.</ref>
در [[متون دینی]] اعم از [[قرآن]] و [[روایات]] در برابر کرده‌های [[نیک]] و بد [[انسان]]، [[وعده]] و [[وعید]] پاداش‌های بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما می‌شناسیم، از تقدیر و [[تطبیق]] این نتیجه‌های بزرگ بر کرده‌های [[انسان]]، [[ناتوان]] است. ما با هیچ معیار شناخته شده‌ای نمی‌توانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق می‌افتد، [[پاداش]] یا کیفری به [[عمر]] ابد مقرر کنیم.  


===فعل طبیعی===
آنچه در [[قیامت]] نصیب [[انسان]] می‌شود، نه نتیجه اعتبار و [[قرارداد]] است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و [[کردار]] [[انسان]] است که با چهره ملکوتی ظاهر می‌شود و هنگامی که خود عمل، [[پاداش]] عمل باشد هیچ ظلمی [[تصور]] نمی‌شود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.</ref>.
فعل طبیعی تعریفش این است که انسان کاری را از روی [[غریزه]] انجام دهد، خواه غریزه فردی و خواه غریزه جمعی<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۱۰.</ref>. [[افعال]] طبیعی، [[افعال]] عادی است و [[انسان]] به موجب این افعال مورد [[ستایش]] و تحسین واقع نمی‌شود. مثلاً انسان گرسنه می‌شود، [[غذا]] می‌خورد، [[تشنه]] می‌شود، آب می‌آشامد. کسل می‌شود، می‌خوابد، عمل جنسی انجام می‌دهد، یک کسی به او [[اهانت]] می‌کند یا می‌خواهد حقش را برباید، از [[حق]] خودش [[دفاع]] می‌کند، اینها را می‌گویند فعل طبیعی یا کارهای عادی و طبیعی که حیوان‌ها هم در این [[کارها]] با انسان شرکت دارند<ref>فلسفه اخلاق، ص۲۹۵.</ref>. فعل طبیعی فعل غیر اکتسابی است. یعنی فعلی است که ریشه آن، [[احساسات]] غیر اکتسابی و طبیعی است<ref>فلسفه اخلاق، ص۲۹۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۳.</ref>
===آیات===
 
[[قرآن کریم]] در [[آیات]] زیادی این نکته را با بیان‌های مختلف یادآور شده است، مانند:
==کار در [[فرهنگ]] [[مطهر]]==
#{{متن قرآن|وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.</ref>. این [[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که [[انسان]] خود عمل را می‌بیند، نه نتیجه و محصول آنرا. مقتضای اینکه [[انسان]] در [[قیامت]] با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.</ref>.
کار، در طول عرضه و در دسترس قرار دادن از یک طرف و مفید کردن و مورد تقاضا قرار دادن از طرف دیگر است، نه در عرض آنها<ref>نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۱۳۱.</ref>. کار یعنی صَرف انرژی<ref>نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۷۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref>. [[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که خود عمل نزد ایشان حاضر می‌شود، ولی با صورتی که مناسب آن [[جایگاه]] است، نه با صورت کتبی و امثال آن<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵. </ref>.
 
===[[روایات]]===
===کار اتفاقی===
روایاتی که از [[رسول خدا]]{{صل}} به دست ما رسیده، دلالت می‌کنند [[عمل]] [[انسان]] از بین نمی‌رود و تا [[روز قیامت]] پیوسته همراه [[انسان]] است. طبق روایتی حضرت این مطلب را به یکی از [[اصحاب]] خویش به نام [[قیس]]<ref>منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. می‌گویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرام کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنی‌تمیم به محضر رسول خدا{{صل}} شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهره‌مند شویم. آن‌گاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابن‌حجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.</ref> به این صورت می‌فرماید: ای [[قیس]] پس از [[دنیا]] [[آخرت]] است، هر چیزی را حساب‌رسی هست و مراقبی دارد. هر کار [[نیکی]] پاداشی دارد و هر کار [[بدی]] مجازاتی، مهلت‌ها نوشته شده و آن‌گاه که تو را مرده در [[خاک]] می‌گذارند، موجود زنده‌ای را نیز با تو [[دفن]] می‌کنند همراه تو، اگر بزرگوار باشد تو را [[احترام]] می‌کند و اگر [[فرومایه]] باشد، رهایت می‌کند. [[روز قیامت]] او با تو [[محشور]] می‌شود و تو با او برانگیخته می‌شوی و از تو جز درباره او چیزی نمی‌پرسند. پس تلاش کن او را [[شایسته]] برگزینی که در این صورت به او [[انس]] می‌گیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست<ref>علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۱-۱۰۵ .</ref>
کاری را می‌گویند که آن کار خود می‌توانسته [[هدف]] باشد، ولی عامل آن را برای این هدف به وجود نیاورده است، اتفاقاً به وجود آمده است؛ ممکن بود یک فاعل آن را هدف خود قرار دهد، ولی آن کار بدون آنکه هدف فاعلی باشد به وجود آمده است<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۷.</ref>


==تعابیری درباره عمل و کار==
برخی از عناوین و تعابیر درباره عمل و کار وجود دارد مانند:
===کار [[اخلاقی]]===
===کار [[اخلاقی]]===
کار اخلاقی کاری است که از عاطفه‌ای عالی‌تر از [[تمایلات]] فردی یعنی عاطفه غیر [[دوستی]] سرچشمه می‌گیرد. کارهای اخلاقی [[انسان‌ها]] کارهایی است [ناشی از این] که آن انسان‌ها غیر را هم [[دوست]] می‌دارند یعنی تنها خودشان را دوست ندارند، به [[سرنوشت]] دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقه‌مند هستند و از اینکه به غیر سود یا لذّتی برسد، همان اندازه شادمان می‌شوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذّتی برسند<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۸.</ref>. [به عبارت دیگر] کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی می‌شود که آن میل مربوط به خود [[انسان]] نیست، مربوط به دیگران است و اسمش را می‌گذاریم عاطفه غیر دوستی؛ و از نظر منظور، هدف انسان رسیدن خیر به خودش نیست، رسیدن خبر به دیگران است<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۹.</ref>. کاری است که از [[وجدان]] [[الهام]] گرفته شده باشد<ref>فلسفه اخلاق، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
کار اخلاقی کاری است که از عاطفه‌ای عالی‌تر از [[تمایلات]] فردی یعنی عاطفه غیر [[دوستی]] سرچشمه می‌گیرد. کارهای اخلاقی [[انسان‌ها]] کارهایی است که انسان‌ها غیر را هم [[دوست]] می‌دارند، به [[سرنوشت]] دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقه‌مند هستند و از اینکه به غیر، سود یا لذّتی برسد، همان اندازه شادمان می‌شوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذّتی برسند<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۸.</ref>. [به عبارت دیگر] کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی می‌شود که آن میل مربوط به خود [[انسان]] نیست، مربوط به دیگران است (عاطفه غیر دوستی)<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
 
===کار بایع===
کار بایع این است که توزیع بکند، دائماً بخرد و بفروشد<ref>مسأله ربا، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>


===[[کار حکیمانه]] انسان===
===[[کار حکیمانه]] انسان===
کار حکیمانه انسان‌ها عبارت است از کاری که ما را به کمال لایق‌مان برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۸.</ref>
کار حکیمانه انسان‌ها عبارت است از کاری که آنها را به کمال لایق‌شان برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۸.</ref>


===[[کار حکیمانه]] [[خداوند]]===
===[[کار حکیمانه]] [[خداوند]]===
کار حکیمانه خداوند عبارت است از کاری که مخلوق را به کمال لایق خود برساند و نسبت دادن کار و [[عبث]] به خداوند به این معنی است که مخلوقی را بیافریند بدون آنکه آن مخلوق را به کمال ممکن و لایقش برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
کار حکیمانه خداوند عبارت است از کاری که مخلوق را به کمال لایق خود برساند و نسبت دادن کار و [[عبث]] به خداوند به این معنی است که مخلوقی را بیافریند بدون آنکه آن مخلوق را به کمال ممکن و لایقش برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
===کار طبیعی===
کار طبیعی، کاری است که به [[وجدان]] مربوط نیست، به [[طبیعت]] [[ارتباط]] دارد. مثل غذاخوردن، آب [[نوشیدن]] و امثال اینها. ولی کار [[اخلاقی]] به طبیعت [[انسان]] ارتباط ندارد، به وجدان انسان ارتباط دارد، به فرمانی است که انسان از [[ضمیر]] خود می‌گیرد<ref>فلسفه اخلاق، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.</ref>
===کار عادی===
گروهی رمز اخلاقی بودن را در [[عواطف]] [[بشر]] می‌دانند، می‌گویند کار عادی و معمولی کاری است که از انگیزه‌های خودخواهانه و میل‌های طبیعی انسان سرچشمه بگیرد و [[هدف]] از آن کار هم رساندن سودی به خود و یا رسیدن خود شخص به لذّتی باشد<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.</ref>


===کارهای غیر اختیاری===
===کارهای غیر اختیاری===

نسخهٔ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عمل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

کار و تلاش در زندگی انسان از اهمیتی والا برخودار و در شکل‌گیری شخصیت آدمی عاملی مؤثر است. این تأثیرگذاری را در وجوه گوناگون زندگی آدمی می‌توان در نظر گرفت. انسان با ایجاد کار و فعالیت، موهبت‌های الهی را از زمین، معادن، دریاها و... استخراج می‌کند و از آنها بهره می‌برد. به‌عبارتی، آدمی در اثر کار به نعمت‌های الهی فعلیت می‌بخشد. خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدای یکتا را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. اوست که شما را از زمین پدید آورده و خواسته است که آبادنش دارید[۱][۲].

معناشناسی عمل

عمل، کار، فعل و کردار آدمی و چیزی است که فرد به آن اشتغال دارد. عمل در لغت یعنی فعل عمدی و اختیاری[۳]، صورت خارجی فعل[۴]، کردار و کنش و کار کردن[۵].[۶] کار یعنی صَرف انرژی[۷].[۸]

اهمیت عمل و کار

کار به دلیل نوع فعالیت فیزیکی، موجب استواری بدن و اندام آدمی می‌شود. از این‌رو امام علی(ع) کار را موجب افزایش نیروی انسان می‌داند و کوتاهی در کار کردن را عامل فُتور و سستی. باید توجه داشت کار تنها در جسم تأثیرگذار نیست، بلکه موجب استحکام شخصیت معنوی نیز می‌شود. از این‌رو در روایات، طلب روزی حلال بر هر مرد و زنی واجب شده و کار کردن و داشتن حرفه، بعد از نماز امری واجب تلقی شده است. انسان در سایه کار به کسب و تجربه و کشف ناشناخته‌ها می‌رسد و در سایه مسئولیتی که بر عهده می‌گیرد، وجوه اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی خویش را تعالی می‌بخشد و به حرکت و سیر تکاملی خود در مسیر زندگی، رشد و وسعت می‌دهد، وضعیت اقتصادی بهتری پیدا می‌کند و با رعایت حد اعتدال و میانه‌روی لوازم ضروری برای زندگی و مسائل پیرامون آنرا برای خود و خانواده‌اش مهیا خواهد کرد[۹].

تأثیر عمل در سرنوشت انسان

از نظر اسلام هیچ عملی بی‌اثر نیست، کاری که انسان می‌کند، سخنی که می‌گوید و اندیشه‌ای که می‌ورزد، در سرنوشت او اثرگذار است. اگر نیک باشد، او را در رسیدن به کمال یاری می‌کند و اگر بد باشد او را از پیمودن راه کمال باز می‌دارد و موجب انحطاط رتبه کمالی‌اش می‌شود، بنابراین سرنوشت هرکس به وسیله کردار، گفتار و اندیشه‌های او ساخته می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى[۱۰]. در غیر این صورت دعوت انسان به تزكیه و تهذیب و انجام کارهای شایسته، نابخردانه و تلاش او برای رسیدن به کمال بیهوده خواهد بود[۱۱].

تعامل انسان و عمل

روح انسان در آغاز خلقت هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد منتها هیچ سرمایه بالفعلی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آنرا با چیزی پر کرد. لوح سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. روح انسان به وسیله اعمال او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از انسان صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت فکر و اندیشه. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۲].[۱۳]

رابطه بین پاداش و عمل

عملی که انسان انجام می‌دهد، دارای دو گونه آثار است:

  1. نخست آثار قراردادی و اعتباری از قبیل کیفر و پاداشی که به وسیله قانون برای هر عملی معین می‌شود. همه پیامدهای قانونی اعمال، قراردادی است. قانون‌گذار انسان باشد یا خدا در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت قانون الهی با قانون بشری در این است که اعتبار کننده در یکی، خدا و در دیگری انسان است.
  2. دوم، آثار تکوینی که پیرو قانون علیت است. تمامی آثار طبیعی اعمال از این قبیل است. در این باب اعمال ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به هر صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار افعال ندارد، مثلا کسی که سم می‌خورد، مسموم می‌شود، زن باشد یا مرد، کوچک یا بزرگ، مسلمان یا کافر، عرب یا عجم[۱۴].

رابطه اعمال با کیفر و پاداش اخروی

در متون دینی اعم از قرآن و روایات در برابر کرده‌های نیک و بد انسان، وعده و وعید پاداش‌های بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما می‌شناسیم، از تقدیر و تطبیق این نتیجه‌های بزرگ بر کرده‌های انسان، ناتوان است. ما با هیچ معیار شناخته شده‌ای نمی‌توانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق می‌افتد، پاداش یا کیفری به عمر ابد مقرر کنیم.

آنچه در قیامت نصیب انسان می‌شود، نه نتیجه اعتبار و قرارداد است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و کردار انسان است که با چهره ملکوتی ظاهر می‌شود و هنگامی که خود عمل، پاداش عمل باشد هیچ ظلمی تصور نمی‌شود[۱۵].

آیات

قرآن کریم در آیات زیادی این نکته را با بیان‌های مختلف یادآور شده است، مانند:

  1. ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۱۶]. این آیه کریمه دلالت می‌کند که انسان خود عمل را می‌بیند، نه نتیجه و محصول آنرا. مقتضای اینکه انسان در قیامت با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود[۱۷].
  2. ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا[۱۸]. آیه کریمه دلالت می‌کند که خود عمل نزد ایشان حاضر می‌شود، ولی با صورتی که مناسب آن جایگاه است، نه با صورت کتبی و امثال آن[۱۹].

روایات

روایاتی که از رسول خدا(ص) به دست ما رسیده، دلالت می‌کنند عمل انسان از بین نمی‌رود و تا روز قیامت پیوسته همراه انسان است. طبق روایتی حضرت این مطلب را به یکی از اصحاب خویش به نام قیس[۲۰] به این صورت می‌فرماید: ای قیس پس از دنیا آخرت است، هر چیزی را حساب‌رسی هست و مراقبی دارد. هر کار نیکی پاداشی دارد و هر کار بدی مجازاتی، مهلت‌ها نوشته شده و آن‌گاه که تو را مرده در خاک می‌گذارند، موجود زنده‌ای را نیز با تو دفن می‌کنند همراه تو، اگر بزرگوار باشد تو را احترام می‌کند و اگر فرومایه باشد، رهایت می‌کند. روز قیامت او با تو محشور می‌شود و تو با او برانگیخته می‌شوی و از تو جز درباره او چیزی نمی‌پرسند. پس تلاش کن او را شایسته برگزینی که در این صورت به او انس می‌گیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست[۲۱].[۲۲]

تعابیری درباره عمل و کار

برخی از عناوین و تعابیر درباره عمل و کار وجود دارد مانند:

کار اخلاقی

کار اخلاقی کاری است که از عاطفه‌ای عالی‌تر از تمایلات فردی یعنی عاطفه غیر دوستی سرچشمه می‌گیرد. کارهای اخلاقی انسان‌ها کارهایی است که انسان‌ها غیر را هم دوست می‌دارند، به سرنوشت دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقه‌مند هستند و از اینکه به غیر، سود یا لذّتی برسد، همان اندازه شادمان می‌شوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذّتی برسند[۲۳]. [به عبارت دیگر] کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی می‌شود که آن میل مربوط به خود انسان نیست، مربوط به دیگران است (عاطفه غیر دوستی)[۲۴].[۲۵]

کار حکیمانه انسان

کار حکیمانه انسان‌ها عبارت است از کاری که آنها را به کمال لایق‌شان برساند[۲۶].[۲۷]

کار حکیمانه خداوند

کار حکیمانه خداوند عبارت است از کاری که مخلوق را به کمال لایق خود برساند و نسبت دادن کار و عبث به خداوند به این معنی است که مخلوقی را بیافریند بدون آنکه آن مخلوق را به کمال ممکن و لایقش برساند[۲۸].[۲۹]

کارهای غیر اختیاری

کارهای طبیعی که در بدن صورت می‌گیرد اصطلاحاً آنها را کارهای غیر اختیاری می‌نامند[۳۰].[۳۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ﴿ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ ؛ سوره هود، آیه ۶۱
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 647.
  3. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۸۷.
  4. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۲۴.
  5. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۷۹.
  6. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۲۶-۴۲۷؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 647.
  7. نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۷۵.
  8. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۵۷.
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 648.
  10. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  11. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۷-۹۹.
  12. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  13. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۰۰ .
  15. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.
  16. «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
  17. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.
  18. «و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند» سوره کهف، آیه ۴۹.
  19. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵.
  20. منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. می‌گویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرام کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنی‌تمیم به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهره‌مند شویم. آن‌گاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابن‌حجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.
  21. علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.
  22. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۰۱-۱۰۵ .
  23. فلسفه اخلاق، ص۳۸.
  24. فلسفه اخلاق، ص۳۹.
  25. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
  26. مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.
  27. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
  28. مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.
  29. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
  30. حرکت و زمان، ج۲، ص۶۹.
  31. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.