جز
جایگزینی متن - 'محل' به 'محل'
(←پانویس) |
جز (جایگزینی متن - 'محل' به 'محل') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
نام و [[نسب]] او [[مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی]] و [[کنیه]] او [[ابو القاسم]] بود که بعدها به ابا عبدالملک [[تغییر]] کرد<ref>انساب الأشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶.</ref>. [[مروان بن حکم]] مردی کوتاه قد بود و صورتی سرخ، گردنی ناقص، سری بزرگ و ریشی بلند داشت و به او خیط [[باطل]] میگفتند؛ یعنی ریسمان باطل. و دلیل این نامگذاری این بود که گردن باریکی داشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۲۳۰.</ref>. | نام و [[نسب]] او [[مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیة بن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی]] و [[کنیه]] او [[ابو القاسم]] بود که بعدها به ابا عبدالملک [[تغییر]] کرد<ref>انساب الأشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶.</ref>. [[مروان بن حکم]] مردی کوتاه قد بود و صورتی سرخ، گردنی ناقص، سری بزرگ و ریشی بلند داشت و به او خیط [[باطل]] میگفتند؛ یعنی ریسمان باطل. و دلیل این نامگذاری این بود که گردن باریکی داشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۲۳۰.</ref>. | ||
او پسر عموی [[عثمان]] است و در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} و [[سال دوم هجرت]] به [[دنیا]] آمده؛ بعضی نیز سال [[تولد]] او را سال [[خندق]]، یعنی [[سال پنجم هجرت]] نقل کردهاند و بعضی دیگر، مثل [[مالک]]، گفته که مروان بن حکم در سال [[جنگ احد]]، یعنی [[سال سوم هجری]] و برخی نیز | او پسر عموی [[عثمان]] است و در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} و [[سال دوم هجرت]] به [[دنیا]] آمده؛ بعضی نیز سال [[تولد]] او را سال [[خندق]]، یعنی [[سال پنجم هجرت]] نقل کردهاند و بعضی دیگر، مثل [[مالک]]، گفته که مروان بن حکم در سال [[جنگ احد]]، یعنی [[سال سوم هجری]] و برخی نیز محل تولد او را [[مکه]] و گروهی [[طائف]] نقل کردهاند. بنابراین سال تولد او دقیقا مشخص نیست ولی بنابر قول مالک، وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} از دنیا رفتند، او هشت ساله بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۲۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.</ref>. و به [[نقلی]] او نتوانسته [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را ببیند، زیرا وقتی از [[مدینه]] به سوی طائف حرکت کردند، او [[کودک]] بود و همان جا بود تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} از دنیا رفتند<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۶، ص۲۵۵؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۸۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۸.</ref>. نقل شده، هر طفلی که در مدینه به دنیا میآمد، او را نزد پیامبر{{صل}} میبردند تا برایش [[دعا]] کند و چون مروان را به حضور رسول خدا بردند، فرمود: این سوسمار، فرزند سوسمار و [[ملعون]]، فرزند ملعون است"<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۴۷۹.</ref>. | ||
روزی که [[مسلمانان]] [[خانه]] عثمان را محاصره کرده بودند، کسانی که برای کشتن عثمان به خانهاش وارد شدند، شمشیری بر گردن [[مروان]] زدند که یکی از شاه رگهایش را [[برید]] و به همین سبب گردنش کوتاه مانده بود و او را اوقص میگفتند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۹.</ref>. نقل شده، وقتی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} او را دید، فرمود: "وای بر تو و وای بر [[امت]] [[محمد]]! از آنچه که از تو و فرزندانت خواهند دید!"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۴۸.</ref> | روزی که [[مسلمانان]] [[خانه]] عثمان را محاصره کرده بودند، کسانی که برای کشتن عثمان به خانهاش وارد شدند، شمشیری بر گردن [[مروان]] زدند که یکی از شاه رگهایش را [[برید]] و به همین سبب گردنش کوتاه مانده بود و او را اوقص میگفتند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۹.</ref>. نقل شده، وقتی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} او را دید، فرمود: "وای بر تو و وای بر [[امت]] [[محمد]]! از آنچه که از تو و فرزندانت خواهند دید!"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۴۸.</ref> |