حلیمه سعدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حلیمه سعدیه در حدیث]] | [[حلیمه سعدیه در نهج البلاغه]] |[[حلیمه سعدیه در تاریخ اسلامی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حلیمه سعدیه در حدیث]] | [[حلیمه سعدیه در نهج البلاغه]] |[[حلیمه سعدیه در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حلیمه سعدیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==دوره [[زندگی پیامبر]]{{صل}} در [[بادیه]]==
==دوره [[زندگی پیامبر]]{{صل}} در [[بادیه]]==
*نخستین دایه [[رسول اکرم]]{{صل}} کنیزی بود به نام ثویبه که چهار ماه آن [[حضرت]] را شیر داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref>. بعد از ثویبه، [[حلیمه سعدیه]] دایه [[حضرت]] شد. او با [[زنان]] "بنی‌سعد" به [[شهر]] [[مکه]] آمده بود تا هر کدام، [[کودکی]] از [[قریش]] بگیرند و او را شیر دهند و بزرگ کنند تا خود را از تنگنای [[زندگی]] [[نجات]] دهند و [[افتخار]] دایگی [[حضرت]] به حلیمه رسید<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.</ref>.
نخستین دایه [[رسول اکرم]]{{صل}} کنیزی بود به نام ثویبه که چهار ماه آن [[حضرت]] را شیر داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.</ref>. بعد از ثویبه، [[حلیمه سعدیه]] دایه [[حضرت]] شد. او با [[زنان]] "بنی‌سعد" به [[شهر]] [[مکه]] آمده بود تا هر کدام، [[کودکی]] از [[قریش]] بگیرند و او را شیر دهند و بزرگ کنند تا خود را از تنگنای [[زندگی]] [[نجات]] دهند و [[افتخار]] دایگی [[حضرت]] به حلیمه رسید<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.</ref>.
*از [[برکت]] وجود [[پیامبر]]{{صل}} [[زندگی]] حلیمه و شوهرش متحول و پر [[برکت]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.</ref>. مدت ۵ سال تمام، [[رسول خدا]]{{صل}} در میان [[قبیله]] بنی‌سعد بود و [[رشد]] و نمو کافی کرد و در ضمن این مدت دو یا سه بار حلیمه، او را پیش مادرش برد و آخرین بار، وی را به مادرش تحویل داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
 
از [[برکت]] وجود [[پیامبر]]{{صل}} [[زندگی]] حلیمه و شوهرش متحول و پر [[برکت]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.</ref>. مدت ۵ سال تمام، [[رسول خدا]]{{صل}} در میان [[قبیله]] بنی‌سعد بود و [[رشد]] و نمو کافی کرد و در ضمن این مدت دو یا سه بار حلیمه، او را پیش مادرش برد و آخرین بار، وی را به مادرش تحویل داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
 
==حلیمه سعدیه کیست؟==
==حلیمه سعدیه کیست؟==
*درباره [[زندگی]] حلیمه سعدیه، [[مادر]] رضاعی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} اطلاعات چندانی در دست نداریم؛ بیشترین اطلاعاتی که از او در [[تاریخ]] ثبت و ضبط شده است، متوجه ایام [[طفولیت]] [[پیغمبر]]{{صل}} است که البته برخی از موارد آن با اوهام و افسانه‌های عجیبی نیز توأم شده است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۵.</ref>.
درباره [[زندگی]] حلیمه سعدیه، [[مادر]] رضاعی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} اطلاعات چندانی در دست نداریم؛ بیشترین اطلاعاتی که از او در [[تاریخ]] ثبت و ضبط شده است، متوجه ایام [[طفولیت]] [[پیغمبر]]{{صل}} است که البته برخی از موارد آن با اوهام و افسانه‌های عجیبی نیز توأم شده است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۵.</ref>.


==[[نسب]] حلیمه سعدیه==
==[[نسب]] حلیمه سعدیه==
*حلیمه، دختر [[عبدالله بن حارث]]، معروف به ابوذؤیب بوده. سلسله نسبش به [[قیس بن عیلان بن مضر]] می‌رسید <ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲.</ref>. بدین ترتیب [[نسب]] او، با [[نسب]] [[رسول خدا]]{{صل}} در "مضر" مشترک می‌شود که جد هفدهم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز به شمار می‌رود. سلسله [[نسب]] کامل او به این شرح است: حلیمه بنت ابی ذؤیب [[عبدالله]] بن [[حارث]] بن شجنة بن [[جابر]] بن رزام بن ناصرة بن فصیة بن [[نصر]] بن سعد بن بکر بن [[هوازن]] بن [[منصور]] بن عکرمة بن خصفة بن عیلان بن مضر<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹.</ref>. شوهر حلیمه نیز [[حارث بن عبدالعزی بن رفاعه]] نام داشت و [[عبدالله]]، انیسه و حذاقه (جذامه - حذافه) که به شیما معروف بود [[فرزندان]] حلیمه به شمار می‌آمدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۸، ص۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>.
حلیمه، دختر [[عبدالله بن حارث]]، معروف به ابوذؤیب بوده. سلسله نسبش به [[قیس بن عیلان بن مضر]] می‌رسید <ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲.</ref>. بدین ترتیب [[نسب]] او، با [[نسب]] [[رسول خدا]]{{صل}} در "مضر" مشترک می‌شود که جد هفدهم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز به شمار می‌رود. سلسله [[نسب]] کامل او به این شرح است: حلیمه بنت ابی ذؤیب [[عبدالله]] بن [[حارث]] بن شجنة بن [[جابر]] بن رزام بن ناصرة بن فصیة بن [[نصر]] بن سعد بن بکر بن [[هوازن]] بن [[منصور]] بن عکرمة بن خصفة بن عیلان بن مضر<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹.</ref>. شوهر حلیمه نیز [[حارث بن عبدالعزی بن رفاعه]] نام داشت و [[عبدالله]]، انیسه و حذاقه (جذامه - حذافه) که به شیما معروف بود [[فرزندان]] حلیمه به شمار می‌آمدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۸، ص۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>.


==دایگی حلیمه برای [[فرستاده خدا]]{{صل}}==
==دایگی حلیمه برای [[فرستاده خدا]]{{صل}}==
*[[افتخار]] دایگی [[رسول خدا]]{{صل}} کم فضیلتی نبود و هر زنی [[شایستگی]] آن را ندارد. [[خداوند متعال]]، حلیمه سعدیه را به رضاع و تربیتش تخصیص داد. او دارای [[عقل]] و [[فضل]] بود و [[خداوند]] او را در [[دنیا]] و [[آخرت]] از برکتش برخوردار کرد<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۳.</ref>.
[[افتخار]] دایگی [[رسول خدا]]{{صل}} کم فضیلتی نبود و هر زنی [[شایستگی]] آن را ندارد. [[خداوند متعال]]، حلیمه سعدیه را به رضاع و تربیتش تخصیص داد. او دارای [[عقل]] و [[فضل]] بود و [[خداوند]] او را در [[دنیا]] و [[آخرت]] از برکتش برخوردار کرد<ref>ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۳.</ref>.
*گزارش این واقعه از زبان حلیمه چنین [[نقل]] شده است: "به سالی خشک که هیچ چیز نبود به همراه شویَم [[حارث]]، روانه [[شهر]] [[مکه]] شدیم. [[زنان]] [[بنی‌سعد]] جلوتر از ما نزد شیرخواره‌هایشان رفته بودند و [[کودکی]] را به دایگی پذیرفته بودند. من هم سراغ شیرخواره‌ای را گرفتم. مرا نزد [[عبدالمطلب]] [[راهنمایی]] کردند و گفتند که او نوزادی دارد که به دایه [[نیازمند]] است؛ نزد او رفتم<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳.</ref>.
 
*علت اینکه او را به دایگان دیگر نداده بودند این بود که نوزاد [[قریش]]، پستان هیچ یک از [[زنان]] شیرده را نمی‌گرفت. [[کودک]] با آمدن من، پستانم را گرفت و مکید؛ در این لحظه، [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] [[غرق]] در [[شادی]] شدند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۷-۳۸۸.</ref>.
گزارش این واقعه از زبان حلیمه چنین [[نقل]] شده است: "به سالی خشک که هیچ چیز نبود به همراه شویَم [[حارث]]، روانه [[شهر]] [[مکه]] شدیم. [[زنان]] [[بنی‌سعد]] جلوتر از ما نزد شیرخواره‌هایشان رفته بودند و [[کودکی]] را به دایگی پذیرفته بودند. من هم سراغ شیرخواره‌ای را گرفتم. مرا نزد [[عبدالمطلب]] [[راهنمایی]] کردند و گفتند که او نوزادی دارد که به دایه [[نیازمند]] است؛ نزد او رفتم<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳.</ref>.
*[[عبدالمطلب]] به من گفت: "از کدام قبیله‌ای؟" گفتم: "از بنی‌سعد". گفت: "اسمت چیست؟" گفتم: "حلیمه".[[عبدالمطلب]] از اسم و نام قبیله‌ام بسیار شاد شد و گفت: "آفرین؛ دو [[خوی]] [[پسندیده]] و دو [[خصلت]] [[شایسته]]: یکی [[سعادت]] و [[خوشبختی]] و دیگری [[حلم]] و [[بردباری]]؛ آن‌گاه او را به صحرا بردم"<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۱.</ref>.
 
*حلیمه از همان لحظه که آن نوزاد [[مبارک]] را تحویل گرفت، آثار خیر و [[برکت]] از او نمایان شد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۰-۹۱.</ref> و [[خشکسالی]] از سرزمین بنی‌سعد رخت بر بست و....
علت اینکه او را به دایگان دیگر نداده بودند این بود که نوزاد [[قریش]]، پستان هیچ یک از [[زنان]] شیرده را نمی‌گرفت. [[کودک]] با آمدن من، پستانم را گرفت و مکید؛ در این لحظه، [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] [[غرق]] در [[شادی]] شدند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۷-۳۸۸.</ref>.
*پس از دو سال که دوران شیرخوارگی [[پیامبر]]{{صل}} تمام شد، حلیمه او را به [[مکه]] نزد مادرش [[آمنه]] آورد؛ ولی [[تمایل]] نداشت وی را به خانواده‌اش بسپارد؛ چرا که باعث خیر و [[برکت]] در زندگیشان بود. [[آمنه]]{{صل}} نیز به حلیمه گفت: "من از وبا بر فرزندم بیمناکم. او را دیگر بار به صحرا باز گردان". [[حضرت]]، مدت پنج یا شش سال در [[بادیه]] به سر برد تا اینکه حلیمه او را به [[مکه]] آورد و به مادرش سپرد<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.</ref>.
 
[[عبدالمطلب]] به من گفت: "از کدام قبیله‌ای؟" گفتم: "از بنی‌سعد". گفت: "اسمت چیست؟" گفتم: "حلیمه".[[عبدالمطلب]] از اسم و نام قبیله‌ام بسیار شاد شد و گفت: "آفرین؛ دو [[خوی]] [[پسندیده]] و دو [[خصلت]] [[شایسته]]: یکی [[سعادت]] و [[خوشبختی]] و دیگری [[حلم]] و [[بردباری]]؛ آن‌گاه او را به صحرا بردم"<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۱.</ref>.
 
حلیمه از همان لحظه که آن نوزاد [[مبارک]] را تحویل گرفت، آثار خیر و [[برکت]] از او نمایان شد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۰-۹۱.</ref> و [[خشکسالی]] از سرزمین بنی‌سعد رخت بر بست و....
 
پس از دو سال که دوران شیرخوارگی [[پیامبر]]{{صل}} تمام شد، حلیمه او را به [[مکه]] نزد مادرش [[آمنه]] آورد؛ ولی [[تمایل]] نداشت وی را به خانواده‌اش بسپارد؛ چرا که باعث خیر و [[برکت]] در زندگیشان بود. [[آمنه]]{{صل}} نیز به حلیمه گفت: "من از وبا بر فرزندم بیمناکم. او را دیگر بار به صحرا باز گردان". [[حضرت]]، مدت پنج یا شش سال در [[بادیه]] به سر برد تا اینکه حلیمه او را به [[مکه]] آورد و به مادرش سپرد<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.</ref>.


==استمرار [[ارتباط]] [[پیامبر]]{{صل}} با حلیمه سعدیه==
==استمرار [[ارتباط]] [[پیامبر]]{{صل}} با حلیمه سعدیه==
*[[رسول خدا]]{{صل}} پیوسته [[روابط]] [[عاطفی]] خود را با حلیمه سعدیه [[حفظ]] کرد و تا پایان [[عمر]] او، پیوسته برایش صله و [[لباس]] می‌فرستاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} پیوسته [[روابط]] [[عاطفی]] خود را با حلیمه سعدیه [[حفظ]] کرد و تا پایان [[عمر]] او، پیوسته برایش صله و [[لباس]] می‌فرستاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸.</ref>.
*زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} با [[خدیجه]]{{س}}[[ازدواج]] کرد، حلیمه به [[مکه]] به حضور آن [[حضرت]] آمد و از [[قحطی]] و خسکسالی و [[هلاکت]] گوسفندان و چهارپایان [[شکایت]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} در این باره با [[خدیجه]]{{س}} صحبت کرد که به او کمک کند. [[خدیجه]] [[چهل]] گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن [[تربیت]] شده بود به حلیمه بخشید و او به [[بادیه]] برگشت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>.
 
*حلیمه بعد از [[رسالت پیامبر]] اکرم{{صل}} نیز، نزد [[حضرت]] می‌آمد و مورد [[احترام]] و [[تکریم]] ایشان قرار می‌گرفت. [[حضرت]]، ردای خود. را به [[احترام]] او پهن می‌کردند و وی را بر آن می‌نشاند و حاجتش را بر آورده می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵.</ref>.
زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} با [[خدیجه]]{{س}}[[ازدواج]] کرد، حلیمه به [[مکه]] به حضور آن [[حضرت]] آمد و از [[قحطی]] و خسکسالی و [[هلاکت]] گوسفندان و چهارپایان [[شکایت]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} در این باره با [[خدیجه]]{{س}} صحبت کرد که به او کمک کند. [[خدیجه]] [[چهل]] گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن [[تربیت]] شده بود به حلیمه بخشید و او به [[بادیه]] برگشت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>.
*[[ابن‌سعد]] با اسنادش از [[محمد بن منکدر]] [[روایت]] می‌کند که زنی از [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه ورود گرفت. این [[زن]]، [[پیامبر]]{{صل}} را شیر داده بود. همین که او را آوردند، [[پیامبر خدا]]{{صل}} برخاست و [[مادر]] [[مادر]] گویان، ردای خویش را برای او گسترد که روی آن بنشیند<ref>محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۰.</ref>.
 
*[[ابی‌طفیل]] نیز روایتی را [[نقل]] کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} در جعرانه<ref>محلی در یک منزلی مکه.</ref> بود و بین [[مردم]]، گوشت تقسیم می‌کرد. من در آن زمان [[کودک]] بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم. دیدم زنی به سویش آمد. چون نزدیک شد [[پیامبر]]{{صل}} ردایش‌اش را برای او پهن کرد و آن [[زن]] بر آن نشست. گفتم: "او کیست؟" گفتند: "مادر رضاعی‌اش است"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۶۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۹۹.</ref>.
حلیمه بعد از [[رسالت پیامبر]] اکرم{{صل}} نیز، نزد [[حضرت]] می‌آمد و مورد [[احترام]] و [[تکریم]] ایشان قرار می‌گرفت. [[حضرت]]، ردای خود. را به [[احترام]] او پهن می‌کردند و وی را بر آن می‌نشاند و حاجتش را بر آورده می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵.</ref>.
*از [[عطاء بن یسار]] نیز [[روایت]] مشابهی [[نقل]] شده است که حاکی از [[احترام]] بسیار [[رسول خدا]]{{صل}} به حلیمه سعدیه است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای حلیمه سعدیه، [[احترام]] زیادی قائل بود. ایشان حتی بعد از [[آگاهی]] از [[وفات]] حلیمه و به [[احترام]] او، در سایه علاقه، [[محبت]] و قدرشناسی از آن [[کار نیک]]، [[کلیه]] [[اسیران]] متعلق به [[هوازن]] را -که بالغ بر ۶ هزار نفر شامل می‌شدند- [[آزاد]] کردند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸.</ref>.
 
[[ابن‌سعد]] با اسنادش از [[محمد بن منکدر]] [[روایت]] می‌کند که زنی از [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه ورود گرفت. این [[زن]]، [[پیامبر]]{{صل}} را شیر داده بود. همین که او را آوردند، [[پیامبر خدا]]{{صل}} برخاست و [[مادر]] [[مادر]] گویان، ردای خویش را برای او گسترد که روی آن بنشیند<ref>محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۰.</ref>.
 
[[ابی‌طفیل]] نیز روایتی را [[نقل]] کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} در جعرانه<ref>محلی در یک منزلی مکه.</ref> بود و بین [[مردم]]، گوشت تقسیم می‌کرد. من در آن زمان [[کودک]] بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم. دیدم زنی به سویش آمد. چون نزدیک شد [[پیامبر]]{{صل}} ردایش‌اش را برای او پهن کرد و آن [[زن]] بر آن نشست. گفتم: "او کیست؟" گفتند: "مادر رضاعی‌اش است"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۶۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۹۹.</ref>.
 
از [[عطاء بن یسار]] نیز [[روایت]] مشابهی [[نقل]] شده است که حاکی از [[احترام]] بسیار [[رسول خدا]]{{صل}} به حلیمه سعدیه است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای حلیمه سعدیه، [[احترام]] زیادی قائل بود. ایشان حتی بعد از [[آگاهی]] از [[وفات]] حلیمه و به [[احترام]] او، در سایه علاقه، [[محبت]] و قدرشناسی از آن [[کار نیک]]، [[کلیه]] [[اسیران]] متعلق به [[هوازن]] را -که بالغ بر ۶ هزار نفر شامل می‌شدند- [[آزاد]] کردند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸.</ref>.


==[[اسلام]] حلیمه==
==[[اسلام]] حلیمه==
*در [[ایمان آوردن]] حلیمه به [[رسول خدا]]{{صل}}[[اختلاف]] است؛ اما اکثر [[عالمان]] و سیره‌نویسان بر [[اسلام]] حلیمه اشاره داشته‌اند. عده‌ای از سیره‌نویسان هم بر این عقیده‌اند که پس از آنکه [[آیین اسلام]] [[ظهور]] کرد، او همراه [[همسر]] (و فرزندانش) به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمد و [[مسلمان]] شدند<ref>محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>. عده‌ای هم [[پذیرش]] [[اسلام]] حلیمه به همراه شوهر و فرزندانش را، مربوط به زمان بعد از [[فتح مکه]]، ذکر کرده‌اند<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸.</ref> که این [[روایات]] با توجه به [[اخبار]] [[وفات]] او از زبان خواهرش، بعد از [[غزوه]] [[هوازن]]، بعید به نظر می‌رسد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.
در [[ایمان آوردن]] حلیمه به [[رسول خدا]]{{صل}}[[اختلاف]] است؛ اما اکثر [[عالمان]] و سیره‌نویسان بر [[اسلام]] حلیمه اشاره داشته‌اند. عده‌ای از سیره‌نویسان هم بر این عقیده‌اند که پس از آنکه [[آیین اسلام]] [[ظهور]] کرد، او همراه [[همسر]] (و فرزندانش) به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمد و [[مسلمان]] شدند<ref>محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>. عده‌ای هم [[پذیرش]] [[اسلام]] حلیمه به همراه شوهر و فرزندانش را، مربوط به زمان بعد از [[فتح مکه]]، ذکر کرده‌اند<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸.</ref> که این [[روایات]] با توجه به [[اخبار]] [[وفات]] او از زبان خواهرش، بعد از [[غزوه]] [[هوازن]]، بعید به نظر می‌رسد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.


==[[وفات]] حلیمه==
==[[وفات]] حلیمه==
*از زمان [[وفات]] حلیمه سعدیه، اطلاع دقیقی در دست نیست. مورخان [[روایات]] متعددی را درباره این امر آورده‌اند؛ از جمله [[نقل]] شده است که بعد از [[فتح مکه]]، [[خواهر]] حلیمه سعدیه، از بنی‌سعد بن بکر بر [[رسول خدا]]{{صل}} که در ابطح به سر می‌برد، وارد شد و برایش "جربا"<ref>غذایی تهیه شده از آرد، شیر و روغن.</ref> هدیه آورده بود. سپس خود را معرفی کرد. [[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره حلیمه سعدیه از او پرسید. گفت: "او مدتی قبل [[وفات]] کرده است". سپس [[اشک]] از چشمان [[رسول خدا]]{{صل}} جاری شد و...<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵.</ref>.
از زمان [[وفات]] حلیمه سعدیه، اطلاع دقیقی در دست نیست. مورخان [[روایات]] متعددی را درباره این امر آورده‌اند؛ از جمله [[نقل]] شده است که بعد از [[فتح مکه]]، [[خواهر]] حلیمه سعدیه، از بنی‌سعد بن بکر بر [[رسول خدا]]{{صل}} که در ابطح به سر می‌برد، وارد شد و برایش "جربا"<ref>غذایی تهیه شده از آرد، شیر و روغن.</ref> هدیه آورده بود. سپس خود را معرفی کرد. [[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره حلیمه سعدیه از او پرسید. گفت: "او مدتی قبل [[وفات]] کرده است". سپس [[اشک]] از چشمان [[رسول خدا]]{{صل}} جاری شد و...<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵.</ref>.
*عده‌ای دیگر هم گفته‌اند که او بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز مورد [[حمایت]] و [[احترام]] آنها بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>. بعد از [[وفات]]، ایشان را در محلی در [[قبرستان بقیع]] که امروز به [[قبرستان]] شهدای "[[حرّه]]" معروف است به [[خاک]] سپردند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۸-۳۳۹.</ref>.
 
عده‌ای دیگر هم گفته‌اند که او بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز مورد [[حمایت]] و [[احترام]] آنها بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.</ref>. بعد از [[وفات]]، ایشان را در محلی در [[قبرستان بقیع]] که امروز به [[قبرستان]] شهدای "[[حرّه]]" معروف است به [[خاک]] سپردند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۸-۳۳۹.</ref>.


==حلیمه تنها [[روایتگر]] ایام [[کودکی پیامبر]]{{صل}}==
==حلیمه تنها [[روایتگر]] ایام [[کودکی پیامبر]]{{صل}}==
*حلیمه، [[راوی]] اصلی دوران شیرخوارگی و ایام [[طفولیت]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} است و عمده [[روایات]] او را، [[عبدالله بن جعفر]] حکایت کرده است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۶۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۹.</ref>.
حلیمه، [[راوی]] اصلی دوران شیرخوارگی و ایام [[طفولیت]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} است و عمده [[روایات]] او را، [[عبدالله بن جعفر]] حکایت کرده است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۶۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ حلیمه سعدیه (مقاله)|حلیمه سعدیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۹.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

دوره زندگی پیامبر(ص) در بادیه

نخستین دایه رسول اکرم(ص) کنیزی بود به نام ثویبه که چهار ماه آن حضرت را شیر داد[۱]. بعد از ثویبه، حلیمه سعدیه دایه حضرت شد. او با زنان "بنی‌سعد" به شهر مکه آمده بود تا هر کدام، کودکی از قریش بگیرند و او را شیر دهند و بزرگ کنند تا خود را از تنگنای زندگی نجات دهند و افتخار دایگی حضرت به حلیمه رسید[۲].

از برکت وجود پیامبر(ص) زندگی حلیمه و شوهرش متحول و پر برکت شد[۳]. مدت ۵ سال تمام، رسول خدا(ص) در میان قبیله بنی‌سعد بود و رشد و نمو کافی کرد و در ضمن این مدت دو یا سه بار حلیمه، او را پیش مادرش برد و آخرین بار، وی را به مادرش تحویل داد[۴][۵].

حلیمه سعدیه کیست؟

درباره زندگی حلیمه سعدیه، مادر رضاعی پیامبر اکرم(ص) اطلاعات چندانی در دست نداریم؛ بیشترین اطلاعاتی که از او در تاریخ ثبت و ضبط شده است، متوجه ایام طفولیت پیغمبر(ص) است که البته برخی از موارد آن با اوهام و افسانه‌های عجیبی نیز توأم شده است[۶].

نسب حلیمه سعدیه

حلیمه، دختر عبدالله بن حارث، معروف به ابوذؤیب بوده. سلسله نسبش به قیس بن عیلان بن مضر می‌رسید [۷]. بدین ترتیب نسب او، با نسب رسول خدا(ص) در "مضر" مشترک می‌شود که جد هفدهم پیامبر اکرم(ص) نیز به شمار می‌رود. سلسله نسب کامل او به این شرح است: حلیمه بنت ابی ذؤیب عبدالله بن حارث بن شجنة بن جابر بن رزام بن ناصرة بن فصیة بن نصر بن سعد بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمة بن خصفة بن عیلان بن مضر[۸]. شوهر حلیمه نیز حارث بن عبدالعزی بن رفاعه نام داشت و عبدالله، انیسه و حذاقه (جذامه - حذافه) که به شیما معروف بود فرزندان حلیمه به شمار می‌آمدند[۹][۱۰].

دایگی حلیمه برای فرستاده خدا(ص)

افتخار دایگی رسول خدا(ص) کم فضیلتی نبود و هر زنی شایستگی آن را ندارد. خداوند متعال، حلیمه سعدیه را به رضاع و تربیتش تخصیص داد. او دارای عقل و فضل بود و خداوند او را در دنیا و آخرت از برکتش برخوردار کرد[۱۱].

گزارش این واقعه از زبان حلیمه چنین نقل شده است: "به سالی خشک که هیچ چیز نبود به همراه شویَم حارث، روانه شهر مکه شدیم. زنان بنی‌سعد جلوتر از ما نزد شیرخواره‌هایشان رفته بودند و کودکی را به دایگی پذیرفته بودند. من هم سراغ شیرخواره‌ای را گرفتم. مرا نزد عبدالمطلب راهنمایی کردند و گفتند که او نوزادی دارد که به دایه نیازمند است؛ نزد او رفتم[۱۲].

علت اینکه او را به دایگان دیگر نداده بودند این بود که نوزاد قریش، پستان هیچ یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت. کودک با آمدن من، پستانم را گرفت و مکید؛ در این لحظه، خاندان عبدالمطلب غرق در شادی شدند[۱۳].

عبدالمطلب به من گفت: "از کدام قبیله‌ای؟" گفتم: "از بنی‌سعد". گفت: "اسمت چیست؟" گفتم: "حلیمه".عبدالمطلب از اسم و نام قبیله‌ام بسیار شاد شد و گفت: "آفرین؛ دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته: یکی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری؛ آن‌گاه او را به صحرا بردم"[۱۴].

حلیمه از همان لحظه که آن نوزاد مبارک را تحویل گرفت، آثار خیر و برکت از او نمایان شد[۱۵] و خشکسالی از سرزمین بنی‌سعد رخت بر بست و....

پس از دو سال که دوران شیرخوارگی پیامبر(ص) تمام شد، حلیمه او را به مکه نزد مادرش آمنه آورد؛ ولی تمایل نداشت وی را به خانواده‌اش بسپارد؛ چرا که باعث خیر و برکت در زندگیشان بود. آمنه(ص) نیز به حلیمه گفت: "من از وبا بر فرزندم بیمناکم. او را دیگر بار به صحرا باز گردان". حضرت، مدت پنج یا شش سال در بادیه به سر برد تا اینکه حلیمه او را به مکه آورد و به مادرش سپرد[۱۶][۱۷].

استمرار ارتباط پیامبر(ص) با حلیمه سعدیه

رسول خدا(ص) پیوسته روابط عاطفی خود را با حلیمه سعدیه حفظ کرد و تا پایان عمر او، پیوسته برایش صله و لباس می‌فرستاد[۱۸].

زمانی که پیامبر(ص) با خدیجه(س)ازدواج کرد، حلیمه به مکه به حضور آن حضرت آمد و از قحطی و خسکسالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر(ص) در این باره با خدیجه(س) صحبت کرد که به او کمک کند. خدیجه چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن تربیت شده بود به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت[۱۹].

حلیمه بعد از رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز، نزد حضرت می‌آمد و مورد احترام و تکریم ایشان قرار می‌گرفت. حضرت، ردای خود. را به احترام او پهن می‌کردند و وی را بر آن می‌نشاند و حاجتش را بر آورده می‌کرد[۲۰].

ابن‌سعد با اسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که زنی از رسول خدا(ص) اجازه ورود گرفت. این زن، پیامبر(ص) را شیر داده بود. همین که او را آوردند، پیامبر خدا(ص) برخاست و مادر مادر گویان، ردای خویش را برای او گسترد که روی آن بنشیند[۲۱].

ابی‌طفیل نیز روایتی را نقل کرده است که رسول خدا(ص) در جعرانه[۲۲] بود و بین مردم، گوشت تقسیم می‌کرد. من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم. دیدم زنی به سویش آمد. چون نزدیک شد پیامبر(ص) ردایش‌اش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست. گفتم: "او کیست؟" گفتند: "مادر رضاعی‌اش است"[۲۳].

از عطاء بن یسار نیز روایت مشابهی نقل شده است که حاکی از احترام بسیار رسول خدا(ص) به حلیمه سعدیه است[۲۴]. پیامبر خدا(ص) برای حلیمه سعدیه، احترام زیادی قائل بود. ایشان حتی بعد از آگاهی از وفات حلیمه و به احترام او، در سایه علاقه، محبت و قدرشناسی از آن کار نیک، کلیه اسیران متعلق به هوازن را -که بالغ بر ۶ هزار نفر شامل می‌شدند- آزاد کردند[۲۵][۲۶].

اسلام حلیمه

در ایمان آوردن حلیمه به رسول خدا(ص)اختلاف است؛ اما اکثر عالمان و سیره‌نویسان بر اسلام حلیمه اشاره داشته‌اند. عده‌ای از سیره‌نویسان هم بر این عقیده‌اند که پس از آنکه آیین اسلام ظهور کرد، او همراه همسر (و فرزندانش) به حضور پیامبر(ص) آمد و مسلمان شدند[۲۷]. عده‌ای هم پذیرش اسلام حلیمه به همراه شوهر و فرزندانش را، مربوط به زمان بعد از فتح مکه، ذکر کرده‌اند[۲۸] که این روایات با توجه به اخبار وفات او از زبان خواهرش، بعد از غزوه هوازن، بعید به نظر می‌رسد[۲۹].

وفات حلیمه

از زمان وفات حلیمه سعدیه، اطلاع دقیقی در دست نیست. مورخان روایات متعددی را درباره این امر آورده‌اند؛ از جمله نقل شده است که بعد از فتح مکه، خواهر حلیمه سعدیه، از بنی‌سعد بن بکر بر رسول خدا(ص) که در ابطح به سر می‌برد، وارد شد و برایش "جربا"[۳۰] هدیه آورده بود. سپس خود را معرفی کرد. خاتم انبیا(ص) درباره حلیمه سعدیه از او پرسید. گفت: "او مدتی قبل وفات کرده است". سپس اشک از چشمان رسول خدا(ص) جاری شد و...[۳۱].

عده‌ای دیگر هم گفته‌اند که او بعد از رحلت پیامبر(ص) در زمان ابوبکر و عمر نیز مورد حمایت و احترام آنها بود[۳۲]. بعد از وفات، ایشان را در محلی در قبرستان بقیع که امروز به قبرستان شهدای "حرّه" معروف است به خاک سپردند[۳۳].

حلیمه تنها روایتگر ایام کودکی پیامبر(ص)

حلیمه، راوی اصلی دوران شیرخوارگی و ایام طفولیت خاتم انبیا(ص) است و عمده روایات او را، عبدالله بن جعفر حکایت کرده است[۳۴][۳۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳.
  2. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.
  3. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴.
  4. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵.
  5. موسوی بردکشکی، سید جواد، تولد و کودکی پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۴۸.
  6. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۵.
  7. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲.
  8. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۳۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۸، ص۸.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶.
  11. ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۳.
  12. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳.
  13. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۷-۳۸۸.
  14. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، ج۱۵، ص۳۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۱.
  15. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۰-۹۱.
  16. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸.
  19. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵.
  21. محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۰.
  22. محلی در یک منزلی مکه.
  23. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۶۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۸؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۹۹.
  24. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.
  25. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳.
  26. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸.
  27. محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.
  28. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸.
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۸.
  30. غذایی تهیه شده از آرد، شیر و روغن.
  31. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۸-۳۳۹.
  34. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۶۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷؛ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۲۷۱.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حلیمه سعدیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۹.