جادوگری در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵٬۳۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


==افتراى ساحرى به [[پیامبران]]{{ع}}==
==افتراى ساحرى به [[پیامبران]]{{ع}}==
[[قرآن]] [[اتهام]] [[سِحر]] به پیامبران الهى را از سوى [[مردم]] گزارش کرده است. [[مخالفان]] [[انبیا]]{{ع}} تلاش مى‌کردند با افتراى ساحرى به پیامبران{{ع}} از جمع شدن مردم بر گرد آنان جلوگیرى کنند. برخى از [[آیات]] گویاى این نکته هستند که هر پیامبرى براى [[هدایت]] قومى فرستاده مى‌شده، به ساحرى یا دیوانگى متهم شده است: «کَذلک ما اَتَى الَّذینَ مِن قَبلِهِم مِن رَسولٍ اِلاّ قالوا ساحِرٌ اَو مَجنون». (ذاریات / ۵۱، ۵۲؛ نیز حجر / ۱۵، ۱۱، ۱۳ و...) بر اساس آیات ۱۴ - ۱۵ [[سوره حجر]] / ۱۵ مى‌توان گفت متهم کردن پیامبران از سر دشمنى و [[عناد]] با آنان بوده است و عناد و لجاج [[کافران]]، در دشمنى با پیامبران، آن‌چنان شدید بود که اگر درهاى [[آسمان]] براى آنها گشوده مى‌شد و آنها دائم با آسمان [[ارتباط]] مى‌داشتند [[حقیقت]] را [[باور]] نکرده و _ مى‌گفتند ما سِحر شده‌ایم: «و لَو فَتَحنا عَلَیهِم بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلّوا فیهِ یَعرُجون * لَقالوا اِنَّما سُکِّرَت اَبصرُنا بَل نَحنُ قَومٌ مَسحُورون». مواردى از اتهام ساحرى کافران به پیامبران بدین شرح‌اند:
[[قرآن]] [[اتهام]] [[سِحر]] به پیامبران الهى را از سوى [[مردم]] گزارش کرده است. [[مخالفان]] [[انبیا]]{{ع}} تلاش مى‌کردند با افتراى ساحرى به پیامبران{{ع}} از جمع شدن مردم بر گرد آنان جلوگیرى کنند. برخى از [[آیات]] گویاى این نکته هستند که هر پیامبرى براى [[هدایت]] قومى فرستاده مى‌شده، به ساحرى یا دیوانگى متهم شده است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ}}<ref>«بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۲.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند» سوره حجر، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«در حالی که بدان ایمان نمی‌آورند و شیوه (هلاک) پیشینیان گذشته است» سوره حجر، آیه ۱۳.</ref>. بر اساس آیات {{متن قرآن| وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ}}<ref>«و اگر دری از آسمان بر آنان می‌گشودیم که همواره از آن فرا می‌رفتند؛ باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم» سوره حجر، آیه ۱۴-۱۵.</ref> مى‌توان گفت متهم کردن پیامبران از سر دشمنى و [[عناد]] با آنان بوده است و عناد و لجاج [[کافران]]، در دشمنى با پیامبران، آن‌چنان شدید بود که اگر درهاى [[آسمان]] براى آنها گشوده مى‌شد و آنها دائم با آسمان [[ارتباط]] مى‌داشتند [[حقیقت]] را [[باور]] نکرده و _ مى‌گفتند ما سِحر شده‌ایم. مواردى از اتهام ساحرى کافران به پیامبران بدین شرح‌اند:
۱. موسى{{ع}} با ادله‌اى آشکار فرستاده شد تا [[فرعون]]، [[هامان]]، [[قارون]] و دیگر [[فرعونیان]] را از گمراهى [[نجات]] دهد؛ اما آنان موسى{{ع}} را ساحرى [[کذاب]] خواندند: «و لَقَد اَرسَلنا موسى بِآیتِنا و سُلطنٍ مُبین * اِلى فِرعَونَ و همنَ و قرونَ فَقالوا سحِرٌ کَذّاب». ([[غافر]] / ۴۰، ۲۳ - ۲۴) [[مفسران]] در سبب یادکرد صریح قرآن از این سه نفر گفته‌اند که فرعون [[رئیس]] آنان و هامان [[وزیر]] وى و قارون خزانه‌دار وى بوده است. </ref>مجمع البيان، ج۸، ص۸۰۹. </ref> آنان در مقابل [[دعوت]] موسى و [[هارون]]، [[معجزه]] آنها را سِحر خواندند: «... قالوا اِنَّ هذا لَسِحرٌ مُبین» ([[یونس]] / ۱۰، ۷۶) و آن دو را متهم کردند که مى‌خواهند با سِحر [[مردم مصر]] را از [[سرزمین]] خود آواره کنند: «قالوا اِن هذنِ لَسحِرنِ یُریدانِ اَن یُخرِجاکُم مِن اَرضِکُم بِسِحرِهِما و یَذهَبا بِطَریقَتِکُمُ المُثلى». (طه / ۲۰، ۶۳؛ نیز [[اعراف]] / ۷، ۱۰۹ و طه / ۲۰، ۵۷) بر اساس [[آیه]] ۳۶ [[سوره قصص]] / ۲۸ آنان [[معجزه]] موسى را سِحرى دانستند که به [[دروغ]] به [[خدا]] نسبت داده است: «قالوا ما هذا اِلاّ سِحرٌ مُفتَرى». بر اساس [[آیات قرآن]]، [[فرعون]] در افتراى ساحرى به موسى پیشقدم بود و براى [[حفظ]] پایه‌هاى [[قدرت]] خود در میان اطرافیانش موسى{{ع}} را جادوگرى ماهر معرفى کرد: «قالَ لِلمَلَأِ حَولَهُ اِنَّ هذا لَسحِرٌ [[عَلیم]]» (شعراء / ۲۶، ۳۴) و با بیان اینکه موسى{{ع}} به وسیله [[سِحر]] قصد آواره کردن آنان را دارد، از آوردن سِحرى مانند سِحر موسى خبر داد: «قالَ اَجِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن اَرضِنا بِسِحرِکَ یموسى * فَلَنَأتِیَنَّکَ بِسِحرٍ مِثلِهِ.»... (طه / ۲۰، ۵۷ - ۵۸) او با سِحر خواندن معجزه موسى{{ع}} و ادعاى اینکه توان آوردن همانند آن را دارد، تلاش مى‌کرد به [[بنى‌اسرائیل]] [[جسارت]] دهد تا در برابر موسى{{ع}} ایستادگى کنند. <ref>روح البيان، ج۵، ص۳۹۸. </ref> دشمنى آنها با موسى{{ع}} تا جایى پیش رفت که در برابر [[معجزات]] موسى{{ع}}، نه تنها [[تسلیم]] نشدند، بلکه آن را سِحرى آشکار خواندند: «فَلَمّا جاءَتهُم ءایتُنا مُبصِرَةً قالوا هذا سِحرٌ مُبین». (نمل / ۲۷، ۱۳؛ نیز [[قصص]] / ۲۸، ۳۶) آنان مى‌گفتند هر آیه و نشانه‌اى براى ما بیاورى تا ما را با آن سِحرکنى، به تو [[ایمان]] نخواهیم آورد: «و قالوا مَهما تَأتِنا بِهِ مِن ءایَةٍ لِتَسحَرَنا بِها فَما نَحنُ لَکَ بِمُؤمِنین». (اعراف / ۷، ۱۳۲) <ref>تفسير سمرقندى، ج۱، ص۵۴۳؛ مجمع البيان، ج۴، ص۷۲۰؛ تفسير مراغى، ج۹، ص۴۲. </ref> به گفته [[مفسران]]، مراد آنان از «آیه»، معجزه نبود، بلکه آنها معجزات موسى{{ع}} را سِحر مى‌دانستند و تعبیر «آیه» از باب [[تمسخر]] یا مماشات با موسى{{ع}} بود. <ref>روح المعانى، ج۵، ص۳۳؛ فتح القدير، ج۲، ص۲۷۱؛ الميزان، ج۸، ص۲۲۷. </ref> آنان هر گاه نشانه‌هاى [[عذاب]] را مى‌دیدند، نزد موسى{{ع}} آمده و وى را «ساحر» خطاب مى‌کردند: «و قالوا یاَیُّهَ السّاحِرُ ادعُ لَنا رَبَّکَ.»... (زخرف / ۴۳، ۴۹) برخى [[مفسران]] گفته‌اند این خطاب از باب [[تعظیم]] بوده، زیرا ساحر نزد آنها [[مقام]] والایى داشته و چون عصاى موسى{}} [[سِحر]] تمامى ساحران را [[باطل]] کرده بود، موسى{{ع}} نزد آنان ساحر بزرگ شناخته مى‌شد. <ref> کشف الاسرار، ج۹، ص۷۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۶، ص۹۷؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸. </ref> برخى از این تعبیر در [[سیاق آیه]] که درخواست [[دعا]] و [[هدایت]] است، استفاده کرده‌اند که صفت ساحر در آن عصر [[مذموم]] نبوده،<ref>التبيان، ج۹، ص۲۰۵؛ تفسير ابن کثير، ج۷، ص۲۱۱؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸. </ref> بلکه ساحر نزد آنها به معناى عالم بوده است. <ref>جامع البيان، ج۲۵، ص۴۸؛ مجمع البيان، ج۹، ص۷۷؛ تفسير مراغى، ج۲۵، ص۹۸. </ref> برخى نیز گفته‌اند آنها درحال احتیاج هم از [[استهزا]] [[دست]] برنداشته از باب [[تمسخر]] یا [[عادت]]، موسى{{ع}} را با این عنوان خطاب مى‌کردند. <ref>زاد المسير، ج۴، ص۸۰؛ منهج الصادقين، ج۸، ص۲۵۲؛ بيان السعاده، ج۴، ص۵۹. </ref> [[فرعون]] نیز پس از مغلوب واقع شدن ساحران، موسى را بزرگِ ساحران خواند: «قالَ ءامَنتُم لَهُ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم اِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذى عَلَّمَکُمُ السِّحرَ.»... (طه / ۲۰، ۷۱؛ شعراء / ۲۶، ۴۹)
#موسى{{ع}} با ادله‌اى آشکار فرستاده شد تا [[فرعون]]، [[هامان]]، [[قارون]] و دیگر [[فرعونیان]] را از گمراهى [[نجات]] دهد؛ اما آنان موسى{{ع}} را ساحرى [[کذاب]] خواندند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ}}<ref>«و بی‌گمان ما موسی را با نشانه‌های خویش و با حجّتی روشن فرستادیم» سوره هود، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}}<ref>«به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۴.</ref> [[مفسران]] در سبب یادکرد صریح قرآن از این سه نفر گفته‌اند که فرعون [[رئیس]] آنان و هامان [[وزیر]] وى و قارون خزانه‌دار وى بوده است. </ref>مجمع البيان، ج۸، ص۸۰۹. </ref> آنان در مقابل [[دعوت]] موسى و [[هارون]]، [[معجزه]] آنها را سِحر خواندند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.</ref> و آن دو را متهم کردند که مى‌خواهند با سِحر [[مردم مصر]] را از [[سرزمین]] خود آواره کنند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى}}<ref>«گفتند: بی‌گمان این دو جادوگرند؛ بر آنند تا شما را با جادویشان از سرزمینتان بیرون برانند و آیین برتر شما را (از میان) ببرند» سوره طه، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست!» سوره اعراف، آیه ۱۰۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى}}<ref>«گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟» سوره طه، آیه ۵۷.</ref> بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ}}<ref>«آنگاه چون موسی نشانه‌های روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز جادویی برساخته نیست و ما در میان نیاکان خویش چنین چیزی را نشنیده‌ایم» سوره قصص، آیه ۳۶.</ref> آنان [[معجزه]] موسى را سِحرى دانستند که به [[دروغ]] به [[خدا]] نسبت داده است. بر اساس [[آیات قرآن]]، [[فرعون]] در افتراى ساحرى به موسى پیشقدم بود و براى [[حفظ]] پایه‌هاى [[قدرت]] خود در میان اطرافیانش موسى{{ع}} را جادوگرى ماهر معرفى کرد: {{متن قرآن|قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(فرعون) به سرکردگان پیرامون خویش گفت: بی‌گمان این (مرد) جادوگری داناست» سوره شعراء، آیه ۳۴.</ref> و با بیان اینکه موسى{{ع}} به وسیله [[سِحر]] قصد آواره کردن آنان را دارد، از آوردن سِحرى مانند سِحر موسى خبر داد: {{متن قرآن|قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلا أَنتَ مَكَانًا سُوًى}}<ref>«گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟ ما (نیز) جادویی مانند آن برای تو می‌آوریم پس در جایگاهی هموار  میان ما و خود وعده‌ای بگذار که در آن نه ما خلاف ورزیم و نه تو» سوره طه، آیه ۵۷-۵۸.</ref> او با سِحر خواندن معجزه موسى{{ع}} و ادعاى اینکه توان آوردن همانند آن را دارد، تلاش مى‌کرد به [[بنى‌اسرائیل]] [[جسارت]] دهد تا در برابر موسى{{ع}} ایستادگى کنند. <ref>روح البيان، ج۵، ص۳۹۸. </ref> دشمنى آنها با موسى{{ع}} تا جایى پیش رفت که در برابر [[معجزات]] موسى{{ع}}، نه تنها [[تسلیم]] نشدند، بلکه آن را سِحرى آشکار خواندند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون نشانه‌های ما روشنگرانه  نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است» سوره نمل، آیه ۱۳.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ}}<ref>«آنگاه چون موسی نشانه‌های روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز جادویی برساخته نیست و ما در میان نیاکان خویش چنین چیزی را نشنیده‌ایم» سوره قصص، آیه ۳۶.</ref> آنان مى‌گفتند هر آیه و نشانه‌اى براى ما بیاورى تا ما را با آن سِحرکنى، به تو [[ایمان]] نخواهیم آورد: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و می‌گفتند: هر نشانه‌ای برای ما بیاوری که ما را با آن جادو کنی ما به تو ایمان نمی‌آوریم» سوره اعراف، آیه ۱۳۲.</ref>.<ref>تفسير سمرقندى، ج۱، ص۵۴۳؛ مجمع البيان، ج۴، ص۷۲۰؛ تفسير مراغى، ج۹، ص۴۲. </ref> به گفته [[مفسران]]، مراد آنان از {{متن قرآن|آيَةٍ}}، معجزه نبود، بلکه آنها معجزات موسى{{ع}} را سِحر مى‌دانستند و تعبیر {{متن قرآن|آيَةٍ}} از باب [[تمسخر]] یا مماشات با موسى{{ع}} بود. <ref>روح المعانى، ج۵، ص۳۳؛ فتح القدير، ج۲، ص۲۷۱؛ الميزان، ج۸، ص۲۲۷. </ref> آنان هر گاه نشانه‌هاى [[عذاب]] را مى‌دیدند، نزد موسى{{ع}} آمده و وى را "ساحر" خطاب مى‌کردند: {{متن قرآن| وَقَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ}}<ref>«و گفتند: ای جادوگر! پروردگارت را برای ما به عهدی که نزد تو کرده است، بخوان! (تا عذاب را از ما بردارد) که ما رهیاب شده‌ایم» سوره زخرف، آیه ۴۹.</ref> برخى [[مفسران]] گفته‌اند این خطاب از باب [[تعظیم]] بوده، زیرا ساحر نزد آنها [[مقام]] والایى داشته و چون عصاى موسى{{ع}} [[سِحر]] تمامى ساحران را [[باطل]] کرده بود، موسى{{ع}} نزد آنان ساحر بزرگ شناخته مى‌شد. <ref> کشف الاسرار، ج۹، ص۷۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۶، ص۹۷؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸. </ref> برخى از این تعبیر در [[سیاق آیه]] که درخواست [[دعا]] و [[هدایت]] است، استفاده کرده‌اند که صفت ساحر در آن عصر [[مذموم]] نبوده،<ref>التبيان، ج۹، ص۲۰۵؛ تفسير ابن کثير، ج۷، ص۲۱۱؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸. </ref> بلکه ساحر نزد آنها به معناى عالم بوده است. <ref>جامع البيان، ج۲۵، ص۴۸؛ مجمع البيان، ج۹، ص۷۷؛ تفسير مراغى، ج۲۵، ص۹۸. </ref> برخى نیز گفته‌اند آنها درحال احتیاج هم از [[استهزا]] [[دست]] برنداشته از باب [[تمسخر]] یا [[عادت]]، موسى{{ع}} را با این عنوان خطاب مى‌کردند. <ref>زاد المسير، ج۴، ص۸۰؛ منهج الصادقين، ج۸، ص۲۵۲؛ بيان السعاده، ج۴، ص۵۹. </ref> [[فرعون]] نیز پس از مغلوب واقع شدن ساحران، موسى را بزرگِ ساحران خواند: {{متن قرآن|قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى}}<ref>«فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن» سوره طه، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او گرویدید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است؛ به زودی خواهید دانست؛ دست‌ها و پاهایتان را از چپ و راست  خواهم برید و همه شما را به دار خواهم آویخت» سوره شعراء، آیه ۴۹.</ref>
۲. این نگاه به [[سِحر]] در میان [[مردم]] [[بابل]] در عصر [[سلیمان]]{{ع}} نیز رواج داشته است. پس از سلیمان{{ع}}، [[کافران]] با [[الهام]] گرفتن از [[شیاطین]]، وى را به ساحرى متهم کردند <ref>جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳؛ مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۷. </ref> و چون ساحر بودن سلیمان با پیامبرى او سازگار نبود و موجب [[کفر]] مى‌شد، [[خداوند]] آن را با عنوان «کفر» از [[ساحت]] وى دور ساخته است: «و اتَّبَعوا ما تَتلوا الشَّیطینُ عَلى مُلکِ سُلَیمنَ و ما کَفَرَ سُلَیمنُ و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزِلَ عَلَى المَلَکَینِ بِبابِلَ هروتَ و مروتَ و ما یُعَلِّمانِ مِن اَحَدٍ حَتّى یَقولا اِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ فَلا تَکفُر فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ». (بقره / ۲، ۱۰۲) بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند]] دو [[فرشته]] ([[هاروت و ماروت]]) را [[مأمور]] کرد به [[مردم]] [[سِحر]] بیاموزند تا بدان وسیله سِحرهاى رایج در آن [[زمان]] را [[باطل]] کنند. با وجود آنکه آن دو هنگام [[تعلیم]] [[سِحر]] یادآورى مى‌کردند که آنها مجازند که از سِحر تنها براى ابطال سِحر بهره گیرند، گروهى از [[یهودیان]] با [[سوء]] استفاده از آن سِحر، آن را براى جدایى انداختن میان [[زن]] و شوهر یا برخى موارد زیانبار دیگر به کار مى‌گرفتند. در [[شأن نزول]] آیه یادشده [[مفسران]] احتمال‌هاى مختلفى را بیان کرده‌اند که [[علامه]] طباطبایى آنها را بالغ بر ۱۲۶۰۰۰۰ دانسته است. <ref>نک: الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۵. </ref> بنابر برخى نقل‌ها [[شیاطین]] <ref>تفسير قمى، ج۱، ص۵۵؛ زاد المسير، ج۱، ص۹۲؛ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۲. </ref> و بنابر قول دیگر [[سلیمان]]{{ع}} <ref> جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳. </ref> که در صدد حل مشکلِ پرداختن به سِحر بود، کتاب‌هاى سِحر را جمع‌آورى و آنها را زیر تخت خود [[دفن]] کرد. پس از [[مرگ]] سلیمان{{ع}}، شیاطین مردم را به [[محل دفن]] کتاب‌ها راهنمایى و [[مُلک]] سلیمان{{ع}} را معلول سِحر و ساحرى معرفى کردند. <ref> الکشاف، ج۱، ص۱۷۲؛ التبيان، ج۱، ص۳۷۱؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۶۷. </ref> برخى نیز گفته‌اند: وقتى [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سلیمان]]{{ع}} را با عنوان نبى یاد کرد، [[یهود]] به پیروى از شیاطین، سلیمان{{ع}} را به ساحرى و [[کفر]] متهم کردند که در پاسخ آنها آیه نازل شد و کفر را از سلیمان نفى کرد. <ref>التبيان، ج۱، ص۳۷۱. </ref> یهود با [[انکار نبوت]] سلیمان، [[سلطنت]] با [[شکوه]] وى و [[تسخیر]] [[جنیان]] و حیوانات و عجایب [[حکومت]] او را به سبب سِحر دانستند، در حالى که لازمه سِحر و [[تصرف در عالم]] بر خلاف آنچه [[خدا]] قرار داده، کفر به خداى متعالى است و [[سلیمان]] نبى که [[مقام عصمت]] دارد از این [[اتهام]] مبرّاست. <ref>مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ التفسير الکبير، ج۳، ص۶۱۸؛ الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴. </ref>
#این نگاه به [[سِحر]] در میان [[مردم]] [[بابل]] در عصر [[سلیمان]]{{ع}} نیز رواج داشته است. پس از سلیمان{{ع}}، [[کافران]] با [[الهام]] گرفتن از [[شیاطین]]، وى را به ساحرى متهم کردند <ref>جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳؛ مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۷. </ref> و چون ساحر بودن سلیمان با پیامبرى او سازگار نبود و موجب [[کفر]] مى‌شد، [[خداوند]] آن را با عنوان "کفر" از [[ساحت]] وى دور ساخته است: {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[خداوند]] دو [[فرشته]] ([[هاروت و ماروت]]) را [[مأمور]] کرد به [[مردم]] [[سِحر]] بیاموزند تا بدان وسیله سِحرهاى رایج در آن [[زمان]] را [[باطل]] کنند. با وجود آنکه آن دو هنگام [[تعلیم]] [[سِحر]] یادآورى مى‌کردند که آنها مجازند که از سِحر تنها براى ابطال سِحر بهره گیرند، گروهى از [[یهودیان]] با [[سوء]] استفاده از آن سِحر، آن را براى جدایى انداختن میان [[زن]] و شوهر یا برخى موارد زیانبار دیگر به کار مى‌گرفتند. در [[شأن نزول]] آیه یادشده [[مفسران]] احتمال‌هاى مختلفى را بیان کرده‌اند که [[علامه]] طباطبایى آنها را بالغ بر ۱۲۶۰۰۰۰ دانسته است. <ref>نک: الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۵. </ref> بنابر برخى نقل‌ها [[شیاطین]] <ref>تفسير قمى، ج۱، ص۵۵؛ زاد المسير، ج۱، ص۹۲؛ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۲. </ref> و بنابر قول دیگر [[سلیمان]]{{ع}} <ref> جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳. </ref> که در صدد حل مشکلِ پرداختن به سِحر بود، کتاب‌هاى سِحر را جمع‌آورى و آنها را زیر تخت خود [[دفن]] کرد. پس از [[مرگ]] سلیمان{{ع}}، شیاطین مردم را به [[محل دفن]] کتاب‌ها راهنمایى و [[مُلک]] سلیمان{{ع}} را معلول سِحر و ساحرى معرفى کردند. <ref> الکشاف، ج۱، ص۱۷۲؛ التبيان، ج۱، ص۳۷۱؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۶۷. </ref> برخى نیز گفته‌اند: وقتى [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سلیمان]]{{ع}} را با عنوان نبى یاد کرد، [[یهود]] به پیروى از شیاطین، سلیمان{{ع}} را به ساحرى و [[کفر]] متهم کردند که در پاسخ آنها آیه نازل شد و کفر را از سلیمان نفى کرد. <ref>التبيان، ج۱، ص۳۷۱. </ref> یهود با [[انکار نبوت]] سلیمان، [[سلطنت]] با [[شکوه]] وى و [[تسخیر]] [[جنیان]] و حیوانات و عجایب [[حکومت]] او را به سبب سِحر دانستند، در حالى که لازمه سِحر و [[تصرف در عالم]] بر خلاف آنچه [[خدا]] قرار داده، کفر به خداى متعالى است و [[سلیمان]] نبى که [[مقام عصمت]] دارد از این [[اتهام]] مبرّاست. <ref>مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ التفسير الکبير، ج۳، ص۶۱۸؛ الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴. </ref>
۳. [[قوم]] [[بنى‌اسرائیل]] [[معجزات]] عیسى را نیز سِحرى آشکار نامیدند: «اِذ قالَ اللهُ یعیسَى ابنَ مَریَمَ اذکُر نِعمَتى عَلَیکَ... اِذ جِئتَهُم بِالبَیِّنتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». ([[مائده]] / ۵، ۱۱۰) [[آیه]] ۶ [[سوره]] صفّ / ۶۱ سخنان عیسى{{ع}} به بنى‌اسرائیل، مبنى بر [[تصدیق]] [[تورات]] و [[بشارت]] به [[پیامبر آخرالزمان]] را نقل کرده و از [[انکار حضرت]] توسط [[یهود]] و [[سِحر]] خواندن [[معجزه]] وى پس از [[مبعوث]] شدن سخن گفته است: «و اِذ قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ یبَنى اِسرءیلَ اِنّى رَسولُ [[الله]] اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَىَّ مِنَ التَّورةِ و مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَیِّنتِ قالوا هذا سِحرٌ مُبین». ۴. این رویکرد در [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز رواج داشت و [[مشرکان قریش]] آن [[حضرت]] را به ساحرى متهم کردند: «اَکانَ لِلنّاسِ عَجَبًا اَن اَوحَینا اِلى رَجُلٍ مِنهُم... قالَ الکفِرونَ اِنَّ هذا لَسحِرٌ مُبین» ([[یونس]] / ۱۰، ۲؛ نیز ص / ۳۸، ۴) و [[بشر]] بودن آن حضرت را دلیلى بر ردّ ادعاى پیامبرى وى دانسته و صدور امر [[خارق‌العاده]] از وى را [[شاهد]] بر سِحر بودن [[قرآن]] و ساحرى آن‌حضرت گرفتند: «... و اَسَرُّوا النَّجوَى الَّذینَ ظَلَموا هَل هذا اِلاّ بَشَرٌ... اَفَتَأتونَ السِّحرَ.».. ([[انبیاء]] / ۲۱، ۳) <ref>مجمع البيان، ج۷، ص۶۳؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۹۱؛ الميزان، ج۱۴، ص۲۵۱. </ref> و وحى الهى را سِحر خواندند: «و اِذا تُتلى عَلَیهِم ءایتُنا بَیِّنتٍ... و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلحَقِّ لَمّا جاءَهُم اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». ([[سبأ]] / ۳۴، ۴۳؛ نیز زخرف / ۴۳، ۳۰؛ احقاف / ۴۶، ۷؛ [[هود]] / ۱۱، ۷) آیه ۲۵ [[سوره تکویر]] / ۸۱ با ردّ اینکه قرآن [[کلام]] [[شیطان]] باشد، [[سِحر]] را از [[حریم]] آن نفى کرده است: «و ما هُوَ بِقَولِ شَیطنٍ رَجیم»<ref>تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۹۱؛ زبدة التفاسير، ج۷، ص۳۵۱. </ref>. سران [[قریش]] با همفکرى تلاش مى‌کردند تا از توجه و [[گرایش]] [[مردم]] به [[دین اسلام]] جلوگیرى کنند. آنان از [[ولید بن مغیره]] کمک خواستند و او با ردّ پیشنهادهاى مختلف در نهایت نظر داد که به مردم بگویند که [[سخنان پیامبر]] از سِحرهاى کهن و آموختنى است <ref>تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۶۱؛ منهج الصادقين، ج۱۰، ص۶۷. </ref> و [[پیامبر]] آن را از دیگران آموخته است: «فَقالَ اِن هذا اِلاّ سِحرٌ یُؤثَر». (مدثّر / ۷۴، ۲۴) <ref>جامع البيان، ج۲۹، ص۹۹؛ تفسير ابن کثير، ج۸، ص۲۷۵. </ref> [[مشرکان]] همه معجزه‌هاى پیامبر را [[سِحر]] خوانده و منکر [[رسالت]] [[حضرت]] مى‌شدند.
#[[قوم]] [[بنى‌اسرائیل]] [[معجزات]] عیسى را نیز سِحرى آشکار نامیدند: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref> سخنان عیسى{{ع}} به بنى‌اسرائیل، مبنى بر [[تصدیق]] [[تورات]] و [[بشارت]] به [[پیامبر آخرالزمان]] را نقل کرده و از [[انکار حضرت]] توسط [[یهود]] و [[سِحر]] خواندن [[معجزه]] وى پس از [[مبعوث]] شدن سخن گفته است.
#این رویکرد در [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز رواج داشت و [[مشرکان قریش]] آن [[حضرت]] را به ساحرى متهم کردند: {{متن قرآن|أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ}}<ref>«آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین  دارند؛ کافران می‌گویند: بی‌گمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و از اینکه بیم‌دهنده‌ای از خودشان به سراغشان آمد شگفتی کردند و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغگوست» سوره ص، آیه ۴.</ref> و [[بشر]] بودن آن حضرت را دلیلى بر ردّ ادعاى پیامبرى وى دانسته و صدور امر [[خارق‌العاده]] از وى را [[شاهد]] بر سِحر بودن [[قرآن]] و ساحرى آن‌حضرت گرفتند: {{متن قرآن|لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}<ref>«در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند  و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.</ref>.<ref>مجمع البيان، ج۷، ص۶۳؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۹۱؛ الميزان، ج۱۴، ص۲۵۱. </ref> و وحى الهى را سِحر خواندند: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند می‌گویند: این جز مردی نیست که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان می‌پرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و چون حقیقت نزدشان آمد گفتند: این جادوست و ما آن را منکریم» سوره زخرف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کافران درباره (آن سخنان) حقّ هنگامی که نزدشان آید می‌گویند: این جادویی آشکار است» سوره احقاف، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.</ref>. آیه {{متن قرآن|وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ}}<ref>«و این سخن شیطان رانده، نیست» سوره تکویر، آیه ۲۵.</ref> با ردّ اینکه قرآن [[کلام]] [[شیطان]] باشد، [[سِحر]] را از [[حریم]] آن نفى کرده است<ref>تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۹۱؛ زبدة التفاسير، ج۷، ص۳۵۱. </ref>. سران [[قریش]] با همفکرى تلاش مى‌کردند تا از توجه و [[گرایش]] [[مردم]] به [[دین اسلام]] جلوگیرى کنند. آنان از [[ولید بن مغیره]] کمک خواستند و او با ردّ پیشنهادهاى مختلف در نهایت نظر داد که به مردم بگویند که [[سخنان پیامبر]] از سِحرهاى کهن و آموختنى است <ref>تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۶۱؛ منهج الصادقين، ج۱۰، ص۶۷. </ref> و [[پیامبر]] آن را از دیگران آموخته است: {{متن قرآن|فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ}}<ref>«و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.</ref>.<ref>جامع البيان، ج۲۹، ص۹۹؛ تفسير ابن کثير، ج۸، ص۲۷۵. </ref> [[مشرکان]] همه معجزه‌هاى پیامبر را [[سِحر]] خوانده و منکر [[رسالت]] [[حضرت]] مى‌شدند.


[[یهود]] [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز در کنار مشرکان و [[کافران]] در [[معجزه]] بودن [[قرآن]] شبهه‌افکنى مى‌کردند. آنان قریش را برضدّ پیامبر تحریک مى‌کردند که از وى بخواهند معجزاتى مانند معجزه‌هاى موسى براى آنها بیاورد. <ref>جامع البيان، ج۲۰، ص۵۲؛ تفسير ابن ابى حاتم، ج۹، ص۲۹۸۴. </ref> قرآن در پاسخ آنها از [[کفر]] آنان به موسى و [[اتهام]] [[سِحر]] و ساحرى به موسى و [[هارون]] پرده برداشته است: «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِىَ مِثْلَ ما أُوتِىَ مُوسى أوَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِىَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُون». ([[قصص]] / ۲۸، ۴۸) مشرکان با [[انکار]] [[شق‌القمر]]،<ref>مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲؛ تفسير قرطبى، ج۱۸، ص۱۲۷. </ref> از [[آیات]] الهى رویگردان شده و آن را سِحرى در پى سِحرى دیگر خواندند: «و اِن یَرَوا ءایَةً یُعرِضوا و یَقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ». ([[قمر]] / ۵۴، ۲) قید «مستمر» براى بیان این نکته آمده که آنها تنها منکر شق‌القمر نبودند، بلکه هر معجزه‌اى را مى‌دیدند آن را افسون خوانده و از پذیرش معجزه طفره مى‌رفتند. <ref>منهج الصادقين، ج۹، ص۹۴؛ الميزان، ج۱۹، ص۵۶. </ref> برخى نیز گفته‌اند مراد، سِحر قوى است که بر همه سِحرها [[غلبه]] مى‌کند. <ref>مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲. </ref> [[آیه]] ۷ [[سوره هود]] / ۱۱ از [[ضمیر]] [[آلوده]] [[کافران]] و اینکه آنها در پى یافتن [[حقیقت]] نیستند، پرده برداشته و به [[پیامبر]]{{صل}} مى‌فرماید: اگر به آنها بگویى پس از [[مرگ]] در [[قیامت]] دوباره زنده خواهید شد باز مى‌گویند این سِحرى آشکار است: «... و لَئِن قُلتَ اِنَّکُم مَبعوثونَ مِن بَعدِ المَوتِ لَیَقولَنَّ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». بالاتر از آن، حتى اگر نوشته‌اى بر تو فروفرستیم و آنان آن را با دستان خود لمس کنند، باز ادعا خواهند کرد که این، سِحرى آشکار است: «و لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کِتبًا فى قِرطاسٍ فَلَمَسوهُ بِاَیدیهِم لَقالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». (انعام / ۶، ۷) [[قرآن]] با کنایه مشرکانى را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را به جادوگرى متهم مى‌کردند، [[تهدید]] مى‌کند که وقتى به [[آتش]] درآمدند از باب [[توبیخ]] از آنها پرسیده خواهد شد که آیا این هم [[سِحر]] و چشم‌بندى است: «اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لا تُبصِرون». (طور / ۵۲، ۱۵) <ref>جامع البيان، ج۲۷، ص۱۴؛ منهج الصادقين، ج۹، ص۵۲-۵۳؛ تفسير مراغى، ج۲۷، ص۲۰. </ref> بر اساس [[آیات قرآن]]، [[مشرکان قریش]] [[تورات]] و قرآن هر دو را سِحر خواندند و [[کفر]] خود را نسبت به آن دو ابراز کردند: «... اَوَ لَم یَکفُروا بِما اوتِى موسى مِن قَبلُ قالوا سِحرانِ تَظهَرا و قالوا اِنّا بِکُلٍّ کفِرون». ([[قصص]] / ۲۸، ۴۸) <ref>تفسير سمرقندى، ج۲، ص۶۱۱؛ مجمع البيان، ج۷، ص۴۰۲. </ref> گفتنى است برخى [[پیامبران]] به سِحرزدگى نیز متهم شدند: بر اساس [[آیات]] ۱۵۳ و ۱۸۵ [[سوره شعراء]] / ۲۶ [[قوم ثمود]] و [[اصحاب]] ایکه پیامبران خود [[صالح]] و [[شعیب]] را به [[جنون]] و سِحرزدگى متهم کردند: «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین». «مسحَّر» کسى است که بارها سِحر شده و بر اثر آن عقلش زایل شده باشد. <ref>جوامع الجامع، ج۳، ص۱۶۷؛ تفسير بيضاوى، ج۴، ص۱۴۷؛ منهج الصادقين، ج۶، ص۴۴۱. </ref><ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]؛ [[سِحر (مقاله)|مقاله «سِحر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
[[یهود]] [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز در کنار مشرکان و [[کافران]] در [[معجزه]] بودن [[قرآن]] شبهه‌افکنى مى‌کردند. آنان قریش را برضدّ پیامبر تحریک مى‌کردند که از وى بخواهند معجزاتى مانند معجزه‌هاى موسى براى آنها بیاورد. <ref>جامع البيان، ج۲۰، ص۵۲؛ تفسير ابن ابى حاتم، ج۹، ص۲۹۸۴. </ref> قرآن در پاسخ آنها از [[کفر]] آنان به موسى و [[اتهام]] [[سِحر]] و ساحرى به موسى و [[هارون]] پرده برداشته است: «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِىَ مِثْلَ ما أُوتِىَ مُوسى أوَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِىَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُون». ([[قصص]] / ۲۸، ۴۸) مشرکان با [[انکار]] [[شق‌القمر]]،<ref>مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲؛ تفسير قرطبى، ج۱۸، ص۱۲۷. </ref> از [[آیات]] الهى رویگردان شده و آن را سِحرى در پى سِحرى دیگر خواندند: «و اِن یَرَوا ءایَةً یُعرِضوا و یَقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ». ([[قمر]] / ۵۴، ۲) قید «مستمر» براى بیان این نکته آمده که آنها تنها منکر شق‌القمر نبودند، بلکه هر معجزه‌اى را مى‌دیدند آن را افسون خوانده و از پذیرش معجزه طفره مى‌رفتند. <ref>منهج الصادقين، ج۹، ص۹۴؛ الميزان، ج۱۹، ص۵۶. </ref> برخى نیز گفته‌اند مراد، سِحر قوى است که بر همه سِحرها [[غلبه]] مى‌کند. <ref>مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲. </ref> [[آیه]] ۷ [[سوره هود]] / ۱۱ از [[ضمیر]] [[آلوده]] [[کافران]] و اینکه آنها در پى یافتن [[حقیقت]] نیستند، پرده برداشته و به [[پیامبر]]{{صل}} مى‌فرماید: اگر به آنها بگویى پس از [[مرگ]] در [[قیامت]] دوباره زنده خواهید شد باز مى‌گویند این سِحرى آشکار است: «... و لَئِن قُلتَ اِنَّکُم مَبعوثونَ مِن بَعدِ المَوتِ لَیَقولَنَّ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». بالاتر از آن، حتى اگر نوشته‌اى بر تو فروفرستیم و آنان آن را با دستان خود لمس کنند، باز ادعا خواهند کرد که این، سِحرى آشکار است: «و لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کِتبًا فى قِرطاسٍ فَلَمَسوهُ بِاَیدیهِم لَقالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». (انعام / ۶، ۷) [[قرآن]] با کنایه مشرکانى را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را به جادوگرى متهم مى‌کردند، [[تهدید]] مى‌کند که وقتى به [[آتش]] درآمدند از باب [[توبیخ]] از آنها پرسیده خواهد شد که آیا این هم [[سِحر]] و چشم‌بندى است: «اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لا تُبصِرون». (طور / ۵۲، ۱۵) <ref>جامع البيان، ج۲۷، ص۱۴؛ منهج الصادقين، ج۹، ص۵۲-۵۳؛ تفسير مراغى، ج۲۷، ص۲۰. </ref> بر اساس [[آیات قرآن]]، [[مشرکان قریش]] [[تورات]] و قرآن هر دو را سِحر خواندند و [[کفر]] خود را نسبت به آن دو ابراز کردند: «... اَوَ لَم یَکفُروا بِما اوتِى موسى مِن قَبلُ قالوا سِحرانِ تَظهَرا و قالوا اِنّا بِکُلٍّ کفِرون». ([[قصص]] / ۲۸، ۴۸) <ref>تفسير سمرقندى، ج۲، ص۶۱۱؛ مجمع البيان، ج۷، ص۴۰۲. </ref> گفتنى است برخى [[پیامبران]] به سِحرزدگى نیز متهم شدند: بر اساس [[آیات]] ۱۵۳ و ۱۸۵ [[سوره شعراء]] / ۲۶ [[قوم ثمود]] و [[اصحاب]] ایکه پیامبران خود [[صالح]] و [[شعیب]] را به [[جنون]] و سِحرزدگى متهم کردند: «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین». «مسحَّر» کسى است که بارها سِحر شده و بر اثر آن عقلش زایل شده باشد. <ref>جوامع الجامع، ج۳، ص۱۶۷؛ تفسير بيضاوى، ج۴، ص۱۴۷؛ منهج الصادقين، ج۶، ص۴۴۱. </ref><ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]؛ [[سِحر (مقاله)|مقاله «سِحر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
==حقیقت و آثار سِحر==
==حقیقت و آثار سِحر==
سِحر عملى شیطانى است که با یارى گرفتن از [[شیطان]] * و [[تقرب]] به وى صورت مى‌گیرد <ref>التبيان، ج۱، ص۳۷۲؛ روح البيان، ج۱، ص۱۹۴؛ روح المعانى، ج۱، ص۳۳۷. </ref> وهمواره براى ضرررسانى به دیگران به کار مى‌رود، از این رو در [[قرآن]] به طور خاص به [[پیامبر]] [[دستور]] داده شده از برخى انواع آن به [[خدا]] [[پناه]] بَرد: «و مِن شَرِّ النَّفّثتِ فِى العُقَد». (فلق / ۱۱۳، ۴) در [[آیه]] ۱۰۲ [[سوره بقره]] / ۲ [[سِحر]] را از آموزه‌هاى [[شیاطین]] و [[هدف]] آن را زیان رساندن به دیگران دانسته است: «و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ... فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ... و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم.»... بر این اساس [[مردم]] در پى یادگیرى نوع خاصى از سِحر بودند که با آن مى‌توانستند میان [[زن]] و شوهر جدایى افکنند. [[سِحر]] راهى براى ایجاد [[فساد]] در [[جامعه]] است: «فَلَمّا اَلقَوا قالَ موسى ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ... اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» ([[یونس]] / ۱۰، ۸۱) که گاه با [[ترساندن]] مردم همراه است: «... و استَرهَبوهُم و جاءو بِسِحرٍ [[عَظیم]]». ([[اعراف]] / ۷، ۱۱۶) در این باره که سِحر اثر واقعى دارد یا نوعى [[تصرف]] در [[خیال]] و [[حس]] است، دیدگاه واحدى وجود ندارد و دو دیدگاه عمده را مى‌توان معرفى کرد<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]؛ [[سِحر (مقاله)|مقاله «سِحر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>:
سِحر عملى شیطانى است که با یارى گرفتن از [[شیطان]] * و [[تقرب]] به وى صورت مى‌گیرد <ref>التبيان، ج۱، ص۳۷۲؛ روح البيان، ج۱، ص۱۹۴؛ روح المعانى، ج۱، ص۳۳۷. </ref> وهمواره براى ضرررسانى به دیگران به کار مى‌رود، از این رو در [[قرآن]] به طور خاص به [[پیامبر]] [[دستور]] داده شده از برخى انواع آن به [[خدا]] [[پناه]] بَرد: «و مِن شَرِّ النَّفّثتِ فِى العُقَد». (فلق / ۱۱۳، ۴) در [[آیه]] ۱۰۲ [[سوره بقره]] / ۲ [[سِحر]] را از آموزه‌هاى [[شیاطین]] و [[هدف]] آن را زیان رساندن به دیگران دانسته است: «و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ... فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ... و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم.»... بر این اساس [[مردم]] در پى یادگیرى نوع خاصى از سِحر بودند که با آن مى‌توانستند میان [[زن]] و شوهر جدایى افکنند. [[سِحر]] راهى براى ایجاد [[فساد]] در [[جامعه]] است: «فَلَمّا اَلقَوا قالَ موسى ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ... اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» ([[یونس]] / ۱۰، ۸۱) که گاه با [[ترساندن]] مردم همراه است: «... و استَرهَبوهُم و جاءو بِسِحرٍ [[عَظیم]]». ([[اعراف]] / ۷، ۱۱۶) در این باره که سِحر اثر واقعى دارد یا نوعى [[تصرف]] در [[خیال]] و [[حس]] است، دیدگاه واحدى وجود ندارد و دو دیدگاه عمده را مى‌توان معرفى کرد<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]؛ [[سِحر (مقاله)|مقاله «سِحر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>:
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش