آزادی انتخاب دین: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[آزادی]]''' است. "'''آزادی مسکن'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | |||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[آزادی انتخاب دین در قرآن]] | [[آزادی انتخاب دین در حدیث]] | [[آزادی انتخاب دین در کلام اسلامی]] | [[آزادی انتخاب دین در فقه سیاسی]]</div> | |||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | |||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[آزادی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | |||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | |||
==[[آزادی]] [[انتخاب]] [[دین]]== | ==[[آزادی]] [[انتخاب]] [[دین]]== | ||
*[[قرآن]]، در جهت [[تکریم]] [[انسان]] و [[احترام]] به [[اراده]]، [[اندیشه]] و [[شعور]] او<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref>، و با [[عنایت]] به این که تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه [[حق]] میسر است<ref>ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.</ref> و با توجه به این که اگر اصول و مبادی [[دین]] برای کسی حاصل نشود، [[دین]] نیز به قلمرو جانش پای نمینهد<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.</ref>، ضمن [[دعوت]] به پذیرش [[دین حق]] وکامل، بر [[نهی]] و نفی هرگونه تحمیل [[عقیده]] و [[اجبار]] در [[انتخاب]] [[دین]]<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>، تأکید فرموده: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> به گفته [[علامه طباطبایی]]، دلیلی که در [[آیه]] پیشین، پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و [[اجبار]] در [[دین]] جایز نیست<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. این [[آیه]]، زمانی فرود آمد که برخی از [[انصار]] میخواستند [[فرزندان]] خود را که در [[کودکی]] [[یهودی]] و نصرانی شده بودند، به پذیرش [[اسلام]] وادارند و [[خداوند]]، [[فرمان]] داد که فرزندانشان را آزاد بگذارند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.</ref>. اگر {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ}} قضیه خبری باشد، از [[تکوین]] و نتیجه خبر میدهد که [[دین]]، اکراه برنمی دارد؛ زیرا [[اعتقاد]] و [[ایمان]]، امری قلبی است و [[امر قلبی]]، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی [[تشریعی]] باشد - چنان که جمله بعدی [[آیه]] هم [[شاهد]] آن است - نتیجه میدهد که کسی [[حق]] ندارد در صدد اکراه و [[اجبار]] دیگران برآید و این [[نهی]]، بر یک [[حقیقت]] [[تکوینی]] متکی است<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.</ref>. | *[[قرآن]]، در جهت [[تکریم]] [[انسان]] و [[احترام]] به [[اراده]]، [[اندیشه]] و [[شعور]] او<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref>، و با [[عنایت]] به این که تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه [[حق]] میسر است<ref>ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.</ref> و با توجه به این که اگر اصول و مبادی [[دین]] برای کسی حاصل نشود، [[دین]] نیز به قلمرو جانش پای نمینهد<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.</ref>، ضمن [[دعوت]] به پذیرش [[دین حق]] وکامل، بر [[نهی]] و نفی هرگونه تحمیل [[عقیده]] و [[اجبار]] در [[انتخاب]] [[دین]]<ref>فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref>، تأکید فرموده: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> به گفته [[علامه طباطبایی]]، دلیلی که در [[آیه]] پیشین، پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و [[اجبار]] در [[دین]] جایز نیست<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. این [[آیه]]، زمانی فرود آمد که برخی از [[انصار]] میخواستند [[فرزندان]] خود را که در [[کودکی]] [[یهودی]] و نصرانی شده بودند، به پذیرش [[اسلام]] وادارند و [[خداوند]]، [[فرمان]] داد که فرزندانشان را آزاد بگذارند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.</ref>. اگر {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ}} قضیه خبری باشد، از [[تکوین]] و نتیجه خبر میدهد که [[دین]]، اکراه برنمی دارد؛ زیرا [[اعتقاد]] و [[ایمان]]، امری قلبی است و [[امر قلبی]]، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی [[تشریعی]] باشد - چنان که جمله بعدی [[آیه]] هم [[شاهد]] آن است - نتیجه میدهد که کسی [[حق]] ندارد در صدد اکراه و [[اجبار]] دیگران برآید و این [[نهی]]، بر یک [[حقیقت]] [[تکوینی]] متکی است<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.</ref>. |
نسخهٔ ۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۵
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث آزادی است. "آزادی مسکن" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
آزادی انتخاب دین
- قرآن، در جهت تکریم انسان و احترام به اراده، اندیشه و شعور او[۱]، و با عنایت به این که تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه حق میسر است[۲] و با توجه به این که اگر اصول و مبادی دین برای کسی حاصل نشود، دین نیز به قلمرو جانش پای نمینهد[۳]، ضمن دعوت به پذیرش دین حق وکامل، بر نهی و نفی هرگونه تحمیل عقیده و اجبار در انتخاب دین[۴]، تأکید فرموده: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۵] به گفته علامه طباطبایی، دلیلی که در آیه پیشین، پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و اجبار در دین جایز نیست[۶]. این آیه، زمانی فرود آمد که برخی از انصار میخواستند فرزندان خود را که در کودکی یهودی و نصرانی شده بودند، به پذیرش اسلام وادارند و خداوند، فرمان داد که فرزندانشان را آزاد بگذارند[۷]. اگر ﴿لَا إِكْرَاهَ﴾ قضیه خبری باشد، از تکوین و نتیجه خبر میدهد که دین، اکراه برنمی دارد؛ زیرا اعتقاد و ایمان، امری قلبی است و امر قلبی، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی تشریعی باشد - چنان که جمله بعدی آیه هم شاهد آن است - نتیجه میدهد که کسی حق ندارد در صدد اکراه و اجبار دیگران برآید و این نهی، بر یک حقیقت تکوینی متکی است[۸].
- نگارنده المیزان، توحید را اصل، روح، غرض یگانه[۹] و اساس همه نوامیس اسلامی و زیربنای معارف، اخلاق و قوانین و مبنای تشریع[۱۰] دین میداند؛ براین اساس، آزادی دینی و نهی از اکراه بر پذیرش دین را فقط در دایره پیروان ادیان توحیدی، یعنی اسلام، یهود، نصارا و مجوس میپذیرد[۱۱]. بر خود فرد به طور تشریعی لازم است که دین حق و کامل را بپذیرد؛ اما دیگران حق اکراه او را ندارند و علامه طباطبایی، آزادی دینی به معنای آزادی دعوت و تبلیغ دینی غیر از ادیانِ دارای کتاب آسمانی را متناقض و مخالف قانون اسلام و موجب نابودی اصل دین میشمرد[۱۲]. آرای بعضی مفسران و تعدادی از روایات، این نظریه را تأیید میکند؛ زیرا اسلام، الحاد و شرک را نقیض خود، ضد مصالح بشر و غیرقابل احترام میداند و آزادی معتقدان به آنها را نفی میکند، مگر این که عناوین برتر و مصالح مهم تری آن را ایجاب کند[۱۳].
- خداوند در جهت نفی تحمیل دین پس از اقامه دلیل بر حقانیت رسولان و کتابهای آسمانی، از انسان درخواست تدبر، اندیشه و اقامه برهان کرده است[۱۴]؛ بر این مبنا، خداوند حق تحمیل عقیده را از همگان سلب فرموده است[۱۵]. بیان نوح، بنیان گذار قدیمترین شریعت به قومش مبنی بر عدم جواز اکراه حتی در صورت داشتن حجت روشن الهی: « ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴾[۱۶] و خطاب الهی به آخرین پیامبرش در زمان قدرت بر اکراه[۱۷]: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۱۸] بر عدم جواز اکراه انسانها به پذیرش دین دلالت میکند و امروز هم به قوت خود باقی است[۱۹]؛ بدین جهت براساس آیه ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۰] هم چنین بر اساس آیات ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۲۱]؛ ﴿وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ ﴾[۲۲]؛ ﴿مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ﴾[۲۳]؛ ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾[۲۴]؛ ﴿وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۵]؛ ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الإِنسَانَ كَفُورٌ ﴾[۲۶] و ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ ﴾[۲۷] وظیفه پیامبران الهی، ابلاغ، و براساس آیات ﴿إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ﴾[۲۸] (و نیز: ﴿ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[۲۹]) انذار انسانها بوده است.
- از سوی دیگر، پیامبران الهی طبق آیه ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ﴾[۳۰] و آیه ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ﴾[۳۱] حق اجبار و اکراه، ﴿وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا﴾[۳۲] حق مراقبت قهرآمیز[۳۳]، و طبق ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ﴾[۳۴]. ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۳۵] حق سیطره بر مردم را ندارند، و مطابق آیه ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ﴾[۳۶] و نیز آیات ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ﴾[۳۷]؛ ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۳۸]؛ ﴿ أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا ﴾[۳۹]؛ ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۴۰] و ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۴۱]، حق اجبار مردم را ندارند؛ پس ایمان باید بر مبنای آزادی و رغبت شکل گیرد، نه اجبار و اکراه[۴۲].
- مؤلف المنار با رد توهم ترویج اسلام با جنگ، و تصریح به این که اکراه بر دین به نص قرآن نفی شده، میگوید: پیامبر (ص) با هیچ یک از اعراب و غیر آنان برای واداشتن ایشان به پذیرش اسلام نجنگیده و تمام جنگهای پیامبر، جنبه دفاعی داشته و در جهت کسب آزادی دین و جلوگیری از آزار و شکنجه مؤمنان بوده است[۴۳]؛ به همین جهت، معنای آیه ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾[۴۴] را نیز آزادی انتخاب دین و عدم جواز اجبار بر پذیرش یا ترک آن میداند[۴۵]. او پس از استناد به آیات قرآن تصریح میکند که قوام دعوت دین به برهان و استدلال است، نه اکراه و اجبار[۴۶]؛ زیرا نتیجه پذیرش حق با آزادی و عدم پذیرش آن با سوءِ اختیار، متوجه خود فرد است[۴۷]؛ البته ترویج عقیده باطل و اموری که مخالف قوانین حاکم باشد، در جامعه اسلامی ممنوع است[۴۸] و نیز برای حفظ نظام اسلامی و خنثا کردن توطئه دشمنان ﴿وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۴۹] به کسانی که پس از روشن شدن حق، از روی عناد و لجاجت با حق پرستان، مرتد شوند و کفر ورزند[۵۰] و بر ضد نظام حاکم اسلامی قیام کنند، لعنت خدا و عذاب بزرگ الهی وعده داده شده است. ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾[۵۱]؛ ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾[۵۲][۵۳] بر این اساس، کافران مسلمان نما با اظهار کفر و دعوت به آن، حق آشوب در جامعه اسلامی را ندارند[۵۴]؛ زیرا آزادی عقاید دینی آنان، محدود به عدم تجاوز به حریم عقاید دیگران (مسلمانان) است؛ به ویژه اعتقادات حکومتی که در زیر سایه آن زندگی میکنند[۵۵] و این غیر از تحمیل اعتقادات، مهر زدن بر قلبها، نابودی فکر و اندیشه در انسانها با توسل به شلاق و شمشیر، مجازات، تبعید، منزوی کردن آدمیان و قطع رابطه انسان با دیگران است که ساحت اسلام از تشریع یا رضایت به آن مبرا است[۵۶][۵۷].
منابع
پانویس
- ↑ فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.
- ↑ ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.
- ↑ فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.
- ↑ فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۶۳ و ج ۴، ص ۱۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۲۴۰.
- ↑ المیزان، ج ۴، ۱۱۷.
- ↑ من وحی القرآن، ج ۵، ص ۴۸ - ۵۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۷؛ الکاشف، ج۳، ص ۱۶۱.
- ↑ الکاشف، ج۳، ص۱۶۱؛ الفرقان، ج۲ و ۳، ص۲۲۵.
- ↑ «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
- ↑ المنار، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۰۷.
- ↑ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه: 20.
- ↑ و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه: 92.
- ↑ بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند؛ سوره مائده، آیه: 99.
- ↑ و اگر ما برخی از چیزهایی را که به آنان وعده میدهیم به تو نشان دهیم و یا جان تو را بستانیم؛ بر تو تنها پیام رسانی و بر ما حسابرسی است؛ سوره رعد، آیه: 40.
- ↑ و اگر دروغانگاری کنید بیگمان امتهای پیش از شما (نیز) دروغانگاری کردهاند و بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست ؛ سوره عنکبوت، آیه: 18.
- ↑ پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو جز پیامرسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کردهاند گزندی به آنان برسد بیگمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است؛ سوره شوری، آیه: 48.
- ↑ و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیامرسانی آشکار است؛ سوره تغابن، آیه: 12.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای» سوره هود، آیه ۱۲.
- ↑ و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیمدهندگانم ؛ سوره نمل، آیه: 92.
- ↑ «ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه: 99.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ المنار، ج ۵، ص ۲۸۰؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۳۰۲.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.
- ↑ «تو بر آنان چیره نیستی،» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم ؛ سوره انعام، آیه: 66.
- ↑ و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی؛ سوره انعام، آیه: 107.
- ↑ آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب میتوانی بود؟؛ سوره فرقان، آیه: 43.
- ↑ ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستادهایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی ؛ سوره زمر، آیه: 41.
- ↑ و خداوند (خود) مراقب کسانی است که به جای او سرورانی (را به پرستش) میگیرند و تو ناظر بر آنان نیستی ؛ سوره شوری، آیه: 6.
- ↑ المنیر، ج ۱۱، ص ۲۷۲.
- ↑ المنار، ج ۱۱، ص ۱۴۱ و ۲۵۵ و ج ۴، ص ۶۲؛ فی ظلال، ج ۱، ص۲۹۴؛ المنیر، ج ۲، ص ۲۶۵.
- ↑ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
- ↑ المنار، ج ۹، ص ۶۶۵.
- ↑ المنار، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
- ↑ المنیر، ج ۲۴، ص ۲۱.
- ↑ المنار، ج ۱۱، ص ۱۳۹؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.
- ↑ و دستهای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند؛ سوره آل عمران، آیه: 72.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۳۴۰.
- ↑ چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند.کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست.در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته میشود و نه به آنان مهلت خواهند داد.مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: 86 - 89.
- ↑ بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره نحل، آیه: 106.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۳۴۰.
- ↑ المنار، ج ۱۱، ص ۱۳۹.
- ↑ المنار، ج ۱۱، ص ۱۴۰.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۱.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 189-192.