جز
جایگزینی متن - 'فراگیری' به 'فراگیری'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{خرد}} +)) |
جز (جایگزینی متن - 'فراگیری' به 'فراگیری') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*'''الف) ممنوعیت سکوت در مقابل [[ظالم]] و [[لزوم]] [[قیام]] علیه آنان''': در این زمینه در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] [[اهل]] [[سنّت]] روایاتی آمده است که به نمونههایی اشاره میشود. | *'''الف) ممنوعیت سکوت در مقابل [[ظالم]] و [[لزوم]] [[قیام]] علیه آنان''': در این زمینه در [[منابع تاریخی]] و [[روایی]] [[اهل]] [[سنّت]] روایاتی آمده است که به نمونههایی اشاره میشود. | ||
#[[ حدیث]] [[امام حسین]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[طبری]]، [[ابن اثیر]] و ابن [[میثم]] [[نقل]] کردهاند: هنگامی که [[امام حسین]]{{ع}} با لشکر [[حرّ]] مواجه شد، در منزلگاه «[[بیضه]]»<ref>با کسر با؛ آبگاهی میان واقصه و عذیب است.</ref>[[خطبه]] ای خواند و در بخشی از آن فرمود: {{متن حدیث|اَیهَا النَّاسُ! اِنَّ رَسُولَ الله{{صل}} قَالَ: مَنْ رَأی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ الله یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَ لَا قَوْلٍ کَانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. اَلَا وَ اِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةُ الشَّیطَانِ وَتَرَکُوا طَاعَةَ الرَّحْمَنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیء وَ اَحَلُّوا حَرَامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَ [[الله]] وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیرَ...}}؛<ref>تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، انتشارات داوری، قم، چاپ چهارم، 1417 ق، ج4، ص 304؛ و کامل ابن اثیر، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، 1385 ق، ج 4، ص 48؛ فتوح، ابن اعثم فتوحی، دار الندوة الجدیدة، بیروت، چاپ اول، ج 5، ص 144 و 145.</ref> ای [[مردم]]! [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر کس [[سلطان]] [[ستمگری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] شمرده، [[پیمان الهی]] را شکسته و با [[سنّت]] [[رسول خدا]] [[مخالفت]] ورزیده، در میان [[بندگان خدا]] به [[ستم]] [[رفتار]] میکند، و او با زبان و کردارش با وی به [[مخالفت]] برنخیزد، سزاوار است [[خداوند]] او را در [[جایگاه]] آن [[سلطان]] [[ستمگر]] (در [[دوزخ]]) بیاندازد [[آگاه]] باشید این گروه [[اطاعت شیطان]] را لازم میدانند و از [[اطاعت]] [[خدای رحمان]] روگردان شدهاند [[فتنه]] و [[فساد]] را ظاهر، حدود و [[احکام]] را تعطیل نمودهاند،[[ حق]] [[فقرا]] را میبلعند، [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] و [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کردهاند، از این جهت به [[مقام خلافت]] احق و اولی میباشم از غیر خودم». یکی از بزرگان در توضیح این [[حدیث]] میگوید: «این گفتار [[تاریخی]] [[امام]]{{ع}}، با صراحت تمام [[هدف]] [[قیام]] خونین [[عاشورا]] را شرح میدهد، بیانی که برای هر زمان و هر مکان کاربرد دارد. [[امام]]{{ع}}[[قیام]] خود را تبلوری از وظیفة عمومی تمام [[مسلمین]] میداند که در برابر حکّام [[جائر]] و [[ظالم]] بر عهده دارند؛ ظالمانی که نه فقط [[بندگان خدا]] را به زنجیر [[ستم]] گرفتار ساختهاند، بلکه [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کرده و [[حرام]] او را [[حلال]] شمردهاند. به [[یقین]] سکوت در برابر چنین افرادی برای هیچ [[مسلمانی]] جایز نیست؛ چرا که سکوت سبب امضای [[اعمال]] آنان میشود و امضای [[اعمال]] آنان سبب [[اتحاد]] [[سرنوشت]] سکوت کنندگان با [[ظالمان]] و [[طاغیان]] میگردد. آری، همه باید فریاد کشند و [[قیام]] کنند و کاخ [[بیدادگران]] را واژگون کنند و از همه سزاوارتر به این امر، [[فرزند]] [[پیغمبر اسلام]] و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} است. چه منطقی از این گویاتر و زنده تر؟»<ref>عاشورا، ریشهها، انگیزهها...، آیت الله مکارم شیرازی، مدرسة الام علی بن ابی طالب، قم، 1385ش، ص 381.</ref> | #[[ حدیث]] [[امام حسین]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[طبری]]، [[ابن اثیر]] و ابن [[میثم]] [[نقل]] کردهاند: هنگامی که [[امام حسین]]{{ع}} با لشکر [[حرّ]] مواجه شد، در منزلگاه «[[بیضه]]»<ref>با کسر با؛ آبگاهی میان واقصه و عذیب است.</ref>[[خطبه]] ای خواند و در بخشی از آن فرمود: {{متن حدیث|اَیهَا النَّاسُ! اِنَّ رَسُولَ الله{{صل}} قَالَ: مَنْ رَأی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ الله یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَ لَا قَوْلٍ کَانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. اَلَا وَ اِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةُ الشَّیطَانِ وَتَرَکُوا طَاعَةَ الرَّحْمَنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیء وَ اَحَلُّوا حَرَامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَ [[الله]] وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیرَ...}}؛<ref>تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، انتشارات داوری، قم، چاپ چهارم، 1417 ق، ج4، ص 304؛ و کامل ابن اثیر، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، 1385 ق، ج 4، ص 48؛ فتوح، ابن اعثم فتوحی، دار الندوة الجدیدة، بیروت، چاپ اول، ج 5، ص 144 و 145.</ref> ای [[مردم]]! [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر کس [[سلطان]] [[ستمگری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] شمرده، [[پیمان الهی]] را شکسته و با [[سنّت]] [[رسول خدا]] [[مخالفت]] ورزیده، در میان [[بندگان خدا]] به [[ستم]] [[رفتار]] میکند، و او با زبان و کردارش با وی به [[مخالفت]] برنخیزد، سزاوار است [[خداوند]] او را در [[جایگاه]] آن [[سلطان]] [[ستمگر]] (در [[دوزخ]]) بیاندازد [[آگاه]] باشید این گروه [[اطاعت شیطان]] را لازم میدانند و از [[اطاعت]] [[خدای رحمان]] روگردان شدهاند [[فتنه]] و [[فساد]] را ظاهر، حدود و [[احکام]] را تعطیل نمودهاند،[[ حق]] [[فقرا]] را میبلعند، [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] و [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کردهاند، از این جهت به [[مقام خلافت]] احق و اولی میباشم از غیر خودم». یکی از بزرگان در توضیح این [[حدیث]] میگوید: «این گفتار [[تاریخی]] [[امام]]{{ع}}، با صراحت تمام [[هدف]] [[قیام]] خونین [[عاشورا]] را شرح میدهد، بیانی که برای هر زمان و هر مکان کاربرد دارد. [[امام]]{{ع}}[[قیام]] خود را تبلوری از وظیفة عمومی تمام [[مسلمین]] میداند که در برابر حکّام [[جائر]] و [[ظالم]] بر عهده دارند؛ ظالمانی که نه فقط [[بندگان خدا]] را به زنجیر [[ستم]] گرفتار ساختهاند، بلکه [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کرده و [[حرام]] او را [[حلال]] شمردهاند. به [[یقین]] سکوت در برابر چنین افرادی برای هیچ [[مسلمانی]] جایز نیست؛ چرا که سکوت سبب امضای [[اعمال]] آنان میشود و امضای [[اعمال]] آنان سبب [[اتحاد]] [[سرنوشت]] سکوت کنندگان با [[ظالمان]] و [[طاغیان]] میگردد. آری، همه باید فریاد کشند و [[قیام]] کنند و کاخ [[بیدادگران]] را واژگون کنند و از همه سزاوارتر به این امر، [[فرزند]] [[پیغمبر اسلام]] و [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} است. چه منطقی از این گویاتر و زنده تر؟»<ref>عاشورا، ریشهها، انگیزهها...، آیت الله مکارم شیرازی، مدرسة الام علی بن ابی طالب، قم، 1385ش، ص 381.</ref> | ||
#[[ حدیث]] [[احمد حنبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[احمد حنبل]]، [[ابی داود]] و [[ترمذی]] از [[ابی بکر]]، از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند: {{متن حدیث|اِنَّ النَّاسَ اِذَا رَأوْ الظَّالِمَ فَلَمْ یأخُذُوا عَلَی یدَیهِ اَوْشَکَ اَنْ یعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ}}<ref>مسند احمد، احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق عبد الله محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق، ج 1، ص 7؛ سنن ابی داود، ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، تحقیق محمد محی الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 323، سنن الترمذی، ابی عیسی محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 316؛ کنز العمال، متقی هندی، مکتبة التراث الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1397 ق، ج 3، ص 77، ح 5575.</ref>؛ بهراستی هر گاه [[مردم]]، ظالمی را ببینند (که ظلم می کند) و مقابل او نایستند و از [[ظلم]] جلوگیری نکنند. بهزودی [[عقاب]] | #[[ حدیث]] [[احمد حنبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[احمد حنبل]]، [[ابی داود]] و [[ترمذی]] از [[ابی بکر]]، از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند: {{متن حدیث|اِنَّ النَّاسَ اِذَا رَأوْ الظَّالِمَ فَلَمْ یأخُذُوا عَلَی یدَیهِ اَوْشَکَ اَنْ یعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ}}<ref>مسند احمد، احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق عبد الله محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق، ج 1، ص 7؛ سنن ابی داود، ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، تحقیق محمد محی الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 323، سنن الترمذی، ابی عیسی محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 316؛ کنز العمال، متقی هندی، مکتبة التراث الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1397 ق، ج 3، ص 77، ح 5575.</ref>؛ بهراستی هر گاه [[مردم]]، ظالمی را ببینند (که ظلم می کند) و مقابل او نایستند و از [[ظلم]] جلوگیری نکنند. بهزودی [[عقاب]] فراگیری از طرف [[خداوند]] بر آنها نازل خواهد شد». این [[روایت]] نیز میرساند که در مقابل [[ظالم]] نباید ساکت بود؛ بلکه لازم است [[قیام]] نمود، وگرنه عذابهایی که دامن [[ظالم]] را میگیرد، دامن [[جامعة]] ساکت و بی تفاوت را نیز خواهد گرفت. | ||
#پیشوای [[ستمگر]]؛ مبغوض ترین افراد نزد [[خداوند]]: [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ اِمَامٌ جَائِرٌ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 15، ح14634؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1378 ق، ج 10، ص114؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، تحقیق: محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 5، ص 197.</ref>؛ سختترین [[مردم]] از نظر [[عذاب]] در [[روز قیامت]] [[پیشوایی]] [[ستمگر]] خواهد بود». و در جایی دیگر فرمود: {{متن حدیث|اَرْبَعَةٌ یبْغِضُهُمُ اللهُ تَعَالَی: اَلْبَیاعُ الْحَلَّافُ وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ وَ الشَّیخُ الزَّانِی، وَ الْاِمَامُ الْجَائِرُ}}<ref>کنز العمال، ج 16، ص 68، ح 42968؛ سنن النسائی، عبد الرحمن نسائی، دارالمعرفة، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 5، ص 86.</ref>؛ [[خداوند]] چهار گروه را مبغوض میدارد: فروشنده ای که زیاد قسم یاد میکند، [[فقیر]] متکبّر، پیرمرد زناکار و پیشوای [[ستمگر]]». و هر کس مبغوض [[خدا]] باشد، [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] نیز باید آنان را مبغوض دارند. | #پیشوای [[ستمگر]]؛ مبغوض ترین افراد نزد [[خداوند]]: [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ اِمَامٌ جَائِرٌ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 15، ح14634؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1378 ق، ج 10، ص114؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، تحقیق: محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 5، ص 197.</ref>؛ سختترین [[مردم]] از نظر [[عذاب]] در [[روز قیامت]] [[پیشوایی]] [[ستمگر]] خواهد بود». و در جایی دیگر فرمود: {{متن حدیث|اَرْبَعَةٌ یبْغِضُهُمُ اللهُ تَعَالَی: اَلْبَیاعُ الْحَلَّافُ وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ وَ الشَّیخُ الزَّانِی، وَ الْاِمَامُ الْجَائِرُ}}<ref>کنز العمال، ج 16، ص 68، ح 42968؛ سنن النسائی، عبد الرحمن نسائی، دارالمعرفة، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 5، ص 86.</ref>؛ [[خداوند]] چهار گروه را مبغوض میدارد: فروشنده ای که زیاد قسم یاد میکند، [[فقیر]] متکبّر، پیرمرد زناکار و پیشوای [[ستمگر]]». و هر کس مبغوض [[خدا]] باشد، [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] نیز باید آنان را مبغوض دارند. | ||
* '''ب) ممنوعیت اعانت [[ظالم]]''': اگر [[ظالمان]] و [[ستمگران]] در [[جامعه]] [[یار]] و [[یاور]] نداشته باشند، نمیتوانند [[دست]] به [[ظلم]] بزنند و یا [[ظلم]] را ادامه دهند به این جهت در منابع [[دینی]] از معاونت و هر گونه کمک رسانی به [[ظالم]] سخت [[نهی]] شده است. [[قرآن]] کریم میفرماید: «{{متن قرآن|وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه 113.</ref>» [[زمخشری]] در ذیل این [[آیه]] نکاتی دارد که ذکر آن خالی از [[لطف]] نیست. او میگوید: «[[نهی]] در [[آیه]] شامل فرو رفتن درخواستههای [[ظالمان]]، [[ارتباط]] با آنها، [[همراهی]]، [[همنشینی]]،[[ زیارت]]، [[مسامحه]] کاری با آنان، [[راضی]] بودن به [[اعمال]] آنها، تشبّه به آنان، زی [[ستمگران]] را بهخود گرفتن،[[ چشم]] داشت به کمک آنها و یاد نمودن از [[ظالمان]] با [[تعظیم]] را شامل میشود. هنگامی که زُهَری با [[سلاطین]] [[ارتباط]] پیدا کرد، [[برادر دینی]]<ref>ظاهراً مراد از برادر دینی، امام سجاد{{ع}} است که در نامه معروف خود به محمد بن مسلم زهری او را نصیحت کرد. ر. ک: تحف العقول، بحرانی، انتشارات آل علی، قم، 1382 ش، ص482.</ref> او برایش نوشت: [[خداوند]] ما و تو را از [[فتنهها]] [[حفظ]] کند و بر تو [[رحم]] نماید تا گرفتار [[دوزخ]] نشوی. بدان کم ترین چیزی که تو مرتکب شده ای و سبک ترین باری که بر دوش داری این است که با اُنس خود، [[ستمگر]] را از [[وحشت]] [[تنهایی]] رها ساختهای، و [[راه]] [[گمراهی]] را با نزدیک شدن به کسی که [[حق]] را ادا و [[باطل]] را رها نکرده است، هموار ساختهای. تو را به خود نزدیک کرده است تا تو را محور چرخش دستگاه [[ظلم و ستم]] خود قرار دهد؟! در ادامه میگوید: «[[سفیان]] گفته است: در جهنّم وادیی است که جز قاریانی که به [[زیارت]] شاهان ([[ظالم]]) رفتهاند، کسی در آنجا جای ندارد. و اوراعی میگوید: در نزد [[خداوند]] مبغوضتر از عالمی که به [[ملاقات]] شاه ([[ظالم]]) میرود، نیست. و [[محمد بن مسلم]] گفته است: نشستن مگس بر [[نجاست]] محبوبتر است از [[قاریان]] دربار شاهان [[ستمگر]] و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ دَعا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ اَحَبَّ اَنْ یعْصَی اللهُ فِی اَرْضِهِ}}؛ کسی که برای بقای ظالمی [[دعا]] کند (در واقع) [[دوست]] دارد که در [[زمین]] [[خداوند]] [[معصیت]] شود». از [[سفیان]] سؤال شد که ظالمی در بیابان در شُرف هلاکت است، آیا میشود به او آب داد؟ گفت: نه، گفته شد: از [[تشنگی]] میمیرد؟ گفت: بگذار بمیرد [تا [[زمین]] از وجود ناپاک او پاک شود]».<ref> الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 433 ـ 434.</ref> | * '''ب) ممنوعیت اعانت [[ظالم]]''': اگر [[ظالمان]] و [[ستمگران]] در [[جامعه]] [[یار]] و [[یاور]] نداشته باشند، نمیتوانند [[دست]] به [[ظلم]] بزنند و یا [[ظلم]] را ادامه دهند به این جهت در منابع [[دینی]] از معاونت و هر گونه کمک رسانی به [[ظالم]] سخت [[نهی]] شده است. [[قرآن]] کریم میفرماید: «{{متن قرآن|وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه 113.</ref>» [[زمخشری]] در ذیل این [[آیه]] نکاتی دارد که ذکر آن خالی از [[لطف]] نیست. او میگوید: «[[نهی]] در [[آیه]] شامل فرو رفتن درخواستههای [[ظالمان]]، [[ارتباط]] با آنها، [[همراهی]]، [[همنشینی]]،[[ زیارت]]، [[مسامحه]] کاری با آنان، [[راضی]] بودن به [[اعمال]] آنها، تشبّه به آنان، زی [[ستمگران]] را بهخود گرفتن،[[ چشم]] داشت به کمک آنها و یاد نمودن از [[ظالمان]] با [[تعظیم]] را شامل میشود. هنگامی که زُهَری با [[سلاطین]] [[ارتباط]] پیدا کرد، [[برادر دینی]]<ref>ظاهراً مراد از برادر دینی، امام سجاد{{ع}} است که در نامه معروف خود به محمد بن مسلم زهری او را نصیحت کرد. ر. ک: تحف العقول، بحرانی، انتشارات آل علی، قم، 1382 ش، ص482.</ref> او برایش نوشت: [[خداوند]] ما و تو را از [[فتنهها]] [[حفظ]] کند و بر تو [[رحم]] نماید تا گرفتار [[دوزخ]] نشوی. بدان کم ترین چیزی که تو مرتکب شده ای و سبک ترین باری که بر دوش داری این است که با اُنس خود، [[ستمگر]] را از [[وحشت]] [[تنهایی]] رها ساختهای، و [[راه]] [[گمراهی]] را با نزدیک شدن به کسی که [[حق]] را ادا و [[باطل]] را رها نکرده است، هموار ساختهای. تو را به خود نزدیک کرده است تا تو را محور چرخش دستگاه [[ظلم و ستم]] خود قرار دهد؟! در ادامه میگوید: «[[سفیان]] گفته است: در جهنّم وادیی است که جز قاریانی که به [[زیارت]] شاهان ([[ظالم]]) رفتهاند، کسی در آنجا جای ندارد. و اوراعی میگوید: در نزد [[خداوند]] مبغوضتر از عالمی که به [[ملاقات]] شاه ([[ظالم]]) میرود، نیست. و [[محمد بن مسلم]] گفته است: نشستن مگس بر [[نجاست]] محبوبتر است از [[قاریان]] دربار شاهان [[ستمگر]] و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ دَعا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ اَحَبَّ اَنْ یعْصَی اللهُ فِی اَرْضِهِ}}؛ کسی که برای بقای ظالمی [[دعا]] کند (در واقع) [[دوست]] دارد که در [[زمین]] [[خداوند]] [[معصیت]] شود». از [[سفیان]] سؤال شد که ظالمی در بیابان در شُرف هلاکت است، آیا میشود به او آب داد؟ گفت: نه، گفته شد: از [[تشنگی]] میمیرد؟ گفت: بگذار بمیرد [تا [[زمین]] از وجود ناپاک او پاک شود]».<ref> الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 433 ـ 434.</ref> |