سرور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==تفاوت شادی با نشاط== | ==تفاوت شادی با نشاط== | ||
شادی و [[نشاط]] [[ارتباط]] تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به گونهای که شادی را میتوان یکی از عوامل [[نشاط]] دانست. [[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|السُّرُورُ يَبْسُطُ النَّفْسَ وَ يُثِيرُ النَّشَاطَ}}؛ شادی باعث انبساط خاطر و سبب [[نشاط]] [[انسان]] میشود<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۰۷، ح۲۰۴۵.</ref>. در بیشتر اوقات، این دو واژه را به یک مفهوم در نظر میگیرند، ولی میان این دو حالت [[روانی]] [[انسان]]، تفاوت وجود دارد. شادی که معادل [[عربی]] آن، فَرَح و [[سُرور]] است، به معنای خوشحالی و [[خشنودی]] است که نمود آن بیشتر در [[خنده]] و تبسّم است، ولی [[نشاط]] و [[شادابی]] به معنای سرحال بودن و سرزندگی و میل و رغبت به کار داشتن است که در فعالیت و تکاپو آشکار میشود. ازاینرو، میتوان گفت گاهی [[نشاط]] و شادی، هر دو با هم جمعند و آن زمانی است که [[فرد]] هم شاد است و هم سرحال و بانشاط و زمانی از هم جدایند؛ یعنی گاهی فردی بانشاط و سرحال است، ولی شاد نیست. به عبارتی، او کارهای خود را با میل و رغبت انجام میدهد، ولی خندان نیست، مانند [[پیامبران]] که از گمراهیِ دیگران ناراحتند و با این حال، با [[نشاط]] به [[ارشاد]] آنان میپردازند و چون به [[وظیفه]] خویش عمل کردهاند، [[لذت]] میبرند. در مقابل، گاهی فردی شاد و خندان است، ولی [[نشاط]] لازم برای انجام امور خود را ندارد، مانند [[فرد]] افسردهای که بر اثر عوامل خارجی برای چند لحظه خندان است. [[دلیل]] ما بر این تفاوت، روایتهای زیر است که با تکیه بر آنها میتوان بهروشنی به گونهگونی این دو واژه رسید: [[امام]] [[جعفر صادق]]{{ع}} میفرماید: "یکی از [[لشکریان]] [[عقل]]، [[نشاط]]، ضد آن - یکی از [[لشکریان]] [[جهل]] - کسالت است و شادی ضد آن [[اندوه]] است"<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰.</ref><ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت</ref>. | شادی و [[نشاط]] [[ارتباط]] تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به گونهای که شادی را میتوان یکی از عوامل [[نشاط]] دانست. [[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|السُّرُورُ يَبْسُطُ النَّفْسَ وَ يُثِيرُ النَّشَاطَ}}؛ شادی باعث انبساط خاطر و سبب [[نشاط]] [[انسان]] میشود<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۰۷، ح۲۰۴۵.</ref>. در بیشتر اوقات، این دو واژه را به یک مفهوم در نظر میگیرند، ولی میان این دو حالت [[روانی]] [[انسان]]، تفاوت وجود دارد. شادی که معادل [[عربی]] آن، فَرَح و [[سُرور]] است، به معنای خوشحالی و [[خشنودی]] است که نمود آن بیشتر در [[خنده]] و تبسّم است، ولی [[نشاط]] و [[شادابی]] به معنای سرحال بودن و سرزندگی و میل و رغبت به کار داشتن است که در فعالیت و تکاپو آشکار میشود. ازاینرو، میتوان گفت گاهی [[نشاط]] و شادی، هر دو با هم جمعند و آن زمانی است که [[فرد]] هم شاد است و هم سرحال و بانشاط و زمانی از هم جدایند؛ یعنی گاهی فردی بانشاط و سرحال است، ولی شاد نیست. به عبارتی، او کارهای خود را با میل و رغبت انجام میدهد، ولی خندان نیست، مانند [[پیامبران]] که از گمراهیِ دیگران ناراحتند و با این حال، با [[نشاط]] به [[ارشاد]] آنان میپردازند و چون به [[وظیفه]] خویش عمل کردهاند، [[لذت]] میبرند. در مقابل، گاهی فردی شاد و خندان است، ولی [[نشاط]] لازم برای انجام امور خود را ندارد، مانند [[فرد]] افسردهای که بر اثر عوامل خارجی برای چند لحظه خندان است. [[دلیل]] ما بر این تفاوت، روایتهای زیر است که با تکیه بر آنها میتوان بهروشنی به گونهگونی این دو واژه رسید: [[امام]] [[جعفر صادق]]{{ع}} میفرماید: "یکی از [[لشکریان]] [[عقل]]، [[نشاط]]، ضد آن - یکی از [[لشکریان]] [[جهل]] - کسالت است و شادی ضد آن [[اندوه]] است"<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰.</ref><ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت</ref>. | ||
==نکات== | ==نکات== |
نسخهٔ ۲۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۴
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
ضرورت شادی
شادی و نشاط، یکی از نیازهای اساسی و فطری انسان است. شادی، هیجان مثبتی است که به روح و روان انسان توانایی میدهد تا در مسیر کمال و تعالی خود بکوشد و در این راه از شادابی و نشاط لازم برخوردار باشد و بر سختیها و مشکلات این مسیر چیره شود و از تلاش خود در جهت رشد و تعالی لذت ببرد. لذا خداوند متعال، اساس جهان هستی و پدیدههای آن، بهگونهای خلق و طراحی کرده است که در آدمی شادی و نشاط ایجاد کنند. بهار باطراوت، صبح پرلطافت، طبیعت باظرافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، و هزاران آفریده دیگر، همه برای نشاط و شادیآدمی آفریده شده است.
اسلام که دین فطرت است و به همه نیازهای طبیعی و فطری انسان توجه ویژه دارد، نهتنها نیاز انسان به شادی را به رسمیت شناخته است، بلکه پیروان خود را بارها به شادیهای مثبت و سازنده دعوت کرده و آن را عامل توفیق و پیشرفت انسان در مسیر تعالی دانسته است. زیرا، همانگونه که جسم انسان نیاز به غذا و انواع ویتأمینها دارد، روح انسان نیز به تنوع، استراحت، تفریح و شادی و نشاط نیاز دارد[۱]. به باور یکی از پژوهشگران که درباره تأثیر شادی در زندگی تحقیق کرده است، "آن کس که دارای قلب طربناک است، همه عناصر جهان و پدیدههای آن را در حیاتی پُرشور و جنبشی بانشاط حس میکند و حس زندهانگاری را در خود پرورش میدهد و همه هستی را در شور و طرب به نظاره مینشیند و از این منظر، امید و شوق به پیشرفت و تعالی را در خود باز مییابد. انسان طربناک همه عناصر هستی را در حیات پُرشور حس میکند و در همه چیز رنگ خدا و معنای ربوبیت را جستوجو میکند. قلب طربناک همه هستی را در شور و طلب میبیند و با دیدن هر نمودی از نمودهای هستی به ابتهاج و انبساط روحی دست مییابد. قلبی که پایگاه عرش الهی و جایگاه نزول رحمت و محبت خداست، آن قلب باطراوت و بانشاط است"[۲][۳].
اهمیت و جایگاه شادی و نشاط در آموزههای دینی
نشاط و شادی، لازمه زندگی، محرک انسان در دستیابی به هدفهای دینی و غیر دینی و عاملی برای ارتقای مادی و معنوی او به شمار میرود. دین اسلام که به همه شئون حیاتی انسان نگرش ژرف داشته و متناسب با نیازهای واقعی و تعالی هرچه بیشتر او برنامههایی کاملی ارائه کرده است، شادی و نشاط و عوامل نشاطانگیز را که لازمه یک زندگی موفق است، به انسان معرفی و توصیه میکند. در دستورهای آسمانی اسلام، نکتههای ارزشمندی در خصوص ایجاد شادی و نشاط آمده است. این شادیها گاهی برای خود آدمی است و زمانی برای دیگران. آن همه سفارش که برای تبسّم به دیگران ذکر شده و سفارشهایی که برای پوشیدن لباسهای شاد و روشن، بوی خوش، نظافت و نظم و پاکیزگی، مسافرت و تفریح، حضور در طبیعت و نگریستن به سبزه و آب، مهربانی و محبت، زدودن کینه و حسد، شوخی و مزاح و خلاصه ایجاد سرُور در قلب مردم شده است، همه برای ایجاد فضای شادی و راندن غم و اندوه و در نتیجه تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی انسان است[۴][۵].
برآیند برداشتهای اندیشمندان مسلمان از شادی، آن است که واژههای سرور، شادی، نشاط، فرح و شادمانی، دستهای از عواطف ارزشمندی هستند که خداوند به منظور حفظ بقای انسان در وجود او نهاده است. "شادی"، رفتاری است که باعث انبساط خاطر فرد میشود و از نیازی حیاتی که سلامتی عاطفی او را به دنبال دارد، حکایت میکند. در اسلام، شادی حالت ابتهاج و نشاطی است که تحت تأثیر عوامل مختلف بر انسان عارض میشود که در آن حالت، روح انسان به درجه رضایت و گشایش میرسد. از نظر اسلام، شادی، آدمی را از تنبلی رهانیده و سرزنده و سرحال میسازد[۶]. اندیشمند معاصر، شهید مرتضی مطهری، با رویکردی روانشناسانه و اسلامی میگوید: سرور، حالت خوش و لذتبخشی است که از علم و اطلاع بر اینکه یکی از هدفها و آرزوها انجام یافته یا خواهد یافت، به انسان دست میدهد و غم و اندوه، حالت ناگواری و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدفها و آرزوها به انسان دست میدهد[۷][۸].
تفاوت شادی با نشاط
شادی و نشاط ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به گونهای که شادی را میتوان یکی از عوامل نشاط دانست. حضرت علی(ع) میفرماید: «السُّرُورُ يَبْسُطُ النَّفْسَ وَ يُثِيرُ النَّشَاطَ»؛ شادی باعث انبساط خاطر و سبب نشاط انسان میشود[۹]. در بیشتر اوقات، این دو واژه را به یک مفهوم در نظر میگیرند، ولی میان این دو حالت روانی انسان، تفاوت وجود دارد. شادی که معادل عربی آن، فَرَح و سُرور است، به معنای خوشحالی و خشنودی است که نمود آن بیشتر در خنده و تبسّم است، ولی نشاط و شادابی به معنای سرحال بودن و سرزندگی و میل و رغبت به کار داشتن است که در فعالیت و تکاپو آشکار میشود. ازاینرو، میتوان گفت گاهی نشاط و شادی، هر دو با هم جمعند و آن زمانی است که فرد هم شاد است و هم سرحال و بانشاط و زمانی از هم جدایند؛ یعنی گاهی فردی بانشاط و سرحال است، ولی شاد نیست. به عبارتی، او کارهای خود را با میل و رغبت انجام میدهد، ولی خندان نیست، مانند پیامبران که از گمراهیِ دیگران ناراحتند و با این حال، با نشاط به ارشاد آنان میپردازند و چون به وظیفه خویش عمل کردهاند، لذت میبرند. در مقابل، گاهی فردی شاد و خندان است، ولی نشاط لازم برای انجام امور خود را ندارد، مانند فرد افسردهای که بر اثر عوامل خارجی برای چند لحظه خندان است. دلیل ما بر این تفاوت، روایتهای زیر است که با تکیه بر آنها میتوان بهروشنی به گونهگونی این دو واژه رسید: امام جعفر صادق(ع) میفرماید: "یکی از لشکریان عقل، نشاط، ضد آن - یکی از لشکریان جهل - کسالت است و شادی ضد آن اندوه است"[۱۰][۱۱].
نکات
درآیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- نزول قرآن بر پیامبر، مایه سرور گروهی از اهل کتاب ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۱۲]
- سرور وشادمانی متخلفان از همراهی پیامبر در جنگ تبوک و پایان غم انگیز عمل آنان: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ﴾[۱۳].... ﴿فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۱۴]
- سرور منافقان در همراهی نکردن پیامبر و ترک جهاد هنگام مواجه شدن مسلمانان با شکست و آسیب در جنگ ﴿وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ﴾[۱۵]
- تقسیم اوقات پیامبر در معاشرت خانوادگی در اختیار آن حضرت و مجاز بودن پیامبر به باز گرداندن همسران مطلقهاش، مایه شادمانی آنان ﴿وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ﴾[۱۶][۱۷]
- سرور یهود از کتمان نبوت محمد(ص) ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾[۱۸].... ﴿لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا﴾[۱۹].
- شادمانی و شادابی اهل بیت پیامبر در قیامت، به جهت اطعام خالصانه آنان به نیازمندان: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾[۲۰]؛... ﴿وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا﴾[۲۱]
- خداوند میفرماید ای محمد(ص) به این مردمانی که بدنیا دل خوش کرده و شادمان هستند، و بدان تکیه کرده و جمعآوری میکنند، به اینها بگو: اگر خواستید بچیزی دل خوش شوید و شادمان گردید بفضل و رحمت خدا دلخوش شوید که قرآن را بر شما نازل فرموده و محمد را بهسوی شما فرستاده است، زیرا شما بهوسیله آن دو میتوانید نعمت دائمی و جاویدانی را برای خود تحصیل کنید که بهتر از این دنیای ناپایدار است: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾[۲۲]» (ترجمه مجمع البیان، ج ۱۱، ص: ۳۱۶)[۲۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانش، شکرالله، شادی و نشاط در منابع و متون اسلامی، ص۴۱.
- ↑ کریمی، عبدالعظیم، تربیت طربناک، ص۵۶.
- ↑ نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت
- ↑ شرع و شادی، ص۲۰.
- ↑ نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت
- ↑ کاشفی، محمدرضا، پرسشها و پاسخها (دفتر اول، خداشناسی و فرجامشناسی)، ص۷۵ - ۷۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، ج۲، ص۶۶.
- ↑ نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت
- ↑ غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۰۷، ح۲۰۴۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰.
- ↑ نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه امامت و ولایت
- ↑ «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی میکنند؛ و از گروهها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار میکند؛ بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا میخوانم و بازگ» سوره رعد، آیه ۳۶.
- ↑ «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانهنشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرمتر است اگر در مییافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
- ↑ «(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.
- ↑ «اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
- ↑ «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیکتر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنا» سوره احزاب، آیه ۵۱.
- ↑ اختلاف مفسرین در معنای آیه: مفسرین در معنای این آیه اختلاف، و پنج معنی گفتهاند ۱ - قتاده گوید: که مقصود اینست که هر کدام از همسرانت را که میخواهی در ضمیمه کردن و نزدیک کردن بخود مقدم بدار (و آن فرا خواندن بهم خوابگی و هم بستریت) و عقب بدار هر کدام را که میخواهی و داخل شو به هر کدام که خواستی گوید: و پیغمبر(ص) تقسیم فرمود میان همسرانش و خدا برای او ترک این را مباح نمود ۲ - مجاهد و جبائی و ابو مسلم گویند: مقصود اینست هر کدام که خواستی بدون طلاق انزوا و عزلت اختیار کن و وارد کن بر خودت هر که را که خواستی از ایشان بعد از عزلت از او بدون تجدید عقد. ۳ - ابن عباس گوید: هر کدام از ایشان را خواستی طلاق بده و هر که را میخواهی نگهدار ۴ - حسن گوید: مقصود اینست ترک نما تزویج هر که را خواستی از زنان امتت و نکاح کن از ایشان هر که را که میخواهی گوید، و پیغمبر(ص) هر گاه زنی را خواستگاری و خطبه میکرد جایز نبود برای دیگری که او را خواستگاری کند تا آنکه پیامبر او را تزویج نموده و یا ترک گوید. ۵ - زید بن اسلم و طبری گویند: یعنی بپذیر هر کدام از مؤمنات که خود را بتو میبخشند پس او را نزد خود منزل بده و هر کدام را هم نخواستی - نپذیر، حضرت ابو جعفر باقر و حضرت ابو عبد الله صادق(ع) فرمودند: هر کس را که عقب زد تزویج نکرد و هر که را نزد خود خواند نکاح کرد.. (مجمع البیان، ج ۲۰، ص: ۱۵۷)
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه میستاندند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
- ↑ «آنان را که برای آنچه کردند شادمانی میکنند و دوست دارند برای آنچه نکردند ستایش ببینند رسته از عذاب مپندار و آنها عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۸۸.
- ↑ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند * (با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
- ↑ «پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه میدارد و به آنان شادابی و شادمانی مینمایاند» سوره انسان، آیه ۱۱.
- ↑ «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۰۷.