حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۴۵: خط ۴۵:
==بحثی در باره حکمیت‌==
==بحثی در باره حکمیت‌==
*واقعه حَکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]]، یکی از تأسف‌بارترین وقایع دوران [[حکومت امام علی]]{{ع}} بود. این حادثه تلخ هنگامی پدید آمد که [[سپاه امام]]{{ع}} با [[پیروزی]] نهایی فاصله‌ای نداشت. [[پذیرفتن]] حکمیت توسط [[امام]]{{ع}} نه تنها مانع [[پیروزی]] قریب‌الوقوع او شد؛ بلکه موجب بروز [[اختلاف]] در [[سپاه]] او و درگیر شدن [[امام]]{{ع}} با بخش عمده‌ای از زبده‌ترین رزمندگانِ خود گردید. برای روشن شدن این موضوع، چند مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد:
*واقعه حَکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]]، یکی از تأسف‌بارترین وقایع دوران [[حکومت امام علی]]{{ع}} بود. این حادثه تلخ هنگامی پدید آمد که [[سپاه امام]]{{ع}} با [[پیروزی]] نهایی فاصله‌ای نداشت. [[پذیرفتن]] حکمیت توسط [[امام]]{{ع}} نه تنها مانع [[پیروزی]] قریب‌الوقوع او شد؛ بلکه موجب بروز [[اختلاف]] در [[سپاه]] او و درگیر شدن [[امام]]{{ع}} با بخش عمده‌ای از زبده‌ترین رزمندگانِ خود گردید. برای روشن شدن این موضوع، چند مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد:
*'''علت [[پذیرش]] حکمیت‌''': نخستین مسئله این است که: چرا [[امام]]{{ع}} حکمیت را پذیرفت؟ مگر در [[حق]] بودن اقدامات خود تردید داشت؟ اصولًا حکمیت میان [[حق]] و [[باطل]] چه مفهومی دارد؟ آیا [[حکمت]] و [[سیاست]] اقتضا نمی‌کرد که [[امام]]{{ع}} در مقابل فشار بخشی از [[سپاه]] خود [[مقاومت]] کند و به حکمیت تن در ندهد؟ پاسخ این است که: آری، مقتضای [[حکمت]] وسیاست، نپذیرفتن حَکمیت بود؛ لیکن [[امام]]{{ع}} بر اساس اسناد متقن [[تاریخی]]، به [[اختیار]] خود، حکمیت را نپذیرفت؛ بلکه آن را بر وی [[تحمیل]] کردند و [[مقاومت]] او در برابر این پیشنهاد جاهلانه، نه تنها سودی دربر نداشت، بلکه موجب می‌شد [[جنگ نهروان]] نیز در [[صِفین]] و بسی زودتر اتفاق افتد و [[امام]]{{ع}} در صحنه درگیری با [[شامیان]] مجبور شود با بخش عمده‌ای از سپاه‌ خود بجنگد. جمله معروف [[امام]]{{ع}} هنگام [[پذیرش]] حکمیت که: {{متن حدیث|"لَقَد کنتُ أمسِ أمیراً، فَأصْبَحْتُ الیومَ مَأمُوراً! وکنتُ أمسِ ناهیاً، فَأصْبَحْتُ الیومَ مَنِهیاً!"}}؛ تا دیروز، [[فرمانده]] بودم و امروز فرمانبر گشته‌ام و تا دیروز، خود، [[نهی]] کننده بودم و امروز، [[نهی]] شده‌ام"<ref>نهج البلاغه: خطبه ۲۰۸.</ref> نشان دهنده این واقعیت تلخ است.
*'''علت [[پذیرش]] حکمیت‌''': نخستین مسئله این است که: چرا [[امام]]{{ع}} حکمیت را پذیرفت؟ مگر در [[حق]] بودن اقدامات خود تردید داشت؟ اصولًا حکمیت میان [[حق]] و [[باطل]] چه مفهومی دارد؟ آیا [[حکمت]] و [[سیاست]] اقتضا نمی‌کرد که [[امام]]{{ع}} در مقابل فشار بخشی از [[سپاه]] خود [[مقاومت]] کند و به حکمیت تن در ندهد؟ پاسخ این است که: آری، مقتضای [[حکمت]] وسیاست، نپذیرفتن حَکمیت بود؛ لکن [[امام]]{{ع}} بر اساس اسناد متقن [[تاریخی]]، به [[اختیار]] خود، حکمیت را نپذیرفت؛ بلکه آن را بر وی [[تحمیل]] کردند و [[مقاومت]] او در برابر این پیشنهاد جاهلانه، نه تنها سودی دربر نداشت، بلکه موجب می‌شد [[جنگ نهروان]] نیز در [[صِفین]] و بسی زودتر اتفاق افتد و [[امام]]{{ع}} در صحنه درگیری با [[شامیان]] مجبور شود با بخش عمده‌ای از سپاه‌ خود بجنگد. جمله معروف [[امام]]{{ع}} هنگام [[پذیرش]] حکمیت که: {{متن حدیث|"لَقَد کنتُ أمسِ أمیراً، فَأصْبَحْتُ الیومَ مَأمُوراً! وکنتُ أمسِ ناهیاً، فَأصْبَحْتُ الیومَ مَنِهیاً!"}}؛ تا دیروز، [[فرمانده]] بودم و امروز فرمانبر گشته‌ام و تا دیروز، خود، [[نهی]] کننده بودم و امروز، [[نهی]] شده‌ام"<ref>نهج البلاغه: خطبه ۲۰۸.</ref> نشان دهنده این واقعیت تلخ است.
*'''چرا [[ابو موسی]]؟''': اکنون این سؤال مطرح است که: چرا [[امام]]{{ع}} شخص [[ساده‌لوحی]] را با [[سوء]] سابقه به‌عنوان [[نماینده]] خود در جریان حکمیت [[تعیین]] کرد؟ آیا نمی‌دانست با [[تعیین]] [[ابوموسی]] به عنوان [[حَکم]]، نتیجه حکمیت چه خواهد شد؟ پاسخ این است که: آری، [[امام]]{{ع}} می‌دانست که نتیجه چه خواهد شد ولی اما همان جریان فشاری که [[امام]]{{ع}} را وادار به [[پذیرش]] حکمیت کرد، او را ناچار به [[پذیرش]] نمایندگی [[ابو موسی]] نیز نمود. هرچه [[امام]]{{ع}} تلاش کرد که [[عبد الله]] بن [[عباس]] یا [[مالک اشتر]] به‌عنوان حَکمَ [[تعیین]] شود، آنها نپذیرفتند.
*'''چرا [[ابو موسی]]؟''': اکنون این سؤال مطرح است که: چرا [[امام]]{{ع}} شخص [[ساده‌لوحی]] را با [[سوء]] سابقه به‌عنوان [[نماینده]] خود در جریان حکمیت [[تعیین]] کرد؟ آیا نمی‌دانست با [[تعیین]] [[ابوموسی]] به عنوان [[حَکم]]، نتیجه حکمیت چه خواهد شد؟ پاسخ این است که: آری، [[امام]]{{ع}} می‌دانست که نتیجه چه خواهد شد ولی اما همان جریان فشاری که [[امام]]{{ع}} را وادار به [[پذیرش]] حکمیت کرد، او را ناچار به [[پذیرش]] نمایندگی [[ابو موسی]] نیز نمود. هرچه [[امام]]{{ع}} تلاش کرد که [[عبد الله]] بن [[عباس]] یا [[مالک اشتر]] به‌عنوان حَکمَ [[تعیین]] شود، آنها نپذیرفتند.
*'''موضوع داوری‌''' اکنون باید دید موضوع [[داوری]] چه بود و داوران درباره چه چیزی باید می‌اندیشیدند و [[رأی]] می‌دادند؟ در متن [[پیمان‌نامه]] حکمیت، چیزی که موضوع [[داوری]] را روشن کند و همچنین اختیارات و [[وظایف]] داوران را مشخص نماید، دیده نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد موضوع حکمیت، [[حل اختلاف]] طرفین در همه موارد است و نیازی به ذکر آن نیست. بنا براین، منحصر کردن موضوع حکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]] به مسئله [[قاتلان عثمان]]، صحیح نیست؛ بلکه موضوع حکمیت، همه مسائل مورد [[اختلاف]] میان [[امام]]{{ع}} و [[معاویه]] بود و عدم ذکر موضوع خاص در متن [[پیمان]] به همین جهت است. البته این دامنه، شامل [[تعیین خلیفه]] نمی‌شد.
*'''موضوع داوری‌''' اکنون باید دید موضوع [[داوری]] چه بود و داوران درباره چه چیزی باید می‌اندیشیدند و [[رأی]] می‌دادند؟ در متن [[پیمان‌نامه]] حکمیت، چیزی که موضوع [[داوری]] را روشن کند و همچنین اختیارات و [[وظایف]] داوران را مشخص نماید، دیده نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد موضوع حکمیت، [[حل اختلاف]] طرفین در همه موارد است و نیازی به ذکر آن نیست. بنا براین، منحصر کردن موضوع حکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]] به مسئله [[قاتلان عثمان]]، صحیح نیست؛ بلکه موضوع حکمیت، همه مسائل مورد [[اختلاف]] میان [[امام]]{{ع}} و [[معاویه]] بود و عدم ذکر موضوع خاص در متن [[پیمان]] به همین جهت است. البته این دامنه، شامل [[تعیین خلیفه]] نمی‌شد.

نسخهٔ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۰


این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکمیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حکمیت به معنای داوری و قضاوت بین دو گروه یا دو شخص در مسألۀ مورد نزاع است. به آنکه دو طرف به داوری او راضی می‌شوند "حکم" گویند[۱].

مقدمه

مخالفت با امام(ع) در گزینشِ داور

  • امام باقر(ع): آن‌گاه که افراد از علی(ع) خواستند تا دو حَکم برگزیند، وی به ایشان گفت: "معاویه کسی نیست که برای این کار، کسی جز عمرو بن عاص را برگزیند که به اندیشه و نظرش اطمینان داشته باشد؛ و برای فرد قُرشی، جز شخص همتای او در هوش و اندیشه‌ روا نیست. پس بر شما باد که عمرو عاص را با [تیری چون‌] عبد الله بن عباس بزنید؛ زیرا عمرو، هیچ گرهی بر نمی‌بندد، مگر آنکه عبد الله بگشاید؛ و هیچ گرهی را نمی‌گشاید، مگر آنکه عبد الله بر بندد؛ و هیچ کاری را استوار نمی‌کند، جز آنکه عبد الله آن را بر شکند؛ و هیچ کاری را بر نمی‌شکند، جز آنکه عبد الله استوارش سازد". اشعث گفت: نه. به خدا سوگند، تا قیامت بر پا شود، نباید دو تن از مُضَر در این باب داوری کنند. اکنون که ایشان مردی از مُضَر را به داوری گزیده‌اند، تو مردی از یمن برگزین. علی(ع) گفت: "من بیم دارم که یمنی شما فریفته شود؛ زیرا عمرو کسی نیست که اگر کاری موافق هوای نفس او باشد، ذره‌ای از خدا پروا کند". اشعث گفت: به خدا سوگند، اگر یکی از آن دو یمنی باشد و داوری‌شان برابر با بخشی از خواسته ما نباشد، برای ما دوست داشتنی‌تر است از آنکه هر دو مُضَری باشند و داوری‌شان برابر با بخشی از خواسته ما باشد[۴][۵].

سندِ داوری‌

ناخشنودی اشتر از مفاد سند داوری‌

اختلاف نظر میان یاران امام(ع)‌

ارزیابی دو داور

سفارش ابن عباس به ابو موسی‌

سفارش معاویه به عمرو بن عاص‌

  • البیان و التبیین: معاویه به عمرو بن عاص گفت: ای عمرو! همانا عراقیان، علی را به تعیین ابو موسی ناچار کردند؛ اما من و شامیان به انتخاب تو خشنودیم. و همانا کسی در کنار تو قرار گرفته که زبان دراز و کوتاهْ خِرَد است. پس او را غافلگیرکن و تیغت را به بند استخوان برسان وهمه رأیت را یک‌جا به او ارائه نده[۱۶][۱۷].

اندرز امام(ع) به عمرو بن عاص‌

  • وقعة صفین- به نقل از شقیق بن سلمه-: علی(ع)، نامه‌ای به عمرو بن عاص نوشت و چنین اندرز و رهنمودش داد: "اما بعد؛ به راستی دنیا، آدمی را از هر چیز جز خودش باز می‌دارد و دنیادار، هیچ بهره‌ای از آن نمی‌گیرد، مگر این که [دریچه‌] طمعی [تازه‌] به رویش می‌گشاید که میل به دنیا را در او می‌افزاید و هرگز وی با آنچه به دست آورده، از آنچه به دست نیاورده، بی‌نیاز نمی‌شود؛ و در پسِ این همه، باید آنچه را گرد آورده ترک کند. نیک‌بخت آن است که از دیگران پند پذیرد. سپس ابو عبد الله! اجر خود را تباه مکن و با معاویه در باطل‌خواهی‌اش همدست مشو!". آن‌گاه، عمرو بن عاص به وی پاسخ نوشت: اما بعد؛ مایه صلاح و الفت ما، بازگشت به حق است. به راستی، ما قرآن را میان خود داور ساخته‌ایم. پس ما را به آن اجابت کن. هر یک از ما به آنچه قرآن حکم کند، تن سپرده است و بدین‌سان‌ پس از این کشمکش، مردم عذر او را خواهند پذیرفت. والسلام! پس علی(ع) به او نوشت: "اما بعد؛ آنچه از دنیا که تو را دلبسته خویش کرده و سبب شده که به آن اشتیاق یابی و اعتماد کنی، به تو پشت خواهد کرد و از تو جدا خواهد شد. پس به دنیا اعتماد مکن که سخت فریبنده است. و اگر از آنچه گذشته، عبرت پذیری، آینده را حفظ می‌کنی و از آنچه به تو اندرز داده می‌شود، سود می‌یابی. والسلام!". و عمرو به وی پاسخ داد: اما بعد؛ آن کس انصاف ورزیده که قرآن را پیشوای خود ساخته و مردم را به احکامش فرا خوانده است. پس ای ابو الحسن! صبر پیشه کن که من تو را جز به مقصدی که قرآن می‌رساندت، نمی‌رسانم[۱۸][۱۹].

مذاکرات داوران‌

رأی داوران‌

گفتار امام(ع) پس از دریافت خبرِ داوران‌

  • امام علی(ع)‌- برگرفته سخن وی پس از داوری و دریافت خبر داوران-: اما بعد؛ همانا نافرمانی از امر نیکخواهِ مهرورزِ دانای کارآزموده، حسرت می‌زاید و پشیمانی در پی دارد. من در ماجرای این داوری، فرمان خویش را به شما دادم و آنچه را در گنجینه‌ اندیشه داشتم، برایتان آشکار کردم؛ "و ای کاش از رأی قَصیر پیروی می‌کردند"[۲۶]. اما شما همچون مخالفانی جفاپیشه و پیمان‌شکنانی عصیان‌گر، از فرمانم سر باز زدید؛ چندان که اندرز دهنده نیکخواه در خیرخواهی‌اش به تردید افتاد و سنگِ آتش‌زنه در افروختنِ آتش، بُخل ورزید[۲۷]. پس من و شما مصداق سخن آن مرد قبیله‌ هَوازِن هستیم: من در منزلگاه‌ مُنعَرِجُ اللوی‌، امر خویش را با شما در میان نهادم‌ ولی‌شما جز در صبحگاهان روز بعد، خیرخواهی‌ام را درنیافتید[۲۸][۲۹].

بحثی در باره حکمیت‌

  1. پذیرفتن خطا در رهبری‌: نخستین درخواست خوارج این بود که امام(ع) بپذیرد که در رهبری و فرماندهی سپاه در ارتباط با پذیرش حکمیت خطا کرده است. اما امام(ع) نمی‌توانست خود را خطا کار اعلام کند؛ زیرا: حَکم قرار دادن برای حل اختلافات، نه تنها خطا نیست، بلکه موردتأیید قرآن است. تنها ایراد این است که حکمیت در این ماجرا برخلاف حکمت و سیاست بود و امام(ع) نیز این نکته را صریحاً اعلام کرده بود؛ ولی آنان خود نپذیرفتند و حکمیت را بر امام(ع) و سپاه کوفه تحمیل کردند.
  2. نقض عهد: برفرض که امام(ع) به خطای خود اعتراف می‌کرد، خوارج درخواست دیگری داشتند که پیمان‌نامه سپاهیان کوفه و شام نقض شود؛ اما از دیدگاه امام(ع) وفاداری به پیمان یکی از اصول بین المللی اسلام است که به‌هیچ بهانه‌ای نباید نقض شود چنانچه در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر هم نوشت: و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمه (بر گردن) خود، او را امان دادی، به عهد خود وفا کن و آنچه بر ذمه گرفته‌ای، ادا کن و خود را چون سپری در برابر پیمانت قرار بده‌[۳۱]
  3. سلطه جاهلان ناسک‌: از دیدگاه امام علی(ع) خطر سلطه جاهلان ناسک (عمل کننده به احکام شرع) کم‌تر از خطر عالمان فاسق نیست. اعتراف به خطا و نقض عهد در جریان حکمیت بدین معناست که علی(ع) سلطه جاهلان ناسک مبتلا به بیماری عُجب و دنیاطلبی و تعمق (تندروی دینی) را بر خود و امت اسلامی پذیرفته و تصمیم‌گیری‌های اساسی در جنگ و صلح و پس از آن در همه امور کلیدی را به آنان سپرده است[۳۲].

جستارهای وابسته

جستارهای وابسته


منابع

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۳۲.
  2. بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۵۲۹
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۳۲.
  4. «الإمام الباقر(ع): لَما أرادَ الناسُ عَلِیاً عَلی‌ أن یضَعَ حَکمَینِ قالَ لَهُم عَلِی: إن مُعاوِیةَ لَم یکن لِیضَعَ لِهذَا الأَمرِ أحَداً هُوَ أوثَقُ بِرَأیهِ ونَظَرِهِ مِن عَمرِو بنِ العاصِ، وإنهُ لا یصلُحُ لِلقُرَشِی إلامِثلُهُ، فَعَلَیکم بِعَبدِ اللهِ بنِ عَباسٍ فَارموهُ بِهِ؛ فَإِن عَمراً لا یعقِدُ عُقدَةً إلاحَلها عَبدُ اللهِ، ولا یحُل عُقدَةً إلاعَقَدَها، ولا یبرِمُ أمراً إلانَقَضَهُ، ولا ینقُضُ أمراً إلاأبرَمَهُ. فَقالَ الأَشعَثُ: لا وَاللهِ، لا یحکمُ فیها مُضَرِیانِ حَتی‌ تَقومَ الساعَةُ، ولکنِ اجعَلهُ رَجُلًا مِن أهل الیمنِ إذ جَعَلوا رَجُلًا مِن مُضَرَ. فَقالَ عَلِی: إنی أخافُ أن یخدَعَ یمَنِیکم؛ فَإِن عَمراً لَیسَ مِنَ اللهِ فی شَی‌ءٍ إذا کانَ لَهُ فی أمرٍ هوی. فَقالَ الأَشعَثُ: وَاللهِ، لِأَن یحکما بِبَعضِ مانَکرَهُ، وأحَدُهُما مِن أهلِ الیمنِ، أحَب إلَینا مِن أن یکونَ بَعضُ ما نُحِب فی حُکمِهِما وهُما مُضَرِیانِ» (وقعة صفین، ص ۵۰۰).
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۵۵.
  6. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۵۹.
  7. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۵۵.
  8. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۵۴.
  9. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۵۵.
  10. مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۵.
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۵۵.
  12. الطرائف، ص ۵۱۱.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  14. مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۶.
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  16. البیان والتبیین، ج ۱، ص ۱۷۲.
  17. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  18. وقعة صفین، ص ۴۹۸.
  19. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  20. العقد الفرید، ج ۳، ص ۳۴۰.
  21. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  22. اعراف، آیه ۱۷۶.
  23. جمعه، آیه ۵.
  24. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۷۰.
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  26. این مَثَل در جایی به کار می‌رود که کسی به پندِ ناصح، عمل نکند.
  27. کنایه از امتناع صاحبان اندیشه، از آشکار ساختن رأی خویش.
  28. «الإمام علی(ع)- مِن کلامٍ لَهُ بَعدَ التحکیمِ وما بَلَغَهُ مِن أمرِ الحَکمَینِ-: أما بَعدُ؛ فَإِن مَعصِیةَ الناصِح الشفیقِ العالِمِ المُجَربِ، تورِثُ الحَسرَةَ، وتُعقِبُ الندامَةَ. وقَد کنتُ أمَرتُکم فی هذِهِ الحُکومَةِ أمری، ونَخَلتُ لَکم مَخزونَ رَأیی، لَو کانَ یطاعُ لِقَصیرٍ أمرٌ! فَأَبیتُم عَلِی إباءَ المُخالِفینَ الجُفاةِ، وَالمُنابِذینَ العُصاةِ. حَتی ارتابَ الناصِحُ بِنُصحِهِ، وضَن الزندُ بِقَدحِهِ، فَکنتُ أنَا وإیاکم کما قالَ أخو هَوازِنَ: أمَرتُکمُ أمری بِمُنعَرَجِ اللوی‌ *** فَلَم تَستَبینُوا النصحَ إلاضُحَی الغَدِ »(نهج البلاغة، خطبه ۳۵).
  29. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.
  30. نهج البلاغه: خطبه ۲۰۸.
  31. نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ «وَإِنْ عَقَدْتَ بَيْنَکَ وَبَيْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاْمَانَةِ»
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۶۰-۴۷۳.