بتریه در فرق و مذاهب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==وجه تسمیه [[بتریه]]==
بتریه از فرق [[زیدیه]]، به [[فتح]] باء بنا بر ضبط "اللباب فی تهذیب الانساب" و به ضم باء بنابر ضبط [[قاموس]].<ref>[[قاموس المحیط]]، [[فیروزآبادی]]، ج۱، ص۶۹۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، [[ابن اثیر]]، ج۱، ص۱۱۸</ref>
بتریه از فرق [[زیدیه]]، به [[فتح]] باء بنا بر ضبط "اللباب فی تهذیب الانساب" و به ضم باء بنابر ضبط [[قاموس]]<ref>[[قاموس المحیط]]، [[فیروزآبادی]]، ج۱، ص۶۹۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، [[ابن اثیر]]، ج۱، ص۱۱۸</ref>. [[ابن اثیر]] در "اللباب فی تهذیب الانساب" بَتری را به [[فتح]] باء و [[سکون]] تاء ضبط کرده است<ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸</ref>. [[ابن جوزی]]، این [[فرقه]] را از فرق قَدَریه به شمار آورده است با توجه به آنکه به نظر می‌‌رسد مقریزی از کتاب "تلبیس ابلیس"، متأثر بوده، می‌‌توان این دو را یکی به حساب آورد<ref> تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص۴۰</ref>.


[[ابن اثیر]] در "اللباب فی تهذیب الانساب" بَتری را به [[فتح]] باء و [[سکون]] تاء ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸</ref>
در وجه تسمیهٔ [[بتریه]] اقوال مختلفی بیان کرده‌اند که نمی‌توان به ‌تمامی آنها [[اعتماد]] کرد. بنابر نقل کشّی این گروه نزد [[زید بن علی]]{{ع}} آمدند و چون به [[دوستی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[اعتقاد]] داشتند [[زید]] از آنها [[برائت]] جست و گفت: "آیا از [[فاطمه]] برائت می‌جویید؟ از امر ما بریدید؛ [[خدا]] شما را منقطع کند!"<ref>{{عربی|"أ تتبرّءون من فاطمة؟! بترتم أمرنا، بتركم اللّه"}}؛ رجال کشی، ج۲، ص۵۰۴.</ref>. در قول مشهور دیگری که بیشتر نزد [[اهل سنت]] رایج است سبب این نام‌گذاری، انتساب این [[فرقه]] به "[[کثیر النواء]]" است که ابتر (دست [[بریده]]) بوده است<ref> ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸.</ref>.


[[ابن جوزی]]، این [[فرقه]] را از فرق قَدَریه به شمار آورده است با توجه به آنکه به نظر می‌‌رسد مقریزی از کتاب "تلبیس ابلیس"، متأثر بوده، می‌‌توان این دو را یکی به حساب آورد. <ref> تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص۴۰</ref>
[[آیت الله خویی]] از [[ابن ادریس]]، مؤلف کتاب [[السرائر]] نقل می‌‌کند که کثیر نواء، یکی از [[پیشوایان]] این فرقه، [[ابتر]] الید، یعنی دست [[بریده]] بوده است و از این رو پیروانِ او به بَتریه معروف شده‌اند. [[نَشوان بن سعید حمیری]] می‌‌گوید که [[مغیرة بن سعید]] به کثیر [[لقب]] اَبتر داده بود.


ممکن است این نام‌گذاری از آنجا ناشی شده باشد که معتزله به سبب آنکه تعلیماتشان را از خطبه‌های [[حضرت امیر]]{{ع}} اخذ کرده بودند، بیش از عامّه و [[حشویه]]، به [[امام علی]]{{ع}} ارادت می‌‌ورزیده‌اند و به همین جهت دیگران آنها را در [[مقام]] [[تعریض]] و تنقیص، بَتریه که از فرقه‌های [[زیدیه]] می‌‌باشد ـ نامیده‌اند؛ چنان که به همین جهت آنها را [[کیسانیه]] نیز نام نهاده‌اند.
[[عبدالله مامقانی]] پس از آنکه این کلمه را بَتریه ضبط کرده، گفته است که [[کاظمی]] در "تکمله نقد الرجال" آنرا تبریه خوانده و مشتق از [[تبرّی]] به معنی بی‌زاری دانسته است، ولی این قول همچنان که خود عبدالله مامقانی اشاره کرده مسلماً [[اشتباه]] است. [[اشعری]]، [[علی بن حسین مسعودی]]، [[عبدالکریم بن محمد سمعانی]] و [[محمد شهرستانی]] نیز این فرقه را از زیدیه دانسته‌اند. اما بنابر روایتی که در [[رجال کشی]] از [[سدیر]] آمده است اشخاصی که به بَتریه معروف شده‌اند نمی‌توانند از زیدیه شمرده شوند.
 
ایشان به [[عامه]] نزدیک‌ترند، و [[ابوبکر]] و [[عمر]] را بزرگ می‌‌دارند.
 
پیشوای ایشان، [[کثیر النواء ابتر]] و [[حسن بن صالح بن حی]] بوده و [[عقیده]] ایشان همان عقیده [[سلیمانیه]] است. [[سلیمان بن جریر رقّی]] که [[فرقه]] [[سلیمانیه]] منسوب به او است، [[معتقد]] بوده، [[امامت]] به صورت شورایی است و با [[بیعت]] دو مرد از [[مسلمانان]] [[نیک]] درست می‌‌شود. وی همچنین معتقد بوده علی‌رغم وجود [[افضل]]، [[بیعت]] با [[مفضول]] جائز است و لذا وی، [[امامت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] را [[ثابت]] می‌‌دانسته و می‌‌گفته [[امت اسلام]] [[خطا]] کرد که با وجود [[علی]]{{ع}} با آن دو بیعت کرد؛ اما خطای آنها به حد [[فسق]] نمی‌رسد. وی در عین حال، [[عثمان بن عفان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] را [[تکفیر]] می‌‌کرده است. <ref> [[بیان الادیان]]، [[ابوالقاسم بلخی]]، ص۶۶؛ [[الحور العین]]، [[نشوان حمیری]]، ص۱۵۵؛ [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص۵۴ و ۲۴۶؛ [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص۲۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸ و ج۲، ص۱۳۳؛ [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج۱، ص۱۴۴؛ [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج۱، ص۱۴۲؛ [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۹۰؛ [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج۲، ص۳۵۲</ref>
 
[[میر سید شریف]] در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم" می‌‌نویسد: "ایشان [[اصحاب]] [[بتیر ثومی]] بوده و با سلیمانیه موافقند و تنها تفاوت ایشان با سلیمانیه در آن است که سلیمانیه [[عثمان بن عفوان|عثمان]] را تکفیر می‌‌نمایند، در حالی که "[[بتریه]]" در مورد [[عثمان]] توقف کرده‌اند"<ref> تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، [[سیدعلی جرجانی]]، ص۳۴</ref>
 
[[آیت الله]] [[سید مهدی روحانی]] به نقل از [[میر سید شریف]] در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم"، "بتیر ثومی" ضبط کرده درحالی که در چاپ‌های جدید این [[کتاب]] [[ابتر ثوری]] درج شده است. <ref> تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، [[سیدعلی جرجانی]]، ص۳۴</ref>
 
[[بتریه]] را [[صالحیه]] نیز خوانده‌اند <ref>المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۸۸</ref>. [[احمد بن یحیی بن مرتضی]] می‌‌نویسد: "آنان را بَتریه گویند چون [[بسمله]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> را بین دو [[سوره]] نمی‌خوانند"<ref>المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۹۱</ref>
 
بتریه را به کسر باء (بِتریه) نیز نقل کرده‌اند <ref>مقباس الهدایة فی علم الدرایة، [[عبدالله مامقانی]]، ص۸۵</ref>، چنان که به صورت [[تبریه]] به تقدیم تاء بر باء نیز آورده‌اند. <ref>همان، ص۸۵</ref> ضمن این که در برخی اقوال، این [[فرقه]]، منسوب به [[مغیرة بن سعد]] ملقب به ابتر، دانسته شده است. <ref>مقباس الهدایة فی علم الدرایة، [[عبدالله مامقانی]]، ص۸۵</ref>
 
==مقدمه==
[[آیت الله خویی]] از [[ابن ادریس]]، مؤلف کتاب [[السرائر]] نقل می‌‌کند که کثیر نواء، یکی از [[پیشوایان]] این فرقه، [[ابتر]] الید، یعنی دست [[بریده]] بوده است و از این رو پیروانِ او به بَتریه معروف شده‌اند. [[نَشوان بن سعید حمیری]] می‌‌گوید که [[مغیرة بن سعید]] به کثَیر [[لقب]] اَبتر داده بود.
 
[[عبدالله مامقانی]] پس از آنکه این کلمه را بَتریه ضبط کرده، گفته است که [[کاظمی]] در "تکمله نقد الرجال" آن را تبریه خوانده و مشتق از [[تبرّی]] به معنی بی‌زاری دانسته است، ولی این قول همچنان که خود عبدالله مامقانی اشاره کرده مسلماً [[اشتباه]] است. [[اشعری]]، [[علی بن حسین مسعودی]]، [[عبدالکریم بن محمد سمعانی]] و [[محمد شهرستانی]] نیز این فرقه را از زیدیه دانسته‌اند. اما بنابر روایتی که در [[رجال کشی]] از [[سدیر]] آمده است اشخاصی که به بَتریه معروف شده‌اند نمی‌توانند از زیدیه شمرده شوند.


[[سدیر]] می‌‌گوید با [[سلمة بن کهَیل]] و [[ابوالمقدام ثابت الحدّاد]] و [[سالم بن ابی حَفصه]] و [[کثیر نوّاء]] و جمعی دیگر نزد [[امام باقر]]{{ع}} رفتیم و [[برادر]] آن [[حضرت]]، [[زید بن علی]]، هم نزد او بود. این اشخاص به [[حضرت باقر]]{{ع}} گفتند: ما، [[علی]] و [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]{{ع}} را [[دوست]] می‌‌داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌‌جوییم. حضرت فرمود خوب است (نعم) بعد گفتند [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دوست می‌‌داریم و از دشمنانشان بیزاریم. زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از [[فاطمه]]{{س}} بیزاری می‌‌جویید؟ شما کار ما را بریدید، [[خداوند]] شما را ببرّاد! اگر زید بن علی به ایشان پرخاش، و درباره آنها [[نفرین]] کرده است آن چنان که نفرین او موجب نام گذاری بَتریه برای این [[فرقه]] شده است، پس چگونه می‌‌توان بَتریه را از [[زیدیه]] شمرد؟
[[سدیر]] می‌‌گوید با [[سلمة بن کهَیل]] و [[ابوالمقدام ثابت الحدّاد]] و [[سالم بن ابی حَفصه]] و [[کثیر نوّاء]] و جمعی دیگر نزد [[امام باقر]]{{ع}} رفتیم و [[برادر]] آن [[حضرت]]، [[زید بن علی]]، هم نزد او بود. این اشخاص به [[حضرت باقر]]{{ع}} گفتند: ما، [[علی]] و [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]{{ع}} را [[دوست]] می‌‌داریم و از دشمنانشان [[بیزاری]] می‌‌جوییم. حضرت فرمود خوب است (نعم) بعد گفتند [[ابوبکر]] و [[عمر]] را دوست می‌‌داریم و از دشمنانشان بیزاریم. زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از [[فاطمه]]{{س}} بیزاری می‌‌جویید؟ شما کار ما را بریدید، [[خداوند]] شما را ببرّاد! اگر زید بن علی به ایشان پرخاش، و درباره آنها [[نفرین]] کرده است آن چنان که نفرین او موجب نام گذاری بَتریه برای این [[فرقه]] شده است، پس چگونه می‌‌توان بَتریه را از [[زیدیه]] شمرد؟
خط ۳۸: خط ۲۱:
[[سعد بن عبدالله اشعری]] گروهی از بَتریه را که [[حضرت علی]]{{ع}} را [[افضل]] ناس و با این همه [[خلافت ابوبکر]] و عمر را درست می‌‌دانند، اوائل البتریه می‌‌خواند و می‌‌گوید این دو فرقه ([[بتریه]] و [[جارودیه]]) [[امر]] [[زید بن علی بن حسین]] و [[زید بن حسن بن حسن بن علی]] را بر خود بسته‌اند و فِرَق زیدیه از ایشان منشعب شده است. عین این مطلب را [[حسن بن موسی نوبختی]] نیز آورده است. معلوم می‌‌شود که بَتریه پیش از [[قیام زید]] وجود داشته‌اند و [[روایت]] سدیر این معنی را [[تأیید]] می‌‌کند. در این روایت، [[زید بن حسن بن حسن]] درست نیست و باید [[زید بن حسن بن علی]] باشد. زید بن حسن بن علی به نقل [[شیخ مفید]] در [[ارشاد]]، [[مدعی امامت]] نبوده و کسی از [[شیعه]] هم [[ادعای امامت]] او را نکرده است و بنابراین، این قسمت از روایت [[سعد بن عبدالله اشعری]] درست نیست.  
[[سعد بن عبدالله اشعری]] گروهی از بَتریه را که [[حضرت علی]]{{ع}} را [[افضل]] ناس و با این همه [[خلافت ابوبکر]] و عمر را درست می‌‌دانند، اوائل البتریه می‌‌خواند و می‌‌گوید این دو فرقه ([[بتریه]] و [[جارودیه]]) [[امر]] [[زید بن علی بن حسین]] و [[زید بن حسن بن حسن بن علی]] را بر خود بسته‌اند و فِرَق زیدیه از ایشان منشعب شده است. عین این مطلب را [[حسن بن موسی نوبختی]] نیز آورده است. معلوم می‌‌شود که بَتریه پیش از [[قیام زید]] وجود داشته‌اند و [[روایت]] سدیر این معنی را [[تأیید]] می‌‌کند. در این روایت، [[زید بن حسن بن حسن]] درست نیست و باید [[زید بن حسن بن علی]] باشد. زید بن حسن بن علی به نقل [[شیخ مفید]] در [[ارشاد]]، [[مدعی امامت]] نبوده و کسی از [[شیعه]] هم [[ادعای امامت]] او را نکرده است و بنابراین، این قسمت از روایت [[سعد بن عبدالله اشعری]] درست نیست.  


اما این قول که صاحبان [[عقیده]] مذکور (علی{{ع}} افضل ناس است و خلافت ابوبکر و عمر هم صحیح است) اوائل البتریه باشند، صحیح به نظر می‌‌رسد. [[محمد شهرستانی]] آرای بَتریه را درباره [[امامت]] نقل می‌‌کند که بنابر آن هرکس از [[اولاد]] [[امام حسن]] یا [[امام حسین]] {{ع}} [[قیام]] کند و [[شمشیر]] بردارد و عالم و [[زاهد]] و [[شجاع]] نیز باشد، [[امام]] است. بعضی خوب‌رویی را نیز بر آن افزوده‌اند. اما درباره دو امام که [[واجب]] شرایط یکسان و معاصر یکدیگر باشند در [[حیرت]] افتاده‌اند و در صورت [[تساوی]] همه شرایط از [[فضل]] و [[زهد]] و [[متانت]] [[رأی]]، [[امامت]] را به هر دو متعلق می‌‌دانند و اگر هر کدام در مملکت جداگانه باشند هر یک در ناحیه و مملکت خود امام خواهد بود و اگر یکی برخلاف دیگری رأی دهد، هر دو بر صواب باشند، اگرچه به [[خون]] یکدیگر [[فتوا]] دهند. محمد شهرستانی می‌‌گوید که بیشتر بَتریه در [[زمان]] او مقلّد هستند و رأیی از خود ندارند و در [[اصول دین]] پیرو [[مذهب]] [[معتزله]] و [[ائمه]] [[معتزله]] را از [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{ع}} بزرگ‌تر می‌‌شمارند. در [[احکام]]، پیرو مذهب [[ابوحنیفه]] هستند و در مسائل کمی از [[شافعی]] و [[شیعیان]] [[پیروی]] می‌‌کنند. از مقایسه و [[تطبیق]] آن چه کشّی و [[سعد بن عبدالله اشعری]] درباره بَتریه گفته‌اند، با آن چه در کتاب‌های [[علی بن اسماعیل اشعری]] و محمد شهرستانی آمده است، می‌‌توان نتیجه گرفت که بَتریه در آغاز، شیعیان متمایل به [[اهل سنت]] بوده‌اند و با قبول [[افضلیت حضرت علی]]{{ع}}، [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] را صحیح دانسته و حتی آن دو را [[دوست]] می‌‌داشته‌اند و به قول کشّی، از [[دشمنان]] آن دو [[بیزاری]] می‌‌جسته‌اند و به همین جهت، [[زید بن علی]] در محضر [[امام باقر]]{{ع}} با [[تندی]] از آنان بیزاری جسته است. اما چون بَتریه [[معتقد]] بوده‌اند که هرکه از اولاد [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} قیام کند، امامت [[حق]] اوست، پس از [[قیام زید]] و کشته شدن ایشان، او را امام دانسته و از این رو، [[زیدی]] دانسته شده‌اند. بنابراین تعریف، بَتریه درباره [[امامت]] رأیی کلّی داشته‌اند که [[زید]] یکی از مصداق‌های آن بوده است، و چون ایشان زید را در هنگام خروجش با آرای خود مطابق یافته‌اند امامت او را گردن نهاده‌اند، اما اگر [[روایت]] [[سدیر]]، درست باشد نمی‌توان گفت که [[زید بن علی]] خود با همه آرای ایشان موافق بوده است<ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج۲، ص۲۳۱</ref>.
اما این قول که صاحبان [[عقیده]] مذکور (علی{{ع}} افضل ناس است و خلافت ابوبکر و عمر هم صحیح است) اوائل البتریه باشند، صحیح به نظر می‌‌رسد.  
 
در تعریف بتری‌مذهبان گفته‌اند باورهای آنان آمیزه‌ای از [[اعتقادات]] اهل سنت و [[شیعه]] بوده است. به تعبیر [[نوبختی]]: "اینان ابتدا به [[ولایت علی]] [[دعوت]] کردند و سپس آنرا با [[خلافت ابوبکر]] و عمر [[درهم]] آمیختند"<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷.</ref>، در واقع نزدیک‌ترین فرقهٔ [[شیعی]] به اهل سنت بتریه است و ازاین‌رو معمولاً [[عالمان]] و بزرگان این فرقه بین اهل سنت [[مرجع]] و معتبر بوده‌اند<ref> برای نمونه ر.ک: ابن‌حزم، المحلی، ج۲، ص۲۸۹.</ref>. اگر دقیق‌تر بنگریم آنان در [[عقاید]] به شیعه نزدیک‌اند و در [[فقه]] به اهل سنت و بیش از همه به فقه [[ابوحنیفه]]، متمایل‌اند؛ به‌ویژه که ابوحنفیه در [[کوفه]] یعنی محل استقرار [[امامان]] [[زیدی]]، همانند [[احمد بن عیسی بن زید]]<ref>رجال‌شناسان زیدی دربارهٔ تاریخ وفات و تولد احمد بن عیسی با تقریب سخن گفته‌اند و چندین سال متفاوت از جمله سال‌های ۱۵۸ تا ۲۴۰ ق را ذکر کرده‌اند. ر.ک: ابن‌ابی‌رجال، مطلع البدور ومجمع البحور، ج۱، ص۲۸۶.</ref>، حضور داشته است<ref> ر.ک: ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۶۳۴.</ref>. شاید به همین دلیل است که [[عالمان]] امامی نیز آنها را در [[احکام فقهی]] خارج از فرقه‌های [[شیعی]] به حساب آورده‌اند؛ برای نمونه [[شیخ مفید]] و دیگران، [[بتریه]] را در [[احکام]] [[وقف]] از گروه [[شیعیان]] مستثنا کرده‌اند<ref>ر.ک: مفید، المقنعه، ص۶۵۴؛ ابن‌حمزة طوسی، الوسیله، ص۳۷۱.</ref>. شاید [[نوبختی]] نیز به همین سبب ضعفای [[زیدیه]] را عجلیه می‌داند که از جملهٔ آنها بتریه‌اند.


==فرقه بتریه==
در برخی [[روایات]] امامی [[دین]] این گروه [[مذمت]] شده است<ref>ر.ک: رجال کشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref> و حتی [[پیش‌بینی]] شده آنان از [[مخالفان]] [[قائم]] خواهند بود. در روایتی طولانی آمده است که قائم بعد از خروج به [[کوفه]] می‌رود و شانزده ‌هزار نفر از بتریه در [[جنگ]] با او کشته می‌شوند<ref>ر.ک: طبری، دلائل الامامة، ص۴۵۵.</ref>. در [[درستی]] این خبر باید تردید کرد؛ زیرا [[راوی]] آن [[ابوالجارود]] است که خود [[بانی]] فرقهٔ [[جارودیه]] از زیدیه است که در بسیاری از [[اعتقادات]] با بتریه [[مخالف]] بوده‌اند. ضمن آنکه در دوران [[امامت]] [[امام باقر]]{{ع}} که این [[روایت]] به او منسوب است، هنوز [[قیام زید]] آغاز نشده بود تا فرقه‌های منشعب از زیدیه به وجود آیند.‌
در ضبط این واژه هم "ضمه" و هم "فتحه" برای حرف باء گفته شده است؛ اما از مقایسه و مطالعهٔ کتاب‌های مختلف برمی‌آید که ضبط ضمه رایج‌تر و معتبرتر است. <ref>فان اس نیز ضبط ضمه را ترجیح داده‌ و برای آن استدلال کرده است، علم الکلام فی القرنین الثانی والثالث، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


در وجه تسمیهٔ [[بتریه]] اقوال مختلفی بیان کرده‌اند که نمی‌توان به ‌تمامی بر آنها [[اعتماد]] کرد. بنابر نقل کشّی این گروه نزد [[زید بن علی]]{{ع}} آمدند و چون به [[دوستی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[اعتقاد]] داشتند [[زید]] از آنها [[برائت]] جست و گفت: "آیا از [[فاطمه]] برائت می‌جویید؟ از امر ما بریدید؛ [[خدا]] شما را منقطع کند!".<ref>{{عربی|"أ تتبرّءون من فاطمة؟! بترتم أمرنا، بتركم اللّه"}}؛ رجال کشی، ج۲، ص۵۰۴.</ref> در قول مشهور دیگری که بیشتر نزد [[اهل سنت]] رایج است سبب این نام‌گذاری، انتساب این [[فرقه]] به "[[کثیر النواء]]" است که ابتر (دست [[بریده]]) بوده است.<ref> ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸.</ref> این فرقه را به سبب انتساب به [[حسن بن صالح بن حی]] "[[صالحیه]]" نیز خوانده‌اند.<ref>ر.ک: طوسی، الرجال، ص۱۳۰؛ سمعانی، الانساب، ج۱، ۲۸۰ و ج۳، ص۵۱۱.</ref>
[[بتریه]] را [[صالحیه]] نیز خوانده‌اند<ref>المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۸۸</ref>. [[احمد بن یحیی بن مرتضی]] می‌‌نویسد: "آنان را بَتریه گویند چون [[بسمله]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> را بین دو [[سوره]] نمی‌خوانند"<ref>المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۹۱</ref>.


در تعریف بتری‌مذهبان گفته‌اند باورهای آنان آمیزه‌ای از [[اعتقادات]] اهل سنت و [[شیعه]] بوده است. به تعبیر [[نوبختی]]: "اینان ابتدا به [[ولایت علی]] [[دعوت]] کردند و سپس آن را با [[خلافت ابوبکر]] و عمر [[درهم]] آمیختند".<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷.</ref> در واقع نزدیک‌ترین فرقهٔ [[شیعی]] به اهل سنت بتریه است و ازاین‌رو معمولاً [[عالمان]] و بزرگان این فرقه بین اهل سنت [[مرجع]] و معتبر بوده‌اند.<ref> برای نمونه ر.ک: ابن‌حزم، المحلی، ج۲، ص۲۸۹.</ref> اگر دقیق‌تر بنگریم آنان در [[عقاید]] به شیعه نزدیک‌اند و در [[فقه]] به اهل سنت، و بیش از همه به فقه [[ابوحنیفه]]، متمایل‌اند؛ به‌ویژه که ابوحنفیه در [[کوفه]] یعنی محل استقرار [[امامان]] [[زیدی]]، همانند [[احمد بن عیسی بن زید]]<ref> رجال‌شناسان زیدی دربارهٔ تاریخ وفات و تولد احمد بن عیسی با تقریب سخن گفته‌اند و چندین سال متفاوت از جمله سال‌های ۱۵۸ تا ۲۴۰ ق را ذکر کرده‌اند. ر.ک: ابن‌ابی‌رجال، مطلع البدور ومجمع البحور، ج۱، ص۲۸۶.</ref>، حضور داشته است.<ref> ر.ک: ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۶۳۴.</ref> شاید به همین دلیل است که [[عالمان]] امامی نیز آنها را در [[احکام فقهی]] خارج از فرقه‌های [[شیعی]] به حساب آورده‌اند؛ برای نمونه [[شیخ مفید]] و دیگران [[بتریه]] را در [[احکام]] [[وقف]] از گروه [[شیعیان]] مستثنا کرده‌اند.<ref>ر.ک: مفید، المقنعه، ص۶۵۴؛ ابن‌حمزة طوسی، الوسیله، ص۳۷۱.</ref> شاید [[نوبختی]] نیز به همین سبب ضعفای [[زیدیه]] را عجلیه می‌داند که از جملهٔ آنها بتریه‌اند.
بتریه را به کسر باء (بِتریه) نیز نقل کرده‌اند<ref>مقباس الهدایة فی علم الدرایة، [[عبدالله مامقانی]]، ص۸۵</ref>، چنان که به صورت [[تبریه]] به تقدیم تاء بر باء نیز آورده‌اند<ref>همان، ص۸۵</ref>. ضمن اینکه در برخی اقوال، این [[فرقه]]، منسوب به [[مغیرة بن سعد]] ملقب به ابتر، دانسته شده است.<ref>مقباس الهدایة فی علم الدرایة، [[عبدالله مامقانی]]، ص۸۵</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۳۸-۴۱؛ [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج۲، ص۲۳۱.</ref>


در برخی [[روایات]] امامی [[دین]] این گروه [[مذمت]] شده است<ref>ر.ک: رجال کشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref> و حتی [[پیش‌بینی]] شده که آنان از [[مخالفان]] [[قائم]] خواهند بود. در روایتی طولانی آمده است که قائم بعد از خروج به [[کوفه]] می‌رود و شانزده ‌هزار نفر از بتریه در [[جنگ]] با او کشته می‌شوند.<ref>ر.ک: طبری، دلائل الامامة، ص۴۵۵.</ref> در [[درستی]] این خبر باید تردید کرد؛ زیرا [[راوی]] آن [[ابوالجارود]] است که خود [[بانی]] فرقهٔ [[جارودیه]] از زیدیه است که در بسیاری از [[اعتقادات]] با بتریه [[مخالف]] بوده‌اند. ضمن آنکه در دوران [[امامت]] [[امام باقر]]{{ع}}، که این [[روایت]] به او منسوب است، هنوز [[قیام زید]] آغاز نشده بود تا فرقه‌های منشعب از زیدیه به وجود آیند.
==بزرگان بتریه==
در زمرهٔ سران بتریه به افرادی اشاره می‌شود که با توجه به [[تاریخ]] زندگی‌شان نمی‌توان آنها را در شمار زیدیه دانست. نوبختی و کشّی بتریه را [[اصحاب]] کثیرالنواء، [[حسن بن صالح بن حی]]، [[سالم بن ابی‌حفصه]]، [[حکم بن عتیبه]]، [[سلمة بن کهیل]] و [[ابوالمقدام ثابت حداد]] معرفی می‌کنند<ref>نوبختی، فرق الشیعه؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، صص۴۶۹، ۴۹۹.</ref>. البته در منابع رجالی [[اهل سنت]] کثیرالنواء و حسن بن صالح بیشتر به سردمداری و [[رهبری]] بتریه [[شهرت]] دارند<ref>ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۲۴؛ سمعانی، الانساب؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۵، ص۲۰۱ و ج۱۰، ص۴۷ و ج۲۴، ص۲۴۷.</ref>. [[حکم بن عتیبه]]، [[ابوالمقدام]] [[ثابت بن هرمز]] و به احتمال [[قوی]] [[سلمة بن کهیل]] را نمی‌توان [[زیدی]] دانست؛ زیرا اینان پیش از [[قیام زید]] درگذشته‌اند. گفتنی است به سال درگذشت ابوالمقدام اشاره نشده است؛ در واقع این [[تاریخ]] با توجه به [[روایت]] حکم بن عتیبه از او<ref>ابن‌ابی‌حاتم رازی، الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۵۹.</ref> و نیز طبقهٔ [[روایی]] [[ثابت بن هرمز]] [[تعیین]] شده است<ref>عزیزی و دیگران، راویان مشترک، ج۱، ص۱۵۷.</ref>.


در زمرهٔ سران بتریه به افرادی اشاره می‌شود که با توجه به [[تاریخ]] زندگی‌شان نمی‌توان آنها را در شمار زیدیه دانست. نوبختی و کشّی بتریه را [[اصحاب]] کثیرالنواء، [[حسن بن صالح بن حی]]، [[سالم بن ابی‌حفصه]]، [[حکم بن عتیبه]]، [[سلمة بن کهیل]] و [[ابوالمقدام ثابت حداد]] معرفی می‌کنند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، صص۴۶۹، ۴۹۹.</ref> البته در منابع رجالی [[اهل سنت]] کثیرالنواء و حسن بن صالح بیشتر به سردمداری و [[رهبری]] بتریه [[شهرت]] دارند.<ref>ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۲۴؛ سمعانی، الانساب؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۵، ص۲۰۱ و ج۱۰، ص۴۷ و ج۲۴، ص۲۴۷.</ref> [[حکم بن عتیبه]]، [[ابوالمقدام]] [[ثابت بن هرمز]] و به احتمال [[قوی]] [[سلمة بن کهیل]] را نمی‌توان [[زیدی]] دانست؛ زیرا اینان پیش از [[قیام زید]] درگذشته‌اند. گفتنی است به سال درگذشت ابوالمقدام اشاره نشده است؛ در واقع این [[تاریخ]] با توجه به [[روایت]] حکم بن عتیبه از او<ref>ابن‌ابی‌حاتم رازی، الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۵۹.</ref> و نیز طبقهٔ [[روایی]] [[ثابت بن هرمز]] [[تعیین]] شده است.<ref>عزیزی و دیگران، راویان مشترک، ج۱، ص۱۵۷.</ref>
پیشوای ایشان، [[کثیر النواء ابتر]] و [[حسن بن صالح بن حی]] بوده و [[عقیده]] ایشان همان عقیده [[سلیمانیه]] است. [[سلیمان بن جریر رقّی]] که [[فرقه]] [[سلیمانیه]] منسوب به اوست، [[معتقد]] بوده، [[امامت]] به صورت شورایی است و با [[بیعت]] دو مرد از [[مسلمانان]] [[نیک]] درست می‌‌شود. وی همچنین معتقد بوده علی‌رغم وجود [[افضل]]، [[بیعت]] با [[مفضول]] جائز است و لذا وی، [[امامت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] را [[ثابت]] می‌‌دانسته و می‌‌گفته [[امت اسلام]] [[خطا]] کرد که با وجود [[علی]]{{ع}} با آن دو بیعت کرد؛ اما خطای آنها به حد [[فسق]] نمی‌رسد. وی در عین حال، [[عثمان بن عفان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] را [[تکفیر]] می‌‌کرده است.<ref>[[بیان الادیان]]، [[ابوالقاسم بلخی]]، ص۶۶؛ [[الحور العین]]، [[نشوان حمیری]]، ص۱۵۵؛ [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص۵۴ و ۲۴۶؛ [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص۲۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸ و ج۲، ص۱۳۳؛ [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین][[ابوالحسن اشعری]]، ج۱، ص۱۴۴؛ [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج۱، ص۱۴۲؛ [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص۹۰؛ [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج۲، ص۳۵۲</ref>.


به نظر می‌رسد بیشتر [[امامان]] زیدی و [[حسنی]] از این [[فرقه]] نبوده و بلکه با آن [[مخالف]] بوده‌اند؛ چنان‌که در [[نقلی]] آمده است که [[یحیی بن عبدالله]]، [[برادر]] [[نفس زکیه]]، در [[نماز]] به پسر [[حسن بن صالح بن حی]] [[اقتدا]] نکرد. این خبر مربوط به حضور یحیی بن عبداللّٰه در [[دیلم]] است که چون می‌بیند پسر حسن بن صالح در [[وضو]] بر پاپوش مسح می‌کشد، در نماز به او اقتدا نمی‌کند و بین آنها بحثی لفظی درمی‌گیرد.<ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱.</ref>
به نظر می‌رسد بیشتر [[امامان]] زیدی و [[حسنی]] از این [[فرقه]] نبوده و بلکه با آن [[مخالف]] بوده‌اند؛ چنان‌که در [[نقلی]] آمده است که [[یحیی بن عبدالله]]، [[برادر]] [[نفس زکیه]]، در [[نماز]] به پسر [[حسن بن صالح بن حی]] [[اقتدا]] نکرد. این خبر مربوط به حضور یحیی بن عبداللّٰه در [[دیلم]] است که چون می‌بیند پسر حسن بن صالح در [[وضو]] بر پاپوش مسح می‌کشد، در نماز به او اقتدا نمی‌کند و بین آنها بحثی لفظی درمی‌گیرد<ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱.</ref>.


به نظر می‌رسد [[بتریه]] تا [[قرن پنجم]] باقی بوده‌اند و منابع زیدی از آراء آنها یاد می‌کنند؛<ref>ر.ک: بُستی، کتاب المراتب فی فضائل امیر المؤمنین، ص۱۲۷.</ref> اما اکنون هیچ اثری از این فرقه برجا نیست و [[داوری]] مادلونگ درست می‌نماید که بتریه به [[اهل سنت]] پیوستند<ref>ویلفرد مادلونگ، «زیدیه»، ترجمهٔ محمد منافیان، طلوع، ۱۳۸۴ش، شج۱۵، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: 38-41.</ref>
به نظر می‌رسد [[بتریه]] تا [[قرن پنجم]] باقی بوده‌اند و منابع زیدی از آراء آنها یاد می‌کنند؛<ref>ر.ک: بُستی، کتاب المراتب فی فضائل امیر المؤمنین، ص۱۲۷.</ref> اما اکنون هیچ اثری از این فرقه برجا نیست و [[داوری]] مادلونگ درست می‌نماید که بتریه به [[اهل سنت]] پیوستند<ref>ویلفرد مادلونگ، «زیدیه»، ترجمهٔ محمد منافیان، طلوع، ۱۳۸۴ش، شج۱۵، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۳۸-۴۱؛ [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج۲، ص۲۳۱.</ref>


==دیدگاه‌های [[اعتقادی]]==
==دیدگاه‌های [[اعتقادی]]==
#'''جواز [[امامت مفضول]]:''' بتریه [[امام علی]]{{ع}} را [[افضل]] [[صحابه]] و [[برترین]] آنها از لحاظ [[فضل]]، [[سبقت در ایمان]]، [[قرابت]] و [[علم]] می‌دانستند؛<ref>اشعری قمی، کتاب المقالات و الفرق، صص۷، ۱۱، ۱۷، ۷۳.</ref> با این ‌حال مطابق فرمان‌ها و [[احکام]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] عمل کرده، امامت مفضول را با وجود [[فاضل]] جایز می‌دانستند.<ref>نوبختی، فرق شیعه، ص۹.</ref> از نظر آنان [[بیعت با ابوبکر]] و عمر [[خطا]] نبوده است؛ زیرا [[علی]]{{ع}} [[خلافت]] را به آن دو واگذاشته و خود بدون [[اجبار]] با آنها [[بیعت]] کرده است؛ از سوی دیگر [[مسلمانان]] نیز به این امر [[راضی]] شده‌‌اند. ازاین‌رو [[بتریه]] [[امامت علی]]{{ع}} را تنها از هنگامی که [[مردم]] با او [[بیعت]] کرده‌اند، می‌پذیرفتند.<ref> ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۹.</ref> اندیشهٔ جواز [[امامت مفضول با وجود افضل]]، نزد برخی از [[عالمان]] و [[متکلمان معتزلی]] [[بغداد]] نیز رواج داشته است.<ref> ر.ک: مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۱۹۸.</ref>
#'''جواز [[امامت مفضول]]:''' بتریه [[امام علی]]{{ع}} را [[افضل]] [[صحابه]] و [[برترین]] آنها از لحاظ [[فضل]]، [[سبقت در ایمان]]، [[قرابت]] و [[علم]] می‌دانستند<ref>اشعری قمی، کتاب المقالات و الفرق، صص۷، ۱۱، ۱۷، ۷۳.</ref>؛ با این ‌حال مطابق فرمان‌ها و [[احکام]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] عمل کرده، امامت مفضول را با وجود [[فاضل]] جایز می‌دانستند<ref>نوبختی، فرق شیعه، ص۹.</ref>. از نظر آنان [[بیعت با ابوبکر]] و عمر [[خطا]] نبوده است؛ زیرا [[علی]]{{ع}} [[خلافت]] را به آن دو واگذاشته و خود بدون [[اجبار]] با آنها [[بیعت]] کرده است؛ از سوی دیگر [[مسلمانان]] نیز به این امر [[راضی]] شده‌‌اند. ازاین‌رو [[بتریه]] [[امامت علی]]{{ع}} را تنها از هنگامی که [[مردم]] با او [[بیعت]] کرده‌اند، می‌پذیرفتند<ref> ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۹.</ref>. اندیشهٔ جواز [[امامت مفضول با وجود افضل]]، نزد برخی از [[عالمان]] و [[متکلمان معتزلی]] [[بغداد]] نیز رواج داشته است<ref> ر.ک: مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۱۹۸.</ref>.
#'''توقف در امر [[عثمان]] و خرده‌گیری بر او:''' [[منابع اهل سنت]] بیشتر به توقف و [[سکوت]] این گروه در برابر عملکرد عثمان و نیز [[قاتلان عثمان]] اشاره دارند؛<ref>برای نمونه ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة.</ref> اما منابع [[شیعی]] از خرده‌گیری، [[انتقاد]] و حتی [[تبرّی]] جستن بتریه از عثمان به سبب عملکردش در شش سال آخر [[خلافت]] یاد کرده‌اند.<ref>کشّی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref>
#'''توقف در امر [[عثمان]] و خرده‌گیری بر او:''' [[منابع اهل سنت]] بیشتر به توقف و [[سکوت]] این گروه در برابر عملکرد عثمان و نیز [[قاتلان عثمان]] اشاره دارند<ref>برای نمونه ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة.</ref>؛ اما منابع [[شیعی]] از خرده‌گیری، [[انتقاد]] و حتی [[تبرّی]] جستن بتریه از عثمان به سبب عملکردش در شش سال آخر [[خلافت]] یاد کرده‌اند<ref>کشّی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref>.
#'''ادامهٔ [[امامت]]:''' دربارهٔ اینکه بتریه چه ملاک‌هایی برای دیگر [[امامان]] خود داشته‌اند، [[اختلاف]] نظر است. برای مثال این ملاک‌ها را ذکر کرده‌اند: [[امامت]] در همهٔ [[فرزندان امام علی]]{{ع}} به شرط [[قیام]]،<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref> انحصار امامت در [[فرزندان]] [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]{{ع}} که با [[شمشیر]] قیام کنند و عالم و [[زاهد]] و [[شجاع]] باشند،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> [[انتخاب امام]] توسط شورای زاهدان و عالمان.<ref>به این مسئله تنها احمد بن یحیی مشهور به ابن‌المرتضی (۸۴۰ق) از ائمه و علمای زیدیه اشاره کرده است. او برخی کتب پراکنده‌اش را در مجموعه‌ای بزرگ به نام «البحر الزخار» گرد آورده که از جملهٔ آنها الملل والنحل در معرفی اجمالی فرق و مذاهب است؛ ر.ک: ابن‌مرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، مقدمه، ص۴۰.</ref> به نظر می‌رسد بتریه چون خودشان عقایدشان را به شکل مکتوب تبیین نکرده‌اند، این برداشت‌های متفاوت دربارهٔ [[اعتقادات]] آنها شکل گرفته است.
#'''ادامهٔ [[امامت]]:''' دربارهٔ اینکه بتریه چه ملاک‌هایی برای دیگر [[امامان]] خود داشته‌اند، [[اختلاف]] نظر است. برای مثال این ملاک‌ها را ذکر کرده‌اند: [[امامت]] در همهٔ [[فرزندان امام علی]]{{ع}} به شرط [[قیام]]<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.</ref>، انحصار امامت در [[فرزندان]] [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]{{ع}} که با [[شمشیر]] قیام کنند و عالم و [[زاهد]] و [[شجاع]] باشند<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref>، [[انتخاب امام]] توسط شورای زاهدان و عالمان<ref>به این مسئله تنها احمد بن یحیی مشهور به ابن‌المرتضی (۸۴۰ق) از ائمه و علمای زیدیه اشاره کرده است. او برخی کتب پراکنده‌اش را در مجموعه‌ای بزرگ به نام «البحر الزخار» گرد آورده که از جملهٔ آنها الملل والنحل در معرفی اجمالی فرق و مذاهب است؛ ر.ک: ابن‌مرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، مقدمه، ص۴۰.</ref>. به نظر می‌رسد بتریه چون خودشان عقایدشان را به شکل مکتوب تبیین نکرده‌اند، این برداشت‌های متفاوت دربارۀ [[اعتقادات]] آنها شکل گرفته است.
#'''[[احترام]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و انتقاد از برخی [[صحابه]]:''' بتریه به [[حضرت خدیجه]]{{س}} و [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} و دیگر اعضای [[خاندان پیامبر]] به دیدهٔ [[احترام]] می‌نگریستند و در [[فضیلت]] آنان [[روایت]] نقل می‌کردند. افزون بر این در نگاه آنان برخی [[صحابه]] مانند [[خاندان ابورافع]]، [[سلمان]]، [[عمار]] و [[ام‌سلمه]] هم شایستهٔ چنین [[احترام]] و قداستی بودند.<ref>دربارهٔ فضایل این افراد روایات بسیاری نقل می‌کنند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.</ref> در مقابل، صحابه‌ای چون [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عایشه]] و به طور کلی کسانی که با [[علی]]{{ع}} جنگیدند، [[نکوهش]] می‌شدند.<ref>کشی، رجال الکشی.</ref> در مواردی هم گفته شده که [[بتریه]] به [[کفر]] [[مخالفان]] و جنگندگان با علی{{ع}} [[حکم]] داده‌‌اند.
#'''[[احترام]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و انتقاد از برخی [[صحابه]]:''' بتریه به [[حضرت خدیجه]]{{س}} و [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} و دیگر اعضای [[خاندان پیامبر]] به دیدهٔ [[احترام]] می‌نگریستند و در [[فضیلت]] آنان [[روایت]] نقل می‌کردند. افزون بر این در نگاه آنان برخی [[صحابه]] مانند [[خاندان ابورافع]]، [[سلمان]]، [[عمار]] و [[ام‌سلمه]] هم شایستهٔ چنین [[احترام]] و قداستی بودند<ref>دربارهٔ فضایل این افراد روایات بسیاری نقل می‌کنند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.</ref>. در مقابل، صحابه‌ای چون [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عایشه]] و به طور کلی کسانی که با [[علی]]{{ع}} جنگیدند، [[نکوهش]] می‌شدند<ref>کشی، رجال الکشی.</ref>. در مواردی هم گفته شده که [[بتریه]] به [[کفر]] [[مخالفان]] و جنگندگان با علی{{ع}} [[حکم]] داده‌‌اند.
#'''[[نفی]] [[رجعت]]:''' در میان فرقه‌شناسان تنها [[اشعری]] به این موضوع اشاره کرده و [[انکار]] بازگشت اموات به [[دنیا]] را از باورهای بتریه شمرده است.<ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین.</ref> به نظر می‌رسد چون بیشتر باورهای بتریه [[مخالف]] [[عقاید]] [[جارودیه]] بوده است، این [[اعتقاد]] بتریان نیز در مقابل اعتقاد جارودیان به [[مهدویت]] [[نفس زکیه]] و [[انتظار]] برای بازگشت او مطرح شده‌ است؛ زیرا اگر قیام‌کنندگان [[حسنی]] را جارودیانی بدانیم که به اندیشهٔ [[انتظار مهدی]] و رجعت دامن می‌زدند، انتظار می‌رود که واکنش بتریان [[مخالفت]] با این [[باور]] بوده باشد.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: 41-42.</ref>
#'''[[نفی]] [[رجعت]]:''' در میان فرقه‌شناسان تنها [[اشعری]] به این موضوع اشاره کرده و [[انکار]] بازگشت اموات به [[دنیا]] را از باورهای بتریه شمرده است<ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین.</ref>. به نظر می‌رسد چون بیشتر باورهای بتریه [[مخالف]] [[عقاید]] [[جارودیه]] بوده است، این [[اعتقاد]] بتریان نیز در مقابل اعتقاد جارودیان به [[مهدویت]] [[نفس زکیه]] و [[انتظار]] برای بازگشت او مطرح شده‌ است؛ زیرا اگر قیام‌کنندگان [[حسنی]] را جارودیانی بدانیم که به اندیشهٔ [[انتظار مهدی]] و رجعت دامن می‌زدند، انتظار می‌رود که واکنش بتریان [[مخالفت]] با این [[باور]] بوده باشد<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۴۱-۴۲؛ [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج۲، ص۲۳۱.</ref>.


==دیدگاه‌های [[فقهی]]==
==دیدگاه‌های [[فقهی]]==
#'''مسح بر خُفَّین:''' جواز مسح بر پاپوش (خُف) در [[سفر]]، از باورهای [[فقهی]] [[اهل سنت]] است که بتریه نیز آن را پذیرفته بوده‌اند.<ref> اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۳.</ref>
#'''مسح بر خُفَّین:''' جواز مسح بر پاپوش (خُف) در [[سفر]]، از باورهای [[فقهی]] [[اهل سنت]] است که بتریه نیز آنرا پذیرفته بوده‌اند<ref> اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۳.</ref>.
#'''جواز خوردن جِرّی:''' منظور از جِرّی مار ماهی است که [[فلس]] ندارد.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۲۵.</ref> [[مسعدة بن صدقه]]، از [[راویان]] بتریه، [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که در آن [[امام]] خوردن این نوع ماهی را مجاز می‌شمرد و بدان علاقه و اشتها نشان می‌دهد.<ref>برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۷۸.</ref> [[فقیهان]] اهل سنت این ماهی را [[حلال]] می‌دانند؛<ref>ر.ک: دمیری، حیاة الحیوان، ج۱، ص۲۷۸.</ref> اما نزد [[فقهای امامیه]] [[خوردن]] این ماهی جایز نیست و [[مجازات]] دارد.<ref>ر.ک: مفید، المقنعه، ص۸۰۱.</ref>
#'''جواز خوردن جِرّی:''' منظور از جِرّی مار ماهی است که [[فلس]] ندارد<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۲۵.</ref>. [[مسعدة بن صدقه]]، از [[راویان]] بتریه، [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که در آن [[امام]] خوردن این نوع ماهی را مجاز می‌شمرد و بدان علاقه و اشتها نشان می‌دهد<ref>برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۷۸.</ref>. [[فقیهان]] اهل سنت این ماهی را [[حلال]] می‌دانند<ref>ر.ک: دمیری، حیاة الحیوان، ج۱، ص۲۷۸.</ref>؛ اما نزد [[فقهای امامیه]] [[خوردن]] این ماهی جایز نیست و [[مجازات]] دارد<ref>ر.ک: مفید، المقنعه، ص۸۰۱.</ref>.
#'''شُرب نبیذ مست‌ کننده:''' نوشیدنی نبیذ به خودی خود [[حرام]] نیست؛ بلکه نوع خاصی از آن مُسکر است که گروهی از [[علویان]] [[کوفه]]، از جمله [[بتریه]]، در قول به جواز [[نوشیدن]] آن مشهور بوده‌اند.<ref>اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه.</ref>
#'''شُرب نبیذ مست‌ کننده:''' نوشیدنی نبیذ به خودی خود [[حرام]] نیست؛ بلکه نوع خاصی از آن مُسکر است که گروهی از [[علویان]] [[کوفه]]، از جمله [[بتریه]]، در قول به جواز [[نوشیدن]] آن مشهور بوده‌اند<ref>اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه.</ref>.
# '''ترک جهر [[بسمله]]:''' تنها در یکی از منابع چنین [[اعتقادی]] به بتریان نسبت داده‌اند.<ref>ابن‌مرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار.</ref> جهر بسمله (بلند خواندن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> در [[نماز]]) از ویژگی‌های [[فقه]] امامی است <ref>ابن‌ادریس حلی، السرائر، ج۱، ص۲۱۷.</ref> که [[اهل سنت]] بر ترک آن [[اصرار]] دارند.<ref>ر.ک: عینی، عمدة القاری، ج۵، ص۲۸۲.</ref> ابن‌عقدة جارودی نیز کتابی دربارهٔ جهر بسمله تألیف کرده است.<ref>نجاشی، الرجال، ص۹۴؛ طوسی، الفهرست، ص۷۴.</ref>
# '''ترک جهر [[بسمله]]:''' تنها در یکی از منابع چنین [[اعتقادی]] به بتریان نسبت داده‌اند<ref>ابن‌مرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار.</ref>. جهر بسمله (بلند خواندن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> در [[نماز]]) از ویژگی‌های [[فقه]] امامی است<ref>ابن‌ادریس حلی، السرائر، ج۱، ص۲۱۷.</ref> که [[اهل سنت]] بر ترک آن [[اصرار]] دارند<ref>ر.ک: عینی، عمدة القاری، ج۵، ص۲۸۲.</ref>. ابن‌عقدة جارودی نیز کتابی دربارهٔ جهر بسمله تألیف کرده است<ref>نجاشی، الرجال، ص۹۴؛ طوسی، الفهرست، ص۷۴.</ref>.


به‌هر روی مشخص نیست که بتریان [[احکام]] و فتاوای [[فقهی]] و گاه اعتقادی‌شان را در مقابل فقه و [[اعتقادات]] [[جارودیه]] وضع کرده‌اند، یا جارودیه در برابر بتریه چنین مواضعی گرفته‌اند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقهٔ [[زیدی]] در این ویژگی‌های اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر می‌رسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سده‌های بعد رواج یافته است؛ برای نمونه [[محمد بن منصور مرادی]] دربارهٔ جهر بسمله می‌گوید: "[[عالمان]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} و الهبر جهر بسمله [[اجماع]] دارند"<ref>احمد بن عیسی، الامالی (کتاب رأب الصدع)، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: 43-44.</ref>
به‌هر دلیل مشخص نیست بتریان [[احکام]] و فتاوای [[فقهی]] و گاه اعتقادی‌شان را در مقابل فقه و [[اعتقادات]] [[جارودیه]] وضع کرده‌اند، یا جارودیه در برابر بتریه چنین مواضعی گرفته‌اند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقۀ [[زیدی]] در این ویژگی‌های اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر می‌رسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سده‌های بعد رواج یافته است؛ برای نمونه [[محمد بن منصور مرادی]] دربارهٔ جهر بسمله می‌گوید: "[[عالمان]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بر جهر بسمله [[اجماع]] دارند"<ref>احمد بن عیسی، الامالی (کتاب رأب الصدع)، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۴۳-۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته==


==منابع==
==منابع==
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش