آزادی تکوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۳: خط ۱۳:


==آزادی تکوینی==
==آزادی تکوینی==
در [[آزادی تکوینی]] که به آن [[آزادی]] [[فلسفی]] نیز می‌گویند، بحث از آزادبودن [[آدمی]] در اصل [[خلقت]] و [[آفرینش]] است. آزادی تکوینی به این معناست که [[انسان]] در انجام هیچ کاری بی‌اختیار و ناچار نیست؛ [[انتخاب]] [[راه]] و [[عقیده]]، اجبارپذیر نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۹۵.</ref> و اینکه نوع انسان، [[بنده]] هیچ کس غیر از [[خداوند]] نیست، انسان در [[سرشت]] و بنیادش، [[آزاد]] [[آفریده]] شده است، انسان در [[فطرت]] خویش، دارای آزادی و [[حق]] انتخاب است و چیزی بر او [[تحمیل]] نمی‌شود. این امر در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است، خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۴۱.</ref>
در آزادی تکوینی که به آن [[آزادی]] [[فلسفی]] نیز می‌گویند، بحث از آزادبودن [[آدمی]] در اصل [[خلقت]] و [[آفرینش]] است. آزادی تکوینی به این معناست که [[انسان]] در انجام هیچ کاری بی‌اختیار و ناچار نیست؛ [[انتخاب]] [[راه]] و [[عقیده]]، اجبارپذیر نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۹۵.</ref> و اینکه نوع انسان، [[بنده]] هیچ کس غیر از [[خداوند]] نیست، انسان در [[سرشت]] و بنیادش، [[آزاد]] [[آفریده]] شده است، انسان در [[فطرت]] خویش، دارای آزادی و [[حق]] انتخاب است و چیزی بر او [[تحمیل]] نمی‌شود. این امر در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است، خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۴۱.</ref>
 


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==

نسخهٔ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۱

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آزادی گاهی مقابل جبر است و مقصود از آن اینکه انسان فاعلی آزاد و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمی‌کند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت خلقت و تکوین، موجودی آزاد است[۱]. این تعریف از آزادی، "آزادی تکوینی" یا "آزادی فلسفی - کلامی" است که در فلسفه و کلام به کار می‌رود؛ اما در این که آیا انسان حقیقتاً فاعل آزاد و مختار است، بین فلاسفه و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و در سده‌های اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در غرب بوده است، به طوری که عالمان تجربی مانند فیزیک‌دانان و روان‌شناسان را نیز به چالش فراخوانده است»[۲]

آزادی تکوینی

در آزادی تکوینی که به آن آزادی فلسفی نیز می‌گویند، بحث از آزادبودن آدمی در اصل خلقت و آفرینش است. آزادی تکوینی به این معناست که انسان در انجام هیچ کاری بی‌اختیار و ناچار نیست؛ انتخاب راه و عقیده، اجبارپذیر نیست[۳] و اینکه نوع انسان، بنده هیچ کس غیر از خداوند نیست، انسان در سرشت و بنیادش، آزاد آفریده شده است، انسان در فطرت خویش، دارای آزادی و حق انتخاب است و چیزی بر او تحمیل نمی‌شود. این امر در قرآن کریم نیز تصریح شده است، خداوند می‌فرماید: ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ[۴].[۵]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

  1. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن
  2. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم

پانویس

  1. در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده می‌کنیم: استقلال و عدم اجبار خارجی؛ خودانگیختگی؛ خود مجبورسازی؛ ضرورت دینی؛ ارادی بودن؛ فقدان مانع؛ قوه و قدرت؛ صدفه و علت‌ناگرایی؛ پیش‌ناپذیر؛ علم و رضایت کامل؛ حکم عقل و روح؛ اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).
  2. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۳.
  3. عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۹۵.
  4. «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
  5. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۴۱.