اصول دین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
در یک نگرش کلی و فراگیر، [[دین الهی]] و [[وحیانی]] از دو بخش [[اعتقادی]] و عملی تشکیل میشود و بخش عملی آن نیز خود شامل دو بخش [[اخلاقی]] و [[فروع فقهی]] است<ref>گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کردهاند (ر.ک: آموزش دین، ص۹ ـ ۱۱؛ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سهگانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.</ref>. بخش [[اعتقادی]] شامل [[باور]] و [[اعتقاد]] به حقایق و واقعیتهای [[جهان هستی]] بر اساس [[توحید]] است؛ مانند [[اعتقاد]] به وجود [[خدا]]، [[وحی]] و [[نبوّت]]، [[قیامت]] و [[معاد]]، [[بهشت و دوزخ]] و نظایر آنها. بخش [[اخلاقیات]] یعنی تعالیمی که [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]] را به [[انسان]] شناسانده و راه [[تهذیب نفس]] او را از [[رذایل]] و [[تخلّق]] به | در یک نگرش کلی و فراگیر، [[دین الهی]] و [[وحیانی]] از دو بخش [[اعتقادی]] و عملی تشکیل میشود و بخش عملی آن نیز خود شامل دو بخش [[اخلاقی]] و [[فروع فقهی]] است<ref>گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کردهاند (ر.ک: آموزش دین، ص۹ ـ ۱۱؛ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سهگانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.</ref>. بخش [[اعتقادی]] شامل [[باور]] و [[اعتقاد]] به حقایق و واقعیتهای [[جهان هستی]] بر اساس [[توحید]] است؛ مانند [[اعتقاد]] به وجود [[خدا]]، [[وحی]] و [[نبوّت]]، [[قیامت]] و [[معاد]]، [[بهشت و دوزخ]] و نظایر آنها. بخش [[اخلاقیات]] یعنی تعالیمی که [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]] را به [[انسان]] شناسانده و راه [[تهذیب نفس]] او را از [[رذایل]] و [[تخلّق]] به آن را به [[فضایل]] ارائه کرده است و بخش [[فروع فقهی]]، یعنی [[شریعت]] و [[مناسک]] و [[احکام]] و مقررات که [[روابط]] فرد با خود و با خدای خود و با دیگران ـ یعنی [[روابط اجتماعی]]، [[حقوقی]]، [[مدنی]] و [[سلوک]] [[اجتماعی]] و کیفیت [[روابط اقتصادی]] و [[سیاسی]] و نظامی ـ در آن قرار میگیرد<ref>دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸.</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۷۲-۷۷.</ref> | ||
==مفهومشناسی اصول و [[فروع دین]]== | ==مفهومشناسی اصول و [[فروع دین]]== | ||
هر آنچه به اعتقادیات و [[باورها]] برمیگردد؛ یعنی باید به آنها براساس [[دلیل]] و [[استدلال]] [[معتقد]] شد و [[باور]] کرد ـ صرف نظر از [[درجه]] اعتبار و اهمیت آنها ـ جزء "اصول دین" به شمار میآیند و هر آنچه که به شیوههای عملی و [[رفتار]] ظاهری برمیگردد؛ یعنی [[احکام]] و [[تکالیف]] عملی یا بایدها و نبایدهایی ـ از قبیل [[اخلاقیات]]، [[عبادات]]، معاملات و... ـ که از سوی [[شرع]] بر عهده گروندگان به [[دین]] نهاده شده و انجام | هر آنچه به اعتقادیات و [[باورها]] برمیگردد؛ یعنی باید به آنها براساس [[دلیل]] و [[استدلال]] [[معتقد]] شد و [[باور]] کرد ـ صرف نظر از [[درجه]] اعتبار و اهمیت آنها ـ جزء "اصول دین" به شمار میآیند و هر آنچه که به شیوههای عملی و [[رفتار]] ظاهری برمیگردد؛ یعنی [[احکام]] و [[تکالیف]] عملی یا بایدها و نبایدهایی ـ از قبیل [[اخلاقیات]]، [[عبادات]]، معاملات و... ـ که از سوی [[شرع]] بر عهده گروندگان به [[دین]] نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "[[فروع دین]]" نامیده میشود و در یک عبارت کوتاه، "اصول دین"، آنگونه [[معارف]] و مسایل [[دینی]] است که "[[ایمان]] و [[اعتقاد]]"[[انسان]] [[مؤمن]] با آن شکل میگیرد و "[[فروع دین]]"، آنگونه [[احکام]] و مسائلی از [[دین]] است که به حوزه عمل و [[رفتار]] [[دینی]] [[مؤمن]] برمیگردد<ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۷۲-۷۷؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۰۹.</ref>. | ||
[[فکر]] کردن در اصول دین نه تنها از نظر [[اسلام]] جایز و آزاد است، بلکه عقلاً [[واجب]] است و اظهار نظر در این اصول بدون [[تفکر]] و [[اندیشه]]، مورد پذیرش نخواهد بود. برخلاف [[مسیحیت]] که اصول دین خود را منطقۀ ممنوعه برای [[عقل]] و [[فکر]] اعلام میکند و قلمرو [[ایمان]] را فقط [[تسلیم]] میداند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱.</ref>. | [[فکر]] کردن در اصول دین نه تنها از نظر [[اسلام]] جایز و آزاد است، بلکه عقلاً [[واجب]] است و اظهار نظر در این اصول بدون [[تفکر]] و [[اندیشه]]، مورد پذیرش نخواهد بود. برخلاف [[مسیحیت]] که اصول دین خود را منطقۀ ممنوعه برای [[عقل]] و [[فکر]] اعلام میکند و قلمرو [[ایمان]] را فقط [[تسلیم]] میداند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۱.</ref>. |
نسخهٔ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۸
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصول دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اصول دین در برابر فروع دین عبارت است از اعتقاداتی که باید براساس دلیل و استدلال به آنها معتقد و تسلیم شد که عبارتاند از توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل. البته دو مورد آخر از اصول مذهب شیعه است.
مقدمه
در یک نگرش کلی و فراگیر، دین الهی و وحیانی از دو بخش اعتقادی و عملی تشکیل میشود و بخش عملی آن نیز خود شامل دو بخش اخلاقی و فروع فقهی است[۱]. بخش اعتقادی شامل باور و اعتقاد به حقایق و واقعیتهای جهان هستی بر اساس توحید است؛ مانند اعتقاد به وجود خدا، وحی و نبوّت، قیامت و معاد، بهشت و دوزخ و نظایر آنها. بخش اخلاقیات یعنی تعالیمی که فضایل و رذایل اخلاقی را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس او را از رذایل و تخلّق به آن را به فضایل ارائه کرده است و بخش فروع فقهی، یعنی شریعت و مناسک و احکام و مقررات که روابط فرد با خود و با خدای خود و با دیگران ـ یعنی روابط اجتماعی، حقوقی، مدنی و سلوک اجتماعی و کیفیت روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی ـ در آن قرار میگیرد[۲].[۳]
مفهومشناسی اصول و فروع دین
هر آنچه به اعتقادیات و باورها برمیگردد؛ یعنی باید به آنها براساس دلیل و استدلال معتقد شد و باور کرد ـ صرف نظر از درجه اعتبار و اهمیت آنها ـ جزء "اصول دین" به شمار میآیند و هر آنچه که به شیوههای عملی و رفتار ظاهری برمیگردد؛ یعنی احکام و تکالیف عملی یا بایدها و نبایدهایی ـ از قبیل اخلاقیات، عبادات، معاملات و... ـ که از سوی شرع بر عهده گروندگان به دین نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "فروع دین" نامیده میشود و در یک عبارت کوتاه، "اصول دین"، آنگونه معارف و مسایل دینی است که "ایمان و اعتقاد"انسان مؤمن با آن شکل میگیرد و "فروع دین"، آنگونه احکام و مسائلی از دین است که به حوزه عمل و رفتار دینی مؤمن برمیگردد[۴].
فکر کردن در اصول دین نه تنها از نظر اسلام جایز و آزاد است، بلکه عقلاً واجب است و اظهار نظر در این اصول بدون تفکر و اندیشه، مورد پذیرش نخواهد بود. برخلاف مسیحیت که اصول دین خود را منطقۀ ممنوعه برای عقل و فکر اعلام میکند و قلمرو ایمان را فقط تسلیم میداند[۵].
اصول دین در اصطلاح کلامی
اصول دین اصطلاحی کلامی است که دو کاربرد دارد: در کاربرد اول همۀ اعتقادات اسلامی را شامل میشود و در مقابل فروع دین به کار میرود. کاربرد دیگر آن به سه اصل اعتقادی اختصاص دارد که عبارت است از توحید، نبوت و معاد؛ دو اصل امامت و عدل از مسلمات مذهب شیعهاند که از آنها به عنوان "اصول مذهب" یاد میشود و هر کس بدانها ایمان نیاورد از مذهب شیعه بیرون است، اگر چه مسلمان است[۶].
توحید به معنای یگانگی خداوند متعال، نبوت به معنای پیامبری حضرت محمد (ص) و دیگر پیامبران الهی (ع) و معاد به معنای آن است که روزی همۀ مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم میآیند و هر کس به پاداش و کیفر خویش میرسد. عدل به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر عدالت و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمیکند و هر چیز را در جای خویش نگاه میدارد و امامت بدین معناست که پس از پیامبر اسلام (ص)، دوازده امام معصوم (ع) منصب خلافت و امامت را برعهده دارند و آنان منصوب خداوند متعالاند[۷].
ملاک اصول دین
اصول پنجگانه از آن جهت انتخاب شدهاند که توحید، نبوت و معاد، سه اصلی هستند که ایمان به آنها جزء اهداف اسلام است و عدل و امامت، معرف مکتب خاص تشیعاند. عدل به خاطر اختلافنظرهایی که شیعه، معتزله و اشاعره در این باره دارند، قرار گرفتنش در اصول مذهب ضروری و اجتنابناپذیر است. اصل امامت نیز داخل در حوزۀ ایمان است، چون امام، "حجت خدا" و "خلیفة الله" است و رابطۀ معنوی میان هر فرد مسلمان و انسان کامل در هر زمان ضروری است[۸]. پیامبر اکرم (ص) مردم را به ایمان به این اصول دعوت کردهاند و رسالت پیامبر مقدمهای برای این ایمانهاست؛ اما ایمان به ملائکه و اعتقاد به همۀ ضروریات دین از قبیل نماز و روزه جزء اهداف رسالت نیست، بلکه از لوازم ایمان به نبوت است، لذا جزء اصول دین نیستند[۹].
اصول و فروع دین در قرآن
این نوع از تقسیم ریشۀ قرآنی دارد؛ زیرا اصل دیانت که معتقداتی چون توحید، وحی، رسالت و نبوّت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و ... همان خطوط کلی است که قرآن کریم از آن تحت عنوان واحدی به نام "دین" یاد میکند و برای همه پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم تشریع شده و فرستاده شده است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۱۰]؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه ادیان و شرایع آسمانی یعنی توحید، نبوت و معاد متبلور است[۱۱].
اما قرآن زمانی که از فروع عملی دین یعنی احکام، مناسک و شرایع ادیان یاد میکند، از تعدد، تفاوت و تغییر سخن میگوید: ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾[۱۲] که در هر دینی نسبت به دین دیگر تفاوتهایی دارد، برخلاف اصول کلی دین که در همه ادیان از آدم تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد[۱۳].[۱۴]
منابع
پانویس
- ↑ گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کردهاند (ر.ک: آموزش دین، ص۹ ـ ۱۱؛ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سهگانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.
- ↑ دینشناسی، ص۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷.
- ↑ ر.ک: ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱.
- ↑ ر.ک: جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اصول دین».
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۸۳-۸۴.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ راز اینکه قرآن کریم پیوسته دین را به صورت مفرد میآورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.
- ↑ «ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ این قسمت از این کتابها گرفته شده است: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷.