اشراف در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اشراف' به 'اشراف') |
جز (جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
#[[خداوند]] به [[پیامبر]] میفرماید که درماندگان و [[فقرا]] را از خودت دور نکن و با آنها که [[خدا]] را صبح و [[شام]] میخوانند صبرکن و چشمان خودت را از آنان مگردان {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> | #[[خداوند]] به [[پیامبر]] میفرماید که درماندگان و [[فقرا]] را از خودت دور نکن و با آنها که [[خدا]] را صبح و [[شام]] میخوانند صبرکن و چشمان خودت را از آنان مگردان {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> | ||
#[[تهمت]] ناروای اشراف به [[پیامبر]] از قبیل [[جنون]]، ساحر و [[دروغگو]] بودن. {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref> {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ}}<ref>«یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.</ref>... {{متن قرآن|فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ}}<ref>«و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.</ref> | #[[تهمت]] ناروای اشراف به [[پیامبر]] از قبیل [[جنون]]، ساحر و [[دروغگو]] بودن. {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref> {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ}}<ref>«یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.</ref>... {{متن قرآن|فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ}}<ref>«و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.</ref> | ||
#ایجاد ابهام و | #ایجاد ابهام و سؤال بر این اساس که چرا [[قرآن]] بر سران اشراف نازل نشده است. {{متن قرآن|قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۲۱.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۰
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث اشراف است. "اشراف" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اشراف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۱]
- ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا﴾[۲]
- ﴿حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ * لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لَا تُنْصَرُونَ * قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُونَ * مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ * أَ فَلَمْ یدبرُوا الْقَوْلَ أَمْ جٰاءَهُمْ مٰا لَمْ یأْتِ آبٰاءَهُمُ الْأَولِینَ * أَمْ لَمْ یعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکرُونَ * أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ﴾[۳]
- ﴿وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ * * * * ﴾[۴] * ﴿أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ﴾[۵]
- ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴾[۶]
- ﴿ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا * وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا﴾[۷] * ﴿وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا﴾[۸] * ﴿إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ﴾[۹] * ﴿ثُمَّ نَظَرَ﴾[۱۰] * ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۱۱].
- ﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾[۱۲]
نکات
در این آیات این محورها از سوی اشراف قریش و مخالفان بزرگ پیامبر در مکه مطرح شده است.
- زیاده طلبیهای اشراف قریش در صدر اسلام که خواهان جایگاهی ویژه حتی در حضور پیامبر بودند.
- خواهان دور شدن اصحاب صفه و فقرا از اطراف پیامبر به هنگام حضور خود بودند.
- خداوند این تقاضا و افزون طلبی آنان را ناشی از غفلت و اسرافکاری و هوا پرستی آنان اعلام میکند.
- خداوند به پیامبر میفرماید که درماندگان و فقرا را از خودت دور نکن و با آنها که خدا را صبح و شام میخوانند صبرکن و چشمان خودت را از آنان مگردان ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ﴾[۱۳]
- تهمت ناروای اشراف به پیامبر از قبیل جنون، ساحر و دروغگو بودن. ﴿حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ﴾[۱۴] ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ﴾[۱۵]... ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۱۶]
- ایجاد ابهام و سؤال بر این اساس که چرا قرآن بر سران اشراف نازل نشده است. ﴿قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾[۱۷][۱۸].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
- ↑ «و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش ت» سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند*امروز زاری نکنید که از سوی ما یاری نخواهید دیدزیرا آیات من برایتان خوانده میشد اما شما پشت کردید*در حالی که در برابر آن گردنکشی میورزیدید و در نشستهای شبانه بدگویی میکردید*پس آیا در این گفتار نیندیشیدهاند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟*یا آنکه پیامبر خود را نشناختهاند از این روی او را منکرند؟*یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴الی۷۰.
- ↑ «و از هر سوگندخواره فرومایهای فرمان مبر!*خردهگیری، پیشگامی در سخنچینی**» سوره قلم، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ «(که گناه میورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد،» سوره قلم، آیه ۱۴.
- ↑ «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند*ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۶و۷.
- ↑ «مرا با آن کس که یگانه آفریدهام، وا بگذار*و برای او دارایی پر دامنهای پدید آوردم» سوره مدثر، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ «و راه (پیشرفت) او را نیک هموار کردم،» سوره مدثر، آیه ۱۴.
- ↑ «که او اندیشید و سنجید» سوره مدثر، آیه ۱۸.
- ↑ «سپس نگریست» سوره مدثر، آیه ۲۱.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.
- ↑ «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ «یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۲۱.