سلام در لغت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%;...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
اصل در این واژه «سلم» است که در مقابل [[خصومت]] و [[دشمنی]] به کار میرود. معنای «[[سلم]]» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و [[باطن]]؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم [[انقیاد]] و [[صلح]] و [[رضا]] است. البته برخی، معنای محوری آن را به [[صحت]] و [[عافیت]] گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۲.</ref> | *اصل در این واژه «سلم» است که در مقابل [[خصومت]] و [[دشمنی]] به کار میرود. معنای «[[سلم]]» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و [[باطن]]؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم [[انقیاد]] و [[صلح]] و [[رضا]] است. البته برخی، معنای محوری آن را به [[صحت]] و [[عافیت]] گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۲۲.</ref> | ||
*اصل در معنای این لغت، [[برائت]] از [[زشتیها]] است<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق)، ج۱۲، ص۲۸۹.</ref> و در مقابل [[خصومت]] به کار میرود. «[[سلم]]» عبارت از موافقت شدید در ظاهر و [[باطن]] با امری است؛ به گونهای که مخالفتی در بین نباشد. به همین دلیل، «[[سلام]]» از [[اسمای الهی]] است<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج۲، ص۳۹۲.</ref>. از لوازم سلم، مفهوم [[انقیاد]]، [[صلح]] و [[رضا]] است<ref>{{عربی|ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة في الظاهر و الباطن بحيث لا يبقى خلاف في البين. و من لوازم هذا المعنى مفاهيم الانقياد و الصلح و الرضا}} (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸ و ۳۸۷).</ref>. همچنین برخی از اهل لغت، معنای محوری آن را صحّت و [[عافیت]] گرفتهاند<ref>معجم مقاییس اللغه (ط، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۳، ص۹۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۵۷.</ref> | |||
==معنای واژه «[[السلام]]»== | ==معنای واژه «[[السلام]]»== |
نسخهٔ ۱۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۲
مقدمه
- اصل در این واژه «سلم» است که در مقابل خصومت و دشمنی به کار میرود. معنای «سلم» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و باطن؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم انقیاد و صلح و رضا است. البته برخی، معنای محوری آن را به صحت و عافیت گرفتهاند[۱].[۲]
- اصل در معنای این لغت، برائت از زشتیها است[۳] و در مقابل خصومت به کار میرود. «سلم» عبارت از موافقت شدید در ظاهر و باطن با امری است؛ به گونهای که مخالفتی در بین نباشد. به همین دلیل، «سلام» از اسمای الهی است[۴]. از لوازم سلم، مفهوم انقیاد، صلح و رضا است[۵]. همچنین برخی از اهل لغت، معنای محوری آن را صحّت و عافیت گرفتهاند[۶].[۷]
معنای واژه «السلام»
این لغت مصدر است، مانند الکلام، و معنای آن عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلافی در ظاهر و باطن. این سلم باطنی به معنای اعتدال و نظم کامل میان اجزا و دوری از نقص و عیب در چیزی است.
نکاتی پیرامون واژه «سلام»
در قرآن کریم، اولیای الهی(ع) مظهر سلام پروردگارند؛ چراکه هیچ گونه عدم اعتدال در اعتقاد و عمل آنان مشاهده نمیشود و دعوت آنان به دارالسلام در دنیا، به معنای تبعیت از ایشان و در آخرت، دعوت به خانه آنان است که بهشت میباشد: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ﴾[۸]، ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ﴾[۹].
«سلام» از اسمای الهی شمرده شده است؛ چون خداوند مصداق کامل این معنی است و هیچ گونه نقطه ضعف و حاجت و فقر و نقص و یا محدودیتی در او وجود ندارد: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۱۰]. وصف سلام از اسمای الهی است که در صفات رحمت و عطوفت و کرم در خداوند متجلی میگردد. در دین الهی، که مظهر سلام پروردگار است، هیچ خلاف و ناهماهنگی یافت نمیشود وکلام همه انبیا(ع) در طول تاریخ، یک پیام و یک سخن بوده است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۱۱].
هنگامی که لغت سلام به غیر خداوند نسبت داده میشود، مراد حصول وفاق و هماهنگی و نبود خصومت و خلاف نسبت به آن شیء است. وقتی اسلام و تسلیم به کسی نسبت داده میشود، عبارت است از آنکه شخص در فضایی وارد شود که خلاف و بغض یا تمرّدی با آن محیط نداشته باشد؛ با این تفاوت که در اسلام از باب افعال، تأکید بر فاعل و صدور فعل از او و قیام فعل بر فاعل است؛ مثل: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾[۱۲].
ولی در تسلیم از باب تفعیل، تأکید بر مفعول و وقوع فعل بر مفعول است؛ مثل: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۳].
اگر متعلق سلام امری غیر مادی باشد، چنان که در قرآن بیشتر به این صورت به کار رفته، مراد هماهنگی و موافقت با آن امر روحانی است؛ چنانکه درباره پروردگار میفرماید: ﴿قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۴].
همچنین در مورد موافقت با رسول اکرم(ص) میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۵][۱۶].
بر این اساس، اصل اولی در معنای واژه مسلم یا مسلمان آن است که مسلمان به کسی میگویند که به طور کامل موافق و هماهنگ با امری باشد؛ به گونهای که هیچ خلاف و منافرت یا مخالفتی در ظاهر و باطن با آن امر معنوی نداشته باشد؛ چنان که حضرت سلیمان(ع) خطاب به بلقیس میفرماید: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ﴾[۱۷].
از آنجا که موافقت یا مخالفت در انسان امری قلبی است، در نتیجه ذومراتب است. بدین ترتیب، ایمان و اسلام مصطلح در قرآن - یعنی ابراز قبول کلمه توحید و التزام عملی به انجام دستورات آن - ذومراتب است و این گونه نیست که به مجرد مشاهده این واژه در قرآن، آن را حمل بر همه مسلمانان (اعم از مؤمن یا منافق) بنماییم. برای روشن شدن این مطلب دقیق قرآنی، ناچاریم به اختصار اشارهای به مراتب اسلام و ایمان در قرآن داشته باشیم. هرچند که اصل اولی در واژه اسلام و مسلم، هماهنگی کامل و عدم منافرت در ظاهر و باطن است.[۱۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۲.
- ↑ لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق)، ج۱۲، ص۲۸۹.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة في الظاهر و الباطن بحيث لا يبقى خلاف في البين. و من لوازم هذا المعنى مفاهيم الانقياد و الصلح و الرضا (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸ و ۳۸۷).
- ↑ معجم مقاییس اللغه (ط، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۳، ص۹۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۱۵۷.
- ↑ «و خداوند به بهشت فرا میخواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون میگردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
- ↑ «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که میکردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ «بگو: من که برهانها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) میخوانید نهی شدهام و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.
- ↑ «با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید»». سوره نمل، آیه ۳۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۳.